منوچهر افسری درباره «کمدی الهی» و نقش آن در فرهنگ اروپایی گفت: منظومه «کمدی الهی» تجلیگاه مهمی از فرهنگ اروپایی است. در این منظومه با انگیزه وحدتبخشی مواجهیم که در صدد است تا پلی میان تمدن مسیحیت و تمدن کهن اروپا برقرار کند. شبیه کمدی الهی را فردوسی 300 سال قبل از دانته نوشت.
به گزارش ایبنا،منوچهر افسری، در نشست «تحلیل تاریخ ادبیات ایتالیا»که عصر دیروز(سهشنبه، 11 آبان) در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: ادبیات ایتالیا نسبت به ادبیات فرانسه جنبه غالب ندارد و یکی از دلایل آن، نبودن زبان واحد در ایتالیا است. دلیل دیگر نیز آن است که کشور واحدی نیز به نام ایتالیا وجود نداشته است. عامل سوم هم عاملی ذهنی است؛ چرا که فرهیختگان و سردمداران اجتماعی ایتالیا علاقه زیادی به بیان آمال و افکارشان از طریق ادبی نداشتند و گردش فکر بیشتر از طریق بحث و نقد افکار صورت میگرفته است.
وی افزود: ایتالیا از 800 سال قبل از میلاد مسیح دارای تاریخ است که از روم آغاز میشود. در واقع ایتالیا با سلطنتی آغاز شد و به جمهوری پیوست و در نهایت به امپراطوری بدل شد. «ویرژیل» یکی از خطبای ایتالیایی است که سی سال قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد. او فرد یک جامعه بعد از روم و امپراطوری است. دانته نیز در اوج قرون وسطی از ویرژیل کمک میگیرد.
این مترجم زبان ایتالیایی با توضیح درباره اختصاصات دیگر «کمدی الهی» گفت: در منظومه کمدی الهی با انگیزه وحدتبخشی مواجهیم که میخواهد پلی میان تمدن مسیحیت و تمدن کهن اروپایی برقرار کند. در این کتاب اساطیر یونان رومانیزه یا لاتینه شده و دانته آنها را با اسطورههای مسیحی درهم میآمیزد؛ چرا که فرهنگ رومی احساس بدهکاری نسبت به فرهنگ یونانی دارد؛ یونانی که از 14 سال قبل از میلاد مسیح از بین رفت و به دست سربازان رومی افتاد، در حالی که فرهنگ روم مغلوب فرهنگ یونانی شد.
افسری با مقایسهای مجمل میان کمدی الهی با شاهنامه فرودسی گفت: دانته همه آینده ایتالیا را در این منظومه پیشبینی میکند. او دقیقا همان کاری را انجام میدهد که فردوسی 300 سال قبل از او انجام داده است. راه او را 150 سال بعد «بوکاچو» ادامه میدهد و در نهایت این راه شیاری در تاریخ هنر اروپا ایجاد میکند.
این نویسنده همچنین درباره ویژگیهای دیگر این کتاب اضافه کرد: کمدی الهی فرم ادبی است که جهان غرب آن را به خودش دیده بود. کمدی، رمان نیست و اپیزودی نوشته شده و ما از دانته تا به امروز با چنین اثر شگرفی مواجه نشده بودیم. تمام شخصیتهایی که تاریخ اروپا به خودش دیده در سه طراز این کتاب وجود دارند.
افسری اهمیت نگارش کمدی الهی را با توجه به روحیات دانته اینگونه توضیح داد: افکار و اندیشه دانته با وجود بحرانهای بعد از جنگهای صلیبی و خروج او از سرزمین محبوبش فلورانس، با چنان تمرکزی عمل کرده که توانسته چنان منظومهای متناسب با احوال و افکار ایتالیای آن روز بنویسد و این بسیار ارزشمند است.
این منتقد با اشاره به تفاوت مهم سیر اندیشه در تاریخ اروپا و ایران گفت: پیام فردوسی در هوا معلق مانده است، در حالی که جامعه ایتالیا در پیام دانته پژواک مییابد. جامعه ایتالیا تا آغاز رنسانس هنوز چیزی از خودش بروز نداده است. دانته در اوج قرون وسطی و بوکاچو و پترارک در حال ترک آنند و ماکیاولی قرون جدید را آغاز میکند. متفکران اروپایی چینش درونی صد سال به صد ساله دارند و نیروهای اجتماعی آن با دیالکتیک فکری به نیازهای زمانه خود پاسخ میدهند و در دراز مدت خط مشترکی پی گرفته می شود و اندیشه اروپایی تعلیق مییابد.
وی تصریح کرد: با این وصف میتوان گفت که در فرهنگ ما افت و خیز وجود دارد و نشانههایی از حرکتهای مستمر اجتماعی کم داریم، ولی اهمیت اندیشه اروپایی پیوستگی آن است. این فرهنگ بدون وام گرفتن از مواد فکری از غیر فرهنگ خودش، حرکت کرده است.
وی افزود: در حقیقت هدف دانته و پترارک آنسوی جامعه و دنیای لاهوت بود. میتوان گفت که مسیحیت ناموس دانته و پترارک به شمار میرفت. دانته در اثرش استعارهها را برای نزدیک شدن به جان خودش انتخاب میکند.
این مترجم همچنین با اشاره به تاثیر متفکران اروپایی بر یکدیگر توضیح داد: ایتالیا مساله زمان خودش را درک میکند. اگر ماکیاولی نبود، ما گالیله را هم نداشتیم. ماکیاولی برای نجات ایتالیا از اشغال آلمان و فرانسه راه حل ارایه میدهد. این عصر ، عصر تراژدی ایتالیاست. او انسان مدرن را در محدوده خودش درک میکند و ایتالیای واحد را در دورنما میبیند.
وی افزود: ماکیاولی بعد از بوکاچو، انسان را از آسمان به زمین میآورد و او را دقیق توصیف میکند. ماکیاولی طلایهدار گالیله است و به پیشواز علم مدرن میرود. در «شهریار» ماکیاولی انسان متعادل را میبینیم، در حالی که هدف انسان دانته، رسیدن به رستگاری است.
افسری در بخش پایانی سخنان خود تصریح کرد: رنسانس آخرین پروژهای است که ایتالیا به ثمر میرساند و بنیانگذار آن است؛ چرا که بعد از آن دارد وارد دوران ارتجاع سیاه میشود و ما تا سال 1830 دیگر نامی از ایتالیا نمیبینیم؛ چرا که به دلیل سیطره مذهبی ،بیشتر شاهراههای تجاری و فرهنگیاش را از دست میدهد.