پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

زادروز مولوی

امروز دهم بهمن ماه زادروز مولوی خداوندگار عرفان و ادب ایرانی است.لیک من زندگینامه راهبر مولوی شمس تبریزی را در تارنما می نهم.!!!

شمس الدین محمد پسر علی پسر ملک داد تبریزی از عارفان مشهور قرن هفتم هجری است،که

مولانا جلال الدین بلخی مجذوب او شده و بیشتر غزلیات خود را بنام وی سروده است.از جزئیات احوالش اطلاعی در دست نیست؛ همین قدر پیداست که از پیشوایان بزرگ تصوف در عصر خود در آذربایجان و آسیای صغیر و از خلفای رکن الدین سجاسی و پیرو طریقه ضیاءالدین ابوالنجیب سهروردی بوده است.  برخی دیگر وی را مرید شیخ ابوبکر سلمه باف تبریزی و بعضی مرید باباکمال خجندی دانسته اند. در هر حال سفر بسیار کرده و همیشه نمد سیاه می پوشیده و همه جا در کاروانسرا فرود می آمد و در بغداد با اوحدالدین کرمانی و نیز با فخر الدین عراقی دیدار کرده است. در سال 642 هجری وارد قونیه شده و در خانه شکرریزان فرود آمده و در آن زمان مولانا جلال الدین که فقیه و مفتی شهر بوده به دیدار وی رسیده و مجذوب او شد.  در سال 645 هجری شبی که با مولانا خلوت کرده بود، کسی به او اشارت کرد و برخاست و به مولانا گفت مرا برای کشتن می خواهند؛ و چون بیرون رفت، هفت تن که در کمین ایستاده بودند با کارد به او حمله بردند و وی چنان نعره زد که آن هفت تن بی هوش شدند و یکی از ایشان علاءالدین محمد پسر مولانا بود و چون آن کسان به هوش آمدند از شمس الدین جز چند قطره خون اثری نیافتند و از آن روز دیگر ناپدید شد. درباره ناپدید شدن وی توجیهات دیگر هم کرده اند.  به گفته فریدون سپهسالار، شمس تبریزی جامه بازرگانان می پوشید و در هر شهری که وارد می شد مانند بازرگانان در کاروانسراها منزل می کرد و قفل بزرگی بر در حجره میزد، چنانکه گویی کالای گرانبهایی در اندرون آن است و حال آنکه آنجا حصیر پاره ای بیش نبود. روزگار خود را به ریاضت و جهانگردی می گذاشت. گاهی در یکی از شهرها به مکتبداری می پرداخت و زمانی دیگر شلوار بند میبافت و از درآمد آن زندگی میکرد.

ورود شمس به قونیه و ملاقاتش با مولانا طوفانی را در محیط آرام این شهر و به ویژه در حلقه ارادتمندان خاندان مولانا برانگیخت. مولانا فرزند سلطان العلماست، مفتی شهر است، سجاده نشین باوقاری است، شاگردان و مریدان دارد، جامه فقیهانه میپوشد و به گفته سپهسالار (به طریقه و سیرت پدرش حضرت مولانا بهاءالدین الولد مثل درس گفتن و موعظه کردن) مشغول است، در محیط قونیه از اعتبار و احترام عام برخوردار است، با اینهمه چنان مفتون این درویش بی نام و نشان میگردد که سر از پای نمی شناسد.

تأثیر شمس بر مولانا چنان بود که در مدتی کوتاه از فقیهی با تمکین، عاشقی شوریده ساخت. این پیر مرموز گمنام دل فرزند سلطان العلما را بر درس و بحث و علم رسمی سرد گردانید و او را از مسند تدریس و منبر وعظ فرو کشید و در حلقه رقص و سماع کشانید. چنانکه خود گوید:

در دست همیشه مصحفم بود                    در عشق گرفته ام چغانه

اندر دهنی که بود تسبیح                          شعر است و دوبیتی و ترانه

حالا دیگر شیخ علامه چون طفلی نوآموز در محضر این پیر مرموز زانو می زند (زن خود را که از جبرئیلش غیرت آید که در او نگرد محرم کرده، و پیش من همچنین نشسته که پسر پیش پدر نشیند، تا پاره ایش نان بدهد) و چنین بود که مریدان سلطان العلما سخت برآشفته و عوام و خواص شهر سر برداشتند. کار بدگوئی و زخم زبان و مخالفت در اندک زمانی به ناسزا رانی و دشمنی و کینه و عناد علنی انجامید و متعصبان ساده دل به مبارزه با شمس برخاستند.

شمس تبریزی چون عرصه را بر خود تنگ یافت، بناگاه قونیه را ترک گفت و مولانا را در آتش بیقراری نشاند. چند گاهی خبر از شمس نبود که کجاست و در چه حال است، تا نامه ای از او رسید و معلوم شد که به نواحی شام رفته است.

با وصول نامه شمس، مولانا را دل رمیده به جای باز آمد و آن شور اندرون که فسرده بود از نو بجوشید. نامه ای منظوم در قلم آورد و فرزند خود سلطان ولد را با مبلغی پول و استدعای بازگشت شمس به دمشق فرستاد.

پس از سفر قهر آمیز شمس افسردگی خاطر و ملال عمیق و عزلت و سکوت پر عتاب مولانا ارادتمندان صادق او را سخت اندوهگین و پشیمان ساخت. مریدان ساده دل که تکیه گاه روحی خود را از دست داده بودند، زبان به عذر و توبه گشودند و قول دادند که اگر شمس دیگر بار به قونیه باز آید از خدمت او کوتاهی ننمایند و زبان از تشنیع و تعرض بربندند. براستی هم پس از بازگشت شمس به قونیه منکران سابق سر در قدمش نهادند. شمس عذر آنان را پذیرفت. محفل مولانا شور و حالی تازه یافت و گرم شد.

مولانا در این باره سروده است:

شـمـس و قـمـرم آمـد، سمـع و بـصـرم آمــد           وآن سیـمـبـرم آمـد، آن کـان زرم آمـد

امــروز بــه از دیـنـه، ای مــونــس دیــــریـنـه           دی مست بدان بودم، کز وی خبرم آمد

آن کس که همی جستم دی من بچراغ او را          امـروز چـو تـنـگ گــل، در رهگـذرم آمـد

از مــرگ چــرا تـرسـم، کــاو آب حـیـات آمـد            وز طعنه چرا ترسـم، چون او سپرم آمد

امـروز سـلـیـمـانــم، کــانـگـشـتـریـم دادی             زان تـاج مـلـوکـانـه، بر فرق سرم آمـــد

پس از بازگشت شمس ندامت و سکوت مخالفان دیری نپائید و موج مخالفت با او بار دیگر بالا گرفت. تشنیع و بدگوئی و زخم زبان چندان شد که شمس این بار بی خبر از همه قونیه را ترک کرد و ناپدید شد و به قول ولد (ناگهان گم شد از میان همه) چنانکه دیگر از او خبری خبری نیامد. اندوه و بیقراری مولانا از فراق شمس این بار شدیدتر بود. چنانکه سلطان ولد گوید:

بانگ و افغان او به عرش رسید                             ناله اش را بزرگ و خرد شنید

منتهی در سفر اول شمس غم دوری مولانا را به سکوت و عزلت فرا می خواند، چنانکه سماع و رقص و شعر و غزل را ترک گفت و روی از همگان درهم کشید. لیکن در سفر دوم مولانا درست معکوس آن حال را داشت؛ آن بار چون کوه به هنگام نزول شب، سرد و تنها و سنگین و دژم و خاموش بود، و این بار چون سیلاب بهاری خروشان و دمان و پر غریو و فریاد گردید.  مولانا که خیال می کرد شمس این بار نیز به جانب دمشق رفته است، دوباره در طلب او به شام رفت؛ لیکن هر چه بیشتر جست، نشان او کمتر یافت و به هر جا که میرفت و هر کس را که می دید سراغ شمس میگرفت.  غزلیات این دوره از زندگی مولانا از طوفان درد و شیدائی غریبی که در جان او بود حکایت می کند.

میخائیل ای. زند درباره هم جانی شمس تبریزی و مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) چنین اظهار نظر می کند: « بطور کلی علت اینکه مولوی دیوان خود و تک تک اشعار آن را نه بنام خود، بل به نام شمس تبریزی کرد، نه استفاده از آن به عنوان ابزار شعری و نه احترام یاد رفیق گمگشته را ملحوظ کرده بود.  شاعر که رفیق جانان را در عالم کبیر دنیای مادری گم کرده بود، وی در عالم صغیر روح خویشتن می یابد. و مرشدی را که رومی بدین طریق در اندرون خویش می یابد، بر وی سرود میخواند و شاعر تنها نقش یک راوی را رعایت می کند. لکن از آنجا که این اشعار در روح او زاده شده اند، پس در عین حال اشعار خود او هستند.  بدین طریق جلال الدین رومی در عین حال هم شمس تبریزی است که سخنانش از زبان وی بیرون می آید و هم شمس تبریزی نیست. و شمس ذهنیت شعر است، آفریننده شعر است، قهرمان تغزلی این اشعار است، و در عین حال در سطح اول، سطح تغزلی عاشقانه که در اینجا به طور کنایی پیچیده شده است، عینیت آن نیز بشمار میرود.  تمایل جلال الدین به سوی وحدت مطلق است. لکن شمس تبریزی به درک حقیقت آسمانی نایل آمده بود، در آن محو شده بود، و بخشی از آن گردید بود. بدین ترتیب نخستین سطح ادراک که در شعر صوفیانه معمولا به وسیله یک تعبیر ثنوی از سطح دوم جدا میشود، در اینجا به طور دیالکتیکی به سطح دوم تعالی می یابد.

در هر حال زندگانی شمس تبریزی بسیار تاریک است. برخی ناپدید شدن وی را در سال 643 هجری دانسته اند و برخی درگذشت او را در سال 672 هجری ثبت کرده اند و نوشته اند که در خوی مدفون شده است. (لازم به توضیخ است: نگارنده (رفیع) در سفری که به سال 1366 خورشیدی به قونیه کردم، آرامگاهی مجلل در شهر قونیه ترکیه بنام آرامگاه شمس تبریزی مشاهده نمودم).

این عارف کم نظیر ایرانی یکی از آزاد اندیشان جهان است که بشریت به وجودش فخر خواهد کرد. مجموعه تقریرات و ملفوظات وی بنام مقالات موجود است که مریدانش آن را جمع کرده اند. از جمله گفته است:

« این مردمان را حق است که با سخن من الف ندارند، همه سخنم به وجه کبریا می آید، همه دعوی می نماید. قرآن و سخن محمد همه به وجه نیاز آمده است، لاجرم همه معنی می نماید. سخنی میشنوند، نه در طریق طلب و نه در نیاز، از بلندی به مثابه ای که بر می نگری کلاه می افتد. اما این تکبر در حق خدا هیچ عیب نیست، و اگر عیب کنند، چنانست که گویند خدا متکبرست، راست گویند و چه عیب باشد؟»

نقل از مولانا نیوز

بررسی نام رستم در «درخت آسوریک»، «بندهش» و «یادگار زریران»

پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی گفت: «درخت آسوریک» یکی از متن‌های دوره میانه است و نام رستم در این متن به‌صورتی گذرا و بسیار کوتاه آمده است. «یادگار زریران» متنی به زبان پهلوی اشکانی است و رستم زین‌افزار و زره چهار تکه دارد و همانند رستم شاهنامه است. در متن کهن «بندهش» نیز تنها یک‌بار اشاره به رستم شده است.به گزارش ایبنا، در ادامه سلسله نشست‌های تخصصی موسسه فرهنگی هنری جمشید جاماسیان، مریم دارا، دانشجوی دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی و پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران به بررسی «چهره رستم در متون پهلوی دوران میانه» پرداخت.
در این نشست مطرح شد، رستمی که در نگاشته‌های دوره میانه آمده، رستم اسطوره‌ای ایران است. چهره و شخصیت رستم شاهنامه با آنچه در متون دوره‌ میانه آمده، همانندی‌های بسیاری دارد و البته تفاوت‌هایی هم دارد. دارا اشاره کرد که از رستم در چه متن‌هایی نام برده شده و این رستم اسطوره‌ای چگونه رستمی است.
دارا در ادامه سخنانش گفت: برای متن‌های تاریخی و ادبی، سه دوره را در نظر می‌گیرند، دوره کهن، دوره میانه و دوره نو. از آغاز تا سال 330 پیش از میلاد، دوره باستانی به‌حساب می‌آید و از آن زمان به بعد، تا 651 میلادی، دوره میانه نامیده می‌شود. این دوره تقریبا یک هزاره را در برمی‌گیرد. متن‌هایی که پس از این به آنها اشاره خواهد شد، «درخت آسوریک»، «بندهش»، «یادگار زریران» نام دارند، مربوط به دوره میانه است.
«درخت آسوریک» متن کهن دوره میانه
وی افزود: «درخت آسوریک»، یکی از متن‌های دوره میانه است که اصل آن به زبان پهلوی اشکانی بوده است، اما در روزگار ساسانیان آن را به زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه بازنویسی می‌کنند. بعضی از پژوهندگان چنین اعتقاد دارند که هنگام بازنویسی، مطالبی به منظومه «درخت آسوریک» افزوده شده، اما این تنها یک نظریه است و نمی‌توان قاطعانه آن را پذیرفت. به هر حال اگر بپذیریم که در این متن دست بُرده شده است، آنگاه از این که نام رستم را در آنجا می‌بینیم، شگفت‌زده خواهیم شد و این تصور پیش می‌آید که نام او را به متن اضافه کرده‌اند.
اما اگر نام رستم را الحاقی ندانیم، آنگاه درخواهیم یافت که در دوره اشکانیان با نام رستم و کارهای پهلوانی او آشنا بوده‌اند. البته این را باید در نظر داشت که نام رستم در این متن به‌صورتی گذرا و بسیار کوتاه آمده است و از او به نام «رَتَسْتَخْم» یاد کرده‌اند. در این منظومه به نبرد رستم و اسفندیار اشاره شده است.
وی افزود: متن بعدی دوره فارسی میانه، «یادگار زریران» نام دارد. این متن نیز به زبان پهلوی اشکانی بوده است و بعدها به پهلوی ساسانی یا همان فارسی میانه، بازنویسی می‌شود. البته «یادگار زریران» متنی غیر دینی است، اما هدف نهایی آن یک هدف مذهبی است و از اختلافی نام می‌برد که بر سر دین میان ایرانیان و تورانیان پدید آمده است. به هر حال متن، کاملاً حماسی است. در بند 28 «یادگار زریران» به نام رستم برمی‌خوریم. در این متن، رستم زین‌افزار و زره چهار تکه دارد و همانند رستم شاهنامه است.
نام رستم و کارهای پهلوانی او در «بندهش»
دارا به متن کهن دیگری اشاره کرد و گفت: یک متن شناخته شده‌تر فارسی میانه که از رستم نام برده، «بندهش» است. بندهش به معنی آفرینش نخستین یا آفرینش بنیادین است و شامل دانش‌های زرتشتی است. بندهش از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است. بخش اسطوره‌ای آن، به ویژه بخش اسطوره آفرینش، اهمیت و ارزش بسیار دارد و نام‌هایی که در آنجا یاد می‌شود کمکی برای شناخت ایران باستان و دانش‌های متداول در آن زمان است. بندهش را «زند آگاهی» هم نامیده‌اند. دو بندهش هم می‌شناسیم، یکی بندهش هندی است و دیگری بندهش ایرانی که تنها در فصل‌بندی متفاوت‌اند اما موضوع آنها یکسان است.
وی افزود: در فصل 31 بندهش هندی (فصل 35 ایرانی) فقط یکبار اشاره به رستم شده است. شگفت است که در کتابی مثل بندهش که می‌تواند داده‌های اساطیری مختلفی در اختیار ما بگذارد، خیلی کوتاه به رستم اشاره می‌کند و به سرعت از او می‌گذرد. در آنجایی که نام رستم در بندهش می‌آید، شخصیت اصلی ماجرا کاووس است و رستم شخصیتی فرعی و حاشیه‌ای دارد.
دارا در ادامه سخنانش گفت: از این عجیب‌تر آن است که نام رستم را در اوستا نمی‌یابیم و در هیچ یک از متن‌های اوستایی از او یاد نمی‌شود. در متون اوستایی آن کسی که جایگزین رستم شده، گرشاسپ است. گرشاسپ کسی است که تقریبا کارهای پهلوانی رستم را انجام می‌دهد و اژدهاکش و دلاور است. این که چرا نام رستم در اوستا نیست؟
استاد مهرداد بهار چنین پاسخ داده است که اوستا و دین زرتشتی در شرق ایران تکوین یافته است. هنگامی که ساسانیان قدرت را به دست می‌گیرند، مرکز پادشاهی خود را به جنوب ایران می‌برند. در نتیجه جدایی بین متون حماسی و متون دینی پدید می‌آید. به این دلیل نه تنها رستم، بلکه داستان‌های دیگری هم هستند که تنها در حماسه از آنها یاد شده است و نشانی در متون دین مزدیسنایی ندارند. دلیل دیگر بهار این است که رستم چهره و پهلوان مقدسی نبوده است تا از او در اوستا نام برده شود. به همین دلیل مزدیسنان از او به نام پهلوانی مقدس یاد نمی‌کنند.
دیدگاه پژوهشگران غیر ایرانی درباره رستم
وی به پژوهشگران انیرانی (غیر ایرانی) اشاره کرد و گفت: پژوهندگانی مثل «اشپیگل» دلیل نبودن نام رستم در اوستا را این گونه گفته‌اند که موبدان کارهای رستم را نمی‌پسندیدند و آدم کشتن و خون ریختن او را دوست نداشتند. چون رستم با آن که اخلاقی است، گاه کارهایی از او سر می‌زند که چندان با معیارهای اخلاقی نمی‌خواند و با آن که مهربان است، گاه رفتارهای خشنی هم دارد. پس به این دلیل است که نام او در اوستا نیامده است. اما «نُلدکه» و دکتر صفا چنین دیدگاهی را رد می‌کنند و می‌گویند که اگر موبدان کردارهای رستم را دوست نمی‌داشتند، دلیل خود را در متن‌های اوستایی ذکر می‌کردند. البته همه این حدس‌ها بر اساس اوستایی است که در دست داریم. چه بسا اگر همه اوستا باقی می‌ماند و بخش‌هایی از آن از بین نمی‌رفت، دلایل قانع کننده‌تری در دست داشتیم. کسی مثل «نیبوئر» همچنین اعتقاد داشت که رستم شخصیتی ماقبل مزدیسنایی است و حتی چهره او به پیش از ورود سکاها می‌رسد.
وی به متن کهن دیگری اشاره کرد و گفت: متن دیگری که از رستم یاد کرده است، «سَکسیران» است که به نام‌های گوناگونی خوانده شده است. سَکسیران یعنی «سران قوم سکا». در این متن قطعا از رستم یاد شده است؛ هرچند به دست ما نرسیده و از بین رفته است. مسعودی می‌نویسد که سَکسیران یکی از متون استفاده شده در خدای‌نامه بوده است. اصل این متن به زبان پهلوی ساسانی بود و بعدها «ابن مقفع» آن را به عربی ترجمه کرد. هر دو متن ساسانی و عربی سَکسیران از بین رفته است.
وی افزود: دو متن سغدی هم می‌شناسیم که در آن از رستم نام برده شده است. سغد جایی بوده است در سمرقند و زرافشان و تقریبا با تاجیکستان کنونی یکی است. این دو متن از لحاظ واژگان و دستور زبان، بسیار غنی‌اند. در یکی از آنها از رایزنی دیوان برای نبرد با رستم و کشتن او یاد شده است و در دیگری از آغاز نبرد دیوها با رستم سخن به میان آمده است. اما هر دو متن، تکه‌هایی از یک متن اصلی بوده‌اند.
متن‌ها را زمانی پیدا کردند که در غاری سرگرم حفاری بودند. دیوار فرو می‌ریزد و در پشت دیوار، کتابخانه‌ای از اسناد سغدی پیدا می‌شود. سبک متن‌ها بدین گونه است که جمله‌ها کوتاه و مختصر است و زیاده‌گویی ندارد. دیوان در این دو متن سغدی، به صورت سوسمار و مار و خوک یاد شده‌اند. «شروه» اولین کسی بود که این متن را بررسی کرد. بعدها دکتر بدرالزمان قریب نیز آن را بررسی و چاپ کرد. به هر حال رستم در این متن پلنگینه‌پوش و رخش نیز در کنار اوست.

150 عدد سکّه باستانی ایران به دیرینکده آستان قدس اهدا شد

مجموعه ای جالب توجه شامل 150 عدد سکّه باستانی ایران و چین و پاکت نامه های پستی دوره های قاجار و پهلوی اوّل توسط عبدالحسین زعفرانی، مجموعه دار و کارشناس برجسته سکّه های ایران، به گنجینه تمبر، اسکناس و مسکوکات موزه آستان قدس رضوی اهداء شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل سازمان کتابخانه ها، موزه ها ومرکز اسناد آستان قدس رضوی مسئول گنجینه تمبر، اسکناس ومسکوکات این سازمان با بیان این مطلب گفت: مجموعه مسکوکات اهدایی شامل سکّه های نقره ایران باستان در دوره ساسانی، سکّه های نقره قرا قویونلوها، سکّه های مسی (فلوس) ضرب مشهد مقدّس در دوره صفوی و سکّه های چین باستان بوده که از نظرتاریخی و باستانشناسی حائز اهمیّت می باشند؛ علاوه بر مسکوکات، ژتون‌هایی(Token) از جنس سرامیک نیز در این مجموعه موجود است که از قرن هجدهم تا سال 1870 میلادی در مراکز تفریحی چین در بانکوک «پایتخت سیام (تایلند کنونی)» و مدّتی هم به عنوان پول خُرد مورد استفاده قرار می گرفته است. محمد حسین یزدی نژاد خاطرنشان کرد: سکّه های ساسانی موجود در این مجموعه دراخم های شاهپور اوّل، یزدگرد اوّل، دوم و سوم، پیروز، هرمز چهارم و خسرو پرویز را در بر می گیرند که بین سال های 240 تا 651 میلادی در شهرهای آس (آسپانور در نزدیکی تیسفون) ، رام (رامهرمز)، ری، می (میبد یا میشان) و نار (نرماشیر در اطراف کرمان) ضرب شده اند. وی به قدیمی ترین سکّه اهدایی این مجموعه، که متعلق به شاهپور اوّل، فرزند اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسله ساسانی) است، اشاره کرده و افزود: شاهپور اوّل در فاصله سال های 240 تا 273 میلادی بر ایران فرمانروایی می کرد و در طول حکومت خود همواره با امپراتوران متجاوز روم باستان مبارزه نمود و سرانجام پس از 14 سال پیکار با رومیان، والریانوس (امپراتور مقتدر روم، 253-260 م) را به دست خود اسیر نموده و به ایران آورد. وی همچنین افزود: روی این سکّه نیم تنه شاه ساسانی با تاج و زیورآلات، مو و محاسن بلند و در پشت آن نقش آتشدان زرتشتی با دو نگهبان آتش دیده می شود. یزدی نژاد با اشاره به اینکه مجموعه پاکت نامه های پستی اهدایی گویای بخشی از تاریخچه پستی کشورمان می باشد گفت: در این مجموعه پاکت نامه های تمبردار دوره های قاجار و پهلوی اوّل که مهر پستخانه شهرهای مختلف ایران نظیر اصفهان، تبریز، تویسرکان، تهران، دولت آباد ملایر، رشت، شاهرود، قم و ... روی آن قرار دارد موجود می باشند و همچنین مهرهای مختلفی مثل «کرایه دریافت شد» و «از پس انداز غفلت نکنید – صندوق پس انداز ملّی» روی آنها به چشم می خورد. وی از قدیمی ترین پاکت نامه اهدایی این مجموعه که پاکت نامه ای با یک قطعه تمبر شش شاهی احمد شاه قاجار، از مبدأ قزوین (22/1/1921) به مقصد یزد (12/2/1921) است یاد کرده و خاطر نشان کرد: این پاکت نامه در تهران توسط نیروی های نظامی در دوران جنگ جهانی اوّل باز شده و روی آن مهر «از طرف سانسور ملاحظه شد» به چشم می خورد.مسئول گنجینه تمبر، اسکناس ومسکوکات افزود: در میان این پاکت نامه های ارزشمند، پاکت نامه هایی هم موجودند که از شهر بمبئی (در زمان استعمار انگلیس) به شهرهای یزد و اصفهان پست شده اند و از بین آنها می توان به پاکت نامه ای اشاره کرد که حدود 90 سال پیش از بمبئی به هتل چهارباغ اصفهان فرستاده شده است.گفتنی است گنجینه تمبر، اسکناس و مسکوکات موزه مرکزی آستان قدس رضوی با دارا بودن حدود ششصد هزار قطعه انواع تمبر و دیگر اقلام پستی از ایران و بیش از دویست و چهل کشور و مستعمرات سابق جهان، بیش از شانزده هزار برگ اسکناس و سی و یک هزار عدد مسکوکات از ایران و سایر کشورهای جهان، یکی از غنی ترین موزه های تمبر، اسکناس و مسکوکات کشور و منطقه محسوب می شود که سالانه پذیرای صدها هزار نفر از زائران حرم مطهر رضوی، گردشگران داخلی و خارجی، مجموعه داران تمبر، اسکناس و مسکوکات از ایران و سایر کشورهای جهان و محققان و پژوهشگران می باشد.

«ناقوس‌های شاهنامه» در «خانه هنر» به صدا در آمدند

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نمایشگاه «ناقوس‌های شاهنامه» در گالری ملک «آرت سنتر»، مجموعه ۱۰ اثر در ابعاد بزرگ با تکنیک رنگ و روغن از علی اسماعیل‌لو است. در نقاشی‌های این هنرمند به روایت‌های پهلوانی شاهنامه از منظری سورئال نگاه شده است. هنرمند عناصر مدرنی چون «گرامافون» را در کارش با عناصر اسطوره‌ای هم‌نشین کرده. «ناقوس» عنصری تکرارشونده در بیشتر نقاشی‌های این نمایشگاه است و به نظر می‌رسد از همین روست که عنوان «ناقوس‌های شاهنامه» برای نمایشگاه انتخاب شده است.‌
اسماعیل‌لو متولد ۱۳۶۱ در تهران و کار‌شناس معماری، نقاش و مجسمه ساز است. او تا کنون ۹ نمایشگاه انفرادی و گروهی در داخل و خارج از کشور داشته است. وی درباره کار‌هایش می‌گوید: کارهای من در نمایشگاه اخیر نقشی از نماد‌ها و شخصیت‌های اصلی شاهنامه است که فراموش شده‌اند.
کاظم چلیپا، نقاش و مدرس دانشگاه، بعد از بازدید از این نمایشگاه  گفت: آثار اسماعیل لو مرز وارد شدن به پست‌مدرنیسم است. اکسپرسیون غنی در کار‌ها وجود دارد، ولی چهره‌ها فرم‌های دوگانه‌ای را ایجاد کرده‌اند؛ فضای کار‌ها گاهی وارد تخیل و طنز می‌شوند که نباید بر موضوعات قالب گردند.
در افتتاحیه نمایشگاه اسماعیل‌لو قطعاتی از چکامه‌های باستانی با پرداختی مدرن اجرا شد. اجرای این قطعات با بازی‌های نمایشی در تناسب با نقاشی‌ها همراه بود. فرشاد فزونی آهنگساز، تورج جعفری نوازنده تار و سه‌تار، مرشد محسن میرزا علی نقال و بهرام دلدار کارگردان این اجرا بودند.
در طول برگزاری، چهره‌های شاخصی از این نمایشگاه بازدید کرده‌اند؛ چهره‌هایی چون شمس لنگرودی، بهزاد فراهانی، مهدی قان‌بیگی، فریبرز عرب‌نیا، اصغر همت، عبدالرضا ابری، حمید پازوکی، کاظم چلیپا، بهمن مفید، امیر مهدی‌کیا، مهدی میامی، یارتا یاران و رسول نجفیان.
«خانه هنر» (آرت سنتر) مهر ماه سال ۱۳۸۸ تاسیس شد. این مکان هنری اولین حامی برنامه جهانی غذا (WFP) در ایرا ن است که ظرف چند سال گذشته با فعالیت‌های فرهنگی خود در حوزه هنرهای تجسمی بالغ بر ۱۵۰ هزار وعده غذایی در حمایت از پروژه‌های مبارزه با گرسنگی ایجاد نموده است. با گذشت دو سال از تاسیس، آثار بیش از ۸۰۰ هنرمند در خانه هنر به نمایش در آمده است. درصدی از فروش کلیه نمایشگاه‌های هنری در آرت سن‌تر به پروژه‌های مبارزه با گرسنگی اختصاص می‌یابد. هنرمندان برجسته بسیاری در طول این سال‌ها در «خانه هنر» نمایشگاه برگزار کرده‌اند که از میان آن‌ها می‌توان به چهره‌های زیر اشاره کرد: فرح اصولی، یعقوب امدادیان، احمد اسفندیاری، بابک اطمینانی، حمید اعجمی، محمد احصایی، نصراله افجه‌ای، تا‌ها بهبهانی، جمال بخش‌پور، جواد بختیاری، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، ‍ژازه تباتبایی، محمد ابراهیم جعفری، صداقت جباری، محسن جوادی‌پور، ابراهیم حقیقی، حمید رضا حکیمی، منصوره حسینی، مصطفی دشتی، حسینعلی ذابحی، حسین زنده رودی، بیژن رافتی، علی اکبر صادقی، رضوان صادق‌زاده، مهدی سحابی، مریم سالور، قباد شیوا، سعید شهلا‌پور، ایرج شافعی، علی شیرازی، حسین کاشیان، پرویز کلانتری، اسداله کیانی، مارکو گریگوریان، علیرضا کرمی، علی گلستانه، فریده لاشایی، حسین محجوبی، لیلی متین دفتری، نصرت الله مسلمیان، حسین ماهر، رضا مافی، عنایت اله نظری، غلامحسین نامی، منوچهر نیازی، احمد وکیلی، گیزلا وارگا سینایی، هادی هزاوه‌ای.

«شاهنامه» زبان اقوام ایرانی را به یکدیگر پیوند زده است

فتح‌الله مجتبایی، نخستین سخنران بخش علمی همایش بین‌المللی «هزارمین سال سرایش شاهنامه فردوسی» از «شاهنامه» به عنوان اثری یاد کرد که قدرت خودباوری و خودشناسی را در نهاد ما قوت بخشیده و زبان اقوام ایرانی را به یکدیگر پیوند زده است.به گزارش (ایبنا)، همایش بین‌المللی «هزارمین سال سرایش شاهنامه فردوسی» به کوشش معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی صبح امروز (2 آذر) از ساعت 9 صبح در سالن همایش‌های مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی با حضور استادان و شاهنامه‌پژوهان ایرانی و غیر ایرانی آغاز شد.
در نخستین بخش علمی این همایش، فتح‌الله مجتبایی، محمدرضا راشدمحصل و آنا کراسنوولسکا به عنوان اعضای هیات رییسه حضور داشتند. در این بخش سه سخنرانی علمی پیرامون موضوعات «سه حماسه بزرگ در سه زبان: هومر، ویرژیل، فردوسی»، «اسطوره آسمان‌پیمایی کیکاووس» و «شاهنامه و ادبیات فارسی میانه» به ترتیب از سوی فتح‌الله مجتبایی، ابوالقاسم اسماعیل‌پور و کارلو چرتی، از ایتالیا ارایه شد.
نقش حماسه‌های بزرگ در تکوین ملت‌ها 
مجتبایی در ارایه مقاله «سه حماسه بزرگ در سه زبان: هومر، ویرژیل، فردوسی» با تاکید بر تاثیر حماسه‌های بزرگ در تکوین و تشکیل ملیت‌ها بزرگ گفت: حماسه‌های ایلیاد و ادیسه در تمدن یونان، انه‌اید در تمدن رم و شاهنامه در تمدن ایران نقش داشته‌اند. برهمین اساس می‌توانیم بگوییم ملت‌های بزرگ همگی دارای حماسه‌های بزرگ هستند.
وی ادامه داد: همچنین حماسه‌های بزرگ از رویدادهای بزرگ پدید آمده‌اند. وجه مشترک تمامی این حماسه‌ها، شکل گرفتن آن‌ها در آغاز تحول‌های اجتماعی و نهظت‌های ملی‌ است. برهمین اساس سه حماسه یاد شده در نوع خود بی‌نظیر هستند. بنابراین این آثار از منظر کیفیت و ارزش‌های ادبی از ماندگارترین آثار این حوزه و از نظرگاه فرهنگی و تاریخی، شایسته تقدیر هستند.
مجتبایی افزود: این سه حماسه به سه زبان شایسته جهان سروده شده‌اند، که در تکوین بشر امروز سهم به‌سزایی داشته‌اند و آن‌را حیات و قوت بخشیده‌اند.
وی به زبان این سه حماسه اشاره و تشریح کرد: گفته می‌شود تمدن امروز غرب بر ویرانه‌های رم و آتن ساخته شده است، اما تمدن رم زاده زبان لاتینی و تمدن آتن زاده شده در دامان زبان یونانی ا‌ست. تمدن و فرهنگ ایران در دوران اسلامی نیز با زبان پارسی زنده نگه داشته شده و گسترش یافته است.
این پژوهشگر با تاکید بر قدرت یافتن زبان فارسی در «شاهنامه» افزود: رستم در «شاهنامه» و سه شخصیت اصلی دو حماسه دیگر دربرگیرنده خصلت‌های انسانی چون مردانگی، دلاوری، شجاعت و میهن‌دوستی هستند و تمامی این ویژگی‌ها در این سه چهره به تصویر کشیده شده است.
وی در بخش دیگر از صحبت‌هایش به چگونگی شکل‌گیری حماسه هومر اشاره و در ادامه از ویرژیل به عنوان بزرگ‌ترین پیرو هومر یاد کرد که تاریخ شهر رم را به زبان یونانی سروده و یکی از شاهکارهای بزرگ ادبی- تاریخی را آفریده است.
مجتبایی گفت: گذر از هومر و ویرژیل به فردوسی چندان دشوار نیست. همچنان که حماسه‌های آن دو در تحکیم و قدرت ملت‌های آن‌ها نقش داشته‌اند، «شاهنامه» نیز در تحکیم قومیت مردم ایران‌زمین و تثبیت زبان فارسی به عنوان زبان اقوام ایرانی موثر بوده است.
وی ادامه داد: «شاهنامه» در به هم پیوستن زبان اقوام ایرانی در طول اعصار سهم به‌سزایی داشته است. این اثر با بود و نبود ما سروکار دارد. تاریخ ما را زنده و پیوند ما را با گذشته استوار کرده، از سوی دیگر قدرت خودباوری و خودشناسی را در نهاد ما قوت بخشیده است.
وی درباره دیگر ویژگی این اثر کهن اظهار کرد: برخلاف دیگر منظومه‌های حماسی، شاهنامه یک داستان طولانی واحد نیست، بلکه ترکیبی از داستان‌های گوناگون است. در این تنوع یک رشته نامرئی تمامی وقایع را به یکدیگر پیوند می‌دهد و تمامی منظومه از آفرینش جهان آغاز و به مرگ یزدگرد سوم پایان می‌یابد.
مجتبایی یادآور شد: بر همین اساس اغلب اقوام ایرانی پاره‌ای از روایات خود را در شاهنامه باز می‌یابند. فردوسی شاهنامه را 400 سال پس از حمله اعراب به ایران سرود، در آن دوران اغلب شعر سرودن به زبان عربی را نوعی هنر و فضیلت می‌دانستند.
وی در پایان افزود: بنابراین سخن‌سرایی به زبان پارسی پاک و سره از واژه‌های تازی بر خلاف قبول و پسند زمان بود. برهمین اساس سرایش منظومه حماسی بدین‌گونه شهامت می‌خواست و فردوسی آن شهامت لازم را دارا بود. 
روایت‌هایی متفاوت از یک داستان
در ادامه ابوالقاسم اسماعیل‌پور پیرامون موضوع «اسطوره آسمان‌پیمایی کیکاووس» سخن گفت.
وی از کیکاووس به عنوان یکی از شخصیت‌های مهم شاهنامه یاد کرد که ویژگی‌ها و ابعاد شخصیتی مهمی دارد و گفت: در مقاله‌ای که ارایه می‌کنم، قصد دارم به ویژگی شخصیتی کیکاووس، یعنی پرواز آسمانی او بپردازم.
برهمین اساس در ابتدا اسماعیل‌پور چکیده‌ای از داستان پرواز آسمانی کیکاووس را ارایه کرد.
وی گفت: هرچند در اوستا فروهرِ کیکاووس در ردیف شهریاران و شاه‌زادگان کیانی ستوده می‌شود و او صاحب فره کیانی‌ است، اما از سفر آسمانی او در اوستای موجود خبری نیست.
این پژوهش‌گر ادامه داد: پیشینه اسطوره آسمان‌پیمایی کیکاووس به دوران هند و ایرانی (هزاره دوم پس از میلاد) می‌رسد. اما به روایت شاهنامه دیو دژخیم باعث فریب کیکاووس می‌شود و به روایت دینکرد نهم، دیو خشم این وظیفه را برعهده دارد. بنابراین تفاوت‌هایی در روایت شاهنامه و متون پهلوی دیده می‌شود. 
وی در پایان به متون تاریخی-اسلامی اشاره و تصریح کرد: در این متون نیز کیکاووس با نمرود مقایسه شده است. زین‌الاخبار گردیزی، روایت طبری یا تاریخ بلعمی نمونه‌هایی از این متون هستند. آخرین سخنران این بخش کارلو چرتی از کشور ایتالیا بود، که پیرامون موضوع «شاهنامه و ادبیات فارسی میانه» صحبت کرد. وی در این بخش مقاله خود را به زبان انگلیسی ارایه کرد.
همایش بین‌المللی «هزارمین سال سرایش شاهنامه فردوسی» از دوم تا چهارم آذر در سالن مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی برپاست.