از دوران اسطورهای، یا پیش از تاریخ، آثار مکتوبی بهجای نمانده است و آنچه میدانیم بر پایه روایات است. درباره نوروز نیز اسطورهای وجود دارد و به روزگار جمشید، تاثیرگذارترین پادشاه پیشدادی، بازمیگردد. در این اسطوره، جمشید بنیانگذار نوروز دانسته شده است.راشین جهانگیری، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران گفت: چرا جشن نوروز و جشنهایی همانند آن، در فرهنگهای مختلف اهمیت دارند و بهجای میمانند؟ به گمان من، مهمترین علت اهمیت و ماندگاری آنها، ارتباط این جشنها با طبیعت است. جشنهایی که با طبیعت و دگرگونیهای آن پیوند دارند، ممکن است پوسته آنها در گذر زمان تغییر کند، اما هسته مرکزی آنها باقی میماند و به زندگی خود ادامه میدهد. از سویی دیگر، این جشنها و به ویژه جشن نوروز با ذات و فطرت آدمی نیز ارتباط دارد. به سخن دیگر، آدمی ذاتاً دوست دارد که همانند طبیعت نو بشود و تازگی از سر گیرد.
جمشید پیشدادی بنیانگذار نوروز باستانی وی افزود: از دوران اسطورهای یا پیش از تاریخ، آثار مکتوبی بهجای نمانده است و آنچه میدانیم برپایه روایات است. درباره نوروز نیز اسطورهای وجود دارد و به روزگار جمشید، تاثیرگذارترین پادشاه پیشدادی، بازمیگردد. در این اسطوره، جمشید بنیانگذار نوروز دانسته شده و چنین آمده است که او روزی تصمیم گرفت که آدمیان را از گزند دیوانی که بر آنها چیره شده بودند و طبیعت را به آشوب کشیده بودند، رهایی ببخشد. پس زمان بیگزندی پدید میآورد که آدمیان و موجودات دیگر در آن به آسودگی زندگی میکردند. این زمان، 300 سال بهطول میانجامد.
وی افزود: جمشید در روز نخست سال به دیوان فرمان میدهد که تخت زرین او را بر دوش بگیرند و او را به آسمان ببرند. بدین گونه جمشید در یک روز از دماوند به بابل میرود. هنگامی که او نشسته بر تخت و بر دوشهای دیوان در آسمان پرواز میکرد، اولین تابش اشعه خورشید بر تخت زرین او افتاد و مردم را به این تصور دچار کرد که دو خورشید در آسمان میدرخشد. پس این روز فرخنده را جشن گرفتند و نام آن را نوروز گذاشتند.
جهانگیری خاطرنشان کرد: به هر روی، ارتباط جمشید با نوروز، روشن کننده سه نکته است؛ نخست آنکه نشان از دیرینگی و قدمت نوروز دارد، دوم آنکه نوروز سرآغاز برآمدن خورشید و اعتدال بهاری است و سوم آنکه نوروز آغاز نو شدن طبیعت و سال است.
پیشینه تاریخی نوروز بر اساس شواهد تاریخی وی افزود: درباره پیشینه تاریخی نوروز، اثر مکتوب چندانی در دست نیست، اما شواهد تاریخی در دست هست که دلیل بر برپایی این جشن در روزگاران باستان و پس از آن است. حتی میتوان دلایلی آورد که نشان میدهد پیش از آمدن آریاییها به سرزمین ایران، نوروز در ایران و بینالنهرین برگزار میشده است. از سویی دیگر آریاییان اعتقاد به دو جشن زمستان بزرگ و تابستان کوچک داشتند و این دو جشن را آغاز سال نو میدانستند.
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: نکته درخور توجه آن است که در کتاب اوستا، اشارهای به نوروز نشده است و تنها در متن پهلوی همانند «دینکرد» است که به فراوانی از این جشن سخن به میان آمده است. میتوان پرسید که چرا در اوستا نامی از نوروز نیست؟ پاسخ این است که یکی از جشنهای پایان سال که در اوستا بسیار بدان اهمیت داده شده، «گَهَنبار هَمِسْپَتْمَدْم» است.
وی افزود: این گَهَنبار از آن رو اهمیت دارد که گاه آفرینش انسان توسط خداوند است. روز ششم سال نو زمان برگزاری این گهنبار است. بهنظر میآید که نوروز در ضمن این گهنبار گرامی داشته میشده است. از سویی دیگر گاهشماری زرتشتی برپایه شمارش روزها نیست، بلکه بر اساس نام روزها و جشنهای ماهیانه است. پس این نیز نشان میدهد که نوروز در قالب یکی از این جشنهای ماهانه معرفی شده است.
جهانگیری یادآور شد: نوروز عام و خاص به گاهشماری قدیم برمیگردد. به ویژه در زمان ساسانیان وقتی اعتدال بهاری اتفاق میافتاد، روز اول را اول سال نو قرار میدادند. پنج روز اول، نوروز عام بود و روزهای بعد نوروز خاص. در روز اول حکمران بر تخت مینشست و مردم از او دینار و مال دریافت میکردند. در روز دوم کشاورزان به دیدن او میآمدند، در روز سوم لشکریان و در روز چهارم درباریان و در روز پنجم اطرافیان و خانواده او برای شادباش نوروز میآمدند. روز ششم نوروز بزرگ بود و اختصاص به خاصان و برگزیدگان داشت.
وی افزود: بعدها یکی از اتفاقاتی که در زمان سلجوقیان پیش آمد، تغییر در گاهشماری و پدید آمدن تقویمی درست بود. این کار به دستور ملکشاه سلجوقی و توسط هشت تن از ریاضی دانان و اخترشناسان انجام گرفت و گاهشماری جلالی یا ملکی نامیده شد و یکی از کم خطاترین تقویمهاست.
آیینهای نوروزی و پیامآوران چکامهسرای نوروزی وی افزود: در گذشته بازیگرانی بودهاند که در نوروز، لباسهای ویژهای میپوشیدند و شعر میخواندند و پیامآور نوروز بودند. آنها نوید رفتن زمستان و آمدن بهار و آغاز فصل پویش و تکاپو را میدادند. قدیمیترین این پیکهای نوروزی «کوسه برنشین» است. دستهای دیگر «آتش افروزها» بودند که بعدها جای خود را به حاجی فیروز دادند. آتش افروزها در خیابانها به بازیگری میپرداختند و مشعلهایی را در دست داشتند و مراقب بودند که آتش آن خاموش نشود.
آنها سرودهایی در ستایش بهار و نوروز میخواندند و بدین گونه به پیشواز نوروز میرفتند. به گمان بسیار این بازیگری با آیین تموز در بینالنهرین ارتباط داشته است. در بینالنهرین کسانی را که چهرهای زشت و سیاه داشتند به سرودخوانی وامیداشتند. گروهی نیز آتشافروزان را به آیین بازگشت سیاوش نسبت میدهند. به هر حال همه اقوام بر این باور بودهاند که پس از یک دوره رخوت، باید نوزایی اتفاق بیفتد.
وی افزود: از مهمترین آیینهای نوروزی، یکی هم خانه تکانی است. این رسمی دلچسب و دیرینه است و بر این باور استوار است که باید در پایان سال، خانه و محیط زندگی را از پلیدیها و پلشتیها پاک کرد و بدین گونه به استقبال بهار رفت. از سویی دیگر بنا بر باور کهن ایرانی، روزهای پایان سال زمان بازگشت روان درگذشتگان به زمین است. آنها به مدت ده روز در نزد بازماندگان خود میمانند و دوست دارند که محیط زندگی پیشین آنها پاکیزه باشد. از این رو پس از سپری شدن ده روز، مردم در صبح نوروز بر پشت بام خانههای خود میروند و آتش میافروزند تا روان درگذشتگان را بدرقه کنند و آرزو کنند که آنها برای بازماندگان خود نیکی و شادی بخواهند.
وی به چهارشنبه سوری نیز اشاره کرد و گفت: درباره چهارشنبه سوری که یکی از جشنهای پیش از نوروز است، این کشمکش وجود دارد که آیا باید این روز را جشنی ایرانی دانست؟ نکته اینجاست که ما در گذشته چنین جشنی نداشتهایم، اما بهجای آن از جشنی به نام «سوری» نام برده شده که در آن مردم بوتهها را آتش میزدند و بیآنکه بخواهند از روی آن بپرند، به شادی و پایکوبی میپرداختند و از خداوند سپاسگزاری میکردند و به پیشواز بهار میرفتند. حتی نام چهارشنبه سوری هم ایرانی نیست. چون ما در گاهشماری باستانی، هفته و نام روزهای هفته نداشتهایم.
سلام
وبلاگ خوبیه
خیلی عالیه
به من هم سر بزن