پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

تاریخچه آرامگاه فردوسی

ویژه نامه قصه ی توس - دکترسلمان ساکت

هر آن کس که دارد هش و رای و دین                    پس از مرگ بر من کند آفرین

آرامگاه فردوسی مکانی است در توس، در فاصله بیست و پنج کیلومتری شهر مشهد به سمت قوچان که امروزه «مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی» نامیده می شود.

بنا بر مقدمه شاهنامه بایسنقری، ارسلان جاذب (م: حدود ۴۲۱ق) که از سال ۳۸۹-۴۱۹ ق والی توس بود، «بر مرقد فردوسی قبه ای ساخت» (ریاحی، ۱۳۸۲: ۳۵۷). فردوسی به ارسلان جاذب علاقه داشته و در دیباچه شاهنامه،او را «دلاور سپهدار توس» خوانده و وی را به سخا ستوده است:

و دیـگر دلاور سپـهــدار تـوس             که درجنگ بر شیر دارد فسوس

ببخشد درم هرچه یابد ز دهر            هـمـه آفـریـن جـویـد از دهـر بهـر

به یزدان بود خلق را رهنمای            سرشاه خواهد که باشد به جای

(فردوسی، ۱۳۸۶: 18.1)

آنچه ارسلان جاذب بر مزار فردوسی بنا کرده بود، تا سال ۵۱۰ هجری که نظامی عروضی- نویسنده و شاعر سده ششم- آن را زیارت کرد، برقرار بود (نظامی عروضی، ۱۳۸۰:۸۳). ظاهرا بنای آرامگاه به هنگام فتنه غزان ( در اواسط سده ششم) و حمله لشکریان چنگیز و پسرش تولی خان به توس (در سال های ۶۱۷ و ۶۱۸ ق) همچنان پابرجا بود، چرا که بنابر مقدمه شاهنامه بایسنقری، وقتی گرگوز، امیر مغول، حاکم توس (۶۳۸-۶۴۱ ق) شد (تاریخ جهانگشا، ۱۳۸۲: ۲/۲۳۷-۲۳۸)، برای ساختن قلعه ای در شهر توس، بنای آرامگاه را ویران کرد و آلات و مصالح آن را برای عمارت قلعه خود به کاربرد (ریاحی، همان).

پس از آن، در زمان پادشاه عادل غازان (حکومت: ۶۹۴-۷۰۳ ق)، «امیر ایسن قتلغ که حوالی توس سیورغال او بود، بر سر تربت فردوسی به عمارتی اشارت فرمود»، ولی ابتدا خواست تا خانقاهی در کنار مرقد او بنا کند. هنوز خانقاه به اتمام نرسیده بود که امیر ایسن قتلغ درگذشت و عمارت به انجام نرسید (همان). با این همه در سال های بعد قبر فردوسی همچنان معلوم بود، چرا که حمدا... مستوفی که نزهه القلوب خود را در سال ۷۴۰هجری به رشته تحریر درآورد، مزار فردوسی را در کنار قبر محمد غزالی و معشوق توسی برجانب شرقی توس نشان داده است (مستوفی، ۱۳۸۹:۱۵۱). همچنین در تذکره الشعراء (تالیف: ۸۹۲ ق) آمده است که: «قبر او در شهر توس است به جنب مزار عباسیه و الیوم مرقد شریف او معین است و زوار را بدان مرقد التجاست» (دولتشاه سمرقندی، ۱۳۶۶:۴۵) علی رغم ویرانی های مکرر توس به دست ازبکان و تیموریان،مرقد فردوسی همچنان مشخص و مکانی قابل احترام بود. در حدود سال ۱۰۰۰ق قاضی نورا... شوشتری نوشته است: «الیوم مرتد او ....مشخص و معین است و جمهور انام، مخصوصا شیعه امامیه، زیارت او به جا می آورند و راقم حروف نیز به شرف زیارت او مشرف و فایز شده» (ریاحی، همان: ۳۹۵).

دو سده بعد، در ۱۲۳۶ ق/ ۱۸۲۱م، فریزر انگلیسی، مامور کمپانی هند شرقی، قبر فردوسی را مزاری محقر با گنبدی کوچک مزین به کاشی، در وسط خرابه توس توصیف کرده است (شاپور شهبازی، ۱۳۸۸:۲۷ و شجاع کیهانی، ۱۳۹۰: ۲۸۳).

بنا به گزارش لرد کرزن، سیاستمدار انگلیسی،مزار فردوسی با همان وصفی که فریزر کرده بود، تا حدود سال ۱۸۷۵ م پیدا بود، اما پس از آن تاریخ اندک اندک همان گنبد کوچک نیز از بین رفت و مزرعه گندم قبر شاعر را فراگرفت (کرزن، ۱۳۸۰: ۱/۲۴۱-۲۴۲).

در دوره ناصرالدین شاه و به دستور وی، آصف الدوله شیرازی (م. ۱۳۰۴ ق)، والی خراسان، ماموریت یافت تا قبر فردوسی را بیابد. او به راهنمایی چند فرانسوی که به توس رفته بودند، مزار شاعر را پیدا کرد و برای احداث عمارتی در خور، به طور موقت، دو اتاق روی قبر بنا کرد، اما دیری نگذشت که از حکومت خراسان برافتاد و از این رو نتوانست برنامه خود را به پایان رساند (شجاع کیهانی، همان: ۲۸۴ و شاپور شهبازی، همان).

با به قدرت رسیدن رضاخان و افزایش روحیه ملی گرایی در ایران، برخی از پژوهشگران و فرهیختگان بر آن شدند تا دولت را به ساخت آرامگاهی شایسته و در خور شان فردوسی تشویق کنند. در این راستا محمد تقی بهار (مشهور به ملک الشعرا) چندین مقاله درباره ضرورت انجام این کار نوشت و با زیرکی کوشید تا به رضاخان القا کند که اثبات ملی گرایی اش در گرو ساخت آرامگاه فردوسی است. او حتی با لحنی تند، خطاب به دولتمردان و سرکردگان حکومتی نوشت: «در غیر این صورت ( یعنی کوتاهی در ساخت آرامگاه)، ما مردم خراسان خود آن بنا را خواهیم ساخت» (شاپور شهبازی، همان و ساکت، ۱۳۸۹: ۱۰۹-۱۱۰).

همزمان با این تلاش ها، ارباب کیخسرو شاهرخ، نماینده زردشتیان در مجلس، دست به ابتکار تازه ای زد و از سوی انجمن آثار ملی که به تازگی تاسیس شده بود و هدف آن تعمیر و مرمت آثار و ابنیه تاریخی بود، اعلامیه ای منتشر کرد که در آن مردم را به مشارکت در بخت آزمایی مربوط به ساخت آرامگاه فردوسی دعوت می کرد. او خود ماموریت یافت که تا از توس دیدن کند و محل قبر فردوسی را مشخص نماید. وی ابتدا به منابع ادبی و تاریخی مراجعه کرد. سپس به پژوهش میدانی دست یازید و با افراد بومی و سالخورده توس که هنوز بنای آصف الدوله را به یاد داشتند به گفتگو نشست. او سرانجام با کوشش بسیار و جست وجوی فراوان محل گور فردوسی را در باغی که در آن روزگار متعلق به حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التولیه بود، پیدا کرد. حاج میرزا محمدعلی باغ را که به مساحت بیست و سه هزار مترمربع بود، برای ساخت آرامگاه به رضاشاه تقدیم کرد و او نیز آن را به انجمن آثار بخشید. افزون بر آن، حسین ملک نیز هفت هزار مترمربع از اراضی اطراف باغ را به انجمن اهدا کرد و بدین ترتیب مجموعه اراضی آرامگاه به سی هزار مترمربع رسید۳ (شجاع کیهانی، همان:۲۸۵).

پس از آن، درحدود سال ۱۳۰۷ خورشیدی ساخت آرامگاه، زیرنظر شاهرخ آغاز شد. در آغاز طراحی نقشه آرامگاه به ارنست امیل هرتسفلد، باستان شناس آلمانی، سپرده شد، اما اعضای انجمن طرح او را نپذیرفتند. سپس طراحی نقشه به کریم طاهرزاده بهزاد، مهندس و معمار ایرانی، پیشنهاد شد، ولی نقشه او نیز مقبول نیفتاد. بنابراین تصمیم گرفته شد که طراحی نقشه به مسابقه گذاشته شود. در نتیجه طرح طاهرزاده که دومین نقشه او بود، پذیرفته شد. اجرای نقشه طاهرزاده، پس از مدتی، به سبب کندی کار و سستی بنا، متوقف شد. از این رو اعضای انجمن از آندره گدار، معمار و باستان شناس فرانسوی، خواستند تا نقشه ای جدید فراهم کند و به ایران بفرستد. تیمورتاش که بر ساخت هرمی سقف بنا تاکید داشت، با تصرف در نقشه گدار، آن را تغییر داد، اما با مغضوب شدن او در سال ۱۳۱۰ خورشیدی و شکاف برداشتن سقف هرمی، بار دیگر از طاهرزاده بهزاد برای طراحی بنا دعوت شد. در این میان اعضای انجمن از ابتدا با سقف هرمی مخالف بودند، چرا که وجود سقف هرمی، یادآور معماری مصر و فراعنه بود. طاهرزاده بهزاد با تغییر در نقشه گدار که در آن به جای سقف هرمی، سقفی پلکانی در نظر گرفته شده بود، نقشه خودرا به انجمن عرضه کرد که در ۲۸ مهر ۱۳۱۲ خورشیدی به تصویب رسید.

نظارت ساخت به حسین لرزاده واگذار شد. همچنین حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگ های بنا و قبر را برعهده گرفت. طاهرزاده نیز سنگ نوشته های آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی است، آماده کرد. سرانجام بنای آرامگاه در سال ۱۳۱۳خورشیدی، همزمان با جشن بزرگ و جهانی «هزاره فردوسی»۴ به اتمام رسید و در همان جشن افتتاح شد.

آرامگاه که ظاهر آن یادآور بناهای پرسپولیس و مقبره کورش در پاسارگاد بود، از سه قسمت تشکیل می شد:

۱ . میانی ترین بخش، که سنگ قبری است از جنس مرمر به ابعاد 1.5×۱ متر و حدود 0.5 متر ارتفاع که در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است. روی سنگ قبر، در میان حاشیه تزئینی و با خط خوش نستعلیق چنین نوشته شده است: «به نام خداوند جان و خرد. این مکان فرخنده آرامگاه استاد گویندگان فارسی زبان و سراینده داستان های ملی ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی است که سخنان او زنده کننده کشور ایران و مزار او در دل مردم این سرزمین جاویدان است. تاریخ تولد: ۳۲۹ق - تاریخ وفات: ۴۱۱ق - بنای آرامگاه: ۱۳۵۳ق»

۲ . تالاری مربع شکل که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است. چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهارگوشه این تالار وجود دارد که تکیه گاه گچ بری های پله ای بلند و زیبای آن است. هر دیوار با یک جفت ستون مشابه، اما کوتاه تر تزئین شده است که با نعل درگاه هایی پله ای به هم می رسند و سر دری مصنوعی را شکل می دهند. افزون بر این، تصویر مردی بالدار که در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی حک شده است، ویژگی های پرسپولیس را بیشتر به یاد می آورد. گچ بری ها به طرف داخل کشیده شده و با قسمت بالایی ستون حمایت شده است تا پایه ای مربع شکل برای دیواری به ارتفاع یک متر فراهم سازد.

این قسمت خود به سمت داخل باریک می شود تا مربعی کوچک تر به منظور تکیه گاه دیوار بالایی ایجاد کند، که آن هم ارتفاعی یک متری دارد و سقف بر آن استوار است.

۳ . محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر که اتاق روی آن قرار گرفته است. تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار کنده کاری شده است (شاپور شهبازی، همان: ۲۷-۲۸). از آن جا که تمام اصول فنی در احداث بنا رعایت نشده بود، به ویژه به سبب کوتاهی در محاسبه مقاومت خاک و مصالح پایه ساختمان، بنا از همان سالهای نخست شروع به جذب رطوبت کرد و چون استحکام کافی نداشت، با گذشت زمان نشست کرد.

از این رو در سال ۱۳۴۳ وزارت فرهنگ و هنر، زیر نظر هوشنگ سیحون، معمار و نقاش ایرانی، تعمیر و مرمت آرامگاه را آغاز کرد و آن را توسعه داد.

کف تالار اصلی گودبرداری شد و فضای زیرین از همه طرف گسترش یافت تا در نهایت، تالاری به وسعت ۹۰۰ مترمربع، با یک در ورودی در سمت غربی بنا به دست آمد.

بر بدنه دو ضلع جنوبی و شرقی تالار (زیرزمین) نقش های سنگی برجسته از داستان های شاهنامه جلب توجه می کند. نقش های ضلع جنوبی عبارتند از: « زال در پناه سیمرغ»، «نبرد زال با شیر»، «به کمند گرفتن رستم رخش را»، «نبرد رستم با اژدها»، «به کمند افتادن زن جادوگر به دست رستم»، «نبرد رستم با دیو سفید»، «رفتن رستم به نبرد شاه مازندران»، «نبرد رستم با یکی از پیل تنان مازندران»، «چاره جویی رستم از سیمرغ برای شکست اسفندیار»، «آوردن رستم تیر دوشاخ را از جنگل» و «جنگ رستم با اسفندیار و پیروزی رستم». نقش های ضلع شرقی هم عبارتند از: «ضحاک ماردوش و قیام کاوه آهنگر در برابر ضحاک» و «انوشیروان ساسانی». حجاری های این نقوش برجسته، اثر فریدون صدیقی و خوشنویسی شرح آن ها از حسن زرین خط است. در میان نقش های ضلع جنوبی، کتیبه ای به ابعاد 1.5 ×1 متر وجود دارد که قصیده بلندی از زنده یاد علامه جلال الدین همایی بر آن نقش بسته است.

چند بیت آغازین و پایانی آن قصیده بدین شرح است:

ای صبا ای پیک مشتاقان، پیامی بر ز من سوی توس آن سرزمین نامداران زَمَن...

***

ای صبا چون پای هشتی اندر آن نیکودیار واندران ساحت گذشتی کام جوی و گام زن

شست و شویی کن به آب رودبار طابران پس بدان سو شو که باشد کعبه اهل سخن

انـدر آن آرامـگه در شـو که فارغ از جهان صد جهان جان است آن جا خفته در یک پیرهن

یاد او را در ضمیر آری شود روشن، روان نام او را بر زبان رانی شود شیرین دهن

اندر اقلیم سخن سنجی و ملک شاعری است خسروی کشورگشا رویین تنی لشکرشکن

اوستــادان سـخــن پــرور امـیـران کلام جمله بر درگاه او خاضع چو پیش بت شمن

***

جلوه عرش است این درگه کلاه از سر بنه وادی طور است این جا موزه از پایت بکن

مرقد استاد توس است این به خاکش جبهه سای مدفن فردوسی است این بر زمینش بوسه زن

بــا درود و بـا تحیــت آستان او ببوس پس بگو کای در سخن استاد استادان فن ...

***

وز همـــایی ســنــا این چامه ماند یـادگار ز افـتــخــار نــام فــردوســی خـداوند سخن

همزمان با تعمیر و مرمت آرامگاه در سال ۱۳۴۳، باغ نیز از هر سو گسترش یافت و محوطه ای در حدود شش هکتار را در بر گرفت.

امروزه ورودی مجموعه از سمت جنوب است که از دو طرف کنار استخر به سمت داخل مجموعه و آرامگاه راه دارد. رو به روی در ورودی، استخری به شکل مستطیل به ابعاد ۱۰×۳۰ متر وجود دارد که تصویر بنای آرامگاه را در خود منعکس می کند.

در جانب شمال غربی، ساختمانی به مساحت ششصد مترمربع وجود دارد که موزه است. البته کاربرد نخستین آن، چایخانه سنتی و مکانی برای استراحت بازدیدکنندگان بوده است، اما بعدها با کشف آثار باستانی در شهر قدیم توس و نیز اهدای اشیای مختلف از سوی مشتاقان فردوسی در سال ۱۳۶۱ به موزه تبدیل شد.

در ضلع جنوبی موزه (غرب مجموعه)، مزار مهدی اخوان ثالث قرار دارد که در نهایت غربت و سادگی به حال خود رها شده است و البته اخیرا یک نیم تنه از اخوان در آن جا نصب شده است.

در قسمت شمال مجموعه و انتهای باغ، بخشی از باروی قدیم توس دیده می شود. در ضلع شرقی بخش های اداری، چایخانه و کتابخانه ای کوچک جای دارد. (شجاع کیهانی، همان: ۲۸۸-۲۸۹)

اگرچه در سال های اخیر سازمان های مختلف، به ویژه سازمان میراث فرهنگی به آبادانی توس و آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی همت گماشته اند، اما سوگمندانه هنوز آن طراوت و شادابی بایسته در مجموعه آرامگاه دیده نمی شود.

امید است با نگاهی ملی زمینه های آبادانی توس و آرامگاه فراهم آید و این مکان که برای ایران دوستان و پارسی گویان، اهمیت شایان توجهی دارد، به یکی از مهم ترین قطب های گردشگری استان خراسان رضوی تبدیل شود.

یادداشت ها

۱ - سیورغال: تیول، زمینی که پادشاه جهت معیشت به کسی بخشد.

۲ - استاد زنده یاد محیط  طباطبایی احتمال داده است که «عباس» و «عباسیه» تغییر یافته کلمه «آیسن» و «آیس» است و آن چه دولتشاه سمرقندی از «مزار عباسیه» آورده است همان مزار مجاور و خانقاهی است که به دستور امیر ایسن قتلخ بنا نهاده شد. (به نقل از شجاع کیهانی، همان: ۲۸۲-۲۸۳)

۳ - بنابر لوحی که بر جانب غربی مجموعه آرامگاه نصب شده است، حاج میرزا محمدعلی، در ۱۳۰۹ خورشیدی، ۲۵۲۵۰ مترمربع و فرزندان او در سال ۱۳۴۵، ۲۵۳۷۵ مترمربع دیگر به مجموعه آرامگاه بخشیدند.

۴ - برای آگاهی از اهمیت و چگونگی برگزاری جشن «هزاره فردوسی»، بنگرید به: .shapur shahbazi, 1999:IX 527-530

این مقاله توسط نگارنده ترجمه شده و در شماره ۴ فصلنامه پاژ (زمستان ۱۳۸۷) که جشن نامه استاد دکترجلال خالقی مطلق است، به چاپ رسیده است.

۵ - برای خواندن تمام قصیده چهل بیتی ← یادنامه فردوسی، ۱۵۳-۱۵۶ .

منابع و مآخذ

۱ - جوینی، عطاملک. (۱۳۸۲). تاریخ جهانگشا، تصحیح محمد قزوینی، تهران: دنیای کتاب.

۲ - دولتشاه سمرقندی. (۱۳۶۶). تذکرهالشعراء، به همت محمد رمضانی، تهران: پدیده خاور.

۳ - ریاحی، محمدامین. (۱۳۸۲). سرچشمه های فردوسی شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۴ - ساکت، سلمان. (۱۳۸۹). فرزانه توس (مروری بر زندگی و شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی)، تهران: همشهری.

۵ - شاپورشهبازی، علیرضا. (۱۳۸۸). «آرامگاه فردوسی»، ترجمه سلمان ساکت، کتاب ماه ادبیات، ش ۱۳۹، صص ۲۶-۲۹ .

۶ - ...(۱۳۸۷). «جشن هزاره فردوسی»، ترجمه سلمان ساکت، پاژ، سال ۱، ش ۴، صص ۲۶۱-۲۶۹ .

۷ - شجاع کیهانی، جعفر. (۱۳۹۰). «آرامگاه فردوسی»، فردوسی و شاهنامه سرایی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

۸ - فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۸۶). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و دیگران، تهران: بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.

۹ - کرزن، جورج ناتانیل. (۱۳۸۰). ایران و قضیه ایران، مترجم: غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.

۱۰ - مستوفی، حمدا... (۱۳۸۹). نزههالقلوب، تصحیح و تحشیه گای لیسترانج، تهران: اساطیر [چاپ افست].

۱۱ - نظامی عروضی، احمدبن عمربن علی. (۱۳۸۰). چهارمقاله، تصحیح علامه محمد قزوینی، به اهتمام محمد معین، تهران: جامی.

۱۲ - یادنامه فردوسی. (۱۳۴۹). تهران: انجمن آثار ملی.

می گویند این جا خانه فردوسی است

ویژه نامه قصه ی توس - محسن هوشمند

چند دیوارکاهگلی، اتاقک های بدون سقف و زباله و خاکروبه!

روایتی از غربت «پاژ» تاریخ ساز

حیرانم! اطمینان دارم اگر از قبل نمی دانستم این جا کجاست، حالا هم متوجه نمی شدم و مثل تمام آن هایی که رهگذر این راه هستند، می آمدم و می رفتم. همین طور که به این مسائل فکر می کنم ناگهان به خود می آیم و خودم را می یابم که مقابل تپه ای قدم می زنم و مدام از این سو به آن سو به دنبال راهی برای بالا رفتن هستم. آن قدر گیجی و حیرانی از دیدن شرایط این جا حواسم را به خودش معطوف کرده است که به ذهنم خطور نمی کند به پشت تپه هم سری بزنم تا شاید راهی برای بالا رفتن پیدا شود. مشاهده بچه های روستا که راه ناهموار تپه را مستقیم پی می گیرند و بالا می روند و خیلی سریع به مقصد می رسند، من را هم وسوسه می کند که دل را به همین راه بزنم. به سختی چند قدمی در همین راه پیش می روم که ناگهان صدایی در جا میخ کوبم می کند. از پشت یک ساختمان صدای «پارس» چند سگ شنیده می شود و بعد هم با فاصله چند ثانیه ۳ سگ در زاویه نگاهم قرار می گیرند. یکی به سمت من بالا می آید و ۲ سگ دیگر هم به طرف همسفرم که پایین ایستاده و من را نگاه می کند، می روند. راستش را بخواهید می ترسم و البته پیش از ترس نگران همسفرم می شوم. این ترس و نگرانی از یک سو و نگاهی به بالا به من می فهماند که «رهسپار این ره من نیستم.» از همان راهی که به سختی بالا رفته بودم پایین می آیم و سگ ها هم راه خودشان را پیش می گیرند و می روند. وقتی که به پایین تپه می رسم ۲ مرد که در فاصله ۲۰-۲۵ متری ما کنار دیوار ایستاده اند و مشغول گپ زدن هستند، صدایم می کنند. از همان دور می فهمم که می خواهند راه پشت تپه را نشانم بدهند. اما با خود می گویم بهتر است قبل از بالا رفتن کمی هم کلامشان شوم. مرد جوان تر که نامش «محمد احوال» است اولین سوالم را این طور جواب می دهد: «می گویند این جا خانه فردوسی است.»

می آیند و...

من هم این «می گویند» را شنیده ام. اما نمی دانم با دیدن این وضعیت باید باور کنم که این جا خانه فردوسی؛ یا نه حتی یک خانه تاریخی در زادگاه فردوسی؛ یا نه حتی یک منطقه تاریخی است؟! مرد جوان بعد هم از شنیده هایش درباره روستایشان می گوید و چند برجی که حصار روستا بوده است و...

این ها را که می گوید، می پرسم: آیا میراث فرهنگی برای احیا و کاوش این منطقه اقدامی انجام داده است؟ انگشت اشاره اش را به سمت تپه نشانه می رود و نگاهم را هدایت می کند به پلاستیک های آبی رنگی که روی دیوارهای ساخته شده با داربست نصب شده است. می گوید: «امروز آمدند این ها را بستند.» حالا مرد دیگر که گرد سپید تجربه سر و رویش را پوشانده است هم سخن گو می شود: « هر چند وقت یک بار می آیند گوشه ای را می کنند و می روند. الان هم این حصار (البته چند متری و قابل عبور) را بسته اند که نمی دانم چیست.» مرد جوان حرف های پیرمرد را تکمیل می کند: «۲5 سال قبل ما می خواستیم پایین تپه خانه ای بسازیم. آن زمان من کودک بودم. به ما اجازه ساخت ندادند و گفتند که این تپه آثار باستانی است. اما حالا که ۲۵ سال گذشته هیچ اقدامی نسبت به آن زمان انجام نشده و تپه و خانه روی آن هم روز به روز خراب تر شده است!»

از گردشگران می پرسم و این که چه قدر به این جا می آیند و چه می کنند. پیرمرد پاسخ می دهد: «گردشگر هم گاهی می آید. نگاهی می کنند و خیلی زود می روند. آخر چیزی برای تماشا باقی نمانده است.»

این جا زادگاه فردوسی است

من هم می دانم که برخی از کارشناسان و اداره کل میراث فرهنگی معتقدند این تپه و خرابه های بالای آن که در میان اهالی به خانه فردوسی شهره است، خانه فردوسی نیست. اما این را همه اذعان دارند که این جا زادگاه فردوسی است. تابلوی ورودی روستا هم با همین پیغام به ما خوش آمد گفت: «به روستای پاز (در طول سال ها نام پاژ به پاز تغییر یافته است) زادگاه فردوسی خوش آمدید». این ها را که در ذهنم مرور می کنم علامت سوالی برایم نمایان می شود که آیا این حال و روز شایسته زادگاه مرد بزرگی هم چون فردوسی است؟!... از آن دو مرد خداحافظی کردم و راهی که نشانم دادند را پیش گرفتم. یک شیب مورب کوتاه ما را به خرابه ها می رساند. چند دیوار کاه گلی به جای مانده از سال های دور، اتاقک هایی که سقف ندارد و البته زباله و خاکروبه هایی که این جا جا خوش کرده اند؛ این ها تمام داشته های محلی است که به خانه فردوسی معروف است...

شهرک فرهنگی «پاژ»

دیدن حال و روز پاژ یا به قول مردم محل پاز برای من که اطلاعات خیلی کمی درباره دیرینه آن دارم تأسف آور و غم بار است این تأسف اما وقتی بیشتر می شود که حرف «مهدی سیدی» شاهنامه پژوه و کارشناس جغرافیای شاهنامه را می شنوم.

وقتی که با او هم کلام می شوم در اولین جملات پاژ را چنین توصیف می کند: «مجموعه تحقیقات انجام شده درباره شخصیت های پاژ ما را به این نتیجه رسانده است که این منطقه یک روستا نبوده، بلکه یک شهرک فرهنگی و خیلی مهم بوده است که از نظر بزرگان و مفاخر کم از یک شهر نمی آورد.»

او سپس به تشریح مواردی که در منابع و متون گوناگون به پاژ اشاره شده است، می پردازد و با اشاره به کتاب های نظامی عروضی، محمد ابن منور و سمعانی مروزی توضیح می دهد که بررسی این متون به ما اثبات می کند پاژ به طور قطع محل تولد فردوسی بوده و از نظر جغرافیایی نیز در نقطه کنونی مورد نظر (فاصله ۲۰ کیلومتری آرامگاه فردوسی - در حاشیه جاده کلات) واقع شده است.

سیدی در میان حرف هایش از دیگر بزرگان پاژ به جز فردوسی هم یادی می کند و به طور مشخص نام هایی همچون «محدث پاژی»، «مشرف الدین پاژی» و «دکتر رجایی بخارایی» را مطرح می کند. او با این حرف هایش بر این نکته تأکید می کند که پاژ یک منطقه فرهنگی غنی با پیشینه بسیار قابل توجه است که به جز فردوسی بزرگان دیگری را نیز در خود جای داده است.

پاژ کهنه و پاژ نو

پاژ کهنه و پاژ نو؛ این موضوع دیگری است که این پژوهشگر شاهنامه با توضیح آن اثبات می کند که خانه فردوسی در محل معروف کنونی قرار نداشته است. حرف های او نشان می دهد که غربت خانه فردوسی از این خانه معروف هم بیشتر است؛ چرا که حال و روز آن خانه از این هم بدتر است: «روستای پاژ زمان فردوسی در فاصله حدود ۶۰۰ متری شمال غربی پاژ کنونی قرار داشتند و در میان اهالی به «قلعه کهنه پاژ» مشهور است. امروز خرابه های آن روستا باقی مانده و هم چون ارگ بزرگی دارای باره و خندق و... است. آن طور که نظامی عروضی در سال ۴۵۰ هجری عنوان کرد، پاژ روستای بزرگی بوده که هزار مرد از آن بیرون می آمده است. این یعنی روستا حداقل ۵ یا ۶ هزار نفر جمعیت داشته است و بررسی بازمانده های «پاژ کهنه» همین وسعت را نشان می دهد. اما حدود ۴۰۰ سال قبل به دلیل حمله ازبک ها و ترکمن ها منطقه پاژ کهنه ناامن شد و مردم با مهاجرت به منطقه جدید «پاژ نو» را ایجاد کردند. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که پاژ نو، آثار موجود در آن و حتی محل معروف به خانه فردوسی هم از نظر باستان شناسی و قدمت دارای اهمیت به سزایی است که متأسفانه به طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته است.»

شرایط پاژ «مایه آبروریزی است»

آخرین بخش گفت وگویم با سیدی استاد دانشگاه و پژوهشگر شاهنامه با این سوال همراه است: «نظرتان درباره شرایط کنونی پاژ چیست؟» هنوز سوالم را به طور کامل بیان نکرده ام که پاسخ گفتن را شروع می کند: «اصلا مناسب نیست. ما سال ۷۳ یک شماره مجله پاژ را در فرهنگ سرای فردوسی به طور ویژه به روستای پاژ اختصاص دادیم. آن زمان خانم دکتر «بوذرجمهری» تحقیقات گسترده ای انجام داد و یک طرح اجرایی علمی برای بازسازی پاژ ارائه کرد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. شرایط امروز پاژ مایه آبروریزی است. ما هر کسی را که می خواهیم به پاژ ببریم خجالت می کشیم؛ به ویژه میهمانان خارجی...»

دهکده نمونه پاژ

«یاسر موحدفر» دبیرکل بنیاد فردوسی نیز یکی دیگر از فعالان شاهنامه پژوه است که پیشنهادهایی برای احیای پاژ دارد. او می گوید: «باید با راه اندازی طرح ملی زادگاه و آرامگاه حکیم توس که شامل فرهنگ سرا و بوستان سرای فردوسی، تالار همایش ها، مجتمع فرهنگی ورزشی و نمایشگاه صنایع دستی ایران و آسیای میانه، موزه، کتابخانه تخصصی، مرکز اسناد فرهنگی، دانشگاه ادب پارسی و ایران شناسی در کنار آرامگاه فردوسی و شهرک پژوهشی و گردشگری شاهنامه در کنار دهکده نمونه پاژ، کارگاه های هنرهای دستی، کشاورزی و دامداری علمی و کلینیک تخصصی پزشکی در زادگاه فردوسی؛ به گونه ای عمل کرد که از نظر گردشگری دهکده نمونه پاژ، پذیرای مسافران و گردشگران باشد. به همین روی، می توان از این منطقه فرهنگی و تاریخی در صنعت گردشگری ایران بهره برداری شایسته کرد.

چنان چه با تصویرسازی مثلث متساوی الاضلاعی که در هر گوشه اش یک مرکز جذاب برای گردشگری زیارتی، تاریخی و فرهنگی متصور شویم در سه گوشه مثلث فرضی یاد شده جذب گردشگر مذهبی، تاریخی و فرهنگی با وجود حرم مطهر رضوی(ع)، آرامگاه حکیم توس و زادگاه فردوسی در روستای پاژ فراهم خواهد شد و بدین ترتیب یکی از بزرگترین قطب های گردشگری جهان اسلام را با همدلی نهادهای کارگزار فرهنگی ایران، بازسازی خواهیم کرد.

پاژ هست؛ ما هستیم و...

هنوز هم پاژ صدای بزرگی اش را به گوش جهان می رساند و هنوز هم گوش های ما خوب نمی شنود تا بفهمیم پاژ را، فردوسی را و بزرگی هایش را... فردوسی بزرگ است و زادگاهش هم بزرگ؛ اما این ما هستیم که فرصت اندکی داریم تا با اقدامی در خور شأن فردوسی پاژ را احیا کنیم و شرایطی را فراهم کنیم که پاژ نماد بزرگی و نه «عامل آبروریزی» ما باشد...

دریغ و صد افسوس

ویژه نامه قصه ی توس - روزنامه خراسان- مجید فکری

مقایسه توس با میراث تاریخی وفرهنگی شیراز و اصفهان

آن روز زیبا و شاعرانه اردیبهشتی سال ۱۳۰۵ که ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن حکیم ابوالقاسم فردوسی راهی توس شد، این حکیم فرزانه هرگز فکر نمی کرد، کشف آرامگاهش او را از ناپیدایی به غربت راهنمایی کند، که اگر می دانست چه بسا ترجیح می داد در همان باغ حاج میرزاعلی قائم مقام نایب التولیه، آرام و قرار داشته باشد تا این که اکنون این گونه دستاویز این و آن شود و... کسی چه می داند، شاید اکنون نویسنده شاهنامه ترجیح می دهد کنار آب «رکن آباد» دفن شده بود تا در توس. مگر او چه کم از حافظ و سعدی دارد که اکنون باید این گونه مورد بی مهری واقع شود؟

اعداد و ارقام به خوبی گویای به جا بودن دریغ و افسوس برای توس است. در ایام نوروز سال جاری ۵ میلیون و ۷۶۸ هزار نفر وارد مشهد شده و در آن ساکن شده اند. جالب آن که از این میزان تنها حدود ۱۲۶ هزار نفر از آرامگاه فردوسی بازدید کردند. حال این اعداد را مقایسه کنید با آماری که مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس می دهد. به گفته وی در ایام نوروز ۸ میلیون و ۹۸ هزار و ۲۵۸ نفر مسافر به شیراز سفر کرده و در آن اسکان یافته اند و از این تعداد ۷۵۸ هزار و ۸۳۹ نفر از حافظیه، ۷۳۹ هزار و ۵۱۱ نفر از تخت جمشید و ۵۱۸ هزار و ۷۰۹ نفر از سعدیه بازدید کردند. بد نیست بدانید که درآمد فروش بلیت در این ایام در شیراز ۷ میلیارد و ۹۶۲ میلیون و ۷۴۰ هزار و ۵۰۰ ریال بوده که سهم حافظیه از این رقم ۳۷۹۴۱۹۵۰۰۰ ریال بوده است. حال مقایسه کنید با درآمدی که از راه فروش بلیت در آرامگاه فردوسی در همین مدت کسب شده است یعنی حدود ۶۳۰ میلیون ریال. حال به حکیم ابوالقاسم فردوسی با قدمتی چنین بزرگ که به ایران و ایرانی کرده حق می دهید که دلگیر شود از این همه بی مهری و بی توجهی؟

ولی واقعا داستان چیست؟ مقصر کیست؟ شاید اگر مقایسه ای انجام دهیم بین آن چه در شهرهایی همچون اصفهان و شیراز بر میراث فرهنگی می رود با آن چه که در توس می گذرد، بهتر متوجه نقاط ضعف و چالش ها شویم.

اصفهان

از همان ابتدا، وارد سالن فرودگاه اصفهان که می شوی تبلیغات رنگارنگ، گسترده و زیبایی را برای میراث فرهنگی شهر می بینی. حتی کیوسک های اطلاع رسانی دایر شده که برای بازدید از هر یک از این نقاط و حتی تمام آن؛ خدمات رسانی می کنند. پس از آن وارد شهر که می شوی هر مکانی از مدیریت خاصی برخوردار است. مدیریتی که خود را با گردشگران و خواسته های آن ها وفق داده است. حتی ساعت بازگشایی هر مجموعه از روی تجربه، تحقیق و تجزیه و تحلیل آمار بازدیدها و ساعات ورود و خروج گردشگران تعیین شده.

در مجموعه ای مثل چهلستون، در همان ابتدای ورود به گردشگران متقاضی دستگاه کوچکی داده می شود که با قرار دادن گوشی آن در گوش می توان به طور هوشمند به محض نزدیک شدن به هر نقاشی یا اثر تاریخی توضیحات مربوط به آن را شنید. این وسیله از طرف بازدید کنندگان به شدت مورد استقبال قرار گرفته است، زیرا هر نفر در واقع یک راهنمای شخصی به همراه دارد.

چنین دستگاهی را در جاهای دیگر نظیر مسجد امام نیز به شما عرضه می کنند ولی علاوه بر آن در هر مجموعه علاوه بر سی دی ها و دی وی دی های حاوی اطلاعات کامل از آن مجموعه، نرم افزارهایی نیز ارائه می شود که گردشگر می تواند با آن نرم افزار در هر زمان و مکان که باشد، به سفری مجازی در آن مجموعه دست بزند. گویی هم اکنون آن جاست و همه توضیحات لازم را به چند زبان زنده دنیا بشنود.

جالب آن که در کنار چنین تمهیداتی، مردم اصفهان و حتی مناطق اطراف آن پذیرفته اند که گردشگر یک مزاحم نیست بلکه، یک نعمت و فرصت است و برای حفظ آن باید حداکثر تلاش خود را بکنند. بر همین اساس برخورد کسبه و نیروهای خدماتی و حتی مردم کوچه و بازار با گردشگران برخوردی محترمانه و بر اساس مصلحت بلند مدت است.

در همین بین بخش خصوصی نیز فعالانه پا به عرصه گذاشته و با تبلیغات گسترده و نیز خدمات رسانی رنگارنگ مجموعه های میراث فرهنگی اصفهان به شیوه ای که به جایگاه فرهنگی و تاریخی آن لطمه ای وارد نشود، نقش بسزایی را در جلب گردشگر بازی می کند. مسئولان میراث فرهنگی استان نیز با نگاهی آینده نگر، دست بخش خصوصی را برای فعالیت در این عرصه تا آن جا که مقدور است باز گذاشته اند. به گونه ای که می توان این حضور را در سرویس های رفت و برگشت، حتی رزرو هتل، ترانسفر، اخذ بلیت و حتی تهیه و ارسال سوغاتی به هر نقطه ای از دنیا مشاهده کرد. طبیعی است که با چنین رویکردی به گفته مسئول موزه ها و بناهای تاریخی شهر اصفهان، فقط تا روز چهارم نوروز ۹۱، اصفهان با ۵ درصد افزایش گردشگر، رتبه نخست بازدید مسافران از بناهای تاریخی و موزه ها را به خود اختصاص داد. بد نیست بدانید در کل ایام نوروز، سه میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از آثار تاریخی و میراث فرهنگی اصفهان دیدن کرده اند.

شیراز

شیراز نیز تا حد زیادی همچون اصفهان، آمار بالای گردشگران خود را مدیون سامان دهی مطلوب مدیریت میراث فرهنگی و نیز بهره وری از بخش خصوصی است. در فرودگاه شیراز نیز کیوسک های شرکت های خصوصی مشغول تبلیغات و ارائه خدمات به گردشگران هستند. از همان ابتدای ورود می توان ضمن رزرو هتل و دادن شماره تلفنت هر زمان به هر کجا که بخواهی توسط راهنمایان و رانندگان شناخته شده معتبر، سفر کنی. در هتل های سه ستاره به بالا بروشورها، نقشه ها و کتابچه هایی در اختیارتان قرار می گیرد تا به راحتی بتوانید تمامی ابنیه تاریخی را شناسایی و حتی مسیر دقیق و فاصله آن با هتلتان را تشخیص دهید. ضمن آن که مسئولان پذیرش هتل ها نیز با تبلیغ و معرفی نقاط دیدنی سعی دارند ماندگاری مسافر را تا آن جا که ممکن است افزایش دهند. جالب آن که در شیراز، نوع دیگری از گردشگری به همت بخش خصوصی رواج زیادی دارد و آن گردشگری پزشکی است که اگر چه افراد زیادی از کشورهای هم جوار و به خصوص حاشیه خلیج فارس برای درمان و امور پزشکی به ایران می آیند ولی با تلاش این شرکت ها حداقل ۳ تا ۴ روز علاوه بر مدت پیش بینی شده برای بازدید از نقاط دیدنی شیراز در این شهر می مانند.

ولی ویژگی جالبی که از آن بعد می توان شیراز را با مشهد مقایسه کرد، زیارتی و توریستی بودن این شهر است. شیراز نیز در وهله اول آرامگاه شاهچراغ است و پس از آن شعرای بزرگی مثل حافظ و سعدی و نیز در نزدیکی مرودشت تخت جمشید قرار دارد که از آوازه بین المللی برخوردار است. مسئولان میراث فرهنگی شیراز تمام تلاش خود را کرده اند تا فضای خاص هر مکان، بر دیگری تأثیر نگذارد و گردشگران با ورود به هر بنا و مجموعه تاریخی و فرهنگی دقیقا در همان فضا قرار گیرند. موزیک های پخش شده، کتاب، مجسمه و صنایع دستی عرضه شده و حتی چیدمان و مبلمان آن بنا کاملا با آن فضا همخوانی دارد.

آرامگاه حافظ اگر چه درون شهر واقع شده ولی فضای خاص آن به خوبی حفظ شده و بافت شهری آن را در خود مدفون نساخته. نحوه برخورد کارکنان آرامگاه، از فروشنده بلیت تا راهنمایان و حتی کارگران فضای سبز آرامگاه با مسافران، با سعه صدر و احترام توأم است. فضای سبز آرامگاه و انتخاب گیاهان و گل های کاشته شده در آن و حتی مکان های گل کاری شده با دقت و وسواس خاصی صورت گرفته است. کاری زیبا و آرامش بخش که نیاز به امکانات آن چنانی ندارد، فقط کمی سلیقه می خواهد و مدیریت با ذوق. موسیقی هایی که در این فضا نیز پخش می شود، ابیات و اشعار خواجه شیراز است که از حنجره بزرگان موسیقی کشور به گوش می رسد و آرامش محیط را دوچندان می کند. نور پردازی آرامگاه نیز آن قدر زیباست که هر گردشگری می نشیند، لذت می برد و شب را انتظار می کشد در آرامش که این رقص زیبای نور و عطر و نوا را حس کند و با آرامش کامل برود. این جا نیز بخش خصوصی حضور پررنگی دارد. در ضلع شمالی آرامگاه شیخ شیراز یک فروشگاه صنایع دستی قرار دارد و یک قهوه خانه سنتی. قهوه خانه ای که تلاش زیادی شده سنتی باشد، نه سنت زده. این دو فضا توسط دیواری مشبک و زیبا و گلدان هایی بی شمار، آن گونه از فضای اصلی آرامگاه جدا شده اند که به هیچ عنوان آرامش گردشگران را مختل نمی کنند.

در آرامگاه سعدی نیز درست همین وضعیت حاکم است. فضای سبز زیبا و باسلیقه، نورپردازی رویا گونه و آرامش دل نشینی که برایت دل کندن از آن جا دشوار است. جالب آن که آرامگاه سعدی به عکس حافظ، در نقطه ای از شهر واقع شده که چندان جای مناسبی نیست و بافت شهری نامساعدی دارد ولی مسئولان توانسته اند توازن مناسبی بین این فضا و منطقه مسکونی اطراف برقرار کنند به گونه ای که بعد فرهنگی و گردشگری این آرامگاه کمترین تأثیر را از بافت شهری و منطقه ای اطراف خود گرفته است.

خوب که نگاه می کنی می بینی چه ساده می توان با فضای سبز، نورپردازی و کمی خلاقیت و ذوق، گردشگران داخلی و خارجی را جذب کرد. حتی با مدیریتی خوب می توان بر مقاومت های منطقه ای و مخالفت های بومی فائق آمد و حتی تقابل را به تعامل تبدیل کرد، اقدامی که در اطراف آرامگاه سعدی به عینه می بینی. به گفته مسئولان میراث فرهنگی استان فارس، آن روزها بومیان و ساکنان منطقه در مقابل طرح های توسعه و بهسازی آرامگاه سعدی مقاومت می کردند ولی با سیاست های درست، فرهنگ سازی، اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم منطقه از منافع گردشگری و مزیت های آن، همان مردم ناراضی اکنون به کسبه محلی و ارائه دهندگان خدمات به گردشگران تبدیل شده اند و خود در جذب گردشگر سهم بسزایی دارند.

همین رویکرد را دقیقا می توان در آرامگاه کورش یا همان پاسارگاد ملاحظه کرد. روستایی که به این آرامگاه چسبیده تا چند سال پیش یکی از دغدغه های مسئولان بود. آن ها نگران آن بودند که بافت خاص این روستا در نگاه گردشگران داخلی و خارجی همچون وصله ناجوری بر بدنه این اثر تاریخی ارزشمند باشد. ولی با مدیریت صحیح و اطلاع رسانی درست، اکنون این روستاییان خود را با جو عظیم پاسارگاد وفق داده و با زیبا سازی روستای خود البته با کمک مسئولان به ارائه خدمات به گردشگران پرداخته اند. جاده منتهی به پاسارگاد نیز که ۱۳۵ کیلومتر از شیراز فاصله دارد، هر چه به این مجموعه تاریخی عظیم نزدیک تر می شوی زیباتر و در خورتر جلوه می کند. همان آرامش و نور این جا نیز نقش بسزایی بازی می کند.

در مجموعه بزرگ تخت جمشید نیز که در ۵۷ کیلومتری شیراز و ۱۰ کیلومتری شمال مرودشت قرار گرفته، مسئولان با توجه به شناخت صحیح از تأثیر مسیر و جاده منتهی به یک اثر فرهنگی و تاریخی بر گردشگران، حداکثر تلاش خود را کرده اند تا جاده منتهی به تخت جمشید، زیبا، غنی و دارای فضای مناسب باشد. پارکینگ بزرگ این مجموعه نیز با توجه به فضای زیاد در اختیار، تا حد زیادی کار گردشگران را تسهیل کرده است. این جا نیز داستان های تاریخی و حماسی مربوط به تخت جمشید در حال پخش شدن است و چندین راهنمای گردشگری منتظر خدمت رسانی به گردشگران. یک مجموعه خدماتی بزرگ در خور نام تخت جمشید و یک هتل با صفا در سمت چپ مجموعه احداث شده که از نظم و زیبایی خاصی برخوردارند. خدمات رسانی به گردشگران در فضایی مناسب و کنترل شده صورت می گیرد. تنها بخش نامأنوس در تخت جمشید، کافی شاپی است که در انتهای کاخ ها بنا شده و این کافی شاپ اگر چه که دور از انظار است ولی با پخش موسیقی های پاپ با صدای بلند، لطمه بزرگی به جو خاص تخت جمشید زده است. نکته قابل تأمل این که در هیچ یک از اماکنی که به آن سر می زنی، اثری از کنده کاری و بنایی و تخریب و ساخت و ساز نیست و اولویت با آسایش و آرامش گردشگر است.

توس، آرامگاه فردوسی

اگر شاید از برخی جهات مقایسه آرامگاه فردوسی با آثار تاریخی و میراث فرهنگی دیگر نقاط کشور، کار دقیقی نباشد ولی از بسیاری جهات می توان این مقایسه را انجام داد. یکی از برجسته ترین تفاوت ها، راه منتهی به آرامگاه فردوسی است که در فاصله ۲۰ کیلومتری مشهد قرار دارد. از مشهد و از طریق جاده قدیم که به سمت قوچان بروید، به سه راه فردوسی و پس از آن به بولوار پردیس می رسید که به طول ۷ کیلومتر تا باغ آرامگاه ادامه دارد. در این مسیر و پیش از رسیدن به آرامگاه حکیم فردوسی، شهر تاریخی «تابران»، زادگاه امام محمد غزالی و بقعه تاریخی «هارونیه» قرار دارد. مسیری که خشک، نامناسب، خاک آلود، کارگاهی و پر از مشاغل نازیبا و پر سر و صداست. هیچ توجه خاصی برای هدایت گردشگران به سمت مکان تاریخی و فرهنگی با این عظمت نمی بینی. گویی به سمت روستایی دورافتاده و فراموش شده در حرکتی.

به پارکینگ کوچک مجموعه که می رسی، اولین چیزی که می بینی چندین دکه بی قواره است که به عرضه کالاهایی پرداخته اند که هیچ سنخیتی با فردوسی و شاهنامه و... ندارد. از مرد بلیت فروش می پرسی، همیشه این قدر خلوت است؟ می گوید: نه ایام عید روزانه ۸ هزار نفر می آیند ولی کلا سال به سال از تعداد بازدید کنندگان کم می شود. از همان ابتدای ورود توی ذوقت می خورد وقتی با تل های بزرگ ماسه و آجر مواجه می شوی که ظاهرا قرار است زمینه زیبا سازی محوطه باشد.نه از محل های منظم و خاص عرضه کالاهای فرهنگی و رفاهی خبری است، نه از شاهنامه خوانی و راهنماهای خبره. شاید این وقت سال این گونه است ولی اگر هم این گونه باشد آیا این توجیه پذیرفتنی است؟ فقط در سمت چپت یک کافی شاپ قرار دارد که در فضایی نه چندان دلچسب و سرسبز، چسبیده به دکه های بازارچه کوچک، ارائه خدمت می کند. درون مجموعه نیز این جا و آن جا در حال ساخت و ساز هستند. حتی لودر بزرگی مشغول کار است. تعداد کمی بازدید کننده در مجموعه دیده می شود. نه شور و حالی نه هیجانی، نه معرفی، نه تبلیغی و نه حتی سرویس رفت و برگشت مناسبی. یاد اتوبوس های واحد این مسیر که می افتی، دلت بیشتر می گیرد. مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی را هم که می بینی دلت می سوزد. یعنی این مرد بزرگ به نوع خود، کمتر از حافظ و سعدی است؟ به خاطر می آوری نوروز سال ۱۳۸۸ را که خیلی دور نیست. تنها ۳ سال پیش. طبق گفته مسئولان ۲۰۰ هزار گردشگر از آرامگاه فردوسی دیدن کردند.

هر چند که فقط ۲۶۰ نفر از آنان خارجی بودند ولی باز هم رقم قابل توجهی نسبت به نوروز ۹۱ بود. در ایام نوروز سال جاری با وجود آن که نقاله خوانی شاهنامه در دو نوبت در این مجموعه برای بازدید کنندگان اجرا شد، ولی تعداد بازدید کنندگان در روز از ۸ هزار نفر فراتر نرفت و به این ترتیب حداکثر ۱۲۰ هزار نفر (با احتساب ۱۵ روز) از این مجموعه تاریخی و فرهنگی بازدید کردند. می دانم که بلافاصله می پرسی چرا. ولی سوال مهم تر این است که آیا مسئولان نیز از خود می پرسند چرا؟

سرنوشت بی نتیجه پرونده ارسالی توس به یونسکودرسال2007

ویژه نامه قصه ی توس-روزنامه خراسان

سایه سنگین دکل ها راه جهانی شدن توس را تاریک کرده است.

کشورهای مختلف همواره در تلاشند که با معرفی آثار تاریخی و باستانی خود و ثبت آن در فهرست آثار جهانی یونسکو، زمینه را برای معرفی فرهنگ و هویت کشورشان فراهم کنند و نگاهی جهانی را به تمدن شان معطوف سازند.

ایران هم سه سال پس از تصویب همایش عمومی یونسکو در تاریخ ۲۶ فوریه سال ۱۹۷۵ به کنوانسیون میراث جهانی یونسکو پیوست. برپایه این کنوانسیون حفاظت از آثار پس از ثبت در عین باقی ماندن در حاکمیت کشور مربوطه، به عهده تمام کشورهای عضو خواهد بود. از همین روی در سال ۱۹۷۹ چغازنبیل (خوزستان) ، تخت جمشید (فارس)  ومیدان نقش جهان (اصفهان)  نخستین مکان هایی بودند که از  ایران به فهرست میراث جهانی اضافه شد. در سال ۲۰۱۱ نیز «باغ ایرانی» آخرین عنوان ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران بود که شامل باغ های ایرانی پاسارگاد (فارس)، ارم (فارس)، چهلستون (اصفهان)، فین (کاشان)،عباس آباد (مازندران)، شاهزاده ماهان (کرمان)، دولت آباد (یزد)، پهلوان پور (یزد) و اکبریه (خراسان جنوبی) است.

اما آنچه که جای خالی اش در بین فهرست آثار ثبت شده جهانی در ایران بسیار به چشم می خورد، منطقه تاریخی توس است؛ منطقه ای که پیشینه ای چند هزار ساله دارد و زادگاه بزرگانی همچون فردوسی حکیم، ابومنصور عبدالرزاق سپهسالار خراسان ، خواجه نظام الملک توسی دانشمند و وزیر بزرگ دوران سلجوقی ، خواجه نصیر الدین توسی، امام محمد غزالی و شیخ توسی است. البته پر واضح است که به دلیل همین قدمت پرآوازه توس مسئولان میراث فرهنگی کشور نیز از سال ها پیش به فکر ثبت جهانی این منطقه بوده اند و در این زمینه تلاش کرده اند؛ هرچند که هنوز این مهم محقق نشده است و ثبت جهانی توس با ابتدایی ترین مشکلات دست و پنجه نرم می کند.

سایه غول های ناخوانده

موضوع ثبت جهانی توس با اینکه همواره بر سر زبان ها بوده و مسئولان میراث فرهنگی از آن سخن گفته اند اما برای اولین بار از سال 1385 به صورت جدی مورد توجه همه اعم از رسانه ها، مسئولان و صاحبنظران قرار گرفت؛ سالی که دکل های فشار قوی برق سرخس ، مشهد ، ترکمنستان همچون غولی بر آرامگاه فردوسی سایه انداخت و منظر حریم شهرتوس را مخدوش کرد و آغازی شد بر گمانه زنی ها و اظهار نظرهای متفاوت درباره ثبت جهانی توس و مانع بزرگی همچون دکل های برق...

در نخستین موضع گیری رسمی درباره قرارگیری دکل های برق در منظر آرامگاه فردوسی محسن لشکری مدیرکل وقت میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی اعلام کرد که "قبل از نصب دکل های برق در توس شکایتی از شرکت برق تنظیم شده بود که همچنان نیز به قوت خود باقی است."

ماجرای کش دار دکل های توس!

و اما آنچه که امروز به عنوان مانعی اصلی برای ثبت جهانی توس از آن یاد می شود دکل‌های برقی است که منظر حریم توس را مخدوش کرده است. از همان سال 1385 که میراث فرهنگی بابت دکل های توس از شرکت برق شکایت کرد تاکنون هیچ اقدام مثبتی برای رفع این مشکل نشده تا اینکه سال 90 ، مجتبی رجایی خراسانی، سرپرست اداره کل میراث فرهنگی خراسان رضوی پایان مناقشه شکایت دو اداره دولتی را اعلام کرد و از پس گرفتن شکایت میراث فرهنگی از شرکت برق خبر داد.

او البته تاکید کرده بود که پس گرفتن این شکایت به منزله پیگیری نکردن ثبت جهانی توس نیست. بعد از این خبر اظهارنظرها درباره دکل های توس شدت گرفت، برخی مسئولان هم چون معاون فنی و عمرانی استانداری خراسان رضوی ضمن تاکید بر پیداکردن چاره ای برای رفع مشکل دکل های توس ، سهل انگاری در رفع این مشکل و به تعویق انداختن ثبت جهانی توس را محکوم کردند.

برخی دیگر نیز همچون فرماندار مشهد موضوع وجود دکل های توس به عنوان مانعی برای ثبت جهانی را به کل منکر شد.

حسن موحدیان در گفت وگویی با خراسان گفته بود: «دکل ها هیچ گونه تأثیری بر ثبت جهانی توس ندارد، این موضوع ها، مواردی است که شما روزنامه ها درست می کنید و من آن را قبول ندارم. چون فاصله دکل ها با توس زیاد است و تأثیری بر ثبت جهانی توس ندارد؛ این موضوع بی دلیل بزرگ شده است.»

به هر حال به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بی شک نقش دکل های برق در مخدوش کردن منظر حریم توس در صورت ثبت جهانی به عنوان یکی از موانعی که کارشناسان یونسکو به آن توجه خواهند کرد مطرح می شود.

در توضیح تاثیر این دکل ها بر ثبت جهانی توس نیز بد نیست به ماجرای برج جهان نما و میدان نقش جهان اصفهان اشاره ای بکنیم.

ماجرای برج جهان نما و سایه اش بر میدان نقش جهان اصفهان را که یادتان هست؟ برج جهان نما که ارتفاعی ۵۰ متری و در ۷۰۰ متری میدان نقش جهان اصفهان قرار داشت با هشدار یونسکو مبنی بر حذف میدان نقش جهان از فهرست آثار جهانی مواجه شد. بازرسان یونسکو سال ۲۰۰۲ (۱۳۸۲)پس از بازدید از میدان نقش جهان، نظرشان را این گونه اعلام کردند: «خط آسمانی و منظر تاریخی و فرهنگی میدان نقش جهان مخدوش شده و دولت ایران موظف است نسبت به تعدیل برج جهان نما اقدام کند.»

اصرارهای شهرداری و شورای شهر اصفهان برای ادامه ساخت برج جهان نما و هشدارهای متعدد یونسکو برای تعدیل این بنا تا حدی پیش رفت که یونسکو با تعیین مهلت برای تعدیل برج جهان نما، مسئولان ایران را به حذف میدان نقش جهان از فهرست میراث جهانی تهدید کرد. با جدی شدن موضوع، سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت پیگیر این موضوع شد و سرانجام برج جهان نما در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۴ تعدیل و ۲ طبقه بالای آن تخریب شد تا به منظر میدان نقش جهان آسیبی وارد نشود. حال با توجه به این تجربه و عرض اندام دکل ها در منطقه تاریخی توس، کارشناسان پیش بینی می کنند که با وجود این دکل ها یونسکو از ثبت جهانی توس خودداری کند.

5 نظریه برای رفع مشکل دکل ها

ماجرای ثبت جهانی توس ادامه یافت و سال ها در کنارش از سایه سنگین دکل ها به عنوان یک مانع یاد شد تا اینکه آذر ماه 90 احمدزاده، رئیس سابق میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری کشور از توس بازدید کرد و ضمن ارایه مصوبه های مختلف برای رفع مشکلات این منطقه تاریخی ، گریزی هم به ثبت جهانی توس زد و با تاکید بر ضرورت این اقدام ، پایان شهریور ماه 91 را آخرین مهلت برای تهیه پرونده ثبت جهانی دیار حکیم فردوسی عنوان کرد.

بعد از این دستور رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی کشور بود که مسئولان استانی به جنب و جوش افتادند و در پی چاره ای برای رفع مشکلات و موانع ثبت جهانی توس برآمدند و از آنجایی که دکل های برق به عنوان مهمترین مانع ثبت جهانی این منطقه تاریخی مطرح می شد، جلسات متعددی برای رفع این مشکل بین مسئولان ذیربط برگزار شد. برآیند این جلسات ارایه 5 پیشنهاد بود که بیشتر مسئولان با پیشنهاد چهارم و پنجم یعنی کوتاه کردن یا جابه جایی دکل های توس موافق بودند. حسین عباس زاده معاون میراث فرهنگی خراسان رضوی: «بعد از بازدید از محل دکل ها ، 5 پیشنهاد برای رفع مشکل دکل های توس مطرح شد که بیشتر پیشنهاد چهارم و پنجم مدنظر قرارگرفت اما چون ساز و کار آن مشخص نشده است منتظر نهایی شدن نظرات هستیم.»

آب سردی بر پیکره ثبت جهانی توس

همه در تب و تاب آماده کردن پرونده ثبت جهانی توس بودند تا در شهریور 91 این پرونده آن طور که معاون میراث فرهنگی خراسان رضوی گفته بود بدون هیچ نقصی به یونسکو ارسال شود اما انگار طلسم ثبت جهانی توس به این زودی شکسته نمی شود؛ 25 اردیبهشت 91 و همزمان با سالروز بزرگداشت فردوسی است ، آرامگاه حکیم توس میزبان معاون رئیس جمهور و معاون میراث فرهنگی کشور بود، بعد از اجرای پر حاشیه مراسم بزرگداشت فردوسی خبرنگار خراسان در گفت و گو با معاون میراث فرهنگی کشور پیگیر ثبت جهانی توس می شود اما به جای شنیدن خبری خوش، مسعود علویان صدر با ناامیدی آب سردی بر تمام تلاش ها برای ارسال پرونده ثبت جهانی توس در شهریور 91 می ریزد، او می‌گوید:« تا مشکلات توس برطرف نشود، پرونده ثبت جهانی آن به یونسکو ارسال نخواهد شد... فکر نمی کنم به این زودی مشکلات توس حل شود؛ بنابراین پرونده ثبت جهانی این منطقه تاریخی طی سال های آینده به یونسکو ارسال خواهد شد.» این جمله معاون میراث فرهنگی کشور پایانی بود بر تمام تلاش ها و حرف و حدیث ها درباره ثبت جهانی توس در سال 91.... و حالا باز این ماجرای طولانی و قصه پر غصه ثبت جهانی دیار فردوسی پاکزاد ادامه پیدا می کند تا "سال های آینده" دوباره از راه برسد و مسئولان قولی بدهند و جلساتی برگزار شود و شاید امیدی به ثبت جهانی این منطقه کهن و پر آوازه...

ارسال اولین پرونده ثبت جهانی توس به یونسکو در سال 86

با وجود همه حرف و حدیث ها درباره مشکلات و موانعی که برای ثبت جهانی توس مطرح می شد و تقریبا یک سال بعد از نصب دکل های برق در منظر حریم شهر توس، اولین پرونده ثبت جهانی این منطقه تاریخی با عنوان "چشم انداز فرهنگی توس" به یونسکو فرستاده شد. هرچند به دلایل نامعلومی مسئولان میراث فرهنگی استان ارسال این پرونده به یونسکو را به زبان نیاوردند و در این اواخر نیز در گفت وگو با رسانه ها تاکید کردند که "تاکنون پرونده ای برای ثبت جهانی توس به یونسکو ارسال نشده است" اما سایت رسمی یونسکو نظر متفاوتی با مسئولان میراث فرهنگی خراسان رضوی دارد؛ بر اساس اعلام سایت رسمی یونسکو پرونده ای به شماره 5203 در 18 مرداد ماه سال 1386 ( 9 آگوست 2007) با عنوان چشم انداز فرهنگی توس به یونسکو ارسال شده است تا در معیارهای (iii)،(iv) و (vi) (درباره جزئیات این معیارها در گزارش بعدی به تفصیل توضیح داده می شود) ارزیابی شود. پایگاه اینترنتی یونسکو در توضیح این پرونده و شاخصه های منطقه تاریخی توس آورده است: «توس یکی از اماکنی است که دیرینه ترین بقایای حیات انسان را در خود جای داده است و امروز بزرگترین شهر مذهبی جهان اسلام شناخته می شود. این شهر شاهد تمدن های متفاوتی بوده است (چرخه فرهنگی ). توس زادگاه بسیاری از فرهیختگان ایرانی است.» همچنین در بخش دیگر گزارش یونسکو با عنوان "مقایسه با اماکن مشابه" آماده است: « این مجموعه می تواند با شهر تاریخی "زوزن"، شهر تاریخی "جوزجان" و سایر شهرهای اسلامی قرون دوم تا هفتم هجری مقایسه شود. بر این اساس این موضوع ثابت می کند که پرونده ثبت جهانی توس یک بار و در سال 86 به یونسکو ارسال شده هرچند که تا کنون نتیجه آن اعلام نشده است .

پیگیری نشد، مأیوس شدیم

ویژه نامه قصه ی توس -روزنامه خراسان

سفر رهبری فرصت خوبی برای احیای توس بود که متاسفانه سیستم اداری نتوانست آن را محقق کند

دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه، مدیر قطب علمی فردوسی شناسی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی و رئیس فرهنگسرای فردوسی، یکی از فعالان در حوزه فردوسی شناسی و پیگیر مسائل مربوط به شهر توس است. دکتر یاحقی روز پس از سفر مقام معظم رهبری به توس در جلسه ای مسائل مختلفی را راجع به توس به رهبر انقلاب گزارش داد. در این جلسه پیشنهادها و راهکارهای توسعه و احیای توس و آرامگاه فردوسی بررسی شد و نتیجه آن این شد که دکتر یاحقی پیگیر کارها باشد. به گفته وی پس از این رویداد مهم و تاریخی، جلسه های متعددی برگزار شده و حتی ستادی با عنوان «شورای عالی سیاستگذاری» برای احیای توس شکل گرفت اما کارها پس از چند سال متوقف شد و عملا پیگیری ها ادامه پیدا نکرد. در این گفت وگو دکتر یاحقی مروری دارد به روز جلسه با رهبر انقلاب و روند پیگیری طرح احیای توس.

ظاهرا شما درروزسفر رهبری به توس همراه هیئت بازدید کننده نبودید؟

من نبودم. البته روز بعد من، آقای خلوصی (مدیر وقت میراث فرهنگی) و آقای لباف (کارشناس توس و باستان شناس) را خواستند تا به حضور ایشان برسیم که جلسه خوبی بود. در آن جلسه رهبری از دلایل وضعیت بد توس و آرامگاه از ما سوال کردند که ما هم پاسخ هایی دادیم و البته پیشنهادهایی نیز مطرح شد. یادم هست این سفر هم زمان شده بود با پیدا شدن آرامگاه امام محمد غزالی که ایشان هم موافق بودند برای امام محمد غزالی بنایی درخور ساخته شود. جلسه حدود ۳ ساعت طول کشید. حتی نماز ظهر را هم همانجا به امامت ایشان خواندیم.

پیگیری ماجرای توس مشخصا به کجا واگذار شد؟

اتفاقا مهم ترین مسئله در آن نشست همین نکته بود که ما پیشنهاد تاسیس مرکز «خراسان شناسی» را دادیم تا این موضوع را دنبال کنند چرا که هم پیگیری های اداری نیاز داشت و هم مسائل پژوهشی را باید دنبال می کردیم. ابتدا پیشنهاد شد که موسسه «خراسان شناسی» به دانشگاه فردوسی سپرده شود که من موافق نبودم چون سیستم اداری دولتی خیلی نمی توانست موفق باشد. به همین دلیل آستان قدس را مطرح کردند که پذیرفتیم و بلافاصله دستور دادند که مرکز «خراسان شناسی» در زیرمجموعه آستان قدس رضوی شکل بگیرد و یکی-دوماه بعد هم شکل گرفت.

پس در واقع پیگیری سفر رهبری به توس در «خراسان شناسی» دنبال شد؟

بله، البته همان زمان و بلافاصله از طرف استانداری ستادی تشکیل شد.

کدام استاندار؟

آقای مهرعلیزاده

اولین جلسه رسمی کی تشکیل شد؟

زمانی نگذشت که اولین جلسه در آرامگاه فردوسی با حضور مسئولان وقت تشکیل شد. مسئولان بلندپایه کشوری و استانی بودند مثل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس برنامه و بودجه، استاندار خراسان، شهردار مشهد و چند وزیر و تعدادی دیگر از مسئولان هم بودند.

مهم ترین اتفاق آن جلسه چه بود؟

قرار شد برنامه ای (چارتی) برای تشکیلات آنجا بنویسیم و تقریبا مسئولیت ماجرا را هم به بنده سپردند که از طریق «خراسان شناسی» دنبال کنم. به دنبال آن ستادی تشکیل شد با عنوان شورای عالی سیاستگذاری که در ذیل آن ستاد برنامه ریزی و اجرایی با سه کمیته فرهنگی- هنری، فنی و تخصصی و اجرایی و هر کدام متشکل از نهادها و شخصیت های صاحب نظر شکل گرفت.

هسته اصلی این شورا چه افراد حقوقی یا حقیقی بودند؟

عنوان «شورای عالی سیاست گذاری پیگیری دستور مقام معظم رهبری دایر به احیای مجموعه تاریخی فرهنگی توس و آرامگاه فردوسی» بود که طرح آن را به من محول کردند و من هم طرحی نوشتم و شورای عالی با عضویت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر مسکن، رئیس سازمان برنامه و بودجه، رئیس سازمان میراث فرهنگی، نماینده مجمع نمایندگان استان خراسان در مجلس شورای اسلامی، استاندار خراسان و انجمن آثار و مفاخر کشور که رئیس شورا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیر آن سازمان میراث فرهنگی بود، تشکیل شد. پس از تشکیل این شورا پیشنهادهایی مطرح شد که باید در جلسه ها پیگیری می کردیم.

جلسات مرتب برگزار می شد؟

بله، جلساتی داشتیم مثلا در فرمانداری جلساتی برگزار کردیم و آن زمان مجتمع فرهنگی توس هم فعال بود. جلسه ها اگرچه منظم برگزار نمی شد ولی در استانداری، فرمانداری و جاهای دیگر به تناوب جلسات داشتیم. ولی نهادهای دیگری هم درگیر این ماجرا بودند مثل شرکت برق و غیره. ما هرچه جلوتر آمدیم، نهادها و سازمان هایی دیگری را هم درگیر این بحث کردیم مثل همین شرکت برق و حتی سازمان آب و فاضلاب و بعدها شرکت گاز.

این ستاد استانی بود یا کشوری؟

یک ستاد استانی داشتیم و یک ستاد کشوری. در ستاد کشوری امثال وزرا و معاونان رئیس جمهور بودند و ستاد استانی را مسئولان و مدیران استان تشکیل می  دادند مثل قائم مقام تولیت آستان قدس رضوی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرکل میراث فرهنگی، فرماندار مشهد، شهردار مشهد، رئیس برنامه و بودجه استان، رئیس مسکن و شهرسازی، مدیرعامل آب منطقه ای، مدیرعامل برق منطقه ای، مدیرکل مخابرات، رئیس دانشگاه فردوسی، یک شخصیت صاحب نظر از میان شعرا، نماینده انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

چه تضمینی برای اجرای مصوبات بود؟

هیچ، عملا هیچ کاری انجام نمی شد. البته بودجه ای بعدها اختصاص داده شد و می دانید که این جاده فعلی از سه راه فردوسی تا محل آرامگاه خیلی باریک بود، در واقع این جاده بعد از همین بودجه ها تعریض و ساخته شد.

مسئولان که عوض می شدند چه اتفاقی می افتاد؟

خب، در زمان آقای کوهپایی هم که استاندار بعدی بود جلساتی برگزار شد و در همان زمان مهندس پژمان که اکنون شهردار است، معاون فنی عمرانی استاندار بود. مشکل این بود که با تغییر استاندار و مسئولان باید خیلی مسائل را از دوباره توضیح می دادیم و توجیه می کردیم. یادم هست در بیست و هشتم خرداد سال ۷۷ که تقریبا این ستاد با عنوان «ستاد پیگیری فرمان مقام معظم رهبری درخصوص احیای مجموعه تاریخی توس» هویت پیدا کرده بود ساعت ۴ بعدازظهر در دفتر استاندار خراسان جلسه ای تشکیل شد که گزارش جلسه مفصلی دارد. در آن جلسه نکات مهمی مطرح شد که بد نیست اشاره داشته باشیم. استاندار وقت -مهرعلیزاده- با انتقاد از این که آنچه در توس انجام شده است، شایسته و بایسته این منطقه تاریخی- فرهنگی نیست، خواستار پیگیری جدی تشکیلاتی و برنامه ریزی برای تامین اعتبار شد به ویژه که همان زمان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت -دکتر مهاجرانی- قول داد ۱۰ میلیارد ریال اختصاص دهد. استاندار در آن جلسه هم چنین تاکید کرد چارت سازمانی باید به ترکیب اجرایی تبدیل شود و متشکل از شورای سیاست گذاری، ستاد برنامه ریزی و هیئت اجرایی با مسئولیت فرماندار باشد. از دیگر نکاتی که در آن جلسه مطرح شد ارائه طرح برتر برای اجرا بود. طرحی که قبلا در گستره جهانی به مسابقه گذاشته شده بود و یک طرح برتر شناخته شد و جایزه ای هم گرفت. به هر حال جلسات تا سال های ۷۷ و ۷۸ هم دراستانداری، فرمانداری و حتی میراث فرهنگی تشکیل می شد و مرتب پیشنهادها را بررسی می کردیم ولی عملا نتیجه ای نداد.

جلسات تا چه سالی به طور جدی ادامه یافت؟

تا ۸۷ و بعد از آن هم زمان شد با سفر من به انگلستان و بعد از برگشت هم تقریبا ماجرا فراموش شد.

بعد که برگشتید پیگیری نکردید؟

نه، چون مرکز خراسان شناسی هم یکی-دوسال بعد تعطیل شد. مسئولان و مدیران هم تغییر کرده بودند و کار دنبال نشد. ما هم وقتی می دیدیم کارها پیگیری نمی شود و نتیجه ای نمی دهد عملا مأیوس شدیم چون همه طرح ها معلق می ماند.

مدیران و مسئولان هم پیگیر نبودند؟

نه، اسناد و مدارک هم در استانداری بایگانی شد.

چند استاندار عوض شد؟

آقایان مهرعلیزاده و کوهپایه ای -که ایشان به نظر دوبار استاندار شد-، آقای رسولی، آقای محمدی زاده و امروز هم آقای صلاحی. از زمان آقای رسولی تقریبا مسئله منتفی و پیگیری نشد. در این سال ها هم خیلی تلاش کردیم ولی متاسفانه به جایی نرسید.

در این سال ها بودجه ای اختصاص نمی یافت؟

می گفتند، بودجه هایی در نظر گرفته می شود. البته در این مدت اخیر یکی-دوبار ازطریق دفتر مقام معظم رهبری بودجه هایی برای احیای توس اختصاص یافت

بهتر نبود از طریق دفتر پیگیری می کردید؟

آن قدر مایوس شده بودیم که کلا موضوع را رها کردیم و فقط میراث فرهنگی طبق روال کارهایی کرده است. از طرف دیگر چون هزینه های آن جا خیلی زیاد است و بحث راه، کاوش، بازسازی ارگ توس و غیره وجود دارد، مبالغ هم سامان مند نیست، در هزینه ها گم می شود و به چشم نمی آید. ضمن این که این مبالغ پاسخگوی نیازهای احیای توس نیست. مبالغ باید مبتنی بر طرح های کارشناسی و گسترده باشد. فراموش نکنیم که این منطقه به همان اندازه که هزینه دارد، می تواند درآمدزایی داشته باشد.

اشکال و ایراد کار را در چه می بینید؟

به نظر من رغبتی برای احیای توس از طرف مدیران و مسئولان وجود ندارد و گرنه بخش خصوصی به خوبی می تواند وارد ماجرا شود ولی میدان داده نمی شود. من تعجب می کنم دیدار مقام معظم رهبری از توس و فرمان ایشان فرصت خوبی برای احیای توس بود ولی متاسفانه سیستم اداری نتوانست آن را محقق کند.

دوباره برمی گردم به آن جلسه ابتدایی که روز بعد از سفر ایشان به توس با مقام معظم رهبری داشتید. در آن جلسه چه نکات خاصی در این باره مطرح شد؟

بحث های زیادی درباره اهمیت توس و فردوسی مطرح شد. ایشان به خوبی از شأن فردوسی و اهمیت منطقه توس یاد کردند. ما هم تاکید کردیم که منطقه توس می تواند فرصت خوبی برای گردشگری و امور فرهنگی باشد و در شأن نظام جمهوری اسلامی قابلیت توجه دارد. ایشان هم کاملا قبول داشتند. حتی در مورد غزالی هم که گفتیم با توجه به همه حساسیت ها از ایشان به بزرگی یاد کردند و گفتند بنایی بر آرامگاه ایشان ساخته شود. به نظر می رسد همیشه حرف فردوسی مطرح است اما در عمل چندان به آن توجه نمی شود. به هرحال منطقه توس، منطقه غریبی است.

با بخش خصوصی صحبتی نشد؟

بخش خصوصی همیشه این امکان را داشته است اما گمان می کنم دولت خیلی علاقه مند نیست بخش خصوصی در آن جا وارد شود. یادم می آید همان زمان آقای شهرستانی طرحی داشت که منطقه گردشگری شاندیز را به توس متصل کند که نشد. آقای ثابت هم علاقه مند بود. ما صحبت کردیم و اعلام آمادگی کرد. حتی گفت حاضرم یک خط هوایی گردشگری دایر کند. آقای صابری فر هم آمادگی داشت. من تصور می کنم دولت مایل است خودش وارد ماجرای توس شود که البته در این سال ها نشان داده چندان موفق نبوده است. بنابراین خیلی نمی توان به احیای آنجا خوش بین بود.