پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

ابوالقاسم یزدی نژاد

در سال 1312 در شهر مشهد به دنیا آمد.

 او از نظر مالی وضع متوسطی داشت. وی همزمان با شروع فعالیتهای انقلابی، در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد. اکثر اوقات در منزل حضرت آیت الله شیرازی بود؛ بطوری که همه او را می شناختند. پس از بازگشت مدتی پس از پیروزی انقلاب، به عنوان رئیس شورای محل انتخاب شد. وی در مدت خدمت در شورا، مشکلات اهالی را حل می کرد. ابوالقاسم یزدی نژاد با شروع جنگ به عنوان نیروی مردمی از طریق جهاد سازندگی خراسان به جبهه اعزام شد. سر انجام پس از گذشت 75 روز از چهارمین اعزام، در تاریخ 19/ 11/ 1360 در تنگه چزابه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر این شهید در بهشت رضای شهر مشهد به خاک سپرده شد. از این شهید دو فرزند به یادگار مانده است. شهید ابوالقاسم یزدی نژاد بسیار مهربان و دلسوز بود. همیشه برای رضای خدا به دیگران کمک می کرد. اخلاقش در منزل و بیرون طوری بود که در میان تمام اقوام نمونه بود. او در محل زندگی به معمار یزدی و در جبهه به ابوذر معروف بود. پس از ورود امام خمینی (ره) به ایران، شهید ابوالقاسم یزدی نژاد به همراه خانواده اش به ملاقات ایشان رفت. او پس از ده روز به شهر مشهد برگشت.
منبع:جهاد سازندگی خراسان در دفاع مقدس،نوشته ی عیسی سلمانی لطف آبادی،نشر سلمان،1385-مشهد

محمد حسن نیک فرد

در تاریخ 1/1/1339 در شهر مشهد در خانواده ای مؤمن و مذهبی به دنیا آمد.

 پس از رسیدن به هفت سالگی وارد دبستان شد. او تحصیلات خود را تا گرفتن مدرک سوم راهنمایی ادامه داد. پدرش در تاریخ 9/10/1357 به دست سربازان رژیم پهلوی در محل چهار راه استانداری شهر مشهد به شهادت رسید. او به عنوان فرزند یک شهید می خواست ادامه دهنده راه پدر باشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جهاد سازندگی، به عضویت رسمی این نهاد در آمد. وی در کمیته حمل و نقل فعالیت می کرد. محمد حسن نیک فرد از تاریخ 5/8/1359 جهت انجام وظیفه به بخش کلات اعزام شد. با رسیدن به سن قانونی در بهمن ماه 1359 در تاریخ 5/7/1360 در منطقه ماراباد بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر این شهید در بهشت رضای شهر مشهد به خاک سپرده شد.
منبع:جهاد سازندگی خراسان در دفاع مقدس،نوشته ی عیسی سلمانی لطف آبادی،نشر سلمان،1385-مشهد

دین را حرمیست در خراسان(سنایی غزنوی)

 

 

 

 دین را حرمیست در خراسان       

دشوار ترا  به  محشر  آسان

از مـعـجـزهـاى شـرع احـمـد       

از حجت هاى  دین    یزدان

همواره  رهش مسیر حاجت  

پیوسته درش مشیر غفران

چون کعبه پر آدمى ز هر جاى    

چون عرش پر از فرشته هزمان

هـم فـر فـرشته کـرده جـلوه   

هم روح وصى درو به جولان

از رفـعت او حـریـم مـشـهــد        

از  هیبت  او شریف   بنیان

از دور   شده    قرار    زیرا           

نزدیک  بمانده  دیده  حیران

از حـــرمــت زایــران  راهـش        

فردوس   فداى  هر  بیابان

قرآن نـه درو  و   او  الوالامـر  

دعوى نه و   با بزرگ  برهان

ادامه مطلب ...

ابومسلم خراسان-پیروزی تهران و سهراب سپهری

                                                                  

چهارشنبه که برای تماشای دیدار ابومسلم و پیروزی به ورزشگاه رفته بودم.بدبختانه باز هم دیدم نیمی از ورزشگاه به هواداران پیروزی و استقلال اختصاص دارد. این که تیمی در شهر خود به دیدار تیم دیگری برود و در ورزشگاه سه دسته تماشگر نشسته باشند، در هیچ جای دیگر این جهان پهناور دیده نمی شود. تیم های شهرستانی با کمترین هزینه ها به دیدار تیم های ثروتمند آبی و قرمز می آیند، به این امید که دستکم در خانه مورد پشتیبانی مردم شهر خود واقع شوند، ولی  آن ها در واقع در خانه خود هم مهمان هستند، البته باز خدا را شکر این وضعیت در مشهد بهتر از دیگر شهرستان هاست و مشهدی ها پس از آبادانی ها که در هر حال(چه بازی با استقلال و چه بازی با پیروزی) هوادار تیم شهر خود هستند، بهترین تماشگران با هویت ایران هستند. به راستی خیلی شگفت انگیز است، آدم تیم شهر خود را رها کند و به تشویق تیم رقیب او از شهر دیگری بپردازد. درست است تلویزیون و رسانه های نوشتاری تنها و تنها به این دو تیم می پردازند، اما منطق هم چیز خوبی است، اگر ادعای هوادار حرفه ای فوتبال را دارید و از آنهایی هستید که فوتبال اروپا را الگوی خود ساخته اید، کافی است به یکی،دو بازی از ده ها بازی ای که شبکه سه در یک هفته از فوتبال های اروپا پخش می کند،نگاهی بیندازید، منچستر با وست هام در ورزشگاه وست هام بازی می کند، جز چند نفر که از منچستر برای تشویق منچستر یونایتد به ورزشگاه آمده اند، همه ورزشگاه وست هام را تشویق میکند. میلان با اودینزه در ایتالیا، بایرن با کوتبوس در آلمان، رئال با خیمناستیک در اسپانیا در خانه ی حریفان به مصاف آنها می روند، در همه جا وضعیت همین گونه است، تازه مگر پیروزی چیست، تیم ابومسلم در فصول گذشته+ 12میلیارد پول، واعظی، نیکبخت،بادامکی،آتسو، پتروویچ و منصوری، بازیکنان پیام و ابومسلم در فصول گذشته بودند،که به علت بی پولی ابومسلم و پیام به تهران رفتند، شک نکنید اگر تیم فصل گذشته ابومسلم حفظ می شد، در این فصل یکی از نمایندگان ایران در آسیا می شد.   

غرض از نوشتن این پیش سخن که دارد خیلی به دراز می کشد، نامه ای از سهرای سپهری شاعر نازک خیال بود که به کیهان ورزشی نوشته و دیدگاه های خود را پیرامون فوتبال بیان داشته است، بخش پایانی این نامه را به همه مشهدی های هوادار پیروزی و استقلال توصیه می کنم، که بخوانند:

با تعصب بی پایه چه باید کرد؟ هم راننده تاکسی طرفدار تیم پرسپولیس است، هم شاگرد بقال، هم دانشجو و هم کارمند اداره. بسیار خوب، هر کس می تواند علاقه اش را به چیزی ببندد، اما علاقه داشتن هم دلیل منطقی می خواهد. اهالی منچستر حق دارند طرفدار تیم های شهر خود باشند، مردم لیدز بجاست که تیم خود را دوست بدارند، ساکنان چلسی طبیعی است که بیش تر از تیم خود دفاع کنند. اما در شهر شما و من، یک بت همگانی پیدا می شود، دلبستگی مسری است و طرفداری، اتفاقی و بی دلیل صورت می گیرد. خواهید گفت: چه اشکالی دارد؟ حرفی ندارد، اما وقتی که در امجدیه نشسته اید، این طرفداری و تعصب محیطی نامطلوب ایجاد می کند و شما نمی توانید به دلخواه تماشا کنید. من هم مثل شما از تیم پرسپولیس بازی های خوبی دیده ام اما سرانجام- مثل کسان دیگری که می شناسم - تصمیم گرفتم روزهایی که تیم پرسپولیس بازی دارد به امجدیه نروم. شور و هیجان تماشاگر چیزی گیرا و پسندیده است و اگر نباشد میدان ورزشی نه جان دارد و نه معنی، تشویق بی حساب تماشاگران، بچه های پرسپولیس را نمایشگر و شاید خود نما بار آورده است. اینان از تماشاگران آشنای خود کمبودی بزرگ دارند، انگار احساس غریبی می کنند. وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجد سلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم، با خودم گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگران تهرانی، این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟ زیاد نوشتم این را می دانم، اما اگر بگویم این تنها نامه ای است که در تمامی عمرم به یک نشریه ورزشی نوشته ام، شاید مرا از این اطناب معذور دارید.  منبع: خبرگزاری مهر