پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

فردوسی تا آینده‌ی دور ،ایرانیان را بسنده است

می گویند: هیچ شاعری به اندازه‌ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است پس بجاست که او را برای آینده ی ایران و ایرانیان کافی بدانیم.

خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ می گویند: هیچ شاعری به اندازه‌ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است. او یگانه شاعری است که پس از هزارسال شهرت خود را حفظ کرده است. فردوسی تنها شاعری است که هر چند سال ترجمه اثرش به زبانهای زنده دنیا تجدید چاپ می‌شود. در میان تمام شاعران جهان هیچیک را نمی‌بابیم که همه عمر خود را از جوانی تا پیری صرف آفرینش تنها یک کتاب با آرمان انسانیت کرده باشد. فردوسی وقتی اثر خود را پی افکند که ایران اسیر استیلای بیگانه بود و زبان رسمی محافل بالای اجتماع و مکاتبات دیوانی و تالیفات علمی به زبان بیگانه بود. زبان فارسی امروز با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است و شاهنامه یگانه کتاب باستانی است که هنوز هم ایرانیان درس نخوانده آن را با رغبت می فهمند، درحالیکه متنهای دو قرن بعد از شاهنامه را درس خوانده های دانشکده های ادبیات هم به آسانی نمی فهمند.
شاید همین هفت ویژگی را موجب منحصربفرد دانستن فردوسی از گذشته دور تاکنون بدانیم اما جدای از این ویژگی های عظیم که تنها به این شاعر در سراسر دوران تاریخ محدود مانده است و بس؛ فردوسی کسی است که به ایرانیان داستان و حماسه را تقدیم کرد. 
بنابه نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال 319 هجری خورشیدی (329 ه.ق./940 میلادی) در روستای باژ (پاز کنونی) در ناحیه توس خراسان متولد شد.
استدلالی که منجر به استنباط سال 319 شده‌ است شعر زیر است که پژوهشگران بیت آخر را اشاره به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال 375 شمسی می‌دانند:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت/ نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت   
فریدون بیداردل زنده شد/ زمین و زمان پیش او بنده شد
و از اینکه فردوسی در سال 375، پنجاه و هشت ساله بوده‌ است، نتیجه می‌گیرند او در حدود سال 319 به دنیا آمده ‌است. 
آرامگاه فردوسی در توس خراسان در نزدیکی مشهد است. نظامی عروضی، که اولین کسی است که درباره زندگی فردوسی مطلب نوشته‌ است، تولد فردوسی را در ده «باز» (پاز) نوشته ‌است که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کرده‌اند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمی‌دانند. پاز امروزه در 15 کیلومتری شمال مشهد در استان خراسان ایران قرار دارد.
نام او را منابع قدیمی‌تر ازجمله عجایب المخلوقات و تاریخ گزیده (اثر حمدالله مستوفی) «حسن» نوشته‌اند و منابع جدیدتر از جمله مقدمه بایسنغری (که اکثر محققان آن را بی‌ارزش می‌دانند و محمدتقی بهار مطالبش را «لاطایلات بی‌بنیاد» خوانده‌است) و منابعی که از آن مقدمه نقل شده‌است، «منصور» گفته اند. نام پدرش نیز در تاریخ گزیده و یک منبع قدیمی دیگر «علی» ذکر شده‌است.
اما محمدامین ریاحی، از فردوسی‌شناسان معاصر، نام «حسن بن علی» را به خاطر شیعه بودن فردوسی مناسب دانسته و تأیید کرده‌است. منابع کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز برای پدر فردوسی ذکر کرده‌اند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمه بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسه ملی ایران در رد نام «فخرالدین» نوشته‌است که اعطای لقب‌هایی که به «الدین» پایان می‌یافته‌اند در زمان بلوغ فردوسی مرسوم شده‌است و مخصوص به «امیران مقتدر» بوده‌است، و در نتیجه این که پدر فردوسی چنین لقبی داشته بوده باشد را ناممکن می‌داند.
 فردوسی تمام عمر ارزشمند خود را صرف سردون اثری کرد که بعدها به منبعی ارزشمند برای تاریخ حماسه در ایران بدل گشت. و او این کتاب بزرگ را به ناچار تقدیم پادشاهی کرد که آن را نپسندید.
می گویند سبب آنکه شاهنامه موردپسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بد دینی متهم گشته بود و از این رو سلطان باو بی اعتنائی کرد. ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد می بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر وی پست و ناچیز جلوه داده بودند. بهر حال گویا سلطان شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم بزشتی یاد کرد و چنانکه مؤلف تاریخ سیستان می گوید، بر فردوسی خشم آورد که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".  
و گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بیتی چند در هجو سلطان محمود گفت و از بیم محمود غزنین را ترک کرد و با خشم و ترس یک چند در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر میرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت. تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند. 
و باز گویند که چند سال بعد، محمود را به مناسبتی از فردوسی یاد آمد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان گردید و در صدد دلجوئی از او برآمد و فرمان داد تا مالی هنگفت برای او از غزنین به طوس گسیل دارند و از او دلجوئی کنند. اما چنانکه تذکره نویسان نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند؛ از وی جز دختری نمانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر وفات یافته بود و استاد را از مرگ خود پریشان و اندوهگین ساخته بود. 
با این وجود؛ شاهنامه نه فقط بزرگترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی بیادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبیات فارسی است.  
سابقه شاهنامه سرایی در ایران به عهد سامانیان بازمی گردد. در این روزگار و در قرن چهارهم هجری، جمع آوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق به سزایی یافت. این کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از میان بروند، منبع و مأخذ برخی از کتاب های منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت. جامع ترین آنها شاهنامه منثور ابومنصوری نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346ه.ق به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمع آوری و تدوین شد. این کتاب، مأخد مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.  
اما پیش از آن که فردوسی، به شاهنامه سرایی بپردازد، «دقیقی» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسی است به نظم شاهنامه روی آورده بود. وی تنها هزار بیت از داستان گشتاسب و ارجاسب تورانی را سروده بود که در سن کمتر  از چهل سالگی به دست غلامش کشته شد. فردوسی علت قتل  او را «خوی بد» یاد می کند و چینن می گوید:  
جوانیش را خوی بد یار بود                                    همه ساله تا بد به پیکار بود
بدان خوی بد جان شیرین بداد                                نبود از جهان دلش یک روز شاد
یکایک از او بخت برگشته شد                               به دست یکی بنده بر کشته شد 
 با قتل دقیقی، دوستان فردوسی که قوت طبع شاعری  او را پیش از این آزموده بودند نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند؛ اما وی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از این رو این شاعر خستگی ناپذیر و سخت کوش برای تهیه  این منابع به شهرهای بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستان های باستان را از سینه پیران جهان دیده بیرون کشید و آن ر ا به نسل های پیش ازخود تقدیم کرد.  
بپرسیدم از هر کسی بی شمار                                نترسیدم از گردش روزگار
و این در حالی بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.
زمانه سرای پر از جنگ بود                                 به جویندگان بر جهان تنگ بود.
بزرگ ترین لذت بزرگان علم و ادب زمانی است که بتوانند نتیجه تلاشهای علمی و ادبی خود را ببیند و آثاری گران سنگ و ارزشمند از خود به یادگار گذارند. همچنین بزرگ ترین نگرانی آنان هنگامی است که موانع و مشکلاتی خواسته یا ناخواسته در این راه پیش آید و نتوانند کار بزرگی را که آغاز کرده اند به پایان برند. فردوسی نیز چنین بود. او همیشه این نگرانی و دغدعه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقیقی که چهل سالگی از دنیا رفت با مرگی نا به هنگام روبه رو شود و نتواند کار بزرگی را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از این رو از خداوند می خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهر یاران پیش» نامیده بود به نظم درآورد.
همی خواهم از دادگر یک خدای/ که چندان بمانم به گیتی به جای 
که این نامه شهر یاران پیش/ بپیوندم از خوب گفتار خویش 
دعای او متسجاب شد و در 71 سالگی، شاهنامه را به پایان رساند و در 82 سالگی نیز جهان فانی را وداع گفت.
یـــکـــی داســـتــــانــــی بــــیــــارای نــــغــــز     کــنــون ای ســخــن گــوی بـــیـــدار مـــغـــز
روان ســــــرایــــــنــــــده رامــــــش بـــــــرد         ســخـــن چـــون بـــرابـــر شـــود بـــا خـــرد
بــــدان نــــاخــــوشــــی رای او کــــش بــــود     کــســی را کــه انــدیــشــه نـــاخـــوش بـــود
بـــه پـــیـــش خـــردمـــنـــد رســـوا کــــنــــد       هــمــی خــویــشــتــن را چــلــیـــپـــا کـــنـــد
تــرا روشــن آیــد هــمــه خـــوی خـــویـــش        ولــیــکــن نــبــیــنــد کــس آهــوی خــویــش
بـــیـــارای ازیـــن پـــس بـــه دانـــا نــــیــــای       اگـــر داد بـــایـــد کـــه مـــانـــد بــــه جــــای
بــه جــوی تــو در آب چــون دیــده گـــشـــت      چــو دانــا پــســنــدد پــســنــدیـــده گـــشـــت
تــو بــرخــوان و بـــرگـــوی بـــا راســـتـــان          ز گـــفـــتـــار دهـــقـــان کـــنـــون داســـتـــان
هـــمـــی نـــو شـــود بـــر ســـر انـــجـــمـــن      کــهــن گــشــتــه ایــن داســتـــان هـــا ز مـــن
بــــریــــن ویــــن خــــرم بــــمــــانـــــم دراز          اگــــر زنــــدگــــانــــی بـــــود دیـــــر یـــــاز
کـــه نـــازد هـــمـــی بـــار او بـــر چــــمــــن        یـــکـــی مـــیــــوه داری بــــمــــانــــد ز مــــن
بــه ســر بــر فــراوان شــگــفــتــی گــذشــت     از آن پـس کـه بـنــمــود پــنــجــاه و هــشــت
هــمــی روز جــویــد بــه تــقـــویـــم و فـــال       هــمـــی آز کـــمـــتـــر نـــگـــردد بـــه ســـال
کـه هــرگــز نــگــردد کــهــن گــشــتــه نــو         چــه گـــفـــتـــســـت آن مـــوبـــد پـــیـــش رو
خــردمــنــد بـــاش و جـــهـــان جـــوی بـــاش     تـو چـنـدان کـه گـویــی ســخــن گــوی بــاش
اگــر نــیــک بــاشــدت جـــای ار بـــه دســـت       چــو رفــتــی ســـر و کـــار بـــا ایـــزدســـت
سـخـن هــرچــه گــویــی هــمــان بــشــنــوی    نــگـــر تـــا چـــه کـــاری هـــمـــان بـــدروی
بــه جــز نــیــکــویــی در زمــانــه مـــجـــوی        درشــتــی ز کـــس نـــشـــنـــود نـــرم گـــوی

فردوسی پردازنده و شکل دهنده هویت ملی ماست

محمد میرشکرایی مردم‌شناس در جشن هزاره شاهنامه که در دانشگاه علم و فرهنگ برگزار شده بود، گفت: فردوسی پردازنده و شکل‌دهنده هویت ملی ماست. از سویی دیگر شاهنامه در سرزمینی پدید آمده است که از دیرباز تا قرن‌های بسیار مکان زایش و آفرینش آثار فرهنگی بوده است. 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر محمد میرشکرایی رئیس پیشین پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی گفت: اهمیت شاهنامه تنها در این نیست که در ادبیات رسمی ما نمونه‌وار است بلکه شاهنامه تنها کتابی است که توانسته است وارد ادبیات عامه شود و سنتی را پدید آورد که ما به آن سنت شاهنامه‌خوانی، یا همان نقالی، می‌گوییم. کتاب دیگری را نمی‌شناسیم که چنین اثر فراگیری در بین توده‌های مردم داشته باشد. 
وی افزود: درباره فردوسی و شاهنامه او به 3 موضوع می‌توان پرداخت. نخست جایگاه فردوسی و اثر او در ادبیات رسمی و مردمی ماست، دوم مقام او در گستره جغرافیایی ایران و سرزمین‌هایی است که با فرهنگ ایران پیوند دارند و سرانجام پیامی است که از رویدادهای شاهنامه می‌توان دریافت. 
این مردم‌شناس خاطرنشان کرد: ما در ادبیات کهن‌مان قله‌های شعری فراوانی داریم که همه آن‌ها جایگاهی جهانی و انسانی دارند. از خود فردوسی گرفته تا سعدی، مولانا، حافظ و دیگران. برای من بسیار دشوار است که یکی از این بزرگان را بر دیگری ترجیح بدهم و بگویم که او ستیغ بلند ادبیات ماست و کسی را هم تراز او نداریم. 

وی در ادامه سخنانش یادآور شد: اما این را می‌توانم بگویم که کار فردوسی و شاهنامه او اثری دارد که در هیچ شاعر دیگری نمی‌توان سراغ گرفت. نفوذ شاهنامه در میان لایه‌های پایین جامعه تا به حدی است که برخی عشایر ایران آن را کتابی مقدس می‌دانند که حتی می‌توان در هنگام سوگواری و پُرسه هم خواند و برای روان درگذشتگان آمرزش طلبید. 
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در میان برخی از عشایر بختیاری چنین پدیده‌ای وجود دارد. افزون بر این در مبارزات و جنگ‌ها نیز سنت شاهنامه‌خوانی بخش ناگسستنی از نبردها بوده است. همآوردان با خواندن شاهنامه به هیجان می‌آمدند و برای رویارویی با دشمن دلیرتر می‌شدند. 
وی به نکات دیگری از شخصیت فردوسی اشاره کرد و گفت: یک نکته دیگر آن است که شخصیت فردوسی در پدید آمدن شاهنامه نقش به‌سزایی داشته است. اینگونه نیست که او تنها متنی را از نثر به نظم تبدیل کرده باشد. هنر داستان‌پردازی فردوسی در خلق داستان‌های شاهنامه بی‌گمان تاثیرگزار بوده است. اگر کتاب او را با منظومه‌های حماسی دیگر بسنجیم پی خواهیم برد که او تا کجا از هنر والا و دانش خود سود برده است تا شاهکاری بی همتا بسازد. 
میرشکرایی خاطرنشان کرد: شما به هر گوشه از ایران که بنگرید می‌توانید جاهایی را بیابید که با نام پهلوانان شاهنامه پیوند دارند. نزد ما مکان‌ها همواره از تقدس برخوردارند؛ پس وقتی جایی را به نام یکی از پهلوانان حماسی و اسطوره‌ای نامیده‌اند، پیداست که از نظر مردم آن شخصیت ازقداست برخوردار بوده است. این‌هاست که لایه‌های زیرین فرهنگ را پدید می‌آورد. 
وی در پایان سخنانش یادآور شد: در شاهنامه هنگامی که صحبت از جنگ ایران و توران می‌شود نبرد میان دو نژاد نیست، درگیری و ستیز میان دو تیره از یک نژاد به هم پیوسته است. ایران و توران از هم بیگانه نیستند هر دو از یک فرهنگ مشترک برخاسته‌اند از همین روست که نام‌های تورانی، ایرنی‌اند. پس ما با فرهنگی یکسان و همانند مواجه هستیم. 
سپس آزاده احسانی دانشجوی دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی به چگونگی پیدایش شاهنامه پرداخت و گفت: شاهنامه افسانه و قصه نیست، تاریخ ایران است. پس چه خوب است که به‌ جای تکیه بیش از حد به منابع یونانی که چندان هم مستند و راستگو نیستند، به شاهنامه رجوع کنیم و تاریخ پیشینیانمان را بر پایه شاهنامه بنویسیم. 
وی افزود: در آن بخش‌هایی از شاهنامه هم که برای ما شگفت‌آور است خود فردوسی می‌گوید باید با «رمز» به حقیقت‌شان پی برد. بسیاری از این رمزها، رازگشایی شده و اکنون حقیقت و سندیت تاریخی آن بر ما آشکار شده؛ چون برگرفته از اوستا و متن‌های کهن است. 
در پایان «جشن هزاره شاهنامه» نقالی توسط «فاطمه غلامی‌نژاد» و اجرای قطعه‌ای نمایشی توسط «فرزین طاهری» برگزار شد و فیلم مصاحبه با «آلینوش طریانگ» نخستین بانوی نجوم و ستاره‌شناسی ایران برای حاضران در جلسه به نمایش درآمد. 
«جشن هزاره شاهنامه» در سالن آمفی تئاتر دانشگاه علم و فرهنگ (بزرگراه اشرفی اصفهانی) عصر دیروز شنبه (۲۶ اردیبهشت) با حضور دانشجویان دانشگاه برگزار شد.

بزرگداشت فردوسی در دانشگاه تهران

همایش فردوسی با سخنرانی محمدعلی اسلامی ندوشن، محمود دولت آبادی، علی رواقی، میرجلال‌الدین کزازی و محمدرضا لطفی در تالار فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی اسلامی ندوشن شاهنامه پژوه اولین سخنران این مراسم با گرامیداشت بود که ضمن گرامیداشت یاد و خاطره زنده یاد محمد امین ریاحی گفت: ریاحی یکی از کسانی بود که آثار مهمی را زمینه شاهنامه پژوهی به وجود آورد و یکی از آخرین حلقه‌های ادبی نسلی بود که نسلشان در حال انقراض است.

وی سپس با طرح این پرسش که "چرا شاهنامه کتاب اول ایران است؟" افزود: باید دید شاهنامه چه آثاری به وجود آورده است و ابعاد سیاسی، اجتماعی، تاریخی و روانی و جهات مختلف تاثیرگذاری آن را بررسی کرد و همینطور تاثیری که این کتاب در آثار بعد خودش به‌ جا گذاشت.

اگر شاهنامه نبود کل ادبیات فارسی در جریانی دیگر سیر می‌کرد

ندوشن در ادامه تصریح کرد: اگر شاهنامه نبود کل ادبیات فارسی در جریانی دیگر سیر می‌کرد همه آثاری که بعد از شاهنامه به وجود آمده، پرتوی از شاهنامه را در خود داشت. شاهنامه افق بزرگی به روی ادیبان ما باز کرد و برای همین نیای ایران را باید به دو دوره پیش از شاهنامه و بعد از شاهنامه تقسیم کرد شاهنامه در دوران بعد از خود تحولات زیادی ایجاد کرد به مردم ایران دل داد و اطمینان داد تا محکم روی پای خود بایستند.

نویسنده کتاب "روزها" در ادامه به تاثیرات شاعران برجسته ایران همچون خیام، ناصر خسرو، سعدی و حافظ پرداخت و تصریح کرد: شش تن از سرآمدان تفکر و ادب ایران مستقیما از شاهنامه تاثیر پذیرفتند که اولی خیام است؛ همین ابیات کمی که از خیام به جا مانده است کاملا از شاهنامه تاثیر گرفته است و مضامینی مثل گذشت عمر و غنیمت شمردن عمر که بارها و بارها در شاهنامه به کار رفته است در آثار خیام به کار رفته است.

وی اضافه کرد: شاهنامه سرگذشت کسانی را می‌سراید که سرگذشتشان مایه عبرت دیگران است؛ منظور شاهان و پهلوانان و زنان برجسته‌‌ای است که چند گاهی زندگی کردند و به دست نابودی سپرده شدند. همین مضامین را نیز خیام می‌گیرد و در ابیات خود به کار می‌برد.

فردوسی با سرودن شاهنامه جا را برای فعالیت کسانی چون نظامی باز کرد

ندوشن در ادامه به تاثیر پذیری نظامی از فردوسی پرداخت و گفت: اولین سراینده نظامی داستانهای عاشقانه در ایران فخر‌الدین اسعد گرگانی است اما نظامی بنا به عللی شهرت زیادی پیدا کرد. اما نقش فردوسی این است که توانست در دوره‌ای که تعصبات دینی بیداد می‌کرد و داستانهای پیش از اسلام را وارد شعر کرد و مردم با داستانهای او خو پیدا کردند. در واقع فردوسی با سرودن شاهنامه جا را برای فعالیت کسانی چون نظامی باز کرد.

این پژوهشگر ادبی همچنین با مقایسه ویس و رامین با شاهنامه یادآور شد: شباهتهای زیادی بین این دو اثر وجود دارد ستایش خرد در هر دو اثر به طرز عجیبی شبیه هستند و دیگر اینکه منبع داستانهای آن دو به دوران پیش از اسلام برمی‌گردد.

منظور فردوسی از خرد، خرد ناب است

وی در ادامه اظهار داشت: سومین شاعری که متاثر از فردوسی است ناصرخسرو است. شباهتی که بین شاهنامه و آثار ناصر خسرو هست مسئله خرد است؛ شاهنامه خردنامه است و فردوسی بارها و بارها تکرا می‌کند که بر حسب خرد باید زندگی کرد و کتاب ناصر خسرو نیز کتاب خرد است تنها تفاوت خرد او با فردوسی در این است که منظور فردوسی از خرد، خرد ناب و بی قید و بند است اما منظور ناصر خسرو خرد مذهبی است. ناصر خسرو مذهب فراگیر خود یعنی سنی گری را کنار می‌گذارد و به شیعه اسماعیلی می‌پیوند و یکی از حجت‌ها می‌شود بنابراین خرد ناصر خسرو یک خرد پایبند است.

ندوشن ادامه داد: تفاوت دیگر بین این دو در نوع نگاه آنها به عرفان است عرفان فردوسی یک تنوع عرفان زمینی است فردوسی بر خلاف عرفان ایرانی که بعدها عطار و دیگران مروج آن بود معتقد است فقط یک پروردگار بر کائنات حاکم است و بین انسان و پروردگار هیچ واسطه‌ای وجود ندارد در حالیکه عرفان ناصر خسرو یک عرفان دینی است که بین انسان و پروردگار واسطی وجود دارد.

این استاد شاهنامه پژوه در ادامه با اشاره به به تاثیر پذیری سعدی از شاهنامه تصریح کرد: سعدی رکن مهم ادبیات فارسی است که بوستان را به تقلید از شاهنامه در بحر متقارب سروده است بوستان خردنامه دوران بعد از اسلام است. پس از سرودن شاهنامه مردم ایران مصائب بسیاری را از سر گذراندند و حکومتهای زیادی بر سر کار آمدند که مغولها یکی از آنها بودند. سعدی در این روزگار سخت به فکر افتاد تا نصایح خود در بوستان متمرکز کند سرودن این اثر یک نوع همچشمی با شاهنامه است او می‌خواست خردنامه‌ای خلق کند برای بازیافت شخصیت ایرانی و برای این کار از شاهنامه تاثیر زیادی گرفت.

وی اضافه کرد: شاهنامه اگر قهرمانهای قبل از اسلام را آورد، سعدی قهرمانهای ایرانی بعد از اسلام را به قصد احیای هویت ایرانی در داستانهایش آورد. شاهنامه در واقع دوران سرافرازی ایرانیان را می‌سراید اما سعدی در بوستان دوران پژمردگی و فرسودگی ایرانیان را می‌سراید.

ندوشن همچنین به تاثیر پذیری حافظ از فردوسی پرداخت و گفت: دیوان حافظ شاهنامه کوچ غزلی است قدرت در غزلهای حافظ در عشق خلاصه می‌شود و زندگی را همین عشق پیش می‌برد حافظ عشق را نیروی جهنده زندگی می داند شخصیتهای شاهنامه با عشق در غزلهای حافظ گنجانده شده است و ما را به دوران گذشته ایران می‌برد.

اگر شاهنامه نبود راه برای شاعری مثل حافظ باز نمی‌شد

نویسنده کتاب "نامه نامدار" تاکید کرد: خورشیدی که در شاهنامه از آن یاد می‌شود و فرمانروا خوانده می‌شود در اشعار حافظ با یک نوع تلالو معنوی از عالم بالا ساطع می‌شود این نور، نوری است که ریشه‌ای بسیار کهن دارد. همینطور چرا حافظ از پیران مغان در شعرهایش صحبت می‌کند و او را مراد و راهنما و نجات بخش می‌شناسد همان قهرمانان نجات دهنده ایران هستند که در شاهنامه آمده است پس باید گفت اگر شاهنامه نبود راه برای شاعری مثل حافظ باز نمی‌شد.

وی با بیان اینکه خدمت فردوسی به ایران این است که او نیمه گذشته ایران تمام کوششها و دستاوردهایی را که در قرون متمادی  جمع شده بود، به نیمه بعد از اسلام پیوند داد و و پنجره وسیعی را به روی ایران باز کرد. سرایش شاهنامه یک واقعه بی نظیری بود چرا که در هیچ کجای جهان سراغ نداریم که یک کتاب این‌ همه در سرنوشت کشور خودش موثر واقع شود.

فردوسی  ادبیات ایران را به سمت مقاومت پیش برد

دکتر علی رواقی شاهنامه پژوه دیگر سخنران این مراسم نیز گفت: شاهنامه در عصری سروده شد که شاعرانی چون عنصری فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی به مدیحه سرایی می‌پرداختند بنابراین فردوسی تنها شاعری بود که در قرن چهارم سرفراز و سربلند بیرون آمد و ادبیات ایران را به سمت مقاومت پیش برد.

وی افزود: سراپای شاهنامه سرشار از این ادبیات مقاومت بود بعد از فردوسی ناصر خسرو شاعر بزرگ دیگری بود که با پیوند ادبیات و فرهنگ اسلامی دنباله ادبیات مقاومت را پی گرفت.

رواقی در ادامه به شیوه های تصحیح شاهنامه بر اساس دست نوشت‌های مختلف پرداخت و اظهار داشت: آیا درست است که شاهنامه را بر اساس دست نوشتهای مختلف تصحیح کنیم؟ اگر به مسئه گونه شناسی توجه کنیم درخواهیم یافت دستنوشته‌های مختلف شاهنامه را نباید با یکدیگر آمیخت دلیل این امر تقویت زبان دوره‌های مختلف است. هر کدام از این دست نوشته‌ها ناهمگونی زبانی دارند.

این استاد شاهنامه پژوه ادامه داد: اگر ترجمه‌های قرآن را بخوانیم متوجه می‌شویم که میان ترجمه تفسیر طبری؛ تفسیر سورآبادی و تفسیر ابوالفتوح و کشف الاسرار چه اندازه ناهمگونی زبانی وجود دارد. این ناهمگونی در دست نوشته‌های شاهنامه هم وجود دارد همانطور که نمی‌توانیم واژگان تفسیر طبری را با تفسیر‌های دیگر از قرآن با یکدیگر بیامیزیم. باید توجه داشته باشیم که نباید دست نوشته‌های مختلف از شاهنامه را با هم بیامیزیم.

تفاوت زبان فردوسی و رودکی

وی تصریح کرد: از روزگار سرودن شاهنامه تا قدیمترین دست نوشته شاهنامه حدود 300 سال تفاوت زمانی داریم که این زمان سخت ترین دوره تاریخ  ایران است بین این دست نوشته تفاوت زبانی زیادی وجود دارد برای اثبات این استدلال کافی است بدانیم که زبان رودکی چه اندازه با زبان فردوسی تفاوت دارد زبان رودکی زبان گفتاری و نوشتاری حوزه فرارودی است در حالی که زبان فردوسی زبان نوشتاری کتابتی توس است.

رواقی با طرح این پرسش که "اگر نمی‌توانیم دست نوشته‌های شاهنامه را آمیخته کنیم پس چطور می‌توانی شاهنامه را استفاده از دست نوشته تصحیح کنیم و بعد به عنوان تصحیح انتقادی جلو ببریم؟" عنوان کرد: این دگرگونی زبانی دست نوشته‌ها را نمی‌توانیم کنار بگذاریم اینها در روند فکری و پس ماندگیهای ذهنی مردمانی که در دوره‌های بعد شاهنامه را نوشتند.

این پژوهشگر ادبی اضافه کرد: ما نسخه بدیل‌های شاهنامه را از دست نمی‌دهیم بلکه از آنها برای شناخت صورت درست شاهنامه بهره می‌بریم. برای این کار باید گونه شناسی زبانی به صورت درس فراگیر به دانشجویان زبان و ادبیات فارسی آموزش داده شود اما متاسفانه گونه شناسی زبانی تا به حال راهی به دانشکده‌های ادبیات ایران نبرده است و تنها در محفلهای خصوصی ما شاهنامه پژوهان به کار برده می‌شود.

وی سپس به امانتداری فردوسی در سرودن شاهنامه اشاره کرد و گفت: همه می‌گویند فردوسی امانتدار است آیا فرودوسی در سرایش شاهنامه امانتداری را حفظ کرده است ؟ فردوسی در قرن چهارم هجری شاهنامه را بر اساس روایتهایی که به او رسیده بود، سرود. فردوسی در محدوده روایت داستانها امانتداری کرده است اما آنچه در شاهنامه برای ما به جا مانده است جانمایه خود فردوسی است و اینها همان چیزی است که فردوسی با ایمان و باور خود به فرهنگ ایرانی سروده است و تمام اضافه‌های هنری ترکیبها تعبیرها و تصویرها از خود فردوسی است.

هنوز متن شاهنامه پاکیزه نشده است

رواقی در ادامه با انتقاد از بی‌توجهی دانشکده‌های ادبیات به شاهنامه پژوهی تصریح کرد: دانشجویان دانشکده ادبیات تنها چهار واحد در دوران تحصیل خود سپری می کنند در حالی که باید 12 واحد شاهنامه درسی را بگذرانند.

این استاد دانشگاه در پایان تاکید کرد: شاهنامه‌هایی که موجود است و همه دستنوشته‌های شاهنامه‌ها و متون چاپ شده، اغلاط بسیار نادرستی به همراه دارد و هنوز متن شاهنامه پاکیزه نشده است. اگر حدود سه هزار بیت شاهنامه با شاهنامه‌های موجود پاکیزه شود به اصل شاهنامه نزدیک شده‌ایم.

میر جلال الدین کزازی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و شاهنامه پژوه دیگر سخنران این مراسم با اشاره به سخنان رواقی مبنی بر اینکه "هنوز متن پاکیزه ای از شاهنامه به دست نیامده است"، گفت: من در این سخن یکسره با سخن این اوستاد خرد سنج و باریک بین که پچینها (نسخه بدلها) ارزش بسیاری در شناخت سرگذشت زبان پارسی و دگرگونیهای که در گذار روزگار یافته است، هم رأیم.

نسخه بدل‌ها ارزش بسیاری در شناخت سرگذشت زبان فارسی دارند

وی افزود: کوشیده‌ام به شیوه‌‌ای سخن سنجانه متنی از شاهنامه بدست دهم و هر کجا بیتی را که از فردوسی بود نژاده دانستم و بیتی را که بی پایه و نهان دیدم آشکار داشتم. نمی‌گویم هرگز نلغزیدم چرا که کاری چنین سترگ از لغزش خالی نمی‌تواند بود.

کزازی تصریح کرد:  اما در این میان می‌بینیم شاهنامه‌های چاپ شده گاه سخت با هم ناساز‌ند و باید در این راه به هماهنگی رسید ما هرگز نمی‌توانیم که بگوییم به آنچه که ریخته خامه استاد توس بوده دست یافته‌ایم اما باید بکوشیم به این متن آرمانی شاهنامه نزدیک شویم.

مولف مجموعه نه جلدی نامه باستان در ادامه اذعان کرد: من از آنانم که سخت بر این باورم که فردوسی با پایبندی و وفاداری بسیار شاهنامه را سروده است حتی برخور او با شاهنامه و سرچشمه‌ها و آبشخورهای خویش برخوردی آئینی بوده است.

وی اظهار داشت: دست کم سه قلمرو در شاهنامه پژوهی هست که هر شاهنامه‌شناس باید این سه قلمرو را به شایستگی پاس بنهد قلمرو نخستین فرهنگ و منش ایرانی که در شاهنامه به شیوه‌ای گوهرین برتافته است.

فردوسی ایرانی‌ترین ایرانی است که ما می‌شناسیم

کزازی با بیان اینکه چیستی نهادینة نهانی، تاریخی و منش فرهنگی ایران تنها در شاهنامه فرادست خواهد آمد گفت: هر شاهکار ادبی تنها پرتوی و نشانی از این چیستی را بر ما آشکار می‌دارد این قلمروی است که فردوسی کمترین بهره و کاربرد را در آن دارد هر چند فردوسی خود برترین نمونه این فرهنگ و منش و باید بگوییم فردوسی در تنگنای یک تن ایرانی‌ترین ایرانی است که ما می شناسیم .

به گفته این شاهنامه پژوه قلمرو دوم قلمرو هنری، ادبی و زیباشناختی است که فردوسی بیشترین کارکرد را در این قلمرو دارد و فردوسی چونان بزرگترین حماسه سرای جهان بالا برمی‌‍‌افرازد و شاهکاری می‌آفریند که جاودانه و بی مانند است و در این قلمرو فردوسی با سرودن شاهنامه شالوده زبان پارسی را می‌ریزد.

وی در ادامه با بیان اینکه شاهنامه و فردوسی پیوند تنگ و ساختاری با یکدیگر دارند عنوان کرد: اگر فردوسی جز شاهنامه را می سرود فردوسی نمی‌شد و اگر شاهنامه را سخنوری جز او نمی‌پیوست شاهنامه نبود بخت ما ایرانیان بلند است که در چنان روزگاری فردوسی را پروراندیم.

فردوسی پایگاه ایرانی ماندن ماست

کزازی ادامه داد: فردوسی پایگاه ایرانی ماندن ماست چون شاهکاری پدیدآورده پایان ناپذیر. تا زمانی که شاهنامه هست ایرانیان دست در دامن شاهنامه می‌زنند و شاهنامه در متن زندگانی ایرانیان روان است و هیچ بیمی از تازشهای فرهنگی دیگر نیست.

مترجم انه‌اید ویرژیل در ادامه قلمرو داستان شناختی را سومین قلمرو شاهنامه پژوهی خواند و تصریح کرد: درست است که استاد استادان پیکره شاهنامه را بی هیچ فزود و کاستی به شعر پیوسته است اما این پیکره را بی آنکه دگرگون سازد به شیوه‌ای که خود خواسته است درآورده است.

وی در پایان بیان کرد: شاهنامه نامه‌ای‌ است که سرنوشت ایران را به سرگذشت ایران پیوسته است ایرانیان ناگزیرند که با شاهنامه باشند چون از شاهنامه‌‌اند. بنابراین باید از شاهنامه متنی را فراهم کنیم که چالش و ستیزه در آن کمتر باشد.

محمود دولت آبادی نوسنده رمان کلیدر دیگر سخنران این مراسم نیز در سخنانی گفت: من به عنوان دانشجوی هنر و ادبیات این سرزمین آمده‌ام تا این شوق و نیروی جوانان مملکتم را ببینم که به رغم همه موانع به سمت آنچه عمیقاً به خود آنها یعنی ما مردم ایران تعلق دارد ببینیم.
وی افزود: در ایران دو نوع نگاه به شاهنامه وجود دارد یک نگاه از نوع دورنی به شاهنامه است که من و امثال من می‌کوشند با این نگاه از درون معرفت موجود در شاهنامه را بجویند اما یک نوع نگاه بیرونی هم به شاهنامه وجود دارد و آن این است که غالبا به شوونیسم پهلو می‌زند یعنی همان ناسیونالیسم افراطی.

آنچه در درون شاهنامه وجود دارد یک حقیقت بشری است

دولت آبادی تصریح کرد: شاهنامه یک اثر بشری است مثل همه آثار بزرگ تاریخ که حسن اتفاق در سرزمیم ما خلق شده است اینکه از بیرون به شاهنامه نگریسته می‌شود بیشتر افواهی و شفاهی است اما آنچه در درون شاهنامه وجود دارد، یک حقیقت بشری است.

نویسنده رمان روزگار سپری شده مردم سالخورده اظهار داشت: متاسفانه برخی بدون آنکه با شاهنامه آشنا باشند آن‌را یک اثر ناسیونالیستی و شوونیستی می‌خوانند و در مقابل آنها کسانی هستند که به شدت با این گروه برخورد می‌کنند و برخی هم پنداشته‌اند که شاهنامه یک اثر نژادی است در حالی ‌که فردوسی به هیچ وجه نژاد پرست به معنای امروزی آن نیست.

نگاه فردوسی به همه شخصیت‌های شاهنامه یکسان است

وی یادآور شد: فردوسی از انسان نژاده صحبت می‌کند اما دقیقا انسان نژاده نه به معنای انسانی که به نژاد خاص تعلق داشته باشد بلکه به معنای انسانی است که پدر و مادرش مشخص باشند و نه چیز دیگر.

دولت آبادی گفت: تمام شخصیتهای شاهنامه ایرانی و تورانی چینی و هاماورانی رومی و ایرانی هستند و شما هیچ شخصیت برجسته‌ای را در شاهنامه پیدا نمی‌کنید که در فرایند نژادهای موجود در شاهنامه نباشد. کسانی نگاهی ناآگاهانه به فردوسی دارند و از زاویه افراطی به او نگاه می‌کنند اشتباه می‌کنند و کسانی که  به این نوع نگاه حمله می‌کنند دو بار اشتباه می‌کنند.

دولت آبادی در ادامه عنوان کرد: نگاه فردوسی به تمام شخصیتها که در شاهنامه وجود دارند چه ایرانی و چه تورانی و چینی و رومی نگاه انسانی یکسان است در نظر فردوسی توس اصلا بر گرسیوز برتری ندارد و یا گودرز هیچ رجحانی به نسبت به پیران ویسه ندارد چرا که شاهنامه اثر بشری فراتر از نژاد و نخبه و منطقه است.

زمانی ‌که در حفظ ردیفهای موسیقی ایرانی می کوشیم کارمان شبیه به شاهنامه فردوسی است

محمدرضا لطفی استاد برجسته موسیقی ایران نیز دیروز در جمع دانشجویان حضور داشت. وی به عنوان آخرین سخنران مراسم  گفت: این دفعه دومی است که به دانشگاه تهران می‌آیم. وقتی به فضای سبز دانشگاه می‌‌آیم و چهره دانشجویان را می‌بینم احساس غمگینی به من دست می‌دهد بعد انقلاب چند سالی در این دانشگاه تدریس کردم و آروز دارم دانشگاه محل دانش و عشق و مهر و دوستی و تفاهم باشد و دانشجویان به ایده‌الهای خود برسند.

وی افزود: بعضی وقتها فکر می کنم زمانیکه در حفظ ردیفهای موسیقی ایرانی می کوشیم کارمان شبیه به شاهنامه فردوسی است.

شاهنامه فراتر از یک شاهکار ادبی است

میرجلال‌الدین کزازی با اشاره به اهمیت شاهنامه فردوسی برای ‌ایرانیان معتقد است شاهنامه بسیار فزونتر از آن است که تنها یک شاهکار ادبی باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست "هم‌اندیشی هزاره شاهنامه فردوسی" صبح امروز (جمعه 25 اردیبهشت) با حضور دکتر میرجلال‌الدین کزازی، حافظ محمد جمیل اویسی، عبدالکریم تمنا، اسماعیل قادرپناه، یاسر موحدفرد، محمد رجبی و عیسی‌رضازاده در سرای اهل قلم مستقر در نمایشگاه کتاب برگزار شد.

 کزازی در ابتدای این نشست با طرح این پرسش که چرا شاهنامه دوست می‌داریم و فردوسی را بزرگترین سخنور ایران می‌شناسیم و چرا شاهنامه او نامگان نامه ادب پارسی است؟ گفت: والایی و ارزش شاهنامه نزد ما ایرانیان به زیبایی و شکوه و شگرفی ادبی شاهنامه یا به توان خرد آشوب فردوسی در سرایندگی و زبان آوری بر‌نمی‌گردد زیرا ما در ایران زمین سخنوران بزرگ فراوانی داریم که شاهکارهای ادبی ایران هستند، و هرکدام به گونه‌ای برای نازش و سرافرازی جاودانه مردم ایران بسنده‌اند.

کارکرد تاریخی، فرهنگی و منشی شاهنامه را ممتاز ساخته است

وی افزود: آنچه از فردوسی سخنوری دیگرسان و از شاهنامه شاهکاری بی‌مانند ساخته است، کارکرد تاریخی، فرهنگی، منشی و اجتماعی آنست. هنر بزرگ فردوسی با سرودن شاهنامه آنست که سرنوشت ایران را به سرگذشت ایران پیوند داده است. اگر فردوسی در تاریکترین روزگار سر بر نمی‌آورد و شاهنامه را نمی‌سرود به گمان من هم ‌اکنون ما چونان یک ایرانی در اینجا گرد‌هم نمی‌آمدیم تا به زبان شورانگیز پارسی درباره شاهکار فردوسی سخن بگوییم.

کزازی اظهار داشت: شاهنامه بسیار فزونتر از آن است که تنها یک شاهکار ادبی باشد. شاهنامه نامه‌ای فرهنگ‌ساز و روزگارآفرین است که چیستی و هستی نهادین تاریخی و فرهنگی ایران در گرو آن است و فردوسی شالوده و تبارنامه ما ایرانیان را با سرودن شاهنامه پی افکنده است.

مولف مجموعه ده جلدی "نامه‌باستان" در ادامه تصریح کرد: هر کسی که به ایرانی بودن خود سر برمی‌افرازد وامدار شاهنامه فردوسی است .این کارکرد شاهنامه را در گونه خود بی‌همتا ساخته است.

کارکرد برون‌مرزی شاهنامه

وی در ادامه با اشاره به رویکرد و کارکرد برون مرزی شاهنامه گفت: ایران فرهنگی کشوری بسیار پهناورتر و دورمرزتر از ایران جغرافیایی کنونی است که در کشاکش روزگار بخشهایی از آن گسیخته شده است .امروز سرزمینهایی را می‌شناسیم که روزگاری پاره‌ای از ایران فرهنگی پهناور بوده‌اند و از دید جغرافیای سیاسی کشوری جدا هستند اما از دید جغرافیای فرهنگی و منشی وابسته به منش فرهنگی ایران هستند.

کزازی در ادامه افزود: شاهنامه فردوسی آن فرهنگ و منش را به نمود می‌آورد و هر کسی که با جهان شاهنامه آشناست می‌داند که ما در شاهنامه جهان ایرانی را می‌بینیم. بسیاری از رخدادهای شاهنامه در سرزمینهایی می‌گذرد که امروز شهرهای ایران نیستند. شهرهایی چون مرو و بلخ و دیگر سرزمینها که روزگاری از جهانشاهی شوروی بودند و خوشبختانه امروز از آن جدا شده‌اند و بر سرنوشت خود مسلط هستند پاره‌ای از ایران فرهنگی هستند که شاهنامه در میان این سرزمینها همبستگی و وحدت ایجاد کرده‌ است.

امروز بیش از هر زمان به شاهنامه نیاز داریم

وی در پایان اذعان کرد: امروز که روزگار گسستنها و از خود بیگانگی‌هاست می بایست بیشتر از هر زمان به شاهنامه برگردیم و بر دامان آن چنگ بیندازیم تا پسینیان ما نیز بدان بنازند و و بر ایرانی بودن که گرانمایه ترین و سترگترین سرمایه ماست افتخار کنند.

حافظ محمد جمیل اویسی از کشور پاکستان که دانش‌آموخته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز است به عنوان دیگر سخنران این مراسم در ابتدا با اشاره به اهمیت معرفت در اسلام به ذکر آیاتی از قرآن کریم پرداخت که در آن مسلمانان به اندیشیدن و معرفت آموزی تشویق شده‌اند.

وی در ادامه با پرثمر خواندن بیست و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از برگزارکنندگان و بازدیدکنندگان نمایشگاه قدردانی کرد.

جمیل اویسی سپس با اشاره به علاقه مردم پاکستان به شاهنامه فردوسی گفت: زمانی که دانشجوی دانشگاه شیراز بودم به پدرم گفتم چه هدیه‌ای برای او از ایران ببرم و او گفت شاهنامه. مردم پاکستان به دلیل ویژگیهای وطن‌دوستانه شاهنامه علاقه زیادی نسبت بدان دارند.

وی در ادامه عشق به پهلوانان و قهرمانان را از دیگر پیامهای جهانی شاهنامه خواند و از امام خمینی (ره) به عنوان یک قهرمان جهانی یاد کرد.

استفاده فردوسی از زبان عامه در سرودن شاهنامه

جمیل اویسی با بیان اینکه استفاده از زبان عمومی در سرودن شاهنامه از دیگر نقاط قوت شاهنامه است، تصریح کرد: این استفاده از زبان عمومی موجب شده است تا شاهنامه برای عامه مردم همه فهم باشد اما فردوسی به گونه‌ای از زبان عامه استفاده کرده است که ساختار زبان اثر آسیب نبیند.

یاسر موحد فرد دبیرکل بنیاد فردوسی در ادامه نشست پیام دکتر جلال خالقی مطلق عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی و استاد دانشگاه هامبورگ را به این نشست قرائت کرد.

خالقی مطلق در این پیام آورده است: شاهنامه یک کتاب نیست بلکه یک کتابخانه است. اگر بپرسند از شاهنامه چه می‌توان آموخت، پاسخ من این است که بی اغراق از هر برگ شاهنامه می‌توان نکته‌ای آموخت. از شاهنامه تاریخ و فرهنگ باستان را آموخته‌اند. از شاهنامه آداب و رسوم و آئینهای نیاکان ما را آموخته‌اند، از شاهنامه ادبیات باستان ما را آموخته‌اند. از شاهنامه شاعری آموخته‌اند. از شاهنامه اخلاق نیکو آموخته‌اند. از شاهنامه کشورداری را آموخته‌اند، از شاهنامه هویت تاریخی، فرهنگی و ملی آموخته‌اند و از شاهنامه زبان فارسی را آموخته‌اند.

وی در ادامه گفته‌ است: امروزه اهمیت زبان فارسی در کنار اهمیت هویت تاریخی، فرهنگی و ملی مهمترین آموزه این کتاب است و این آموزه‌ها از همدیگر جدا نیستند. در تاریخ اسلامی ما پیش از فردوسی چندین رویداد برای برقراری و گسترش زبان فارسی انجام گرفت به ویژه آنچه در زمان فرمانروایی صفاریان و سامانیان رخ داد. اما نهادینگی زبان فارسی به دست فردوسی همیشگی شد و از آن زمان تا زمان صفویه که ایران مانند بقچه‌ چهل تکه‌ای به فرمانروایی‌های گوناگون تقسیم شده بود میهن اصلی ایرانیان زبان فارسی بود، تا باز ایران یکپارچگی باستانی خود را نه بدان گستردگی بازیافت و پس از آن نیز زبان فارسی هم چنان زبان رسمی ایران باقی ماند.

خالقی مطلق در پایان تصریح کرده است: در ایران زبانهای محلی گوناگونی رایج‌اند که همراه با دیگر آداب و سنن محلی فرهنگ ایران را پرمایه و رنگین می‌کنند. این زبانهای محلی را باید دوست داشت و پاس داشت ولی از سوی دیگر، گویندگان این زبانها نیز باید مرز خود را بشناسند و کارکرد هر یک از دو زبان محلی و ملی را به درستی بدانند، همه ملت ایران باید زبان فارسی را که بزرگترین شاخصه فرهنگ و ملیت و بزرگترین نگاهبان یکپارچگی ماست و بر پایه فرهنگ پرمایه خود در شمار زبانهای مهم جهان است، همچون جان خود گرامی بداریم.

در ادامه مراسم عبدالکریم تمنا شاعر افغانستانی مقیم ایران شعر بلندی را در وصف فرهنگ ایران و عظمت شاهنامه قرائت کرد.

محمد رجبی رئیس موسسه فرهنگی اکو نیز در ادامه نشست گفت: اگر امپراطوری ایرانی قبل از اسلام توسعه یافت،  توسعه امپراطوری ایران نیز بعد از اسلام  بود و یکی از عمده‌ترین دلایل این نفوذ پایدار به اعتراف همگان شاهنامه است.

 وطن پرستی فردوسی را با ناسیونالیسم غربی اشتباه نگیریم
وی افزود: وطن دوستی فردوسی را نباید با ایده ناسیونالیسم که محصول ایدئولوژی غرب است اشتباه گرفت، یکی از عوامل جهانی شدن شاهنامه این است که نگاهش انسانی، جهانی و فرا تاریخی است .اغلب اسطوره‌های شاهنامه از مادری غیر ایرانی زاده‌شده‌اند. این امر به این دلیل است که او می‌خواهد وحدت انسانی را برتر از اختلافات نژادی نشان دهد.

در پایان این نشست اسماعیل قادرپناه بخشهایی از شاهنامه را برای حاضران قرائت کرد.

شاهنامه فردوسی نامه فرهنگ و منش ایرانی است

مشهدخبرگزاری مهر:حکیم ابوالقاسم فردوسی حماسه سرای بزرگ ایرانی با خلق شاهنامه، نامه فرهنگ و منش ایرانی را به جهان نشان داد که تاثیر آن مردم دنیا به ویژه اعراب را متاثر کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر در مشهد، حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری در طبران طوس به دنیا آمد، پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود.

وی در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبود اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و نزدیک به 30 سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف شاهنامه کار کرد.

سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

 

فردوسی از این بی اعتنایی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهایی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

شاهنامه نه فقط بزرگترین و پرمایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت  و گنجینه ادبـیات فارسی است.

شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.
بسی  رنج بردم در این سال سی                          عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زنده ام                            که تخم سخن را پراکنده ام

چهره ماندگار فرهنگ و ادب پارسی در خصوص پیشینه شهر در خراسان به مهر گفت: خراسان خاستگاه ادب حماسی است شعر خراسان، شعر حماسه است و همه ایرانیان وامدار خراسان هستند.

دکتر سیدجلال الدین کزازی به مناسب 25 اردیبهشت بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در خصوص شاهنامه فردوسی گفت: شاهنامه فردوسی از بیتهایی سرشار است که پیکره سترگ و توانمند شعر خراسان را نشان می‌ دهد.

وی افزود: در نگاهی گسترده دادشناسی یا قانون ‌مداری یکی از زمینه‌هایی است که در شاهنامه بازتاب دارد چون شاهنامه، نامه فرهنگ و منش ایرانی است و به این شیوه نیز می ‌توان شاهنامه را برای پژوهش برگزید.

استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی گفت: آنچه فردوسی در شاهنامه انجام داده است بخش شعری و واژه آن است.

دانشیار دانشگاه فردوسی نیز در خصوص شاعر حماسه خراسانی گفت: شاهنامه یکی از شاهکارهای ادبیات حماسی جهان به شمار می‌رود.

دکتر مهدخت پورخالقی چترودی در خصوص حماسه جهانی فردوسی در حوزه‌ پژوهشهای عرب افزود: شاهنامه یکی از شاهکارهای ادبیات حماسی جهان به شمار می‌رود که به دلیل جایگاه والای خود مورد توجه بسیاری از پژوهندگان و نویسندگان کشورهای عربی قرار گرفته و از جایگاه بلندی در ادبیات عرب برخوردار است.

وی افزود: در این میان نباید تلاشهای "عبد الوهّاب عزّام" را در انتشار تصحیح شاهنامه ترجمه‌ بنداری از یاد برد‌ و ادبای ایرانی نیز از طریق پژوهشهای خود درباره‌ شاهنامه به زبان عربی‌، در این امر مهم نقش داشته اند.  

 

دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد گفت: جایگاه شاهنامه در ادبیات عرب را از حجم فراوان کتابها و مقالاتی که در مورد شاهنامه به زبان عربی نوشته شده است، می‌توان دریافت.

دکتر پورخالقی یادآور شد: از جمله عواملی که باعث شد ادبای عرب از شاهنامه‌ فردوسی تاثیر پذیرند‌، یادواره‌ هزاره‌ فردوسی است.

وی افزود: اولین کتاب در زمینه شاهنامه شناسی و شاهنامه پژوهی ترجمه البنداری است.

پور خالقی ادامه داد: ظاهرا شاهنامه‌ شفاهی دیگری به نثر‌، قبل از ترجمه بنداری وجود داشته که موالی ایرانی در عصر عباسی آن را به وجود آورده‌اند، این شاهنامه برای بالیدن به نژاد ایرانی، افتخارات و قهرمانی آنها و برانگیختن غرور ملی و حافظه‌ جمعی در میان ملت فارس از طریق روایت وقایع تاریخی و افسانه ‌ای، به ویژه میان موالی به کار می‌ رفت‌.

این نویسنده و پژوهشگر افزود: دکتر عبدالوهّاب عزّام مصحح شاهنامه البنداری نخستین کسی است که زمینه‌ی پژوهش درباره‌ شاهنامه را پس از قرنها فراموشی، فراهم کرد و پس از آن پژوهشهای اعراب درباره‌ شاهنامه از سرگرفته شد.

وی خاطرنشان کرد: تاثیر شاهنامه در نثر و شعر عرب آشکار است و این امر را می توان در قصایدی که به زبان عربی درباره‌ فردوسی سروده شده و یا در داستانهایی که به تقلید از داستانهای شاهنامه نوشته شده است، به وضوح دریافت. 

پور خالقی ادامه داد: خلیل مطران از جمله شاعرانی که از داستانهای شاهنامه تاثیر پذیرفته ‌است و در نثر عربی نیز داستانی به نام زال وجود دارد که تا حدود زیادی شبیه به داستان زال در شاهنامه است.

وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر فعالیت و نشاط در این زمینه از سوی علاقمندان به ادب به ویژه توسط دانشجویان خارجی که در ایران تحصیل می ‌کنند، از سر گرفته شده است‌.

شهر طوس به خود می بالد که مردی را در سینه خود جای داده که زحمت زنده نگه داشتن زبان و ادب پارسی را طی سی سال به جان خریده است و اکنون هر سال خیل عظیمی از مشتاقان شعر پارسی از داخل و خارج کشور به آرامگاه وی می آیند و یاد این شاعر گرانقدر را گرامی می دارند.