پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

فصلنامه «پاژ» به پله نهم رسید

نهمین شماره از دوره جدید فصلنامه «پاژ»، نشریه تخصصی فرهنگ‌سرای فردوسی، منتشر شد. مطالب این فصلنامه در بخش‌های گوناگونی چون «هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت»، «نقد و تحقیق» و «یادرفتگان» جای گرفته است.به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نهمین شماره از فصلنامه «پاژ» بخش‌های متنوعی چون «نقد و تحقیق»، «هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت»، «یاد رفتگان»، «باستان‌شناسی، تاریخ و جغرافیا» و «گزارش و گفت‌و‌گو» را شامل می‌شود.
در بخش «نقد و تحقیق» این شماره از فصلنامه «پاژ» مطالبی چون «درباره خدای‌نامک» نوشته ع. شاپور شهبازی و محمود حسن‌آبادی، «پراکندگی نگاره‌های شاهنامه در کتابخانه‌های بریتانیا» از فاطمه ماه‌وان، «شاهنامه، در جزر و مد آرا نقدی ادیبان عرب» اثر علی سلیمی و پیمان صالحی، «نگاهی بر کتاب برابر نهاد شاهنامه فردوسی و غرر السیر ثعالبی» به قلم نغمه دادور، «درآمدی بر تبارشناسی پیر مغان (1)» از محسن بابایی دیده می‌شود.
در بخش «باستان‌شناسی، تاریخ و جغرافیا» نیط مطالب «جایگاه ولایت توس در شاهنامه (با تاملی در جغرافیای شاهنامه)» از مهدی سیدی، «توس در مطالعات باستان‌شناختی» نوشته رجبعلی لباف خانیکی، «سیمای باستانی پاژ» اثر جواد زاشکی علی‌آباد و محمود طغرایی آمده است.
«گزارش و گفت‌وگو» عنوان بخش دیگر این فصلنامه است و یک گزارش و یک گفت‌وگو مبنی بر «این قند پارسی که به بنگاله می‌رود: گزارشی از همایش میان‌فصلی فرهنگسرای فردوسی در موضوع روابط فرهنگی خراسان با هند» به قلم یوسف بینا و گفت‌وگو با محمدتقی راشد محصل را شامل می‌‌شود.
بخش‌های«هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت» و «یادرفتگان» دیگر بخش‌های این فصلنامه هستند.
سرمقاله این شماره از فصلنامه «پاژ» با عنوان «باز هم پاژ و این بار تا همیشه» به قلم محمدجعفر یاحقی، سردبیر فصلنامه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نوشته شده است.
فرهنگسرای فردوسی موسسه‌ای است مردمی، غیرانتفاعی و غیر وابسته که با اهدافی چون بررسی و معرفی مقام و موقعیت فردوسی در تاریخ و ادب ایران و جهان، تعریف و اجرای پژوهش‌های بنیادی در زمینه تحولات اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ادبی ایران تا روزگار فردوسی و نشان دادن تاثیر اندیشه و خرد فردوسی در حرکت‌های فرهنگی، ادبی، اعتقادی و تاریخی در مسیر تکامل اجتماعی ایرانیان، و برخی اهداف دیگر، از سال 1384 تاسیس شده است.

تحلیل عناصر اسطوره‌ای شناهنامه ضروری است

 ابومحبوب، پژوهشگر، در نشستی دیگر از سلسله نشست‌های «شاهنامه‌پژوهی» از تحلیل عناصر اسطوره‌ای «شاهنامه» به عنوان امری ضروری برای آشنایی با نگرش، تفکر و گرایش فردوسی یاد کرد که سبب می‌شود با نگرش‌ها و گرایش‌های فرهنگ کهن ایرانی نیز آشنا شویم. به گزارش خبرگزاری ایبنا، دهمین نشست از سلسله درس‌های «شاهنامه‌پژوهی» با حضور احمد ابومحبوب، مدرس این دوره و جمعی از علاقه‌مندان به شاهنامه در سرای اهل قلم برگزار شد.
ابومحبوب در آغاز این جلسه گفت: در سلسله نشست‌های «شاهنامه‌پژوهی» تاکنون به بحث‌ واژه‌شناسی «شاهنامه» نپرداخته‌ایم و بیشتر مباحث تفصیلی و درون‌ مایه‌ای مطرح شده است. تحلیل و شناخت «شاهنامه» پیرامون بحث لغت دور نمی‌زند، بلکه شناخت عناصر محتوایی است.
وی با تاکید بر اهمیت تحلیل عناصر اسطوره‌ای و محتوایی «شاهنامه» ادامه داد: تحلیل عناصر اسطوره‌ای سبب می‌شود با تفکر، نگرش و گرایش فردوسی آشنا شویم و در حقیقت از این منظر با نگرش‌ها و گرایش‌های کهن ایرانی آشنا خواهیم شد.
این استاد دانشگاه حماسه فردوسی را برتر از دیگر حماسه‌ها دانست و افزود: «شاهنامه» این شاهکار حماسی فردوسی با مبانی حماسی بیش از سایر آثار مانند «ایلیاد» و «ادیسه» هومر مطابقت دارد.
وی در ادامه از حماسه به عنوان بیانگر شکل‌گیری ملت‌ها یاد کرد و گفت: حماسه جنگ‌های بیرونی و نه جنگ‌های قومی و قبیله‌ای را مطرح می‌کند بنابراین شرح جنگ‌های میان شهرهای یونان یا قوم‌های عرب حماسه نیستند.
ابومحبوب به قرائت بیت‌هایی از «شاهنامه» پرداخت که بیانگر جواب فریدون به فرستاده سلم و تور بود و اظهار کرد: فریدون در این ابیات معتقد است سلم و تور به بدی یا اهریمن تمایل یافته‌اند و همچنین از این بخش «شاهنامه» ما شاهد تقابل میان دو و یک خواهیم بود. این مساله خود یک نشانه یا کد است و مفاهیم بسیاری را روشن می‌کند.
وی در بخش دیگر از سخنانش با تاکید بر تاثیر محیط جغرافیایی در خلق و خوی انسان‌ها به عنوان یکی از مباحث جامعه‌شناسی توضیح داد: همان‌گونه که محیط جغرافیایی و طبیعت سخت و خشن، خشونت را در خلق و خوی و ذهنیت سبب می‌شود، طبیعت سازگارا و مناسب هم خلق و خوی آرام را به دنبال دارد و ساکنان چنین مناطقی با طبیعت سر ناسازگاری و جنگ ندارند.
این پژوهشگر ادامه داد: به همین نسبت برخی از زبان‌ها سخت و سنگین و برخی‌ها نرم و آرام هستند. این مساله به فرهنگی که زبان در آن جاری است و به عبارت دیگر به فرهنگی که در منطقه جغرافیایی رواج یافته است، بستگی دارد.
وی در بخش دیگر از سخنانش معنای برخی از تعابیر به‌کار رفته در ابیات «شاهنامه» را شرح داد و گفت: «سر به کار بودن» به معنای این است که می‌خواهی مساله‌ای را حل کنی و «شام برکسی خوردن» به معنای فاتحه کسی را خواندن، «چرخ از بر گذشتن» به معنای گذشت روزگار و زمان و «دین» به معنای وجدان و دریافت درونی است.
ابومحبوب در ادامه سخنانش به ویژگی‌ پیشگو بودن فریدون اشاره و تشریح کرد: فریدون پیش‌بینی کرده که سلم و تور خوی بد گرفته‌اند. مساله پیش‌بینی در اصل به نوعی پذیرش حادثه است، پیش از آن‌که اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر پذیرش حتمی بودن یک حادثه است. در اسطوره‌ها پیش‌بینی یک امر ایزدانه است.
وی ادامه داد: فریدون در «شاهنامه» چهره ایزدانه پیدا کرده و نمادی از یک ایزد است. ایزدی که با گاو که خود یک سمبل و توتم است، رابطه دارد. حال در «شاهنامه» این خدای‌زادگان یعنی فرزندان فریدون هستند که با یکدیگر دشمن شده‌اند و می‌جنگند.
سخنران این جلسه اظهار کرد: در اسطوره‌های یونانی نیز درگیری خدایان با یکدیگر وجود دارد و به‌طور کلی بشر ابتدایی بلایای طبیعی را به نبرد خدایان با یکدیگر تعبیر کرده است، اما در فرهنگ ایرانی به نوعی مطلق‌گرایی وجود دارد؛ چراکه ایزد مثبت، مطلق خوب و ایزد منفی، مطلق بد است و هرگز صفات دیگر را به آن‌ها نسبت نمی‌دهند.
وی افزود: در اسطوره‌های یونانی ایزدان مانند انسان‌ها صفات متضاد دارند و برای مثال یک ایزد مثبت می‌تواند صفات خوب و بد داشته باشد. یعنی عکس آن‌چه در اسطوره‌های ایرانی می‌بینیم. برهمین اساس در اسطوره‌های ایرانی همیشه دو رنگ سیاه و سفید با هم در نبردند.
ابومحبوب در بخش دیگر از سخنانش به جبرگرایی یا تقدیر گرایی در «شاهنامه» اشاره و تشریح کرد: در «شاهنامه» با جبرگرایی اسطوره‌ای روبه‌رو هستیم. جان ایرج خردمند در معرض خطر است، اما با سرنوشت می‌جنگد، بلکه آن‌را تغییر دهد. هرچند سرنوشت بر ایرج پیروز می‌شود.
وی در ادامه با تاکید بر گسترش تبار فریدون در سراسر جهان تا زمانی‌که وحدت سراسری میان آن تبار وجود دارد، گفت: ملت و ملیت زمانی آغاز می‌شود که بخشی از یک تبار با یکدیگر درگیر شوند و بخشی از تبار از بخش دیگر جدا و به یک بخش مستقل تبدیل شود. شکل‌گیری ملت‌ها همیشه به این گونه بوده است.
این استاد دانشگاه در بخش بعدی جلسه اظهار کرد: در ابیاتی که از سپاه یاد شده است، سپاه برابر جامعه است و گرایش‌های پنهانی در سپاه، گرایش‌های پنهانی جامعه را نشان می‌دهد. در حقیقت فردوسی تصویر یک جریان اجتماعی را توصیف می‌کند.
وی در بخش پایانی سخنانش به دو عامل یاد شده از سوی فردوسی به عنوان انگیزه‌های جنگ و جنایات در «شاهنامه» اشاره کرد و توضیح داد: «آز» و «بیم» این دو عامل هستند. «آز» عاملی روانشناختی، درونی و فردی است و به عنوان توسعه‌طلبی، طمع و برتری‌جویی یاد می‌شود. «بیم» عامل بیرونی و اجتماعی و فرهنگی است.

«شاهنامه» در تاریخ بشر حماسه‌ای بی‌نظیر است

غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، در همایش «حکمت فردوسی» از «شاهنامه» به عنوان اثری حماسی در تاریخ بشر یاد کرد و گفت: هر انسانی گاهی با تراژدی روبه‌روست و هیچ حماسه‌ای بدون تراژدی نیست؛ زندگی فردوسی و همه داستان‌های او نیز تراژدی‌اند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، همایش «حکمت فردوسی» از سوی انجمن حکمت و فلسفه ایران و با همکاری بنیاد فردوسی روز گذشته، شنبه، سوم تیر، ساعت 16 در سالن اجتماعات خانه اندیشمندان علوم انسانی با حضور جمعی از استادان فلسفه، شاهنامه‌پژوهان و علاقه‌مندان این حوزه برگزار و طی آن نگره‌ها و اندیشه‌های حکمی و فلسفی حکیم ابوالقاسم فردوسی، بررسی شد.
آیت‌الله سیدمصطفی محقق‌داماد، نصرالله پورجوادی، غلام‌رضا اعوانی، حسن بلخاری، سعید حمیدیان، نجفقلی حبیبی و غلام‌حسین ابراهیمی‌دینانی به ترتیب در این همایش درباره دیدگاه‌هایت مختلف فلسفی و حکمی فردوسی در شاهنامه صحبت کردند.
در بخش آخر این همایش حمیدیان، حبیبی و ابراهیمی‌دینانی به ترتیب سخنرانی کردند. 
 تخطی نکردن از  معیارهای اصلی حماسه‌سرایی
حمیدیان درباره موضوع «فردوسی و دو راهی تاریخ» گفت: محور کلام من در این‌جا براساس میزان دخالت فردوسی در شاهنامه است. عده‌ای او را ناظر بی‌طرف خوانده‌اند. برخی دیگر معتقدند که فردوسی بی‌گمان مولف شاهنامه است و قیاس‌هایی با دیگر متون حماسی و تاریخی در این زمینه داشته‌اند. من در کتابم با عنوان «درآمدی بر اندیشه‌ و هنر فردوسی» در این زمینه بسیار کوشیدم، اما کمتر نتیجه‌ای حاصل شد؛ چراکه ما متون منبع و مرجع فردوسی را در اختیار نداریم.
وی تاکید کرد: حکایت فردوسی و خردگرایی او بحثی مورد اختلاف نیست. یعنی فردوسی کسی است که طبق موازین خرد و عقل عمل می‌کند و بنابراین اگر بگویم هیچ دخالتی در «شاهنامه» نداشته است، اصلا درست نیست.
این پژوهشگر طبق گفته خود با تکیه بر بخش پایانی شاهنامه یعنی درگیری میان ایرانیان و تازیان یا همان اعراب، اظهار کرد: به تصور من در کل شاهنامه دوراهی‌هایی که از لحاظ آیینی یا خاندانی پیش می‌آید، به‌طور کلی چهار  مورد است که یکی از آن‌ها مربوط به دوران ضحاک، یعنی زمان متعلق به دوران اساطیری‌ شاهنامه است. به عبارت دیگر دوران ضحاک روزگار شر مطلق است.
وی ادامه داد: دومین زیر و رویی و دو راهی مهم در «شاهنامه» آمدن گشتاسبیان است. دقیقی زرتشتی هم گشتاسب را به نظم کشیده است، اما در شاهنامه با دنیای دیگری روبه‌رو هستیم. سومین زیرورویی دوره چیرگی اسکندر و چهارمین دوره نبرد میان اعراب و ایرانیان در زمان یزدگرد سوم است. 
وی به یکی از بیت‌های کلیدی بخش چهارم اشاره و تصریح کرد: بیت «سخن‌ها به کردار بازی بود» بیتی است که به‌طور معمول در «شاهنامه» درباره فاجعه‌ها به کار گرفته می‌شود.
حمیدیان با تاکید بر این موضوع که فردوسی در شاهنامه از معیارهای اصلی حماسه‌سرایی تخطی نکرده است، گفت: یکی از این معیارهای حماسه‌سرایی عدم دخالت مستقیم حماسه‌سرا است. از سوی دیگر نژاد هرگز در شاهنامه به معنای تنگ‌نظرانه امروزی به کار نرفته، بلکه به معنای تبار است. برهمین اساس درون متلاطم فردوسی با وجود خردگرایی‌اش این دوران را به صورت موقعیت تراژیک می‌بیند.
وی افزود: به عبارت دیگر فردوسی در بن‌بستی ناگزیر است. نه از اسلام می‌تواند بگذرد و نه از علاقه‌اش به فرهنگ ایران زمین. فردوسی حضرت علی (ع) را دوست دارد و با افتخار از او یاد می‌کند، اما به ریا دچار نمی‌شود. 
این شاهنامه‌پژوه در بخش دیگر سخنانش از مرگ یزدگرد در «شاهنامه» به عنوان داستانی بسیار غم‌انگیز یاد کرد و توضیح داد: در بحث تراژدی و تراژدی‌پردازی، باید توجه داشت که در سنت ما تراژدی به معنای نمایش و نمایشنامه نبوده است، اما داستان تراژدی مانند داستان «رستم و اسفندیار» از نظر معیارهای داستان تراژدی به تراژدی‌های یونانی پهلو می‌زند. داستان تراژیک داستانی ناتمام و برای تمام فصل است تا مردم در آن اندیشه کنند.
وی یادآور شد: به نظر من تراژدی را روح‌های متلاطم مانند فردوسی می‌سازند. داستان درگیری اعراب و ایرانیان چیزهایی دارد که می‌توان از رهگذر آن علایق و روحیه فردوسی را استنباط کرد.
حمیدیان گفت: من در تشیع فردوسی شکی نداریم، اما «شاهنامه» زاده شعوبیت ایرانی است و باید جایگاهی برای شعبویت هم در نظر گرفت. تشیع در عین حال که امری اعتقادی است، اما با اندیشه شعبویت و حتی مبارزه هم ارتباط می‌یابد. از سوی دیگر فراموش نکنیم که مهر خردگرایی بر سراسر «شاهنامه» زاده شده است و رنگ خرد را حتی بر عناصر اساطیری شاهنامه هم می‌بینیم. 
وی در پایان بر این موضوع که فردوسی در عین حفظ اعتقاداتش و در ظاهری آرام و خردگرا، همه تلاطم‌ها را حفظ می‌کند، تاکید کرد.
فردوسی و دیدگاه حکمت عملی به شاهان حبیبی دیگر سخنران این جلسه درباره موضوع «سهروردی و فردوسی» صحبت کرد و فردوسی را معاصر با ابن‌سینا دانست و گفت: سهروردی پس از فردوسی زیسته است. از سوی دیگر در اندیشه سهروردی بسیاری از مبانی ایرانی وجود دارد. سهروردی بر فر کیانی یا ایزدی تاکید دارد و این موضوع  در شاهنامه فراوان آمده است. 
این پژوهشگر در ادامه دو عبارت از سهروردی خواند و گفت: سهروردی از بزرگان ایرانی به صورت کلی با نام حکمای خسروانی یاد می‌کند. همچنین از پادشاهانی که طبق گفته سهروردی از فر ایزدی برخوردار شده‌اند، می‌توان فریدون، جمشید، کی‌خسرو و کیومرث را نام برد.
وی در پایان ابیاتی از شاهنامه را در تایید موضوع فر ایزدی برای این شاهان قرائت کرد و افزود: فردوسی از دید حکمت عملی به این پادشاهان نظر دارد، اما سهروردی از جنبه حکمت نظری به آن‌ها پرداخته است. یعنی فردوسی بیشتر به جنبه معنوی و این‌که افرادی برگزیده بوده‌اند، پرداخته است. 
فردوسی، خردمندی آشنا با تاریخ آخرین سخنران این جلسه ابراهیمی دینانی بود که درباره موضوع «خرد در فردوسی» سخن گفت.
وی در آغاز تاکید کرد: درباره فردوسی باید سال‌ها صحبت کرد، اما با کمال تاسف هزار سال است که شاهنامه او را نمی‌خوانیم. البته در گذشته تا حدودی خوانده می‌شده است.
این پژوهشگر ادامه داد: به‌طور طبیعی فردوسی باید خردمند باشد، تا این‌که از خرد درباره او صحبت شود. بنابراین باید دید فردوسی کیست؟ خردمند است یا شاعر، ادیب، فیلسوف، عارف و ... ؟ البته فردوسی در معنای دقیق کلمه فیلسوف یا عارف نیست. 
وی افزود: از یک منظر فردوسی همه این ویژگی‌ها را دارد و خردمند است او حکیمانه و فیلسوفانه سخن گفته و از آن‌جا که همه این ویژگی‌ها را دارد، خردمند است، اما خردمند کیست؟ بین خردمند با عاقل یا فیلسوف چه تفاوتی وجود دارد؟ به‌طور طبیعی اگر عاقل نباشد، خردمند نیست.
ابراهیمی‌دینانی به تعریف خرد اشاره و تشریح کرد: خرد، عقل و آگاهی تحقق یافته در تاریخ است. یعنی عقل و اندیشه به عینیت در تاریخ باشد، یا به زبان‌ هایدگر عقل تحقق یافته در تاریخ است. پس فردوسی خردمند است و چون خردمند بدین معنی است، با تاریخ ایران ارتباط دارد، اما ما با تاریخ ایران آشنایی کاملی نداریم. یکی از شکوهمندترین تاریخ‌ها در تاریخ بشر، تاریخ ایران است؛ مانند تاریخ چین، هند و یونان.
وی یادآور شد: «شاهنامه» فردوسی یک اثر حماسی است که در تاریخ بشر نظیر ندارد، البته چند نظیر دارد، اما از آن‌ها بالاتر است. یکی از این نظیره‌ها «هومر و سوفوکلوس و دیگری «ایلیاد و ادیسه» است. این دو اثر همراه با شاهنامه سه اثر مهم حماسی در تاریخ باستان هستند.
این استاد دانشگاه شاهنامه را حماسه نامید و گفت: حال باید دید حماسه یعنی چه و اصلا تراژدی چیست؟ تراژدی سرنوشت بی‌پایان بشر است. برای همه ما دورا‌هی‌هایی در زندگی پیش آمده است؛ مانند انتخاب میان خوب و بد، اما انتخاب میان خوب و خوب‌تر یا بد و بدتر سخت است. 
وی افزود: هر بشری گاهی با تراژدی روبه‌رو است و هیچ حماسه‌ای بدون تراژدی نیست. به‌طور کلی زندگی فردوسی و همه داستان‌های او تراژدی هستند. 
ابراهیمی‌دینانی در ادامه با تاکید بر این امر که فر ایزدی یعنی خرد و این امر در شاهنامه اهمیت بسیاری دارد، توضیح داد: بنابراین فردوسی خردمند حقیقی است و خرد او به معنای خرد تحقق یافته در تاریخ است. یعنی به تاریخ ایران توجه کرده است. از سوی دیگر هیچ کتاب شعری در تاریخ بشر نمی‌توان یافت که به اندازه شاهنامه از توحید و خدا نام برده باشد.
وی یادآور شد: همچنین همان بیت آغازین «شاهنامه» مبنی بر «به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد» دارای فلسفه است. یعنی فردوسی در این بیت برهان را اقامه کرده است. هنر مخلوق خدا است و این معلول از علت بالاتر نمی‌رود. یعنی نمی‌توان خرد را بالاتر از خدا حتی تصور کرد. 
این پژوهشگر از فردوسی به عنوان فردی که تاریخ را زنده کرده است یاد کرد و گفت: خرد فردوسی همان زنده کردن تاریخ تحقق یافته است. فروید تمامی مبانی فکری‌اش را در روانشناسی و روان‌کاوی از تاریخ تراژدی‌های یونانی گرفته است و حتی اصطلاحات او نیز بر مبنای این تراژدی‌ها هستند.
وی در پایان اظهار کرد: ای کاش ما هم می‌توانستیم براساس تراژدی‌های شاهنامه تاریخ خود را کشف و روان‌کاوی می‌کردیم. عدالت بدون خرد معنا ندارد. ما فرهنگی بزرگ داشته‌ایم و فردوسی نماینده فرهنگ ماست.

یاحقی: «شاهنامه» نبض زبان فارسی است

به گزارش ایبنا، نشست تخصصی «شاهنامه و زبان فارسی»  با حضور  محمدجعفر یاحقی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان، ابوالفضل خطیبی، عضو شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، علی رواقی، پژوهشگر و مولف «فرهنگ شاهنامه» و جمعی از علاقه‌مندان این حوزه در تالار اجتماعات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، یاحقی اشاره‌ای به برنامه‌های برگزار شده به مناسبت 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی، در مشهد داشت و در ادامه گفت: در زبان فارسی شاعری جامع چون فردوسی وجود ندارد، البته شاعران بزرگی چون حافظ و مولانا در زبان فارسی ظهور کرده‌اند، اما جایگاه فردوسی با هیچ‌یک از این شاعران قابل مقایسه نیست.
وی افزود: اگر بر عظمت و حجم اثر سترگ فردوسی یعنی «شاهنامه» قدمت و دیرینگی آن‌را نیز بیافزاییم، اهمیت «شاهنامه» تثبیت می‌شود.
یاحقی از «شاهنامه» به عنوان کهن‌ترین اثر منظوم فارسی نام برد و اظهار داشت: فردوسی «شاهنامه» را حدود سال‌های 370 تا 400 هجری سروده و این در حالی است که در آن تاریخ زبان فارسی تازه شکل گرفته است.
وی به آثار منظوم پیش از «شاهنامه» اشاره و تشریح کرد: از میان حجم بالای اشعار و منظومه‌هایی که به رودکی نسبت می‌دهند، متاسفانه چیزی به دست ما نرسیده است. هرچند این شاعر بزرگ نیز در قالب‌های متنوع سروده‌هایی داشته است، اما تنها حدود هزار بیت از اشعار این شاعر را کم و بیش در اختیار داریم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: همچنین اگر مجموع اشعار شاعران پیش از فردوسی و از زمان رودکی را نیز در نظر بگیریم، تعداد آن‌ها به بیش از سه هزار بیت نخواهد رسید و این موضوع در مقایسه با کار فردوسی و شاهکاری چون «شاهنامه» که حدود 60هزار بیت دارد، بسیار ناچیز است.
وی با تاکید بر این موضوع که «شاهنامه» کامل‌ترین اثر منظوم زبان فارسی در آغاز شکل‌گیری این زبان است، توضیح داد: در خون و تبار ایرانی همواره شعر وجود داشته و هرچند پیشینه شعر فارسی به پیش از اسلام باز می‌گردد، اما از صدر اسلام نیز شعر فارسی در جریان بوده است. از سوی دیگر زبان فارسی زبانی چند هزار ساله است.
یاحقی بار دیگر از «شاهنامه» به عنوان کهن‌ترین اثر منظوم فارسی یاد کرد و گفت: در حوزه نثر پیش از «شاهنامه» چند اثر کامل وجود داشته است، اما «شاهنامه» نبض زبان فارسی است و حس فرهنگی ویژه‌ای را با خود منعکس می‌کند و تمامیت ویژه فرهنگی را در خود دارد.
وی ادامه داد: دایره زبانی فردوسی بسیار وسیع و گسترده است و حتی شاعرانی بزرگ پس از او چون نظامی نیز در این حوزه به پای فردوسی نمی‌رسند.
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره دیگر ویژگی‌های «شاهنامه» اظهار داشت: تنوع پیشوندها، مفردات، ترکیبات، سازه‌ها و واژه‌سازی زبانی در «شاهنامه» بیش از هر اثر دیگری است. همچنین دایره واژگان این اثر از دیگر آثار بسیار افزون‌تر است. در جایی خوانده‌ام «شاهنامه» بیش از 10 هزار واژه غیر مکرر دارد.
وی توضیح داد: تنوع زبانی در «شاهنامه» بسیار است و برهمین اساس سازه نخستین زبان فارسی را در «شاهنامه» می‌یابیم. از سوی دیگر عظمت «شاهنامه» به لحاظ واژگان و امکانات واژه‌سازی که سبب زایش و گسترش زبان فارسی است، نسبت به دیگر آثار برتری دارد.
یاحقی تاثیر اساسی «شاهنامه» بر زبان فارسی را در افزودن رنگ حماسی به زبان فارسی دانست و گفت: بسیاری از تعبیرات امروزی در زبان فارسی بنیاد حماسی دارند و زبان فارسی آن‌را مدیون فردوسی است. تعبیرهایی چون کمر بستن به کاری، سپر افکندن یا سینه سپر کردن از این جمله‌اند؛ البته اگر به زبان آرکائیک و سنت‌گرایانه نگاه کنیم چنین تعبیرهایی بسیار بیشترند. 
این پژوهشگر در ادامه به یکی از مقاله‌هایش با عنوان «شاهنامه در ضرب‌المثل‌های فارسی» اشاره و تصریح کرد: بیش از 130 ضرب‌المثل از میان ضرب‌المثل‌های زبان فارسی ریشه در «شاهنامه» دارند و همچنین بسیاری از آن‌ها برگرفته از بیت‌ها یا مصرع‌های این اثر بزرگ اند.
یاحقی همچنین گفت: فردوسی پیش از خلق «شاهنامه» ابیات دیگری نیز داشته و بسیاری زمان سرایش داستان «بیژن و منیژه» را پیش از به نظم کشیدن «شاهنامه» می‌دانند که بعدها فردوسی آن‌را در پیکره «شاهنامه» جای داده است.
وی در ادامه با تاکید بر تکیه زبان فارسی به اثری چون «شاهنامه» اظهار داشت: زبان فارسی با تکیه بر این اثر توانست موقعیت خودش را در میان دیگر زبان‌هایی که پس از اسلام ایجاد شدند، حفظ کند؛ البته بحث بر سر قالب زبان نیست. این قالب تنها یک ظرف است و آن‌چه اهمیت دارد مظروف آن یعنی فرهنگ ایرانی –اسلامی است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: «شاهنامه» هرگز به جنگ یا رویارویی با فرهنگ یا زبان ویژه‌ای نپرداخته است. برخی می‌اندیشند «شاهنامه» برای مقابله با زبان عربی به نظم کشیده شده است، اما «شاهنامه» مروج فرهنگ ایرانی- اسلامی است. همچنین این اثر با زبان عربی هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی را ایجاد کرده است. از یک سو از این زبان بهره گرفته و از سوی دیگر به آن کمک کرده است.
وی افزود: اگر پژوهشی در حوزه تطبیقی و میان زبان فارسی و عربی باتوجه به اثری چون «شاهنامه» صورت بگیرد، نفوذ این اثر بر زبان عربی مشخص می‌شود.
یاحقی در ادامه به بحث اندیشه‌های اسلامی و فرهنگ اسلامی در «شاهنامه» اشاره و تشریح کرد: بسیاری از این مفاهیم را فردوسی به زیبایی در «شاهنامه» درج کرده است و تنها افرادی می‌توانند آن‌را تشخیص دهند که پشتوانه محکمی نسبت به این مفاهیم یا آیات قرآنی داشته باشند. در حقیقت فردوسی این مفاهیم را از فرهنگ اسلامی گرفته و از آنِ خود و به فرهنگ ایرانی- اسلامی بدل کرده است.
وی یادآور شد: البته نباید فراموش کرد که بسیاری از این مفاهیم چون صداقت، پاکی و درستی در ایران پیش از اسلام و به بیان بهتر در تمامی ادیان الهی وجود داشته و فردوسی نیز به خوبی فرهنگ ایرانی را می‌شناخته است.
مدیر قطب فردوسی‌شناسی مشهد، هنر فردوسی را بهره‌گیری از میراث گران‌سنگ فرهنگ اسلامی معرفی کرد و توضیح داد: فردوسی از این میراث بهره بسیاری گرفته و رنگ و بوی ایرانی ویژه‌ای به آن بخشیده است. به‌گونه‌ای که تعالیم اسلامی از طریق زبان فارسی به تمامی قلمرو فارسی زبانان و مملکت‌هایی که به‌‌طور کامل با زبان فارسی بیگانه بوده‌اند، اشاعه یافته است.
وی از «شاهنامه» به عنوان اثری مردمی یاد کرد و گفت: این اثر به اعماق جامعه زمان خود نفوذ کرده و در آن زمان به جای همه رسانه‌ها کاربرد داشته است. از سوی دیگر «شاهنامه» کتابی بی‌آلایش است و هیچ نوع بدآموزی ندارد؛ چراکه فردوسی کمال دقت و رعایت اخلاق را در بیان تمامی مطالب آن داشته است.
یاحقی در ادامه اظهار داشت: معتقدم «شاهنامه» ستون فقرات پیکره زبان فارسی است و در تمام جزئیات این زبان نیز نفوذ کرده و برهمین اساس به پیکره فرهنگ ما نیز کیان ویژه‌ای بخشیده است.
وی در پایان افزود: زبان فارسی وام‌دار و مدیون فردوسی است؛ چراکه این شاعر با شاهکار خود در عمق جامعه خودش نفوذ کرد و از سوی دیگر در «شاهنامه» می‌توانیم ایران و فرهنگ ایرانی- اسلامی را به خوبی ببینیم.

بزرگداشت فرزانه توس

25 اردیبهشت ماه ، سالروز گرامیداشت فرزانه توس، فردوسی بزرگ فرخنده باد.
اثر گرانسنگ حکیم فردوسی بانام «شاهنامه» سروده ای است که هویت دینی و میهنی ایرانیان در آن ریشه دارد. این اثر ماندگار ادبیات ایران و جهان، بازتاب دهنده آیین ها و زبان ماندگار و شیرین پارسی است. آفریننده شاهنامه با آگاهی و تسلط کامل بر فرهنگ و تمدن و باورهای ایران کهن و دوره اسلامی و با نگاهی ژرف و بلند و بیانی شیوا و قابل فهم، تاریخ ایران را به زبان شعر گفته است. نظم شاهنامه در سال ۳۹۴ هجری آغاز شد.
برای آفرینش این اثر ۳۰ سال رنج و سختی طاقت فرسا لازم بود که تنها از عهده فردی بزرگ چون فردوسی که دغدغه دین و میهن و از میان رفتن زبان و هویت ایران در برابر رویدادهای زمان داشت، برمی آمد. بنابراین فردوسی با حوصله فراوان این رنج ۳۰ ساله را به جان خرید و به گفته خودش، هویت و ماندگاری عجم را بدین پارسی (شاهنامه) زنده نگه داشت. فردوسی در زمانه ای این کار سترگ را انجام داد که سرشار از تنش های اجتماعی و سیاسی و بدخواهی و کینه توزی نسبت به ایران و ایرانیان بود. به گفته خودش: زمانه سرایی پر از جنگ بود/ به جویندگان بر زمین تنگ بود.

● شخصیت
حکیم منصور بن حسن، معروف به ابوالقاسم فردوسی سال ۳۲۹ در روستای باژ، شهر توس، واقع در حومه مشهد (خراسان) چشم به جهان گشود. حکیم فردوسی به طبقه دهقانان (دهگان) تعلق داشت. این طبقه بر خلاف امروز، دارای ملک و زمین های کشاورزی بودند. این مالکیت یکی از منابع ثروت در آن روزگار به شمار می آمد. این منبع ثروت برای فردوسی بسیار مهم بود زیرا وقتی که به کمک دانش و توانایی های فردی او آمد، توانست اثری ماندگار و بی همتا مانند شاهنامه را بیافریند؛ اثری که یکی از اسناد هویت فردی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید. بنابراین فردوسی هر آنچه از مال و ثروت که داشت برای آفرینش شاهنامه هزینه کرد به اندازه ای که حتی در واپسین سال های عمر به رنج و تنگدستی گرفتار شد، اما تسلیم افراد سودجو مثل محمود غزنوی نشد. موضوعی که دستاویزی برای تخریب شخصیت فردوسی شده مبنی بر این که وی می خواسته شاهنامه را به محمود غزنوی بفروشد. در واقع هدف فردوسی حفظ و نگهداری شاهنامه از خطر نابودی بود که ممکن است تصمیم گرفته باشد آن را به کتابخانه دربار غزنوی بدهد، اما پس از برخورد بیخردانه محمود غزنوی از این تصمیم خود منصرف شده است. به هر حال، اوج هنر فردوسی در آفرینش اثری است که در آن از نیازهای اساسی بشر سخن به میان آمده، افزون بر این تاریخ و زبان و هویت ایرانیان هم به این وسیله از خطر فنا حفظ شده است.

● خداشناسی
نگاه فردوسی به جهان بالا، خدا و آنچه که آفریننده هستی به وجود آورده، نگاهی ویژه و متفاوت است. به بیان دیگر، اگرچه بحث خداشناسی اساس اندیشه فردوسی را تشکیل می دهد، با این وصف، آفریدگاری که مورد نظر فردوسی است، راهگشا، راهنما، آفریننده و مالک جان و خرد و هستی آدمی است. روزی ده، بخشنده و مهربان و بخشایشگر و در بیانی کوتاه لطیف و نوازشگر بندگان است. پس توسل و نزدیکی بندگان با آفریدگارشان، آفریدگاری که این همه موهبت به آنها ارزانی داشته مایه خرسندی روح و روان و بهروز ی در زندگی و جاودانگی در حیات پس از مرگ خواهد بود.

● دین، میهن
رکن اساسی دیگر که پایه اندیشه های فردوسی قرار می گیرد، بحث سرزمینی است که فرد در آن زندگی می کند و به آن تعلق دارد. در واقع آنچه که با نام ثمره تلاش و پشتکار فردوسی می توانیم بنامیم، ضمانت کننده باورهای دینی بشر ایرانی، زبان پارسی و هویت میهنی و داشته های فرهنگی و تمدن ایران ایرانی است. فردوسی کسی است که نام و شخصیت و تاریخ ایرانی را بلندآوازه کرد و زبان پارسی را از خطر نابودی رهانید. در زمانی این وظیفه سترگ را انجام داد که بزرگ ترین تهدیدها متوجه زبان، دین و ملیت ایرانی بود.

● خرد، نوعدوستی
بارزترین وجه اندیشه فردوسی، نگاه ویژه و ژرف او به مقوله «خرد» است، خرد که راهنما و راهگشا و هدایت کننده آدمی در این جهان و سرای آخرت است، خرد که راهنمای آدمی در گزینش راه نیک از راه بد است. اخلاق و منش های نیک انسان از نظرگاه بلند فردوسی دور نمانده است. رفتار و کردار نیک انسانی، نوعدوستی، صلح دوستی و همه نیکی ها که در قالب پند و اندرز در شاهنامه بیان شده، نزد فردوسی ارزشمند و قابل احترام است و برعکس ناپاکی ها و زشتی ها، نکوهیده شده و هیچ جایگاهی ندارد.