پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

سرایش شاهنامه و زمانه تاریخی

ویژه نامه بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی-محمد باقری

«زمان تاریخی» اصطلاحی است که مورخان برای بازشناسایی بهتر و دقیق تر اندیشمندان و متفکران، سیاستمداران و شخصیت های علمی و فکری به کار می برند و از آن بهره می برند. «زمان تاریخی» به مفهوم مجموعه شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و علمی است که یک شخصیت در یک دوره تاریخی زندگی کرده است. «زمان تاریخی» در پیوند با دوره تاریخی و شرایط حاکم بر آن است و بر همین اساس «زمان تاریخی» می تواند متغیر و متفاوت باشد به گونه ای که یک اندیشمند سیاسی، یک متفکر اجتماعی، یک شخصیت علمی و یک چهره فرهنگی متناسب با «زمان تاریخی» خود ظهور می کند و اجتماع و مردم خود را تحت تأثیر قرار می دهد. شناخت رفتارهای متفاوت و موضع گیری های مختلف توسط شخصیت های تاریخی با عنایت به دوره تاریخی امکان پذیر است. به عنوان نمونه رفتار به ظاهر متفاوت حکیم ابوالقاسم فردوسی نسبت به سلطان محمود غزنوی که یک بار با تمجید و تعریف همراه است و بار دیگر با نکوهش و سرزنش، در «زمانه تاریخی» خود قابل درک است به هر روی برای شناخت دقیق انگیزه های این نابغه خراسان در سرایش شاهکار ادبی جهان نیازمند شناخت دوره تاریخی و «زمانه تاریخی» آن عصر هستیم. حکیم ابوالقاسم فردوسی متولد ۳۲۹ هجری قمری /۳۱۹ هجری خورشیدی/ ۹۴۰ میلادی، زمانی در روستای پاژ (باز) چشم به جهان گشود که ایران زمین با دو واقعه مهم تاریخی روبه رو شده بود و شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فکری و فرهنگی آن تحت الشعاع این دو واقعه مهم قرار گرفته بود. اولین واقعه مهم هجوم اعراب به ایران بود. فتح ایران توسط اعراب اگر چه بشارت دهنده ایجاد دنیای بهتر و برتر و رهایی انسان ایرانی از چنگال پادشاهان ساسانی و روحانیت زرتشتی بود اما در آن ابتدا به تحقق آن شعارها و وعده ها منجر نگشت به طوری که فاتحان و سرداران عرب با بهره گیری از ساختار سیاسی و اداری و اقتصادی و ساسانی جانشین حاکمان پارسی شدند و با همکاری دهقانان، کشاورزان را به کار گرفتند و زمین ها را به اقطاع، بر ایرانیان جزیه نهادند و آنان را از بسیاری از حقوق انسانی و اسلامی که وعده اش را داده بودند محروم کردند. انتقال حکومت از علویان به امویان تغییر گسترده ای در رفتار حاکمان عرب با ایرانیان نومسلمان ایجاد کرد به گونه ای که ظلم و ستم حکومت اموی بر ایرانیان از دلایل اصلی قیام خراسانیان به رهبری ابومسلم است.

دومین واقعه مهم تاریخی در ایران پس از استقرار حکومت عباسیان رخ داد و آن هجوم ترکان از ترکستان غربی به ایران بود اگر چه ورود ترکان به دستگاه خلافت عباسی پیش از هجوم گسترده ترکان غزنوی صورت گرفته بود و روند مهاجرت ترکان به ماوراءالنهر و از آن جا به خراسان همزمان با گسترش اسلام در آن سرزمین بود اما آن هجوم که جغرافیا و تاریخ ایران را تحت تأثیر قرار داد هجوم ترکان غزنوی در سایه حملات محمود غزنوی به خراسان بود. آمدن اعراب به ایران زبان فارسی را شدیدا تحت تأثیر قرار داد به گونه ای که ادبیات عرب بر زبان فارسی سیطره پیدا کرد و با گسترش امپراتوری عباسیان زبان عربی زبان بین المللی و مسلط شد و بسیاری از اندیشمندان و شخصیت های علمی ایران آثار خود را به زبان عربی نوشتند. علاوه بر این رفتار تبعیض آمیز اعراب با ایرانیان، خشونت ها و سرکوب ها و حملات گسترده فرهنگی به بنیادهای فکری ایرانیان، هویت ایرانی را به پرتگاه تاریخی کشاند و ایرانیان بسان مصریان در آستانه عرب شدن قرار گرفتند توفان وحشیانه ترکان نیز مزید علت شد و ساختار سیاسی - اقتصادی اجتماعی ایران تحت الشعاع این حرکت قرار گرفت. در یک چنین زمانه ای شخصیت علمی و بزرگی چون فردوسی ظهور کرد. او که به حق یک نابغه است هویت ایرانی و زبان فارسی را از آسیب های تاریخی نجات داد و در مواجهه با گردبادهای تهاجم و تجاوز مدبرانه آن را از پیچ های تند تاریخ عبور داد. سرایش شاهنامه بهترین کارزار فکری و فرهنگی این دهقان زاده توس است کارزاری سخت و طاقت فرسا که به گفته خودش ۳۰ سال به طول انجامید.

بسی رنج بردم در این سال سی          عجم زنده کردم بدین پارسی

اگر چه فردوسی موفقیت اش را مدیون سامانیان است اما زحمات بی وقفه این بزرگ مرد تاریخ ایران فراموش نشدنی است.دوره سامانی عصر طلایی فرهنگ ایران است و به نوشته ریچارد نیلسون فرای عصر زرین فرهنگ ایران است. سامانیان که از مقتدرترین حکومت های متقارن ایران بودند نقش بسیار مهمی در گسترش هویت ایرانی و رواج زبان پارسی ایفا کردند و به کمک دانشمندانی چون بلعمی وظیفه تاریخی خود را به خوبی انجام دادند. دربار سامانیان، این امرای ایرانی مسلمان که برخی مورخان از حکومت آنان تحت عنوان «استبداد منوّر» یاد می کنند، شاعر خوش ذوق خطه توس را به سوی خود کشاند. فردوسی با مطالعه سروده ها و نوشتارهای پیشینیان سرمایه کلانی اندوخت که دستمایه اش در سرایش شاهنامه شد. بزرگترین هنر نابغه قرن آن روزگار فرا گرفتن زبان عربی و پهلوی بود. پیش تر از فردوسی، ابن مقفع آثار پهلوی و ساسانی را به عربی بازگردانده بود و آن ها را از خطر غارت و نابودی نجات داده بود. در زمانه ای که فردوسی ظهور کرد، تعداد بسیاری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمده بودند که بر آن بودند با آفرینش ادبی خود زبان فارسی دری را در برابر زبان عربی پایدار نگه دارند. فردوسی از کودکی تماشاگر کوشش های مردم سرزمین خود برای پایداری ارزش های فرهنگی شان بود. کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد و آن گونه که گفتیم سامانیان از دوستداران ادب فارسی بودند. در این زمانه جنبش شعوبی گری «شعوبیه» سراسر ایران خصوصا خراسان بزرگ را درنوردیده بود. شعوبیه نهضتی بود برای حفظ هویت ایرانی و زبان پارسی در برابر حکومت اعراب و تسلط زبان عربی. مهمترین ویژگی نهضت شعوبیه تدوین مبانی فکری با بهره گیری از ادبیات کهن و زبان پارسی است. صرف نظر از قضاوت های ایدئولوژیک درباره جنبش شعوبیه، باید گفت دهقان زاده توس یکی از قهرمانان بزرگ این جنبش است و بدون او جنبش شعوبیه فراگیر نمی شد به گفته مورخان و محققان فردوسی از سن سی سالگی سرایش شاهنامه را بر پایه شاهنامه ابومنصوری آغاز کرد. شاید هم کمی پیش تر بخش هایی از شاهنامه را بر پایه داستان های کهن آغاز کرده باشد. داستان هایی چون بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب و داستان سیاوش. شاعر خوش نام ما، پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمه کار ماندن گشتاسب نامه او (که به زمانه زردشت می پردازد) به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بود و بن مایه دقیقی توسی در سرودن گشتاسبنامه، پی برد و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به شعر درآورد. اگر چه فردوسی شاهنامه ابومنصوری را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور را دید که از دوستانش بود و شاهنامه ابومنصوری را از پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق به یادگار گرفته بود و او آن را در اختیار فردوسی نهاد. سرودن شاهنامه بر پایه نوشتار ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری آغاز شد و در ۲۵ سپندارمذ سال ۳۸۴ برابر ۳۷۲ شمسی به پایان رسید.

سرآمد کنون قصه یزدگرد                                    به ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چهار                 به نام جهان داور کردگار

حکیم خراسان ۲۰ سال دیگر در تکمیل شاهنامه کوشید این زمان همزمان شد با سقوط دولت سامانی به دست سلطان محمود غزنوی. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری /۳۸۲ خورشیدی در سن ۶۵ سالگی شاهنامه را در ۶ یا ۷ دفتر به سلطان محمود اهدا کرد. پس از آن فردوسی دست به کار تدوین بخش های مربوط به پادشاهان ساسانی زد و در سال ۴۰۰ هجری در سن هفتاد و یک سالگی ویرایش دوم را به پایان رساند.

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک            همی زیر بیت اندر آرم فلک

ز هجرت شد پنج هشتاد بار                 به نام جهان داور کردگار

هر چند فردوسی شاهنامه را به دربار غزنه اهدا کرد و این کار سلطان محمود را چندان خوش نیامد و پس از آن فردوسی به انتقاد از محمود غزنوی پرداخت اما مهمترین هدف شاعر بزرگ خراسان که همانا حفظ هویت ایرانی و زبان پارسی در برابر تهاجم اعراب و ترکان بود محقق شد.

نمیرم از این پس که من زنده ام         که تخم سخن را پراکنده ام