پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

«همایش هزاره شاهنامه» برگزار می‌شود

فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با همکاری بنیاد ایران‌شناسی، «همایش بین‌المللی هزارمین سال سرایش شاهنامه» را در روزهای 24 و 25 اردیبهشت‌ برگزار می‌کند.این همایش در راستای ثبت جهانی هزارمین سال پایان سرایش شاهنامه در یونسکو صورت می‌گیرد.
«همایش هزاره شاهنامه» با حضور برخی از فردوسی‌شناسان، شاهنامه‌پژوهان و استادان زبان و ادبیات فارسی ایران و دیگر کشورها، برگزار می‌شود. همچنین مدیران گروه‌های ادبیات دانشکده‌های ادبیات سراسر کشور، به‌همراه اعضای پیوسته و وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این همایش حضور می‌یابند.
محمد دبیرمقدم، معاون علمی و پژوهشی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، این همایش را با همایش هزاره فردوسی که در سال 1313 در دارالفنون برگزار شد مقایسه کرده است.  


«همایش هزاره شاهنامه» در روزهای شنبه و یکشنبه (24 و 25 اردیبهشت) در محل بنیاد ایران‌شناسی واقع در تهران، خیابان شیخ بهایی جنوبی، خیابان ایران‌شناسی، برگزار می‌شود.

سرگذشت رستم در متون پهلوی دوران میانه

به گزارش ایبنا،در ادامه  نشست‌های تخصصی موسسه فرهنگی هنری جمشید جاماسیان، مریم دارا؛ دانشجوی دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران به بررسی «چهره رستم در متون پهلوی دوران میانه» می‌پردازد.

به گفته مریم دارا، رستمی که در نگاشته‌های دوره میانه آمده، رستم اسطوره‌ای ایران است. چهره و شخصیت رستم شاهنامه با آنچه در متون دوره‌ میانه آمده، همانندی‌های بسیاری دارد و البته تفاوت‌هایی هم دارد. در این نشست به این که از رستم در چه متن‌هایی نام برده شده و این رستم اسطوره‌ای چگونه رستمی است، سخن خواهد رفت.

رستم نام‌آورترین چهره اسطوره‌ای در شاهنامه و ادبیات ایران است. این شخصت اسطوره‌ای، چنان‌که در شاهنامه فردوسی روایت شده، فرزند زال و رودابه است و تبار پدری‌اش به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهره برتر اوستا) می‌رسد.

عظمت رستم در شاهنامه به گونه‌ای است که بعد از مرگ رستم خود فردوسی نیز دیگر دل بسته‌ زندگی نیست و تمایل دارد شاهنامه‌اش را به پایان برساند، این معنی را می‌توان از فضای پایانی داستان رستم و شغاد بعد از نابودی خاندان زال دریافت.

در منابع تاریخی آمده است که داستان «رستم و اسفندیار» را «ابن ندیم جبله بن سالم» (نیمه اول قرن دوم هجری) به عربی ترجمه کرده و کتاب «کی‌لهراسب شاه»، را «علی بن عبیده الریحانی» به عربی برگردانیده است، سکیسران را نیز که مسعودی آن را ذکر کرده، مترجم آن «ابن مقفع» بوده است.

در این کتاب ظاهرا از قهرمان‌های سیستان، از جمله از کشته شدن اسفندیار به دست رستم و کشته شدن رستم به دست بهمن، سخن در میان بوده است. این نویسنده می‌آورد که ایرانیان این کتاب را بزرگ می‌شمردند. «اسدی» نیز، در ذیل لغت «وسناذ»، بیتی را به ترجمه فهلوی (یکی از لهجه‌های قدیم شمال و غرب ایران) از نامه‌ «پیران ویسه» نقل کرده است که ظاهرا درباره‌ اعمال این پهلوان بوده است. 

پیشینه اسطوره‌ای نوروز بر پایه شاهنامه فردوسی

از دوران اسطوره‌ای، یا پیش از تاریخ، آثار مکتوبی به‌جای نمانده است و آنچه می‌دانیم بر پایه روایات است. درباره نوروز نیز اسطوره‌ای وجود دارد و به روزگار جمشید، تاثیرگذارترین پادشاه پیشدادی، بازمی‌گردد. در این اسطوره، جمشید بنیانگذار نوروز دانسته شده است.راشین جهانگیری، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران گفت: چرا جشن نوروز و جشن‌هایی همانند آن، در فرهنگ‌های مختلف اهمیت دارند و به‌جای می‌مانند؟ به گمان من، مهم‌ترین علت اهمیت و ماندگاری آنها، ارتباط این جشن‌ها با طبیعت است. جشن‌هایی که با طبیعت و دگرگونی‌های آن پیوند دارند، ممکن است پوسته آنها در گذر زمان تغییر کند، اما هسته مرکزی آنها باقی می‌ماند و به زندگی خود ادامه می‌دهد. از سویی دیگر، این جشن‌ها و به ویژه جشن نوروز با ذات و فطرت آدمی نیز ارتباط دارد. به سخن دیگر، آدمی ذاتاً دوست دارد که همانند طبیعت نو بشود و تازگی از سر گیرد. 
جمشید پیشدادی بنیانگذار نوروز باستانی وی افزود: از دوران اسطوره‌ای یا پیش از تاریخ، آثار مکتوبی به‌جای نمانده است و آنچه می‌دانیم برپایه روایات است. درباره نوروز نیز اسطوره‌ای وجود دارد و به روزگار جمشید، تاثیرگذارترین پادشاه پیشدادی، بازمی‌گردد. در این اسطوره، جمشید بنیانگذار نوروز دانسته شده و چنین آمده است که او روزی تصمیم گرفت که آدمیان را از گزند دیوانی که بر آنها چیره شده بودند و طبیعت را به آشوب کشیده بودند، رهایی ببخشد. پس زمان بی‌گزندی پدید می‌آورد که آدمیان و موجودات دیگر در آن به آسودگی زندگی می‌کردند. این زمان، 300 سال به‌طول می‌انجامد. 
وی افزود: جمشید در روز نخست سال به دیوان فرمان می‌دهد که تخت زرین او را بر دوش بگیرند و او را به آسمان ببرند. بدین گونه جمشید در یک روز از دماوند به بابل می‌رود. هنگامی که او نشسته بر تخت و بر دوش‌های دیوان در آسمان پرواز می‌کرد، اولین تابش اشعه خورشید بر تخت زرین او افتاد و مردم را به این تصور دچار کرد که دو خورشید در آسمان می‌درخشد. پس این روز فرخنده را جشن گرفتند و نام آن را نوروز گذاشتند. 
جهانگیری خاطرنشان کرد: به هر روی، ارتباط جمشید با نوروز، روشن کننده سه نکته است؛ نخست آنکه نشان از دیرینگی و قدمت نوروز دارد، دوم آنکه نوروز سرآغاز برآمدن خورشید و اعتدال بهاری است و سوم آنکه نوروز آغاز نو شدن طبیعت و سال است. 
پیشینه تاریخی نوروز بر اساس شواهد تاریخی وی افزود: درباره پیشینه تاریخی نوروز، اثر مکتوب چندانی در دست نیست، اما شواهد تاریخی در دست هست که دلیل بر برپایی این جشن در روزگاران باستان و پس از آن است. حتی می‌توان دلایلی آورد که نشان می‌دهد پیش از آمدن آریایی‌ها به سرزمین ایران، نوروز در ایران و بین‌النهرین برگزار می‌شده است. از سویی دیگر آریاییان اعتقاد به دو جشن زمستان بزرگ و تابستان کوچک داشتند و این دو جشن را آغاز سال نو می‌دانستند. 
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: نکته درخور توجه آن است که در کتاب اوستا، اشاره‌ای به نوروز نشده است و تنها در متن پهلوی همانند «دینکرد» است که به فراوانی از این جشن سخن به میان آمده است. می‌توان پرسید که چرا در اوستا نامی از نوروز نیست؟ پاسخ این است که یکی از جشن‌های پایان سال که در اوستا بسیار بدان اهمیت داده شده، «گَهَنبار هَمِسْپَتْمَدْم» است. 
وی افزود: این گَهَنبار از آن رو اهمیت دارد که گاه آفرینش انسان توسط خداوند است. روز ششم سال نو زمان برگزاری این گهنبار است. به‌نظر می‌آید که نوروز در ضمن این گهنبار گرامی داشته می‌شده است. از سویی دیگر گاهشماری زرتشتی برپایه شمارش روزها نیست، بلکه بر اساس نام روزها و جشن‌های ماهیانه است. پس این نیز نشان می‌دهد که نوروز در قالب یکی از این جشن‌های ماهانه معرفی شده است. 
جهانگیری یادآور شد: نوروز عام و خاص به گاهشماری قدیم برمی‌گردد. به ویژه در زمان ساسانیان وقتی اعتدال بهاری اتفاق می‌افتاد، روز اول را اول سال نو قرار می‌دادند. پنج روز اول، نوروز عام بود و روزهای بعد نوروز خاص. در روز اول حکمران بر تخت می‌نشست و مردم از او دینار و مال دریافت می‌کردند. در روز دوم کشاورزان به دیدن او می‌آمدند، در روز سوم لشکریان و در روز چهارم درباریان و در روز پنجم اطرافیان و خانواده او برای شادباش نوروز می‌آمدند. روز ششم نوروز بزرگ بود و اختصاص به خاصان و برگزیدگان داشت. 
وی افزود: بعدها یکی از اتفاقاتی که در زمان سلجوقیان پیش آمد، تغییر در گاهشماری و پدید آمدن تقویمی درست بود. این کار به دستور ملکشاه سلجوقی و توسط هشت تن از ریاضی دانان و اخترشناسان انجام گرفت و گاهشماری جلالی یا ملکی نامیده شد و یکی از کم خطاترین تقویم‌هاست. 
آیین‌های نوروزی و پیام‌آوران چکامه‌سرای نوروزی وی افزود: در گذشته بازیگرانی بوده‌اند که در نوروز، لباس‌های ویژه‌ای می‌پوشیدند و شعر می‌خواندند و پیام‌آور نوروز بودند. آنها نوید رفتن زمستان و آمدن بهار و آغاز فصل پویش و تکاپو را می‌دادند. قدیمی‌ترین این پیک‌های نوروزی «کوسه برنشین» است. دسته‌ای دیگر «آتش افروزها» بودند که بعدها جای خود را به حاجی فیروز دادند. آتش افروزها در خیابان‌ها به بازیگری می‌پرداختند و مشعل‌هایی را در دست داشتند و مراقب بودند که آتش آن خاموش نشود. 
آنها سرودهایی در ستایش بهار و نوروز می‌خواندند و بدین گونه به پیشواز نوروز می‌رفتند. به گمان بسیار این بازیگری با آیین تموز در بین‌النهرین ارتباط داشته است. در بین‌النهرین کسانی را که چهره‌ای زشت و سیاه داشتند به سرودخوانی وامی‌داشتند. گروهی نیز آتش‌افروزان را به آیین بازگشت سیاوش نسبت می‌دهند. به هر حال همه اقوام بر این باور بوده‌اند که پس از یک دوره رخوت، باید نوزایی اتفاق بیفتد. 
وی افزود: از مهم‌ترین آیین‌های نوروزی، یکی هم خانه تکانی است. این رسمی دلچسب و دیرینه است و بر این باور استوار است که باید در پایان سال، خانه و محیط زندگی را از پلیدی‌ها و پلشتی‌ها پاک کرد و بدین گونه به استقبال بهار رفت. از سویی دیگر بنا بر باور کهن ایرانی، روزهای پایان سال زمان بازگشت روان درگذشتگان به زمین است. آنها به مدت ده روز در نزد بازماندگان خود می‌مانند و دوست دارند که محیط زندگی پیشین آنها پاکیزه باشد. از این رو پس از سپری شدن ده روز، مردم در صبح نوروز بر پشت بام خانه‌های خود می‌روند و آتش می‌افروزند تا روان درگذشتگان را بدرقه کنند و آرزو کنند که آنها برای بازماندگان خود نیکی و شادی بخواهند. 
وی به چهارشنبه سوری نیز اشاره کرد و گفت: درباره چهارشنبه سوری که یکی از جشن‌های پیش از نوروز است، این کشمکش وجود دارد که آیا باید این روز را جشنی ایرانی دانست؟ نکته اینجاست که ما در گذشته چنین جشنی نداشته‌ایم، اما به‌جای آن از جشنی به نام «سوری» نام برده شده که در آن مردم بوته‌ها را آتش می‌زدند و بی‌آنکه بخواهند از روی آن بپرند، به شادی و پایکوبی می‌پرداختند و از خداوند سپاسگزاری می‌کردند و به پیشواز بهار می‌رفتند. حتی نام چهارشنبه سوری هم ایرانی نیست. چون ما در گاهشماری باستانی، هفته و نام روزهای هفته نداشته‌ایم.

نوروز به روایت خیام نیشابوری

"و از گاه جشن آفریدون تا این وقت نهصد و چهل سال گذشته بود و آفتاب نوبت خویش به عقر آورد، گشتاسپ بفرمود تا کبیسه کردند و فروردین آن روز آفتاب به اول سرطان گرفت و جشن کرد و گفت این روز را نگاه دارید و نوروز کنید" (عمر خیام، رسالۀ نوروزنامه).

نام و آوازۀ حکیم عمر خیام، این شاعر خوش‌اندیش و فلسفی مشرب و سرگشته آسمان‌ها امروزه بر کسی پوشیده نیست. خیام نمونۀ کامل روحیۀ ایرانی است و با اندکی طعنه می‌توان او را فرزانه‌ای همه سویه برشمرد.

در نگاه نخست به آثار فلسفی خیام او را حکیمی متشرع می‌یابیم و رباعی‌هایش چهرۀ دگرگونه‌ای از او را نشان می‌دهد. این تناقض‌ها گاه چنان چشمگیر است که بعضی از پژوهندگان قایل به دو خیام هستند و دو نفر را خالق این دو اثر متناقض می‌دانند که این موضوع سال‌ها پیش توسط استاد محیط طباطبایی طرح شده بود.

اما منظور از چندبُعدی بودن شخصیت خیام آن است که وقتی از خیام ِ رباعی‌سرا دور شویم، به خیامی می‌رسیم که سویۀ شاعری‌اش در مقایسه با سایر ابعاد وی ضعیف‌تر است. از خیام حکیم، آثار پیشرفته‌ای از گونه‌های مختلف علوم عقلی می‌توان یافت و گاه جلوه‌هایی از تصوف را نیز در آثار وی می‌توان سراغ گرفت. در رباعی‌های خیام‌، صرف‌نظر از اصالت آنها، جلوۀ صوفیانه و فلسفی رنگی آشکار دارد و شاید برای ما ایرانیان یا دیگر علاقه‌مندان وی در فرنگ بیشتر این دو چهره از او مد نظر بوده که با زندگی روزمرۀ نسل‌های ایرانی آمیخته شده‌است و از این منظر است که خیام از بین سخن‌آوران ایرانی در جهان شهره می‌شود و گاه به عنوان نمایندۀ‌ طرز تفکر شر در اروپا طرح می‌شود.

بنا بر این، باید پذیرفت که خیام را زادۀ دورۀ‌ پایان خردگرایی می‌نامند. به همین دلیل است که کسی قصد تتبع در آثار  خیام را دارد، می‌باید تنها به محتوای آثارش دل نبندد، بلکه زمینه و زمانه و روحیات و خلقیات خیام را نیز در نظر آورد. چرا که طی سال‌های اخیر چهره‌ای اسطوره‌ای از خیام در غرب پدید آورده‌اند.

شاید بتوان رمز جاودانگی خیام را به خاطر اندیشه‌هایی دانست که در آن وجود دارد. این اندیشه‌ها، اندیشه‌هایی مقطعی و مربوط به زمان ویژه‌ و به گمان یک گروه و در شرایط خاص نیستند، بلکه مسایلی هستند که با چندین قرن حیات بشر درآمیخته‌اند و در واقع، دغدغۀ‌ خاطر نسل‌های گوناگون است.

ما معمولاً شعری را که با آن احساس اشتراک بکنیم و با درونیات ما بیشتر درگیر باشد، بیش‌تر می‌پسندیم و این رباعی‌ها اندیشه و نمادی از سال‌ها رنج کشیدن بشر است. برای خیام پرسش‌هایی مطرح است که با سؤالات بنیادین بشر درگیر است. به تعبیر فیتزجرالد انگلیسی: "خورشید طلوع می‌کند و میکده باز می‌شود. خیام متفکر است و در بحر فکر فرو می‌رود و شراب می‌نوشد".

حال که سخنمان به رباعیات خیام رسید، این رباعی را از او می خوانیم:

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست                برخیز و به جام باده کن عزم درست
 کین سبزه که امروز تماشاگه توست           فردا همه از خاک تو برخواهد رست

خیام از جملۀ اندیشمندان نادر ایرانی بود که رساله‌ای در بارۀ نوروز نوشته‌است. این رساله را استاد مجتبی مینوی بر اساس نسخۀ منحصر به‌فرد کتابخانۀ عمومی برلین منتشر کرده‌است. این رساله که در حدود ۴۹۵ هجری نوشته شده، از آثار معروف فارسی خیام است و با نثری ساده و شیوا، پیدایی نوروز و آداب برگزاری آن را در دربار ساسانیان بازگو کرده‌است. او در این رساله با شیفتگی تمام در بارۀ آیین جهانداری شاهنشاهان کهن ایرانی و پیشه‌ها و دانش‌هایی که مورد توجه آنان بوده، سخن رانده و تنی چند از شاهان داستانی و تاریخی ایران را شناسانده‌است.

استاد مینوی در بارۀ این رساله می‌نویسد: "خیام جشن نوروز را که یکی از رسوم ملی ایران است، موضوع رسالۀ خویش قرار داده و بنا بر این، باید گفت به ملیت ایران علاقه‌مند بوده‌است؛ خاصه وقتی می‌بینیم به اصرار زیاد مراعات و حفظ این جشن را حتی بر اقوام ترک و روم نیز واجب می‌شمارد." وی سپس ادامه می‌دهد: "مؤلف از شاهان اساطیری و تاریخی ایران تا زمان یزدگرد شهریار بسیار یاد می‌کند و پیشه‌ها و رسوم و فنونی را که ایشان نهاده‌اند، مطابق با روایاتی که در شهنامه‌ها آورده‌اند، نقل می‌کند." 

از توصیفات استاد مینوی که بگذریم، می‌بینیم که خیام در نثری شیوا پدید آمدن نوروز را این گونه توصیف می‌کند: "به فرمان ایزد تعالی حال‌های عالم دیگرگون گشت، و چیزهایی نو پدید آمد، مانند آنک در خورد عالم و گردش بود، چون آن وقت را دریافتند ملکان عجم، از بهر بزرگ‌داشت، آفتاب را و از بهر آن که هر کس این روز را در نتوانستندی یافت نشان کردند، و این روز را جشن ساختند، و عالمیان را خبر دادند تا همگنان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند، و چنین گویند که چون گیومرت این روز را آغاز تاریخ کرد هر سال آفتاب را (و چون یک دور آفتاب بگشت در مدت سیصد [و] شصت و پنج روز) به دوانزده قسمت کرد هر بخشی سی روز، و هر یکی را از آن نامی نهاد و به فرشته‌ای باز بست از آن دوانزده فرشته که ایزد، تبارک و تعالی، ایشان را بر عالم گماشته‌است، پس آن گاه دور بزرگ را که سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروزی است سال بزرگ نام کرد و به چهار قسم کرد، چون چهار قسم ازین سال بزرگ بگذرد نوروز بزرگ و نو گشتن احوال عالم باشد، و بر پادشاهان واجبست آیین و رسم ملوک به جای آوردن از بهر مبارکی و از بهر تاریخ را و خرمی کردن به اول سال، هر که روز نوروز جشن کند و به خرمی پیوندد تا نوروز دیگر عمر در شادی و خرمی گذارد، و این تجربت حکما از برای پادشاهان کرده‌اند".

البته باید به خاطر داشته باشیم که خیام مبدع تقویم جلالی نیز بود. این تقویم را یکی از دقیق‌ترین گاه‌شماری‌ها دانسته‌اند، چرا که تا پیش از تنظیم تقویم جلالی، "کبیسه"ها یا حساب نمی‌شدند و یا این که به شکلی در تقویم جای می‌گرفتند که باز خود مشکلاتی را پدید می‌آورد. بنا بر این، آن چه که تقویم جلالی را برجسته کرده‌است، شیوۀ محاسبۀ کبیسه‌هاست. چنان که می‌دانیم هر سال ۳۶۵ روز و پنج ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۹ ثانیه است و منظور از کبیسه همین پنج ساعت و اندی است که منجمان از قدیم در این فکر بوده‌اند که با آن چه کنند. در دورۀ ساسانی، پس از هر ۱۲۰ سال، یک سال را به صورت چرخشی ۱۳ ماهه حساب می‌کردند. به این معنا که پس از ۱۲۰ سال اول، فروردین دو ماه و بعد از ۱۲۰ سال دوم، اردیبهشت دو ماه و به همین ترتیب تا اسفندماه در نظر گرفته می‌شد تا کبیسه محاسبه شود. پس از اسلام این کار به فراموشی سپرده شد و در نتیجه، بین سال عرفی و سال حقیقی اختلاف به وجود آمد؛ به طوری که دیگر نوروز، یعنی اول فروردین، با اول بهار مطابقت نداشت. این بود که جلال‌الدین ملک‌شاه از گروهی از اخترشناسان که خیام جوان در رأس آنها بود، خواست که این مشکل را برطرف کنند
 
آنها وقتی که رصد کردند، دیدند که ۲۱ روز از سال طبیعی جلو افتاده‌اند، یعنی متوجه شدند که روز نوروز آنها در ۲۱ فروردین واقع شده‌است و به همین دلیل آنها در سال ۴۵۸ هجری سال خود را ۲۰ روز عقب کشیدند.

از سخنان نغز ریاضی و نجومی که بگذریم، باید اعتراف کنیم که سال نو و نوروز در اندیشۀ عمر خیام نشانی از فلسفۀ او در باب هستی و نیستی است.  

دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی به‌تازگی کتابی را با عنوان "هستی و مستی" که روایت ایشان در بارۀ دنیای پررمز و راز خیام است، منتشر کرده‌است. دکتر دینانی معتقد است ما با خیامی مواجهیم که در جایگاه فیلسوف - ادیب در رباعیات خود نیز فلسفه‌ورزی می‌کند و با ذوق ادبی که دارد، در مورد مشکل‌ترین مسایل فلسفه می‌اندیشد.

پیشینه دانش‌های جهانی ایران زمین به روایت شاهنامه فردوسی

دبیرکل بنیاد فردوسی در هفته هنری شاهنامه در سارایوو گفت: آگاهی‌های بنیادین حکیم توس از تاریخ ده هزار ساله پیشینیان خویش توانسته شاهنامه را سرشار از مطالب آموختنی کند و پیشکشی از سوی فرهنگ و تمدن ایرانی باشد به همه جهانیان تا جان شیفتگان دانش و فرهنگ و هنر را سیراب کند.آیین گشایش هفته هنری «شاهنامه» در فستیوال جهانی زمستانی سارایوو، 9 فوریه (20 بهمن) با نشستی ادبی و با حضور مدیران فرهنگی کشورهای بوسنی و ایران و استادان و دانشجویان کرسی زبان فارسی حوزه بالکان برگزار شد. در این نشست، یاسر موحدفرد، دبیر کل بنیاد فردوسی درباره «جهان شاهنامه» سخن گفت و به پیشینه دانش‌های جهانی در ایران زمین اشاره کرد. همچنین ابوالفضل ورمزیار، نقال ایرانی به زبان انگلیسی و فارسی به برخوانی شاهنامه فردوسی پرداخت.
شاهنامه بیانگر تاریخ ده هزار ساله پیشینیان و نیاکان یاسر موحدفرد، دبیرکل بنیاد فردوسی در ادامه سخنانش در هفته هنری شاهنامه در سارایوو گفت: شاهنامه گنجنامه جهانی است که روایت‌گر تاریخ کشوری دانش‌پرور و هنردوست و پیوند دهنده 2 دوره تمدن ایران باستان و تمدن اسلامی است. آگاهی‌های بنیادین حکیم توس از تاریخ ده هزار ساله پیشینیان خویش توانسته شاهنامه را سرشار از مطالب آموختنی کند و پیشکشی از سوی فرهنگ و تمدن ایرانی باشد به همه جهانیان تا جان شیفتگان دانش و فرهنگ و هنر را سیراب کند.
بررسی سنگ‌شناسی و زمین‌شناسی در شاهنامه فردوسی وی افزود: از 7 تا 11 هزار سال پیش در دوره تاریخی جمشید که در شاهنامه بدان اشاره رفته است، استخراج کان‌ها به درستی روایت شده و در دوران دیگر باستانی سنگ‌شناسی، کان‌شناسی و زمین‌شناسی به رشد فراوانی در ایران رسید، کشف بوته‌های گداز کان سنگ مس و نقره در تپه سیلک نمونه‌ای از پیشرفت در این صنعت است. 
دانش ستاره‌‌شناسی دستاورد تمدنی ایرانیانموحدفرد به 4 تا 6 هزار سال پیش اشاره کرد و گفت: دانش ستاره‌شناسی و پویش کان سنگ‌ها و ساخت نخستین قنات (کاریز) در دنیا و آب‌شناسی برای بهره‌گیری در کشاورزی از میوه‌های درختی نمونه‌ای دیگر از دستاوردهای تمدنی ایرانیان است. از دیگر فن‌های این دوران کشف کهن‌ترین ظرف‌های سفالین مربوط به 5200 سال پیش در راهروهای کان مس در لاخ مراد و مزرعه در پهنه و شنووه در استان قم ایران زمین است.
از جمله مشهورترین موضوع ستاره‌شناسی در شاهنامه، بیان ساختار و کاربرد جام جهان نما (اسطرلاب) یا جام جم همراه با رمزگشایی این ابزار شگفت نجومی و شیوه چینش و قرار گرفتن صورت‌های فلکی بر روی جام است که در داستان بیژن و گزاران بدان اشاره رفته است.
روایت مهار آتش در شاهنامه توسط هوشنگ پیشدادی وی افزود: از 4 تا 3 هزار سال پیش بهره‌گیری از آهن و جداسازی از کان سنگ آن به وسیله آتش رواج یافت و بررسی‌های گورستان تپه سیلک ایران افزایش نسبی ابزارهای آهنی به جای برنزی را آشکارا نشان می‌دهد.
این پژوهشگر شاهنامه یادآور شد: در نوشتارهای کهن ایرانی، هوشنگ پیشدادی را پیشتاز جداسازی آهن از کان سنگ آن می‌دانستند و وی را نخستین مهار کننده آتش و بنیانگذار جشن ملی سده در روز دهم بهمن ماه نام می‌نهند و نیز او را نخستین کسی می‌انگارد که از چرم جانداران پوشاک تن برای آدمیان ساخت. 
پیشرفت دانش در روزگار ساسانیان با راه‌اندازی دانشگاه جندی شاپوروی افزود: از 3 هزار سال پیش تا آشکاری دین اسلام، با توجه به پیشرفت دانش، دو دانشگاه به صورت رسمی در روزگار ساسانیان در ایران راه‌اندازی شد که نخست در زمان شاپور اول به نام دانشگاه گندی (جندی) شاپور خوانده شد و دیگری در ارجان، نزدیک شهر بهبهان کنونی ایران با نام دانشگاه ریواردشیر در زمان اردشیر پادشاه ساسانی پایه‌گذاری شد. سازه‌های این دوره، بی‌نظیر بود نمونه‌های بارز آن سد قوسی ایزد خواست فارس، سد و کانال انحرافی شوشتر، سد اهواز و بند قیر کارون جملگی از آگاهی و مهارت ایرانیان در ساخت سدهای بزرگ حکایت دارد.
از دیگر سو استخراج انواع فلزها و ساخت مهرهایی از جنس کوارتز، فیروزه و مرمر و کشف داروهای گوناگون از ترکیب شیمیایی سیماب (جیوه) و نیز ساخت فرآورده‌های فلزی از سرب نخلک یا مس قلعه زری در پیرامون شهر کنونی بیرجند، ایران را یکه‌تاز صنعت و هنر در جهان ساخته بود تا جایی که آثار تمدنی ایران زمین از راه بیزانتین به اروپا فرستاده می‌شد. 
در این میان سفرهای بازرگانان ایرانی به دریای هند و اطراف جزیره سیلان (سریلانکا) که در گرشاسب‌نامه اسدی توسی نیز آورده شده و مسافرت‌های دریایی کی‌کاووس، رستم و کی خسرو که در شاهنامه بدان پرداخته شده و بیان راه‌ها و مسیرهای دریایی در آن داستان‌ها بی‌درنگ می‌تواند رهیافت‌هایی تجربی و علمی در دانش دریانوردی به شمار آید. 
نام جای‌ها و مردم‌شناسی منطقه‌ها در شاهنامه فردوسی وی خاطرنشان کرد: از دیگر ویژگی‌های سیر و سفرهای فراوان شخصیت‌های شاهنامه بیان دقیق نام جای‌ها، مردم‌شناسی منطقه‌ها و اصطلاح‌های جغرافیایی سرزمین‌ها و راه‌های آبی و خشکی است که به طور مستند به آن پرداخته شده است. پزشکی، گیاه‌پزشکی و یافتن گیاهان دارویی برای درمان بیماران نیز از دانش‌های گوناگونی است که پارسیان را در دنیا سرآمد کرده و شاهنامه در همه داستان‌ها بدان ارج گذارده است. 
از جمله در داستان زایش رستم از مادرش رودابه ماجرای جراحی سزارین گونه وی به وسیله پزشکان زبردست ایرانی را به طور دقیق بیان می‌کند و بدین روی که این عمل پیش از زایش سزار رومی به انجام رسیده است پس باید از این پس این عمل جراحی، رستم زاد یا زایمان رستمی خوانده شود. در پایان این داستان استاد توس در قامت دانشنامه‌نگاری ماهر با آن که پزشکی رسمی نبوده اما با چنبره بر همه دانش روزگاران به خوبی نام اصطلاح‌های تخصصی پزشکی را بر می‌شمارد. 
پیوند ایران باستانی و ایران اسلامی در شاهنامه فردوسیوی به آغاز دوران اسلامی از حدود 1400 سال پیش اشاره کرد و گفت: با پیشرفت روز افزون فناوری‌ها و صنعت‌ها و دانش‌های گوناگون در ایران باستان زمینه برای آشکار شدن چشمه‌های حکمت و اخلاق در میان اندیشمندان ایرانی به وجود آمده بود. 
حکیم ابوالقاسم فردوسی به عنوان اندیشمندی ایرانی که بر زبان پارسی چیرگی کامل داشت، با آگاهی ویژه پس از 40 سال آموختن زبان و ادب و فرهنگ پارسی که در اوج شکوفایی خود قرار داشت و پس از پژوهش‌های دامنه‌دار از 10 هزار سال تمدن و فرهنگ پارسیان و جهانیان و با پیروی از آموزه‌های بلند قرآنی و بهره‌گیری از اندیشه‌های گرانقدر روایی که از سوی جانشینان بر حق پیامبران الهی به دست وی رسیده بود، توانست پیوند دهنده میان پیشینیان و آیندگان باشد این بزرگ مرد تاریخ با نگاهی آینده‌نگرانه گنجینه‌ای سرشار از دانش بشری را برای آیندگان به یادگار گذاشت و سرچشمه این میراث معنوی جهانیان را چنین ارایه داد.