سیدمهدی سیدی- روزنامه شهرآرا
در مورد گویش مشهدی بین خود مشهدی ها هم اختلاف نظر زیاد است!خیلی ها دوست ندارند از آن استفاده کنند.این موضوع از کجا ناشی می شود؟
به بیستون چو رسیدم یه عقربی دیدم
اگر غلط نکنم، از لیفند فرهاد است.
لیفند همان لیفه استکه چینهای کمر شلوار بند باشد. خراسانیها
غالباً لغاتی را که آخرش مفتوح است و هاء غیر ملفوظ دارد، به اضافه نون و
دال تلفظ میکنند. چنان که یخه را یخند، لیفه را لیفند، و کیسه را کیسند
میگویند. و این قاعده سماعی است نه قیاسی، زیرا بچه را بچند و ننه را ننند
نمیگویند. مراد از شعر این است که عقرب مذکور ظاهراً از جانوران لیفة
تنبان فرهاد بود که داستان عشق بازی او با شیرین، معشوقه و زوجه پرویز،
در کوه بیستون و حجاری او در آن کوه معروف است. پدرم این شعر را حفظ کرده،
در محافل خاص، رفقای خود را با قرائت آن میخندانید و گاهی این شوخیها به
من برمیخورد. هرچند این اولین شعر من نبود و آن را بخوبی گفته بودم،
معذالک شعر مزبور اولین شعر من شمرده شد و خراسانیان آن را به این عنوان
یاد کردند...
موسی کو تقی:همان یاکریم تهران است.و قمری پرنده ای بسیار شبیه به موسی کو تقی با آوازی مشابه اما کمی از نظر جثه بزرگتر است. در زبان ادبی به جای موسی کو تقی، موسی چه را به کار برده اند.این" موسی چه" هنوز هم در بخارا کاربرد دارد. و دست کم بخش اول آن(موسی) با موسی کو تقی خراسان امروز همخوانی دارد.جالب آن است که چندسال پیش وقتی به دوستی بخارایی گفتم؛می دانی" موسی کو تقی"چه پرنده ای است، بی درنگ به دلیل همین شباهت پاسخ داد. در خراسان باور بر این است، که این پرنده هنگامی که آواز میخواند؛ می گوید:موسی کو تقی, یعنی موسی تقی کجاست؟ برای اینکه باز بر تفاوت این دو پرنده که بسیاری آن ها را یکی می شناسند.تاکید کنم. این بیت را از اوحدی مراغه ای می آورم.
صبح دم بزم چمن گرمست، زیرا کندرو ناله ی موسی چه و قمری و سار انداختتند(اوحدی مراغه ای، دیوان، بخش غزلیات)
پسین دینه یَک غُشدلی مقبول بِرِیِ کغذبادُم تیار کردم،مخواستم برم رو پوشت بومب حویلی، هنوز پام روی اولین زینه نگذاشته بودم.که دیدم زنگ مزنن، حسین بود، گفت بیا برم لوچمبه بازی.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پَسین/pasin: عصر،بعداز ظهر(این واژه زیبا تا پنجاه سال پیش در سراسر خراسان(مشهد،تربت،نیشابور،بیرجند و ...)کاربرد داشت.)
دینه/dine:دیروز(در سراسرخراسان کاربرد داشت.)
غُشدِلی/خَشدِلی:1- رشته(مانند رشته آش)2- رشته های تزیینی کاغذباد(در سراسرخراسان کاربرد داشت.غشدلی و خشدلی،تلفظ رایج در مشهد و تربت و نیشابور است.)
کَغَذ باد/کاغذباد: بادبادک(در سراسرخراسان کاربرد داشته و دارد.)
حولی/حویلی/howli:حیاط،منزل،سرا(در سراسرخراسان کاربرد داشت.)
زینه:1- پله (در سراسرخراسان کاربرد داشت.)
لو چُمبه:الک دو الک(در مشهد کاربرد داشت. و دیگر شهرهای خراسان واژهای دیگری کاربرد دارد.)
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این نوشتار را در 25 اسفند 1387 در تبیان نوشته بودم. یاد باد آن روزگاران.
شتر امام رضا ر تا چاشت نِمِچِرونه
شتر نقارخنه یََ
سواره از دل پیاده خبر نداره
به جایی مُرُم که روی وا ببینُم نِه دِرِ وا
هَمسِدَه که از هَمسِدَه برمِگِردَه مِگَه گوسَلَهت پایِ سَگُمِه دِندون گیریفتَه
دیفال رَه یگ رویه کاگل کِردَن
مرد به پارو می یرَه زن به جارو بِدَر مِنَه
نِه خورده و نِه برده گیریفته دردِ گُرده
نِدار خرِه داش و مرده شور جمتاسه
ماس بریزه جاش مِمَنَه، دوغ بریزه جاش چیممَنَه؟
آب بیار و حوضِ پور کن