پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

استاد فریدون جنیدی در رسانه

سرانجام پس از سه دهه تاخت و تاز ددمنشانه ی بنیادگرایان به اصطلاح اسلامی به فرهنگ مایه ور ایرانی و کوشش در راستای جایگزین نمودن نمادهای فرهنگ ایرانی با نمادهای تازی-برنامه ای که در دو دهه پیشین دنبال شد و به شکست انجامید و نتیجه ای جز پرورش نسلی بی هویت نداشت- و پس یک دهه تلاش برای سرگرم کردن نسل های جوان بافوتبال(لالیگا،بودنس لیگا،سری آ،جزیره،چمپیون لیگ، نود و ....) و مجوعه های کره ای(یانگوم جان و جومونگ،امپراتور دریاها و ....) و در شرایطی که جوانان ما امروز با افسانه های کره ای و شخصیت های و استوره های آنان بیشتر آشنایند تا با آرش و سهراب و سیاووش و اسفندیار و .... )وآنفیلد، سن سیرو،جوزپه مئاتسا،سانتیاگو برنابئو ،نئو کمپ و... با پوست و گوشت هر کودک دبستانی ایران عجین شده است. و واژگانی چون "مرو و توس و بلخ و بخارا" واژه های بیگانه و نا آشنا برای آنان تلقی می شود. در روزگاری که سدها و هزارها برنامه در شناخت بازیکنان فوتبال از رسانه ی به اصطلاح ملی!!! پخش می شود. شامگاه دیروز- با شگفتی بسیار- و به ناگه در برنامه ی "دو قدم مانده به صبح" از شبکه ی  چهار،چشمانمان به جمال استاد جنیدی روشن شد. در حالی که باید با برادرم بر سر تماشای فوتبال "سویا- اوساسونا" از شبکه سه و با خواهرم بر سر تماشای سریال کره ای "متشکرم" از شبکه ی استانی خراسان، می ستیزیدم. هر چند که با توسل به "قوه ی قهریه" توانستم،15دقیقه از گفتگوی استاد را بشنوم. اگر چه این برنامه با زمان هرچند کوتاه خود،کورسوی ایدی در نزد دوستداران ایران بود. ولی با مشاهده ی این کنونه(دعوا بر سر تماشای فوتبال و سریال کره ای با برادر و خواهرم)، از خود پرسیدم آیا باز هم امیدی برای آشتی دادن این نسل های بی هویتِ رشدیافته با مبانی سکولاریزم(در مدارس اسلامی!!!)و پرورش یافته در مکتب "تِسو جان و بانو هِن و عادل فردوسی پور" با فرهنگ ایرانی- اسلامی، هست و یا کار از کار گذشته است.    

نگاهی به زندگی حماسه سرای بلند آوازه ایران، فردوسی نامدار

مشهد - به مناسبت تجلیل و یادبود حکیم ابوالقاسم فردوسی، 25 اردیبهشت ماه به نام روز بزرگداشت وی نام گذاری شده است ، شاعری که نقش و جایگاه رفیع وی در زنده ماندن زبان فارسی بر کسی پوشیده نیست .  
حکیم ابوالقاسم حسن بن علی توسی معروف به فردوسی حدود سال 319 تا حدود 397 هجری خورشیدی در ناحیه توس خراسان به دنیا آمد و همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد.
او شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سراینده معروف ترین اثر حماسی پارسی و طولانی‌ترین منظومه به زبان پارسی تا زمان خود بود و به همین دلیل نیز او را از بزرگ‌ترین شاعران پارسی‌گو دانسته‌اند.
بنا به نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال 319 هجری خورشیدی (329 ه.ق./940 میلادی) در روستای پاز در ناحیه توس خراسان متولد شد.
استدلالی که منجر به استنباط سال 319 شده‌ است شعر زیر است که پژوهشگران بیت آخر را اشاره به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال 375 شمسی می‌دانند:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت        نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
فریدون بیدار دل زنده شد                  زمین و زمان پیش او بنده شد
و از این که فردوسی در سال 375، پنجاه و هشت ساله بوده‌ است، نتیجه می‌گیرند او در حدود سال 319 به دنیا آمده ‌است.
آرامگاه فردوسی در توس خراسان در نزدیکی مشهد قرار دارد و هر ساله میزبان شمار زیادی از گردشگران داخلی و خارجی و علاقمندان به فرهنگ و تاریخ کهن است.
نظامی عروضی، که اولین فردی است که درباره زندگی فردوسی مطلب نوشته‌ است، تولد فردوسی را در ده «باز» ( پاز ) نوشته که معرب کلمه «پاژ» است؛ اما منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کرده‌اند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمی‌دانند.
روستای پاز امروزه در 15 کیلومتری شمال مشهد در استان خراسان واقع شده است.
کودکی و تحصیل
........................
پدر فردوسی دهقان بود که در آن زمان به معنی ایرانی‌تبار و نیز به معنی صاحب ده بود.از این می‌توان نتیجه گرفت که وی زندگی نسبتاً مرفهی داشت و به عبارتی خانواده فردوسی احتمالاً در کودکی مشکل مالی نداشت و وی نیز تحصیلات مناسبی کرد.
بر اساس شواهد موجود از شاهنامه می‌توان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبان‌های عربی و پهلوی نیز آشنا بود و به نظر می‌رسد که فردوسی با فلسفه یونانی نیز آشنایی داشت.
جوانی و شاعری
......................
کودکی و جوانی فردوسی در دوران سامانیان بود،که از حامیان مهم ادبیات فارسی محسوب می شدند.
با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوری از حدود چهل سالگی حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌دانند، با توجه به توانایی وی در شعر فارسی نتیجه گرفته‌اند که در دوران جوانی نیز شعر می‌گفت و احتمالاً سرودن بخش‌هایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستان‌های اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشت ، شروع کرد.
این حدس می‌تواند یکی از دلایل تفاوت‌های زیاد نسخه‌های خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخه‌هایی قدیمی‌تری از این داستان‌های مستقل منبع کاتبان شده باشد.
از جمله داستان‌هایی که حدس می‌زنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستان‌های " بیژن و منیژه "، "رستم و اسفندیار"، "رستم و سهراب"، داستان "اکوان دیو"، و داستان "سیاوش" است.
سرودن شاهنامه
......................
شاهنامه فردوسی مهم ترین اثر فردوسی و یکی از بزرگ ترین آثار ادبیات کهن فارسی است، فردوسی برای سرودن این کتاب در حدود پانزده سال بر اساس شاهنامه? ابومنصوری کار کرد، و آن را در سال 372 شمسی پایان داد.
از آنجا که فردوسی به قول خودش هیچ پادشاهی را سزاوار هدیه کردن کتابش ندید («ندیدم کسی کش سزاوار بود»)، مدتی آن را مخفی نگه داشت و در این مدت بخش‌های دیگری نیز به به شاهنامه افزود.
پس از حدود ده سال (در حدود سال 382 هجری شمسی در سن شصت و پنج سالگی) فردوسی که فقیر شده بود و فرزندش را نیز از دست داده بود، تصمیم گرفت که کتابش را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کند؛ از این رو تدوین جدیدی از شاهنامه را شروع کرد و اشاره ‌هایی را که به حامیان و دوستان سابقش شده بود، با وصف و مدح سلطان محمود و اطرافیانش جایگزین کرد.
تدوین دوم در سال 388 هجری شمسی پایان یافت که بین پنجاه تا شصت هزار بیت داشت؛ فردوسی آن را در شش یا هفت جلد برای سلطان محمود فرستاد.
به گفته خود فردوسی ، سلطان محمود به شاهنامه نگاه هم نکرد و پاداشی را که مورد انتظار فردوسی بود برایش نفرستاد. از این واقعه تا پایان عمر، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه اضافه کرد که بیشتر به اظهار ناامیدی و امید به بخشش بعضی از اطرافیان سلطان محمود از جمله «سالار شاه» اختصاص دارد.
آخرین اشاره فردوسی به سن خود یکی به حدود هشتاد سال است ،«کنون عمر نزدیک هشتاد شد / امیدم به یک باره بر باد شد»، و یکی به هفتاد و شش سال ،«کنون سالم آمد به هفتاد و شش / غنوده همه چشم میشار فش».
شاهنامه، چه از حیث حفظ روایات کهن ملی و چه نگهبانی زبان فارسی دری گرانبها ترین متن تاریخ زبان فارسی است و آن را قرآن عجم نام نهاده اند.
شاهنامه هست بی اغراق قران عجم      رتبه ی دانای طوسی رتبه ی پیغمبری
(ملک الشعرای بهار)
جامی نیز در بهارستان سخن طغرل احراری را تکرار کرد؛ طغرل احراری، فردوسی را به عنوان یکی از سه پیامبر شعر فارسی نام برده و گفته است:
در شـعر سـه تن پیمبرانند            قولی است که جملگی بر آنند
فردوسی و انوری و سعدی            هـرچـنـد کـه لا نـبـیُّ بـعـدی
به رغم اینکه شاهنامه در زمان خود نیز اثری گرانمایه بود اما مورد توجه محمود غزنوی قرار نگرفت و چنین شد که فردوسی از سلطان محمود گلایه کرد:
به سی سال بردم، به شهنامه رنج               که تا شاه بخشد مرا تاج و گنج
به جـز خـون دل هـیـچ چـیـزم نــداد                 نـشـد حـاصـل من از او غیر باد
اگـر شــــاه را شـــــاه بـــودی پــدر                  بـه سـر بـر نـهـادی مرا تاج زر
اگــــر مـــادر شــــــاه بـــانــو بـدی                   مـرا سـیـم و زر تـا به زانو بدی
چـــو انـــدر تــبــارش بـزرگــی نبود                  نیارسـت نـام بـزرگـان شـنـود
و به این ترتیب به غلامزاده و بی اصل و نسب بودن محمود غزنوی، بنیانگذار سلطه ترک ها بر ایران، اشاره می کند، این شاعر بلند آوازه در نهایت نیز در سختی و تنگدستی حاصل 30 سال تلاش برای اعتلای ادب پارسی درگذشت و به گفته جامی:
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی

مرگ و آرامگاه
................
آرامگاه وی در مشهد قرار دارد و سنگ قبر وی اولین منبعی که به سال مرگ فردوسی اشاره کرده‌ است مقدمه بایسنغری است که آن را در سال 403 هجری شمسی آورد.
این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته می‌شود به منبع دیگری اشاره نکرده‌است.
اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمه بایسنغری نقل کرده‌اند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را در 398شمسی آورده‌است.
پس از مرگ، جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت و در باغ خود وی یا دخترش در توس دفن شد.
منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به دلیل مخالفت یکی از دانشمندان متعصب توس (چهار مقاله نظامی عروضی) دانسته‌اند.
عطار نیشابوری در "اسرارنامه" این داستان را به شکل نماز نخواندن «شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازه? فردوسی آورده‌است و حمدالله مستوفی در مقدمه? "ظفرنامه" این شخص را "شیخ ابوالقاسم کُرّکانی" دانسته‌ که مریدان زیادی داشت.
در بعضی منابع دیگر نام این فرد «ابوالقاسم گرگانی» یا «جرجانی» نیز آمده‌است که احتمالاً مسخ نام کُرّکانی است.
از زمان دفن فردوسی آرامگاه او چندین بار ویران شد؛ در سال 1263 شمسی به دستور "میرزا عبدالوهاب خان شیرازی"، والی خراسان محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.
پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رییس و نایب‌رییس یعنی محمدعلی فروغی و سید حسن تقی‌زاده متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمع‌آوری هزینه? این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از 1304 هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در 1313 افتتاح شد.
این آرامگاه به علت نشست در 1343 مجدداً تخریب شد تا بازسازی شود که این کار در 1347 پایان یافت.
به هر روی فردوسی نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خویش را وقف شاهنامه کرد و بر سر این کار جوانی خود را به پیری رساند و به امید اتمام شاهنامه تمام ثروت و مکنت خود را اندک اندک از دست داد.
چه خوب است امروز همزمان با روز بزرگداشت او با هدف کسب معرفت چند بیتی از اشعار این شاعر شهیر را بخوانیم و یاد او را زنده نگاه داریم.ک/4

شاهنامه آیینه تمام‌نمای فرهنگ ایران است

فریدون جنیدی، شاهنامه‌پژوه، به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز جهانی فردوسی درباره شاهنامه گفت: شاهنامه آیینه تمام‌نمای فرهنگ، تاریخ و زندگی نیاکان ما است و از هر سو ره به گنجینه‌های بزرگ فرهنگ باستانی ایران می‌برد.

جنیدی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با بیان این مطلب افزود: پژوهندگان ایرانی باید با کسب آگاهی‌های شایسته در این زمینه شاهنامه را بخوانند و راز و رمز‌ها و شگفتی‌های نهان‌ آن را به ویژه دربخش نخست دریابند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال در بخش نخستین شاهنامه، سخن از «اندازه» به میان آمده که پیش از آن در هیچ تاریخ ایرانی و جهانی اسمی از آن شنیده نشده است.
جنیدی درباره این واژه به‌کاررفته توضیح داد: این کلمه در بیتی(به تنگ و به گل چون که دیوار کرد/ به خشت از برش هندسی کار کرد) که در آن سخن از ساخت نخستین خانه‌های خشتی بوده، آمده است.
وی در ادامه تاکید کرد: ابوریحان می‌گوید «هندسه» واژه‌ای است که از کلمه «اندازه» فارسی ساخته شده است و اگر دقت کنیم می‌بینیم خود کلمه «اندازه» در زبان فارسی معنای مشخصی ندارد؛ اما در زبان پهلوی کلمه «هنداچک» این مفهوم را دارد و در زبان کهن‌تر که زبان اوستایی و رهآاورد فرهنگ نیکان ما و مادر همه زبان‌های آریایی جهان است، کلمه «هن چک» به معنی «بر روی هم روان کردن» همان معنی کلمه «اندازه» را می‌دهد.
این پژوهشگر افزود: از همین روست که باید گنجینه‌های فرهنگی ایران باستان را به دقت مطالعه کنیم تا بتوانیم رمز و راز نهفته در آنها را بیابیم.
وی در ادامه به مثال دیگری اشاره کرد و گفت: در بیتی دیگر از شاهنامه(به انگشت خود هر زمانی سرشک/ بیانداختی پیش گویا پزشک) واژه «گویا پزشک» معادل است با اصطلاح «گفتار درمانی» و شخصی که به این شیوه درمان می‌کند.
جنیدی در توضیح بیش‌تر ادامه داد: در زبان اوستا، ۳۰۰۰ سال پیش واژه «مانتره بئیشه زه» به معنی شخصی که با اندیشه و گفتار درد و رنج بیمار را از بین می‌برد به‌کار گرفته شده است که در زمان حال به گفتاردرمانی از آن یاد می‌شود.
وی توضیح داد: «مانتره»، «بئیشه» به معنای درد و رنج و «زه» به معنای زدن است که ترکیب این معانی معادل با پزشک گفتار درمان‌گر می‌شود.
این شاهنامه پژوه در ادامه افزود: با توجه به اینکه گفتاردرمانی در اروپا تنها نزدیک به ۵۰ سال قدمت دارد، این امر نشان‌دهند زندگی نیاکان ما در گستره بزرگی از فرهنگ و دانش است.
وی درپایان یادآور شد:شاهنامه آسمان ستاره بارانی است که به هرگوشه آن بنگرید شگفتی‌های بسیار خواهید دید.

همایش «پیام جهانی فردوسی»

 همایش «پیام جهانی فردوسی»،روزهای 24 و 25اردیبهشت در مشهد برگزار می شود. 

محمد جعفر یاحقی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)بااشاره به اینکه مهمانانی از کشورهای تاجیکستان و آمریکا به مشهد می‌آیند، گفت: محمدرضا خسروی، مهدی محبتی، رسول هادی‌زاده، سجاد آیدین‌لو و خدایی شریف از تاجیکستان و محمود امیدسالار از آمریکا مهمانان ویژه ما در این همایش هستند.
یاحقی با اشاره به اینکه مراسم بزرگداشت فردوسی از سوی  دانشگاه فردوسی مشهد و با همکاری قطب علمی فردوسی‌شناسی این دانشگاه و فرهنگسرای فردوسی برگزار می شود افزود: متاسفانه امکاناتمان برای برگزاری این همایش بسیار محدود است.وی ادامه داد: با وجود امکانات محدود قطب علمی فردوسی‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد و فرهنگسرای فردوسی برنامه‌هایی را در سالروز بزرگداشت فردوسی در نظر گرفته‌اند.به گفته یاحقی همایش «پیام جهانی شاهنامه» روز‌های ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت با حضور استادان و فردوسی‌شناسان برگزار خواهد شد. 
استاد دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: بیش از ۴۰ مقاله به دبیر‌خانه این همایش رسیده؛ اما به علت محدودیت زمانی حدود ۱۵ مقاله ارائه می‌شود و کلیه مقالات نیز در کتابی به چاپ خواهند رسید. 
وی تاکید کرد: علاوه بر ارائه سخنرانی، نمایشگاهی از کتاب‌ها و هنر‌هایی که به فردوسی و شاهنامه پرداخته‌اند برگزار می‌شود.
یاحقی درباره دیگر برنامه‌های این روز ادامه داد: روز ۲۵ اردیبهشت با حضور میهمانان، شخصیت‌های ادبی و حضور دوستداران فردوسی گردهمایی در آرامگاه فردوسی صورت خواهد گرفت که شامل برنامه‌های متنوع فرهنگی است.
حکیم ابوالقاسم حسن بن علی توسی معروف به فردوسی (حدود سال ۳۱۹ تا حدود ۳۹۷ هجری خورشیدی) در ناحیه توس خراسان به دنیا آمد و همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد. او شاعر حماسه‌سرای ایرانی و سراینده «شاهنامه فردوسی» است. این اثر مشهورترین اثر حماسی زبان فارسی و طولانی‌ترین منظومه به زبان فارسی تا زمان خود بوده‌ است. او را از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌گو دانسته‌اند. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده‌ است.

استاد مرتضی مطهری

در روز 13 بهمن 1298 خ،در روستای فریمان مشهد، خداوند به حاج شیخ محمد حسین مطهری و همسرش فرزندی هدیه کرد (1) که مرتضی نامیده شد و برای آن خانواده پاک، بهاران را به ارمغان آورد.

مرتضی کم کم دوران کودکی را پشت سر گذاشت. او که علاقه عجیبی به حقیقت و معنویت داشت با شور و شوق فراوان، نزد پدر شروع به آموزش ‍ کرد و عاقبت این اشتیاق، وی را به مکتب کشاند و به دیدار گلهای آن بوستان رساند.

بوی خوش گلستان

او در دوازده سالگی عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علمیه مشهد را احساس کرد و عاشقانه به آنجا روی کرد (2) و چنان پرتلاش و منظم به تحصیل مشغول شد که باعث شگفتی اهل بصیرت گردید.

رفته رفته افکاری بلند و سؤالهایی سرنوشت ساز برایش آشکار شد جهان آفریده کیست؟ خدا چگونه صفاتی دارد؟ انسان برای چه آفریده شده است؟ و... این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو می‌کرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی - مدرس فلسفه الهی - حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمری درگذشت.(3)

سرانجام مرتضی در سال 1316 شمسی در زمانی که حکومت سیاه رضاخان بیداد می‌کرد. ظلمت همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضیلت، همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضیلت راهی حوزه علمیه قم شد تا روح تشنه‌اش را از کوثر قرآن و زمزم عترت سیراب کند.(4)

مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقه‌ای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفت زده کرد.(5)

او آرام و قرار نداشت، منتظر و تشنه به دنبال گمشده‌ای بود در این هنگام ستاره‌ای بدرخشید و او را به مقصود رساند. حضرت امام خمینی - الگوی علم و تقوا - درس اخلاق تشکیل داد و به نور افشانی و انسان سازی پرداخت. 

مطهری به زیارت آن استاد بزرگ نایل آمد و از سرچشمه زلال او سیراب شد. (6) این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس "یافتن " و "رسیدن " بود نه فقط "دانستن " و "آموختن ".

مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهم‌ترین کارهایش و بلکه عالی‌ترین و مهم‌ترین کارهایش و بلکه عالی‌ترین و مهم‌ترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحری بود. او شیرینی و لذتی از این کار مبارک و سعادت آفرین، احساس ‍ می‌کرد که شب تیره زندگیش را تبدیل به روز روشن می‌نمود.

دانش اندوزی

مطهری با دقت، سرعت، نظم و تلاشی ستودنی به آموختن علوم اسلامی مشغول شد او نزد آیة الله صدوقی، کتاب "مطول " را فراگرفت و در محضر آیة الله مرعشی نجفی، "شرح لمعه " را بیاموخت. او همچنین از استادانی بزرگ مانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی - معروف به داماد - انگجی و میرزا مهدی آشتیانی - که سلام خدا بر همگی آنان - در علوم گوناگون بهره مند شد.

دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید و شگفت انگیز کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه می‌زیست، با آن تنفس می‌کرد و روحش با این کتاب همدم و جمله‌های گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهم‌تر آنکه به هر آنچه می‌دانست عمل می‌کرد. راستی که مرد حقیقت و معنویت بود.(7)

مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال 1323 شمسی آغاز کرد. (8) او بحث حکمت از "شرح منظومه " حکیم سبزواری و مبحث نفس از "اسفار اربعه " صدرالمتألهین شیرازی را در محضر حضرت امام خمینی آموخت.(9)

وی بعد از ورود آیة الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد (10) و از بحثهای مجتهد پرور آن عالم ربانی بهره مند شد. او پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیة الله بروجردی تقلید می‌کرد.(11)

مطهری، درس اصول فقه را از "مباحث عقلیه " به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت (12) و راز و رمز اجتهاد را از آن حکیم الهی و فقیه وارسته بیاموخت.

در سال 1329 ش. استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی حاضر شد و مبحث "الهیات " از کتاب "شفا" (تألیف ابوعلی سینا) را از آن حکیم بزرگ بیاموخت.(13)

علامه طباطبایی، درس دیگری - غیر از الهیات شفا - در فلسفه شروع کرده بود که در شبهای پنجشنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیة الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی و... شرکت می‌کردند (14) ثمره مبارک این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه است به نام کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم ". سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست.

استاد مطهری، همچنین در دوره تحصیل همفکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی "فدائیان اسلام ". بود.(15) این حزب سیاسی اسلامی که در سال 1324 شمسی، از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤ ثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.

مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت. او از جمله کتابهای ذیل را تدریس کرد:

"مطول " (در علم معانی، بیان و بدیع )،

"شرح مطالع " (در علم منطق )،

کشف المراد (در علم منطق )،

"رسائل " و "کفایه " (در علم اصول فقه )،

"مکاسب " (در فقه )

"شرح منظومه " و "اسفار" (در فلسفه ).(16)

ادامه مطلب ...