ایران دَرّودی نقاش برجسته معاصر ایران و جهان که به
عقیده برخی پیرو مکتب فراواقعگرایی )سورئالیسم) است. او همچنین کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر است.
ایران درودی از برجستهترین و بزرگترین چهرهای معاصر هنر نقاشی ِ ایران و جهان است. او در ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در مشهد به دنیا آمد. خانواده پدری، نسل در نسل از بازرگانان صاحب نام خراسان بودند و خانواده مادری از بازرگانان قفقاز که در اوایل انقلاب روسیه به ایران مهاجرت کرده بودند. وی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول میشود و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون پرداخت: مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)، انیسیتوی آر. سی. آی نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون).
درودی همچنین کارگردان و تهیهکننده چند فیلم مستند و کوتاه برای تلویزیون بودهاست. درودی در ۱۹۷۰ به درخواست دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به تدریس تاریخ هنر در این دانشگاه پرداخت.
تحصیلات:
دانشکده عالی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) رشته نقاشی
مدرسه لوور پاریس، رشته تاریخ هنر.
دانشکده سلطنتی بروکسل، رشته ویترای
انستیتو آر.سی. آ. نیویورک، رشته تهیه و کارگردانی سینما و برنامههای تلویزیونی
۵۲نمایشگاه انفرادی در ایران، آمریکا، بلژیک، فرانسه، سوییس، ژاپن، مکزیک، ایتالیا.
بیش از ۱۲۰ نمایشگاه گروهی در ایران، فرانسه، بلژیک، سوییس، امریکا، مکزیک،
ژاپن، استرالیا، موناکو، ،آلمان و امارات متحده عربی،
انتشار مجموعه نقاشیهای ایران درودی. ۱۳۵۲ و ۱۳۵۵
در فاصله دو نقطه...! (زندگی نامه نقاش) نشرنی- چاپ ششم ۱۳۸۵
چشم شنوا (مجموعه نقاشیها)- ۱۳۸۳
کارگردانی فیلم ۵۵ دقیقهای؛ بیینال ونیز
«در خانه پدری، از آنجایی که نامادری پدرم روس و یکی از زن عموهایم آلمانی بود، رسم و رسوم و تشریفات اعیاد مسیحی اجرا میشد؛ ولی خانواده مادری پاپبند رسوم ایرانی، تمام اعیاد و سوگواریهای اسلامی را با تشریفات کامل برگزار میکردند...پدربزرگ قفقازی که به ایرانی الاصل بودناش میبالید با لهجه غلیظ ترکی برای من و خواهرم اشعار سعدی و حافظ را میخواند و قصه رستم و افراسیاب نقل میکرد حال آنکه خانواده پدری با فخر و تکبر از گوته و تولستوی و چخوف یاد میکردند. حضور من در این خانواده که به چهار زبان مختلف صحبت میکردند، زمینه مستعد برای تاثیرپذیریام از فرهنگهای متفاوت را فراهم آورد…پدر و مادرم، هیچگاه برای فرزند پسر یا دختر تفاوتی قایل نبودند. هنگامی که خواستم به مدرسه بوزار در پاریس بروم، کسی در خانواده مخالفتی نکرد. فراموش نکنیم که این مربوط به سالهای ۱۳۳۳ است. آن زمان طرز تفکر خانوادهها این گونه نبود که دختر جوانی را برای تحصیل آن هم در رشته نقاشی به خارج بفرستند. خانواده من آزادمنشانه به ما پروبال میدادند. پدرم تحمل عجیبی داشت که حتماً انشاهای مدرسه را برایش بخوانم. داشتن جرات و اعتماد بنفس را او در من ایجاد کرد.»
ادامه مطلب ...