پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پهلوانان شاهنامه با طبیعت، سازگاری زیستی دارند

شروین وکیلی شاهنامه‌پژوه، در نشست «رمزشناسی من ِ پارسی» گفت: از سویی بیشتر پهلوانان شاهنامه، به ویژه ابر پهلوانان آن، تنومند هستند و از سوی دیگر انسان کامل با طبیعت سازگاری کامل دارد. رابطه پهلوانان شاهنامه با طبیعت نمونه بارز این سازگاری در سطح زیستی است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،  وکیلی در سومین گام اسطوره‌شناسی ایرانی که به «رمزشناسی من ِ پارسی» اختصاص داشت با بیان این مطلب گفت: «انسان کامل ویژگی‌هایی دارد که برای نمونه می‌توان به توانایی او اشاره کرد که در پهلوانان به صورت تنومندی جلوه می‌کند.» 
وی افزود: «حتی زیبایی نیز همانند آنچه در سیاوش می‌بینیم، می‌تواند یک ویژگی نمایان انسان کامل باشد. ضد قهرمانان شاهنامه هم گاه جلوه‌هایی از زیبایی را دارند مانند افراسیاب که با اینکه رفتار مهیبی دارد، اما زیباروست.» 
مولف کتاب «سوشیانس» یادآور شد: «یک عنصر دیگر نزد انسان کامل و پهلوانان پاکیزگی است. شستن تن رفتاری است که ابر انسان‌ها هنگام انجام کارهای بزرگ یا نیایش انجام می‌دهند. صورت دیگر این پاکیزگی آراستگی تن است که این‌ها همه رفتارهای نیکی است که امروزه به آن متانت می‌گویند این متانت در منش و رفتار انسان‌های برگزیده به روشنی آشکار است.» 
وی به ویژگی‌های شخصیتی جمشید در شاهنامه اشاره کرد و گفت:‌ ویژگی مهم جمشید در اساطیر ایران ارتباط ویژه‌ای است که او با طبیعت دارد. جمشید چهره‌ای است که «ورجمکرد» را ساخت و توسعه داد. در سنت اساطیری ایران، زمان با جمشید آغاز می‌شود؛ به عبارت دیگر او آغازگر درگیری نیک و بد است و از سوی دیگر جمشید با خورشید نیز پیوند دارد و در زمان حکومت او بر جهان، مردم تندرست‌اند و گرفتار بیماری و مرض نمی‌شوند. 
مولف کتاب «خلاقیت» خاطرنشان کرد: فردوسی در شاهنامه خیلی زود از کنار کشته شدن جمشید گذشته شده است و در اوستا تنها به این نکته اشاره شده که ضحاک، جمشید را کشت. در متن‌های بعدی روزگار ساسانیان از پشیمانی جمشید سخن به میان آمده است. در این متن‌ها جمشید از این که از فرمان خداوند سرپیچی کرده اظهار پشیمانی می‌کند.
وی افزود: نخستین تنش بزرگی که در اساطیر کهن آریایی
پنج عنصر را می‌توان به عنوان نشانه‌های انسان کامل در نظر گرفت. ورزیدگی، تندرستی، آرامش، خویشتنداری و متانت این پنج عنصر را شامل می‌شود
وجود دارد، سرماست؛ همان که به آن «ملکوسان» یا یخبندان می‌گویند. جمشید با ساختن «ورجمکرد» نخستین آرمانشهر ایرانی، به مقابله با یخبندان و سرما می‌رود. ساختن این آرمانشهر کاری برای اثبات حقانیت خود اوست.
وکیلی با اشاره به ورجمکرد گفت:‌ ورجمکرد، نام پناهگاهی زیرزمینی و بزرگ است که «جم» یا جمشید به فرمان اهورامزدا آن را به شیوه‌ای که بند بند آن در وندیداد اوستا مشخص شده، بنا کرد تا در برابر تغییرات جوی آینده و زمستان سخت و کشنده‌ای که در راه بود، مردمان و جانوران به آن پناه جویند. در این نوشته، از سوی اهورامزدا ،طرحی به جمشید پیشنهاد داده شد که می‌توان آن را یکی از کهن‌ترین نمونه‌های شهرسازی در فرهنگ بشری دانست.
وی افزود: هنگامی که سرما بر زمین حاکم می‌شود جمشید «ورجمکرد» را می‌سازد؛ اما آزمایش او از جنس مکان نیز هست. او با ساختن دژ، که بعدها تبدیل به یک شهر اساطیری می‌شود، انسان‌هایی را در آنجا اسکان می‌دهد که گرفتار بیماری نمی‌شوند و از خطرها محفوظند. این «ور» کنش جمشید در مقابله با طبیعت است.
 این اسطوره‌پژوه خاطرنشان کرد:‌ در یشت‌ها می‌خوانیم که هنگامی که جمشید «ورجمکرد» را ساخت از هر گروه و قبیله‌ای شماری را در آنجا جای داد؛ اما بیماران و افرادی که نقص داشتند به آنجا راه پیدا نکردند. در روایت‌های اساطیری «ملکوسان» تا  روز بیشتر نمی‌توانسته است دوام بیاورد پس «ملکوسان» همان زمستان است. «ورجمکرد» سلاح جمشید در رویارویی با سرما است.
وی افزود: جمشید نخستین کسی است که گناه می‌کند. گناه او یکی ادعای خدایی کردن اوست و دیگر خوردن گوشت است. به عبارت دیگر دروغ، غرور و خوردن گوشت گناهانی است که جمشید را طغیان‌گر می‌کند. ابرانسانی جمشید تا وقتی است که شکلی از پرهیز را در خود دارد هم اینکه این پرهیز را کنار می‌گذارد و دچار لغزش و گناه می‌شود و از چهره ابرانسانی خود دور می‌افتد. بدین گونه اتصال او با طبیعت نیز گسسته می‌شود.
مولف کتاب «مدل‌سازی تغییرات فرهنگی» گفت: اگر بخواهیم به شیوه‌ای علمی به این اشارات اساطیری نگاه کنیم، می‌توان جمشید را رهبر قبایل آریایی دانست که آنها را برای محافظت
از سرما راهنمایی می‌کند به همین دلیل است که جمشید را گستراننده مکان و وسعت دهنده زمین دانسته‌اند.
به گفته وکیلی پرسش پایه‌ای در این بحث این است که آیا می‌توانیم در چارچوب‌های اساطیری و تاریخی خود قالبی به‌وجود بیاوریم تا دریابیم انسان کامل چگونه انسانی است؟ زیربنای تئوریک چنین بحثی چهار گزینه فرهنگی، اجتماعی، روانی و زیستی است. برای این کار می‌توان فهرستی از صفات را از تاریخ و اسطوره‌ بیرون کشید تا سیمایی از انسان کامل را به دست آورد. 
وی افزود: در این بحث مدل جامعه‌شناسانه‌ای از مفهوم «من» وجود دارد که از چهار سطح زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است که در هر یک از این سطوح یک متغیر پایه‌ای وجود دارد که معنا، قدرت، لذت و بقا نامیده می‌شود. این راه درستی است برای آنکه مفهوم «من» را دریابیم و فرموله کنیم. از این راه می‌توان به درک رفتار پهلوانان در متن‌های حماسی هم پی برد.
این اسطوره‌شناس و شاهنامه‌پژوه در ادامه صحبت‌هایش گفت: یکی از بخش‌های مهم گنجینه ملی ما اسطوره است. فرهنگ نیز خزانه‌ای از آگاهی‌هاست که نسل به نسل باقی می‌ماند. این فرهنگ لایه‌های متفاوتی دارد که دیرینه‌ترین آنها اسطوره است. فرهنگ به طور مشخص به معنای سطح پیچیدگی سیستم‌هاست که عناصر آن از منش انسانی تشکیل شده است. 
وی افزود: منش، یک واحد نشانه‌گزار معنایی و فرهنگ شبکه انتقال معناهاست. پس فرهنگ یک پدیده نمادین به‌شمار می‌آید و این نکته هم در خور ذکر است که خزانه فرهنگی ما اگر چه دیرینه است؛ اما آنچه از آن درمی‌یابیم فهم انسان‌های نزدیک به روزگار ما، از آن فرهنگ کهن سال است بنابراین ضرورت دارد که عناصر فرهنگی را دریابیم و بازخوانی و تفسیر کنیم تا به کار امروز ما بیاید. در طول تاریخ نیز همیشه این گونه بوده است که فهم فرهنگ از نسلی به نسل دیگر بازخوانی تازه‌ای یافته است.
سومین گام اسطوره‌شناسی ایرانی به «رمزشناسی من ِ پارسی» اختصاص داشت که شامگاه ۲۰ فروردین‌ با سخنرانی دکتر «شروین وکیلی» در موسسه خورشید برگزار شد.
نظرات 2 + ارسال نظر
sepnadehonar جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.sepandhonar.com

www.sepandhonar.com
www.sepandhonar.ir

[ بدون نام ] جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ب.ظ

www.sepandhonar.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد