پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

میرخدیوی، نگاهبان طناز لهجه مشهدی

سرزمین کهن ایران، دارای یکی از غنی‌ترین ادبیات فولکولور جهان است؛ ادبیاتی که ریشه در زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های مختلف موجود در این سرزمین دارد. باید اذعان داشت که این زبان‌ها و لهجه‌ها میراث گران‌بهایی هستند که در حقیقت هویت، ادبیات و تاریخ ما بر اساس آنها شکل گرفته، نضج یافته و در گستره تاریخ این مرز و بوم جریان یافته و بالیده است. حفظ و آموزش زبان‌ها، گویش‌ها و لهجه‌های مختلف موجود در پهنای گسترده ایران‌زمین یکی از اصولی است که باید از سوی اهالی فرهنگ، توجهی ویژه به آن صورت گیرد و در همین راستا گرامی‌داشت یاد بزرگانی که در این راه گام برداشته‌اند نیز بسیار واجب است.

از جمله هنرمندانی که در راه حفظ گویش و لهجه‌ای خاص تلاش بسیار داشته و گامی بزرگ برداشته مرحوم میرخدیوی است که باید او را به عنوان بزرگ‌پاسدار لهجه مشهدی معرفی کرد و حتی با توجه به نظر اغلب زبان‌شناسان که معتقدند خاستگاه ادبیات و زبان فارسی کنونی، طوس سابق یا مشهد امروزی است و بر این اساس «لهجه مشهدی» یا «فارسی مشهدی» از گران‌بهاترین گنجینه‌های اصیل زبان و فرهنگ ایران محسوب می‌شود، میرخدیوی را می‌توان پاسدار طناز زبان فارسی لقب داد. سبب طناز خواندنش نیز چیزی جز کارنامه پرافتخار کاری او نیست و مردم مشهد هنوز او را با نمایش‌های رادیویی‌اش به نیکی یاد می‌کنند.

طلوع یک هنرمند

اصغر میرخدیوی هنرمند ماندگار تاریخ تئاتر خراسان با نام کامل حاج‌سیّد علی‌اصغر میرخدیوی مدّاح، در سال ۱۳۰۲ش در یکی از محله‌های قدیمی مشهد (خیابان تهران) در یک خانواده مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد و بنا به رسم آن زمان، پس از دوران کودکی به مکتب‌خانه رفت.

پس از مکتب‌خانه به تحصیلات عادی خود ادامه داد و از همان زمان به کارهای فرهنگی علاقه نشان ‌داد، لیکن پدر و همچنین خانواده‌اش با این‌گونه فعالیت‌ها مخالف بودند.

اوج جوانی او مصادف بود با جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین و آن‌گونه که در خاطراتش نقل کرده، دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشته است. تنها خاطره خوب او از آن دوران، دیدن فیلم‌های سینمایی آن زمان بود که پس از دیدن هر فیلمی شب‌ها با علاقمندی فراوان در زیر نور شمع می‌نشست و داستان فیلمی که دیده بود را بازنویسی می‌کرد و این آغازی برای نویسندگی او بود.

وی در سال ۱۳۲۴ ازدواج کرد،پس از ازدواج بلافاصله به سربازی اعزام شد. مشکلات فراوان زندگی از او مردی محکم، استوار و صبور ساخت و به گفته خودش دورانی سخت، توأم با تلخی و شیرینی‌های بسیار را پشت سر گذاشت.

انتخاب طنز تلخ

در آن زمان سینمای نئورئالیزم ایتالیا و آثار چارلی‌چاپلین حرف اول را می‌زد، از این رو سبک طنز گزنده و گاه تلخِ آنان را به عنوان سبک آثارش برگزید و تا پایان عمر، از همان شیوه استفاده کرد.پس از اتمام سربازی به استخدام اداره فرهنگ درآمد و در سال ۱۳۳۲ با آغاز کار رادیوی مشهد، هم به عنوان نویسنده و هم مجری مشغول به کار شد. وی اشعار و نمایش‌نامه‌هایی که بیشتر خودش خلق کرده و برگرفته از متن زندگی مردم عادی بود، به‌صورت زنده در رادیو مشهد اجرا می‌کرد.او نه تنها سال‌های سال با اجرای نقش پیرزنی خوش‌سخن به نام «عمه خانم» که با لهجه شیرین مشهدی سخن می‌گفت در رادیو محلی مشهد، مردم را با ظرایف و لغات زیبای گویش مشهدی آشنا می‌کرد که در کتاب‌ها و اشعار برجای گذاشته از خود نیز این امر را رعایت کرد تا آثار قلمی او نیز گنجینه‌ای از لغات و اصطلاحات مشهدی باشد، به حدی که زبان‌شناسان از آنها به عنوان منابعی مهم در شناخت لهجه مشهدی استفاده کنند.

تئاتر ملی مشهد

طنازیِ مکتوب، یگانه هنر مرحوم میرخدیوی نبود و او در عرصه هنر نمایش نیز ید طولایی داشت. میرخدیوی در اواسط دهه 30 از گردانندگان تئاتر ملی مشهد بود و ضمن اجرای  نمایشنامه‌های تاریخی، پیش‌پرده‌هایی هم با لهجه مشهدی به اجرا می‌گذاشت. وی که در سال‌های پیش از انقلاب، کارمند سازمان آموزش فنی‌وحرفه‌ای بود، در آن مجموعه نیز از تلاش هنری برای حفظ اصالت لهجه مشهدی و آداب و رسوم خراسانی غافل نماند که نمایش «دردسر تلفن» که از سوی هنرآموزان هنرستان شهید بهشتی مشهد در سال ۱۳۵۲ اجرا شد، از جمله این فعالیت‌ها محسوب می‌شود؛ نمایشی که در آن دوران، توجه اهالی هنر را بسیار به خود جلب کرد.

میرخدیوی علاوه بر برنامه‌های طنز رادیویی، در سال‌های بعد با آغاز به کار تلویزیون، با آن رسانه جدید هم همکاری خودش را آغاز کرد که حاصل آن چند سریال بود. پس از آن وارد قلمرو سینما شد و چند سناریو نوشت که معروف‌ترین آن « ناخدا با خدا» با بازی ایرج قادری و به کارگردانی نصرت‌ا... وحدت بود که بر روی پرده سینما رفت و توجه مردم را به خیلی به خود جلب کرد.

آخرین کار او سریالی به نام «گل مراد» بود که خودش در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر در آن خوش درخشید.او در این کار که در سال‌های دهه 60 در مشهد ساخته شد سعی کرد تا بار دیگر با به‌کارگیری زبان طنز، برخی لغات و اصطلاحات اصیل مشهدی را ماندگار کند.

یاری شعرای خراسانی

این هنرمند گرانقدر سرانجام پس از 30سال خدمت به فرهنگ و هنر این مرز و بوم به افتخار بازنشستگی نائل آمد و پس از آن، سال‌های متمادی با انجمن شعر «مرحوم فرّخ» در مشهد همکاری کرد و با شعرای خراسانی یاری و مراوده داشت. اشعار او که بیشتر به لهجه مشهدی سروده شده است، سرشار از مفاهیم زندگی بوده و در ضمن سادگی از حلاوت و شیرینی خاصی برخوردار است. میرخدیوی پس از بازنشستگی به نوشتن کتاب پرداخت که حاصل تلاشش 15 اثر است که کشکول خنده، جُنگ خنده، رؤیای جوانی و غم پیری، نمک و نمکدان، حاضرجوابی‌های شیرین، 30سال پشت صحنه تئاتر و برخی دیگر از آثار او از سوی مردمو دوستدارانش بسیار استقبال شد؛ درحال حاضر بیشتر آثار وی نایاب است.

غروب یک هنرمند

وی هرگز در طول عمر پربارش احساس خستگی و افسردگی نکرد و تا پایان حیات به نوشتن و سرودن ادامه داد، میرخدیوی در نیمه‌شب روز ۲۷ آذر ۱۳۷۲ راهی بیمارستان شد و آخرین سروده خود را بر روی تخت بیمارستان سرود و سرانجام بعدازظهر ۳۰ آذر ۱۳۷۲ به دلیل سکته قلبی درگذشت و درصحن قدس حرم‌مطهر رضوی‌ روی در نقاب خاک کشید.

مرگ او نه تنها هنر خراسان بلکه ایران را سیه‌پوش کرد. محمد ورشوچی، پروین سلیمانی، ماشاله اسدی‌نژاد، اسماعیل اسدی‌نژاد، اصغر قفقازی، ارحام صدر، فخری خروش، مهری مهرنیا، محمد شاهرودی و از کسانی بودند که همگام با مردم هنردوست مشهدی او را به خانه ابدی‌اش بدرقه کردند.

نویسنده: شبنم کرمی. شهرآرا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد