پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

بازنوشت داستان‌های شاهنامه منتشر می‌شود

میرجلال‌الدین کزازی، پژوهشگر، از به پایان رسیدن بازنوشت «داستان‌های شاهنامه» خبر داد. وی همچنین در نظر دارد بررسی و گزارش غزل‌های حافظ براساس دو دیدگاه زیباشناسی و باورشناسی را ادامه دهد و در قالب دیگر مجلدهای «سه‌گانه حافظ پژوهی» به چاپ برساند.کزازی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: بازنوشت «داستان‌های شاهنامه» به پایان رسیده است و این اثر را چند روز پیش برای چاپ به انتشارات سیمین و زرین سپرده‌ام. احتمال دارد این اثر در دو مجلد به چاپ برسد؛ چراکه دستنویس آن حدود هزار و 700 برگ شده است.

وی درباره شیوه کارش در این اثر توضیح داد: بازنوشت تمامی داستان‌های «شاهنامه»، این نامه نامور، در این اثر آمده و تنها بخش‌هایی که ساختار داستانی نداشته‌اند، کنار گذاشته شده است. برای نمونه بخش‌های مرتبط با بزم‌های بزرگمهر با نوشین‌روان و فرزانگان که دراز دامان است در این بازنوشت نیامده است.

این پژوهشگر افزود: در این بازنوشت پیکره داستان‌ها به صورت کلی پاسداشته شده‌اند. در حقیقت در این اثر «شاهنامه» را به‌گونه‌ای فشرده اما با زبانی هم‌ساز و هماهنگ با زبان «شاهنامه» نوشته‌ام.

وی درباره نسخه‌ای که در این بازنویسی به‌کار گرفته است اظهار کرد: این بازنوشت را براساس مجموعه 9 جلدی «نامه باستان» که ویرایش و گزارش بیت به بیت «شاهنامه» است و پیش‌تر از من به چاپ رسیده است، انجام داده‌ام. همچنین هر جا که شایسته دیده‌ام از بیت‌های شاهنامه نیز در این بازنوشت بهره گرفته‌ام.

کزازی ادامه داد: البته چندان تفاوتی نداشت که از کدام نسخه «شاهنامه» استفاده کنم؛ چراکه با پیکره اصلی داستان‌ها سروکار داشته‌ام.

وی توضیح داد: این روزها چند کار دیگر نیز در دست انجام دارم. یکی از آن‌ها پی‌گرفت سه‌گانه حافظ شناسی است که در مجلدهای دیگری به چاپ می‌رسد. در هر مجلد ۲۰ غزل از ابتدای دیوان گزینش و بر طبق دو دیدگاه زیبا‌شناسی و باورشناسی بررسی و گزارش شده‌اند. به عبارت دیگر تاکنون 60 غزل بر اساس این روند بررسی شده‌اند.

کزازی گفت: این احتمال وجود دارد که هر چه کار پیش‌تر می‌رود، آهنگ‌ کار تندتر شود و در هر مجلد غزل‌های بیشتری بررسی و ارایه شوند.

وی در ادامه به برگردان شاهکارهای کلاسیک در ادب اروپایی اشاره و تشریح کرد: پیش‌تر از این گونه چند کتاب چون «افسانه‌های دگردیسی اوید»، «شهسوار ارابه» اثر کرتین دوترویدر و «درباره طبیعت» نوشته لوکرس با ترجمه من منتشر شده‌اند. از همین مجموعه «زندگی در بهروزی و کوتاهی زندگی» اثر سنک را به پارسی برگردانده‌ام. این اثر منتظر اخذ مجوز انتشار است.

این پژوهشگر در پایان افزود: این دو نوشته سنک (سنکا) همچون دیگر آثار او ساختاری فلسفی و فرزانه‌وار دارند. همچنین در نظر دارم دفتر شعری از هُراس، شاعر رومی، را با عنوان احتمالی «چامه‌ها» به پارسی برگردانم.

گرجی‌ها حماسه‌سرایی را از شاهنامه فردوسی وام گرفته‌اند

رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در همایش «میراث گرجی‌ها در خارج» گفت: الگوگیری در زبان و ادبیات گرجی و حماسه‌سرایی در کتاب «مرد پلنگ پوش به تاسی» از شاهنامه فردوسی ایران است و همچنین ترجمه اشعار خیام، جامی، رودکی، مولوی، حافظ و سعدی حکایت از اشتراکات روحی و فرهنگی دو ملت دارد.ه گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، دکتر اسحق صلاحی در همایش «میراث گرجی‌ها در خارج» به بیان موقعیت کشور گرجستان، ویژگی‌های فرهنگی گرجی‌ها، رابطه فرهنگی ایران و گرجستان و تعاملات بین دو کشور پرداخت و افزود: موقعیت ژئوپولتیکی و استراتژیکی سبب شده تا گرجستان چهار راه تلاقی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و کانون توجهات در منطقه باشد.
وی گفت: ملت گرجستان ثابت کردند در طول تاریخ یک انتخاب‌گر و گزینش‌گر خوب هستند چرا که در گرجستان فرهنگ‌های مختلفی حاکم بود اما مردم گرجی به بهترین آن روی خوش نشان دادند. 
صلاحی اظهار کرد: امروز تنوع نژادی و مذهبی به عنوان ثروت تاریخی فرهنگی و اجتماعی گرجستان تلقی می‌شود و موضوع فرهنگی نیز در کنار آن به عاملی برای موفقیت گرجستان امروز تبدیل شده است.
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی کشورمان در بخش دیگری از سخنان خود به رابطه فرهنگی میان ایران و گرجستان اشاره کرد و افزود: حدود 500 سال است که برخی ایرانی‌های گرجی تبار در فارس، مازندران و اصفهان و در کنار ملت ایران زندگی صمیمانه‌ای دارند که نشان از غنای فرهنگی دو ملت است .
وی افزود: وجود بیش از 3000 لغت فارسی در زبان گرجی و توسعه ادبیات فارسی و ایجاد کرسی ایران شناسی در دانشگاهای گرجستان از علاقه و اهمیت مسوولان گرجی به تعامل فرهنگی با ایران و ملت ایران است.
صلاحی گفت: تعداد نسخ خطی فارسی موجود در موسسه ملی نسخ خطی گرجستان در مقام دوم پس از کتاب‌های خطی گرجی است که این موضوع نیز از عمیق بودن ارتباطات فرهنگی دو کشور از زمان گذشته تا کنون حکایت دارد.
وی خاطر نشان کرد: قدردانی متقابل ایران از گرجی خوش آوازه‌ای همچون الله‌وردی خان و فرزند دلاورش امام قلی‌خان فرماندار و فرمانده نظامی فارس و مبارز میدان جهاد با اشغال‌گران پرتغالی در جنوب ایران، نشان از یک رابطه دو طرفه دارد و امروز شما در شهر قشم و در بزرگترین جزیره خلیج فارس مجسمه و یادمانی از امام قلی‌خان را نظاره‌گرید.
تعاملات فرهنگی میان ایران و گرجستان بخش دیگری از صحبت‌های  صلاحی در همایش میراث گرجی‌ها در خارج بود که در آن به پیوندها و مشترکات میان ایران و گرجستان اشاره شد.
صلاحی در این باره گفت: این پیوندها به گونه‌ای است که امروزه شاهد امضا تفاهم‌نامه‌های همکاری میان کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و موسسه نسخ خطی کتابخانه و آرشیو ملی گرجستان هستیم البته باید این را نیز اشاره کرد که پیش از این نیز تعداد زیادی از گرجی‌ها برای آموزش به ایران آمده بودند.
رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران در پایان از «بویو»، مدیر موسسه نسخ خطی گرجستان دعوت کرد تا با تعامل بیشتر با سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران افرادی را برای آموزش دیدن به ایران بفرستند.

فردوسی در چین

پروفسور جان هوین نین، لی شان استاد بخش پارسی دانشگاه پکن

 با آن که مردم چین از راه اروپا با این شاعر و اثرش آشنا شدند، امروز در چین در میان محفل‌های ادبی، فردوسی و شاهنامه‌اش نه تنها مقام والایی دارد، بلکه در سطح بسیار گسترده مورد مطالعه و بررسی است. ما می‌خواهیم رقمی را در اختیار دوستان گرامی بگذاریم:‌ اکنون در چین در بیش از 100 مدرسه‌ی عالی درباره‌ی شاهنامه‌ی فردوسی توضیح داده می‌شود. این مدارس عالی، بخشی به عنوان بخش ادبیات خارجی (یا شرقی) دارند و شاهنامه‌ی فردوسی یکی از آثاری است که در این بخش مورد توجه قرار می‌گیرد.

56 سال پیش هنگامی که در سراسر جهان، بنا به دعوت دولت وقت ایران، هزاره‌ی فردوسی برقرار می‌شد، در چین نیز انعکاس یافت. در یکی از مجله‌های وزین آن وقت چین به نام ]ادبیات[ (شماره‌ی پنجم، سال سوم) ‌نویسنده‌‌ای به نام ]اووشی[ نوشتاری چاپ کرد و در آن، شاهنامه و فردوسی را بسیار گسترده، معرفی کرد و در پی آن، داستان ]جمشید و ضحاک[ را آورد. این داستان را، «اووشی» از زبان انگلیس به چینی ترجمه کرده بود. «اووشی» در این نوشتار خود نوشت: «قبل از هر چیز ما باید مقام بلند شاعر و اهمیت بزرگی اثرش را در ادبیات جهانی درک کنیم؛ فردوسی شاعر یک ملت نیست، بلکه وی یکی از چند نماینده‌ی شاعران جهانی است.»

در همان زمان، یکی از استادان مشهور چینی به نام «جین جیددو» در کتاب خود با نام «تاریخ ادبیات جهانی»، 27 شاعر ایرانی را به مردم چین معرفی کرد؛ و فردوسی و اثرش در سرلوحه‌ی آن بخش بود. این دانشمند درباره‌ی فردوسی نوشت: «فردوسی از شهرت بسیار بالایی برخوردار است و شاید وی اولین کسی از شاعران ایرانی است که برای خوانندگان اروپایی آشنا باشد. مقام این شاعر در نظر فرهنگی‌ها مانند شاعر بزرگ یونان، هومر است.«در سال 1946 یک دانشمند چینی به نام ]پان چین لی[ داستان «رستم و سهراب» شاهنامه‌ی فردوسی را از زبان روسی به زبان چینی ترجمه کرد.

ما با خوش‌حالی تمام می‌خواهیم به دوستان گرامی مژده‌ای بدهیم و آن این است که اکنون در چین بخشی از شاهنامه‌ی فردوسی شامل چهار تراژدی ایرج، سهراب، سیاوش و اسفندیار و به وسیله‌ی استاد ]جان هون نین[، از زبان فارسی به زبان چینی ترجمه شده و انتشار یافته است.

ما هم‌چنین در ضمن تدریس «در دانشگاه پکن»، درباره‌ی شاهنامه سمینار تشکیل می‌دادیم و تجربه نشان داده است که این شکل برای شناسایی این اثر نفیس و درخشان بسیار مفید واقع شده است. دانش‌جویان قبل از تشکیل سمینار، با دقت اثر را می‌خواندند و طرح‌های بیانیه‌ی خود را می‌نوشتند و در جلسه با شور و شوق نظرات خود را بیان می‌کردند و حتا درباره‌ی مواردی مربوط به متن، به گرمی بحث می‌کردند. پس از این سمینارها که دانش‌جویان درک و آشنایی آن‌ها با این اثر بزرگ بیش‌تر گردید، آن‌ها به این نتیجه رسیدند که شاهنامه‌ی فردوسی یکی از آثار نفیس در ادبیات جهانی است و چه از نظر ژرفای اندیشه و میهن‌پرستی آن و چه از نظره شیوه‌ی بیان و هنرمندی شاعر در آن، در میان آثار ادبیات جهانی بی‌نظیر است.


سیمرغ افسانه‌ای شاهنامه وجود داشته است!

دیرینه شناسان دانشگاه دوبلین و دانشگاه پیستبورگ با بررسی بقایای فسیلی پرنده ای عظیم که بیش از ۳ متر طول و بیش از ۵۰ کیلوگرم وزن داشته است دریافتند که این فسیلها مربوط به بزرگترین پرنده ای بوده که تاکنون بر روی زمین خرامیده است.گروهی از دیرینه شناسان ایرلندی و انگلیسی دریافتند که پرنده غول پیکری که اواخر دوره کرتاسه می زیسته الهام بخش "سیمرغ افسانه ای" بوده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، دیرینه شناسان دانشگاه دوبلین و دانشگاه پیستبورگ با بررسی بقایای فسیلی پرنده ای عظیم که بیش از ۳ متر طول و بیش از ۵۰ کیلوگرم وزن داشته است دریافتند که این فسیلها مربوط به بزرگترین پرنده ای بوده که تاکنون بر روی زمین خرامیده است.

این فسیلها در طول اکتشافات یک تیم آلمانی در سال ۱۹۷۰ در شمال قزاقستان کشف و سپس با استفاده از گچ، چسب و نقاشی بازسازی و در موزه ای در بلژیک نگهداری شدند. اکنون محققان دانشگاه دوبلین با استفاده از مواد حلال، چسبها و گچها را از روی این استخوانها پاک کردند و به نتایج جالبی در مورد این پرنده رسیدند.

این بررسیها نشان می دهد که این پرنده در اواخر دوره کرتاسه در ۸۵ میلیون سال قبل در کنار دایناسورهای آسیای مرکزی زندگی می کرده است.

به نظر می رسد این پرنده الهام بخش سیمرغ افسانه ای بوده است که در داستانهای شاهنامه فردوسی از آن یاد شده است و به همین دلیل اسم علمی Samrukia nessovi را برای آن برگزیده اند.

این فسیلها مربوط به دو طرف آرواره زیرین این پرنده است. اندازه این استخوانها بیش از ۲۷ سانتیمتر و طول جمجمه آن ۳۰ سانتیمتر است. ارتفاع این سیمرغ دوره کرتاسه به دو تا سه متر و طول بالهای آن در حالت پرواز به چهار متر می رسیده است.

این دانشمندان در این خصوص توضیح دادند: این یکی از بزرگترین پرندگانی است که تاکنون زیسته اند. ما چیز زیادی درباره آن نمی دانیم اما می دانیم که آرواره پایینی این پرنده چندان بزرگتر از آرواره پایینی یک شترمرغ امروزی نبوده است.

براساس گزارش گاردین، در سال ۱۹۹۰ فسیلهای پرنده بزرگ دیگری به نام Gargantuavis کشف شد که در حدود ۷۰ میلیون سال قبل در شمال فرانسه امروزی می زیسته است.

ایرانگرایی فردوسی در شاهنامه

جلال خالقی مطلق

شاه‎نامه فردوسی دارای یک کشش و برد ایران گرایی است که بررسی و دریافت دقیق آن‏، دشوار است، چون ایران‎گرایی در این اثر مانند خونی است که تا کوچک‎ترین اندام‎های پیکر آن دویده است و با تار و پود آن، چنان در آمیخته که گزارش درست آن نیاز به پژوهشی گسترده دارد که در توان این گفتار کوتاه نیست و از این و به چند نکته‎ کلی بسنده می‎کنم.

ایران گرایی شاه‎‎نامه را می‎توان زیر چهار عنوان اصلی برشمرد :
1ـ نگهداشت فرهنگ ایران : از آن جایی که خدای‎‎نامه و تقریبا همه متون تاریخی و ادبی در زبان پهلوی و نیز برگردان‎های فارسی و عربی آن‎ها از دست رفته‎اند، شاه‎نامه مهم‎ترین چشمه‏ی آگاهی ما در بسیاری از زمینه‎ها، چون تاریخ و جغرافی و ادب و هنر و رسم‎های خانوادگی و اجتماعی و آیین‎های اداری و کشوری در ایران باستان به شمار می‎رود .
2ـ آرمان‎ معنوی شاه‎نامه : این آرمان‎ها را می‎توان در شعار نبرد نیکی یا بدی خلاصه کرد. نبرد با بدی یعنی کاربست آرمان‎های اخلاق ایرانی، هم‌چون یکتا‎پرستی، خداترسی، دین‏داری، میهن دوستی، مهر به زن و فرزند، دستگیری از درماندگان، خردمندی، داد‎خواهی، دور‎اندیشی، میانه‎روی، آداب دانی، مهمان‎نوازی، جوان‎مردی، بخشش، سپاس‎گذاری، خشنودی، خرسندی، کوشایی، نرمش یا مدارا، وفاداری، راستی، پیمان‎داری، شرم و آهستگی، خاموشی، دانش‎آموزی، سخن‎رانی، و دیگر و دیگر. در ستایش هر یک از این آرمان‎های اخلاقی یا نکوهش صفت‎های عکس آن، چون : دروغ، آز، خشم، کینه، بی‏داد، کاهلی، پیمان‎شکنی، نیاز، رشک، شتاب ... می‎توان از شاه‎نامه مثال‎های فراوان برشمرد.
اخلاق شاهنامه، ساخته و پرداخته فردوسی نیست، بلکه بخشی از میراث معنونی ایران باستان است که از از آموزش‎های زرتشت و پی شاز او، ریشه گرفته و در زمان ساسانیان گسترش یافته و با عنوان فرهنگ یا آیین صورت منظم و مدون پذیرفته و سپس از آن جا زیر عنوان ادب به آثار فارسی و عربی راه یافته است. ولی دو نفر در این انتقال اخلاق ایرانی ـ و اصولا کل فرهنگ ایران ـ به دوره اسلامی، سهم به سزایی دارند. یکی عبدالله ابن مقفع (روزبه دادویه) در انتقال آن به فرهنگ عرب. و دیگر فردوسی طوسی، در انتقال آن به ایران به بعد از اسلام، فردوسی با این انتقال، آن آسیبی را که از پیروزی تا‏زیان بر پیوستگی فرهنگ ایران رسیده بود، تا حد بسیاری بازسازی کرد.
3ـ پاسداری زبان فارسی: شاه‎نامه چه از نگاه گنجینه واژگان و دستور زبان، چه از نگاه شیوایی بیان و چه از نگه محتوای پرسویه آن، ستبرترین ستون زبان فارسی است. به ویژه نیاز بزرگی که پس از سرایش شاه‎نامه در گروه‎های گوناگون مردم از درباریان و مورخان و سرایندگان و نویسندگان و هنرمندان تا برسد به توده‎های مردم به این کتاب پیدا شد، زبان فارسی را که در آن روزگار سخت در خطر نابودی بود، برای همیشه پایه‎ای نیرومند و استوار بخشید.
4ـ پیام ملی شاهنامه: خلاف آن چه گمان می‎رود، پیام ملی شاهنامه تنها به پاسداری از مرز و بوم ایران محدود نمی‎گردد، بلکه این پیام عبارت است از: دعوی ایرانی در رهبری جهان. فردوسی، خود آورنده این دعوی نیست، بلکه وارث و ناقل آن است:
بنابر باور داشت کهن ایرانی، زمین به هفت کشور بخش شده است و بخش میانی که ایران باشد از همه آباد‎تر و مردمان آن که از آنان به نام آزادگان یاد شده است، بهترین آفریدگار ایزد‎ند. نام آریایی که در اوستا و سنگ‎نوشته‎های هخامنشی آمده است و صورت کهن‎تر ایرانی است نیز به همین معنای آزاده است. بر عکس ایران، کشور‎های دیکر سرزمین‎های تباه و مردمان آن بی‎مایه‎اند که از آنان ـ به ویژه از ترکان و تازیان ـ به نام بندگان یاد رفته است. عنوان پادشاهان ایران « شاه جهان» بود و آن‌ها رسما دعوی رهبری جهان را داشتند. این ملی گرایی که امروزه بدان ناسیونالیسم می‎گویند، و گویا نتیجه هزار سال فرمانروایی بر بخش بزرگی از جهان آن روز بوده باشد، پس از پیروزی تازیان و نژاد‏‎پرستی امویان، ناچار دوباره در مفاخرات نهضت شعوبیه نمودار گردید. شاهنامه فردوسی که نقطه اوج این نهضت در زبان فارسی است، چه به علت وابستگی و امانت‎داری سراینده آن به ماخذ خود و چه به علت وضعیت سیاسی زمان او ـ که ایران هنوز از تازیان رهایی نیافته، گرفتار ترکان گردید بود ـ خواه ناخواه نمی‎توانست به کلی از رگه‎های ناسیو‎نالیسم کهن ایرانی پالوده گردد. این تاثیر نه تنها در شاه‎نامه، و نه تنها در آثار حماسی پس از شاه‎نامه هست، بلکه پی آن را در آثار بسیاری از سرایندگان و نویسندگان پس از فردوسی نیز می‎توان گرفت. این که در آثار کسانی چون غزالی و نظام‎الملک و سعدی که از گمان هرگونه ناسیو‎نالیسم برکنارند، پادشاهان ایران، به ویژه انوشیروان، نمونه‎ی فرمانروای دادگر به شمار می‎روند، نهایت چیزی جز بقایای همان دعوی ایرانی در رهبری جهان نیست. و به طور کلی بیش‎تر جنبش‎های مذهبی و فلسفی و اجتماعی و ملی در ایران، از دورترین زمان مهر‎پرستی تا به امروز و حتی تصوف با همه تبلیغ جهان میهنی خود ـ و به تعبیری درست از همین رو ـ از این دعوی ایرانی در رهبری جهان، کم یا بیش تاثیر پذیرفته‎اند.
با این همه، فرزانه طوس به کمک آن مایه‎های پرتوان مردم دوستی که در او بوده، از یک سو توانسته است از آن بیگانه ستیزی کهن بکاهد و از سوی دیگر، ایران‎گرایی را معنویت دیگری بخشد، بی آن که دعوی ایرانی رهبری جهان را فراموش کند:
بیا تا جهان را به بد نسپریم!
و :
جهان را به ایران نیاز آوریم!
همین معنویت شاهنامه است که عارفان پشمینه‎پوش که دلی سازگار با جهان‎پهلوانی ندارند، گاه زبان به ستایش فردوسی و کارنامه او گشوده‎اند و ایران گرایی شاه‎نامه است که در زمانی که ایران چون بقچه‎ی چل‏تکه‎ای به فرمانروایی‎های ریز و درست وصله خورده بود، سخنوران این سرزمین در هر کجا که زندگی می‎کردند، هنوز سخن از ایران می‎راندند و احساس همبستگی ملی را قلم به قلم به زمان ما رسانیدند. و همین ایران‎گرایی شاهنامه است که جهان افسانه‎ای آن، سرچشمه‏ی الهام سرایندگان و نقاشان می‎گردد و نام زنان و مردان دلاور آن را بر روی نوزادان می‎گذارند. باز همین ایران‎گرایی شاهنامه است که سده‎های پی‎درپی توده‎های مردم را برای شنیدن افسانه‎های دل‎انگیزش به پای هنگامه‏ی نقالان می‎برد و داستان پهلوانی‎های رستم و اسفندیار، مرگ دل‏خراش سهراب و سیاوش، ناجوانمردی‎های گرسیوز و کینه‎توزی‎های افراسیاب را، سینه به سینه به روزگار ما می‎کشاند.
به رسم شگون، سخن را با بیتی چند از استاد طوس در سفارش پاسداری از ایران به پایان می‎بریم:
 


که ایران چو باغی‏ست خرم بهار،
شکفته همیشه گل کامگار،
پر از نرگس و نار و سیب و بهی؛
چو پالیز گردد ز مردم تهی،
سپر غم یکایک ز بن برکنند،
همه شاخ نار و بهی بشکنند
سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش و بر نیزه‎ها، خار اوی
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی،
دل و پشت ایرانیان نشکنی،
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه‎ی بد منه در میان !