پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

فردوسی تا آینده‌ی دور ،ایرانیان را بسنده است

می گویند: هیچ شاعری به اندازه‌ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است پس بجاست که او را برای آینده ی ایران و ایرانیان کافی بدانیم.

خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ می گویند: هیچ شاعری به اندازه‌ی فردوسی در سرنوشت ملت و کشور خویش تاثیر پایدار بر جای ننهاده است. او یگانه شاعری است که پس از هزارسال شهرت خود را حفظ کرده است. فردوسی تنها شاعری است که هر چند سال ترجمه اثرش به زبانهای زنده دنیا تجدید چاپ می‌شود. در میان تمام شاعران جهان هیچیک را نمی‌بابیم که همه عمر خود را از جوانی تا پیری صرف آفرینش تنها یک کتاب با آرمان انسانیت کرده باشد. فردوسی وقتی اثر خود را پی افکند که ایران اسیر استیلای بیگانه بود و زبان رسمی محافل بالای اجتماع و مکاتبات دیوانی و تالیفات علمی به زبان بیگانه بود. زبان فارسی امروز با تحولات طبیعی هزارساله، هنوز دنباله زبان فردوسی است و شاهنامه یگانه کتاب باستانی است که هنوز هم ایرانیان درس نخوانده آن را با رغبت می فهمند، درحالیکه متنهای دو قرن بعد از شاهنامه را درس خوانده های دانشکده های ادبیات هم به آسانی نمی فهمند.
شاید همین هفت ویژگی را موجب منحصربفرد دانستن فردوسی از گذشته دور تاکنون بدانیم اما جدای از این ویژگی های عظیم که تنها به این شاعر در سراسر دوران تاریخ محدود مانده است و بس؛ فردوسی کسی است که به ایرانیان داستان و حماسه را تقدیم کرد. 
بنابه نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال 319 هجری خورشیدی (329 ه.ق./940 میلادی) در روستای باژ (پاز کنونی) در ناحیه توس خراسان متولد شد.
استدلالی که منجر به استنباط سال 319 شده‌ است شعر زیر است که پژوهشگران بیت آخر را اشاره به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال 375 شمسی می‌دانند:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت/ نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت   
فریدون بیداردل زنده شد/ زمین و زمان پیش او بنده شد
و از اینکه فردوسی در سال 375، پنجاه و هشت ساله بوده‌ است، نتیجه می‌گیرند او در حدود سال 319 به دنیا آمده ‌است. 
آرامگاه فردوسی در توس خراسان در نزدیکی مشهد است. نظامی عروضی، که اولین کسی است که درباره زندگی فردوسی مطلب نوشته‌ است، تولد فردوسی را در ده «باز» (پاز) نوشته ‌است که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کرده‌اند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمی‌دانند. پاز امروزه در 15 کیلومتری شمال مشهد در استان خراسان ایران قرار دارد.
نام او را منابع قدیمی‌تر ازجمله عجایب المخلوقات و تاریخ گزیده (اثر حمدالله مستوفی) «حسن» نوشته‌اند و منابع جدیدتر از جمله مقدمه بایسنغری (که اکثر محققان آن را بی‌ارزش می‌دانند و محمدتقی بهار مطالبش را «لاطایلات بی‌بنیاد» خوانده‌است) و منابعی که از آن مقدمه نقل شده‌است، «منصور» گفته اند. نام پدرش نیز در تاریخ گزیده و یک منبع قدیمی دیگر «علی» ذکر شده‌است.
اما محمدامین ریاحی، از فردوسی‌شناسان معاصر، نام «حسن بن علی» را به خاطر شیعه بودن فردوسی مناسب دانسته و تأیید کرده‌است. منابع کم‌ارزش‌تر نام‌های دیگری نیز برای پدر فردوسی ذکر کرده‌اند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمه بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسه ملی ایران در رد نام «فخرالدین» نوشته‌است که اعطای لقب‌هایی که به «الدین» پایان می‌یافته‌اند در زمان بلوغ فردوسی مرسوم شده‌است و مخصوص به «امیران مقتدر» بوده‌است، و در نتیجه این که پدر فردوسی چنین لقبی داشته بوده باشد را ناممکن می‌داند.
 فردوسی تمام عمر ارزشمند خود را صرف سردون اثری کرد که بعدها به منبعی ارزشمند برای تاریخ حماسه در ایران بدل گشت. و او این کتاب بزرگ را به ناچار تقدیم پادشاهی کرد که آن را نپسندید.
می گویند سبب آنکه شاهنامه موردپسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بد دینی متهم گشته بود و از این رو سلطان باو بی اعتنائی کرد. ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود که بر لطف طبع و تبحر استاد طوس حسد می بردند خاطر سلطان را مشوب کرده و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر وی پست و ناچیز جلوه داده بودند. بهر حال گویا سلطان شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم بزشتی یاد کرد و چنانکه مؤلف تاریخ سیستان می گوید، بر فردوسی خشم آورد که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".  
و گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی محمود بر آشفت و آزرده خاطر گشت و بیتی چند در هجو سلطان محمود گفت و از بیم محمود غزنین را ترک کرد و با خشم و ترس یک چند در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر میرفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود طوس درگذشت. تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند. 
و باز گویند که چند سال بعد، محمود را به مناسبتی از فردوسی یاد آمد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان گردید و در صدد دلجوئی از او برآمد و فرمان داد تا مالی هنگفت برای او از غزنین به طوس گسیل دارند و از او دلجوئی کنند. اما چنانکه تذکره نویسان نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند؛ از وی جز دختری نمانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر وفات یافته بود و استاد را از مرگ خود پریشان و اندوهگین ساخته بود. 
با این وجود؛ شاهنامه نه فقط بزرگترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی بیادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبیات فارسی است.  
سابقه شاهنامه سرایی در ایران به عهد سامانیان بازمی گردد. در این روزگار و در قرن چهارهم هجری، جمع آوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق به سزایی یافت. این کتاب ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن که از میان بروند، منبع و مأخذ برخی از کتاب های منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت. جامع ترین آنها شاهنامه منثور ابومنصوری نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمدبن عبدالرزاق» حاکم طوس، در حدود سال 346ه.ق به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمع آوری و تدوین شد. این کتاب، مأخد مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.  
اما پیش از آن که فردوسی، به شاهنامه سرایی بپردازد، «دقیقی» که از شاعران بزرگ و همسال فردوسی است به نظم شاهنامه روی آورده بود. وی تنها هزار بیت از داستان گشتاسب و ارجاسب تورانی را سروده بود که در سن کمتر  از چهل سالگی به دست غلامش کشته شد. فردوسی علت قتل  او را «خوی بد» یاد می کند و چینن می گوید:  
جوانیش را خوی بد یار بود                                    همه ساله تا بد به پیکار بود
بدان خوی بد جان شیرین بداد                                نبود از جهان دلش یک روز شاد
یکایک از او بخت برگشته شد                               به دست یکی بنده بر کشته شد 
 با قتل دقیقی، دوستان فردوسی که قوت طبع شاعری  او را پیش از این آزموده بودند نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند؛ اما وی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از این رو این شاعر خستگی ناپذیر و سخت کوش برای تهیه  این منابع به شهرهای بخارا، مرو، بلخ و هرات سفر کرده و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستان های باستان را از سینه پیران جهان دیده بیرون کشید و آن ر ا به نسل های پیش ازخود تقدیم کرد.  
بپرسیدم از هر کسی بی شمار                                نترسیدم از گردش روزگار
و این در حالی بود که آتش جنگ همه جا شعله ور و راه ها پر خطر بود.
زمانه سرای پر از جنگ بود                                 به جویندگان بر جهان تنگ بود.
بزرگ ترین لذت بزرگان علم و ادب زمانی است که بتوانند نتیجه تلاشهای علمی و ادبی خود را ببیند و آثاری گران سنگ و ارزشمند از خود به یادگار گذارند. همچنین بزرگ ترین نگرانی آنان هنگامی است که موانع و مشکلاتی خواسته یا ناخواسته در این راه پیش آید و نتوانند کار بزرگی را که آغاز کرده اند به پایان برند. فردوسی نیز چنین بود. او همیشه این نگرانی و دغدعه خاطر را داشت که مبادا او هم همانند دقیقی که چهل سالگی از دنیا رفت با مرگی نا به هنگام روبه رو شود و نتواند کار بزرگی را که با عشق و علاقه آغاز کرده به فرجام رساند؛ از این رو از خداوند می خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهر یاران پیش» نامیده بود به نظم درآورد.
همی خواهم از دادگر یک خدای/ که چندان بمانم به گیتی به جای 
که این نامه شهر یاران پیش/ بپیوندم از خوب گفتار خویش 
دعای او متسجاب شد و در 71 سالگی، شاهنامه را به پایان رساند و در 82 سالگی نیز جهان فانی را وداع گفت.
یـــکـــی داســـتــــانــــی بــــیــــارای نــــغــــز     کــنــون ای ســخــن گــوی بـــیـــدار مـــغـــز
روان ســــــرایــــــنــــــده رامــــــش بـــــــرد         ســخـــن چـــون بـــرابـــر شـــود بـــا خـــرد
بــــدان نــــاخــــوشــــی رای او کــــش بــــود     کــســی را کــه انــدیــشــه نـــاخـــوش بـــود
بـــه پـــیـــش خـــردمـــنـــد رســـوا کــــنــــد       هــمــی خــویــشــتــن را چــلــیـــپـــا کـــنـــد
تــرا روشــن آیــد هــمــه خـــوی خـــویـــش        ولــیــکــن نــبــیــنــد کــس آهــوی خــویــش
بـــیـــارای ازیـــن پـــس بـــه دانـــا نــــیــــای       اگـــر داد بـــایـــد کـــه مـــانـــد بــــه جــــای
بــه جــوی تــو در آب چــون دیــده گـــشـــت      چــو دانــا پــســنــدد پــســنــدیـــده گـــشـــت
تــو بــرخــوان و بـــرگـــوی بـــا راســـتـــان          ز گـــفـــتـــار دهـــقـــان کـــنـــون داســـتـــان
هـــمـــی نـــو شـــود بـــر ســـر انـــجـــمـــن      کــهــن گــشــتــه ایــن داســتـــان هـــا ز مـــن
بــــریــــن ویــــن خــــرم بــــمــــانـــــم دراز          اگــــر زنــــدگــــانــــی بـــــود دیـــــر یـــــاز
کـــه نـــازد هـــمـــی بـــار او بـــر چــــمــــن        یـــکـــی مـــیــــوه داری بــــمــــانــــد ز مــــن
بــه ســر بــر فــراوان شــگــفــتــی گــذشــت     از آن پـس کـه بـنــمــود پــنــجــاه و هــشــت
هــمــی روز جــویــد بــه تــقـــویـــم و فـــال       هــمـــی آز کـــمـــتـــر نـــگـــردد بـــه ســـال
کـه هــرگــز نــگــردد کــهــن گــشــتــه نــو         چــه گـــفـــتـــســـت آن مـــوبـــد پـــیـــش رو
خــردمــنــد بـــاش و جـــهـــان جـــوی بـــاش     تـو چـنـدان کـه گـویــی ســخــن گــوی بــاش
اگــر نــیــک بــاشــدت جـــای ار بـــه دســـت       چــو رفــتــی ســـر و کـــار بـــا ایـــزدســـت
سـخـن هــرچــه گــویــی هــمــان بــشــنــوی    نــگـــر تـــا چـــه کـــاری هـــمـــان بـــدروی
بــه جــز نــیــکــویــی در زمــانــه مـــجـــوی        درشــتــی ز کـــس نـــشـــنـــود نـــرم گـــوی
نظرات 2 + ارسال نظر
آیتا سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ب.ظ

سلام دوست عزیز به فروشگاه منم سر بزن خوشحال می شم عزیزم

"فروشگاه اینترنتی آیتا شاپ " فروش جدیدترین فیلم ها ، کارتون ، نرم افزار ، بازی و... با 35% پایین تر از قیمت پشت جلد کالاها

"">> اخراجی ها 2 - یوسف پیامبر ایرانی - جی تی ای <<"

"""""""""""" Www.aytashop.com """""""""""""""

Saeidan چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام دوست عزیز
من سعیدان هستم از بچه های انجمنهای تخصصی تبیان
اگه ممکنه با من تماس بگیرید تا با همفکری بیشتر برای فعالتر شدن انجمن قدمهایی برداریم.
توی انجمن ایمیلتون رو پیدا نکردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد