پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

4 روز تا هزاره شاهنامه ؛فردوسی همچنان رنج می برد!

«بیا فالت بگیرم» ؛این اولین جمله‌ای است که به محض پیاده‌شدن از ماشین در نزدیکی در ورودی آرامگاه فردوسی می‌شنوم. هنوز کاملا از ماشین پیاده نشده‌ام که زن کولی با سماجت از من و عکاس روزنامه می‌خواهد که فالمان را بگیرد و حتی تا نزدیکی در ورودی آرامگاه فردوسی دنبالمان می‌آید. این‌جا محوطه بیرونی آرامگاه بزرگ‌ترین شاعر پارسی‌گوی ایران‌زمین، حکیم نامدار ابوالقاسم فردوسی است. باغی زیبا در 20کیلومتری شمال شرقی مشهد در نزدیکی شهر تاریخی طابران (تابران) و در مجاورت روستای کهن پاژ که زادگاه فردوسی پاکزاد است.غیر از زن‌های کولی که مدام درصدد گرفتن فال مسافرانند، دوره‌گردها و دستفروش‌ها هم سال‌هاست که در کنار آرامگاه فردوسی جا خوش کرده‌اند.
اولین باری نیست که به آرامگاه فردوسی می‌آیم؛ به طور میانگین حداقل سالی سه بار از این آرامگاه بازدید می‌کنم اما آنچه مرا آزار می‌دهد این است که هر بار که می‌آیم، وضعیت اطراف آرامگاه فردوسی هیچ تفاوتی با گذشته نکرده و حتی در برخی موارد، وضعیت از آنچه در گذشته بود بدتر شده است.
شاهنامه فردوسی در بساط دستفروش‌هادر گوشه‌ای از این محوطه، دستفروش‌ها بساط خود را پهن کرده‌اند روی چند گاری دستی؛ مجسمه‌هایی زیبا از فردوسی، عطار، خیام، حافظ و ... به چشم می‌خورد که به شکل هنرمندانه‌ای ساخته شده‌اند. از فروشنده که قیمت را می‌پرسم، می‌گوید: 2هزار تومان. البته مدل بزرگ‌تر مجسمه فردوسی را هم 4هزار تومان می‌فروشد. انصافا کارهای قشنگی استاما با خودم فکر می‌کنم چه خوب بود این‌جا به‌جای این گاری‌های دستی چند غرفه زیبا وجود داشت تا این صنایع دستی زیبا به شکل آبرومندانه‌تری به فروش می‌رسید.
چند گروه دانش‌آموز را برای بازدید از آرامگاه فردوسی آورده‌اند و همین مسئله باعث شده تا سر فروشنده‌های دوره‌گرد امروز حسابی شلوغ باشد.
هنوز نگاهم به مجسمه‌های زیبای فردوسی و گاری‌دستی‌هایی است که جای غرفه‌های عرضه صنایع دستی را گرفته‌اند؛ که بساط پیرمرد کتابفروش توجه مرا به خود جلب می‌کند. در بساط پیرمرد انواع و اقسام کتاب‌ها به چشم می‌خورد؛ از تعبیر خواب گرفته تا کتاب‌های دعا و روان‌شناسی و آشپزی اما آنچه که تعجب مرا برمی‌انگیزد وجود شاهنامه فردوسی در بساط این پیرمرد کتابفروش است که با بی‌مهری تمام لابه‌لای انبوهی از کتاب‌های روی یک گونی کوچک روی آسفالت محوطه افتاده است. وقتی فکر می‌کنم فردوسی 30 سال برای نوشتن این کتاب زحمت کشیده و حالا با این وضعیت به فروش می‌رسد، تأسفم بیشتر می‌شود.
بوی پهن اسب
ای کاش مشکلات اطراف آرامگاه فردوسی به همین جا ختم می‌شد اما متأسفانه این قصه پرغصه سر دراز دارد و وضعیت اطراف آرامگاه فردوسی به گونه‌ای است که می‌توان صدها صفحه مطلب درباره آن نوشت. شاید یکی از مهم‌ترین مشکلات اطراف آرامگاه فردوسی وجود کالسکه‌هایی باشد که اسب‌های زبان‌ بسته آن را می‌کشند. مسافرانی که به آرامگاه فردوسی می‌آیند، گاه هوس می‌کنند با کالسکه به اطراف آرامگاه بروند اما متاسفانه وجود این اسب‌ها مشکلات بهداشتی را برای سایر مسافران به وجود‌ آورد ه است؛ به گونه‌ای که بوی پهن این اسب ‌ها مسافران را آزار می‌دهد. دستفروش‌ها و دوره‌گردها به هر مسافربری که می‌رسند قصد دارند هر طور شده جنس‌های خود را به ا و بفروشند.
در کنار محوطه آرامگاه،‌ نزدیک در ورودی پسر جوانی کارد و چاقوی آشپزخانه می‌فروشد. او به یک خانواده نزدیک می‌شود و همان‌طور که با صدای بلند فریاد می‌زند کارد،‌چاقو؛ کارد تیز و برنده‌ای را که در دست دارد ناگهان جلوی صورت آن‌ها می‌گیرد و می‌گوید: کارد، چاقوی مخصوص آشپزخانه! با این حرکت پسرک،‌دختر کوچکی که همراه خانواده است حسابی می ترسد و شروع می‌کند به گریه‌کردن. نزدیک است کار به جاهای باریکی بکشد؛ مرد مسافر از این حرکت پسرک حسابی عصبانی شده و رو به او می گوید: مرد حسابی، این چه کاری است؟ کسی چاقو را این طوری می‌گیرد جلوی صورت بچه...
محرومیت و کمبود امکانات‌ روستاهای اطراف آرامگاه
بگومگوی مرد مسافر با پسرک چاقوفروش ادامه دارد که به در ورودی آرامگاه فردوسی می‌رسم.
اما قبل از ورود به پیشنهاد عکاس روزنامه سری به روستاهای اطراف آرامگاه نیز می‌زنیم. یکی از روستاهای اطراف روستای توس سفلی است؛ روستایی قدیمی که قدمتش شاید بیش از هزار سال نیز باشد. به محض ورود به این روستا محرومیت و کمبود امکانات کاملا به چشم می‌آید. فرایندگازکشی به این روستا که از مدت‌ها پیش شروع شده بود هنوز در نیمه راه است.
انصاف این است که روستایی مانند روستای توس سفلی که از قدمت بالایی نیز برخوردار است، به دلیل مجاورت با آرامگاه فردوسی که یک مکان فرهنگی و تاریخی است از درآمد حاصل از ورود مسافر و گردشگر به این منطقه بهره‌مند باشد و روستا به واسطه ورود بیش از دو میلیون مسافر و گردشگر در طول سال به این منطقه، از وضعیت بهتری برخوردار باشد اما در این روستا هرچه به چشم می‌خورد، محرومیت است و کمبود امکانات.
آثار تاریخی در معرض نابودی
در انتهای روستای توس سفلی یک دیوار گلی قدیمی به چشم می‌خورد که دارای طول بسیار زیادی است. آن سوی دیوار بیابان است و کمی آن طرف‌تر روستاهای دیگر و جاده کلات به چشم می‌خورد.
با اهالی روستا که صحبت می‌کنیم، می‌گویند: این دیوار صدها سال پیش به دستور حاکم توس احداث شده و به منزله دیوار دفاعی دور شهر است.
در انتهای یکی از کوچه‌های روستا روی دیوار قدیمی که در واقع آثار تاریخی به حساب می‌آ‌ید، بعضی از روستایی‌ها خانه ساخته‌اند.
یکی از اهالی این روستا می‌گوید: این خانه‌ها را قبلا ساخته‌اند اما حالا اجازه ساخت و ساز روی دیوار را نداریم. درست مثل قصه نوشدارو بعد از مرگ سهراب. قصه‌ای که سال‌ها پیش فر دوسی سرود، حالا در کنار آرامگاه خودش عینیت یافته است. نگاهی به دیوار گلی می‌کنم؛ قسمت‌هایی از دیوار بر اثر باد و باران تخریب شده است؛ به همین راحتی! با خودم فکر می‌کنم این دیوار با این قدمتی که دارد حتما به عنوان یک آثار باستانی به ثبت رسیده اما هر چه دنبال تابلویی می‌گردم که نشان از ثبت ملی این اثر تاریخی داشته باشد، چیزی پیدا نمی‌کنم.
دوباره به محوطه اطراف آرامگاه برمی‌گردیم. می‌خواهم وارد آرامگاه شوم. بلیت ورودی 200تومان از سال پیش تا حالا گران‌تر شده است. 500تومان قیمت ورود به آرامگاه فردوسی است. مشکلات داخل باغ آرامگاه به مراتب کمتر از محوطه بیرونی است اما بالاخره خالی از اشکال نیست.
گروه‌های دانش‌آموزی، داخل آرامگاه فردوسی شده‌اند و مشغول بازدید از بخش‌های مختلف باغ‌اند. گوشه‌ای از باغ، مهدی اخوان ثالث به شکل غریبانه‌ای خفته است. او که زمانی از سردی ناجوانمردانه هوا شکایت داشت، حالا در کنار پیر سخن‌ آرام گرفته و دیگر نه شکایتی از سردی هوا دارد و نه گلایه‌ای از زمستان.
آرامگاه فردوسی امروز به خاطر حضور دانش‌آموزان شلوغ‌تر از هر وقت دیگری است. از پله‌های آرامگاه پایین می‌روم. وسط آرامگاه ، حکیم فردوسی با تمام مشکلاتی که اطراف آرامگاهش به چشم می‌خورد آرمیده است. دانش‌آموزان ولوله زیادی به پا کرده‌اند. در کنار در ورودی آرامگاه، دو تابلوی راهنما نصب شده که درباره فردوسی و شاهنامه توضیح می‌دهد؛ یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان انگلیسی اما جای تابلو به زبان عربی خالی است.
در هر حال مسافران عرب‌زبان هم به آرامگاه پدر زبان فارسی می‌آیند اما اینجا از تابلوی راهنما برای مسافران عرب‌زبان خبری نیست.
انجام کارهای ساختمانی و فعالیت‌های عمرانی نیز در مجموعه آرامگاه سروصدای زیادی به راه انداخته‌ اما آنچه که بیشتر از هر چیز دیگری مسافران را آزار می‌دهد، وضعیت نامطلوب بهداشتی باغ است . اگر چه نیروهای خدماتی تمام تلاششان را برای نظافت باغ انجام می‌دهند ، فرسوده‌بودن شیرهای آب و کثیف‌بودن سرویس بهداشتی باغ آزاردهنده است. دور تا دور فضای اصلی آرامگاه فردوسی نقش برجسته‌هایی از رزم رستم و داستان‌های گوناگون شاهنامه وجود دارد و یک نفر نیز برای گروه دانش‌آموزی درباره داستان‌های شاهنامه توضیح می‌دهد.
دفعه‌های گذشته که به آرامگاه آمده بودم از این حرف‌ها خبری نبود. با خودم فکر می‌کنم شاید چون امروز دانش‌آموزان را برای بازدید آورده‌اند یک نفر برای آن‌ها از داستان‌های شاهنامه می‌گوید.
حدسم کاملا درست است؛ چون وقتی سئوال می‌کنم متوجه می‌شوم این برنامه تنها زمانی اجرا می‌شود که گروه‌هایی برای بازدید به آرامگاه فردوسی می‌آیند. حالا بیشتر از دو ساعت می‌شود که در آرامگاه و محوطه اطراف آن حضور دارم. می‌خواهم از آرامگاه خارج شوم. مجسمه فردوسی گوشه‌ای از حوض بزرگ وسط آرامگاه نصب شده است. روبه‌روی مجسمه می‌ایستم و با دقت به مجسمه‌ای که با یک دست کتاب و با دست دیگرش قلم را محکم گرفته نگاه می‌کنم. احساس می‌کنم از چیزی نگران است؛ مخصوصا که بر ابروهای پر پشتش گره افتاده و پیشانی‌اش چین خورده است.
بسیج تمامی دستگاه ها
در همین رابطه، رئیس اداره میراث فرهنگی مشهد با بیان اینکه در مسئله آرامگاه فردوسی عوامل زیادی دخیل است، می گوید: آرامگاه فردوسی یکی از میراث ارزشمند استان خراسان رضوی محسوب می شود اما برخی مسائل و مشکلات وجود دارد که اولویت حضور زائر در این مکان را کاهش داده است.
حسن خانزایی با تأکید بر اینکه آرامگاه فردوسی باید در جایگاهی قرار گیرد که هر زائر مشهدی بدون تعلل، ساعاتی از سفر خود را به این مکان تاریخی اختصاص دهد، می افزاید: لازمه محقق شدن هدف مذکور این است که تمام دستگاه‌های اجرایی که در خدمت رسانی به زائر در شهر مشهد فعالیت می‌کنند، برای بهبود این منطقه گردشگری همکاری کنند.
وی با اشاره به فرم‌های نظرسنجی مردمی که در نوروز90 در داخل آرامگاه فردوسی تکمیل شده، تصریح می کند: 90درصد بازدید کنندگان همواره از خدمات داخل مجموعه رضایت داشتند اما مشکل اصلی از زمانی آغاز می‌شود که گردشگر از سه راه فردوسی عبور می‌کند!

وی با بیان اینکه وظیفه سازمان میراث فرهنگی تنها به داخل مجموعه منحصر می‌شود، ادامه می دهد: ذهنیت گردشگر از لحظه حضور در مشهد؛ با نوع و نحوه اطلاع‌رسانی، وسیله ایاب و ذهاب، تورهای گردشگری روزانه، مسیر حرکت در جاده به سمت آرامگاه و روستاها و مناطق اطراف شکل می گیرد اما متأسفانه برنامه‌ریزی خوبی برای تعامل بین بخشی و بهبود این عوامل تأثیرگذار صورت نگرفته است.
خانزایی به عدم نصب کیلومتر شمار یا تابلوهای راهنما در طول جاده اشاره می کند و می گوید: در برخی نقاط مسیر دیده شده که روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی با اسپری رنگی توسط مردم بومی مواردی نوشته شده که این نیازمند فرهنگ‌سازی است؛ لذا میراث فرهنگی به تنهایی قادر نیست شرایط را برای حضور گردشگر فراهم کند و در این راه باید شهرداری مشهد، سازمان راه و ترابری ، نیروی انتظامی و سایر نهادها وارد عمل شوند.
رئیس اداره میراث فرهنگی مشهد در پاسخ به مشکل ساماندهی دستفروشان مجموعه آرامگاه فردوسی اضافه می کند: طرح ساماندهی دستفروشان قبل از ایام نوروز مطرح شد، بنابراین نقطه‌ای را برای حضور دستفروشان و عرضه محصولاتی مانند تنقلات و صنایع دستی مشخص کردیم که با هماهنگی با شورای شهر، بر اساس این خط‌کشی دستفروشان بدون پرداخت هزینه ساماندهی شدند.
وی ادامه می‌دهد:‌با این اقدام از پراکندگی دستفروشان در مجموعه و ناهماهنگی‌های احتمالی جلوگیری شد و بازاری منسجم شکل گرفت.
خانزایی یادآور می شود: البته برخی افراد دوره گرد محسوب می‌شوند؛ لذا برای ساماندهی این‌گونه موارد از پاسگاه و فرمانداری کمک خواستیم که در ایام پیک، نظارت ها بسیار شدیدتر است، به طوری‌که در ایام نوروز به ندرت دوره‌گردی در مجموعه آرامگاه دیده می‌شد.
وی با بیان اینکه پیگیری‌هایی برای احداث بازارچه‌ای در جلوخان مجموعه صورت گرفته است، می افزاید: در برنامه‌های آینده بازارچه‌ای منسجم و متناسب با نیاز گردشگر ایجاد می‌کنیم که مشکل دستفروشان برای همیشه مرتفع گردد.
*انتقاد آرین‌منش از عدم تحقق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ شورای بازسازی توس تصویب شد اما تشکیل نشد!
جاودانی- نایب‌رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی از عدم تشکیل شورای بازسازی توس انتقاد کرد و گفت: شورای عالی انقلاب فرهنگی مدت‌ها پیش مصوبه‌ای را تصویب کرد که براساس آن باید شورایی با عنوان شورای بازسازی توس تشکیل می‌شد اما واقعیت این است که این شورا هرگز تشکیل نشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد