پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

کارشناس ارشد یونسکو به ایران آمد

برای تأسیس «جایزه جهانی فردوسی»،روزلین راسل» کارشناس ارشد سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد – یونکسو و نماینده این سازمان، برای امکان‌سنجی راه‌اندازی «جایزه جهانی فردوسی» که از سوی کشورمان به یونسکو پیشنهاد شده است، شب گذشته وارد ایران شد. 

ه گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، راسل که برای آشنایی با ظرفیت‌ها و ارزیابی برگزاری و تأسیس این جایزه قرار است از مراکز مهم کتابخانه‌ای، موزه‌ای و آرشیوی کشورمان بازدید کند، صبح امروز با حضور در کتابخانه ملی با علی‌اکبر اشعری، مشاور فرهنگی رئیس جمهور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی کشورمان و همچنین اعضای کمیته ملی حافظه جهانی کشورمان دیدار کرد. 
در این دیدار اشعری با اشاره به پیشنهاد کشورمان به سازمان علمی فرهنگی و تربیتی ملل متحد برای تأسیس و برگزاری جایزه جهانی فردوسی گفت: بر اساس این پیشنهاد، جمهوری اسلامی ایران هر دو سال یک بار مبلغی را به عنوان «جایزه جهانی فردوسی» به مراکزی که در جهان به نگهداری و اطلاع‌رسانی مناسب آثار حوزه تمدنی ایران می‌پردازند، اهدا خواهد کرد. 
وی علت پیشنهاد این جایزه را تأثیر فراوان تمدن و نسخ خطی‌ که توسط دانشمندان و هنرمندان مختلف ایرانی تألیف یا کتابت شده‌اند، در تمدن جهانی دانست و خاطرنشان کرد: شخصیت فردوسی به عنوان یکی از مشهورترین و مؤثرترین افراد در ادبیات جهان و همچنین شناخت جهانی از شاهنامه و وجود نسخه‌های مختلفی از آن در مراکز کتابخانه‌ای و آرشیوی، از جمله دلایل پیشنهاد نام‌گذاری این جایزه به نام فردوسی است. 
رئیس کمیته ملی حافظه جهانی کشورمان همچنین به مکاتبات انجام شده در این باره اشاره کرد و گفت: یونسکو در پاسخ به پیشنهاد ایران خانم «راسل» را که رییس گروه مشورتی برنامه حافظه جهانی و کارشناس ارشد این سازمان در حوزه میراث مکتوب است، برای امکان‌سنجی و ارزیابی این جایزه به کشورمان اعزام کرده است.
 «روزلین راسل» نیز در این نشست ضمن ابراز خرسندی از حضور در کشورمان گفت: من به تأثیر آثار برآمده از تمدن ایرانی در تمدن جهانی آشنایم، زیرا آثار زیادی با ریشه ایرانی در مراکز مطالعاتی و آرشیوی جهان نگهداری می‌شوند که من در دوره‌های گذشته برنامه حافظه جهانی، ارزیاب برخی از این آثار از جمله «شاهنامه بایسنقری» برای ثبت در حافظه جهانی بوده‌ام.
 رئیس گروه مشورتی برنامه حافظه جهانی یونسکو همچنین در پاسخ به سؤال اعضای کمیته ملی حافظه جهانی کشورمان درباره دلیل بیان شده برای عدم ثبت اثر پیشنهادی ایران (مسالک و الممالک) در این دوره برنامه حافظه جهانی گفت : درباره «مسالک و الممالک» نسخه‌های دیگری نیز به زبان عربی در جهان وجود دارد که ما علاقه‌مندیم این‌گونه آثار به صورت تلفیقی و توسط کشورهای مختلف به صورت مشترک ثبت شوند، اما با توجه به استدلال‌های شما در
مورد اصالت فارسی این اثر و قدمت نسخه پیشنهادی ایران، ما به بررسی مجدد و ثبت آن اقدام خواهیم کرد. 
پس از این نشست نماینده ارشد یونسکو از بخش‌های مختلف کتابخانه ملی کشورمان بازدید کرد. 
«روزلین راسل» طی حضور در ایران از مراکز مهم کتابخانه‌ای، آرشیوی و موزه‌ای کشورمان نظیر؛ کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کاخ موزه گلستان، موزه ملی ایران، کتابخانه و موزه ملی ملک و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بازدید خواهد کرد.

فردوسی بخش بزرگی از تاریخ ایران را در شاهنامه ماندگار کرد

اسفندیار اختیاری(ماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی) در بزرگداشت فردوسی گفت: یکی از دلایلی که سبب می‌شود فردوسی را فراموش نکنیم آن است که او بخش بزرگی از تاریخ ایران را در شاهنامه‌اش سرود و ماندگار کرد. فردوسی کتابش را به شعر می‌نویسد چون سروده را نمی‌شود تحریف کرد.

به گزارش ایبنا، بزرگداشت فردوسی به کوشش کانون دانشجویان زرتشتی با همکاری انجمن زرتشتیان تهران  در جشنگاه خسروی برگزار شد و دوستداران فردوسی و شاهنامه دور هم جمع شدند و یاد فردوسی را گرامی داشتند.
دکتر اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی گفت: فردوسی بخش بزرگی از تاریخ ایران را در شاهنامه‌اش سرود و ماندگار کرد، اما پرسش اصلی این است که چرا فردوسی به سرودن تاریخ ایران پرداخت؟ او چه نیازی را حس می‌کرد که به چنین کاری دست زد؟ این یک سوال اساسی است.
وی افزود: این نکته اهمیت دارد که هنگامی که از ایران سخن می‌گوییم، تنها به تمامیت ارضی آن، که در جای خود بسیار با اهمیت است، نمی‌نگریم. فرهنگ، سنت، اصل و ریشه این سرزمین و مردمانش نیز به اندازه تمامیت آن ارزش و اهمیت دارد. مگر می‌شود تمدنی به وجود بیاید بی آن که اصل و ریشه‌ای داشته باشد؟
رئیس ستاد پژوهش و فناوری مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: از همین جاست که کار فردوسی اهمیت می‌یابد؛ او ایران را با تمامیت آن دوست دارد. هنگامی که از فریدون و کاوه سخن می‌گوید، داستان ضحاک را هم می‌آورد و بد و خوب آن‌چه بر ایران گذشته است را می‌سراید.
اختیاری یادآور شد: فردوسی کتابش را به شعر می‌نویسد چون سروده را نمی‌شود تحریف کرد. اشو زرتشت نیز چنین کرد و «گاتها» را به شعر سرود تا از دگرگونی و تحریف در امان بماند. به هر روی من ترجیح می‌دهم به سبب اهمیت و جایگاه والایی که فردوسی دارد، روز بزرگداشت او را روز ایران بنامم.
شاهنامه و راز و رمزهای نهفته
سپس دکتر رستم خسرویانی؛ رییس انجمن زرتشتیان تهران گفت: شاهنامه‌شناسانی که درباره فردوسی و اثر او پژوهش می‌کنند، هر بار به رمز و رازهای بسیاری برمی‌خورند که در این کتاب نهفته است. این نکته بزرگی و اهمیت شاهنامه را نشان می‌دهد.
وی افزود: از سویی دیگر، فردوسی تاریخ و تمدن ایران را به ما شناساند و سخنانی در ستایش ایران گفت که هنوز هم، با وجود گذشت هزار سال، بر زبان هر ایرانی جاری است. سخنانی همانند این بیت بلند او «چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
تأکید فردوسی در شاهنامه همبستگی است
شهریار بهرامی نیز گفت: این بار نیز همانند سالیان گذشته، کوشیده‌ایم گامی در راه بزرگداشت فردوسی و شاهنامه او برداریم. نمایشگاه رسانه‌های زرتشتی نیز برای همبستگی بیشتر دو ارگان زرتشتیان، کانون دانشجویان و رسانه‌ها، برگزار شده است.
وی افزود: 27 اردیبهشت‌ماه، روز ارتباطات و روابط عمومی‌هاست و انجمن برای دومین سال پیاپی در این روز نمایشگاهی از دستاوردها و فعالیت‌های رسانه‌های گوناگون جامعه زرتشتی را به نمایش گذاشته است. همبستگی، همان عاملی است که فردوسی در شاهنامه بر آن تاکید می‌ورزد. پیروزی و ماندگاری هر ملتی نیز در گرو همبستگی است.
فردوسی هویت ملی ایرانیان را به همراه خرد زنده نگهداشت
سپس توران شهریاری گفت: فردوسی در شاهنامه، هویت ملی ما را به همراه مهر و خرد و انسانیت، زنده نگه داشت. او میراث گرانبهایی را به آیندگان سپرد که تا ایران باقی است، پایدار خواهد ماند.
نویسنده دیوان «توران» که همه سروده‌هایش در وصف ایران، مفاخر ایرانی و جشن‌های ایران باستان است گفت: فردوسی در یکی از ادوار تاریک ایران می‌زیست؛ اما توانست کاری را به انجام برساند که در جهان بی‌نظیر است. در ادبیات مردمان دیگر نیز نمی‌توان سخنوری به بزرگی او پیدا کرد. به همین دلیل است که ایرانیان فردوسی را دوست می‌دارند و شاهنامه‌اش را ارج می‌نهند.

سید ابوالحسن حافظیان

 "دهم خرداد در هندوستان دانشگاه دهلی نو کنگره ای جهت بزرگداشت حضرت علامه حافظیان برگزار می شود. ریاست دانشگاه زبان و ادب فارسی دهلی نو جناب قمر غفار ،در آغز این همایش گفت:« در هند دو شخصیت تأثیر گذار ایرانی وجود دارد اول سید علی همدانی که تقریبأ 90 درصد اهالی کشمیر را مسلمان کرد و شخص دیگر هم ابوالحسن حافظیان که با کردار و رفتار خویش و بدون هر گونه تبلیغ مستقیم اسلام را معرفی میکرد. به نظرم آنقدر که در کشمیر علامه حافظیان شناخته شده است در ایران اینطور نیست و دولت ایران باید در این مورد اقدام کند و مکان خاصی را برای زنده بودن همیشگی یاد ایشان در نظر بگیرد و در جهت شناساندن شخصیت ایشان بیشتر تلاش کند.»

عارف بزرگوار علامه سید ابوالحسن حافظیان درسال 1297ه. ش درمشهد مقدس قدم به عرصه وجود نهاد . پدرش حاج سید میرزا آقا ومادرش بی بی معصومه خاتون هردو از انسانهای مؤمن وپارسای زمان خود بودند وچون پدرش به ریاضیات وعلوم غریبه مشغول بود،اوهم شوق وعلاقه زیادی به این رشته نشان می داد. پدرکه متوجه علاقه اوگردیده بود سیدابولحسن را به شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) طاب ثراه که درآن وقت درمشهد اقامت داشت معرفی کرد تا درمحضروی جاضرشود و نزد آن استاد فرزانه درس بخواند . مرحوم اصفهانی (نخودکی)هم اورا پذیرفت وتحت تعلیم وتربیت قرارداد. حافظیان روزهادرمدرسه میرزا جعفر تحصیل می کرد وشب ها درحجره فوقانی صحن عتیق جنب ایوان عباسی به عبادت وریاضت مشغول بود. خیلی زود دراثر استعداد سرشار،نزداستادش مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی بسیارمقرب گردید وگوی سبقت رااز دیگران ربود. استاد درمکتب ومجلس درسش نور،صفا،وارستگی وآزادی رادرسیمای ابوالحسن رصدکردوبه هوش وذکاوت اوبیش از دیگران پی برد.وبه تربیب وی همت گماشت ،سید ابوالحسن خیلی زود مقدمات صرف ،نحو ،ریاضی طب، نجوم، هیئت، فقه واخلاق و… را فراگرفت ودرهریک ازآنهابه کمالی شایسته وبایسته نائل آمد . اودراین ایام همیشه مترصد بودازاساتیددیگرهم استفاده کند.اوازعالمان وعارفانی که برای زیارت ازشهرهای ایران وکشورهای دیگربه مشهدمقدس مشرف می شدند نیزبهره مندمی گردید . علاوه بر حاج شیخ حسنعلی نخودکی، دواستاد بزرگ عصرعلامه سید موسی زرآبادی وعلامه حاج سید مظهر حسین هندی، دررشد معنوی استاد حافظیان تاثیر بسزایی داشتند .اوبه واسطه زهد وتقوا وبه جهت حُسن خلق موروثی وخدادادی درمیان افرادعام وخاص شهرمشهد مقدس مشهورشدوتا پایان عمر ازمحرمان ومشاوران ومشکل گشایان مردم به شمارمی رفت وازخرمن دانش وادعیه اوعام و خا ص بهره میگرفتند .
حافظیان درسرزمین هندوستان
استاد سید ابوالحسن حافظیان به سبب یک بیماری طولانی ذات الریه دراوایل جوانی وشفا یافتن او توسط جد بزرگوارش حضرت امام رضا (ع) که خود مبحث جداگانه ای دارد، به تجویز اطبا باید در زمستان به گرمسیربرود، درسال 1316 به سرزمین هندوستان سفر کرد ودرحدود نیم قرن درهند و پاکستان زندگی کرد. اوپس ازاستقلال پاکستان یکی ازشخصیت های علمی وبا نفوذ این کشور به حساب می آمد وباحفظ ملیت ایرانی خودخدمات زیادی به همنوعان ،بخصوص ایرانیان کرد. ایشان رئیس انجمن ایرانیان درپاکستان محسوب می شد وبه مشکلات آنان بسیارهمت می داد.اومریدان و علاقه مندان بسیاری درمیان دانشمندان ودانشگاهیان داشت واکثر مردم آن سرزمین پهناور به او عشق می ورزیدند . خانه اومرکزرفت وآمد مردم بودواوبا فروتنی همه رامی پذیرفت وگره ازمشکل شان می گشود. حافظیان باعلامه اقبال پاکستانی دوستی وآشنایی داشته است وجریان هایی راازایشان نقل می کردند. آقاسال های آخر عمرشان به فکرافتادند که شرح حالی برای علامه اقبال بنویسند حتی صفحاتی نیزازاین شرح حال نوشته شدبخصوص علل گرایش اقبال به ایران وتشیع درآن شرح حال برررسی شده بود .
روزنامه معروف وپرتیراژ ((دان)) درهند حدود50 سال پیش مطالب مفصلی درمورد کتاب لوح محفوظ به چاپ رساند که ایشان آن راتصنیف کرده وبه چاپ رسانید . آن روزنامه درآن مقاله حافظیان را با تیتر (( دانشمند وریاضیدان بزرگ )) خطاب کرده بود .
درآن روزگارعکس این عارف بزرگوار دراکثر کتابفروشی های هند بود وبسیای ازمردم هند عکس اورادرخانه خودداشتند .
عزیزالله عطاردی درکتاب (( فرهنگ خراسان)) بخش طوس درشرح حال ایشان نوشته اند:
اوپس ازتحصیلات وفراگیری علوم متعارف وکسب فیوضات معنوی ازمحضراساتیدازجمله مرحوم نخودکی وسیدموسی زرآبادی، عازم هندوستان شدودرآن کشور پهناور مقیم گردید اودرهندوستان به محافل ومجاس اهل علم وادب وعرفان نزدیک شدودراکثر شهرهاوولایات مشهور شدند .
راه درست وکلام گیرا وروش اسلامی او هندوهای بسیاری راتحت تاثیر اسلام قرار داد ومسلمان کرد.
او دراطراف واکناف هندوستان، شهرهاوولایات گوناگون راسیاحت کرد و از گوشه وکنار هند دیدن کرد.درشهرهای ((هردوار)) و((ریشی کیش)) و ((لچمن جولا)) درکناررودگنگ بامرتاضان بزرگ هند ملاقات وگفتگوکرد.
حافظیان درسراسر هندوستان عالمان صاحب کمال راپیداکرد.درمناطق مختلف کشمیر وسرزمین پهناور هند گردش کردودین اسلام را درآن سرزمین ترویج داد وهندوهای بسیاری به اسلام گرویدند که شرح آن مفصل است وفرصتی طولانی می طلبد که کرامات وکمالات این سید بزرگواررادرسال های اقامت درشبه قاره هند به رشته تحریر بیاوریم .
ازدواج وخانواده
استاد حافظیان درمیان خانواده خودفردی بسیارمهربان وپدروهمسری پرعطوفت وواقعاً با رفتار ومنشی اسلامی بود .امور زندگی داخلی واداره وتربیت فرزندان به دست بانوی ارجمند وباتدبیرش بود وبااینکه آقا به واسطه ناراحتی تنفسی که داشتندوبه تجویزپزشکان درزمستان وهوای سردبه هندوستان می رفتند همسرشان بادرایت فرزندان رادرمسافرت های زمستانی پدراداره می کرد و در کمالات آنان می کوشید وآنان رابه ثمره می رساند .
البته حافظیان بعد ازسالهای زیاد اقامت درهندوستان به توصیه دوستان ومریدان خود بادخترپروفسور میرزا« علی نقی شریفی » که ازاساتید دانشگاه بمبئی بود،ازدواج کردند.این دخترازنسل پیامبراکرم (ص) واز نوادگان میر سید علی همدانی عارف بزرگ کشمیر بود .بعد ازازدواج، ایشان برای تکمیل « لوح محفوظ » (لوح محفوظ در علم اعداد نوشته شده ودر موضوع خود کتاب مهمی است) از بمبئی به کشمیررفتند و« لوح محفوظ » را بعد از مدتی طولانی درکشمیربه پایان رساندند وبه بمبئی برگشتند و با همسر خود بعد از سالیانی عازم ایران ومشهد مقدس شدند وبه شهر زادگاه خود بازگشتند ودراین شهر مقیم شدند .
حافظیان در پاکستان
حافظیان پس ازآزادی هندوستان وتأ سیس کشور پاکستان به کراچی منتقل شد ودراین شهرمقیم گردید.
اوبااینکه ایرانی بودوشناسنامه ایرانی داشت ولی مسلمانان اوراهندی ودراواخرپاکستانی تلقی میکردند اودرتأسیس پاکستان وهمکاری بارجال مسلمان وشیعیان هند همکاری وتشریک مساعی می کرد. سیدابوالحسن حافظیان با اینکه اهل عرفان ومعنویت بود ومردم اورا به این عنوان می شناختند در کراچی به شغل تجارت هم مشغول بود وزندگی خودراازراه کسب وکارتأمین می کرد واز وجوهات شرعیه و تبرعات هرگز استفاده نمی کرد ودهها هزار مسلمان از شیعه وسنی اورا میشناختند واز نفس گرم او سود میبردند.
محقق اندیشمند ،استاد «عطاردی»در کتاب «فرهنگ خراسان» می نویسد:درسفر اول به شبه قاره هند وپاکستان با وی آشنا شدم ودر منزل او درکراچی برای اولین باراوراملاقات کردم وازوی برای تحقیق وتتبع ومطالعات اسلامی کمک خواستم وازوی درخواست کردم تامرابارجال علم وادب ومدیران کتابخانه ها که اغلب از آشنایان وعلاقه مندان اوبودند ،آشنا کند .درملاقات نخستین پیام مرحوم شیخ عبدالحسین امینی مؤلف بزرگ کتاب الغدیررابه وی رسانیدم وگفتم حضرت آقای امینی (علامه امینی) به من فرمودند:« درکراچی نزدآقای حافظیان بروید که اوکلیدهندوپاکستان است.»
بنای مسجد درکشمیر
حافظیان درشهر سرینگر کشمیربرای شیعیان محله « گروبازار» مسجدی ساخته است واین مسجد برای شیعیان آن محل بسیار مورد استفاده می باشد ،دردامنه کوه « ترال » کشمیرکوههاوآبادی های زیادی می باشد وگروهی درآنجاها زندگی می کنند .آنها سمت قبله رابه درستی تشخیص نمی دادند. درآنجابرج مربعی ساختند وسنگی درآنجا نصب کردند وقبله راروی آن سنگ مشخص نمودند .
حافظیان رادرهندوستان ابوالحسن مشهدی می گفتند .اوقبل از اینکه به پاکستان مهاجرت کند به ابوالحسن مشهدی معروف بود. (ماهنامه پیام زن/سال هجدهم/شماره ششم/شهریور 1388
شاگردان حافظیان 

علامه حکیمی در کتاب مکتب تفکیک نوشته اند: ایشان (مرحوم حافظیان) سلطان اجنه بود و در علوم غریبه، نظیری نداشت... ایشان از نوادر روزگار بودند، و از اصحاب استقامت و مداومت در ریاضت مهمه شرعیّه، بدون هیچ انحرافی در سلوک – نه درعقیده، نه در عمل – و از استادان مسلم علوم غریبه بودند، و واجد « طی الارض »، صاحب نفس و تأثیر بسیار قوی، و در تسخیرات بسیار مسلّط، بنده سالها خدمت ایشان می رسیدم و بیشتر جنبه معاشرت، جنبه دوستی و ارادت بود، لیکن در این سالها استفاده های بسیاری هم از ایشان در باب «اوفاق» و آیات و ادعیه ختومات از ایشان استفاده کردم، و از جمله دعای «حزب البحر» را از ایشان آموختم که سالها، بر آن مداومت داشتم، خودم از ایشان کراماتی دیدم، از جمله اینکه ایشان هشت ماه پیش از درگذشتشان که سالم و شاد و سرحال بودند (تاریخ) مرگ خود را فرمودند.
ایضاً فرموده اند: مرحوم حافظیان،در « هردوار » در آب گنگا غسل کرد، در بت خانه، پشت به بت و رو به قبله نماز خواند و بعد از نماز به صدای بلند و لحن عربی، قرآن قرائت کرد، مرتاضین زیادی استماع کرده و متأثر شدند.
همت مرحوم استاد حافظیان(ره) مصروف خدمت به خلق بود. ایشان ریاضاتی را که کشیده بود، و علوم و کمالاتی را که کسب کرده و قدرت روحی را – که در پرتو ریاضات و عبادات شرعی و توسلات و توجهات – بدست آورده بود، با تواضع و فروتنی، در خدمت مردم قرار داده بود، و راه قرب به « خدا » را خدمت به « خلق خدا » می دانست. و در این راه بس نیرو می گذاشت، و صبوری می ورزید، و خوش رویی نشان می داد.
حضرت آیت الله شوشتری از شاگردان آن مرحوم می فرمودند:
بنده در سن شانزده سالگی با ایشان آشنا شدم وکیفیت آشنایی بدین گونه بود : من به بیماری رعاف (خون دماغ ) مبتلا بودم و جهت درمان به بیمارستان امام رضا (علیه السلام )رفتم همان وقت شخصی را آوردند که او را مار کبری گزیده بود وآمپول یخ برایش تزریق نمودند ولی آمپول جواب نداده بود. دکترها جوابش کردند واین شخص از درد به خود می پیچید. دلم به حالش سوخت به اطرافیان گفتم: یک آقایی هست به نام سید ابوالحسن حافظیان، میگویند: دراین امور وارد است .همراهان او به من گفتند :آقا! ما که نمی شناسیم تو را به خدا شما نزد ایشان بروید .من هم رفتم در منزلشان وقتی بیرون آمدند قضیه را گفتم .جناب سید هم مطلبی را روی دستش نوشت و یک سیلی آرام به من زد و فرمود برو که خوب شد!
من تعجّب کردم . کسی دیگر مریض است مرا میزند وبعد کف دست من هم نوشتند:آهیا، شراهیا و فرمودند :اگر کمی درد داشت این عمل را انجام بدهید،وقتی رفتم دیدم مار گزیده آرام نشسته ،گفتم :چه شد گفتند : حدود 20 دقیقه ای هست که درد بکلی یکدفعه رفت، فقط جای نیش مختصر دردی دارد. قضیه را گفتم وآن عمل را تکرار کردم کاملا خوب شد.
آیا ملاقات امام زمان ممکن است ؟ از ایشان سئوال کردم آیا ملاقات امام زمان ممکن است ؟ فرمودند : بله ولی باید قبلا گرد وغبار نفس را فرو نشاند . و این شعر را میفرمودند :  

 

اگر به آب ریاضت برآوری غسلی                همه کدورت دل را صفا توانی کرد

جمال یار ندارد نقاب چهره ولی                تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد

ز منزلات هوس گر برون نهی قدمی          نزول در حرم کبریا توانی کرد

ولیک این صفت رهروان چالاک است         تو نازنین جهانی کجا توانی کرد

تا آخر غزل ....(البته معتقد بودند این غزل متعلق به ابن سینا میباشد)(7).

ساخت انگشتر برای امام خمینی
ایشان با توجه به تبحری که داشتند انگشتری را برای مرحوم امام خمینی درست کرده بودند و بر روی آن دعایی مخصوص نوشته بودند که هیچ وقت خطری مرحوم امام را تهدید نکند. 

مهمترین خصوصیت 
مهمترین خصوصیت مرحوم آقای حافظیان این نکته بود که ما در این مدت که خدمت ایشان بودیم چهار پنج سال اول متصل بدین ترتیب که شاید هر روز اگر مبالغه نباشد خدمتشان بودیم . و بعد که قم مشرف شدیم منفصل یعنی هر وقت که به مشهد مجدداً میرفتیم خدمتشان میرسیدیم غرضم این است در طول این مدت هیچ وقت ادعای هیچ مقامی را نکردند.  

جنگ جستارها و زندگینامه علامه حافظیان 

 سهم علامه سید ابوالحسن حافظیان درعلم وعرفان ونشر زبان فارسی

نظم هستی و نمادهای راستی و ناراستی در شاهنامه فردوسی

در شاهنامه فردوسی می‌بینیم که در روزگار جمشید، از مرگ، بیماری، سرما، گرما، گرسنگی و تشنگی خبری نیست. دلیل این موضوع را می‌توان در آن یافت که جمشید، نماد راستی است. دوران روشنایی ایرانیان، تا زمانی ادامه داشت که جمشید ناراستی پیشه کرد. 

به گزارش ایبنا «راستی و ناراستی، اندیشه‌ای اسطوره‌ای است. اشه (راستی)، نظمی است که از فرزانگی خداوند برآمده ‌است. همه‌ آفریده‌ها بر پایه‌ این نظم در جهان حرکت می‌کنند و ناراستی برابر با این داد (قانون) هستی است.»
آن‌چه بازگو شد بخشی از سخنان سامان فیروزآبادی پژوهشگر شاهنامه و اسطوره‌شناس بود که در «یادمان استاد جاوید سخن پارسی» که به کوشش کانون فردوسی بزرگ در فرهنگسرای قانون (پور ‌سینا) برپا شد، بیان کرد. وی راستی و ناراستی از دیدگاه شاهنامه را بیانگر نظم هستی دانست.
وی با اشاره به شاهنامه فردوسی گفت: در شاهنامه فردوسی می‌بینیم که در روزگار جمشید، از مرگ، بیماری، سرما، گرما، گرسنگی و تشنگی خبری نیست. دلیل این موضوع را می‌توان در آن یافت که جمشید، نماد راستی ایرانیان است. این دوران، یعنی دوران روشنایی ایرانیان، تا زمانی ادامه داشت که جمشید ناراستی پیشه کرد.
فیروز آبادی با اشاره به این‌که در «یشت‌های» اوستا از ضحاک با عنوان دروغ بزرگ یاد شده ‌است، افزود: دوران جمشید که نمادی از راستی است جای خود را به دوره‌ ضحاک که نماد دروغ است، می‌دهد.
وی افزود: ما در شاهنامه با یک دوره 3 هزار ساله برخورد می‌کنیم. در هزاره اول کیومرث، هوشنگ،

تهمورث و جمشید حکومت می‌کنند. در این زمان، هفت اقلیم یک پادشاه دارد و در تمام این هزاره هیچ آمیزشی صورت نمی‌گیرد. پس از آن است که ضحاک پدیدار می‌شود. او غیر ایرانی (انیرانی) است و دوره حکومتش هزار سال به‌طول می‌انجامد.
این شاهنامه‌پژوه یادآور شد: زمان او، دوره حکومت مطلق اهریمن است. این طبق سرنوشتی است که «زروان» برای جهان تعیین کرده است. ضحاک که نماد اهریمن بر روی زمین است، دوره هزار ساله اهریمنی را انجام می‌دهد. دوران گومیچشن (آمیختگی) با فریدون آغاز می‌شود.
فیرزوآبادی خاطرنشان کرد: پیش از پرداختن به آن دوره آمیختگی باید به همانندی‌های ضحاک با اهریمن اشاره کرد. همان طور که گفتیم اهریمن شکم زروان را پاره می‌کند و بیرون می‌آید. ضحاک هم پدرش را از بین می‌برد. اهریمن گاو نخستین را می‌کشد، ضحاک نیز جمشید و گاو «برمایون»، که فریدون را شیر داده بود، نابود می‌کند.
از سویی دیگر اهریمن به صورت مار و اژدها به زمین حمله می‌کند. ضحاک نیز بر شانه‌هایش دو مار دارد. اهریمن می‌خواهد جهان را از وجود انسان پاک کند. ضحاک نیز چنین قصدی دارد. از این شباهت‌ها درمی‌یابیم که ضحاک صورت زمینی اهریمن است. 
به باور این پژوهشگر کشورمان، انسان هنگامی که با نظم هستی همگام شود، می‌تواند از اشه (راستی) سرشار شود. راستی چیزی است که انسان، آن را در خود دارد و از داشتن آن شادمان است. بیماری، اندوه و دیگر چیزهای ناراست، از آفریدگان دروغ هستند. 
وی افزود: در «گاتها»، سروده‌های آسمانی اشو زرتشت، پیامبر ایرانی نیز از خوبی و بدی سخن گفته شده است. پیروان راستی کسانی هستند که از اشه (راستی) سرشارند و دروغ‌پردازان، کسانی محسوب می‌شوند که برای نابودی جهان فریب خورده‌اند.
فیروزآبادی افزود: در اندیشه‌ اسطوره‌ای، ایران نماد راستی است. در دوران حماسی پادشاهان ایران در هفت سرزمین فرمانروایی می‌کردند. هوشنگ، تهمورث و جمشید پادشاهان راستی هستند؛ اما زمانی که فریدون، زمین را میان فرزندانش تقسیم می‌کند، پادشاهی هفت‌سرزمین از میان می‌رود و انیرانی (ناراستی) بر ایران فرمانروایی می‌کند. 
این اسطوره‌شناس خاطرنشان کرد: پس از دوران حماسه، در شاهنامه فردوسی کیخسرو به توران یورش می‌برد و افراسیاب که نماد دروغ در جهان است را از میان برمی‌دارد. کیخسرو این کار را انجام می‌دهد تا شاید بتوان به آرامش نخستین در دوران جمشید بازگشت.
وی افزود: می‌دانیم که افراسیاب همان اهریمن است. اکنون باید دید که اهریمن، سرانجام، چه سرنوشتی پیدا می‌کند. اهریمن جزو جاودانان بوده است. اما کاری می‌کند که جاودانگی خود را از دست می‌دهد و می‌میرد. غیر از او جاودانگان دیگری هم داریم که به تاوان گناهی که مرتکب می‌شوند، نامیرایی خود را از دست می‌دهند. مانند جمشید، افراسیاب و فریدون. فریدون هم از جاودانگان است، اما به سبب گناه، جاودانگی از او گرفته می‌شود. در اساطیر به گناه فریدون اشاره‌ای نشده، احتمالا خطای او سرنگونی ضحاک بوده است.
این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: در اندیشه زروانی، در آغاز جهان، اهورا و اهریمن پیمانی می‌بندند و می‌دانند که شکستن آن پیمان باعث جنگ خواهد شد؛ اما اهریمن پیمان را می‌شکند و جنگ را آغاز می‌کند. به‌خاطر این پیمان‌شکنی است که میرا می‌شود و جاودانگی خود را از دست می‌دهد. یکی از اساسی‌ترین جلوه‌های شخصیت اهریمن، همین پیمان‌شکنی اوست. 
در این نشست، طرح «فرزندان ایران، فرزندان پاکی و راستی» به کوشش کانون فردوسی بزرگ برای دانش‌آموزان راهنمایی و دبیرستان برگزار شد. در این طرح دانش‌آموزان مجموعه‌ آموزشی پرفسور هشترودی میهمان فرهنگسرای قانون بودند تا با فردوسی و اندیشه‌هایش آشنا شوند. همچنین اجرای موسیقی توسط میلاد وکیل‌آزاد و فرزاد بنایی یکی دیگر از بخش‌های بزرگداشت فردوسی بود و این دو دانش‌آموز به اجرای موسیقی کمانچه و ویولون پرداختند.
چکامه‌خوانی هما ارژنگی، الهام کریمی و شاهنامه‌خوانی و نقالی طیبه تیموری، فرنگیس توسی و سامره مفتون از دیگر برنامه‌های بزرگداشت فردوسی بود و این بانوان نقال داستان‌هایی از شاهنامه را برای حاضران در جلسه نقالی کردند. نمایشگاه کتاب در زمینه شاهنامه و ایران‌شناسی نیز در نشست «یادمان استاد جاوید سخن پارسی» برپا بود.

فردوسی و فرزندانش

تـــوانـا و دانـا و پــاینـده ای                                        خـداوند خـورشـید تــابـنــده ای
نخست افرین کرد بر کردگار                                       تـــوانــــا و دانـــا و پـــــروردگـــار
تـوانا و دانـا و دارنده اوست                                       سپهر و زمین را نگارنده اوست
و کسی نبود از اهالی پایتخت یا آنکه به دیدار قوم و خویش آمده بود یا به هر نیت دیگری ، که بعد از نماز ظهر روز( ۱۷ خرداد ماه سال 1338خ) از خیابان شاهرضای آن روزها (انقلاب) گذر کند و مجسمه ی تمام قد حکیم با حکمت و پر اوازه طوس را که از بالا نگاهی ستبر و استوار همانند بنای بی بدیل شاهنامه دارد نبیند و ندیده باشد.

از ان روز تا کنون اهالی ایران زمین که گذر کرده اند از ان گذرگاه (که حالا دیگر تاریخی شده است به حکم زمان) دو چیز را به روشنی دریافته اند. یکی آنکه حکیم طوس با جامه و دستار و سربند مردمان ملک خراسان و البته کتاب وزین شاهنامه به دست ،یک گام به پیش و پای دیگر استوار در پس و نگاهی که استواری باطن را میرساند و چشمانی که هوش و ذکاوت و پایان بینی در ان موج میزند ایران زمینیان را به استواری و پایداری خوانده و رمز چیره گی بر تمامی توران زمینیان تاریخ جان هایی دانسه که با همنشینی با کتاب خو گرفته و البته حکیم باحکمت طوس کتاب رازگونه ی شاهنامه را از این بابت نمونه و نشانه کرده است. تا بلکه بدانیم و یادمان نرود که زبان نه در جهان کهن بلکه در جهان معاصر نیز اولین و برترین جزء فرهنگ است و ملت و قومی که به پاسداشت زبان خود همت بگمارد و زبان را از میهمانان ناخوانده پاک کند و بیان را به اصالت بیاراید و قدر پاک زبانی و به تبع ان پاک ایینی را بداند البته بی هیچ شبه ای همواره بر صدر اقوام و ملل خواهد نشست ، و در مواجه با ایین دیگر سرزمینان و دیگر اقوام هیچ اسیب و گزندی بدان نخواهد رسید همانگونه که حکیم بی جانشین خراسان وعده کرده بود و اینک فرزندان این سرزمین اریایی ان وعده ی خردمندانه را پس از هزاره ی بلند، محقق می بیند!  

 

بـناهای آبـاد گردد خراب              ز بـاران  و  از تـابش آفتاب     

پی افکندم از نظم کاخی بلند              که از باد و باران نیابد گزند

                                          

دیگر انکه شاید به ذهن و چشم مردمان خیابان نرسد و ندانند ، اما در آن گذرگاه چشم سرآگاهان را خیره و چشم دل آنان را حیران و زبان هنردوستان و گوهرشناسان را به تحسین و تکریم باز میکند،هنرمندی یکی از فرزندان ایران زمین است که گویی به مانند ان پاک زبان نجیب و ان حکیم پاک ایین قصد کرده تا به یمن هنر دستان خود یادبودی و بنایی ازخود به جای بگذارد تا بلکه از باد و باران بدان گزندی نرسد.

(و او ابوالحسن‌خان صدیقی از شاگردان حضرت کمال المک بود که درانداختن رنگ به جان بوم و خلق تصاویر بدیع ذوق بیشمار داشت و دیوارهای مدرسه الیانس میدان ترکتازی او بود به روزگاری که هنوز استاد ندیده بود!
ذوق و ذکاوت ابوالحسن خان و تبحرش در کار رنگ و بوم به اندازه ای بود که حضرت کمال الملک گاه به گاه وی را البته از روی مزاح "ابوالحسن خان رقیب!" مینامید.
چیره گی و گرایش درونی او به مجسمه سازی به گونه ای بود که پس از ساخت مجسمه سنگی "ونوس میلو" هنگامی که به همراه استاد خود به کاخ پادشاه قجر میرود ،احمد شاه نمیتواند که زبان به تحسین باز نکند و دست گشاده از استین بیرون نیاورد و او را به 50 تومان ان روزگار و مقرری به قرار ماهی 20 تومان میهمان نکند!)
ابوالحسن صدیقیابوالحسن خان صدیقی را "میکل آنژ" شرق میخوانند و میدانند و از او به یادگار بسیار مانده در سرمین آریاییمان. اما دستان و سرانگشتان استاد، در خلق تندیس حکیم پرآوازه ی سرزمین خراسان تو گویی عاشقانه حرکت کرده اند و رقص کنان سنگی نخراشیده را چنان به قدرت هنرتراشیده و تلطیف کردند ، به گونه ای که از انچه "نبود" چنان "بودی" بوجود آوردند که آدمیزاد در مواجه با آن، تصور آنکه به روزگاری این تندیس، سنگی بوده به جان کوهها هیچ به ذهن نمیاورد! و این از آیین فرزندان اصیل این سرزمین آاریایی ست که در هنر کم نمیگذارند و مایه بیش از حد میروند و خرد را به عشق و شور را به شعور پیوند میزنند.
 
واینک امروز دوباره ماییم و پاسداشت حکیم طوس! ماییم و تکریم "پرآوازه شاعری" که قصه های درس آموز اساطیری اش، کماکان بر یکی از قله های دست نیافتنی افسانه ها و اسطوره های جهان نشسته است و در جهانی که میرود تا به مدد علم و تکنیک از گوشه گوشه ی زندگی فردی و جمعی ما اسطوره های کهن را به گوشه ای براند تا بلکه قصه های ناچسب معاصر فرصت حضور و ظهور داشته باشند ،کماکان اسطوره ها و قهرمانانش در چشم جهانیان و ایران زمینیان محبوب و سرافرازند و هنوز که هنوز است یل ایران زمین رستم است.و ناکام ترین جوان سهراب! و عاشق ترین مادر تهمینه! و فداکار ترین مرد که جان در چله ی کمان گذاشت آرش! و آنکه به مدد یکتاپرستی از آاتش گذشت سیاوش.(بنمایه)