پس از انتشار گفت وگویی با دبیرکل بنیاد فردوسی با عنوان" اخباری از هزاره سرایش شاهنامه/ جایزه جهانی فردوسی حامی پیدا کرد" در خبرگزاری مهر کمیسیون ملی یونسکو با ارسال نمابری به این گفت وگو واکنش نشان داد. به گزارش مهر، در نمابر کمیسیون ملی یونسکو آمده است: جایزه جهانی فردوسی براساس پیشنهاد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران توسط کمیته ملی حافظه جهانی کمیسیون ملی یونسکو - ایران، بررسی و در نهایت به یونسکو ارائه گردیده است. لازم است یادآوری شود که بنیاد فردوسی به هیچ روی در هیچیک از مراحل تهیه و تدوین این جایزه مشارکت نداشته است و خبر اعلام شده صحیح نمیباشد.در ادامه این متن عنوان شده است: "مراحل بررسی و تصویب این جایزه توسط یونسکو، هنوز به پایان نرسیده است. بدیهی است پس از طی مراحل پیش بینی شده از جمله تصویب این جایزه توسط شورای اجرایی یونسکو اطلاعات بیشتری انتشار خواهد یافت."خبرگزاری مهر در توضیح این خبر آورده است این خبرگزاری به عنوان منعکس کننده بی طرف اخبار این حوزه، آمادگی انعکاس توضیحات بنیاد فردوسی را دارد و این حق را برای طرفین بحث محفوظ می داند که به انعکاس آرا و اخبار خود بپردازند.
کتابهای تاریخی به اشتباه سومریان را مخترع خط دانستهاند؛یک ایرانشناس در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» با اشاره به کتابهای تاریخی گفت: هویت ایرانی به درازنای تاریخ اوست. ایران نخستین کشوری است که خط را اختراع کرد اما در کتابهای تاریخی میخوانیم که «سومریها» مخترعان خط بودهاند و به اشتباه این اختراع را به خود نسبت دادهاند.به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» عصر روز (6 آذرماه) به کوشش کانون ایران بزرگ در فرهنگسرای رسانه برگزار شد. در این نشست پیش از سخنان دکتر حسین وحیدی؛ شاهنامهپژوه، فاروق صفیزاده؛ ایرانشناس و نویسنده کتابهای تاریخی به سخنرانی پرداخت و درباره هویت ایرانیان و نخستین مخترعان خط مطالبی را ارایه کرد.
فاروق صفیزاده ایرانشناس و نویسنده گفت: برای هر جامعه، کشور و نژادی، هویت ملی مسألهای مهم محسوب میشود، هویت به این معناست که بدانیم که هستیم و در جهان امروز چه موقعیتی داریم. هویت از نظر جامعهشناسی نیز اهمیت بسیار دارد.
وی به هویت ایرانیان اشاره کرد و افزود: هویت ایرانی به درازنای تاریخ اوست. ایران نخستین کشوری است که دارای تمدن و شهر نشینی بوده حتی نخستین قومی است که خط را اختراع کرد. اما در کتابها تاریخی میخوانیم که «سومریها» مخترعان خط بودهاند.
این ایرانشناس و نویسنده کتاب «ادیان باستانی ایران» خاطرنشان کرد: در حالی که «سومر» یک واژه جعلی و ساختگی است. آنها قومی به نام «هوریک» بودهاند که نژاد ایرانی داشتند. در سدههای اخیر است که «هوریک» را به «سومر» برگرداندند و قومی جعلی در تاریخ ساختهاند.
نویسنده کتاب «فرهنگ نامهای آریایی» گفت: از سویی دیگر ایرانیان نخستین ملتی بودند که حکومتی برپایه دموکراسی بنا نهادند. واژه دموکراسی، در ایران به معنای عدالت بوده است. باز در اینجا اروپاییان دموکراسی را به یونانیان نسبت میدهند. در صورتی که دموکراسی یونان بر اساس بردهداری بود و بردهداران همه کاره بودند.
وی افزود: در ایران کهن، زنان همواره جایگاه برجستهای داشتهاند و جنس اول بهشمار میرفتهاند. این مسأله بازمیگردد به تمدن بسیار پیشرفته ایرانیان. تمدن غرب برای زن ارزشی قایل نیست و او را در حد کالا میبیند. همچنین در صنایعدستی هم میتوان هویت یک ملت را دید. صنایعدستی ایرانیان قدمتی هزاران ساله دارد.
دکتر حسین وحیدی نیز با اشاره سرودههای شاهنامه فردوسی گفت: اروپاییان تاریخ کهن ایران را نادیده میگیرند تا یونان را برکشند و همه چیز را از فیلسوفان و مردمان یونانی بدانند. حتی بخشهایی از شاهنامه را هم سخنانپنداری و افسانه وانمود میکنند تا تاریخ درازدامن ما را پنهان کنند و بگویند که سهم ایرانیان در تاریخ جهان، اندک است. باید هشیار بود و این ساختهها و بافتهها را باور نکرد. اوستا که از گرانبهاترین دفترهای فلسفی، روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ جهان است، گواه پیشینه بسیار ما ایرانیان است.
نگاهی به کتاب «پاسخ به تاریخ»
«پاسخ به تاریخ»، (پاسخی به فیلم 300 از دیدگاه متون تاریخی و باستانی) عنوان کتابی است که به همت فاروق صفی زاده نگاشته شده و به کوشش انتشارات پیام آپادانا منتشر شده است.
ایران زمین، یکی از کشورهای بسیار باستانی است که دارای تمدنی بس کهن است که بر اساس متون باستانی و تاریخی، تمدن و فرهنگ و هنر اولیه بشری از ایران به سایر ممالک از جمله مصر، یونان، چین و هند صادر شده است و اسناد و مدارک علمی وجود این ادعا را به ثبوت میرساند.
منشور کوروش هخامنشی، کهنترین بیانیه حقوق بشر جهان شناخته شده که مایه سربلندی ایرانیان و سندی ماندگار از گذشتهای سرافرازانه ایران آن روز جهان است. دانش، فرهنگ، اخلاق، ادبیات، هنر و دیگر علوم از ایران به کشورهای اروپایی رفته و از آن جا به دیگر کشورها گذر کرده است.
بیگمان فیلم 300 با شریر انگاری ایرانیان و مجسم ساختن آنها به عنوان نماد شر، فساد اخلاقی و خرابکاری یک توهین آشکار و جدی به تاریخ پرافتخار و مردم شریف ایران به شمار میرود.
فیلم 300 یکی از آخرین محصولاتی است که با هدف القای اعتقادی جدید ساخته شده است. این فیلم که ماجرای نبرد سهمگین 300 یونانی به اصطلاح دلاور در برابر یک میلیون سرباز پارسی است به گونهای مضحک رسالت ثقیل خویش را این گونه به دوش میکشد، در اولین نظر سربازان ایرانی به خصوص در تقابل با یونانیان جلب توجه میکنند. چهرههایی که در اولین نگاه یادآور نفرت بچهگانه یک شخص، گروه یا تفکر از ملتی است که به نوعی سعی کرده با چنین حرکتی آبی بر آتش خشم ریخته باشد.
فیلم 300 نیز مانند بسیاری از فیلمهای سیاسی هالیوود به شکل بیپایه و سطحی به تأکید فراوان مسایلی چون دموکراسی و آزادی میپردازد و در جای جای فیلم این مفاهیم به صورت آزار دهندهای به مخاطب القا میشوند.
در مقدمه این کتاب به نقل از واشنگتن پست در مورد فیلم 300 آمده است که فیلم 300 فیلمی است ساخته شده برای افرادی که بهرههوشی پایینی دارند و حتی توضیح داده نمیشود که فداکاری برای نجات ترموپیل چه اهمیتی دارد و هیچ سخنی درباره این که بعد از آن یونانیها از ایرانیها شکست سنگینی خوردند گفته نمیشود!
رسانههای یونان نیز این فیلم را به دروغپردازی متهم کردهاند و ضمن ابراز مخالفت خود از اکران این فیلم توهینآمیز و بهرهبرداری از تحریف تاریخ به خرج ایران و یونان و به نفع هالیوود، هدف این فیلم را حمله به ارزشهای فرهنگی ایرانیان و ضعیف نشان دادن این کشور دانستهاند.
درحوالی امروز- تکتم بهاردوست: هنر نقالی هنر دیرپایی است. آن روزها که رسانه ها به شکل امروزی هنوز زاده نشده بودند، نقالی، بخشی از وظایف رسانه ها را بر عهده داشت. نقالی تلفیقی است از هنر شعرخوانی و نمایش های حماسی. در این میان شاهنامه بستری مناسب برای نقالی است که سری در شعر دارد و سری در حماسه.اما این روز و روزگار، فراوانی رسانه ها، کار را برای اتفاقاتی از قبیل نقالی تنگ کرده است، اگر چه بسیاری از علاقه مندان نقالی معتقدند این هنر با کمی پوست اندازی و به روز شدن، همچنان می تواند در این روزگار بی مخاطبی، مخاطبان خود را داشته باشد.«ولی ا... ترابی» یکی از آنهاست. این نقال پرسابقه و پیشکسوت میهمان «در حوالی امروز» است. حرفهای ما را با او بخوانید.
!متولد چه سالی هستید؟
** بنده در سال 1315 در ده «اسب یاب» تفرش در استان مرکزی به دنیا آمدم. «اسب یاب» پایین تر از تفرش و بالاتر از فراهان است. منطقه ای است که هنرمندان و دانشمندان بسیاری را در خود پرورش داده است. زادگاه امیرکبیر هم همان طرف هاست.
* از چه سالی تهرانی شدید؟
** خیلی کوچک بودم. فقط یادم هست که به تهران آمدیم و در محله دروازه غار ساکن شدیم. یک شب در میان به مکتب می رفتم. پدرم تعزیه خوان بزرگی بود. من از همان کودکی، نقش طفلان مسلم را در نمایش هایش بازی می کردم. هرچه بزرگتر می شدم نقش های بلندتری را بازی می کردم. پس از دو طفلان به ترتیب نقشهای حضرت قاسم، حضرت علی اکبر و حضرت یوسف(ع) را تا 20 سالگی خواندم و پس از مدتی تعزیه خوانی را رها کردم. بعد از تعزیه به سراغ آموختن فنون ورزشهای رزمی قدیم مثل چوب بازی شیرازی، شمشیرزنی و... رفتم.
* از چه سالی سراغ نقالی رفتید؟
** حدود سالهای 40 بود. در آن روزها نقال حرفه ای وجود نداشت. بیشتر شاهنامه خوان های قابلی بودند که نقالی هم می کردند.سال 53 یک روز آقای «عطا بهمنش» از مفسران معتبر ورزشی تعداد زیادی از نقالان فعال را در پشت بام تئاترشهر جمع کرد و گفت برای انتخاب نقال افتتاحیه جشن توس، هر نقالی یک خط شعر بخواند.نفر اول بلند شد و فریاد زد: به نام خداوند جان... بهمنش گفت: بنشین... بنشین... بعدی از جا برخاست و آرام شروع کرد: ستایش کنم ایزد پاک را... بهمنش گفت: بنشین... بنشین... تا نفر آخر همین طور. نوبت به من رسید، از روی صندلی بلند شدم و گفتم: اشکبوس تنگ اسبو محکم کشید، پرید تو خونه زین و یک چرخ زدم. بهمنش گفت: پیدایش کردم. همه بروید. من شاهنامه خوان نمی خواهم، من نقال پرتحرک می خواهم.
*مرشد ترابی! برای خوانندگان ما توضیح بدهید که اساساً نقالی چیست.
** نقال یعنی نقل کننده و نقالها نقشهای فراوانی در زندگی قدیم ما داشتند. آموزش می دادند، سر مردم را گرم می کردند، آنان را برای انجام کاری به هیجان می آوردند. روش کار هم به این صورت بود که معمولاً اول کار اشعاری از سعدی وحافظ می خواندند و بعد هم می رفتند سراغ فردوسی و شاهنامه را برای مردم روایت می کردند. نسل قدیم، شاهنامه را خوب می شناخت. هم سن و سالهای شما چیزی از شاهنامه نمی دانند.
نقالی تئاتر تک نفره است. نقال باید شمشیربازی، سوارکاری، تیراندازی ،چوب بازی و... را بداند. با شعر زندگی کند و بتواند فی البداهه شعر بگوید. باید بتواند رزم را رزمی و بزم را بزمی بگوید و موسیقی بداند. البته من در نقالی های خودم یکسری حرکات دیگر هم اجرا می کنم که همه ابداع خودم است.
چقدر از شاهنامه را ازحفظ هستید؟
**من بیشتر شاهنامه را حفظ هستم. البته نقالی تنها این نبود که شاهنامه را بخوانی و جلو بروی. هنری بود برای خودش. برای جذب مخاطب، کسی که چایش را خورده و می خواهد برود، برای جذب او باید چیزهای مختلفی را به هم ربط داد.
نقال باید بتواند بداهه پردازی کند وبه تناسب زمان ومکان چیزی بگویند. مثلاً نقال ها از سعدی، حافظ و فردوسی می خواندند و ناگهان در آن بین، گریزی به اسکندرنامه هم می زدند.
* مرشد ترابی! تا حالا چند شاگرد تربیت کرده اید؟
** افتخار دارم که خیلی از نقال های تهران و خیلی شهرهای دیگر، نقالی را از من یاد گرفته اند. فکر کنم عددش به هفتاد برسد. البته به نظر من دو شاگردم از بقیه بهترند. یکی شان همین خانم «فاطمه حبیب زاد» است که با اسم گردآفرید نقالی می کند.
*چقدر امیدوارید که این هنرمردمی ادامه پیدا کند؟
** باید به این هنر بها داد. مرکز هنرهای نمایشی می تواند با ایجاد یک محل سنتی و دعوت از نقال ها به تداوم این هنر کمک کند. متأسفانه این روزها نقالی دارد می میرد. نقالی دارد نفس های آخرش را می کشد . ما در ایران نقال نداریم. شاهنامه خوان داریم اما کسی که با شاهنامه خوانی آدمها را میخکوب کند نداریم. همه مرده اند.زمان ما پهلوانان و گردن کشان و دلاوران، پای نقل می نشستند. یادم هست که امثال تختی پای ثابت نقل های زیر بازارچه بودند. آن قدر محو اجرا می شدند که چایشان بارها یخ می شد.امروز هم همین ذوق و شوق وجود دارد البته اگر مردم، کار خوب ببینند.
iJkV@ ! این سالها چطور روزگار می گذرانید!
**من کارمند شهرداری بودم. بیست سال درشهرداری کار می کردم، حالا هم یک حقوق بازنشستگی دارم و خدا را شکر، چرخ زندگی می چرخد.
کانون ایران بزرگ برگزار میکند:
حسین وحیدی، پژوهشگر و شاهنامهشناس، عصر پنجشنبه (5 آذر) درباره «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» سخن میگوید. این نشستها به کوشش کانون ایران بزرگ در فرهنگسرای رسانه برپا میشود.