کتاب «ارجنامه غلامحسین یوسفی» دوشنبه، 30 آذرماه در مرکز پژوهشی میراث مکتوب رونمایی شد. به گزارش ایسنا، اکبر ایرانی مدیر مرکز پژوهشی میراث مکتوب ، در این مراسم از غلامحسین یوسفی به عنوان استادی برجسته یاد کرد و گفت: مهمترین تجلیل و بزرگداشت برای محققان و اهل قلم، استناد دادن به آثار آنها و بهرهگیری از آثار تألیفیشان است. او از تصحیح غلامحسین یوسفی از «گلستان» و «بوستان» سعدی به عنوان تصحیحهایی یاد کرد که علیرغم گذشت سالها، تصحیحی بهتر از آنها ارائه نشده است. در این مراسم، محمدجعفر یاحقی - نویسنده «ارجنامه غلامحسین یوسفی» - نیز در سخنانی با اشاره به آشنایی و دوستیاش با این استاد فقید زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، به ارائه توضیحاتی درباره «ارجنامه غلامحسین یوسفی» پرداخت و گفت: در بخش نخست این اثر به شرح حال و آثار استاد یوسفی پرداخته شده است. همچنین در بخش مربوط به آثار وی بر روی تصحیحهایش از آثار ادبیات کلاسیک تأکید شده است. در بخشهای دیگر این اثر هم به خدمات علمی و پژوهشی وی پرداخته و بخشی را به بیان خاطرات همکاران و خانواده جناب استاد یوسفی اختصاص دادهایم. این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد از شادروان غلامحسین یوسفی به عنوان فردی نقدپذیر یاد کرد و افزود: زندهیاد یوسفی همواره از نقد آثار و تألیفاتش استقبال میکرد و با سعه صدری که داشت، بسیاری از دوستان او از بین کسانی بودند که آثارش را نقد کرده بودند و از آن جمله میتوان به سعید حمیدیان اشاره کرد. در ادامه، علی اشرف صادقی رییس بخش فرهنگنویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به خاطره اولین دیدارش با یوسفی پرداخت و سپس در توضیحاتی درباره تصحیح او از « گلستان» و «بوستان» گفت: جناب یوسفی در «گلستان» دو کار کرده؛ یکی اینکه برای محققین و اهل پژوهش تمام نسخهبدلهای «گلستان» را ارائه کرده و از طرفی برای مخاطبان عمومی «گلستان» و دانشجویان، شرح کاملی بر این اثر سترگ سعدی (علیه الرحمه) نوشته است که این هر چند مزیتهای فراوانی دارد؛ اما از جهتی در نهایت حجم کتاب را زیاد میکند و هزینه آن را بالا میبرد. میشد یک تصحیح با ضبط نسخهبدلها برای اهل تحقیق و تصحیحی دیگر با شرح برای استفاده دانشجویان و مردم منتشر شود. البته درباره «قابوسنامه» و «بوستان» این اتفاق افتاده است. سعید حمیدیان، استاد دانشگاه از «ارجنامه غلامحسین یوسفی» به عنوان کاری شسته و رفته و با نظم و دقت یاد کرد و گفت: یکی از مزایا و ویژگیهای این اثر تألیفی درباره زندهیاد یوسفی، ارائه خاطراتی از افراد مختلفی است که در محیط دانشگاه با او در ارتباط بودهاند. حمیدیان در ادامه از غلامحسین یوسفی به عنوان مصداق «العلما ورثة الانبیا» یاد کرد و افزود: ایشان شخصی خویشتندار، بااخلاق و در نهایت دقت علمی بودند و جایی یاد ندارم که کسی از ایشان دچار رنجش و ناراحتی شده باشد. او در ادامه به بیان خاطرهای درباره نقدی که بر تصحیح غلامحسین یوسفی از «بوستان» سعدی انجام داده بود، پرداخت و یادآور شد: در سالهای دهه 60، مقاله مفصلی درباره تصحیح «بوستان» جناب استاد یوسفی نگاشتم و در آن با نگاهی مقایسهای به تصحیح علیاف از «بوستان» سعدی پرداختم. در واقع «بوستان» علیاف و تصحیحهای دیگری را که بر سر زبان انداخته بودند، با آنچه که جناب استاد یوسفی انجام داده بود، اصلا قابل مقایسه نبود. بدون هیچ تعصبی متوجه شدم علیاف را که این همه حلواحلوا میکنند، حتی یک نسخهشناسی درست برای تصحیحش از «بوستان» سعدی انجام نداده است. حمیدیان همچنین متذکر شد: جناب آقای یوسفی برخلاف برخی هیچ وقت از در تحقیر ادبیات جدید وارد نشد؛ او همواره شعر، داستان، رمان و آثار ادبی جدید را که در زبان فارسی و دیگر زبانها تولید میشد، میخواند و هرگز علیه ادبیات جدید معرکهگیری نکرد.
ایرج پروین گنابادى در روز یازدهم مهر سال یکهزار و سیصد و یازده هجرى شمسى در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. پدرش استاد محمّد پروین گنابادى ــ از بزرگان ادب و فرهنگ ایران ــ در آغاز کار در کسوت شریف معلّمى به کار تعلیم و تربیت جوانان مشهد پرداخت؛ سپس به وکالت مجلس انتخاب شد و به همراه همسر و فرزندان به تهران آمد و این مقارن بود با نخستین سال هاى نوجوانى فرزند بزرگش ایرج.
تلاطمات سخت و پرفراز و فرود زندگى سیاسى استاد محمّد پروین گنابادى و بیمارى نابه هنگام همسرش، اسباب بروز امواج نامساعد در زندگى فرزندان خانواده را فراهم آورد. خانه نشینى و دربه درى پدر خانواده و بیمارى مادر، مجال ادامه تحصیل را از فرزند بزرگتر (ایرج) بازگرفت. به ناچار مدرسه را ترک گفت و تخته بند خانه شد و براى گذران زندگى، گاه با فروش شیر گاو خانه پرورد و گاه با عرضه گلایل هاى دست پروده باغچه منزل اجاره اى در خیابان ها ارتزاق خانواده را میسّر مى ساخت.
استاد پروین پس از فراغت از کار سیاست، با علّامه دهخدا آشنا شد و این آشنایى موجبات همکارى وى را با مؤسسه لغت نامه دهخدا فراهم آورد، و این امر موجد اندک فراغتى شد تا این جوان رنجدیده قدمى هرچند اندک در عرصه فرهنگ و ادب پارسى بنهد. چند صباحى در امور طبع و نشر از حروف چینى مطبعه و صحافى گرفته تا خبرنگارى روزنامه هاى یومیه آن روزگاران و در نهایت، کار در مؤسّسات پژوهشى و فرهنگى ازقبیل بنیاد شاهنامه فردوسى و بنیاد فرهنگ ایران و بالمآل حشر و نشر با اعاظم علما و اکابر فضلاى طراز اوّل به کارهاى فرهنگى و ادبى پرداخت. آخرین کار او که شاهکارش به شمار مى آید، پذیرفتن مسئولیت ضبط و ترتیب و تنظیم و تمشیت امور مربوط به انبوهى از فیش ها و یادداشت هاى اوّلیه فرهنگ تاریخى زبان فارسى است در بنیاد فرهنگ ایران و هم اکنون پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.
به شهادت همکارانش، کارهایى از این دست در دیدگاه ایرج پروین گنابادى از چنان منزلتى برخوردار بود که هیچ گاه تصوّر قطع پیوند خود را با آنان به مخیّله اش راه نمى داد؛ به حدّى که براثر بروز بیمارى و فرسودگى و محضوراتى از این قبیل و على رغم توصیه هاى مکرّر دوستان و آشنایان، تا آخرین روزهاى عمر پیوند عاشقانه اش را با آنها نگسست و سرانجام در روز پنجم مهرماه 1384 قطعیت مرگ قفس تن خاکى را برشکست و این جدایى را محقّق ساخت و او را به ملکوتش پیوند داد.
ایرج پروین گنابادى آن طور که ما مى شناختیمش، مجمعى بود از خصایل نیک انسانى. منیع الطبع و بزرگمنش و سخاوتمند بود، حتى در هنگام تنگدستى. نجیب و مردمدار بود، خدوم بود. اگر پدرش ــ استاد پروین ــ را «خادم زبان پارسى» خوانده اند، مى توان او را «خادمِ خادمان زبان پارسى» گفت. بسیار نجیب و مردمدار بود. در ناملایمات بسیارى که عارض بر زندگى او مى شد، بسیار خویشتندار بود. آداب دان و منظّم و خوش محضر بود. رفیقى صمیمى و شفیقى صدیق بود. روانش شاد.
شاهنامهپژوه،نمایشنامهنویس و کارگردان تاتر نامآور مشهدی است.به سال 1285خ.در مشهد زاده شد. پدرش محمدباقر نوشین،آوازیافته به «سلطانالواعظین» روحانی متشرع و اهل منبری بود.
پس از دوران دبستان، در مدارس فرانسوی ادامه تحصیل داد و به هنگام دریافت دیپلم، نامش در فهرست یکصدنفره محصلان اعزامی به خارج ثبت شد. در فرانسه، با آنکه قرار بود، تاریخ و جغرافیا بخواند، به «تولوز» رفت و در مدرسه تئاتر نام نوشت و از همینرو هزینه تحصیلیاش قطع شد و به ایران بازگشت.
او چند سال بعد، با عرضه یکی دو نمایش و انتشار یک فرهنگ فارسی- فرانسه، مبلغی فراهم کرد و دوباره به اروپا بازگشت. پس از بازگشت از این سفر بود که کار جدی نمایشی خود را آغاز کرد.
برگزاری هزاره فردوسی با حضور ایرانشناسان غربی، فرصت خوبی برای نوشین فراهم آورد و توانست سه نمایشنامه را با الهام از شاهنامه، در برابر آنان روی صحنه ببرد. در همین سال با همکاری همسرش «لورتا»،تئاتر را بنیاد نهاد.
نوشین سفر دیگری هم به اروپا داشت. در آغاز در جشنواره تئاتر مسکو شرکت کرد و بعد، در آستانه جنگ جهانی دوم رهسپار فرانسه شد و تحصیلات خود را در زمینه تئاتر، زبان و ادبیات فرانسه ادامه داد. فعالیتهای سیاسی برای او، زندان و تبعید و گریز از کشور را در سالهای بعد در پی داشت.
با باز شدن فضای فرهنگی، نوشین نیز زمینههای هموارتری برای عرضه نمایشهای خود پیدا کرد و گامهای بلندی در آشنایی جامعه ایران با تئاتر جهانی برداشت. اما با تیراندازی به شاه در سال ۱۳۲۷، کار یکسره شده و نوشین یکبار دیگر همراه با گروهی از هماندیشان خود به زندان افتاد. از همان زندان، توسط همسرش که ملاقات هفتگی به او داشت گروه تئاتری خود را در اجرای نمایشنامهها هدایت کرد. نام نوشین به عنوان بزرگترین کارگردان و هنرپیشه بیهماورد کشور ما طنینی عظیم یافت. در این تئاترها؛نوشین؛ «مستنطق»و «پرنده آبی» (از موریس مترلینک)،«مونسرا»از توپاز،بادبزن خانم وینده میر،نوکرخان لنکران و غیره را به صحنه آورد. ولی نمایش نامه انقلابی خروس سحر را که خود او نوشته و در مجلهی مردم به ثبت رسانده بود، هرگز به صحنه نیامد. این نمایش نامه ملهم از نمایش نامههای اجتماعی ماکسیم گورکی است.
تاتر فرهنگ را نوشین در دوران آزادی خود شخصا اداره میکرد، ولی تاتر سعدی به هنگامی دایر شد که نوشین در زندان بود و به هدایت این تاتر از دور اکتفا میورزید. گروه تاترال او سرشار از احترام و اطاعت نسبت به او بود.
در مسکو به تصحیح شاهنامه در هشت جلد و فراهم آوردن واژهنامه دقیقی برای آن و ترجمه بسیاری از قصهها و نمایشنامههای برجسته جهانی مشغول شد و از دانشکده ادبیات دانشگاه مسکو درجه دکترا دریافت کرد. نوشین در ابتدای سال ۱۳۵۰ درگذشت.
«واژهنامک» فرهنگ واژههای دشوار شاهنامه،بر پایه پنج نسخهی شاهنامه؛یعنی،نسخهی خطی موزه بریتانیا، نسخه خطی کتابخانه عمومی لنینگراد،نسخه خطی قاهره، نسخه خطی دانشکده خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی و نسخه خطی دانشکده خاورشناسی، تدوین شده است.
"واژه نامک" بخشی از کار بزرگی است که عبدالحسین نوشین، پدر تئاتر نوین ایران، در سالها مهاجرت سیاسی اجباری در اتحاد شوروی سابق روی شاهنامه فرودسی انجام داد و یکی از معتبرترین نسخه های شاهنامه را به همراه همین "واژه نامک" در اتحاد شوروی منتشر کرد.نوشین از برای آشناییای که با لهجهی مشهدی و خراسانی داشت در یافتن بسیاری از معانی واژههای شاهنامه کار دشواری را پیش رو نداشت.
محمدامین ادیب طوسی (1283 --- 1361 ش / 1904 ---- 1982م)، شاعر، نویسنده و محقق معاصر، فرزند شیخ محمدحسین گیلانی (تنکابنی) از علمای دینی بود. وی در مشهد زاده شد و مقدمات فقه و ادب را چون صرف و نحو، معانی و بیان و منطق نزد پدر و ادیب نیشابوری فرا گرفت. آنگاه به سبزوار رفت و در محضر افتخارالحکما، شاگرد ملاهادیسبزواری، حکمت و فلسفه آموخت. ادیب افزون بر تحصیل علوم قدیم، تحصیلات دانشگاهی را نیز به پایان رسانید. در 1303 ش/1924 م به منظور تکمیل دانش به بغداد سفر کرد و سه سال در آنجا به تحصیل زبان عربی و انگلیسی، و نیز تدریس ادبیات فارسی پرداخت. او به زبانهای انگلیسی، اردو، عربی و ترکی تسلط داشت و نزد هرتسفلد، ویلسن و مستشرقان دیگر به تحصیل سنسکریت، پهلوی، عبری و کلدانی پرداخته بود.
ادیب از 1304 تا 1307 ش به بیشتر شهرهای ایران و نیز کشورهای مختلف از جمله هند، عربستان، مصر و ترکیه سفر کرد و خود در قصیده <خانه به دوش> به این سفرها اشاره کرده است. پس از مراجعت به ایران، به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس در مدارس مشهد، تهران و یزد اشتغال ورزید و سپس سالیان دراز در تبریز زیست و در دانشکده ادبیات دانشگاه این شهر به تدریس پرداخت، تا بازنشسته شد.
وی مدتی مدیریت نشریه دانشکده ادبیات تبریز، و نیز سردبیری مجله ماهتاب را که در سالهای 1316 --- 1317 ش در تبریز منتشر میشد، برعهده داشت. ادیب طوسی پس از بازنشستگی به تهران آمد و همانجا درگذشت. او به سبک خراسانی شعر میسرود. بیشتر اشعار وی در قالب غزل و قصیده است؛ اما مثنوی، دوبیتی، ترکیببند و رباعی نیز در دیوانش به چشم میخورد. شعر ادیب بسیار ساده و بیپیرایه است، با این حال وی در اشعار خود از استعاره، تشبیه، انواع صنایع بدیعی نظیر جناس و طباق استفاده فراوان کرده است. ادیب علاوه بر شعر کلاسیک، شعر نو نیز میسرود.
آثار: آثار فراوانی در زمینههای مختلف ادبی، تاریخی و جز آنها از ادیب بر جای مانده است. مهمترین موضوعهایی که درباره آنها به نگارش و تحقیق پرداخته، عبارتند از:
الف - گردآوری واژهنامه و فرهنگ فارسی: 1. ذیلی بر برهان قاطع یا فرهنگ لغت بازیافته، تبریز، 1345 ش؛ 2. فرهنگ لغات ادبی، تبریز، 1345 - 1346 ش.
ب - تاریخ: 1. تاریخ دینی ایران قدیم، در 22 مجلد که جلد اول آن در تهران چاپ شده است؛2. تخت سلیمان(رسالهای در ایران باستان)، تهران.
ج - دستور زبان فارسی: دستور نوین زبان، تهران، 1312 ش.
د - تحقیق در متون ادبی و شرح و تلخیص آثار دیگران:
1. شرح تهذیبالمنطق سعدالدین تفتازانی؛ 2- تلخیص مثنوی؛ 3. نقدالادب، گزیدهای از ادبیات عرب که در بغداد به چاپ رسیده است.
ه- - داستان و رمان:1. انتقام عشق، تبریز، 1317 و 1319 ش؛ 2. جوکی در جنگل؛ 3. دخمههای سیاه یا کلبه بدبختان، تبریز، 1320 ش؛ 4. درویش گمنام؛ 5. شبح مخوف؛ 6. مرد عجیب.
و - گویشها، لهجهها و ترانههای محلی: 1. رابطه اوزان شعر فارسی با اوزان ترانههای محلی ایران، تبریز، 1332 ش؛2. لغات آذری، تبریز؛ 3. فرهنگ لغات لهجههای محلی ایران.
ز - مجموعههای شعری: 1. ایام کودکی، تهران، 1312 ش؛ 2. پیام فردوسی، تهران، 1313ش؛ 3. دیوان، تبریز، 1341 ش.
از ادیب طوسی مقالات ادبی متعددی در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، مجلههای ایران باستان، ارمغان و همچنین در روزنامههای شفق سرخ و مهر ایران به چاپ رسیده است.
قمر آریان در سال 1301 در شهر مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رسانید. دو سه سالی در دانشسرای مقدماتی دختران مشهد به کار تدریس پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل عازم تهران شد. در سال 1327 از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به اخذ درجه لیسانس نائل شد و سپس در دوره دکتری ادبیات وارد گشت.
در تمام این دوران از محضر استادان علامهایی چون زنده یادان بدیعالزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، علیاصغر حکمت، جلال همایی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیحاللـه صفا، دکتر حسین خطیبی و در زبانهای باستانی از محضر استاد پورداود، استاد مقدم و دکتر صادقکیا بهرهمند شد. رساله دکتری خود را که موضوع آن مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی است. در سال 1337 با درجه بسیار خوب گذرانید.
مقالات، اشعار و ترجمههای وی در مجلات ادی تهران از جمله یغما، سخن، مهرگان، مروارید و راهنمای کتاب نشر شده است. یک دوره یکساله راهنمای کتاب به سردبیری وی منتشر شده است. وی همسر مرحوم عبدالحسین زرینکوب بوده است.
آریان هم اینک حدود یک سالی است که به دلیل کهولت سن و کاهش مقاومت بدن بیمار است.
از آثار او:
1. کمالالدین بهزاد (تحقیق در احوال و آثار بهزاد در محیط هرات عهد شاهرخ) از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر (چاپ دوم انتشارات هیرمند).
2. چهره مسیح در ادب فارسی (چاپ دوم انتشارات سخن).
3. ترجمه کتاب شرق نزدیک در تاریخ (یک سرگذشت پنج هزار ساله اثر پروفسور فیلیپ حتی استاد سابق دانشگاه پرینستون) از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
4. ترجمه کتاب جهان اسلام اثر برتولد اشپولر از انتشارات امیرکبیر.
مقالات:
1. چه کسی را دوست دارید (پاسخ به اقتراح مجله سخن) سال ششم ـ شماره 1 ـ اسفند 1333.
2. طومارهای بحرالمیت ترجمه از کارل گئورک کون سخن ـ سال 11 ـ شماره 8 و 9 آذر و دی 1339.
3. لغتنامه آئین مسیح در زبان فارسی در نشریه فرهنگ ایران زمین جلد هشتم ـ سال ١٣٣٩.
4. مقایسه میان داستانهای ایرانی و دانمارکی ترجمه از آرتور کریستین سن راهنمای کتاب ـ سال چهارم ـ شماره 3 ـ تیرماه 1340 و سال چهارم ـ شماره 5 و 6 ـ مرداد و شهریور 1340.
5. کارنامه بزرگان ایران (نقد کتاب) راهنمای کتاب ـ سال پنجم شماره دوم ـ اردیبهشت 1341.
6. یک سند تازه درباره بهزاد با تحلیلی از احوال و آثار او راهنمای کتاب ـ سال پنجم ـ شماره 8 و 9 آبان و آذر 1341.
7. ایران و سیاحتنامهها. راهنمای کتاب سال ٦ ـ شماره هشتم ـ آبان 1342.
8. ویژگیها و منشأ پیدایش سبک مشهور به هندی در سیر تحول شعر فارسی، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد ـ سال ٩ ـ شماره دوم ـ تابستان 1352.
9. اسلام (نقد کتاب برنارد لوئیس) راهنمای کتاب ـ سال ١٧ ـ شماره 10 و 12 دی ـ اسفند 1353.
10. چند نکته در باب شیوه غزلیات مولانا در جشننامه محمد پروین گنابادی ـ تهران، 1354.
11. ملاحظاتی در باب سبک عراقی در شعر فارسی در «ارمغانی برای زرینکوب» خرمآباد ـ 1355.
12. چند نکته درباره اسرارالتوحید و شیخ ابوسعید هفتمین کنگره تحقیقات ایرانی جلد اول ـ تهران ـ 1356.
13. چند نکته در باب سبک خراسانی در شعر فارسی جشننامه استاد مدرس رضوی ـ تهران ـ 1356.
14. به یاد شادروان دکتر حمید زرینکوب کیهان فرهنگی ـ سال 3 ـ شماره 7 مهر 1366.
15. گفتگو درباره حافظ کیهان فرهنگی سال 5 ـ شماره 8 آبان 1367