پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

شریعتی و فردوسی

فردوسی شاهنامه را می‌سازد و شاهنامه فردوسی را.
فردوسی، در آغاز، دهقان
­
زاده­ی وطن پرستی بوده که طبع شعر داشت، و سی و پنج سال بعد، که شاهنامه را به پایان برد، حکیم ابوالقاسم فردوسی معروف شد: هومر شرق، یعنی سراینده شاهنامه.
 اختلاف عظیم میان این دو شخصیت، کارِ شاهنامه  است. شاهنامه نیز، سراینده فردوسی، چه،  شاهنامه، عمل فردوسی است، مراد از فردوسی، فکر است، و ذهنیت فردوسی است. فکر و عمل، سازنده و زاینده یکدیگرند.

 شیعه ـ دکتر علی شریعتی ـ صفحه ۳۱

دانش پزشکی بر پایه مستندات تاریخی در شاهنامه آمده است

رئیس بنیاد فردوسی در هفتمین نشست «درس‌گفتارهایی درباره فردوسی»گفت: تاریخچه دانش پزشکی به روزگاران کهن بازمی‌گردد، حکیم توس، دانش پزشکی را با داستان‌های اساطیری و بر پایه مستندهای تاریخی روزگار خویش در دانش‌نامه شاهنامه گردآوری کرده است. 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، هفتمین نشست درس‌گفتارهای شاهنامه که به «دانش پزشکی در شاهنامه فردوسی» اختصاص داشت عصر روز دوشنبه (12 بهمن‌) در تالار اجتماعات فرهنگسرای اندیشه به همت باشگاه فردوسی برگزار شد.
دکتر محمدحسین توسی‌وند رئیس بنیاد فردوسی گفت: پزشکی در شاهنامه نخستین‌بار در هزاره نهم تاریخ باستانی ایران در دوره پادشاهی جمشیدجم فرزند تهمورث دیوبند آورده شده است، شاهنامه جمشید را با فر ایزدی، فر شهریاری و فر موبدی معرفی می‌کند زیرا جمشید نخستین‌بار آهن را گداخت و با آن ابزار جنگی و خانه ساخت و مردم را به فرهنگ پوشش و رعایت امور بهداشتی تشویق کرد.
وی افزود: جمشید جامعه آن روزگار را بر پایه نیازهای‌شان دسته‌بندی کرد و از آن جمله برخی را به نیایش ایزد و پژوهش در امور دینی، گروهی دیگر را به جنگ‌آوری ترغیب کرد، گروهی را به کشاورزی و برخی دیگر را به کار صنعت گمارد. جمشید به معماران چیره‌دست نیز دستور داد تا کاخ‌های باشکوهی بسازند و گرمابه‌ها و درمانگاه‌های فراوانی در این دوران ساخته شد. وی پس از این آبادانی‌ها به یافتن داروهای شفابخش برای درمان بیماران و ساخت عطرهای گیاهی و آموزش پزشکان فرمان داد.
وی به نمونه‌ای از داروهای گیاهی در شاهنامه اشاره کرد و گفت: دگر بوی‌های خوش آورد باز/ که دارند مردم به بویش نیاز/ چو بان و چو کافور و چون مشک ناب/ چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب/ پزشکی و درمان هر دردمند/ در تندرستی و راه گزند.
این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: جمشید در روز نخستین سال به نام اورمزد یا هورمزد از ماه فروردین بر تخت نشست که از آن پس مردمان ایران آن روز را نوروز نامیده و چون این روز آغازی بود برای دوران هفتصدساله تمدنی باشکوه، ایرانیان همه ساله در چنین روزی که سرآغاز بیداری طبیعت نیز هست در سراسر جهان جشن می‌گیرند.
وی افزود: اما افسوس که جمشید گرفتار وسوسه اهریمنی شد و به خودپرستی گرفتار شد؛ تا جایی که خود را خدا انگاشت و بدین روی فر ایزدی از وی روی‌گردان شد، شگفت که این خودپسندی از بیماری‌های روانی به‌شمار می‌رود و در شاهنامه به این بیماری جمشید در پایان زندگانی‌اش به درستی اشاره شده است.
توسی‌وند یادآور شد: با این کفر نعمت، روزگار از جمشید روی‌گردان شد و مردی از ناحیه هاماوران (یمن کنونی) به نام آژدیهاک که ایرانیان او را ضحاک می‌خوانند بر وی چیره شد و با اره به دونیمش کرد و بدین ترتیب است که دوران یک‌هزارساله تاریکی و خفقان ضحاکیان آغاز می‌شود.
وی افزود: در کتاب اوستا فریدون، نخستین پزشک ایرانی بوده و این در حالی است که پارسیان، سینای پزشک را که در حدود یکصد سال پس از اشو زرتشت می‌زیسته و او را به سیمرغ تشبیه کرده‌اند نخستین پزشک ایرانی می‌دانسته‌اند. در شاهنامه نیز از فریدون به عنوان پزشکی ماهر یاد شده، وی به جست‌وجوی داروهای گیاهی پرداخت و با کارد ساخته خود، جراحی می‌کرد و غده‌های ناپاک را برش می‌داد و از بدن بیمار جدا می‌کرد و با داغ کردن، زخم‌های بدن را می‌سوزانید. 
به گفته رئیس بنیاد فردوسی، فریدون به ویژگی‌های گیاه مهوم» پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی، برونشیت و مداوای هر گونه درد و التهاب بهره برد. همچین با داروهای گیاهی دیگر به درمان تب، بیماری جذام، مارگزیدگی و پوسیدگی استخوان‌ها پرداخت. او برای ترویج شادی همانند جمشید که جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پایه‌گذاری کرد.
وی افزود: سرانجام فریدون، این فرهیخته ایرانی چاره‌ای جز مبارزه با ضحاک نیافت و با پیروزی بر ضحاکیان به دوره تاریکی‌ها پایان داد و آن چنان که در شاهنامه روایت شده وی در روز مهر از ماه مهر کلاه کیانی بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. از این پس مهرگان به مناسبت پایان یافتن دوره تاریک ضحاکیان در نزد ایرانیان با برپایی جشنی گرامی داشته شد.
وی افزود: فردوس توسی در نامورنامه خود از آگاهی پزشکی در نزد ایرانیان سخن بسیار گفته و بر این باور بوده است که پزشکان ایرانی در زمینه‌های یافتن داروهای بیهوشی و عمل‌های موفق جراحی سرآمد بوده و در تشخیص بیماری‌های داخلی از رنگ، رخساره و زبان آگاهی کاملی داشته‌اند.
توسی‌وند خاطرنشان کرد: ایرانیان با بهره‌گیری از داروهای گیاهی برای درمان بیماری‌های روانی همچون گواتر (تیروئید) و درمان بیماری‌های روان همچون اسکیزوفرنی تجربه داشته‌اند. یافته‌های باستان‌شناسان در شهر سوخته سیستان از جمله جمجمه جراحی شده متعلق به چهار هزار سال پیش نمونه‌ای برای اثبات وجود پزشکان و جراحان ماهر در ایران باستان بوده است.
وی افزود: حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر چه پزشکی رسمی به شمار نمی‌رفته اما با توجه به این حکما در آن روزگاران به همه دانش‌ها چیرگی داشته‌ است، حکیم توس نیز با بهره‌گیری از اسناد و کتاب‌های کهن، نگره‌های بی‌شماری را در شاهنامه ارایه کرده است. از این روی با تشبیه مناسبی حکیم توس تندرستی را به مانند ریشه درخت، شادمانی را مثل میوه درخت و پزشک را به عنوان باغبان درخت زندگی و حیات می‌داند.
وی به نمونه‌ای از سروده‌های فردوسی در شاهنامه اشاره کرد و گفت: چه دانی کز او تن بود بی‌گزند/ همان بر دل ِ هر کسی ارجمند/ چنین داد پاسخ که چون تندرست/ بود دل جز از شادمانی نجست/ هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ ز مژگان فرو ریخت خونین سرشک/ ز دانندگان گر بپوشیم راز/ شود کار آسان بر ِ ما دراز/ همه آرزو تندرستی بود/ چو از درد روزی به سستی بود/ امید و سپاه و سپهبد به توست/ که روشن روان باشی و تندرست.
وی به اساطیر شاهنامه نیز اشاره کرد و گفت: وجود موجودی اساطیری به نام سیمرغ در بسیاری از داستان‌های شاهنامه در قامت پزشک آشکار می‌شود که از این جمله می‌توان به راهنمایی فکری سیمرغ به زال در داستان زایمان رستم و التیام زخم‌های رستم در نبرد با اسفندیار رویین‌تن اشاره کرد و یا حتی هنگامی که خاندان زال به خاطر موی زردش و تصور آن که وی بیماری واگیرداری دارد، وی را رها می‌کنند این سیمرغ است که به زال پناه می‌دهد و او را می‌پروراند. به آن جای سیمرغ را لانه بود/ که آن جای از خلق بیگانه بود.
این شاهنامه‌پژوه به زاده شدن رستم نیز اشاره کرد و یادآور شد: رستم کسی است که محور همه دوره‌های پهلوانی شاهنامه بوده و همواره یاور ایرانیان در نبردهای دشوار است. در داستان زایمان رستم، رودابه از کودک فربهی که در بطن خویش داشت به سختی رنج می‌کشید و به همین خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سیمرغ به زال اندرز می‌دهد که از درد زایمان رودابه نهراسد و روشی را به پزشکان می‌آموزد که از آن پس به رستم‌زاد مشهور می‌شود.
وی افزود: شگفت آن که این نوع زایمان پس از گذشت 700 سال از درگذشت حکیم توس در لغت‌نامه پزشکی اروپاییان با واژه فرانسوی سزارین شناخته شده است. تاریخچه دانش پزشکی به روزگاران کهن بازمی‌گردد، آن هنگامی که انسان‌ها درد و بیماری را در وجودشان احساس کردند در پی چاره‌جویی برآمدند و نیاز به مداوا و درمان داشتند و حکیم توس، دانش پزشکی را با داستان‌های اساطیری و بر پایه مستندهای تاریخی روزگار خویش در دانش‌نامه شاهنامه گردآوری کرد.
در پاتوق شاهنامه‌خوانی باشگاه فردوسی و هفتمین درس گفتارهایی درباره فردوسی شیرین امامی به شاهنامه‌خوانی و نقالی پرداخت. 

شریعتی در طوس

  

عربزاده،فرمند،عزت­الله سحابی و شریعتی در توس 

بنمایه

شاهنامه بازگفت تعاملات انسان و خداست

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، چهارمین نشست درس‌گفتارهای شاهنامه به «انسان از نگاه شاهنامه» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر قدمعلی سرامی عصر روز دوشنبه (21 دی‌ماه) در تالار اجتماعات فرهنگسرای اندیشه به همت باشگاه فردوسی برگزار ‌شد.
دکتر قدمعلی سرامی عضو هیأت امنای بنیاد فردوسی گفت: بنا به این منظومه تقدیر به مثابه کار خدا و تدبیر چونان وظیفه انسان تلقی شده است و شاهنامه تقدیر را بخشش می‌نامد، بخشش به معنی سهم‌دهی پروردگار به یکایک جهانیان و تدبیر را با عنوان کوشش می‌شناساند که این دومی همه تقلاها، تلاش‌ها، جنبش و جوشش‌های آدمیان را در جهت بخشش‌های الهی بازنمون می‌کند.
وی به بیتی در این باره اشاره کرد و گفت: نوای عشق را ساز است آدم/ گشاید راز و خود راز است آدم/ جهان او آفرید این خوب‌تر ساخت/ هم آن با ایزد است هم باز آدم/ شاهنامه همایش تجلیات انبازی خدای عالم با فرزندان آدم است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: این دو بیتی از آن شاعر عارف قرن 20 اقبال لاهوری است اما حقیقت آن است که فشرده شاهنامه نیز به‌شمار تواند آمد. این حماسه بزرگ در عین حال نمایشگر الوهیت آخریت بودن انسان در جهان هستی است. 
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی شهر زنجان خاطرنشان کرد: در نگاه شاهنامه انسان تنها آفریده‌ای است .که به نمایندگی خدا می‌تواند در همه جهان هستی مداخله کند همان‌گونه که حاصل همه آفرینش‌های قبل از خویش است.
وی افزود: توصیه فردوسی آن است که ما با چنین شأن و شوکتی که داریم خود را باید جدی بگیریم و بدانیم بزرگ‌ترین گناه ما اهمال در از قوه به فعل درآوردن همه استعداها و امکانات خدادادمان است. 
وی افزود: «حماسه» تعامل میان انسان و خداست. قهرمانان حماسی، در حماسه‌های ایرانی و حماسه‌های جهان، در تعامل میان تقدیر خداوند و تدبیر انسان قرار دارند، این تعامل در تمامی پدیده‌های جهان به روشنی آشکار است.
وی افزود: معنای جهان کششی دو جانبه میان انسان و خداوند است، یکی از فراز که تقدیر خداوند است و دیگری از فرود که چاره‌اندیشی انسان است. بنیان و اساس این تعامل نیز بر خرد گذاشته شده است. پس بی دلیل نیست که سرآغاز شاهنامه با ستایش خرد است.
این شاهنامه‌پژوه یادآور شد: هنگامی که فردوسی می‌گوید، به نام خداوند جان و خرد، از بیت او به دو معنا می‌توان رسید. یکی خداوندی که خالق جهان است و دیگری خداوندی که جان و خرد را پدید آورده ،اما این تنها انسان است که جان و خرد دارد، به همین دلیل است که می‌گوییم شاهنامه تعامل میان انسان و خداست.
مترجم کتاب «سیمرغ و آفتاب» خاطرنشان کرد: هنگامی که داستان، داستان رابطه انسان و خدا باشد، هشداری که به ما داده می‌شود آن است که نباید پای‌بند جزییات بود. نگاه انسان باید کل‌گرا و فراگیر باشد و در بند جزییات نماند.
وی خاطرنشان کرد: آن‌چه قهرمانان شاهنامه را گرفتار و درمانده می‌کند، همین دست یازیدن به جزییات است اما بازگشت آن‌ها به کلیات و نگاه گسترده و

فراخ آن‌ها به هستی، رهنمون آن‌ها به سوی نیک‌بختی است. این‌که فردوسی در خطبه شاهنامه از انسانی سخن می‌گوید که نخستین فطرت است، بدان سبب است که انسان خردمند نماینده تمام خلقت محسوب می‌شود.
نویسنده کتاب «از رنگ گل تا رنج خار، شکل‌شناسی داستان‌های شاهنامه» گفت: اگر این‌گونه بنگریم انسان سرآغاز خلقت خواهد بود. درست است که هنگام تکوین و ایجاد عالم هستی ابتدا پدیدارهای دیگر آشکار شدند و آنگاه نوبت به انسان رسید اما کمال آفرینش و تکوین جهان هنگامی بود که انسان آفریده شد.
وی افزود: خرد شاهنامه هم خرد منطقی و قانونی است و هم خرد عاشقانه. این در هم آمیختن عشق و خرد، یکی شدن میان اضداد است. پایه و اساس جهان نیز بر همین اضدادها گذاشته شده است. اگر انسان در یکی از این اضدادها اسیر شود و از آن دیگری غافل بماند، سختی و رنج‌ می‌بیند، چرا که پایه جهان بر همراهی متضادها نهاده شده است.
سرامی یادآور شد: فردوسی در سرآغاز شاهنامه چنان حرمت و ارزشی برای خرد قایل می‌شود که پس از حمد خداوند، به ستایش از خرد می‌پردازد. به عبارت دیگر او از ستایش خداوند یگانه هستی به ستایش یگانه دیگر، که خرد -به عنوان نعمتی الهی- است، می‌رسد. این خرد که فردوسی همواره به ستایش آن می‌پردازد، در انسان جلوه آشکاری دارد اما حقیقت آن را در پدیدارهای دیگر عالم هم می‌توان مشاهده کرد.
وی افزود: ‌ستایش بی‌وقفه خرد از سوی فردوسی، به ما نشان می‌دهد که این گوهر یگانه هستی در نگاه او چه جایگاه بلند و مرتبه والایی دارد. به همین دلیل آنچه ماجرا‌ها و داستان‌های متعدد شاهنامه را وحدت می‌بخشد و یک کاسه می‌کند، همین خرد است. 
در پایان نشست و در پاتوق شاهنامه‌خوانی باشگاه فردوسی فاطمه غلامی به شاهنامه‌خوانی و نقالی خواهد پرداخت.