ابوالفضل خطیبی در نشست «نظم قلم؛ پاسداشت فردوسی» گفت: هویت ملی دو رکن
بسیار مهم دارد؛ یکی رکن زبان فارسی و دیگری مجموعهای از فرهنگ، تمدن،
رسمها و آیینهاست که در شاهنامه به بهترین صورت، تبلور یافته است. فردوسی
سنگ بنایی گذاشت که باعث ماندگاری ایران شد.به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خانه فرهنگ گلها به مناسبت روز قلم
از ابوالفضل خطیبی، شاهنامهپژوه و فردوسیشناس درخواست کرد تا در نشستی با
نام «نظم قلم؛ پاسداشت فردوسی» درباره شاهنامه فردوسی سخن بگوید. این
برنامه عصر روز سهشنبه (14 تیرماه) ساعت 18 تا 20 برگزار شد.
چند
سالی است که به پیشنهاد انجمن قلم ایران، روز چهاردهم تیرماه، به عنوان
«روز قلم» در گاهشمار کشور به ثبت رسیده است. بنابر روایتها، از کتاب آثار
الباقیه ابوریحان بیرونی، چنین نقل شده که سیاره تیر یا همان عطارد، در
فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است. از همین روی از دیرباز در
ایران، این روز را روز نویسندگان دانسته و گرامی داشتهاند.
خطیبی
در ادامه سخنانش گفت: نکته اینجاست که در زمانی که شاهنامه سروده شد نشانی
از ایرانشهر با مرکزیت واحد وجود نداشت و هر گوشهای از ایران در دست
حکومتی مستقل بود؛ دولتهای سامانی، غزنوی و سلجوقی هرگز بر سراسر ایران
حاکم نبودند و تنها بر بخشهایی از این سرزمین حکم میراندند. در چنین
زمانی که ایرانشهر در دست دولتهای متعدد بود، فردوسی سنگ بنایی گذاشت که
باعث ماندگاری ایران شد. این که میگویند فردوسی ایران را زنده کرد، اشاره
به همین معنا دارد.
این شاهنامهپژوه یادآور شد: فردوسی دهقان
زادهای بود که در قرن چهارم ایرانیان را با پیشینه خود آشنا کرد و در
شاهنامهاش نشان داد که چه فداکاریها و پهلوانیها از گذشتههای دور در
ایران شده است تا این سرزمین پایدار بماند. تفکر و اندیشه ایران متحد و
یکپارچه از فردوسی آغاز و در سدههای بعد در ادبیات ما حفظ شد.
به
همین دلیل است که شاعری مانند نظامی هنگامی که کتاب خود را به اتابک
آذربایجان تقدیم میکند، او را «خسرو ایران» مینامد؛ چون در ذهن او اندیشه
ایران یکپارچه وجود داشت. اندیشه یکپارچگی ایران تا به روزگار صفویان
ادامه یافت و به دست آنها ایرانی متحد دوباره شکل گرفت. صفویان در کنار
یکپارچگی ایران، به دو رکن دیگر هم توجه داشتند و آنها را در کنار اندیشه
ایران متحد میگذاشتند؛ آن دو رکن، یکی تشیع بود و دیگری تصوف.
مصحح
دفتر هفتم و هشتم شاهنامه خالقیمطلق گفت: به خاطر همین است که میبینیم
در دوره شاه طهماسب صفوی یکی از بهترین شاهنامههای مصور به نام «شاهنامه
طهماسبی» پدید میآید. چون شاهان صفوی به شاهنامه بسیار اهمیت میدادند؛ در
عین حال که پایبند به تشیع هم بودند.
اهمیت دانشاندوزی در شاهنامه
وی
افزود: من میخواهم روایتی از یک کتاب عربی که در قرن اول هجری نوشته شده
است، بازگو کنم که در آن نویسنده سعی کرده است ایرانیان را تحقیر کند. این
کتاب نوشته «سریر بن جریر» است که در سال 117 قمری مرده است. او «جهشیاری»
نام داشت که یک نام ایرانی و به معنی «بخت یار» است.
جریر
مینویسد: «ایرانیان گروهی کاتب و دیوانسالار هستند، نه نیزهداران و مردان
جنگ». در حقیقت او با این سخن میخواهد ایرانی را کوچک کند. چون آنچه در
نزد اعراب جاهلی اهمیت داشت، شمشیر و نیزه بود، نه فرهنگ و قلم. اما در
همین زمان، به گواه شاهنامه، آنچه در ایران اهمیت داشت سواد و علماندوزی
بود.
تنها کافی است به این بیتها و مصراعهای شاهنامه توجه کنیم:
«به فرهنگ باشد روان تندرست» یا «که فرهنگ آرایش جان بُود» یا «دبیری
بیاموز فرزند را» جای دیگر میگوید: «میاسای ز آموختن یک زمان/ ز دانش
میفکن دل اندر گمان/ گذشته سخن ها یاد دارد خرد/ به دانش روان را همی
پرورد».
وی افزود: این که برخی میگویند در ایران باستان
دانشاندوزی مخصوص طبقات خاصی بوده است و بعد این داستان را میآورند که
انوشیروان به فرزند کفشگری اجازه نداد دانش بیاموزد، سخن درستی نیست. در
این داستان بحث بر سر این نیست که انوشیروان مخالف سواد آموزی پسر کفشگر
بود؛ بحث بر سر این است که کسی از طبقات پایین اجتماع نمیتوانست به مقام
دبیری دربار برسد.
وی خاطرنشان کرد: این بسیار تفاوت دارد با این
که میگویند انوشیروان با دانش اندوزی مخالفت میکرد. به این روایت هرگز
نمیتوان استناد کرد. سراسر شاهنامه نشان میدهد که در زمان ساسانیان بسیار
به دانش اندوزی اهمیت میدادند.
اهمیت شاهنامه برای فارسیزبانان
وی
افزود: در زمانی که شوروی از هم پاشید و هر یک از کشورهای وابسته به آن به
استقلال رسیدند، در کشور تاجیکستان که از شوروی جدا شده بود، در میدان
بزرگ شهر دوشنبه ـ پایتخت این کشورـ مردم مجسمه لنین را پایین کشیدند و به
جای آن مجسمه فردوسی را گذاشتند.
پس میتوان گفت لنین با جنگ
تاجیکستان را تسخیر کرد و سالها با زور و اجبار آن را نگهداشت اما فردوسی
تاجیکستان را بدون جنگ فتح کرد. این فقط تاجیکها نیستند که چنین احترامی
برای فردوسی قائلند. در کشورهای دیگر هم بسیار از شاهنامه و فردوسی ستایش
میشود. چون شاهنامه شناسنامه ملی نه تنها ایرانیان، بلکه شناسنامه تمام
اقوام ایرانی، از جمله تاجیکها و افغانهاست. حتی تاریخ تورانیان هم هست.