من این نامه فرّخ گرفتم به فال
تصحیح شاهنامه ی فردوسی و فراهم آوردن متنی علمی ،دقیق و قریب به آنچه که فردوسی در ویرایش نهایی خود ازشاهنامه به آن رسیده بود ،باتوجه به امکانات فنی دوران ما و شناخت وسیعی که امروزه از بسیاری از قدیم ترین دست نوشته های شاهنامه در کتابخانه ها و موزه های بزرگ دنیا وجود دارد ، ظاهرا کاری است دست یافتنی ،اما علی رغم این که در یک صد سال اخیر، ایرانیان و فارسی زبانان و دیگر مردم جهان به شاهنامه علاقه یی روزافزون نشان داده اند که موجب انتشار چاپهای گوناگونی از این کتاب به صورتهای سنگی و سربی و کامپیوتری و با کاغذ ساده و لوکس و قطع و قیمتهای ارزان و گران ازشاهنامه گردیده است و شاهنامه به مقاطع مختلف تحصیلی از دبستان تا دانشگاه راه یافته است و خلاصه ها و برگزیده هاوداستانها و نوار ها و تحقیقات معتبری در انواع موضوعات و محتواهای شاهنامه منتشر گردیده است - و همین نمونه ها بازگو کننده ی اهمیت این شاهکار بزرگ انسانی است -اما با نهایت تأسّف ،تا امسال، یک تصحیح کامل و دقیق و معتبر و عالمانه ، از متن این شاهکار ادبی که در حقیقت زنده کننده ی زبان فارسی و سند هویت ما ایرانیان است ، در اختیار مردم قرار نداشت و علت آن نیزمسایل و مشکلاتی بزرگی بوده است که حلّ آنها، به آسانی و در فرصتهای چند ساله و یا با خرج پول و سفارشهای دولتی و علم ناقص برخی از محققان ، امکان پذیر نبوده است، که ذیلا به سه مورد مهمتر از این مشکلات که کمترمحققی مرد مقابله با آنها بوده است ، اشاره می شود:
1- حجم عظیم شاهنامه ، که کتابی است در بیش از پنجاه هزار بیت و در 50 دوره پادشاهی که از آغاز آفرینش جهان تا دوران یزدگرد سوم را در بر می گیرد و شامل داستانهایی بلند و کوتاه و مضامین متنوع و لی با وحدت فکری و طرح و پیوندی استوار است که گزارشی بسیار دل نشین و جاذب از وقایع شگفت دوره های اساطیری ،پهلوانی و تاریخی ایران را به زیبایی فراوان ارائه می کند و داستانهای آن، چنان خواندنی است که گویی آیینه یی به وسعت قرون و اعصار است، که در برابر فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران نهاده شده است و ایستادگیها و آرزو ها و امیدهای شکوهمند و پایمردی های نامداران بزرگ و پهلوانان سترگ این مرز و بوم رابازگو می کند که چگونه برای پاسداری از مرزهای کشور خود و نگهداری ازآن، ازدست دشمنانی که در ادوار گوناگون و با نامهای متفاوت ،از هر سو به این قلمرو خرم و سبز و پرنعمت می تاخته اند تا آن را در زیر سلطه ی شوم خویش در آورند و از تاب و توان و شکوه بیندازند، می ایستاده اند واز جان و هستی خود مایه می گذاشته اند و این خاک پاک را با افتخار و بهتر از گذشته به آیندگان می سپرده اند .
2- شاهنامه در فاصله ی سالهای 380 تا 410 سروده شده واینک بیش ازهزارسال ازسرایش آن می گذرد و همین امر سبب شده است تا به مرور ایام ، بسیاری از دست نوشته های شاهنامه ازمیان بروند ،ناقص شوند ،دستخوش تحریف و تصحیف قرار گیرند ونسخه برداران دقیق یا بی حواس و دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه ایران وفرهنگ ایرانی و صاحبان عقاید گوناگون ،خود را محق بدانند که دانسته و ندانسته در این سرمایه مشترک زبانی و قومی ،دستکاری کنند و در نتیجه هر نسخه ی موجودی از شاهنامه ،رنگی از تغییر با خود داشته باشد و کم و بیش ،با نسخه های دیگر در کیفیت و کمیت متفاوت شود وپیام وسخن اصیل فردوسی بر اثر آنهمه تصرف ، در هاله یی از ابهام و تردید قرارگیرد وبعضا ، درک پیام اصلی فردوسی را برای افراد معمولی و نا آشنا با شاهنامه ،با دشواریهای فراوان روبرو سازد وطبعا کار تصحیح و مقابله ی شاهنامه را نیز برای مصححان دانا و متن شناس بسیار دشوارتر کند.
پرسشی درباره ضبط و معنای یک بیت از شاهنامه
در نزد عموم خوانندگان و علاقهمندان شاهنامه و حتی بسیاری از ادیبان و پژوهشگران، شمار بیتهای اثر فردوسی شصتهزار بیت دانسته میشود. این تلقی مشهور، به ظاهر نادرست نیست و مستند بر بیتی از خود شاهنامه است که:
بود بیت شش بار بیور هزار / سخنهای شایسته و غمگسار (1)
شاید شهرت شاهنامه به داشتنِ شصتهزار بیت و تکرار این بیت ــ و نیز یک بیت الحاقی دیگر (2)ــ به عنوان شواهد این نظر سبب شده است که غالب پژوهشگران و خوانندگان شاهنامه ــ جز از چند تنی که اشاره خواهد شد ــ شتابناک و بیتأمل کافی از سر آن بگذرند. در حالی که با اندکی دقت در مصراع نخستِ بیت دیده میشود که فردوسی شمار بیت های شاهنامه را «شش بار بیور هزار» گفته است.
«بیور» در اوستا، زبان پهلوی و بیش ترِ متن ها و فرهنگهای فارسی به معنای «ده هزار» آمده است (3) و در شاهنامه تصریح شده است:
کجا بیور از پهلوانی شمار / بود بر زبان دری ده هزار (4)
بر این اساس «شش بار بیور (ده هزار) هزار» (شش × دههزار × هزار) برابر خواهد بود با شصت میلیون و نه شصت هزار! مشابهِ این کاربرد اغراقآمیز ترکیب «دو باره چهل بار بیور هزار» در بیت زیر از گرشاسپنامه است:
دو باره چهل بار بیور هزار / گزین کرد گردان خنجرگزار (5)
در این جا چون سخن از شمار سپاهیان است، تعداد هشتصد میلیون نفر (دو× چهل× ده هزار× هزار) با توجه به نوع اغراقهای اسدی، (6) حداقل قابل توجیه است، ولی در بیت مورد بحث از شاهنامه که شاعر از شمار بیتهای اثر خویش یاد میکند، برخلاف متن روایات حماسی محملی برای اغراق وجود ندارد که سَراینده چنین رقمی را ذکر کند، آن هم فرزانه ای چون فردوسی که در سراسر شاهنامه شماره ای همانندِ این را در توصیف پرشکوهترین لشکرکشیها و آوردگاهها نیز نیاورده است؛ در صورتی که میتوانست به دستاویز ویژگی ذاتیِ حماسه یعنی مبالغه مانند همشهری خلف خویش اسدی، چنین بیپرواییهایی را انجام دهد.
توجه به معنای دقیقِ «شش بار بیور هزار» تردید شماری از دانشمندان را درباره ی ضبط قافیه و معنای «بیور» در این بیت برانگیخته است. از جمله زنده یاد استاد ملکالشعرای بهار در یادداشتی بر حاشیه ی این بیت در شاهنامه شخصی خویش (چاپ سنگیِ بمبئی 1276 ق) «بیور» را به معنی «ده» دانستهاند (7) و زندهیاد ولف هم در فرهنگ بسامدی شاهنامه معنای دوم «بیور» را با نشانه تشکیک (؟)، zehn نوشته که در آلمانی به معنای «ده» است.(8) دهخدا نیز در لغت نامه ذیل ماده ی «بیور» پس از تردید در معنای «ده هزار» برای این واژه نوشتهاند: «اگر بیور به معنی ده هزار باشد، پس معنی بیت زیر چه گونه خواهد بود: بود بیست شش بار بیور هزار / سخنهای شایسته غمگسار. استاد مینوی هم در تعلیق های کتاب فردوسی و شعر او پیشنهادی درباره ی قافیه ی مصراع نخستِ بیت مطرح کرده و نوشتهاند: «لفظ هزار در این جا غلط است، شاید "شمار" بوده است.» (9)
در شاهنامه تصحیح دکتر خالقی مطلق در محل اصلی این بیت که مقدمه ی داستان خسرو و شیرین است، برای قافیه مصراع اول آن هیچ نسخه ی بدلی داده نشده و این بدین معناست که در همه نسخههای مبنای این چاپ، ضبط قافیه «هزار» بوده است. در دو دستنویس شاهنامه سعدلو / دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و حاشیه ی ظفرنامه هم کلمه قافیه «هزار» است (10) و غیر از تصحیح دکتر خالقی مطلق، در چند تصحیح و ویرایش دیگر شاهنامه نیز همان «هزار» آمده است. (11) اما در پایان / موخره شاهنامه ی برخی از نسخهها این بیت را بازآوردهاند که البته در این جا الحاقی است. ولی نکته درخور توجه این است که در چند دستنویس معتبر مانند کراچی (752ق)، قاهره (796ق)، بریتانیا (841ق)، پاریس (844ق)، واتیکان (848ق)، لنینگراد (849ق) و برلین (894ق)، ضبط قافیه به جای «هزار»، «شمار» است (12) و این تأییدِ پیشنهاد / تصحیح قیاسیِ استاد مینوی است. با این وجه (بود بیت شش بار بیور شمار، شصت هزار) هیچ ایرادی در معنای مصراع نخواهد بود.
درباره ی معنای «ده» برای «بیور» (نظر بهار و ولف) ــ که توضیح یا توجیه مصراع با ضبط «هزار» برای قافیه است ــ باید یادآور شد که هرچند «بیور» در اغلب مآخذ به معنی «ده هزار» است ولیکن در برخی فرهنگها معانی دیگری نیز برای آن آورده شده که محتملا نشان دهنده ی عدم قطعیت و عمومیتِ معنای «دههزار» برای این واژه در همه ی کاربردهاست. برای نمونه اسدی در لغت فرس با این که برای «بیور» شاهدی از فردوسی آورده که در آن، این کلمه «ده هزار» معنا شده، خود معنی آن را «هزار» نوشته است (13) و در فرهنگ مدرسه ی سپهسالار (منسوب به قطران) معنای واژه «ده هزار» است، اما در شاهدی که از فردوسی برای آن نقل شده، اگر اشتباه چاپی نباشد، «بیور» به «صدهزار» معنا شده است «که بیور بود در عدد صدهزار». (14) علامه دهخدا هم با آوردن عبارتی از فرگرد چهاردهم وندیدادِ اوستا درباره ی کفاره ی گناهان، در معنای «ده هزار» برای «بیور» تردید کردهاند. (15) اگر «بیور» در مصراع مورد بحث به معنای «ده» باشد، «شش بار بیور هزار، شش× ده× هزار» همان شصت هزار بیتِ معروف خواهد بود.
بر پایه ی آن چه گفته شد، درخواست نگارنده از همه شاهنامهپژوهان و محققان ادب فارسی، روشنگری و راهنمایی درباره این دو پرسش است در بیت مورد بررسی:
در هر حال ضبط قافیه و معنای «بیور» در این بیت هرچه باشد، شمار شصت هزار برای تعداد بیت های شاهنامه در آن، کلی و بسیار بیش تر از رقم اصلی و درست است، زیرا کهنترین نسخه ی کامل شاهنامه که تاکنون شناخته شده (لندن/ بریتانیا 675 ق) چهل و نه هزار و ششصد و هجده (49618) بیت است (18) و حمدالله مستوفی در نسخههایی که در سده ی هشتم دیده بیش از پنجاههزار بیت نیافته است:
در آن نسخهها اندر این روزگار / کما بیش پنجاه دیدم شمار (19)
شاهنامه ی مصحح دکتر خالقی مطلق و هم کارانشان هم که علمیترین چاپ انتقادی حماسه ملی ایران است (49530) بیت دارد. بنابراین پرسش دیگری که پیش میآید این است که چرا فردوسی شمار بیتهای اثر خویش را ده هزار بیت بیش از آن چیزی که بوده، گفته است؟ حال آن که میتوانست مثلا بگوید «بود بیتِ آن پنج بیور شمار». آیا این هم از شواهد این نظریه است که «فردوسی در مقام تاریخنگار دقت نسبی تبری را ندارد... و به ویژه درباره ی نامها و شمارهها سهل انگار است.» (20) یا این که باید با دکتر ریاحی همداستان بود که «چون در آن دوره شمار شستگانی (حساب ستّینی) معمول بوده، شاعر خواسته عدد تام و سرراستِ شصت را بیاورد.» (21)
پی نوشت ها:
۱-1- فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، نیویورک، بنیاد میراث ایران، 1386، دفتر هشتم/ 259/3389
2- منظور این بیت در برخی دستنویسهای شاهنامه است،
بدو ماندم این نامه را یادگار / به شش بیور ابیاتش آمد شمار (خالقی 8 / 487/ زیرنویس 11)
3- رک: تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1361ش، ج 1، برگ 342، زیرنویس 3؛ مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1384ش، برگ 53؛ دهخدا، علیاکبر، لغت نامه، دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره ی جدید، 1377ش، ذیل ماده «بیور»
4- فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، روزبهان، 1386ش، دفتر یکم/ 46/85
5- اسدی، ابونصر علی بن احمد، گرشاسپنامه، تصحیح حبیب یغمایی، کتابفروشی بروخیم، 1317ش، برگ 390، بیت4.
6- درباره چه گونگیِ اغراقهای اسدی، رک: خالقی مطلق، جلال، «گردشی در گرشاسپنامه»، ایراننامه، 1362ش/ 4، برگ های 519 ـ 523؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، آگه، چاپ هفتم، 1378ش، برگ621.
7- رک: شاهنامه فردوسی (چاپ بمبئی 1276 ه.ق)، تصحیح و توضیح ملکالشعرا بهار، به کوشش علی میرانصاری، اشتاد، 1380ش، ج 4، برگ 115.
8- رک: ولف، فریتز، فرهنگ شاهنامه فردوسی، اساطیر، 1377ش، برگ 175.
9- مینوی، مجتبی، فردوسی و شعر او، توس، چاپ سوم، 1369ش، برگ 245، زیرنویس 1
10- به ترتیب رک: شاهنامه فردوسی همراه با خمسه نظامی، با مقدمه فتحالله مجتبایی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1379ش، برگ 978؛ ظفرنامه به انضمام شاهنامه (چاپ عکسی از روی نسخه ی خطی مورخ 807 ق در کتاب خانه ی بریتانیا2833.Or)، مرکز نشر دانشگاهی و آکادمی علوم اتریش، 1377ش، ج 2، برگ 1514.
11- رک: شاهنامه فردوسی، تصحیح ژول مول، سخن، چاپ چهارم، 1373ش، 7/ 2206/ 3483؛ شاهنامه (بر اساس چاپ مسکو)، به کوشش سعید حمیدیان، قطره، 1374ش، 9/ 210/ 3370؛ شاهنامه، تصحیح مصطفی جیحونی، اصفهان، شاهنامهپژوهی، کتاب چهارم/ 2110/ 3390؛ شاهنامه، ویرایش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، توس، 1373ش، 33695/ 144/ ؛ شاهنامه، ویراسته مهدی قریب، دوستان، 1386ش، 2/ 1598/3365.
12- رک: شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر هشتم/ 487/ زیرنویس11.
13- رک: اسدی، ابومنصور احمد. لغت فرس، به تصحیح و تحشیه فتحالله مجتبایی و علیاشرف صادقی، خوارزمی، 1365ش، برگ105.
14- رک: فرهنگ مدرسه سپهسالار، منسوب به قطران، تصحیح علیاشرف صادقی، سخن، 1380ش، برگ45.
15- رک: لغتنامه، ذیل «بیور».
16- بدو ماندم این نامه را یادگار / به شش بیور ابیاتش آمد شمار (خالقی 8 / 487/ زیرنویس 11)
17- نگارنده در حدود جست و جوهای خود غیر از بیت مورد بحث از شاهنامه ــ با قافیه «هزار» ــ شاهد دیگری برای کاربرد «بیور» به معنای «ده» نیافته است و اگر پژوهشگران ارجمند نمونه/ نمونههای دیگری برای این معنی عرضه کنند، بسیار مفید و راه گشا خواهد بود.
18- رک: شاهنامه فردوسی (چاپ عکسی از روی نسخه ی کتاب خانه ی بریتانیا به شماره ی Add21, 103مشهور به شاهنامه لندن)، نسخهبرگردانان، ایرج افشار و محمود امیدسالار، طلایه، 1384ش، برگ 10، مقدمه ی امیدسالار.
19- مستوفی، حمدالله، ظفرنامه، تصحیح مهدی مداینی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جلد اول (قسم الاسلامیه، احوال رسول الله)، 1380ش، برگ شانزده، بیت 310. وی با این که مدعی است بر اساس گفته فردوسی، شاهنامه ی فراهمآورده ی خویش را به شصتهزار بیت رسانده ولی در اصل بیش از حدودِ 48940 بیت نیاورده است. در این باره رک: شاهنامه فردوسی، تصحیح مصطفی جیحونی، همان، کتاب صفر، برگ93.
20- یارشاطر، احسان، «تاریخ ملی ایران»، تاریخ ایران (از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان)، پژوهش دانشگاه کمبریج، گردآورنده: احسان یارشاطر، ترجمه ی حسن انوشه، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383ش، جلد سوم (بخش اول)، برگ473.
21- ریاحی، محمدامین، فردوسی، طرح نو، 1375ش، برگ 353
سجاد آیدنلو
گزارش «تابناک»، موضوع چگونگی نصب مجسمه شاعر نامی ایران زمین، ابوالقاسم فردوسی، یکی از اسناد جالب توجه است که نشان از عمق احترام ایرانیان به مشاهیر مرز و بوم خود دارد. برای توضیح بهتر و بدون دخل تصرف این موضوع در ادامه عین سند یاد شده منتشر می شود.
مکاتباتی درباره مجسمه فردوسی و محل نصب آن در میدان فردوسی
نامه از سوی رستم گیو، رئیس انجمن زرتشتیان تهران و نماینده زرتشتیان، خطاب به نخست وزیر (احمد قوام)نگاشته و در آن اشاره شده که مجسمهای از حکیم فردوسی از جنس برنز و با وزن تقریبی دو تن و نیم در بمبئی هند ساخته شده و آماده حمل به ایران است. وی در این نامه، خواهان یاری برای ورود مجسمه و نصب آن در محلی مناسب شده است.
در حواشی نامه، دستورهایی در این باره دیده میشود. در نامه دوم که در تاریخ 15 دی خطاب به نخست وزیر نگاشته شده، شهرداری تهران، نتایج مطالعه خود برای نصب مجسمه را اعلام و با الصاق نقشهای از میدان فردوسی، تقاطع خیابانهای فردوسی و شاهرضا را محلی مناسب برای این کار معرفی و پیشنهاد کرده است.
شماره سند: 720 – 123003
تاریخ سند: 5/10/1321 ش
تاریخچه نصب نخستین مجسمه فردوسی، شاعر حماسه سرای ایرانی به زمانی بازمیگردد که در جشن هزارمین سال ولادت وی در ایران، سه نفر از پارسیان هندوستان به نام آقایان دستور نوشیروان خانصاب، رئیس پارسیان دکن٬ جمشید جی اون والا و بهرام گورا نکلساریا و نیز عدهای دیگر از پارسیان به ریاست آقای پشوتن بی مارکا تصمیم گرفتند که برای تجلیل از مقام این شاعر ایرانی، آثاری بسازند. یکی از اقدامات آنها، ساخت برج ساعت در یزد توسط پشوتن بی مارکا و اقدام دیگر آنها، ساخت نخستین مجسمه فردوسی به منظور نصب در میدانی در تهران بود.
در سال 1305 ش. در مسافرت آقای پشوتن مارکار و همراهان به ایران، ارباب کیخسرو شاهرخ با مشورت انجمن آثار ملی ایران استدعای پارسیان هندوستان را درباره ساخت مجسمهای از فردوسی به آگاهی اولیای امر رسانید و موضوع پذیرفته شد. آنگاه مجسمه فردوسی مطابق نمونه که مورد پسند و تصویب قرار گرفته بود٬ توسط مجسمه ساز معروف هندی آقای راس بهادرماترا به وزن دو تن و نیم و با ارتفاع دو متر در سال 1319 به پایان رسید، ولی به علت مشکلات موجود، بر اثر بروز جنگ جهانی و صادر نشدن پروانه تا آخر سال 1323 اهدای آن به تأخیر افتاد.
با ارایه نقشه ترسیمی آقای یکاجی تارپوروالا، معاون ایران لیک که مورد موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران و آقای آندره گدار، مدیر کل باستان شناسی واقع شده بود، ساخت پایه مجسمه آغاز گشت.
و به این ترتیب، در دهم بهمن 1322، نخستین کلنک بنای پایه مجسمه زده شد. در سال 1323 هنگام مسافرت هیأت اعزامی فرهنگی ایران به هندوستان، آقای علی اصغر حکمت در هنگام ورود به بمبئی، مجسمه را بازدید کرد و سرانجام با کمک انجمن روابط فرهنگی ایران و هند و کوششهای کلنل کسترل، مجسمه از بمبئی به تهران حمل و بنا به دستور دولت از پرداخت گمرک و مالیات راه نیز معاف شد و شهرداری تهران، یکی از میادین شهر را برای نصب آن تعیین کرد؛ در روز دهم بهمن ماه 1323 مجسمه نصب شد.
گفتنی است، هم اکنون این مجسمه در محوطه جلوی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است و مجسمه ای که هم اکنون در میدان فردوسی قرار دارد، سومین مجسمه نصب شده در این میدان و اثر زنده یاد ابوالحسن صدیقی است.
عزیزالله جوینی در نشستی دیگر از سلسله نشستهای «شاهنامهپژوهی» سرای اهل قلم از بدخوانیهای مصطلح در شاهنامهپژوهی گفت. وی تاکید کرد که نام درست مادر سهراب، نه تهمینه، که تهمیمه به معنای دختر خورشید است.نشست «متنشناسی داستان سیاوش» از سلسله نشستهای «شاهنامهپژوهی» سرای اهل قلم با حضور عزیزالله جوینی، نویسنده، پژوهشگر و ویرایشگر شاهنامه، ابوالفضل ورمزیار، نقال و یاسر موحدفرد، دبیر نشست و همچنین جمعی از علاقهمندان به این حوزه برگزار شد.
موحدفرد در معرفی جوینی به تاکید این شاهنامهپژوه بر متنشناسی این اثر بهطور کامل اشاره کرد و گفت: تاکنون 6 جلد از کتاب «شاهنامه از دستنویس موزه فلورانس» به همراه گزارش واژگان دشوار و برگردان همه ابیات به فارسی روان به قلم جوینی توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.
در این نشست ورمزیار به برخوانی بخشهایی از داستان «سیاوش» پرداخت.
جوینی در ابتدای نشست با تاکید بر این نکته که حدود 150 متن دستنویس از «شاهنامه» در دسترس است گفت: نسخه فلورانس آخرین دستنوشته این اثر در سال 614 هجری قمری نوشته شده است و البته متن آن کامل نیست و و تنها تا پایان داستان کیخسرو را شامل میشود.
وی ادامه داد: اغلب نسخههای اخیر که منتشر شدهاند براساس چاپ مسکو هستند. اما به عنوان باید بگویم تنها در داستان «اسفندیار» حدود 32 اشتباه در این نسخه پیدا کردهام و در ارتباط با همین داستان در یکی از مقالههای آخرین شماره مجله «تابان» که در مشهد منتشر میشود اشتباه بسیار فاحشی در تشریح و توضیح متن شاهنامه وجود داشت که نشان از درک نادرست متن دارد. در این مقاله از قول اسفندیار به مادرش گفته شده بود که من با تو ازدواج میکنم.
این شاهنامهپژوه در ادامه به متنشناسی سه داستان «رستم و سهراب»، «رستم و اسفندیار» و «سیاوش» پرداخت و با ارائه مثالهایی اشتباهات مصطلح را توضیح داد.
وی به نام مادر سهراب در داستان شاهنامه اشاره و تصریح کرد: در تمامی نسخهها همسر رستم «تهمینه» نامیده شده اما نام صحیح او «تهمیمه» است. در بیتی که تهمیمه خودش را به رستم معرفی میکند باید توجه داشت که «م» با «ن» هم قافیه شده است اما اگر آنرا «تهمینه» بخوانیم از آنجاکه «ن»با«م» قافیه نمیشود این بیت از نظر ساختار شعری دچار اشتباه میشود.
جوینی تشریح کرد: همچنین «ینه» به معنای درشتاندام است و حتی در دوران باستان نیز بر طبق شواهد موجود زنان در پی داشتن اندامی متناسب بودهاند پس درشتاندام بودن خوشایند هیچ زنی نبوده است. اما ترکیب «یمه» با «تهم» به معنای دختر خورشید است و معنای اسم او را به درستی میرساند.
وی درباره لغت «پتیره» توضیح داد: در مصرع «به رسم کیان و پتیره شدند» در تمامی نسخهها خبیره، چبیره، حنیره و کلماتی از این دست آمده است اما «پتیره» صورتی از «پتیاره» به معنای «دیو» است.
وی ادامه داد: در داستان «رستم و اسفندیار»، اسفندیار موفق میشود رستم و رخش را زخمی کند. رستم از زال کمک میگیرد و درمان میشود و با بیت «که ای شیردل چند خسبی چنین/ که رستم نهاده است بر رخش زین» به سراغ اسفندیار میرود. اسفندیار با دیدن رستم در پاسخ به او میگوید: «تو از جادوی زال گشتی درست/ وگرنه که پایت همی «گور» جست».
این شاهنامهپژوه در تشریح کلمه «گور» اظهار داشت: پا هیچگاه گور و یا دخمه را نمیجوید. «دَلِه» به معنای گربه یا پلنگ وحشی کلمه صحیح در این بیت بوده و احتمالا به دلیل ناخوانا بودن «دژله» خوانده شده و از آنجا که این کلمه معنی ندارد در چاپ مسکو این کلمه در زیرنویس آمده است.
وی به مقدمه داستان «سیاوش» و کلمه «چلیپا» در این داستان اشاره و تصریح کرد: این کلمه به معنای «دار» است و در توضیح آن میتوان گفت نتیجه چنین کاری به دارآویخته شدن است. اما برخی این کلمه را انگشتشمار و یا به انگشت نشان دادن معنی کردهاند.
جوینی در ادامه اعتقادات فردوسی را مخالف عقاید مزدک خواند و گفت: در ارتباط با بیت «اگر زندگانی بود دیر باز/ بر این «دیر/ دین» خرم بماند دراز» باید توجه داشت که کلمه «دیر» معنایی ندارد و همچنین «دین» نیز به خرمالدین که ادامه مزدکیان است اشاره دارد و این مسئله نیز با عقاید فردوسی همخوانی ندارد. کلمه صحیح «ویر» به معنای خاطره بوده است.
وی مصرع دیگری از داستان «سیاوش» را خواند و توضیح داد: «سرش تنگ بگرفت و یک بوس چاک» تاکنون بحثها و نظرهای گوناگونی را در شاهنامه به دنبال داشته است. برخی این اصطلاح را «بوسه چاک» و یا «پوشه چاک» نیز معرفی کردند و در توضیح «پوشه چاک» معتقدند به معنای پاره کردن لباس آمده است. اما با توجه به نوع پوشش ایرانیان در قدیم پاره کردن یقه لباس با یک دست امکانپذیر نبوده است.
این شاهنامهپژوه ادامه داد: «چاک» اسم صوت است و در اینجا جایگزین صفت شده است. «بوس چاک» به معنای محک بوس کردن و یا بوسه باصدا است و علت انجام این کار توسط سودابه علاقه او به سیاوش بوده اما در حضور دیگران به عنوان نامادری که فرزندش را بوسیده چنین کاری را انجام داده است.
در پایان این نشست یکی از حاظران در جلسه پرسشی مبنی بر اینکه چرا فردوسی در بیان نظرات خود از زبان سوم شخص بهره گرفته است مطرح کرد.
جوینی در پاسخ به این پرسش اظهار داشت: این امر در حقیقت آغازی برای کلام فردوسی و به نوعی تکیه کلام او بوده است. او در جای جای شاهنامه از قول «هیربد»، «موبد»، «بلبل»، «زن»، «تازی»، «پهلوان»، «شیر» و دیگران سخن گفته تا بگوید این افراد عاقل و دانا بودهاند و دیگر آنکه سخنش را ابتدا به ساکن آغاز نکند. این مسئله متن را نیز زیباتر کرده و البته پیش از فردوسی نیز سخن گفتن از زبان سوم شخص به ویژه حیوانات مرسوم بوده است.
قدمعلی سرامی، پژوهشگر و شاهنامهپژوه، «شاهنامه» را اثری معرفی کرد که میتواند محل تجمیع آرای علمی ایرانیان باشد و در علوم روانشناسی، اسطورهشناسی، شناخت اقوام تاریخی، جامعهشناسی، دراماتراپی و دیگر رشتهها مانند ریاضیات به ما کمک کند. گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پنجمین نشست «شاهنامهپژوهی» درباره موضوع «برداشتی دیگرگون از داستان بیژن و منیژه» با حضور قدمعلی سرامی، پژوهشگر و سخنران نشست، شیرین امامی، از بانوان نقال، یاسر موحدفرد، دبیر نشست و جمعی ازعلاقهمندان این حوزه ) در سرای اهل قلم برگزار شد.
در ابتدای این نشست امامی بخشهایی از داستان «بیژن و منیژه» را برخوانی کرد. در ادامه موحدفرد به معرفی سرامی و آثار پژوهشی و تالیفی او پرداخت و اظهار داشت: از سرامی تاکنون 6 مجموعه شعر به چاپ رسیده اند. «لبخند آرزو» نخستین مجموعه شعر اوست که در سال 42 با مقدمه محمدابراهیم باستانی پاریزی و مجدالدین کیوانی منتشر شد. «با این سکوت سرخ»، «از دو نقطه تا همه چیز»، «صاف و ساده مثل آب» و «تا زادن بامداد باید خواند» دیگر دفترهای شعر سرامی اند.
وی ادامه داد: سرامی، عضو هیات امنای بنیاد فردوسی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است و علاوه بر شعر در حوزه تحقیقات ادبی نیز آثار متنوعی چون «از رنگ گل تا رنج خار»(شکلشناسی داستانهای شاهنامه)، «از خاک تا افلاک»(مولاناپژوهی)، «از هرگز تا همیشه»، «پنج مقاله در باره ادبیات کودک» را در کارنامهاش دارد.
در ادامه این نشست، سرامی با تاکید بر این نکته که زیرساخت، ژرفساخت، بنیادهای پنهان و لایههای زیرین شاهنامه آیین مهر است گفت: ایرانیان در دوره باستان چهار مذهب زرتشت، مانی، مزدک و مهر را به جهانیان هدیه کردهاند. این مذاهب همگی نوآورانه اند، هر یک حرفی تازه دارند و تکرار دیگری نیستند.
وی ادامه داد: آیین مهر در روزگار باستان به کمک لشکریان رومی از ایران به کشورهای اروپایی رفته است و چند سده بر اقوام اروپایی حکومت کرد. حتی این مذهب در آیین مسیح نیز تزریق شد. به عنوان مثال، تعطیلی روز یکشنبه(Sunday) یا (روز خورشید) در آیین مسیح، تقدس عدد هفت، رنگ ارغوانی لباس سران پاپ و اسقف اعظم همگی از نشانههای اندیشه میترایی است و زیرساخت مهری دارد. داستان «بیژن و منیژه» یکی از داستانهایی است که نشان میدهد زیرساخت شاهنامه آیین مهری است.
این شاهنامهپژوه به اثبات تاریخ سرایش این داستان توسط فرهاد وداد،فیزیکدان و شاهنامهشناس اشاره و تصریح کرد: وداد براساس نشانههایی که در مقدمه این داستان آمده و محاسبات نجومی بهطور علمی نشان میدهد که سرایش داستان «بیژن و منیژه» در 16 مهر 351 هجری آغاز شده و فردوسی در سالهای جوانی این داستان را با کمک همسرش سروده است. شب سرایش نخستین ابیات این منظومه مصادف با وقوع خسوفی در شهر توس است.
وی تاکید کرد: «شاهنامه» میتواند محل تجمیع آراء علمی ایرانیان باشد و در روانشناسی، اسطورهشناسی،شناخت اقوام تاریخی،جامعهشناسی، دراماتراپی و دیگر رشتهها مانند ریاضیات به ما کمک میکند.
سرامی موضوع کلی داستان «بیژن و منیژه» را تعریف کرد و توضیح داد: این داستان به نوعی بیانگر آزادی فکری ملت ایران است. فردوسی در پایان داستان نتیجهگیری میکند که هیچ فردی با جهان حساب ویژهای ندارد. در اندیشه شاهنامه مبداء خیر و شر یکسان است. در مقدمه داستان شب تار توصیف شده و روز نو در مقابل آن قرار دارد که این امر یک اندیشه مهری است.
وی ادامه داد: تاکید اندیشه شاهنامه بر مدارا نه با رفیق بلکه با غیر دوست است. این مساله نیز از نشانههای آیین مهر به حساب میآید. در تمام اسطورههای تاریخی از جمله شاهنامه پهلوانی و عظمت در انتخاب راهی است که دیگران کمتر آنرا میپیمایند. به عنوان مثال نحوه تولد رستم و به دنیا آمدن او با شیوه سزارین نشان میدهد که این اسطوره راه همه پسند را انتخاب نمیکند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این امر که عظمت انسان و آن چیزی که سرنخی از انسان کامل را در آن میبینیم، موجودی یافت نشدنی است اظهار داشت: داستان «بیژن و منیژه» طی طریق پلکان مهری و هفتخان است. نخستین خان، انتخاب بیژن برای رفتن و کم کردن شر گرازها از ارامنه و خوان دوم کشتن گرازهاست. اما خان سومی که بیژن از آن میگذرد به دام زن جادو افتادن است. زن جادوگر نماد نفس عماره است.در این داستان منیژه زیبایی جادویی دارد که بیژن افسون او میشود.
وی به ویژگی داستانهای هفتخانی اشاره کرد و توضیح داد: داستانهای هفتخانی چهار ویژگی دارند. نخست آنکه در این داستانها تنها یک قهرمان یا پهلوان وجود دارد. ویژگی دوم دشوارگزینی قهرمان داستان، ویژگی سوم سختتر شدن مراحل بعدی داستان و ویژگی چهارم به دام زن جادوگر افتادن است.
سرامی در بخش دیگر از این نشست ابیاتی از داستان «بیژن و منیژه» را قرائت کرد و گفت: توصیه شاهنامه به تمامی زوجها این است که پرستار و خادم یکدیگر باشند. در ایران باستان گزارش زیادی از طلاق نیامده است.
وی تشریح کرد: طبق توضیحات پیشین و اثبات این نکته که داستان «بیژن و منیژه» داستانی مهری و در روز تولد مهر سروده شده است باید به یاد داشته باشیم که مهر از سنگ زاییده میشود. این داستان زایش مهر است. کین با گرازها به مهر با دختر تورانی میانجامد.
این شاهنامهپژوه در پایان یادآور شد: یکی دیگر از نشانههای اندیشه مهری در این داستان، انجام تمامی مراحل به صورت آزمون است. این ویژگی آیین مهری است. از سوی دیگر فرهنگ ایرانی را باید فرهنگی جهانی بدانیم؛ چراکه فرهنگ ایرانی هرگز دنیا را تحقیر نمیکند. به عنوان مثال مال یا دارایی در شاهنامه «خواسته» نامیده شده است.