بهرام روشنضمیر، به اتهام بیتوجهی فردوسی به زنان و نیز اتهام نگاه منفی او به جنس زن پاسخ داد. او گفت: "زور روشنفکران هوادار جنبش زنان، تنها به فردوسی میرسد. چرا انتظار دارند قهرمان شاهنامه به جای رستم و زال و سهراب، زن باشد، در حالی که قهرمان داستانهای مطلوب خودشان در غرب، از سدههای پیش تا تازههای داستانی چون هری پاتر، مرد است؟" وی تاکید کرد که بررسی تطبیقی، شواهد کافی برای «فاعلتر» دانستن جنس زن در شاهنامه به نسبت ایلیاد و اودیسه هومر به دست میدهد.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «هنگامیکه ما درباره گوهرهای خود پژوهش نکنیم، باید چشم به راه داوری بیگانگان درباره خود باشیم. یکی از بزرگترین گوهرهای فرهنگی ما، شاهنامه فردوسی است. شاهنامه فردوسی نیز همان سرنوشتی را داشته است که دیگر گوهرهای ما داشتهاند. یعنی بیگانگان برایمان به شاهنامهپژوهی پرداختهاند و ما از آفتهای این خدمت بیگانگان غافلیم.»
آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان بهرام روشنضمیر پژوهشگر و شاهنامهپژوه بود که عصر یکشنبه در موسسه فرهنگی ـ هنری جمشید جاماسیان سخن میگفت. وی چسباندن اتهامهای بیپایه به شاهنامه را یکی از این آفتها دانست و گفت: باخترزمینیها که خاور را استبدادی میشناختند، شاهنامه را استبدادزده دانسته و چون پیشفرض ذهنی آنان، یک فضای زنستیز در کشورهای جهان سوم است، شاهنامه را نیز دارای چنین فضایی دانستند.
وی افزود: گرفتاری ما اینجاست که از تفاوت میان «ایرانشناسی» بیگانگان و «خودشناسی» ایرانیان، غافلیم. چشمگیرترین تفاوت میان ایندو، نبود شناخت ریشهای و درونی بیگانگان از فرهنگ ایران است. بیگانهای که میخواهد ایران را بشناسد، سراغ منابع رفته و در رویارویی با هر چیزی، معنی ظاهری آنرا میپذیرد و بازمیگویند. شوربختانه، جهانیان نیز چون او را با نام «ایرانشناس» میشناسند، نظر او کارشناسانه میدانند.
وی در ادامه سخنانش افزود: همه اینها درحالی رخ میدهد که شاید یک ایرانی روستایی بیسواد از آنجایی که در فضای فرهنگی ایران تنفس میکند، همان بخشها را بتواند بهتر از آن پروفسور بیگانه ایرانشناس دریابد.
روشنضمیر خاطرنشان کرد: از میان کسانی که درباره شاهنامه نظر دادهاند، میتوان به «تئودور نولدکه» اشاره کرد. نولدکه درباره «زن» در شاهنامه چنین مینویسد؛ «در شاهنامه زنان نقش فعالی ندارند، تنها هنگامی نمود مییابند که هوس یا عشقی در میان باشد».
به گفته روشنضمیر، شاهنامه نه یک قصهپردازی بلکه گزارشی از ایران باستان است. با این پیشدرآمد، آیا میشود انگاشت که فردوسی، دوران پدرسالاری - از 5 هزار سال پیش تا امروز - را نادیده گرفته و نقشهای پررنگ جامعه را به زنان داده تا از سوی پژوهشگران امروز به زنستیزی متهم نشود؟
وی گفت: اما اگر نولدکه، جزو آن دسته بوده باشد که شاهنامه را قصهپردازی خود فردوسی میدانستهاند، بازهم تفاوتی نمیکند چراکه فردوسی، هزار سال پیش میزیست، در روزگاری که نه تنها در ایران، بلکه در همه جهان، نقشهای بیرون از خانه ویژه مردان بود.
به گفته وی، روشن نیست که نولدکه، شاهنامه را با «ایلیاد و اودیسه» اثر هومر میسنجد یا با نوشتههای برجسته ادبی اروپای نوین، پس از رنسانس. چهکسی میتواند ادعا کند که در دو اثر هومر، زنان، نقشی پررنگتر از شاهنامه فردوسی دارند؟
به باور روشنضمیر، حتی در نگاشتههای نویسندگان به نامی چون «ویلیام شکسپیر»، «ویکتور هوگو» و «چارلز دیکنز» و... نیز که چند سده، دیرتر از فردوسی و پس از پیروزی جنبشهای آزادیگرایانه اروپا، دست به نگارش زدهاند، زنان را در فضاهایی بیرون از «هوس» و «عشق» نمییابیم.
وی دراینباره گفت: البته به اینها نیز نمیتوان اتهامی بست، زیرا کسی که تاریخ را مینویسد یا قصه و رمان، باید آن چه که از گذشته شنیده و آنچه راکه امروز، میبیند بنویسد.
روشنضمیر با اشاره به فمنیستها که در گام نخست، آثار ادبی کلاسیک را زیر پرسش میبرند، گفت: همه اینها در حالی است که با نگاهی به داستانها، فیلمنامهها و نمایشنامههای سده ٢٠ و ٢١ نیز هنوز، مردان سوار بر اسب قدرتند.
وی پرفروشترین کتاب داستانی چند سال گذشته یعنی «هری پاتر» را گواه گفتارش آورد و گفت: به راستی چرا قهرمان این داستان یک دختر نیست؟ چگونه است که خردهای به این نویسنده نمیگیریم و انتظار داریم در کتاب فردوسی که بیش از 1000 سال پیش سروده شده، به جای رستم، اسفندیار، سهراب و زال، زنان را ببینیم؟
به گفته وی، گویا زور روشنفکران هوادار جنبش زنان، تنها به فردوسی میرسد!
روشنضمیر، دوباره به خود شاهنامه بازگشت و در پاسخ به این پرسش که آیا به راستی حکیم توس، چشم خود را بر دلاوریها و نقشآفرینیهای بیرون از خانه زنان بسته است؟ به بخشهایی از شاهنامه که گزارش دلاوریهای گردآفرید و جنگش با سهراب است و همچنین جنگ «گردیه»، خواهر «بهرام چوبین» با«خاقان» چین پرداخت.
وی گفت: «آیا «گردآفرید» و «گردیه» برای هوس در شاهنامه حضور دارند؟ اما زنان شاهنامهای تنها جنگاوران و لشکرداران نیستند، «فرانک» مادر فریدون با بهکارگیری سیاست، فرزند خود را پرورانده و او را برای رهایی ایران و ایرانیان از دست ضحاک آماده میسازد و دیگر زنان شاهنامه نیز هریک نقشی کوچک یا بزرگ در رویدادهای سیاسی ایران بازی میکنند. در بخش ساسانیان شاهنامه، زنان را در میدان سیاست میبینیم. حتی شماری از زنان در این روزگار به پادشاهی میرسند.
روشنضمیر در ادامه سخنانش گفت: حتی در همسنجی داستانهای عشقی شاهنامه نیز با نمونههای اروپاییاش - چه در اروپای باستان و چه در روزگار مدرن - باز میبینیم که در نمونههای ایرانی، زنان «محترمتر»، «نیرومندتر» و به ویژه «فاعلتر»ند. بهگونهای که حتی گاهی این زنانند که عشق خود را به مردان ابراز کرده و خواستگاری میکنند و مردان در جایگاه مفعول بهشمار میروند.
به گفته وی، هنگام نتیجهگیری درباره یک اثر بزرگ و سترگ نباید به یک گزینه کوچک بسنده کرد، اینکه از شاهنامه 60 هزار بیتی، یک بیت را برکشیده و با بهره از آن برای همه شاهنامه حکم صادر کنیم، نه منطقی است و نه منصفانه.
روشنضمیر با اشاره به اینکه کسانی که شاهنامه را زنستیز میخوانند، سه اشتباه، مرتکب شدهاند، گفت: نخست اینکه این افراد، بیتهای زنستیزانه فرهنگ عامیانه که بر وزن شاهنامه است را از شاهنامه دانستهاند. دوم آنکه بیتهایی زنستیزانه از نسخههایی گوناگون گردآوری کرده و کنار هم گذاشتهاند، یعنی بیتهایی از یک نسخه و بیتهایی از نسخه دیگر که البته در دیگر نسخهها هم نیستند و تنها برای این اتهام، کنار هم نهادهاند. سوم اینکه گهگاه بیتی معتبر از فردوسی برگزیده شده ولی به داستان نگریسته نشده و تنها یک بیت چون تکهای بیسر و ته از دل شاهنامه کنده شده است، چون آنرا برای خواسته خود مناسب میدیدهاند.
به گفته وی، کسانی که چنین میگویند و به بیتهایی چنین گواهی میدهند، باید در گام نخست از اینکه این بیت از زبان فردوسی است و افزوده نیست، آگاهی یابند و راه آگاهی، چیزی نیست جز «نسخهشناسی» و «سبکشناسی».