سرانجام نسخه نهایی پروژه موسیقایی سیمرغ، ساخته حمید متبسم، آهنگساز نوآور سنتی و با صدای همایون شجریان در یک گردهمایی رسانهای در شهر تریر آلمان با حضور آهنگساز پخش شد.
به گزارش آینده، قرار است سی دی سیمرغ که بر اساس داستان زال در شاهنامه فردوسی ساخته شده و در تهران ضبط شده است، در پاییز امسال در ایران منتشر شود و تور اروپایی آن نیز از ماه اکتبر آغاز به کار کند.
متبسم برای پیاده کردن پروژه سیمرغ که به گفته خودش سه سال کار برده و از مشاوره چند شاهنامه شناس بهره گرفته است. نتیجه این مشاوره کوتاه کردن داستان زال بوده، به اندازهای و به شیوهای که به تمامیت داستان آسیب نزند. از حدود چهار صد بیت، فشردهای در هفتاد بیت فراهم آمده که خود در شش موومان تنظیم شده است.
به گزارش بی بی سی، زادن زال، داستان را میگشاید. گروه آواز جمعی این مژده را جار میزند: سام، پدر زال با همه ناامیدیها، دارای فرزندی شده است ولی فرزندی که طبیعی نیست. اگر چه چهرهاش بسان خورشید مینماید، ولیکن همه موی بودش سپید.
موسیقی متبسم پس از مژده زادن زال، شگفتی روزگار را با فرازهای بلند پرخاشجویانهای تصویر میکند. در متن، با هراسی روبرو میشویم که از گفتن رویداد، به پدر، به سام نریمان، بر دوش داستان سنگینی میکند:
کسی سام یل را نیارست گفت
که فرزند پیر آمد از خوب جفت
متبسم روایت موسیقایی داستان را به تکخوان میسپارد. در همین روایت است که همایون شجریان که روز به روز صدایش صلابت بیشتری پیدا میکند، سنگ تمام میگذارد. صدای رسا، شفافیت ادای واژهها و به کارگیری تحریرهای ابداعی آواز او را باستانی جلوه میدهد.
به هر تقدیر، سام با خبر میشود. میآید. فرزند سپید موی را میبیند و حالش دگرگون میگردد، سر به سوی آسمان میبرد و میگوید:
اگر من گناهی گران کردهام
وگر کیش اهریمن آوردهام
و حرفش ناقص میماند. شاید این نخستین اشتباهی است که در کوتاه کردن متن اتفاق افتاده است. بیت بعدی نیز جا داشت که بیاید تا معنا را کامل کند:
به پوزش مگر کردگار جهان
به من بر ببخشاید اندر نهان
باری سام فرزند را نمیپذیرد و فرمان میدهد که او را به دامنه کوهی بگذارند. از بخت خوش سیمرغی در پرواز زال را میبیند. فرود میآید، بر میگیردش و به البرز کوه، به خانه خود، میبردش.
موسیقی متبسم کوشیده عواطف برخاسته از این رویدادها را به موسیقی پر شور خود تزریق کند. اندوه سام، پرواز سیمرغ، و بیگناهی زال را با گوش باز میتوان شنید. صدای پر حجم و پرورده همایون نیز به یاری این خوب شنیدن میآید.
سیمرغ از داستانهای شاهنامه است که رویدادهایش دور از صحنه جنگ اتفاق میافتد
زال در سایه سیمرغ پرورده میشود.
مردی میشود چون، زاد سرو
برش کوه سیمین، میانش چو غرو
سپیدش مژه، دیدگان قیرگون
چو بسد لب و رخ به مانند خون
آوازه پسر، به گوش پدر نیز میرسد و پسر به نزد پدر نامهربان باز میگردد. ولی حادثه دیگری در انتظار اوست که این بار نتایج شیرین به بار میآورد: عاشق رودابه، دختر مهراب کابلی میشود که داستان بازیهای عاشقانه آنها، خود میتواند متن جدا برای موسیقی صحنهای دیگری باشد. فردوسی عشق رودابه را چنین توصیف میکند:
دل و جان و هوشم پر از مهر اوست
شب و روزم اندیشه چهر اوست
نه قیصر بخواهم نه خاقان چین
نه از تاجداران ایران زمین
تا آنجا که از گیسوی بلندش کمندی میسازد و زال را به خانه خود فرا میخواند:
کمند از رهی بسته و داد خم
بیفکند بالا، نزد هیچ دم
زدیدنش رودابه مینارمید
به دو دیده در وی همی بنگرید
پایان داستان نیز رندانه بیان شده است:
چو خورشید تابنده شد ناپدید
در حجره بستند و گم شد کلید
موسیقی متبسم برای آن که توانایی تصویر حالات و روحیات گونهگون شخصیتهای داستان زال را داشته باشد، از مدگردی (مدولاسیون)های مستمر بهره میگیرد. کار را از چهار گاه آغاز میکند و پس از گذر از اصفهان و همایون و ماهور و… به چهارگاه باز میگردد. مدگردیها چه در ارکستر و چه در صداها، به اندازه کافی ظریف است و گوش شنونده معمولی آن را در نمییابد.
سازآرایی، که به طور کلی، نقطه قدرت همه کارهای متبسم است، در سیمرغ متناسب با صحنهها به کار گرفته شده است.
حمید متبسم:
“سیمرغ نماد رهایی است. همان است که هرگاه کسی گرفتاری پیدا میکند، اگر یک پرش را بسوزاند فورا حاضر میشود و مشکل را حل میکند. زال را هم سیمرغ میپروراند و همه آوازهها از اوست”
با این همه اگر بخواهیم نکته بینی را دقیقتر کنیم، سیمرغ خالی از ضعف باقی نمیماند. از جمله میتوان به توالی اوج خوانیهای همایون اشاره کرد. بی اغراق هشتاد در صد تکههایی که برای آواز نوشته شده در حیطه اوج است. حال آن که برخی از صحنههای عاشقانه یا اندوهگنانه سیمرغ جان میدهد برای بمخوانی. لحظات آرامبخش اگر نباشد، بخشهای غلیانی آنگونه که باید تاثیر گذار نمیشود.
یکی دو قطعه ضربی، چهار مضراب مانند در سیمرغ هست که شیوه پرویز مشکاتیان را تداعی میکند. البته تاثیراست و تقلید نیست. به هر حال نزدیکیهایی که متبسم با او داشته کار خود را میکند.
از حمید متبسم میپرسم چرا نام قطعه را – که یک ساعت و دو دقیقه درازای آن است سیمرغ نهاده و نه زال؟ میگوید:”سیمرغ نماد رهایی است. همان است که هرگاه کسی گرفتاری پیدا میکند، اگر یک پرش را بسوزاند فورا حاضر میشود و مشکل را حل میکند. زال را هم سیمرغ میپروراند و همه آوازهها از اوست.”
فرم اجرای سیمرغ خیلی شباهت به اوراتوریویهای قرون وسطایی دارد، با این تفاوت که در خدمت مذهب نیست و انسانها را میکاود. زال هم از موسیقی سیمرغ که در او کاوش میکند متبسم شده است.
موسیقی آوازی ایران، در یکصد سالی که از تاریخ مدون آن میگذرد، بیشتر بر شعرهای عرفانی تکیه کرده و البته در پیوند با آن سازگاری نشان داده است.
سعدی و حافظ در صدر نشستهاند و پس از آن نوبت به عطار و مولوی و دیگران رسیده است. بی تردید یکی از علل غمگنانه بودن آوازهای ایرانی نیز همین است.
کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد؟ به سیاق حافظ میتوان افزود، کی نغمه شاد میپذیرد، شعری که حزین باشد؟
همین حزن و اندوه است که در آهنگسازان ایرانی، حتی بسیاری از نسل نوی آنها نهادینه شده و جز همان از کوزه بیرون نمیتراود. و با چنین میراثی است که آنها، گرایش، و شاید بتوان گفت، جرئت رفتن به سوی فردوسی را ندارند.
شاید گمان می کنند، با چیزی که در جانشان چنگ نمیاندازد، چگونه کنار بیایند. روح حماسی قرنهاست که از دیارشان رخت بر بسته است. فارسی فاخر و روشن شاهنامه- در صورتی هم که آن را بتوانند بخوانند و دریابند- هرگز بر آنها تاثیر عارفانههای واقعی و یا ساختگی را نمیگذارد.
نکته دیگر این که شاهنامه تنها مجموعهای از حماسهها نیست- که اگر تنها همین هم میبود، چیزی از ارزشش کاسته نمیشد- بلکه سرشار از جلوههای عاطفی و دراماتیک از زندگی انسان است.
درگیریهای دراماتیک در داستانهای شاهنامه چیزی کم از تراژدیهای یونان ندارد. تنها روایت جنگهای بیرونی نیست. درگیریهای درونی آدمیان را نیز بازمیتاباند. دور از صحنههای جنگ، شور عشق و عاطفه نیز جریان دارد. حقد و حسد و نخوت و نفرت نیز خودی نشان میدهد.
سیمرغ یکی از همین داستانهای شاهنامه است که رویدادهایش دور از صحنه جنگ اتفاق میافتد.
شاهنامه در موسیقی ایرانی
بجز متبسم آهنگسازان دیگری نیز سراغ داستان های شاهنامه رفته اند که هر چند تعدادشان بسیار اندک بوده اما نتیجه کارشان جزو آثار ماندگار موسیقی پیشرو ایرانی محسوب می شود.
“رنج فردوسی” از مرتضی حنانه و رقص در دربار شاه سمنگان از حسین ناصحی، قطعات کوتاه آوازی است. احتمالا از کارهایی که قرار بوده به پایان برسد ولی چنین نشده است.
زال و رودابه عاشقانهای از ثمین باغچهبان که برای آن که به مراسم گشایش تالار رودکی برسد، آن گونه که باید پرداخت نشده است.
بیژن و منیژه عاشقانهای دیگر از حسین دهلوی که به صورت موسیقی باله تنظیم شده و با متن سر و کاری ندارد. آخرین کار از آن لوریس چکناواریان است بر روی داستان رستم و سهراب.
حالا متبسم با سیمرغ، روزگار زال را با فراز و نشیبهای عاطفی بسیار به موسیقی برگردانده و آن را با یک ارکستر چهل نفره، گروه آواز جمعی و تکخوانی همایون شجریان به اجرا درآورده است.
اولریش مارزولف، به عنوان ایرانشناس دو نکته درباره اهمیت شاهنامه یادآور شد. نخست اهمیت این اثر در حوزه زبان و ادبیات فارسی و دیگر، نسخههای مصور «شاهنامه» و بررسی آنها از دیدگاه متخصصان هنر خاورمیانه. او بر اهمیت این اثر از دیدگاه «مردمشناسی» نیز تاکید کرد.
مارزولف، رییس انجمن قصهشناسی دانشگاه گوتینگن آلمان، در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران گفت: من دیدگاه سومی نیز درباره اهمیت «شاهنامه» دارم و آن دیدگاه مردمشناسی و قصهشناسی است. در برخورد با این اثر جایگاه «شاهنامه» در میان مردم را در نظر میگیرم.
وی ادامه داد: در این حوزه باید تلاشهای سیدابوالقاسم انجویشیرازی را یادآوری کنم. او سالها در زمینه فرهنگ مردم تحقیق و پژوهش کرد. همچنین باتوجه به جایگاه «شاهنامه» در میان مردم سه جلد کتاب با عنوانهای «مردم و شاهنامه»، «مردم و فردوسی» و «مردم و قهرمانان شاهنامه» تالیف کرد.
این پژوهشگر درباره کارهای خودش در حوزه «شاهنامه» توضیح داد: کارهای من در حوزه چاپهای «شاهنامه» است. چاپهای سنگی «شاهنامه» اهمیت بهسزایی دارد و برای شناخت «شاهنامه» در میان مردم باید چاپهای سنگی این اثر را بررسی کرد.
وی افزود: این همان مسئلهای است که روشن میکند «شاهنامه» چگونه به میان مردم راه مییابد. در حقیقت «شاهنامه» به صورت شفاهی و یا به صورت مکتوب در میان علاقهمندان و مردم نفوذ کرده است.
مارزولف در ادامه به چاپهای نفیس «شاهنامه» اشاره و تشریح کرد: شماری از چاپهای «شاهنامه»، نفیس و برخی از آنها بازاری و معمولی بودهاند. اما مسلم این است که چاپهای نفیس بهدست مردم نمیرسیده و بیشتر چاپهای سنگی و معمولی «شاهنامه» در اختیار عموم علاقهمندان قرار داشته است. برهمین اساس از زمان ناصرالدین شاه در ایران و هندوستان «شاهنامه» بیش از ۳۰ نوبت به چاپ رسیده است.
وی در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه «شاهنامه» در دیگر کشورها گفت: حدود یک ماه پیش در موزه هنرهای اسلامی شهر برلین، نمایشگاه نسبتا بزرگی برپا شد. در این نمایشگاه آثاری از دستنویس «شاهنامه» تا چاپ سنگی و کاریکاتور با موضوع «شاهنامه» به نمایش درآمد.
مارزولف در ادامه توضیح داد: همچنین در این نمایشگاه عکسهایی از «آلبوم مرقعات دیتس» به نمایش گذاشته شد. البته تاکنون متاسفانه کمتر روی این آلبوم کار شده است. این آلبوم مرقعاتی از نسخههای قدیمی «شاهنامه» و به ویژه دوران صفوی را شامل میشود.
وی در پایان یادآور شد: برپایی چنین نمایشگاهی اهمیت «شاهنامه» در دیگر کشورها و در میان مخاطبان غیرفارسیزبان را نشان میدهد.
اشرف زاده: خیام را به شعر محدود نکنید؛رضا اشرفزاده،استاد زبان و ادبیات فارسی،پیشنهاد کرد یک مجمع یا پژوهشکده برای گردهمایی پژوهشگران مختلف درباره آثار گوناگون خیام تاسیس شود. به اعتقاد وی نباید خیام را تنها به رباعیاتش محدود کرد بلکه او دانشمند بزرگی است که تعدادی رباعی نیز سروده است.اشرفزاده در گفتوگو با ایبنا گفت: در درجه نخست خیام به عنوان یک دانشمند در حوزه علوم ریاضی، جبر، مثلثات و نجوم است و تقویم جلالی را تدوین کرد. همچنین فیلسوف برجستهای است. شاید علت برخی از مخالفتها با خیام در زمان خودش همین فلسفهدانی او بوده است.
وی با تاکید بر شعر و شاعری به عنوان دیگر ویژگی خیام ادامه داد: خیام با رباعیاتش در ایران و جهان مشهور شده است. از سال 1330 به بعد خیامشناسی آغاز میشود. نخستین کارهای شاخص در این حوزه توسط محمدعلی فروغی و قاسم غنی صورت میگیرد.
وی در ادامه توضیح داد: از حدود اوایل قرن 18 در اروپا رباعیات خیام ترجمه و معرفی شدند. یکی از بهترین ترجمههای این رباعیات که با استقبال گستردهای نیز روبرو شد، ترجمه فیتز جرالد بود.
اشرفزاده به روز بزرگداشت خیام در تقویم ملی اشاره و تشریح کرد: به مناسبت این روز هر سال مراسم بزرگداشتی برگزار میشود و پژوهشگران تحقیقات جدیدی را که در این زمینه انجام دادهاند ارائه میکنند. اما حقیقت این است که این مراسم نباید منحصر به یک روز باشد.
وی تاکید کرد: بهتر است دانشمندان و پژوهشگران با همکاری یکدیگر آثار اصلی خیام در حوزههای ریاضی، فلسفه و نجوم را واکاوی، شرح، ترجمه و تصحیح کنند و در دسترس مخاطبان قرار دهند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی بار دیگر از خیام به عنوان یک دانشمند ایرانی یاد کرد و توضیح داد: از آنجا که در حال حاضر مثلثات خیامی در دانشگاهها بحث و بررسی میشود و حتی برخی از مسائل مطرح شده از سوی خیام در حوزه نجوم و کیهانشناسی هنوز بحثهای جدید این زمینه اند، بزرگداشت خیام نیابد تنها به یک روز محدود شود.
وی در پایان یادآور شد: خیام را نباید تنها به رباعیاتش محدود کرد بلکه او دانشمندی است که رباعی هم سروده است. بنابراین اختصاص یک مجمع یا پژوهشکده برای گردهمایی پژوهشگران مختلف درباره آثار گوناگون خیام لازم است.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در همایش هزاره شاهنامه گفت: هویتی که فردوسی برای ایرانیان تثبیت کرد در مقابل اسلام نبود اما هویتی متمایز با عرب بوده و از سوی دیگر شباهتی به هویت ملیگرایان نیز نداشت.
در زمانی که اکثریت قریب به اتفاق مردم در قرون دهم و یازدهم از حدود مرزهای سیاسی و فرهنگی- قومی ایران و ترکیب اجزاء آن بی خبر بودند و هویت به معنا و پهنای امروزی وجود نداشت، ابوالقاسم فردوسی با آگاهی کامل، درد خود و خویشان را تقریبا مکتوم می کند. او همانند کودکی در دامن مادر با ایران می خندد و با ایران می گرید و مردم را به خاطر جانبازی در راه ایران بر می انگیزد.
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که ایران به دشمن دهیم
مهم ترین ارزش فردوسی، شاعر ملی بودن است و شاعر ملی کسی است که در سراسر کلام خود ملت را سرمایه سخن قرار داده و مهمات تاریخی و سیاسی و ویژگی های اجتماعی و اخلاقی ملت خود را در شعر حماسی و ابدی حفظ نموده باشد. تصور ملت در ذهن فردوسی ایرانی است.
همایش هزاره شاهنامه صبح شنبه (24 اردیبهشت) به همت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، در بنیاد ایرانشناسی آغاز به کار کرد و دکترغلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان، با سخنرانی خود آغازگر این همایش دو روزه بود.
وی در ابتدا عنوان داشت: هزار سال از سرایش شاهنامه میگذرد و همچنان همه ایرانیان آن را عزیز میدانند، شهری و روستایی همه این کتاب را میشناسند و به آن راهی دارند، نقالان در قهوهخانهها و پردهخوانان در شهرها، داستانهای حماسی آن را با لحنی گرم میخوانند، مرشدان در زورخانهها اشعار رزمی و پهلوانی شاهنامه را خوانده و ضرب میگیرند و پهلوانان را به پایکوبی وا میدارند، هزار سال است روستاییان در شبهای سرد گرد آتش مینشینند و حکایت عبور سیاوش از آتش را گوش میدهند.
حدادعادل با بیان اینکه شاهنامه تنها شبنشین کوی سربازان و رندان نیست، بیان کرد: شاعران نیز با تقلید از آن فتحنامهها، علینامهها و اسکندرنامهها را میسرایند و بزرگانی مثل سعدی، مولوی و حافظ ادبیات آن را در شعر خود میگنجانند؛ بیش از یک قرن است که لغتشناسان و دستورشناسان و اسطورهشناسان آن را دستخوش تحقیق خود کرده و در آن غواصی میکنند و درها و صدفهای فراوانی به دست میآورند و با کتب خود بر غنای فرهنگ و زبان فارسی میافزایند.
وی افزود: برای درک اهمیت شاهنامه باید به هزار سال پیش بازگردیم و اوضاع اجتماعی و سیاسی مردم ایران را در نظر آوریم. با ظهور اسلام ایرانیان توانستند پیام این دین را بشنوند، آنان اسلام را پذیرفتند و در عین مسلمانی ایرانی ماندند، اگرچه پیامبر عرب بود و قرآن به زبان عربی بود اما ایرانیان اسلام را با عربیت یکی ندانستند، اسلام عقیده آنان بود و ایران علاقه آنان و این دو را توانستند در یک جا جمع کنند. ایرانیان زبان عربی را آموختند، چندان که اندک مدتی خود را در نثر و لغت، استاد عربزبان شدند اما زبان خود را نیز حفظ کرده و فارسی دری را جانشین فارسی میانه کردند، اما بنیامیه و بنیعباس که از قدرت سرمست بودند برتری خود را از نژاد عرب دانسته و ایرانیان را شهروند درجه دوم میخواستند.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه، کوشش برای ثبت و تدوین داستانهای تاریخی ایران در مدتی قبل از فردوسی آغاز شد، اظهار داشت: فردوسی یادگارهای کهن مردم ایران را به صورت دلنشین در قالب شاهنامه عرضه کرد و برای مردم، حافظه تاریخی را به وجود آورد. او در یک کلام، عجم را با رنج 30 ساله خود زنده کرد و هویت بخشید، هویتی که فردوسی تثبیت کرد در مقابل اسلام نبود اما هویتی متمایز با عرب بوده و از طرفی دیگر شباهتی به هویت ملیگرایان نیز نداشت. او مسلمان و شیعهای غیرتمند بود، چنانکه خود میگفت:
منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک پای وصی
حدادعادل ادامه داد
: شاهنامه اگرچه حکایت ایران قبل از اسلام است اما رنگ و بویی اسلامی داشته و سرشار از معارف اسلامی است. فردوسی میخواست ایران را در برابر برتریطلبیهای بنیامیه و بنیعباس مطرح کرده و به ایرانیان اعتماد به نفس بخشد که در این کار سترگ کامیاب شد. خدمتی که فردوسی به زبان فارسی کرد این بود که امروز پس از هزار سال حتی مردم عادی و عامی نیز آن را میفهمند؛ زبان فارسی به مثابه نخ تسبیحی است که همه اقوام ایرانی را به شکل واحدی متصل میکند و با شاهنامه این دو رشته استوارتر شد.
وی با اشاره به دشمنان دیروز و امروز ایران اظهار داشت: ایران بزرگ تنها امروز نیست که دشمن دارد بلکه همیشه از آزمندی دشمنان آسیب دیده و همواره در خطر بوده است، خلاصه کردن شاهنامه به ستایش شاهان بیانصافی است چرا که شاهنامه حماسه ایرانیان بوده و مردم از آن درس وطنخواهی گرفتند.
غلامعلی حدادعادل، فردوسی را دینداری خردمند دانست و بیان کرد: باید گفت کمتر شاعر بزرگی وجود دارد که عفت کلام را در حد او رعایت کرده است، چهره فردوسی چهره حکیم است، کسی که همه را به خردمندی فرا میخواند. شاهنامه فردوسی برهانی است که امکان همزیستی و آشتیپذیر بودن دو مفهوم ایرانی بودن و مسلمان بودن را به اثبات می رساند. فردوسی اثبات کرد که ایرانیان مردمی با تاریخ کهن هستند که با این فرهیختگی تاریخی، اسلام را پذیرفتند.
کسانی که در دهه 20 سعی کردند با تکیه بر شاهنامه اعتقاد ایرانیان را به اسلام کمرنگ کنند ناکام ماندند، آنها که شاهنامه را برای بقای خود میخواستند رفتند و شاهنامه همچنان باقی است.
یاحقی، در حاشیه همایش «هزاره شاهنامه» در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: عصر یکشنبه(25 اردیبشهت) در آرامگاه فردوسی مراسم جشن عمومی و گلباران آرامگاه فردوسی با حضور علاقهمندان، مسوولان و کارشناسان این حوزه صورت میگیرد.
وی ادامه داد: طی روز دوشنبه و سهشنبه(26 و 27 اردیبشهت) ارائه مقاله و سخنرانیهایی در موضوعات آزاد داریم. مهمانان این همایش نیز روز سهشنبه در این مراسم حضور مییابند.
این استاد دانشگاه افزود: حدود 40 سخنرانی علمی در تالار کانونهای فرهنگی دانشگاه فردوسی طی این دو روز صورت میگیرد.
یاحقی درباره بزرگداشت خیام اظهار داشت: 28 اردیبشهت به عنوان روز بزرگداشت خیام نامگذاری شده است. به همین مناسبت عصر روز سهشنبه(27 اردیبشت) مراسم گلباران آرامگاه او در نیشابور انجام میشود.
ارائه چهار یا پنج سخنرانی علمی در تالار سیمرغ فرهنگسرای سیمرغ نیشابور از دیگر برنامههای مراسم بزرگداشت خیام در روز 28 اردیبهشت است.