موسیقی عامیانه (FOLK MUSIC ) ، اصطلاحی است که ترانه ها ، آوازها و رقص های عامیانه را دربر می گیرد .
ترانه های عامیانه (MUSIC SONG) ، ترانه ها و آوازهایی هستند که بین مردم رواج داشته و از به کارگیری طبیعی ناخود آگاه و توانایی های ذاتی و شهودی آنها ، پدید آمده است .
سازنده ی آنها ، غالباً ناشناس بوده و به طور شفاهی ، از نسلی به نسل دیگر ، انتقال می یابد . این گونه موسیقی ، غالباً بدون هم راهی اجرا می شود و به صورت آوازی و سازی ، در مناطق مختلف یک کشور وجود دارد .
با افزایش شهر نشینی و صنعتی شدن شهرها و روستاها ، ترانه های عامیانه ، به درون شهرها و کارخانه ها نیز راه یافتند . در قرن 19 میلادی و اوایل قرن 20 میلادی ، ترس از این که با پیشروی زندگی مدرن ، آداب و سنن گذشتگان ، رو به فراموشی گراید ، باعث شد که گروهی به جمع آوری آثار عامیانه بپردازند ؛ به همین خاطر کلکسیونهایی از آهنگ های عامیانه پدیدار شد ! آنچه را می توان در اینجا بدان اشاره نمود ، بداهه پردازی و سنت های شفاهی و آوازهاست که همواره در قرون متمادی به موسیقی عامیانه اضافه یا کم شده است و بر همین اساس غیر ممکن است بتوان پیش گویی کرد که آوازهای عامیانه ، در قرن های آینده ، چگونه توسعه می یابند .
یکی از مناطق مهم ازلحاظ غنای موسیقی عامیانه ، خطه ی خراسان می باشد . یکی ازاین موسیقی ها ، دوتار می باشد . تحقیقات حاضر نیز بیشتر مربوط به صنعت دوتار سازی تایباد و چند ترانه ای که با دوتار نواخته می شود می باشد .
دوتار یکی از سازهای مقامی است که در کشور ما خصوصاً استان پهناور خراسان جایگاه خاصی دارد . این سازیکی ازکهن ترین و قدیمی ترین سازهاست که زمان پیداش آن ناپیداست . نام دوتار که در کتب قدیمی از آن به عنوان تنبور خراسان یاد شده است ، به سبب داشتن 2 سیم بر آن نهاده شده است .
ابو نصر فارابی در کتاب « موسیقی الکبیر » خود مشخصات کاملی را از تنبور خراسان یاد می کند . تنبور خراسان ( دوتار ) دارای تعدادی پرده است که بعضی از آنها پرده های اصلی هستند که در جای خود ثابت می مانند و دیگر پرده ها با توجه به نواحی مختلف کمی تغییر می کند . فارابی محل قرار گرفتن پرده های اصلی و متغیر را نیز بیان کرده است . یادگیری نواختن دوتار علاوه بر آموزش تئوری ، بیشتر باید به صورت شفاهی و در نزد استاد و با تمرین زیاد صورت گیرد.
تاریخچه
اصوات هم آهنگ و نغمات موزون در طول تاریخ ، جزو جدایی ناپذیر زندگی آدمی بوده و هر ملتی با توجه به ویژگی های قومی و بضاعت های فرهنگی خویش ، از آن بهره برده است . در این میان ، ناگفته پیداست که قوم ایرانی با تکیه بر عظمت فرهنگی خود ، یکی از پیشگامان بسط و توسعه موسیقی جهان بوده است .
از آثار کهن و متون مربوط به دانش موسیقی ایران باستان ، اطلاعات محدودی در اختیار است ؛ ولی می توان برای جستجوی پیشینه ی موسیقی خود ، به آثار دانشمندانی همچون فارابی ، ابن سینا ، و . . . و اسناد تاریخی پس از ظهور اسلام استناد کنیم . « از زمان پیدایش دوتار ، مأخذی در دست نیست . قدر مسلم این است که نام این ساز از دو سیم گرفته شده است و در کشور افغانستان و شمال شرق ایران هم سازی با این خصوصیات و با همین نام وجود دارد .» با مطالعه ای که از کتب تاریخی و سفرنامه ها و تحقیقات محققین داخلی و خارجی به دست آمده همواره از دوتار به نام تنبور خراسان نام برده شده است .
فارابی در کتاب « موسیقی الکبیر » ، از سازی با مشخصات دوتار __ بدون کم و کاست __ به نام تنبور خراسان نام می برد. همچنین در « المدخل إلی الموسیقی » نیز زیر بخش گونه های تنبور می گوید که یک نمونه از تنبورها ، تنبور خراسان است و آن در شهرهای خراسان و پیرامون آن به شمال تا هر جا که پیش بروید ، به کار برده می شود . « فارمر » محقق انگلیسی ، در مقاله ی خود تحت عنوان تأثیر نفوذ ایران در تعبیه ی آلات موسیقی در مجله ی روزگار نو ( شماره ی 1- تابستان 1942 م . و شماره ی پاییز همان سال ) چنین می نویسد : « ساز دیگری که آن را تنبور خراسان می نامند و در اویل خلافت عباسیان در دربار ایشان رواج یافت ، در موسیقی عربی تأثیر بسیار کرد . » « باریستوس و پاندورا » دو نویسنده ی یونانی به هنگام یاد کردن از سازهای فرهنگهای دیگر از تنبور خراسان نام می برند . در « لغت نامه ی دهخدا » ، شرح مفصلی درباره ی تنبور نگاشته و از فرهنگ های گوناگون استفاده نموده و به نقل از « منتهی الارب » می نویسد : « دمبره یعنی دم برٌه و به علت شباهتی که به دم برٌه دارد و سپس از دوتای و دوتار » نام می برد . مسعودی در « مروٌج الذهب » به آلات موسیقی که اهالی خراسان به کار می بردند اشاره کرده و از تنبور نام می برد . در « فرهنگ معین » نیز تنبور با مشخصات دوتار معرفی و از دوتار به عنوان سازی که در میان بعضی از طوایف معمول است ، یاد شده است . دیگر این که در حجاری های اشکانیان نقش تنبور دیده می شود و به اعتبار این که اشکانیان خراسانی بوده و این ساز را دوست می داشتند ، مدرکی ست بر وجود دوتار یا تنبور خراسان ؛ زیرا زادگاه اصلی پارتیان شمال شرق ایران بوده است حال با توجه به این که از دوتار در هیچ یک از نوشته ها ذکری نشده و محققان ایرانی وغربی نیز در تحقیقات خود نامی از آن نیاورده اند و همه به اتفاق از تنبور خراسان به عنوان سازی که در خراسان رواج داشته نام برده اند و با توجه به این که در حال حاضر ، تنها سازی که در خراسان معمول است و آهنگ های باستانی و اصیل ایرانی به وسیله ی این ساز نواخته و اجرا می شود و با توجه به مشخصاتی که در کتاب « موسیقی الکبیر » فارابی داده شده ، با مشخصات دوتار یکی بوده و با توجه به این که در حال حاضر ، سازی به نام تنبور در خراسان وجود ندارد و حتی در داستان های قدیمی خراسان نیز نیامده و تنها در میان اهل تصوف – به ویژه اهل حق – سازی به نام تنبور وجود دارد که برش و ساختمان آن بسیار نزدیک به دوتار ترکمنی می باشد وتعداد سیم ها و پرده های این ساز بیش تر از دوتار ترکمنی است .
به استناد این مدارک با نظر قاطع می توان گفت که تنبور خراسان ، همین دوتار است که به این نام خوانده شده و شاید هم پس از پیدایش سه تار که سه سیم داشته ،این ساز نیز به اعتبار داشتن دو سیم دوتار نام گرفته است . به هر حال پیدایش این ساز ناپیداست و نمی توان تاریخی برای آن معین نمود . چه بسا بسیاری از پایه های تمدن آدمیان نیز از بس به زمانهای کهن باز می گردد و تاریخ کشف آنها ممکن نشده است.(کتاب سال شیدا - « سازشناسی » مهدی کمالیان)
آخر سخن آن که دوتار کنونی در حال حاضر در اکثر مناطق خراسان مخصوصاً شرق و جنوب خراسان ( موسیقی شرق و جنوب خراسان ) شمال خراسان ( موسیقی شمال خراسان) ومناطقی از افغانستان با اختلافاتی چند در ساختمان پرده بندی رواج دارد که نوای آن در هر منطقه بر ویژگی های بومی و فرهنگ شفاهی آن منطقه منطبق می باشد .
چوب دوتار
در مورد ساخت دوتار اولین نکته این است که باید درخت مناسبی برای ساختن دوتار انتخاب کرد که برای ساخت دوتار دو نوع چوب درخت لازم است :
1. چوب درخت توت برای ساخت کاسه ی دوتار
2. چوب درخت عناب یا زردآلو برای ساخت دسته ی دوتار
مشخصات درخت توت مورداستفاده برای ساخت دوتار :
درخت توت باید حداقل 80 یا 90 سال عمر داشته باشد و این بدان معنی است که قطر درخت باید به اندازه یک بغل ( 2 – 5/1 متر ) باشد . باید دقت شود که درخت توت سالهایی را در خشکسالی نگذرانده باشد ، این عامل باعث میشود که درخت درچند سال خشکسالی ، آب کافی نخورده باشد و در نتیجه چوب وسط درخت پوسیده و پوک می شود . لازم به ذکر است درخت خوب و مناسب ، درختی است که در کنار جوی آب روان باشد . طول تنه ی درخت بریده شده باید حداقل 55 سانتی متر باشد چون طول کاسه ی دوتاری که می خواهیم بسازیم ، باید 45 سانتی متر باشد ( البته بستگی به اندازه دوتار ما دارد که در دوتارهای کوچکتر طول و عرض کاسه نیز کوچکتر و کمتر است ) علت این که طول تنه ی درخت از طول کاسه را همیشه 5 تا 10 سانتی متر بزرگتر می گیریم این است که اگر در تراشیدن کاسه با أقض یا گره( أقض ( به لهجه ی تایبادی ) و یا گره : به محل رشد و جوانه زدن و بیرون آمدن شاخه از درون تنه ی درخت را گویند)
برخورد کردیم ، امکان ما نور دادن و استفاده از آن 5 سانتی متر اضافی را داشته باشیم و با کمبود چوب و در نتیجه بلا استفاده ماندن چوب مواجه نشویم .
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در بیستمین نشست مجلهی «بخارا» که عصر روز دوشنبه، 21 اردیبهشتماه برگزار شد، جلال خالقی مطلق با ارائهی توضیحاتی دربارهی شیوهی تصحیحش شاهنامه گفت: شیوهی تصحیح ما به معنایی شیوهای ذوقی نبود؛ یعنی آن شیوهای که در تصحیح برخی متون بهکار رفته که معمولا در آن مصحح آن ضبطی را که آسانتر و زیباتر است، انتخاب میکند و یا آن شیوهی تصحیح ماشینی که مصحح از متن بیرون نمیرود. در این شیوهی انتقادی متن، ضبط دشوارتر انتخاب میشود و آنچه در نسخهی اساس متن آمده و به ضبط اصلی نزدیکتر است، مطرح است. در این شیوه، ضبط کهنتر انتخاب میشود و مصحح باید با تحول زبان فارسی یا هر زبانی که مدنظر اوست، آشنا باشد؛ چون اگر تحول زبانی را نشناسیم، نمیتوانیم ضبط کهنتر را تشخیص دهیم.
این شاهنامهپژوه ادامه داد: وظیفهی یک تصحیح انتقادی این است که ضبطهای کهن را در نسخههای جوانتر هم بیابد و به متن بیاورد؛ چون مصحح نسبت به خوانندگان و محققان وظیفه دارد. اول باید اختلاف نسخ را به دست دهیم و ما در تصحیح خودمان در پایان هر صفحه این موارد را توضیح دادهایم. ما شیوهی مثبت ضبط نسخهبدل را انتخاب کردیم و در چنین شیوهای به توضیح و یادداشت دربارهی نقل شواهد، ادبیات قبل و بعد از فردوسی، شرح ادبیات و ارتباطات متن با متون دیگری مثل طبری و بلعمی و نیز ارتباطش با تاریخ و فرهنگ آن دوران نیاز هست؛ پس باید این یادداشتها را مینوشتیم و از سویی همهی یادداشتها باید در همان زمان تصحیح نوشته میشد که یادمان نرود.
خالقی مطلق توضیح داد: بعد از تصحیح پنج دفتر از شاهنامه، بخش اول یادداشتها را که شامل یادداشتهای دفتر اول و دوم میشد، در حدود هزار صفحه با واژهنامه در دو جلد در آمریکا منتشر کردیم. بخش دوم یادداشتها را هم که شامل دفترهای سوم، چهارم و پنجم بود، در نزدیک به 500 صفحه در آمریکا چاپ کردیم. در آن زمان بهدلیل بیماری دیگر توان مقابلهی نسخه به نسخه را نداشتم؛ وقتی که دیگر به جلد ششم رسیده بودم؛ پس از دوستانم، محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی کمک گرفتم و در این زمینه با هم مکاتباتی دربارهی دریافتشان از نسخهها و نظرات جمعیمان داشتیم که خودش در حدود هزار صفحه شد. از سویی این دوستان هم تمایل داشتند که در یادداشتها سهمی داشته باشند و من هم پذیرفتم. البته شیوهی نویسندگی من قدری فارسیگرایی است و معتقدم حرمت واژههای فارسی را باید حفظ کرد. البته اهل سرهنویسی نیستم. از اینرو 150 صفحه را محمود امید سالار و 100 صفحه را ابوالفضل خطیبی نوشتند؛ اما با این شرط که اگر در جایی نظر من مخالف نظرات آنها بود، نظر افزودهای بر آنها داشته باشم.
او ادامه داد: بخش سوم یادداشتها شامل یادداشتهای محمود امیدسالار بر دفتر ششم و افزودههای من بر این دفتر و نیز یادداشتهای ابوالفضل خطیبی بر نیمهی اول دفتر هفتم و افزودههای من بر آن باز در آمریکا چاپ شدند. بخش چهارم هم یادداشتهای دفتر هشتم بود که تماما خودم نوشتم در هزار صفحه و در آمریکا چاپ شد. غیر از این هرکدام از این سه دفتر واژهنامهای دارند که خودم درست کردهام و گذشته از این، یک نمایهی موضوعی برای یادداشتها تعیین کردهام؛ چون یادداشتها بر اساس بیت بود. جمع یادداشتها با واژهنامه 2400 صفحه شد که احتمالا توسط دایرةالمعارف بزرگ اسلامی تا سال آینده چاپ شوند. البته با پیوستی که برآن افزودهام و چند مقدمه از خودم، احسان یارشاطر و نیز عکسی که از نسخهها دادهام و عکسهایی از کسانی که پیش از ما پیشرو بودند و در این زمینه کار کردند و ما از آنها یاد گرفتیم مثل نولدکه، مول، تقیزاده، فروغی، بهار، حبیب یغمایی و ذبیحالله صفا.
خالقی مطلق دربارهی اینکه آیا با پایان گرفتن تصحیح شاهنامه، بازهم به سراغ شاهنامه میرود، گفت: همان زمانی که این کار تمام شد، از همان فردایش کار دیگری شروع کردهام و در مقدمه هم نوشتهام که این شاهنامه برای اهل فن است و میخواهم بر اساس آخرین یافتهها و آنچه که خواندهام و آنچه که دیگران گفتهاند و در نزدم درست یافتمشان، متنی را تصحیح و چاپ کنم، بدون نسخهبدلها و برای عموم مردم که مشغول آن هستم.
او در پاسخ به پرسشی دربارهی موفق نبودن کار گروهی در ایران گفت: کارهای دستهجمعی حسنی دارند؛ اما این اشکال هم هست که کار چنددست از آب درآید. کار به صورت جمعی یک سرپرست لازم دارد؛ چون نظرات فرق میکند. باید دید گروه چگونه با هم کار میکنند.
این مصحح شاهنامه همچنین دربارهی انگیزهاش از تصحیح شاهنامه گفت: با توجه به تحصیلات و علاقهام به حماسههای ملل، کار را پی گرفتم و موضوع رسالهی دکتریام را بر همین مبنا انتخاب کردم و فهمیدم شاهنامههای چاپ مسکو و مول آنطور که باید، نیستند و به تصحیح انتقادی از شاهنامه نیاز هست.
او دربارهی تفاوت تصحیح خود با دیگر تصحیحهای صورتگرفته از شاهنامه خاطرنشان کرد: از هیچ تحصیحی اسم نمیبرم؛ اما تصیحهای که شده، اغلب تعداد نسخههای مدنظرشان برای چنین اثر بزرگی کم است؛ مثلا چهار نسخه؛ در حالیکه باید بر اساس نسخههای بیشتری کار کرد و این امکان را در تصحیح بیشتر و بازتر میکند. دیگر آنکه معمولا مصححان نسخهی انتخابشده را نسخهی اساس میگیرند و از آن پیروی میکنند؛ اما من چنین نکردم. من از نسخه بیرون میروم و نسخههای دیگر را میبینم. من اول ضبط نسخهبدلها را بهدست دادم. نزدیک به 50 نسخه را که در قرنهای هفتم، هشتم، نهم و آغاز دهم هجری قمری کتابت شده بود، بررسی کردم و از میان آنها 16 متن را برگزیدم.
خالقی مطلق یادآور شد: کهنترین نسخهی شاهنامه، نسخهی فلورانس است به تاریخ 614 هجری؛ اما نیمهی اول شاهنامه است و نیمهی دومش گمشده است؛ چون در قدیم معمولا شاهنامه را در دو جلد کتابت میکردند. با این حال من از «راحه الصدور» راوندی که از هواخواهان فردوسی بوده، «مرزباننامه»، «تاریخ جهانگشا»ی جوینی و... هم بهره بردهام. قدیمیترین نسخهی چاپی هم مال ماکان هند است که البته تمام شاهنامه نیست.
او در پاسخ به اینکه بیشتر به کدام بخش شاهنامه علاقه دارد، متذکر شد: همهی آن. حتا به بخش تاریخی شاهنامه و افکار و تاریخ و آیینهای ساسانی که همه زیبا هستند، علاقه دارم؛ اما روی هم رفته داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب را میپسندم.
مصحح شاهنامه دربارهی شاهنامهی بایسنقری و بحثهای مربوط به متن آن و اختلافش با شاهنامهی فردوسی و ثبت آن در حافظهی تاریخی یونسکو نیز گفت: این متن ابیات الحاقی زیاد دارد که که مال فردوسی نیست؛ اما این اثر به لحاظ نقاشی و خط از شاهکارهای کتابسازی جهان است و خوب شد که در یونسکو ثبت جهانی شد. مثلا شاهنامهی شاه طهماسب که از زمان پادشاهی شاه طهماسب سفارش کتابت آن داده شد و 50 سال طول کشید و حتا از بایسنقری هم از نظر کتابسازی و زیبایی مهمتر است، اوراقش را در برههای از تاریخ جدا جدا کردند و یکی یکی به موزهها فروختند.
جلال خالقی مطلق سپس دربارهی این نظر که گفته میشود بیتهای مدحی شاهنامه از فردوسی نیست و شاعری در اندازهی او چرا باید در مدح سلطان محمود شعر میگفته است، اظهار کرد: در شاهنامه هم بخش مدایح وجود دارد و هم هجونامه. مدح محمود در حدود 220 بیت است. اما این سخنان را ناسیونالیستهای دوآتشه میگویند و میگویند در شأن شاعر ملی ما نبوده که مدح سلطان بگوید؛ در حالیکه این افراد از واقعیتهای تاریخی به دور هستند و همینطور یک حرفی میزنند و با متن کاری ندارند و نمیدانند چقدر از ابیات شاهنامه الحاقی است یا نیست. اما مدح محمود در شاهنامه اصیل است و هرکس غیر از این بگوید، غیرتحقیق گفته و اتفاقا از بهترین مواردی است که ما میتوانیم با آن به درد و رنجی که شاعر کشیده است، پی ببریم.
او در ادامه افزود: اگر بیتهای مدحی را مطالعه کنید، میبینید که هیچ جایی نیست که فردوسی گفته باشد از محمود صلهای به من رسیده است؟ سلطان سنیمذهب است و فردوسی اهل تشیع و مگر میگذارند شاعری همینطوری راحت شعر بگوید و کارش را بکند. با این مدایح هم کتاب را خرید و هم جانش را. برخیها بدون اندیشه در مسائل روی احساسات ملیگرایی حرف میزنند. کتابی مثل شاهنامه نیاز داشته که کاتبی یک سال مرتب بنویسد و نسخهبرداری کند. من معتقدم فردوسی چنین هجونامهای را سروده؛ اما باید تصحیح شود و استخراج.
او دربارهی توصیفش از شخصیت فردوسی گفت: فردوسی خیلی صلحدوست است و در تمام جنگهایی که توصیف میکند، در پایانشان نصیحت میکند و وقتی صلح میشود، در شاعر خوشحالی پیدا میشود. شخصیت رکی است و با صراحت در مقابل سلطان سنی میگوید آل علی [ع] کشتی ماندگار است و بقیه غرق میشوند. کدام شاعری جرات میکند در دیباچهی کتابش در آن زمان از مذهبش دفاع کند. او شخصی است میهندوست و ایراندوست و هر کس این را قبول نکند، شاهنامه را نفهمیده است. فردوسی یک شخص اخلاقی است و امانتدار. اخلاقیات شاهنامه خودش کتابی مفصل است. او به زبان فارسی علاقه دارد و خیلی از واژههای عربی که در متون پیش از او بود، در کتاب فردوسی نیست. پانصد واژهی عربی دارد که البته بخشی از آنها نامها هستند. اگر شاهنامه نبود، ما نمیدانستیم که این زبان فارسی، عربی است که فارسی در آن نفوذ کرده یا نه. او فقط یک شاعر ملی نیست؛ بلکه یک مورخ ملی هم هست. او به دقیقی - شاعر پیش از خود - حقشناسی داشته و کدام شاعر است که بپذیرد هزار بیت از یک شاعر دیگر را در یک اثر 50هزار بیتیاش بیاورد. ما در زمانهای زندگی میکنیم که مطلبی را که قبلا چاپ شده، در تاریخی به اسم خودشان چاپ میکنند. فردوسی یک هنرمند است. او صمیمی حرف میزند. پروین اعتصامی هم همینطور است.
خالقی مطلق سپس دربارهی اظهارنظر احمد شاملو دربارهی فردوسی و ضحاک گفت: این سخنان را هر کسی گفته، فرد کاملا بیاطلاعی بوده؛ آنهم دربارهی یک اثر حماسی مثل شاهنامه. من با هنر شعر نو شاملو کاری ندارم و علاقهای هم به آن ندارم و واردش نمیشوم که متخصصش نیستم. من شعر او را نمیپسندم؛ اما دربارهی شاهنامه عقایدش را درست نمیدانم. اصلا پایهی علمی ندارد. او مولوی و حافظ را هم نمیشناخته است. شاعران بزرگ ما مثل سعدی، حافظ، نظامی و فردوسی به اهمیت کار خودشان آگاهی داده بودند. او زنستیز نیست و اگر جایی چنین برداشتی است، حرفهای شخصیتهای اوست؛ نه خود او و ما حق نداریم گذشتگان خود را با عقاید امروزمان به محاکمه بکشانیم. کسی که این را میگوید، باید ابیاتی را بیاورد. مگر یک رماننویس یا شاعر هر چه را از زبان شخصیتهایش میآورد، سخن خودش است. نمیتوانیم سخن پرسوناژها را عقیدهی خود مؤلف بگیریم. ستایشی که از زنها در شاهنامه میبینیم، در هیچ اثر ادبی دیگر فارسی نیست. از سوی دیگر، چطور میتوانیم در ادبیاتی که کاملا زنستیز است، به شاعری انتقاد کنیم که از زنها خوب گفته است؟!
به گزارش ایسنا، پیش از سخنان خالقی مطلق، علی دهباشی در معرفی او گفت: جلال خالقی مطلق در بیستم شهریورماه 1316 در تهران متولد شد. دوران دبستان را در خیابان مولوی، دبستان انوشیروان گذراند و در دبیرستان مروی در خیابان ناصرخسرو ادامهی تحصیل داد. از همان دوران دبیرستان فعالیتهای اجتماعی و ادبی او آغاز شد. غالبا رییس انجمن ادبی مدرسه بود و از پایهگذاران کارگاههای ادبی که به شعرخوانی و اجرای نمایش میپرداختند. اولین روزنامهی دیواری که جلال خالقی سرپرستی کرد، بهنام «پیک مروی» بود. سالهای جریان نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق اثر عمیقی بر روی جوانان آن نسل از جمله جلال خالقی مطلق گذاشت.
او افزود: جلال خالقی مطلق، بعد از اتمام دبیرستان به آلمان رفت و در دانشگاه کلن در رشتهی شرقشناسی، تاریخ و مردمشناسی ادامهی تحصیل داد و سرانجام در سال 1349 از همان دانشگاه به درجهی دکتری رسید. سالها بعد در دانشگاه هامبورگ تدریس کرد و سرانجام در سمت استادی دانشگاه هامبورگ بازنشسته شد.
سردبیر بخارا همچنین گفت: آشنایی خالقی مطلق با شاهنامه برمیگردد به دورهی دوم تحصیل در دبیرستان و بعد در دوران اقامت در آلمان که در زمینهی داستانهای حماسی ملل پژوهش میکرد؛ او به اهمیت شاهنامه پی برد و رسالهی خود را دربارهی شاهنامه نوشت. در همین دوران است که خالقی نیاز به انتشار نسخهای انتقادی از شاهنامه را بیش از پیش احساس میکند. امروز درست 40 سال از آن روز میگذرد. مدتی را به فراهم کردن فیلم و عکس از نسخههای شاهنامه اختصاص میدهد و سپس کار دشوار تحصیح را آغاز میکند. خالقی متن تصحیح خود را براساس دستنویسهای کتابخانهی ملی فلورانس، کتابخانهی بریتانیا در لندن، کتابخانهی طوپقا سرای در استانبول، کتابخانهی عمومی دولتی لنینگراد، نسخهی دارالکتاب قاهره، کتابخانهی دانشگاه لیدن، کتابخانهی ملی پاریس، کتابخانهی پاپ در واتیکان، کتابخانهی دانشگاه آکسفورد، کتابخانهی دولتی برلین و چند نسخهی دیگر آغاز کرد که تعداد آنها در برخی موارد به 16 نسخه رسید.
او افزود: آنچه خالقی مطلق در طول چهار دهه انجام داد، کاری سترگ بود که برای اولینبار در تاریخ ادبیات ایران اتفاق افتاد و آن اینکه برای نخستینبار یک محقق و استاد ایرانی موفق شد مهمترین متن ادبیات فارسی را با شیوهای علمی تصحیح کند. متنهای تصحیحشدهی ما همواره مطابق نسخههای شخصیتهای علمی - خارجی بوده و این یک کمبود و کاستی در حوزهی تصحیح متون بوده است. کوششهای استادانی همچون بدیعالزمان فروزانفر در تصحیح غزلیات شمس اتفاق افتاده بود؛ اما در حوزهی شاهنامه دستمان خالی بود و حرفی برای گفتن نداشتیم. جلال خالقی بهترین سالهای زندگیاش را صرف تصحیح شاهنامه و حل مشکلات این متن و نگارش چند جلد یادداشت بر روی این متن مهم کرد. هفت روز هفته، روزی 10 ساعت کار کرد؛ از شنبه تا آدینه، در عید و آدینه همیشه در کار تصحیح شاهنامه بود. غیر از این، کار پایان نمیگرفت. دردناکترین بخش سخنرانی که ایشان در جشن رونمایی شاهنامه ایراد کرد، این جملات بود: «بزرگترین محرومیت این بود که بزرگ شدن بچهها را ندیدم. من در این سالها بود که متوجه شدم سالهای زندگی مهم نیست؛ زندگی در سالها مهم است.»
علی دهباشی ادامه داد: اکنون شاهنامهی تصحیح خالقی در هشت جلد منتشر شده است و این ماییم و کار سترگ او در احیای این مهمترین متن زبان فارسی. از خالقی علاوه بر تصحیح شاهنامه متجاوز از 270 مقاله به زبانهای انگلیسی، آلمانی و فارسی منتشر شده است. کتاب « اساس اشتقاق فارسی» ترجمه از زبان آلمانی است و دو مجموعه از مقالات او دربارهی شاهنامهی فردوسی به نامهای: «سخنهای دیرینه، گل رنجهای کهن» و ترجمهی کتاب «ایرانیات» در کتاب «بزم فرزانگان» نوشتهی آثنایس منتشر شده است.
فرهنگسرای فردوسی مؤسسه ای است مردمی، غیر انتفاعی و غیر وابسته (مردم نهاد) که در تاریخ 11/10/1384 باشمارة 1745 در ادارة ثبت اسناد و املاک مشهد ثبت قانونی شده و پروانة تأسیس آن به شمارة 3313 به تاریخ 3/12/84 از دبیرخانة هیأت رسیدگی به امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر شده است.
ارکان فرهنگسرا:
الف) هیأت مؤسس مرکب از آقایان: دکتر محمد جعفر یاحقی، دکتریحیی حدادی ابیانه، رجبعلی لباف خانیکی، جواد محقق نیشابوری و خانم دکتر مه دخت پورخالقی.
ب) مجمع عمومی: از میان استادان، پژوهشگران، نویسندگان و علاقه مندان به فردوسی و شاهنامه 62 تن به عنوان مجمع عمومی دعوت شدند که باحضور 50 تن از آنان نخستین جلسة مجمع عمومی به تاریخ 5/5/ 1383 در دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی برگزار شد.
ج) هیأت مدیره: درجلسه مجمع عمومی 7 تن به شرح زیر با اکثریت آراء به عنوان نخستین هیأت مدیرة فرهنگسرای فردوسی انتخاب شدند: دکتر محمد جعفر یاحقی، دکتر یحیی حدادی ابیانه، دکتر محمد رضا راشد محصل، جواد محقق نیشابوری، دکتر مه دخت پورخالقی، سید مهدی سیدی فرخد و رجبعلی لباف خانیکی. که بلا فاصله مأمور پیگیری کارهای ثبت فرهنگسرا شدند.
د) در جلسة مجمع عمومی همچنین طبق اساسنامه آقایان مهندس محمد حسین مقیمی و احمد جاودانی عرفانی به ترتیب به عنوان دو بازرس اصلی علی البدل انتخاب شدند.
اهداف: بنا بر اساسنامه، فرهنگسرا برای تحقق هدفهای زیر تشکیل شده است:
-بررسی و معرفی مقام وموقعیت فردوسی در تاریخ و ادب ایران و جهان.
-تعریف و اجرای پژوهشهای بنیادی در زمینة تحولات اجتماعی، تاریخی ، فرهنگی و ادبی ایران تا روزگار فردوسی و نشان دادن تأثیر اندیشه و خرد فردوسی در حرکتهای فرهنگی، ادبی، اعتقادی وتاریخی در مسیر تکامل اجتماعی ایران.
-تشکیل کتابخانة تخصصی و مرکز اسناد فردوسی پژوهی از طریق گردآوری نسخه ها چاپ ها، پژوهش های ادبی و تاریخی اعم از کتاب مقاله یادداشت، لوح های فشرده و کلیة اسناد مکتوب و ملفوظ مربوط به فردوسی وشاهنامه و مسائل روزگار وی.
-انتشار خبرنامه ای گه گاهی و نشریه ای فصلی با نام فصلنامة پاژ برای انتشار یافته های محققان مؤسسه و دیگر پژوهشگران و شاهنامه شناسان.
-تلاش در جهت ارتقای وضعیت کمی و کیفی مجموعة فرهنگی توس و آرامگاه فردوسی و هم فکری و مشارکت در جهت بهبود وضعیت موجود این مجموعه.
-اعلام آمادگی برای اجرای طرح های پژوهشی مربوط به دیگر سازمان ها و مؤسسات اعم از دولتی و غیر دولتی در ارنباط با فردوسی و تاریخ و فرهنگ وادب ایران.
وظایف فرهنگسرا:
-برقراری ارتباط مستمر و مداوم با شخصیت ها ی حقیقی ، مراکز و سازمان های مرتبط با فردوسی و شاهنامه پژوهی.
-برگزاری همایش ها، سخنرانی ها، میز گردها، نمایشگاه ها و جز آن در جهت معرفی اهداف فرهنگسرا.
-مشارکت در برگزاری مراسم سالانة یاد روز 25 اردیبهشت و همایش های مربوط به فردوسی و شاهنامه.
- تعریف و پیشنهاد عناوین پژوهشی مربوط به شاهنامه و موضوعات جانبی آن برای دانشجویان سراسرکشور و راهنمایی و کمک برای اجرای این موضوعات و کمک به انتشار آثار برگزیدة دانشجویان و محققان شاهنامه شناس.
-کوشش برای هماهنگ کردن فعالیت های فردوسی پژوهی د ردانشگاه ها و مراکز پژوهشی داخل و خارج.
-تهیه و انتشار کتاب های مرجع، دانشنامه ها، اطلس ها، فیلم ها، لوح های فشرده و تشویق هنرمندان برای تولید آثار هنری جاوید با الهام از شاهنامه.
-جذب کمک های مردمی و دریافت هدایای نقدی و غیر نقدی اعم از کتاب، اسناد و مدارک، اموال، املاک و… استفاده ازآن ها برای پیشبرد اهداف فرهنگسرا.
-تلاش برای تبدیل شهر باستانی توس و پاژ زادگاه فردوسی به مجموعه های شکوهمند گردشگری با و ضعیتی مطلوب و در خور شأن و شکوه فردوسی بزرگ و مناسب فرهنگ ایران کهن.
-کوشش برای تأسیس دفاتر فرهنگسرا در سایر شهرهای ایران و تشویق علاقه مندان هر شهر و منطقه برای تشکیل “انجمن دوستداران فردوسی” همان محل.
آیین بزرگداشت مهدی اخوان ثالث با عنوان «سبوی تشنه» به همت سازمان دانشجویان و فرهنگسرای جهاد دانشگاهی مشهد عصر پنجشنبه نهم آبان برگزار می شود.
مدیر این فرهنگسرا با بیان این خبر افزود: در این مراسم دکتر مرتضی کاخی پیرامون شعر و اندیشه های اخوان ثالث سخنرانی می کند. عطاریان اجرای موسیقی مقامی حسین سمندری را از دیگر برنامه های این مراسم عنوان کرد که در تالار فردوسی جهاد دانشگاهی برگزار خواهد شد.بن مایه
دین را حرمیست در خراسان
دشوار ترا به محشر آسان
از مـعـجـزهـاى شـرع احـمـد
از حجت هاى دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
چون کعبه پر آدمى ز هر جاى
چون عرش پر از فرشته هزمان
هـم فـر فـرشته کـرده جـلوه
از رفـعت او حـریـم مـشـهــد
از هیبت او شریف بنیان
از دور شده قرار زیرا
نزدیک بمانده دیده حیران
از حـــرمــت زایــران راهـش
فردوس فداى هر بیابان
قرآن نـه درو و او الوالامـر