عزیزالله جوینی در نشستی دیگر از سلسله نشستهای «شاهنامهپژوهی» سرای اهل قلم از بدخوانیهای مصطلح در شاهنامهپژوهی گفت. وی تاکید کرد که نام درست مادر سهراب، نه تهمینه، که تهمیمه به معنای دختر خورشید است.نشست «متنشناسی داستان سیاوش» از سلسله نشستهای «شاهنامهپژوهی» سرای اهل قلم با حضور عزیزالله جوینی، نویسنده، پژوهشگر و ویرایشگر شاهنامه، ابوالفضل ورمزیار، نقال و یاسر موحدفرد، دبیر نشست و همچنین جمعی از علاقهمندان به این حوزه برگزار شد.
موحدفرد در معرفی جوینی به تاکید این شاهنامهپژوه بر متنشناسی این اثر بهطور کامل اشاره کرد و گفت: تاکنون 6 جلد از کتاب «شاهنامه از دستنویس موزه فلورانس» به همراه گزارش واژگان دشوار و برگردان همه ابیات به فارسی روان به قلم جوینی توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.
در این نشست ورمزیار به برخوانی بخشهایی از داستان «سیاوش» پرداخت.
جوینی در ابتدای نشست با تاکید بر این نکته که حدود 150 متن دستنویس از «شاهنامه» در دسترس است گفت: نسخه فلورانس آخرین دستنوشته این اثر در سال 614 هجری قمری نوشته شده است و البته متن آن کامل نیست و و تنها تا پایان داستان کیخسرو را شامل میشود.
وی ادامه داد: اغلب نسخههای اخیر که منتشر شدهاند براساس چاپ مسکو هستند. اما به عنوان باید بگویم تنها در داستان «اسفندیار» حدود 32 اشتباه در این نسخه پیدا کردهام و در ارتباط با همین داستان در یکی از مقالههای آخرین شماره مجله «تابان» که در مشهد منتشر میشود اشتباه بسیار فاحشی در تشریح و توضیح متن شاهنامه وجود داشت که نشان از درک نادرست متن دارد. در این مقاله از قول اسفندیار به مادرش گفته شده بود که من با تو ازدواج میکنم.
این شاهنامهپژوه در ادامه به متنشناسی سه داستان «رستم و سهراب»، «رستم و اسفندیار» و «سیاوش» پرداخت و با ارائه مثالهایی اشتباهات مصطلح را توضیح داد.
وی به نام مادر سهراب در داستان شاهنامه اشاره و تصریح کرد: در تمامی نسخهها همسر رستم «تهمینه» نامیده شده اما نام صحیح او «تهمیمه» است. در بیتی که تهمیمه خودش را به رستم معرفی میکند باید توجه داشت که «م» با «ن» هم قافیه شده است اما اگر آنرا «تهمینه» بخوانیم از آنجاکه «ن»با«م» قافیه نمیشود این بیت از نظر ساختار شعری دچار اشتباه میشود.
جوینی تشریح کرد: همچنین «ینه» به معنای درشتاندام است و حتی در دوران باستان نیز بر طبق شواهد موجود زنان در پی داشتن اندامی متناسب بودهاند پس درشتاندام بودن خوشایند هیچ زنی نبوده است. اما ترکیب «یمه» با «تهم» به معنای دختر خورشید است و معنای اسم او را به درستی میرساند.
وی درباره لغت «پتیره» توضیح داد: در مصرع «به رسم کیان و پتیره شدند» در تمامی نسخهها خبیره، چبیره، حنیره و کلماتی از این دست آمده است اما «پتیره» صورتی از «پتیاره» به معنای «دیو» است.
وی ادامه داد: در داستان «رستم و اسفندیار»، اسفندیار موفق میشود رستم و رخش را زخمی کند. رستم از زال کمک میگیرد و درمان میشود و با بیت «که ای شیردل چند خسبی چنین/ که رستم نهاده است بر رخش زین» به سراغ اسفندیار میرود. اسفندیار با دیدن رستم در پاسخ به او میگوید: «تو از جادوی زال گشتی درست/ وگرنه که پایت همی «گور» جست».
این شاهنامهپژوه در تشریح کلمه «گور» اظهار داشت: پا هیچگاه گور و یا دخمه را نمیجوید. «دَلِه» به معنای گربه یا پلنگ وحشی کلمه صحیح در این بیت بوده و احتمالا به دلیل ناخوانا بودن «دژله» خوانده شده و از آنجا که این کلمه معنی ندارد در چاپ مسکو این کلمه در زیرنویس آمده است.
وی به مقدمه داستان «سیاوش» و کلمه «چلیپا» در این داستان اشاره و تصریح کرد: این کلمه به معنای «دار» است و در توضیح آن میتوان گفت نتیجه چنین کاری به دارآویخته شدن است. اما برخی این کلمه را انگشتشمار و یا به انگشت نشان دادن معنی کردهاند.
جوینی در ادامه اعتقادات فردوسی را مخالف عقاید مزدک خواند و گفت: در ارتباط با بیت «اگر زندگانی بود دیر باز/ بر این «دیر/ دین» خرم بماند دراز» باید توجه داشت که کلمه «دیر» معنایی ندارد و همچنین «دین» نیز به خرمالدین که ادامه مزدکیان است اشاره دارد و این مسئله نیز با عقاید فردوسی همخوانی ندارد. کلمه صحیح «ویر» به معنای خاطره بوده است.
وی مصرع دیگری از داستان «سیاوش» را خواند و توضیح داد: «سرش تنگ بگرفت و یک بوس چاک» تاکنون بحثها و نظرهای گوناگونی را در شاهنامه به دنبال داشته است. برخی این اصطلاح را «بوسه چاک» و یا «پوشه چاک» نیز معرفی کردند و در توضیح «پوشه چاک» معتقدند به معنای پاره کردن لباس آمده است. اما با توجه به نوع پوشش ایرانیان در قدیم پاره کردن یقه لباس با یک دست امکانپذیر نبوده است.
این شاهنامهپژوه ادامه داد: «چاک» اسم صوت است و در اینجا جایگزین صفت شده است. «بوس چاک» به معنای محک بوس کردن و یا بوسه باصدا است و علت انجام این کار توسط سودابه علاقه او به سیاوش بوده اما در حضور دیگران به عنوان نامادری که فرزندش را بوسیده چنین کاری را انجام داده است.
در پایان این نشست یکی از حاظران در جلسه پرسشی مبنی بر اینکه چرا فردوسی در بیان نظرات خود از زبان سوم شخص بهره گرفته است مطرح کرد.
جوینی در پاسخ به این پرسش اظهار داشت: این امر در حقیقت آغازی برای کلام فردوسی و به نوعی تکیه کلام او بوده است. او در جای جای شاهنامه از قول «هیربد»، «موبد»، «بلبل»، «زن»، «تازی»، «پهلوان»، «شیر» و دیگران سخن گفته تا بگوید این افراد عاقل و دانا بودهاند و دیگر آنکه سخنش را ابتدا به ساکن آغاز نکند. این مسئله متن را نیز زیباتر کرده و البته پیش از فردوسی نیز سخن گفتن از زبان سوم شخص به ویژه حیوانات مرسوم بوده است.
قدمعلی سرامی، پژوهشگر و شاهنامهپژوه، «شاهنامه» را اثری معرفی کرد که میتواند محل تجمیع آرای علمی ایرانیان باشد و در علوم روانشناسی، اسطورهشناسی، شناخت اقوام تاریخی، جامعهشناسی، دراماتراپی و دیگر رشتهها مانند ریاضیات به ما کمک کند. گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پنجمین نشست «شاهنامهپژوهی» درباره موضوع «برداشتی دیگرگون از داستان بیژن و منیژه» با حضور قدمعلی سرامی، پژوهشگر و سخنران نشست، شیرین امامی، از بانوان نقال، یاسر موحدفرد، دبیر نشست و جمعی ازعلاقهمندان این حوزه ) در سرای اهل قلم برگزار شد.
در ابتدای این نشست امامی بخشهایی از داستان «بیژن و منیژه» را برخوانی کرد. در ادامه موحدفرد به معرفی سرامی و آثار پژوهشی و تالیفی او پرداخت و اظهار داشت: از سرامی تاکنون 6 مجموعه شعر به چاپ رسیده اند. «لبخند آرزو» نخستین مجموعه شعر اوست که در سال 42 با مقدمه محمدابراهیم باستانی پاریزی و مجدالدین کیوانی منتشر شد. «با این سکوت سرخ»، «از دو نقطه تا همه چیز»، «صاف و ساده مثل آب» و «تا زادن بامداد باید خواند» دیگر دفترهای شعر سرامی اند.
وی ادامه داد: سرامی، عضو هیات امنای بنیاد فردوسی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است و علاوه بر شعر در حوزه تحقیقات ادبی نیز آثار متنوعی چون «از رنگ گل تا رنج خار»(شکلشناسی داستانهای شاهنامه)، «از خاک تا افلاک»(مولاناپژوهی)، «از هرگز تا همیشه»، «پنج مقاله در باره ادبیات کودک» را در کارنامهاش دارد.
در ادامه این نشست، سرامی با تاکید بر این نکته که زیرساخت، ژرفساخت، بنیادهای پنهان و لایههای زیرین شاهنامه آیین مهر است گفت: ایرانیان در دوره باستان چهار مذهب زرتشت، مانی، مزدک و مهر را به جهانیان هدیه کردهاند. این مذاهب همگی نوآورانه اند، هر یک حرفی تازه دارند و تکرار دیگری نیستند.
وی ادامه داد: آیین مهر در روزگار باستان به کمک لشکریان رومی از ایران به کشورهای اروپایی رفته است و چند سده بر اقوام اروپایی حکومت کرد. حتی این مذهب در آیین مسیح نیز تزریق شد. به عنوان مثال، تعطیلی روز یکشنبه(Sunday) یا (روز خورشید) در آیین مسیح، تقدس عدد هفت، رنگ ارغوانی لباس سران پاپ و اسقف اعظم همگی از نشانههای اندیشه میترایی است و زیرساخت مهری دارد. داستان «بیژن و منیژه» یکی از داستانهایی است که نشان میدهد زیرساخت شاهنامه آیین مهری است.
این شاهنامهپژوه به اثبات تاریخ سرایش این داستان توسط فرهاد وداد،فیزیکدان و شاهنامهشناس اشاره و تصریح کرد: وداد براساس نشانههایی که در مقدمه این داستان آمده و محاسبات نجومی بهطور علمی نشان میدهد که سرایش داستان «بیژن و منیژه» در 16 مهر 351 هجری آغاز شده و فردوسی در سالهای جوانی این داستان را با کمک همسرش سروده است. شب سرایش نخستین ابیات این منظومه مصادف با وقوع خسوفی در شهر توس است.
وی تاکید کرد: «شاهنامه» میتواند محل تجمیع آراء علمی ایرانیان باشد و در روانشناسی، اسطورهشناسی،شناخت اقوام تاریخی،جامعهشناسی، دراماتراپی و دیگر رشتهها مانند ریاضیات به ما کمک میکند.
سرامی موضوع کلی داستان «بیژن و منیژه» را تعریف کرد و توضیح داد: این داستان به نوعی بیانگر آزادی فکری ملت ایران است. فردوسی در پایان داستان نتیجهگیری میکند که هیچ فردی با جهان حساب ویژهای ندارد. در اندیشه شاهنامه مبداء خیر و شر یکسان است. در مقدمه داستان شب تار توصیف شده و روز نو در مقابل آن قرار دارد که این امر یک اندیشه مهری است.
وی ادامه داد: تاکید اندیشه شاهنامه بر مدارا نه با رفیق بلکه با غیر دوست است. این مساله نیز از نشانههای آیین مهر به حساب میآید. در تمام اسطورههای تاریخی از جمله شاهنامه پهلوانی و عظمت در انتخاب راهی است که دیگران کمتر آنرا میپیمایند. به عنوان مثال نحوه تولد رستم و به دنیا آمدن او با شیوه سزارین نشان میدهد که این اسطوره راه همه پسند را انتخاب نمیکند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این امر که عظمت انسان و آن چیزی که سرنخی از انسان کامل را در آن میبینیم، موجودی یافت نشدنی است اظهار داشت: داستان «بیژن و منیژه» طی طریق پلکان مهری و هفتخان است. نخستین خان، انتخاب بیژن برای رفتن و کم کردن شر گرازها از ارامنه و خوان دوم کشتن گرازهاست. اما خان سومی که بیژن از آن میگذرد به دام زن جادو افتادن است. زن جادوگر نماد نفس عماره است.در این داستان منیژه زیبایی جادویی دارد که بیژن افسون او میشود.
وی به ویژگی داستانهای هفتخانی اشاره کرد و توضیح داد: داستانهای هفتخانی چهار ویژگی دارند. نخست آنکه در این داستانها تنها یک قهرمان یا پهلوان وجود دارد. ویژگی دوم دشوارگزینی قهرمان داستان، ویژگی سوم سختتر شدن مراحل بعدی داستان و ویژگی چهارم به دام زن جادوگر افتادن است.
سرامی در بخش دیگر از این نشست ابیاتی از داستان «بیژن و منیژه» را قرائت کرد و گفت: توصیه شاهنامه به تمامی زوجها این است که پرستار و خادم یکدیگر باشند. در ایران باستان گزارش زیادی از طلاق نیامده است.
وی تشریح کرد: طبق توضیحات پیشین و اثبات این نکته که داستان «بیژن و منیژه» داستانی مهری و در روز تولد مهر سروده شده است باید به یاد داشته باشیم که مهر از سنگ زاییده میشود. این داستان زایش مهر است. کین با گرازها به مهر با دختر تورانی میانجامد.
این شاهنامهپژوه در پایان یادآور شد: یکی دیگر از نشانههای اندیشه مهری در این داستان، انجام تمامی مراحل به صورت آزمون است. این ویژگی آیین مهری است. از سوی دیگر فرهنگ ایرانی را باید فرهنگی جهانی بدانیم؛ چراکه فرهنگ ایرانی هرگز دنیا را تحقیر نمیکند. به عنوان مثال مال یا دارایی در شاهنامه «خواسته» نامیده شده است.
نشست «دستور زبان فارسی و شاهنامه»، با اجرای نقالی داستان جمشید شاهنامه توسط ابوالفضل ورمزیار آغاز شد و در ادامه آن ضیاءالدین هاجری، پژوهشگر، گفت: شاهنانه بزرگترین نامه جهان است. یک لغتنامه و دریایی از واژگان که مارا از زبانهای بیگانه بینیاز کرده است.هاجری، در این نشست که با حضور یاسر موحدفر و ابوالفضل ورمزیار، نقال و شاهنامهخوان، در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: با داشتن سند اصلی مانند شاهنامه نیازی به نگارش دستور زبان فارسی نبوده است و شاهنامه ما را از همه زبانهای بیگانه بینیاز کرده است.
وی با بیان اینکه «رستم» در شاهنامه همان «یعقوب لیث» است، افزود: برادر و پدر یعقوب لیث در شمار مهرپرستان بودند. یعقوب لیث صفار، نیز نقش مهمی در بنا نهادن پایههای زبان فارسی دارد. فردوسی از پدرش درباره بزرگمردیهای یعقوب رویگرزاده شنیده بود و شخصیت رستم را براساس زندگی و شخصیت یعقوب لیث خلق کرد. اگر یعقوب برای فردوسی نمونه نبود، به هیچ وجه ما زبان فارسی نداشتیم.
این پژوهشگر همچنین با اشاره به انگیزههای سرایش شاهنامه نزد دقیقی و فردوسی گفت: فردوسی شیعی با دقیقی زرتشتی به شیوه مهرپرستان پیمان میبندند که زبان فارسی را به جایی برسانند و در این راه موفق هم میشود.
هاجری همچنین تصریح کرد: در درون شاهنامه دانشهایی مانند زبانشناسی و واژهشناسی آمده است و یکی از دلایلی که به نگارش دستور در زبان فارسی کمتر نیاز بوده، آن است که فردوسی دستور زبان فارسی را در شاهنامه آورده است. این کتاب 1500 ریشه از واژگان فارسی، 600 پسوند و 250 پیشوند فارسی به ما داده است.
این نویسنده همچنین گفت: واژهها در دست فردوسی مانند موم بوده. او زبانشناسی است که واژهها را میسازد و در زمان خودش فرهنگستانهای آن روزگار را به شاهنامه آورده است. واژهشناسی شاهنامه تا به حال تکرار نشده است و امرز ما ریزهخوار فردوسی هستیم که این دریای با عظمت را برای ما بر جای گذاشته است.
هاجری با بیان اینکه در سالهای اخیر ما زبانمان را با هر زبانی آمیختهایم و نام آن را فارسی گذاشتهایم، تصریح کرد: زبان فارسی بسیار ساده و آسان است و میتواند زبان دوم جهان شود، چون هموار شده است. در حال حاضر نیز ما باید آنچه را که مورد نیاز زبان است، به کار ببریم. اگر به پشت سرمان بنگریم و ببینیم چه چیزهایی را از دست دادهایم، هیچ وقت با دشواری مواجه نخواهیم شد.
این پژوهشگر با برشمردن واژههایی که کاربرد آنها در زبان امروزی فارسی اشتباه است و برای آنها در زبان فارسی جایگزین وجود دارد، به سخنان خود پایان داد.