پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پهلوانان شاهنامه با طبیعت، سازگاری زیستی دارند

شروین وکیلی شاهنامه‌پژوه، در نشست «رمزشناسی من ِ پارسی» گفت: از سویی بیشتر پهلوانان شاهنامه، به ویژه ابر پهلوانان آن، تنومند هستند و از سوی دیگر انسان کامل با طبیعت سازگاری کامل دارد. رابطه پهلوانان شاهنامه با طبیعت نمونه بارز این سازگاری در سطح زیستی است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،  وکیلی در سومین گام اسطوره‌شناسی ایرانی که به «رمزشناسی من ِ پارسی» اختصاص داشت با بیان این مطلب گفت: «انسان کامل ویژگی‌هایی دارد که برای نمونه می‌توان به توانایی او اشاره کرد که در پهلوانان به صورت تنومندی جلوه می‌کند.» 
وی افزود: «حتی زیبایی نیز همانند آنچه در سیاوش می‌بینیم، می‌تواند یک ویژگی نمایان انسان کامل باشد. ضد قهرمانان شاهنامه هم گاه جلوه‌هایی از زیبایی را دارند مانند افراسیاب که با اینکه رفتار مهیبی دارد، اما زیباروست.» 
مولف کتاب «سوشیانس» یادآور شد: «یک عنصر دیگر نزد انسان کامل و پهلوانان پاکیزگی است. شستن تن رفتاری است که ابر انسان‌ها هنگام انجام کارهای بزرگ یا نیایش انجام می‌دهند. صورت دیگر این پاکیزگی آراستگی تن است که این‌ها همه رفتارهای نیکی است که امروزه به آن متانت می‌گویند این متانت در منش و رفتار انسان‌های برگزیده به روشنی آشکار است.» 
وی به ویژگی‌های شخصیتی جمشید در شاهنامه اشاره کرد و گفت:‌ ویژگی مهم جمشید در اساطیر ایران ارتباط ویژه‌ای است که او با طبیعت دارد. جمشید چهره‌ای است که «ورجمکرد» را ساخت و توسعه داد. در سنت اساطیری ایران، زمان با جمشید آغاز می‌شود؛ به عبارت دیگر او آغازگر درگیری نیک و بد است و از سوی دیگر جمشید با خورشید نیز پیوند دارد و در زمان حکومت او بر جهان، مردم تندرست‌اند و گرفتار بیماری و مرض نمی‌شوند. 
مولف کتاب «خلاقیت» خاطرنشان کرد: فردوسی در شاهنامه خیلی زود از کنار کشته شدن جمشید گذشته شده است و در اوستا تنها به این نکته اشاره شده که ضحاک، جمشید را کشت. در متن‌های بعدی روزگار ساسانیان از پشیمانی جمشید سخن به میان آمده است. در این متن‌ها جمشید از این که از فرمان خداوند سرپیچی کرده اظهار پشیمانی می‌کند.
وی افزود: نخستین تنش بزرگی که در اساطیر کهن آریایی
پنج عنصر را می‌توان به عنوان نشانه‌های انسان کامل در نظر گرفت. ورزیدگی، تندرستی، آرامش، خویشتنداری و متانت این پنج عنصر را شامل می‌شود
وجود دارد، سرماست؛ همان که به آن «ملکوسان» یا یخبندان می‌گویند. جمشید با ساختن «ورجمکرد» نخستین آرمانشهر ایرانی، به مقابله با یخبندان و سرما می‌رود. ساختن این آرمانشهر کاری برای اثبات حقانیت خود اوست.
وکیلی با اشاره به ورجمکرد گفت:‌ ورجمکرد، نام پناهگاهی زیرزمینی و بزرگ است که «جم» یا جمشید به فرمان اهورامزدا آن را به شیوه‌ای که بند بند آن در وندیداد اوستا مشخص شده، بنا کرد تا در برابر تغییرات جوی آینده و زمستان سخت و کشنده‌ای که در راه بود، مردمان و جانوران به آن پناه جویند. در این نوشته، از سوی اهورامزدا ،طرحی به جمشید پیشنهاد داده شد که می‌توان آن را یکی از کهن‌ترین نمونه‌های شهرسازی در فرهنگ بشری دانست.
وی افزود: هنگامی که سرما بر زمین حاکم می‌شود جمشید «ورجمکرد» را می‌سازد؛ اما آزمایش او از جنس مکان نیز هست. او با ساختن دژ، که بعدها تبدیل به یک شهر اساطیری می‌شود، انسان‌هایی را در آنجا اسکان می‌دهد که گرفتار بیماری نمی‌شوند و از خطرها محفوظند. این «ور» کنش جمشید در مقابله با طبیعت است.
 این اسطوره‌پژوه خاطرنشان کرد:‌ در یشت‌ها می‌خوانیم که هنگامی که جمشید «ورجمکرد» را ساخت از هر گروه و قبیله‌ای شماری را در آنجا جای داد؛ اما بیماران و افرادی که نقص داشتند به آنجا راه پیدا نکردند. در روایت‌های اساطیری «ملکوسان» تا  روز بیشتر نمی‌توانسته است دوام بیاورد پس «ملکوسان» همان زمستان است. «ورجمکرد» سلاح جمشید در رویارویی با سرما است.
وی افزود: جمشید نخستین کسی است که گناه می‌کند. گناه او یکی ادعای خدایی کردن اوست و دیگر خوردن گوشت است. به عبارت دیگر دروغ، غرور و خوردن گوشت گناهانی است که جمشید را طغیان‌گر می‌کند. ابرانسانی جمشید تا وقتی است که شکلی از پرهیز را در خود دارد هم اینکه این پرهیز را کنار می‌گذارد و دچار لغزش و گناه می‌شود و از چهره ابرانسانی خود دور می‌افتد. بدین گونه اتصال او با طبیعت نیز گسسته می‌شود.
مولف کتاب «مدل‌سازی تغییرات فرهنگی» گفت: اگر بخواهیم به شیوه‌ای علمی به این اشارات اساطیری نگاه کنیم، می‌توان جمشید را رهبر قبایل آریایی دانست که آنها را برای محافظت
از سرما راهنمایی می‌کند به همین دلیل است که جمشید را گستراننده مکان و وسعت دهنده زمین دانسته‌اند.
به گفته وکیلی پرسش پایه‌ای در این بحث این است که آیا می‌توانیم در چارچوب‌های اساطیری و تاریخی خود قالبی به‌وجود بیاوریم تا دریابیم انسان کامل چگونه انسانی است؟ زیربنای تئوریک چنین بحثی چهار گزینه فرهنگی، اجتماعی، روانی و زیستی است. برای این کار می‌توان فهرستی از صفات را از تاریخ و اسطوره‌ بیرون کشید تا سیمایی از انسان کامل را به دست آورد. 
وی افزود: در این بحث مدل جامعه‌شناسانه‌ای از مفهوم «من» وجود دارد که از چهار سطح زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است که در هر یک از این سطوح یک متغیر پایه‌ای وجود دارد که معنا، قدرت، لذت و بقا نامیده می‌شود. این راه درستی است برای آنکه مفهوم «من» را دریابیم و فرموله کنیم. از این راه می‌توان به درک رفتار پهلوانان در متن‌های حماسی هم پی برد.
این اسطوره‌شناس و شاهنامه‌پژوه در ادامه صحبت‌هایش گفت: یکی از بخش‌های مهم گنجینه ملی ما اسطوره است. فرهنگ نیز خزانه‌ای از آگاهی‌هاست که نسل به نسل باقی می‌ماند. این فرهنگ لایه‌های متفاوتی دارد که دیرینه‌ترین آنها اسطوره است. فرهنگ به طور مشخص به معنای سطح پیچیدگی سیستم‌هاست که عناصر آن از منش انسانی تشکیل شده است. 
وی افزود: منش، یک واحد نشانه‌گزار معنایی و فرهنگ شبکه انتقال معناهاست. پس فرهنگ یک پدیده نمادین به‌شمار می‌آید و این نکته هم در خور ذکر است که خزانه فرهنگی ما اگر چه دیرینه است؛ اما آنچه از آن درمی‌یابیم فهم انسان‌های نزدیک به روزگار ما، از آن فرهنگ کهن سال است بنابراین ضرورت دارد که عناصر فرهنگی را دریابیم و بازخوانی و تفسیر کنیم تا به کار امروز ما بیاید. در طول تاریخ نیز همیشه این گونه بوده است که فهم فرهنگ از نسلی به نسل دیگر بازخوانی تازه‌ای یافته است.
سومین گام اسطوره‌شناسی ایرانی به «رمزشناسی من ِ پارسی» اختصاص داشت که شامگاه ۲۰ فروردین‌ با سخنرانی دکتر «شروین وکیلی» در موسسه خورشید برگزار شد.

استاد فریدون جنیدی:تصحیح خالقی مطلق مقابله است، نه تصحیح

«نسخه‌ای که آقای خالقی مطلق از شاهنامه ارائه داده کاری بسیار ستودنی بادقت نظر بالاست که نسبت به کارهای پیش از خود نیز برتری‌های بسیاری دارد و من در تصحیح خود بهره بسیاری از آن بردم. اما این کار ویرایش اشعار فردوسی نیست؛ بلکه مقابله نسخ شاهنامه است.» این نظرات فریدون جنیدی است که می‌گوید به زودی تصحیحش از شاهنامه منتشر می‌شود.
 فریدون جنیدی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: با تمام ارزش‌هایی که تصحیح خالقی مطلق از شاهنامه دارد؛ اما به دلیل اینکه این اثر در معیارهای ویرایش نمی‌گنجد و در حقیقت یک مقابله است، گره‌کار شاهنامه‌خوانی را نمی‌گشاید. 
وی ادامه داد: تصحیحی که من از شاهنامه صورت دادم در 6 جلد تهیه شده که یک جلد آن پیشگفتار است و در آن تمام مباحث اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، پزشکی، نجوم و سایر مسائلی که در شاهنامه مطرح شده را ارائه کرده‌ام. 
جنیدی اشاره کرد: تصحیح‌های سابق از شاهنامه گردآوری هستند؛ نه ویرایش؛و امکان تعیین میزان صحت ابیات را نمی‌دهند. 
جنیدی اظهار داشت: برای اینکه بتوانم صحت ابیات منسوب به فردوسی را بررسی کنم،   ۲۸ سنجه (میزان) در نظر گرفتم. اشعاری که از فردوسی است مانند آب روان از این سنجه‌ها عبور می‌کند.
 این شاهنامه‌پژوه گفت: سنجه‌های در نظر گرفته شده شامل سنجه زبان اوستایی، پهلوی، فارسی دری، شناخت رمز و راز شعر فارسی، شناخت جنگ‌افزارها و نحوه به کارگیری آنها، آرایش سپاه و میدان جنگ، زندگی اجتماعی ایرانیان در آن دوران، آیین پزشکی، نجوم و غیره است. 
وی مطرح کرد: یکی دیگر از این سنجه‌ها آیین «سپه کشی» است که تاکنون در شاهنامه آن را با عنوان «پهلوان» معنی کرده‌اند که کاملا نادرست است. 
جنیدی تأکید کرد: «سپه کش» فردی است که کارش جنگ نیست بلکه مسیر حرکت سپاه را تعیین می‌کند و از سوی دیگر وسایل و مایحتاج زندگی سپاه از قبیل خوراک، آب و جنگ‌افزارها را فراهم می‌کند. 
وی یادآور شد: یکی دیگر از مسائلی که همیشه مطرح شده اما مورد توجه قرار نگرفته است اضافه شدن ابیاتی به شاهنامه است که در این تصحیح آن ابیات با سایز کوچک‌تر آورده شده و در زیرنویس متن درباره آن‌ها توضیحی داده شده است. 
این شاهنامه‌پژوه افزود:
نزدیک به ۱۰۰۰ سال است که شاهنامه خوانده می‌شود؛ اما اشکالات و ایرادهای آن همیشه از نظرها پنهان مانده که البته با نگاهی تیز می‌توان این نواقص را در شاهنامه یافت و به رفع آنها پرداخت. 
وی ادامه داد: این تصحیح ۲۳ تیر سال ۱۳۵۵ آغاز و ۲۳ تیر سال ۱۳۸۵ پایان یافت. پس حاصل تلاشی ۳۰ ساله در بازخوانی شاهنامه است و من احساس می‌کنم اتمام این کار بزرگ تحقیقی بعد از ۳۰ سال در حقیقت جایزه فردوسی به من است. 
وی تأکید کرد: حدود ۲ سال است که کارهای مربوط به تایپ، ویرایش و چاپ این اثر در حال انجام است و امسال ۶ جلد این کتاب در ۲۲امین نمایشگاه کتاب ایران توسط نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور ارائه خواهد شد. 
جنیدی یادآور شد: با توجه به اینکه ۲۶ سال است در بنیاد نیشابور جلسه‌های شاهنامه‌خوانی برگزار می‌کنم و همیشه دیده‌ام جوانان پژوهشگر و علاقمندان به شاهنامه در گره‌گشایی ابیات شاهنامه با مشکل مواجه هستند، امیدوارم خورشید شاهنامه با این تصحیح خودش را نشان دهد و آینده خوبی را برای شاهنامه‌پژوهان رقم بزند.

پنجاه و هشتمین سالگشت درگذشت ملک الشعرای بهار

واپسین روزهای بهار به روایت فرزندش(شادروان دکتر مهرداد بهار)  

 

«آخرین روزهای یک عمر محنت‌خیز» عنوان آخرین خاطره مرحوم « مهرداد بهار» از پدرش ملک‌الشعرای بهار  است،مهرداد بهار درباره پدرش می‌نویسد:

«بر روی هم آخر عمر را در آسودگی روحی به سر می‌برد، گرچه تمام شب چراغ کوچک اتاقش بر روی میز روشن بود، گرچه هر شب از درد سینه، از تنگی نفس و تب به خواب نمی‌رفت، اما روشنی شگفتی در چهره داشت. دلش راضی بود. مادرم که شب‌ها در اتاق او پرستاریش می‌کرد، از ناله‌های پدرم می‌گریست، گاهی نیمه‌های شب همه چراغ‌ها روشن می‌شدند، همه می‌دویدند، چون پدرم از تب‌های سخت و دردهای کوبنده‌ای رنج می‌برد.

میز او همیشه پر از دارو بود،‌ پدرم که از وضع مالی خانواده کم و بیش خبر داشت از این که این همه دارو باید برای او تهیه کرد متاسف بود، اما ما به او چیزی نمی‌گفتیم، فکر می‌کرد که دولت کمک خواهد کرد. آن وقت این کمک بار کمرشکن خرج‌ها را کم خواهد ساخت. اما کمک هنگامی بدو رسید که بیش از یک ماه از زندگیش نمانده بود. زندگی فردوسی به یادم می‌آید، به طرز عجیبی مردان بزرگ به یکدیگر شباهت دارند. او هم چون مدح صاحبان قدرت را نگفته بود محکوم به عذاب شد، پدر من نیز چون راه ملت را انتخاب کرده بود به این سرنوشت دچار آمد.

حتی نمی‌خواستند همان کمک اندک را هم به او بکنند،‌ رزم‌آراء ماه‌ها گذشته و نگذاشت این مساله در هیات وزرا مطرح شود. حتی رجال فرهنگی نیز که صاحب منصبی بودند با این کار مخالفت می‌کردند.

آن وقت نوبت به «رجال» دیگر رسید، کسانی که تصویب لایحه را به عقب می‌انداختند. تنها بعضی مسائل باعث تصویب مبلغ فوق شد، وگرنه دل «رجال» به حال خادمین ملت نمی‌سوزد. آنان که از رهبری پدرم بر جمعیت صلح واهمه داشتند گویا می‌خواستند زودتر شر او را کم کنند،‌یا این که در تحت فشار مالی او را وادار به استعفا نمایند. اما پدرم راهی را که انتخاب کرده بود، راه مزدوری نبود تا اگر جایی منفعتی بیش‌تر باشد، تکیه گاه اولی را فراموش کند. پدرم، راه صلح و آزادی ملت را انتخاب کدر و در پیام خود گفت که چه باشم و چه نباشم این راه را بپیماید، چون راست و پرامید است.

پدرم می‌دانست که دیگر دیری نخواهد پایید. می‌دانست که «آفتاب عمرش بر لب بام است». می‌دانست که فرزندان عزیزش، ملت، را نخواهد دید.

وقتی برای او از انبوهی میتینگ‌های صلح سخن می‌گفتم افسوس می‌خورد که نبوده است. روزی به قهرمان گفته بود:‌ « بهار امسال برای من مانند کوهی می‌ماند که پیمودن آن مشکل است». مشکل هم بود، او نتوانست بیش از یک سوم آن را بپیماید. از یک هفته قبل از وفات به اغما فرو رفت، حواسش بر جای نبود، اندامش تاب تحمل سنگینی خود را نداشت، به خواب رفت، ‌غذایش سوپ رقیق و شیر بود. آن را با گیلاس، مادر غم زده‌ام به دهانش می‌ریخت، سخن نمی‌گفت. تنها چشمانش همه چیز را می‌دید، همه را با چشم دنبال می‌کرد، با آن چشم‌های پر حسرت و اندوه. موهای ژولیده‌اش بر پیشانی بلندش ریخته بود. شب کلاه سفید رنگ و کوچکش را بر سر داشت، چین‌هایی که از یک زندگی پر مبارزه حکایت می‌کرد، پیشانیش را می‌آراست، نفس به سختی از سینه‌اش بر می‌آمد.

سرانجام دیگر از جای حرکت نمی‌کرد، از آن پس مادرم غذا را با قاشق در گلویش می‌ریخت. چقدر اندوهبار است که بدانید سرانجام هیچ چیز از گلوی او پائین نمی‌رفت. گلویی که روزی فریادهای بر ضد استبداد را از سینه بیرون فرستاده بود،‌ گلویی که قصاید ناب و گران‌بهای او را به آواز رسا خوانده بود. انگشتانش تیره رنگ بود، دو قطره اشک در چشمانش می‌درخشید، زندگی را دوست می‌داشت. در آن دمی که دیگر دیده‌هایش گشوده نشد. نخستین گل تازه شکفته شده بود، گلی که او آرزوی دیدارش را داشت.»


درباره ی مهرداد بهار :

 مهرداد بهار متولد دهم مهر 1308، فرزند پنجم ملک الشعرای بهار است. او تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در دبستان جمشید جم و دبیرستان‌های فیروز بهرام و البرز به پایان رسانید. در دانشکده‌ ادبیات دانشگاه تهران، در رشته‌ ادبیات فارسی نام نوشت؛ ولی به علت فعالیت‌های سیاسی، در سال دوم تحصیلی، از دانشگاه اخراج شد. سپس، چهار سال را به فعالیت‌های سیاسی و افتادن به زندان گذرانید، تا در  بهار 1334 پس از به سر رسیدن دوران زندان، آزاد شد. بنابر مقررات آن زمان، توانست دوباره به دانشگاه راه یابد و در سال 1336، تحصیلات دوره لیسانس را به پایان رسانید. در پایان سال 1337 بعد از دویدن‌ها و پارتی‌بازی‌ها، توانست برای ادامه‌ تحصیل به انگلیس رود.

آنجا از پائیز 1338 تا پایان پائیز 1344، در مدرسه‌ زبان‌های شرقی و آفریقایی تحصیل کرد. مدرک فوق لیسانس را دریافت داشت و دو سال هم به کار رساله‌ دکترای خویش پرداخت؛ اما به علل مختلف به تهران بازگشت و سال‌ها بعد دکترای خویش را از دانشگاه تهران دریافت داشت. ساواک هرگز با استخدام او در دانشگاه‌ها موافقت نکرد و او بقیه‌ زندگی را به کارمندی ساده بانک مرکزی گذراند. او از آغاز بازگشت، به صورت حق‌التدریسی در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.

مهرداد بهار پس از چند سال بیماری، در 22 آبان 1373 درگذشت.

واژه‌نامه بندهش، بندهش، جستاری در اساطیر ایران، پژوهشی در اساطیر ایران، از اسطوره تا تاریخ، فرهنگ ایران، ادیان آسیایی، مانی، فرنبغ دادگی، مقدمه‌ای بر کتاب «تخت جمشید»، رساله‌ای با عنوان «سخنی چند درباره شاهنامه»، گزیده مقالات و گفت‌وگوها، ادبیات مانوی (در دو جلد)، داستان‌های کودکان: جمشیدشاه و بستور و رستم و دیوسفید، واژه‌نامه گزیده‌های زاداسپرم و اشکانیان، از آثار مهرداد بهار هستند.

منبع: ایسنا

بیست و دومین سالگشت درگذشت استاد محمد تقی شریعتی

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی در مزینان سبزوار به سال 1286شمسی در خانواده ای روحانی متولد شد.

پدرش آقا شیخ محمود از روحانیون دانشمند این خطه بوده و جد ایشان آخوند ملاقربانعلی نیز یکی از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بوده است. استاد شریعتی تحصیلات مقدماتی رادر نزد پدروعموی خود، شروع کرده ودرسن 20 سالگی به حوزة علمیه مشهد عزیمت نمود واز محضر شیخ هاشم قزوینی، ادیب بزرگ، ادیب ثانی، حاج شیخ کاظم دامغانی و ... کسب فیض کردو سپس به شغل معلمی در دبستانها ودبیرستانهای مشهد اشتغال پیدانمودو بعداز تأسیس دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد، دراین دانشکده به تفسیر قرآن ونهج البلاغه همت گماشت.

یکی از اقدامات وی تأسیس ”کانون نشر حقایق اسلامی“ ومقابله با تبلیغات مارکسیستی وکمونیستی بوده است. همچنین توسط رژیم منحوس پهلوی چندمرتبه دستگیر وحبس گردید.

سرانجام روح این استاد متفکر وبنده صالح خدا، در 31فروردین 1366 دعوت حق را لبیک گفت وپیکرش در جوار مرقد پاک امام رضا آرام مقام معظم رهبری (در دوره ریاست جمهوری) به مناسبت رحلت استاد شریعتی پیام تسلیتی ارسال داشته که در قسمتی ازآن چنین می فرماید:

”... اوکه از خانواده ای روحانی برخاسته وسالها در حوزه علمیه مشهد مدارج علوم دینی را پیموده بود بی شک یکی از پرسوزترین ومخلص ترین اندیشمندان و مبلغان اسلامی بودکه که استحکام اندیشه را با نوآوری در روش به هم آمیخته وبرای نسل تحصیل کرده و با فرهنگ، متاع فکری جذابی راارائه کرده کرد. زندگی او سراسر به تعلم وتعلیم ودربهشتی از صفا و پاکدامنی گذشت. رحمت خدا بر او و حشرش با محمد وآل محمد باد که عمر رابه عشق وثناگویی آنان به سر آورده بود.“

شهیدعالیقدر آیت الله مطهری مقدمه ای برکتاب ”خلافت وولایت از نظرقرآن وسنت“ استاد شریعتی، نوشته است که در قسمتی ازآن چنین آمده است:

”اکثریت مردم خراسان وهمه فضلای ایران، استاد محمد تقی شریعتی را می شناسند ولااقل نامش را شنیده اند. این مرد محقق وفاضل از تربیت یافتگان حوزه علمیه خراسان است

... در تحولات پس از شهریور 1320 که تبلیغات ضداسلامی وضدخدایی در سطح فرهنگیان و دانشجویان ودانش آموزان اوج گرفت، استاد شریعتی یک تنه در خراسان به پاخاست و جهادی که احساس می کرد برعهده اوست آغاز کرد. کاراین جهاد آن چنان دشوار بودکه سالهای متوالی خواب خوراک وآسایش اورابه حداقل ممکن رساند. شریعتی درآن هنگامه به درآمد مختصر خویش قناعت کرد و بدون هیچ چشم داشتی به فعالیت پرداخت، همه همت وضعیش این بود که درآن طوفان سهمگین ”بگیرد غریق را“ و چقدر فراوان اند غریقانی که تنها دستی که به طرف آنها دراز شد وآنها رانجات داد، دست بی طمع شریعتی بود.... 

آثار استاد؛ 

آغاز وحی:

یا تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی علق (یادآوری می‌شود استاد در پانزده شماره از نامه‌ی آستان قدس (دی‌ماه 1349 تا بهمن‌ماه 1344)، تحت عنوان کلی «تفسیر قرآن مجید» سوره‌های: علق، کوثر، انشراح، ماعون و تین را تفسیر کرده‌اند. این مقالات به انضمام تفسیر بقیه‌ی سوره‌های جزء سی‌ام، به صورت کتاب «تفسیر نوین» چاپ و منتشر شده است.)، کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، تاریخ مقدمه 1340 (رجب 1381)، 56 ص، قطع وزیری.

اصول عقاید و اخلاق شریعتی:

برای دانش‌آموزان پایه‌ی 4 و 5 و 6 دبستان‌ها، کتاب‌فروشی زوار، مشهد 1321، چاپ پنجم 1325؛ چاپ هفدهم 1333 با تصحیح و تصرفات کامل.

امامت در نهج‌البلاغه:

تهران، انتشارات بعثتف تاریخ ثبت وزارت فرهنگ و هنر 9/2/37 (: 1357)، 10+170 ص، قطع پستی.

تاثیر هنرهای مسلمین بویژه ایرانیان در اروپا: تالیف محمدحسین زکی، ترجمه نگارش، مشهد کتابفروشی باستان، 4+94 ص، قطع پستی، بی‌تا، (قبل از 1320 تحریر و در روزنامه‌ی آزادی منتشر شده بود).

تعلیمات دینی:

(قسمت اول)، مخصوص کلاس اول دبیرستان طبق برنامه‌ی وزارت فرهنگ، کتابفروشی زوار، مشهد، شهریور 1352، 34 ص، قطع پستی.

تفسیر نوین:

جزء سی‌ام قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، شهریور 1346، هفتاد و دو +345 ص. چاپ چهارم، حسینیه‌ی ارشاد، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، شهریور 1358، در دو جلد.

چرا حسین قیام کرد؟:

نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی، نقل و تکمیل سخنرانی‌ای که سوم شعبان 1382 (برابر 10 دی‌ماه 1341) در کانون ایراد فرمودند، چاپخانه‌ی طوس مشهد، بهمن 1342، 80 ص، قطع جیبی؛ چاپ دوم، تهران، انشارات بعثت، 1356، 29 ص.

خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت:

حسینیه‌ی ارشاد (5)، تهران، دی‌ماه 1349 برابر ذوالقعده الحرام 1390، بیست و سه (مقدمه‌ی استاد مطهری) +302 ص، (بقیه‌ی کتاب ص 420 از آقایان محمدتقی شریعتمداری و مرتضی مطهری است). چاپ دوم، 1351، مقدمه (در پاسخ مولف به اشکال‌هایی که شده) بیست و هفت+ مقدمه‌ی دیگر (شرح حال بدیعی از مولف با تحلیل دوران زندگی و خدماتش) 11 ص + 351ص، قطع وزیری.

ز نیرو بود مرد را راستی:

(مقاله)، اداره‌ی کل آموزش و پرورش خراسان، نشریه‌ی کمیته‌ی دبیران تعلیمات دینی مشهد (به مناسبت اولین سمینار دبیران تعلیمات دینی در مشهد، مرداد 49)، به هزینه‌ی دبیرستان علوی مشهد، چاپ طوس، 16 ص.

عباسه خواهر هارون‌الرشید: یا خواری برمکیان،

تالیف جرجی زیدان، ترجمه، کتابفروشی باستان مشهد، چاپخانه‌ی خراسان، آذر 1329، 257 ص، قطع پستی. چاپ دوم، انتشارات سپیده، مشهد، تاریخ مقدمه 28/6/44. چاپ سوم، با تجدید نظر، شرکت سهامی انتشار، خرداد 1347، بیست+ 287 ص، قطع حبیبی.

کارنامه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد:

نشریه‌ی یکم، 1326، چاپخانه‌ی خراسان، 20 ص، قطع پستی.

مبانی اقتصادی در اسلام:

عبدالحمید جوده‌السحار، ترجمه، ششمین نشریه‌ی کانون نشر حقایق اسلامی مشهد، مهر 1325، 8+ 46 ص (تاریخ ترجمه به استناد مقدمه‌ی کتاب 1325 است).

(متن دو سخنرانی در دانشگاه مشهد):

مهدی موعود امم:

(نیمه شعبان 1379)؛

علی شاهد رسالت:

(13 رجب 1380)؛ دومین نشریه‌ی انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، دی‌ماه 1339، 77 ص، قطع پستی.

نیایش:

(مقدمه‌ی کتاب، درباره‌ی فطری بودن دعا و آثار آن و پاسخ شبهات از استاد است)، دکتر آلکسیس کارل، ترجمه‌ی دکتر علی شریعتی، انجمن اسلامی دانشجویان مشهد، 1339. چاپ دوم، شرکت سهامی انتشار، تهران، مهرماه 1346، مقدمه 33 ص، قطع جیبی.

وحی و نبوت در پرتو قرآن:

کتابفروشی امیرکبیر مشهد و بورس کتاب، مشهد، 1349، چاپخانه‌ی خراسان، 8+ 480ص، قطع وزیری. (از همکاری کتابخانه‌ی دانشکده‌ی ادبیات در تهیه‌ی این فهرست تشکر می‌شود.)

اخیرا بدنبال برگزاری سمینار یادبود استاد در دانشگاه تهران مجموعه ای از آثار استاد در تیراژی محدود منتشر شده است. 

خاطره ای از زندان دکتر شهید دکتر علی شریعتی و مرحوم استاد محمد تقی شریعتی

استاد شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی)، در زندان، سخت تحت شکنجه روحی قرار داشت، ایشان را مدتی بعنوان تنبیه از بند قبلی که وضع بهتری داشت به بندی آورده بودند که با زندانیان غیر سیاسی، معتاد، قاتل، هرزه، و دزد هم اتاق کرده بودند. وی در اثر ضعف جسمانی و روحی تا آن حد بیمار می شود که ماموران، در حالی که ایشان را بر روی شانه هایشان قرار داده بودند، به بیمارستان می برند. از این رو هنگام انتقال ایشان به بیمارستان شایع شده بود که استاد فوت کرده اند و خبر مرگشان در سطح زندان هم پخش شده و به گوش علی رسیده بود. . .

بهرحال مدت زندان استاد، یک سال بطول انجامید و پس از یک سال، ایشان را از زندان آزاد کردند. روزی که قرار بود حکم آزادی را به وی ابلاغ کنند ایشان را به کمیته مرکزی واقع در خیابان ارگ (شهربانی سابق) می برند و به ما که در تهران بودیم، اطلاع می دهند که بیایید و استاد را ببرید. من به همراه برادم، آقای دکتر شریعت، به کمیته رفتیم تا استاد را به منزل بیاوریم. در آن روز درحالی که، استاد منتظر بودند تا حکم آزادی خود را بگیرند، می بینند که بازجویی وارد اتاق می شود و بعد از سلام، علی را با پدرش رو به رو می کند، این ملاقات کاملا غیر منتظره بوده و دکتر که پس از یک سال و اندی، پدرش را می دیده سخت متاثر و اندوهگین می شود. . .

علی برای خواهرش بتول این صحنه را این گونه تعریف کرده است:

لحظه ای که آقا را آوردند، حال خود را نفهمیدم. روی دستان پدر افتادم، اما پدر مرا نشناختند و گفتند جوان بلند شوید، گفتم، آقا جان، منم علی، … بعد در حضور مامور زندان کمی صحبت کردیم، اما به شدت ضعیف شده بودند، وقت ملاقات کوتاه بود و وقتی آقا را می بردند از پشت به اندام نحیف و استخوانی که یادگار سالهای رنج و محنت و تبلیغ برای دین بود، خیره شده بودم و با اندوه و حسرت نگاه می کردم، پدرم از فرط ضعف و ناتوانی به سختی راه می رفت و اندامش آشکارا می لرزید و بقچه لباسهایش را زیر بغل گرفته بود و آن را به زحمت حفظ می کرد. من با تاسف به خودم می گفتم این دستمزد سالها مبارزه برای رستگاری این ملت بود. بازپرس ساواک با لبخندی آمیخته به طنز پرسید که: شریعتی به چه نگاه میکنی؟ گفتم: به 14 قرن مظلومیت تشیع.(طرحی از یک زندگی، سوسن شریعت) 

تفسیر نوین استاد 

تفسیر نوین نوشته استاد محمد تقى شریعتى است که از پیشگامان تفسیرنگارى به شیوه عصرى در ایران به شمار مى رود. وى با انگیزه اصلاح طلبى فکرى و اجتماعى و دینى ، به نوشتن این تفسیر پرداخت . او در این تفسیر، با زبان و بیانى رسا و شیوا سوره هاى کوتاه غالبا مکى آخرین جزء قرآن را شرح و تفسیر کرده است .

خود در مقدمه تفسیر مى گوید:

“در این تفسیر منتهاى کوشش به عمل آمده است که براى عموم قابل استفاده باشد تا مردم مسلمان با ماءنوس شدن به قرآن ، به صلاح و تقوى نزدیک و از فساد و جنایت دور شوند. این است که حتى الامکان از طرح مطالب و مباحث مشکل و به کار بردن اصطلاحات علمى و فلسفى خوددارى شده و اگر ناگزیر از بحثى ادبى یا علمى بوده ایم با حروفى غیر از حروف معمولى تفسیر، آنها را آورده ایم تا افراد ناوارد معطل و ناراحت نشوند”

وى در تفسیر خود به مسائل اجتماعى و علمى هم توجه دارد و در عین حال از تفاسیر قدیم غافل نیست و به امهات تفاسیر شیعه از جمله “مجمع البیان “ و "تبیان "نظر دارد و آراى آنها و نیز - از تفاسیر عامه ، بیشتر - آراى فخر رازى را هر جا که لازم دیده نقل و گاه نقد مى کند.

از تفاسیر جدید نیز بیشتر به “تفسیر طنطاوى “ “المیزان “ و نظریات عبده در “تفسیر جزو عم “ نظر دارد.*(برگرفته از تبیان)

بیست و پنجم فروردین ماه؛روز بزگداشت عطار نیشابوری

شرح حال عطارنام و لقب عطار

سال تولد و وفات عطارزندگی عطار

آثارعطار

"شرح حال عطار"

شیخ فریدون محمد عطار نیشابوری از شعرای بزرگ و مشهور ادبیات فارسی است.

اگر چه عطار به شعر و شاعری اعتنا ندارد و شعر درچشم او مقداری نیست و راضی نیست که او را شاعر بشمارند و به وزن و ردیف و قافیه نمی اندیشد و خود را بیشتر مرد حال می داند و فقط به معنی توجه دارد، ولی باید به حق و انصاف او را از فصیح ترین شعرای زبان فارسی دانست.

باید مردی صاحب عقل و ژرف بین و خوش ذوق باشد و کژبینی را کنار بگذارد و در دریای مواج و متلاطم و بی کرانه شعر عطار به غواصی بپردازد و اشعار نغز او را که فراوانست جدا کند و آنرا با شعر فصیح ترین شعرای زبان فارسی مقابله کند و بسنجد تا دریابد که شعرعطارنه تنها از حیث بیان معانی بلند انسانی و عرفانی مقامی بسیارارجمند داردبلکه از حیث لفظ نیز در کمال فصاحت و بلاغت است.

شاعرم مشمر که من راضی نیم        مرد حالم شاعر ماضی نیم

عیب از شعر است و این اشعار نیست         شعر را در چشم من مقدار نیست

تو مخوان شعرش اگر خواننده ای       ره به معنی بر اگر داننده ای

شعر گفتن چون ز راه وزن خاست     وز ردیف و فاقیه افتاد راست

گر بود اندک تفاوت نقل را       کز نیاید مرد صاحب عقل را

نام و لقب عطارنام عطار بدون تردید محمد است زیرا علاوه بر آنکه اغلب تذکره نویسان او را به همین نام نامیده اند خود شیخ عطار مکرر در اشعارش نام خود را محمد ذکر کرده است.

از جمله:

من محمد نامم و این شیوه نیز        ختم کردم چون محمد ای عزیز

لقب شیخ عطار نیز بدون تردید فریدالدین است زیرا باز علاوه بر اینکه تمام مورخین و تذکره نویسان او را بدین لقب خوانده اند در صفحه اول و آخر نسخه نفیسی از غزلیات و قصاید عطار که در کتابخانه مجلس شورای ملی موجود است و تاریخ کتابت آن 682 یعنی 65 سال پس از شهادت عطار می باشد. لقب عطار را فریدالدین ذکر کرده است . علاوه بر این خود شیخ عطار در بسیاری از قصاید و غزلیات و مثنوی ها گاهی خود را فرید می نامد که ظاهراً مخفف لقبش همان فریدالدین می باشد.

سال تولد و وفات عطارآغاز و پایان زندگی عطار بدرستی معلوم نیست سال تولد و وفات او را تذکره نویسان به تفاوت ذکر کرده اند.

چنانکه از مجموع گفته های مختلف برمی آید ، سال تولد عطار در حدود 540 می باشد و سال وفاتش در حدود سال 618 در قتل عام نیشابور در فتنه مغول اتفاق افتاده است.

بنابراین شیخ عطار قریب به هشتاد سال عمر کرده است و این سال عمر با آنچه خود شیخ عطار درباره سنین عمر خود ذکر می کند وفق دارد .

عطار در اشعارش سنین مختلف عمر خود را از سی سالگی تا هفتاد و اند سالگی متذکر گردیده است:

به زیر خاک بسی خواب داری ای عطار      مخسب نیز چو عمر آمدت به نیمه شصت

دردا و دریغا که چو در شصت فتادم از درج صدف ریخته شد سی گهر من

تو غافلی و به هفتاد پشت شد چو کمان   تو خوش بخفته ای و تیرعمر رفت از شست

مرگ درآورد پیش وادی صد ساله را عمر تو افکند شست در سر هفتاد و اند

شیخ عطار از خدا خواسته بوده است که با روئی از گریه خونین و پیشانی خاک آلوده جان بجان آفرین تسلیم کند:

خدایا جانم آنگه خواه کاندر سجده گه باشم         زگریه کرده خونین روی و خاک آلوده پیشانی

و شاید تصادفاً از تیغ خونریز مغول با چنین وضع و حالی یعنی با روی خونین و پیشانی خاک آلود جان به جان آفرین تسلیم کرده باشد.

شیخ عطار درشهرنیشابوریا قریه"کدکن" که از قرای بزرگ خراسان است و از نزدیکی نیشابورآغاز می شود بدنیا آمده است و ظاهراً تا قبل از حوادث ترکان در شهر قدیم نیشابور ساکن بوده و اواخر عمر را تا وقت شهادت در شهر جدید نیشابور یا شادیاخ بسر برده است و در همانجا به خاک سپرده شده است.

اکنون آرامگاهش در نیشابور ، کعبه اهل دل و قبله عاشقان دل آگاه است.

زندگی عطارشیخ عطار داروخانه ای داشته که در آن به کار طبابت می پرداخته است و هر روز عده زیادی باو مراجعه می کرده اند:

به شهر ما بخیلی گشت بیمار      که نقدش بود پنجه بدره دینار

زمن آزاد مردی کرد درخواست       که او را کرد باید شربتی راست

          ***

به داروخانه پانصد شخص بودند     که در هر روز نبضم می نمودند

و دو کتاب معروف خود مصیبت نامه و الهی نامه را در داروخانه آغاز کرده است.

مصیبت نامه کاندوه جهانست       الهی نامه کاسرارعیانست

به داروخانه کردم هر دو آغاز         چه گویم زود رستم زان و این باز

شیخ عطارعلاوه برداشتن داروخانه ای که هر روز در حدود پانصد شخص باو مراجعه می کرده و باو" نبض می نموده اند". ظاهراً مردی متمول و متمکن بوده است و بطوریکه خود شیخ می فرماید نه تنها احتیاج بکسی نداشته بلکه بیش ازآنچه باید داشته واز همه کس فارغ بوده است:

بحمدالله که دردین بالغم من          به دنیا از همه کس فارغم من

هر آن چیزی که باید بیش از آن هست      چرا یازم به سوی این و آن دست

و به مناسبت همین بی نیازی است که شیخ عطار مناعت طبع و همت بلند خویش را حفظ کرده است و از قدر و قیمت سخن نکاسته وآنرا بمدح نیالوده و روشنی و پاکیزگی طبع لطیف را با ظلمت مدح کدر و تیره نساخته است:

لاجرم اکنون سخن با قیمت است  مدح منسوخ است و وقت حکمتست

دل ز منسوخ و زممدوحم گرفت       ظلمت ممدوح در روحم گرفت

تا ابد ممدوح من حکمت بس است  در سر جان من این همت بس است

آثارعطارتعداد کتبی را که به عطارنسبت داده اند ازصد جلد متجاوز است. دراین که شیخ عطار بسیار شعر گفته است تردیدی نیست زیرا خود شیخ متذکر شده است که زهردرسخن گفته و بسیار گفته است و مکررخود را بسیار گوی خوانده است:

زهردرگفتم و بسیار گفتم   چو زیر چنگ شعری راز گفتم

کسی کو چون منی راعیب جویست         همین گوید که او بسیار گویست

و گاهی از اینکه بسیار شعر گفته است اظهار تاسف کرده است که زبانی را که می بایست به ذکر خدا مشغول دارد به شعر گفتن فرسوده است:

زبان که از پی ذکر توام همی بایست         به شعر بیهده فرسود چون زبان درا

حقیقت آنست که بحر بی کرانه معانی در دل عطار چنان مواج و متلاطم بوده است که طبع گهربارش نمی دانسته است چگونه آنها را به رشته نظم درآورد:

فرید است این زمان بحرمعانی        که بر وی ختم شد گوهر فشانی

زبس معنی که دارم می ندان         که هر یک را بهم چون دررسانم

معانی ضمیرم را عدد نیست          مرا این بس که از خلقم مدد نیست

نه غایت می درآید در معانی          نه نقصان می پذیرد این روانی

درمیان کتب متعددی که به عطار نسبت داده اند ، آثاری که بدون تردید ازعطاراست ، همانهائی است که خود شیخ عطاردرخسرو نامه از آنها نام برده است:

مصیبت نامه زاد رهروانست الهی نامه گنج خسروانست

جهان معرفت اسرار نامه ست        بهشت اهل دل مختارنامه ست

مقامات طیور ما چنانست    که مرغ عشق را معراج جانست

چو خسرونامه را طرزی عجیبست   زطرز او که و مه را نصیبست

      ***

رفیقی داشتم عالی ستاره  دلی چون آفتاب وشعر باره

زگفت من که طبع آب زر داشت      فزون از صد قصیده هم زبر داشت

غزل قرب هزار و قطعه هم نیز          زهر sنوعی مفصل بیش و کم نیز

جواهر نامه من برزبان داشت         زشرح القلب من جان در میان داشت

بنابراین آثار مسلم عطار عبارتند از:

1- مصیبت نامه

2- اسرارنامه

۳- مختارنامه

۴- مقامات طیور( منطق الطیر)

۵- خسرونامه

۶- دیوان غزلیات و قصاید

۷- جواهر نامه

۸-  شرح القلب 

چون تذکرة الاولیاء را که نثر است بر این هشت کتاب منظوم بیفزائیم آثار مسلم عطار به نه کتاب بالغ می گردد.

از دو کتاب جواهر نامه و شرح القلب اثری پیدا نیست.

مجموع ابیات شش مثنوی مذکور و دیوان غزلیات و قصاید در حدود پنجاه هزار بیت است.

در دیوان حاضر 822 غزل و 30 قصیده جمع آوری شده است و به این ترتیب 128 غزل و 70 قصیده شیخ عطار از دست رفته است.

درمیان کتب متعدد دیگری که به عطار نسبت می دهند ، بعضی از آنها به دلایلی قطعا از شیخ فریدالدین محمد عطارنیشابوری نیست ودرانتساب بعضی ازآنها به عطارجای شک و تردید است ولی بطور حتم نمی شود آن را ازعطار ندانست. با اهل تحقیق است که نسخ قدیمی را جستجو کنند وتکلیف آنها را معین نمایند.

منبع:

دیوان عطار نیشابوری ( به اهتمام تقی تفضلی)/ سایت تبیان