همایش فردوسی با سخنرانی محمدعلی اسلامی ندوشن، محمود دولت آبادی، علی رواقی، میرجلالالدین کزازی و محمدرضا لطفی در تالار فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد. | |
به گزارش خبرنگار مهر، محمدعلی اسلامی ندوشن شاهنامه پژوه اولین سخنران این مراسم با گرامیداشت بود که ضمن گرامیداشت یاد و خاطره زنده یاد محمد امین ریاحی گفت: ریاحی یکی از کسانی بود که آثار مهمی را زمینه شاهنامه پژوهی به وجود آورد و یکی از آخرین حلقههای ادبی نسلی بود که نسلشان در حال انقراض است. وی سپس با طرح این پرسش که "چرا شاهنامه کتاب اول ایران است؟" افزود: باید دید شاهنامه چه آثاری به وجود آورده است و ابعاد سیاسی، اجتماعی، تاریخی و روانی و جهات مختلف تاثیرگذاری آن را بررسی کرد و همینطور تاثیری که این کتاب در آثار بعد خودش به جا گذاشت. اگر شاهنامه نبود کل ادبیات فارسی در جریانی دیگر سیر میکرد ندوشن در ادامه تصریح کرد: اگر شاهنامه نبود کل ادبیات فارسی در جریانی دیگر سیر میکرد همه آثاری که بعد از شاهنامه به وجود آمده، پرتوی از شاهنامه را در خود داشت. شاهنامه افق بزرگی به روی ادیبان ما باز کرد و برای همین نیای ایران را باید به دو دوره پیش از شاهنامه و بعد از شاهنامه تقسیم کرد شاهنامه در دوران بعد از خود تحولات زیادی ایجاد کرد به مردم ایران دل داد و اطمینان داد تا محکم روی پای خود بایستند. نویسنده کتاب "روزها" در ادامه به تاثیرات شاعران برجسته ایران همچون خیام، ناصر خسرو، سعدی و حافظ پرداخت و تصریح کرد: شش تن از سرآمدان تفکر و ادب ایران مستقیما از شاهنامه تاثیر پذیرفتند که اولی خیام است؛ همین ابیات کمی که از خیام به جا مانده است کاملا از شاهنامه تاثیر گرفته است و مضامینی مثل گذشت عمر و غنیمت شمردن عمر که بارها و بارها در شاهنامه به کار رفته است در آثار خیام به کار رفته است. وی اضافه کرد: شاهنامه سرگذشت کسانی را میسراید که سرگذشتشان مایه عبرت دیگران است؛ منظور شاهان و پهلوانان و زنان برجستهای است که چند گاهی زندگی کردند و به دست نابودی سپرده شدند. همین مضامین را نیز خیام میگیرد و در ابیات خود به کار میبرد. فردوسی با سرودن شاهنامه جا را برای فعالیت کسانی چون نظامی باز کرد ندوشن در ادامه به تاثیر پذیری نظامی از فردوسی پرداخت و گفت: اولین سراینده نظامی داستانهای عاشقانه در ایران فخرالدین اسعد گرگانی است اما نظامی بنا به عللی شهرت زیادی پیدا کرد. اما نقش فردوسی این است که توانست در دورهای که تعصبات دینی بیداد میکرد و داستانهای پیش از اسلام را وارد شعر کرد و مردم با داستانهای او خو پیدا کردند. در واقع فردوسی با سرودن شاهنامه جا را برای فعالیت کسانی چون نظامی باز کرد. این پژوهشگر ادبی همچنین با مقایسه ویس و رامین با شاهنامه یادآور شد: شباهتهای زیادی بین این دو اثر وجود دارد ستایش خرد در هر دو اثر به طرز عجیبی شبیه هستند و دیگر اینکه منبع داستانهای آن دو به دوران پیش از اسلام برمیگردد. منظور فردوسی از خرد، خرد ناب است وی در ادامه اظهار داشت: سومین شاعری که متاثر از فردوسی است ناصرخسرو است. شباهتی که بین شاهنامه و آثار ناصر خسرو هست مسئله خرد است؛ شاهنامه خردنامه است و فردوسی بارها و بارها تکرا میکند که بر حسب خرد باید زندگی کرد و کتاب ناصر خسرو نیز کتاب خرد است تنها تفاوت خرد او با فردوسی در این است که منظور فردوسی از خرد، خرد ناب و بی قید و بند است اما منظور ناصر خسرو خرد مذهبی است. ناصر خسرو مذهب فراگیر خود یعنی سنی گری را کنار میگذارد و به شیعه اسماعیلی میپیوند و یکی از حجتها میشود بنابراین خرد ناصر خسرو یک خرد پایبند است. ندوشن ادامه داد: تفاوت دیگر بین این دو در نوع نگاه آنها به عرفان است عرفان فردوسی یک تنوع عرفان زمینی است فردوسی بر خلاف عرفان ایرانی که بعدها عطار و دیگران مروج آن بود معتقد است فقط یک پروردگار بر کائنات حاکم است و بین انسان و پروردگار هیچ واسطهای وجود ندارد در حالیکه عرفان ناصر خسرو یک عرفان دینی است که بین انسان و پروردگار واسطی وجود دارد. این استاد شاهنامه پژوه در ادامه با اشاره به به تاثیر پذیری سعدی از شاهنامه تصریح کرد: سعدی رکن مهم ادبیات فارسی است که بوستان را به تقلید از شاهنامه در بحر متقارب سروده است بوستان خردنامه دوران بعد از اسلام است. پس از سرودن شاهنامه مردم ایران مصائب بسیاری را از سر گذراندند و حکومتهای زیادی بر سر کار آمدند که مغولها یکی از آنها بودند. سعدی در این روزگار سخت به فکر افتاد تا نصایح خود در بوستان متمرکز کند سرودن این اثر یک نوع همچشمی با شاهنامه است او میخواست خردنامهای خلق کند برای بازیافت شخصیت ایرانی و برای این کار از شاهنامه تاثیر زیادی گرفت. وی اضافه کرد: شاهنامه اگر قهرمانهای قبل از اسلام را آورد، سعدی قهرمانهای ایرانی بعد از اسلام را به قصد احیای هویت ایرانی در داستانهایش آورد. شاهنامه در واقع دوران سرافرازی ایرانیان را میسراید اما سعدی در بوستان دوران پژمردگی و فرسودگی ایرانیان را میسراید. ندوشن همچنین به تاثیر پذیری حافظ از فردوسی پرداخت و گفت: دیوان حافظ شاهنامه کوچ غزلی است قدرت در غزلهای حافظ در عشق خلاصه میشود و زندگی را همین عشق پیش میبرد حافظ عشق را نیروی جهنده زندگی می داند شخصیتهای شاهنامه با عشق در غزلهای حافظ گنجانده شده است و ما را به دوران گذشته ایران میبرد. اگر شاهنامه نبود راه برای شاعری مثل حافظ باز نمیشد نویسنده کتاب "نامه نامدار" تاکید کرد: خورشیدی که در شاهنامه از آن یاد میشود و فرمانروا خوانده میشود در اشعار حافظ با یک نوع تلالو معنوی از عالم بالا ساطع میشود این نور، نوری است که ریشهای بسیار کهن دارد. همینطور چرا حافظ از پیران مغان در شعرهایش صحبت میکند و او را مراد و راهنما و نجات بخش میشناسد همان قهرمانان نجات دهنده ایران هستند که در شاهنامه آمده است پس باید گفت اگر شاهنامه نبود راه برای شاعری مثل حافظ باز نمیشد. وی با بیان اینکه خدمت فردوسی به ایران این است که او نیمه گذشته ایران تمام کوششها و دستاوردهایی را که در قرون متمادی جمع شده بود، به نیمه بعد از اسلام پیوند داد و و پنجره وسیعی را به روی ایران باز کرد. سرایش شاهنامه یک واقعه بی نظیری بود چرا که در هیچ کجای جهان سراغ نداریم که یک کتاب این همه در سرنوشت کشور خودش موثر واقع شود. فردوسی ادبیات ایران را به سمت مقاومت پیش برد دکتر علی رواقی شاهنامه پژوه دیگر سخنران این مراسم نیز گفت: شاهنامه در عصری سروده شد که شاعرانی چون عنصری فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی به مدیحه سرایی میپرداختند بنابراین فردوسی تنها شاعری بود که در قرن چهارم سرفراز و سربلند بیرون آمد و ادبیات ایران را به سمت مقاومت پیش برد. وی افزود: سراپای شاهنامه سرشار از این ادبیات مقاومت بود بعد از فردوسی ناصر خسرو شاعر بزرگ دیگری بود که با پیوند ادبیات و فرهنگ اسلامی دنباله ادبیات مقاومت را پی گرفت. رواقی در ادامه به شیوه های تصحیح شاهنامه بر اساس دست نوشتهای مختلف پرداخت و اظهار داشت: آیا درست است که شاهنامه را بر اساس دست نوشتهای مختلف تصحیح کنیم؟ اگر به مسئه گونه شناسی توجه کنیم درخواهیم یافت دستنوشتههای مختلف شاهنامه را نباید با یکدیگر آمیخت دلیل این امر تقویت زبان دورههای مختلف است. هر کدام از این دست نوشتهها ناهمگونی زبانی دارند. این استاد شاهنامه پژوه ادامه داد: اگر ترجمههای قرآن را بخوانیم متوجه میشویم که میان ترجمه تفسیر طبری؛ تفسیر سورآبادی و تفسیر ابوالفتوح و کشف الاسرار چه اندازه ناهمگونی زبانی وجود دارد. این ناهمگونی در دست نوشتههای شاهنامه هم وجود دارد همانطور که نمیتوانیم واژگان تفسیر طبری را با تفسیرهای دیگر از قرآن با یکدیگر بیامیزیم. باید توجه داشته باشیم که نباید دست نوشتههای مختلف از شاهنامه را با هم بیامیزیم. تفاوت زبان فردوسی و رودکی وی تصریح کرد: از روزگار سرودن شاهنامه تا قدیمترین دست نوشته شاهنامه حدود 300 سال تفاوت زمانی داریم که این زمان سخت ترین دوره تاریخ ایران است بین این دست نوشته تفاوت زبانی زیادی وجود دارد برای اثبات این استدلال کافی است بدانیم که زبان رودکی چه اندازه با زبان فردوسی تفاوت دارد زبان رودکی زبان گفتاری و نوشتاری حوزه فرارودی است در حالی که زبان فردوسی زبان نوشتاری کتابتی توس است. رواقی با طرح این پرسش که "اگر نمیتوانیم دست نوشتههای شاهنامه را آمیخته کنیم پس چطور میتوانی شاهنامه را استفاده از دست نوشته تصحیح کنیم و بعد به عنوان تصحیح انتقادی جلو ببریم؟" عنوان کرد: این دگرگونی زبانی دست نوشتهها را نمیتوانیم کنار بگذاریم اینها در روند فکری و پس ماندگیهای ذهنی مردمانی که در دورههای بعد شاهنامه را نوشتند. این پژوهشگر ادبی اضافه کرد: ما نسخه بدیلهای شاهنامه را از دست نمیدهیم بلکه از آنها برای شناخت صورت درست شاهنامه بهره میبریم. برای این کار باید گونه شناسی زبانی به صورت درس فراگیر به دانشجویان زبان و ادبیات فارسی آموزش داده شود اما متاسفانه گونه شناسی زبانی تا به حال راهی به دانشکدههای ادبیات ایران نبرده است و تنها در محفلهای خصوصی ما شاهنامه پژوهان به کار برده میشود. وی سپس به امانتداری فردوسی در سرودن شاهنامه اشاره کرد و گفت: همه میگویند فردوسی امانتدار است آیا فرودوسی در سرایش شاهنامه امانتداری را حفظ کرده است ؟ فردوسی در قرن چهارم هجری شاهنامه را بر اساس روایتهایی که به او رسیده بود، سرود. فردوسی در محدوده روایت داستانها امانتداری کرده است اما آنچه در شاهنامه برای ما به جا مانده است جانمایه خود فردوسی است و اینها همان چیزی است که فردوسی با ایمان و باور خود به فرهنگ ایرانی سروده است و تمام اضافههای هنری ترکیبها تعبیرها و تصویرها از خود فردوسی است. هنوز متن شاهنامه پاکیزه نشده است رواقی در ادامه با انتقاد از بیتوجهی دانشکدههای ادبیات به شاهنامه پژوهی تصریح کرد: دانشجویان دانشکده ادبیات تنها چهار واحد در دوران تحصیل خود سپری می کنند در حالی که باید 12 واحد شاهنامه درسی را بگذرانند. این استاد دانشگاه در پایان تاکید کرد: شاهنامههایی که موجود است و همه دستنوشتههای شاهنامهها و متون چاپ شده، اغلاط بسیار نادرستی به همراه دارد و هنوز متن شاهنامه پاکیزه نشده است. اگر حدود سه هزار بیت شاهنامه با شاهنامههای موجود پاکیزه شود به اصل شاهنامه نزدیک شدهایم. میر جلال الدین کزازی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و شاهنامه پژوه دیگر سخنران این مراسم با اشاره به سخنان رواقی مبنی بر اینکه "هنوز متن پاکیزه ای از شاهنامه به دست نیامده است"، گفت: من در این سخن یکسره با سخن این اوستاد خرد سنج و باریک بین که پچینها (نسخه بدلها) ارزش بسیاری در شناخت سرگذشت زبان پارسی و دگرگونیهای که در گذار روزگار یافته است، هم رأیم. نسخه بدلها ارزش بسیاری در شناخت سرگذشت زبان فارسی دارند وی افزود: کوشیدهام به شیوهای سخن سنجانه متنی از شاهنامه بدست دهم و هر کجا بیتی را که از فردوسی بود نژاده دانستم و بیتی را که بی پایه و نهان دیدم آشکار داشتم. نمیگویم هرگز نلغزیدم چرا که کاری چنین سترگ از لغزش خالی نمیتواند بود. کزازی تصریح کرد: اما در این میان میبینیم شاهنامههای چاپ شده گاه سخت با هم ناسازند و باید در این راه به هماهنگی رسید ما هرگز نمیتوانیم که بگوییم به آنچه که ریخته خامه استاد توس بوده دست یافتهایم اما باید بکوشیم به این متن آرمانی شاهنامه نزدیک شویم. مولف مجموعه نه جلدی نامه باستان در ادامه اذعان کرد: من از آنانم که سخت بر این باورم که فردوسی با پایبندی و وفاداری بسیار شاهنامه را سروده است حتی برخور او با شاهنامه و سرچشمهها و آبشخورهای خویش برخوردی آئینی بوده است. وی اظهار داشت: دست کم سه قلمرو در شاهنامه پژوهی هست که هر شاهنامهشناس باید این سه قلمرو را به شایستگی پاس بنهد قلمرو نخستین فرهنگ و منش ایرانی که در شاهنامه به شیوهای گوهرین برتافته است. فردوسی ایرانیترین ایرانی است که ما میشناسیم کزازی با بیان اینکه چیستی نهادینة نهانی، تاریخی و منش فرهنگی ایران تنها در شاهنامه فرادست خواهد آمد گفت: هر شاهکار ادبی تنها پرتوی و نشانی از این چیستی را بر ما آشکار میدارد این قلمروی است که فردوسی کمترین بهره و کاربرد را در آن دارد هر چند فردوسی خود برترین نمونه این فرهنگ و منش و باید بگوییم فردوسی در تنگنای یک تن ایرانیترین ایرانی است که ما می شناسیم . به گفته این شاهنامه پژوه قلمرو دوم قلمرو هنری، ادبی و زیباشناختی است که فردوسی بیشترین کارکرد را در این قلمرو دارد و فردوسی چونان بزرگترین حماسه سرای جهان بالا برمیافرازد و شاهکاری میآفریند که جاودانه و بی مانند است و در این قلمرو فردوسی با سرودن شاهنامه شالوده زبان پارسی را میریزد. وی در ادامه با بیان اینکه شاهنامه و فردوسی پیوند تنگ و ساختاری با یکدیگر دارند عنوان کرد: اگر فردوسی جز شاهنامه را می سرود فردوسی نمیشد و اگر شاهنامه را سخنوری جز او نمیپیوست شاهنامه نبود بخت ما ایرانیان بلند است که در چنان روزگاری فردوسی را پروراندیم. فردوسی پایگاه ایرانی ماندن ماست کزازی ادامه داد: فردوسی پایگاه ایرانی ماندن ماست چون شاهکاری پدیدآورده پایان ناپذیر. تا زمانی که شاهنامه هست ایرانیان دست در دامن شاهنامه میزنند و شاهنامه در متن زندگانی ایرانیان روان است و هیچ بیمی از تازشهای فرهنگی دیگر نیست. مترجم انهاید ویرژیل در ادامه قلمرو داستان شناختی را سومین قلمرو شاهنامه پژوهی خواند و تصریح کرد: درست است که استاد استادان پیکره شاهنامه را بی هیچ فزود و کاستی به شعر پیوسته است اما این پیکره را بی آنکه دگرگون سازد به شیوهای که خود خواسته است درآورده است. وی در پایان بیان کرد: شاهنامه نامهای است که سرنوشت ایران را به سرگذشت ایران پیوسته است ایرانیان ناگزیرند که با شاهنامه باشند چون از شاهنامهاند. بنابراین باید از شاهنامه متنی را فراهم کنیم که چالش و ستیزه در آن کمتر باشد. محمود دولت آبادی نوسنده رمان کلیدر دیگر سخنران این مراسم نیز در سخنانی گفت: من به عنوان دانشجوی هنر و ادبیات این سرزمین آمدهام تا این شوق و نیروی جوانان مملکتم را ببینم که به رغم همه موانع به سمت آنچه عمیقاً به خود آنها یعنی ما مردم ایران تعلق دارد ببینیم. آنچه در درون شاهنامه وجود دارد یک حقیقت بشری است دولت آبادی تصریح کرد: شاهنامه یک اثر بشری است مثل همه آثار بزرگ تاریخ که حسن اتفاق در سرزمیم ما خلق شده است اینکه از بیرون به شاهنامه نگریسته میشود بیشتر افواهی و شفاهی است اما آنچه در درون شاهنامه وجود دارد، یک حقیقت بشری است. نویسنده رمان روزگار سپری شده مردم سالخورده اظهار داشت: متاسفانه برخی بدون آنکه با شاهنامه آشنا باشند آنرا یک اثر ناسیونالیستی و شوونیستی میخوانند و در مقابل آنها کسانی هستند که به شدت با این گروه برخورد میکنند و برخی هم پنداشتهاند که شاهنامه یک اثر نژادی است در حالی که فردوسی به هیچ وجه نژاد پرست به معنای امروزی آن نیست. نگاه فردوسی به همه شخصیتهای شاهنامه یکسان است وی یادآور شد: فردوسی از انسان نژاده صحبت میکند اما دقیقا انسان نژاده نه به معنای انسانی که به نژاد خاص تعلق داشته باشد بلکه به معنای انسانی است که پدر و مادرش مشخص باشند و نه چیز دیگر. دولت آبادی گفت: تمام شخصیتهای شاهنامه ایرانی و تورانی چینی و هاماورانی رومی و ایرانی هستند و شما هیچ شخصیت برجستهای را در شاهنامه پیدا نمیکنید که در فرایند نژادهای موجود در شاهنامه نباشد. کسانی نگاهی ناآگاهانه به فردوسی دارند و از زاویه افراطی به او نگاه میکنند اشتباه میکنند و کسانی که به این نوع نگاه حمله میکنند دو بار اشتباه میکنند. دولت آبادی در ادامه عنوان کرد: نگاه فردوسی به تمام شخصیتها که در شاهنامه وجود دارند چه ایرانی و چه تورانی و چینی و رومی نگاه انسانی یکسان است در نظر فردوسی توس اصلا بر گرسیوز برتری ندارد و یا گودرز هیچ رجحانی به نسبت به پیران ویسه ندارد چرا که شاهنامه اثر بشری فراتر از نژاد و نخبه و منطقه است. زمانی که در حفظ ردیفهای موسیقی ایرانی می کوشیم کارمان شبیه به شاهنامه فردوسی است محمدرضا لطفی استاد برجسته موسیقی ایران نیز دیروز در جمع دانشجویان حضور داشت. وی به عنوان آخرین سخنران مراسم گفت: این دفعه دومی است که به دانشگاه تهران میآیم. وقتی به فضای سبز دانشگاه میآیم و چهره دانشجویان را میبینم احساس غمگینی به من دست میدهد بعد انقلاب چند سالی در این دانشگاه تدریس کردم و آروز دارم دانشگاه محل دانش و عشق و مهر و دوستی و تفاهم باشد و دانشجویان به ایدهالهای خود برسند. وی افزود: بعضی وقتها فکر می کنم زمانیکه در حفظ ردیفهای موسیقی ایرانی می کوشیم کارمان شبیه به شاهنامه فردوسی است. |
محمدعلی اسلامی ندوشن در همایش بزرگداشت فردوسی گفت: بیتردید اگر شاهنامه نبود، ادبیات فارسی جریان دیگری پیدا میکرد. همه آثار بزرگی که در زبان ما پدید آمدهاند پرتوی از شاهنامه روی آنهاست؛ چرا که این کتاب افق بزرگی در مقابل جهان ادب فارسی باز کرد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در همایش بزرگداشت فردوسی که در دانشگاه ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: شاهنامه به مردم ایران اطمینان داد که محکم روی پای خودشان بایستند چرا که پیش از آفرینش شاهنامه، ایرانیان گامهای لرزان داشتند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در همایش بزرگداشت فردوسی که در دانشگاه ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: شاهنامه به مردم ایران اطمینان داد که محکم روی پای خودشان بایستند چرا که پیش از آفرینش شاهنامه، ایرانیان گامهای لرزان داشتند.
وی افزود: ما در این جا گرد یک نام جمع شدهایم که بزرگترین نامی است که در زبان فارسی بوجود آمده و بهراستی که ماه اردیبهشت با نام فردوسی رقم خورده است. پرسشی که میخواهم سخنم را با آن آغاز کنم این است که چرا شاهنامه کتاب نخست ایران است؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید ابعاد مختلف ایجاد شاهنامه را در نظر گرفت، چه از دید تاریخی، چه از لحاظ اجتماعی و روانی. از سوی دیگر باید به تاثیراتی اشاره کرد که این کتاب بر آثار بعد از خود گذاشته است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: من در اینجا از چند شاعر بزرگ نام میبرم که اگر شاهنامه نبود وضع آنها تغییر میکرد. از همین رو آثار این شاعران رنگ شاهنامه به خود گرفته است. نخستین آنها خیام نام دارد، همین مقدار رباعی کمی که از خیام بجای مانده کاملا تاثیر پذیرفته از شاهنامه است. چون مضامینی که بکار برده بارها و بارها در شاهنامه تکرار شده است. یکی از آن مضامین، غنیمت شمردن عمر و با تامل زندگانی را به سر بردن است.
وی افزود: شاهنامه از سرنوشت کسانی سخن میگوید که رویدادهای زندگانیشان مایه عبرت است. همچون پهلوانان، زیبارویان و شهریاران، که چند گاهی زندگی کردهاند و بعد بهدست نابودی سپرده شدهاند. بهترین کسی که از این سرگذشتها پند گرفت خود فردوسی بود. در تمام سالیانی که شاهنامه را میسرود سرگذشت قهرمانان خود را پیش چشم داشت. خیام هم از این تجربیات و سرگذشتها مایه گرفته و رباعیاتی را به ما عرضه کرده است که رنگ و روی شاهنامه دارند.
این محقق و پژوهشگر یادآور شد: دومین شاعری شاهنامه از سرنوشت کسانی سخن میگوید که رویدادهای زندگانیشان مایه عبرت است. همچون پهلوانان، زیبارویان و شهریاران، که چند گاهی زندگی کردهاند و بعد بهدست نابودی سپرده شدهاند. بهترین کسی که از این سرگذشتها پند گرفت خود فردوسی بود. در تمام سالیانی که شاهنامه را میسرود سرگذشت قهرمانان خود را پیش چشم داشت که از شاهنامه رنگ پذیرفته، نظامی گنجوی است. پس از فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه «ویس و رامین» نظامی نخستین سراینده داستانهای عاشقانه و درام است. هم فخرالدین اسعد و هم نظامی اگر به داستانهای پیش از اسلام پرداختند، برای این بود که سرمشقی همانند فردوسی داشتند. چرا که شاهنامه هم، چند داستان عاشقانه دارد. اتفاقا در میان منظومههای عاشقانه هیچکدام به پای داستانهای غنایی شاهنامه نمیرسند. فردوسی راه را برای نظامی کوفته بود پس پرداختن به چنان کاری، برای نظامی، امکانپذیر شد.
وی سپس به ویس و رامین اشاره کرد و گفت: ویس و رامین نیز به همین گونه است. این منظومه از نظر مقدمه کار بسیار شبیه به شاهنامه است. از ستایش خرد گرفته تا موضوع برخورد با داستانها. به این علت که هر دو منبع مربوط به ایران پیش از اسلام است. اگر شاهنامه نبود به دشواری میتوانستیم فکر کنیم که نظامی و گرگانی به این فکر میافتادند که منظومههای عاشقانه خود را بسرایند.
اسلامی ندوشن به شاعر سوم که از فردوسی تأثیر پذیرفته است اشاره کرد و گفت: شاعر سوم ناصر خسرو است. ناصر خسرو مرد بزرگ و انسان برجستهای است؛ اما خود را آواره میکند و در گیتی به گردش میپردازد، چون از اوضاع زمانه خودش دلآزرده بود. ناصر خسرو در چهل سالگی توبه میکند و راهی سفر میشود و پس از آن در انزوا میماند و میمیرد.
وی به شباهت میان شاهنامه و قصاید ناصرخسرو اشاره کرد و گفت: شباهتی که میان شاهنامه و قصاید ناصرخسرو هست ما را به این نتیجه میرساند که "مسیل" مشترک هر دو آنها مسیل خرد است؛ زیرا شاهنامه کتاب خرد بهشمار میآید و بارها تکرار میکند که باید خردمند بود. خرد، چکیده و مجموعه تجربههای بشری در دورانهای متمادی است. ناصرخسرو از این جهت با فردوسی هم گام است. کتاب او هم کتاب خرد است. در دیوان او بیش از هر کلمهای، کلمه خرد به کار رفته است. برای اینکه در دورانی زندگی میکرد که دوران اوهام و تعصبات بود. تفاوت ناصرخسرو با فردوسی در این است که خرد فردوسی ناب اما خرد ناصرخسرو مذهبی است. خرد او را باید خرد پایبند نامید. البته ناصر خسرو بسیار پاکباز و شجاع است با این همه از خرد خالص خارج میشود.
این استاد دانشگاه یادآور شد: یک موضوع دیگر که در شاهنامه برجسته بهشمار میآید طیف عرفان است. پیش از آن که عرفان اصلی ایران با سنایی، عطار و مولوی بتواند بشکفد و رشد کند، با شاهنامه پدید آمده است. عرفان فردوسی را میتوان عرفان زمینی و برای زندگی روزمره دانست؛ در حالی که عرفان اصلی یک نوع معنویتی است که در عرفان فردوسی را میتوان عرفان زمینی و برای زندگی روزمره دانست در حالی که عرفان اصلی یک نوع معنویتی است که در زمین پیاده نمیشود. جستوجوی عالم برتر است و بشر را از واقعیاتی که در زمین پایبند کرده جدا میکند. برخی از حالات قهرمانان شاهنامه بسیار شبیه به شخصیتهای عرفانی است زمین پیاده نمیشود. جستوجوی عالم برتر است و بشر را از واقعیاتی که در زمین پایبند کرده جدا میکند. برخی از حالات قهرمانان شاهنامه بسیار شبیه به شخصیتهای عرفانی است. نخستین قهرمان ایرج است که مشی صوفیانه دارد و دومین آنها کیخسروست که رفتاری روحانی دارد.
وی به سومین شاعر اشاره کرد و گفت: سعدی سومین شاعری محسوب میشود که از شاهنامه بسیار اثر پذیرفته است. سعدی رکن مهم ادبیات فارسی و بوستان او تقلید شاهنامه است. آن را میتوان کتاب خرد ایران در دوران بعد از اسلام دانست. خردنامهای است که پس از پست و بلندهای بسیاری که ایرانی طی کرد، پدید آمد. سعدی هم زمان با یورش مغولان بود و در این زمان مردم نیاز به تسلای خاطر داشتند تا روحیهای تازه بگیرند. از این روی سعدی بهفکر افتاد بوستان را بنویسد. سعدی میخواهد خردنامهای دیگر برای بازیافت شخصیت ایرانی ایجاد کند. تاثیر شاهنامه بر بوستان و اندیشه سعدی بسیار زیاد است. سعدی جا به جا از فردوسی یاد میکند و قهرمانان شاهنامه را در بوستان میآورد، با این تفاوت که شاهنامه دوران سرافرازی ایران را میسراید و بوستان دوران پژمردگی و سرخوردگی ایران را. این تکیه سعدی بر پند و اندرز است.
وی در ادامه سخنانش یادآور شد: شاعر دیگر حافظ است. به نظر من دیوان حافظ شاهنامه کوچکی محسوب میشود که به گونه غزل سروده شده است. در دیوان حافظ قدرت در عشق خلاصه میشود. او میخواهد با نیروی عشق زندگی را پیش ببرد هر چند مبتکر این فکر نیست و این کشف عرفان ایران است. حافظ جنبههای دیگری هم دارد، او تشعشع جهان باستان را در دیوان خود منعکس میکند. کتاب دیگری نمیشناسیم که اینقدر یاد گذشته و دوران باستانی در آن راه پیدا کرده باشد -- قباد، افراسیاب، سیاوش، کیخسرو و... جا به جا در غزلیات حافظ آمده است. از سوی دیگر موضوع پیر مغان در دیوان حافظ بسیار اهمیت دارد. خود واژه پیر نشان میدهد که عمر بسیاری بر او گذشته و تجربه آموخته است و حافظ او را مراد و پیشوای خود میشناسد.
وی در پایان سخنانش گفت: قدرت فردوسی در این بود که نیمه بزرگ گذشته ایران را به نیمه دیگر آن پیوند داد و فرهنگ، تفکر و کوششهایی را که طی قرنها جمع شده بود به دوران بعد وصل کرد و پنجرهها را باز کرد تا بتواند افق دید ایرانی را وسیعتر کند.
همایش بزرگداشت فردوسی عصر روز گذشته (۲۸ اردیبهشت) با حضور استادانی نظیر جلال خالقیمطلق، میرجلالالدین کزازی، محمود دولتآبادی و... در دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
۲۸ اردیبهشت، سالروز بزرگداشت خیام است. اکبر اکسیر شاعر، به همین مناسبت یادداشتی شفاهی زیر را در اختیار "ایبنا" قرار داد. وی میگوید: راز شگرف این عدد مبارک را به نسل امروز برسانیم؛ تا عنصریها و انوریها پا نگیرند.
با تصویب طرح اولیه هزاره شاهنامه در یونسکو، این سازمان با انتشار نامهای رسمی خواستار اعلام برنامه جمهوری اسلامی ایران برای هزاره سرایش شاهنامه شد.
حکیم عمر خیامی
ابوالفتح و بقولی ابوحفص غیاث الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری معروف به حکیم عمر خیام ، حکیم ، ریاضیدان و شاعر نامی ایران در قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری ( قرن یازدهم و دوازدهم میلادی ) است. این دانشمند کم نظیر ایرانی بین سالهای 430 تا 440 هجری در نیشابور یا حوالی آن متولد شد. وی یکی از بزرگترین ریاضیدانان و منجمان دوران اسلامی است و رساله ی جبر او یکی از برجسته ترین آثارقرون وسطایی در این علم شناخته شده است.
در مشرق زمین به واسطه سهم عمده ای که در اصلاح سال و ماه برای وی قائل بودند ، شهرت داشت و در اروپا به سبب ترجمه ی انگلیسی رباعی های او توسط فیتز جرالد درسال 1859 میلادی ( 1275 هجری ) شهرت یافت . سبب شهرت او به خیام دقیقا معلوم نیست اما احتمال داده اند که پدرش خیمه دوز بوده است ، تفصیل زندگی او نیز با روایت های افسانه آمیز مخلوط گشته است . به موجب این روایت وی درکودکی با خواجه نظام الملک طوسی و حسن صباح همشاگردی بوده است.
خیام بنا به قول مشهور به عراق و خراسان سفر کرد و غالباً به تدریس حکمت ومطالعه در علوم ریاضی اشتغال داشت . خیام در علم پزشکی نیز دست داشته و سلطان سنجر پسر ملکشاه را که به بیماری آبله دچار شده بود درمان کرده است.
از جمله آثار خیام رساله ای در جبر و مقابله ، رساله ای به نام " فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس" ، همچنین مختصری در طبیعات ، رساله ای در وجود و رساله ای درکون و تکلیف است.
در تذکره ها چند رساله ی دیگر به او نسبت داده اند ، از آن جمله است نوروزنامه که درصحت انتساب آن به وی تردید کرده اند و غیر از اینها چند شعر عربی و تعدادی رباعی فارسی است .
شهرت عمده ی این عالم حکیم ِ بزرگ ، به واسطه رباعی های حکیمانه اوست که درسراسر جهان شهرت دارد و به بیشتر زبانهای دنیا از جمله فرانسوی ، انگلیسی ، آلمانی ، ایتالیائی ، روسی ، عربی، ترکی و ارمنی ترجمه شده و به چاپ رسیده است. از جمله این چاپها می توان نسخه ژکوفسکی و آربری را نام برد.
هر چند شهرت بخل او در تعلیم به ظاهر اساسی ندارد ، اما واضح است که وی پر گوئی را دوست نمی داشته زیرا نه به تألیف کتاب های مفصل پرداخته و نه شاگران معروفی دارد ، حتی رباعی های بدیع ، لطیف فارسی و مشهور خود را زیاد نگفته و احتمال دارد که به سبب اشتغال به علم و حکمت تا حدی شاعری را دون شأن خود می دانسته و آن رباعی ها را هم به عنوان یک شاعر نسروده است . با توجه به این مطلب در قدیم نیز شهرت او به فن شاعری نبوده است.
در باب رباعی های منسوب به خیام و این که چه مقدار از این رباعی ها از اوست و چه مقدار به نام اوست . بین محققان قرن حاضر اختلاف است تا آنجا که تنی چند انتساب این رباعی ها را به حکم عمر خیام منکر شده و خیام ریاضیدان و خیام شاعر را دو تن پنداشته اند ، اما برخلاف این تصور ، ازقدیمی ترین مآخذی که در آنها از رباعی های خیام ذکری به میان آمده ، " تاریخ الحکماء " شهرزوری و " مرصاد العباد " نجم الدین رازی است و پس از آن " جهانگشای جوینی " ، " تاریخ گزیده " و " مونس الاحرار" را می توان نام برد ، اگر چه درکتابهای قدیم هم اشاراتی به شعر فارسی او شده است . از رباعی های خیام که باعث شهرت او شده ، نسخه ی جامع وکامل وموثقی در دست نیست و بسیار از آنچه به اومنسوب است مجهول و منحول می باشد و به این جهت در تعداد واقعی رباعی های اوجای بحث است.
مضمون عمده ی رباعی های او شک ، حیرت و توجه به مرگ و فنا و تذکار و اغتنام عمراست و از بعضی جهت ها افکار او به افکار ابوالعلاء معری شاعر معروف عرب در قرن پنجم هجری شباهت دارد و این موارد شباهت نیز قابل توجه است.
در حاشیه های چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی درباره ی خیامی (خیام ) به قلم میرزا محمد خان قزوینی چنین آمده است:
قدیمی ترین کتابی که ذکری از عمر خیام نموده ، چهار مقاله ی عروضی سمرقندی ، معاصرخیام بوده که در سال506 هجری در بلخ در مجلس " انس " به خدمت اورسیده است و درسال 530 هجری در نیشاپور قبر او را زیارت کرده و دو حکایت را که درباره ی عمر خیامی ذکر می کند صحیح ترین و قدیم ترین مآخذ ترجمه ی حال اوست.
در مورد علت کتابت تاریخ جلالی نوشته اند ، ملکشاه سلجوقی در سال 467 هجری ، خیام وعده ای از منجمان معروف آن زمان را مأمور اصلاح سال و ماه ایرانی کرد. نتیجه این اصلاح را " تاریخ جلالی " می نامند که آغاز آن بنا برقول مشهور، دهم رمضان سال 471 هجری ( 15 مارس 1079میلادی ) بود که روز اول حمل (فرورین ) را نوروز مقررداشتند. ازآن تاریخ ، نوروز هنگام حلول خورشید در نیمه حوت ( اسفند ) بود و آنچه این منجمان انجام دادند مبدأ تقویم ها شد.
تقویم جلالی ، تقویمی است خورشیدی ( که تقویم خورشیدی فعلی ایران بر همان اساس است ) مبدأ این تقویم روز جمعه نهم رمضان سال 471 هجری قمری ( مطابق با 15 مارس سال 1079 میلادی و اوّل فروردین سال 458 هجری خورشیدی برحسب تقویم کنونی ایران ) است. سال جلالی از اول بهار ( نوروز سلطانی ) آغاز می شود و مرکب از 12 ماه 30 روزه و 5 (و در سالهای کبیسه 6) روز اضافی به دنبال ماه دوازدهم است.
نام ماهها همان نامهای قدیم ایران است. کبیسه هر چهار سال یک بار اجرا می شود (کبیسه ی رباعی ) ولی در هر 33 و یا 29 سال یک بار کبیسه پس از 5 سال اجرا می گردد ( کبیسه ی خماسی ) . روز اول سال جلالی روزی است که خورشید بین ظهر روز قبل و ظهرآن روز وارد برج حمل شود ( و به عبارت دیگر شروع سال جلالی مطابق است با ظهر روز و ورود خورشید در برج حمل ) و با این قرارداد ، سال جلالی ، به عکس سال مسیحی ( تقویم یولیایی و بعد تقویم گرگوری ) که در هر 100000 سال نزدیک سه روز با سال خورشیدی اختلاف پیدا می کند ، همیشه با سال خورشیدی مطابقت دارد و آن را می توان دقیقترین تقویم جهان دانست .
همچنین در این سال ، تأسیس رصد خانه ای برای ملکشاه انجام گردید و گروهی از اعیان منجمان ، همانند عمر بن ابراهیم خیامی و ابوالمظفراسفزاری و میمون بن نجیب واسطی و چند تن دیگر در انجام این امر عمل کردند. به طوری که " ابن اثیر " نوشته است ، هزینه ی این کار بس گران بود ، مالی بسیار خرج آن شد و رصد خانه تا سال 458 هجری که ملکشاه جهان را بدرود گفت دایر بود اما پس از وفات او از میان رفت.
گفته می شود ، وفات حکیم عمر خیام بین سالهای 508 تا 530 هجری بوده است ، در مورد مرگ او چنین نقل می کند :
" در سنه سته و خمس مئه " ( 508 هجری ) به شهر بلخ در کوی برده فروشان در سرای امیر ابوسعید جره ، خواجه امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده و بدان خدمت پیوسته بودم . در میان مجلس عشرت از حجة الحق عمر شنیدم که او گفت : " گور من در موضعی باشد که هر بهاری ، شمال برمن گل افشان می کند " مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چون اویی گزاف نگوید. چون سنه ثلاثین ( 530 هجری) به نیشابور رسیدم ، چهار سال بود که آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده ، و او را بر من حق استادی بود. آدینه ای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او بمن نماید. مرا بگورستان حیره (جره) بیرون آورد ، و بر دست چپ گشتم ، در پایین دیوارِ باغی خاک او دیدم نهاده ، و درختان امرود و زرد آلو سر از باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه برخاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود ، و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون ، اورا هیچ جای نظیری نمی دیدم . ایزد تبارک و تعالی جای اودر جنان کناد . بمـَنـِّه و کرمه ...."
آنچه از مصنفات عمر خیام باقی است یا آنکه مورخان ذکر کرده اند بدین شرح است :
1- رساله ای در جبر و مقابله که مهمترین تألیف وی در ریاضیات است که آن را به نام قاضی القضاة ابوطاهر تدوین کرده است. این رساله در سال 1851 میلادی توسط ( فرانسواوپکه ) به زبان فرانسوی ترجمه و تفسیر شده و همراه با متن عربی آن به چاپ رسیده است.
دکتر غلامحسین مصاحب آن را به فارسی ترجمه کرده است. این ترجمه همراه با رساله های دیگر از خیام و بحث در آنها در سال 1339 خورشیدی توسط انجمن آثار ملی ایران در کتاب " حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر " به چاپ رسیده است.
2- رساله " فی شرح ما اشکل من مصادرات " کتاب اقلیدس که در کتابخانه لیدن در هلند نگاهداری می شود.
3- " زیج ملکشاهی " که خیام یکی از مؤلفان آن بوده است.
4- مختصری در طبیعیات
5- رساله ای در وجود که به زبان پارسی است ، و آنرا به نام فخر الملک بن مؤید تألیف نموده است. این رساله در موزه بریتانیا ، در لندن موجود است و عنوانش در نسخه ی مذکورچنین است: " رسالة بالعجمیه لعمربن الخیام فی کلیات الوجود."
6- رساله ای در کون و تکلیف . این سه رساله ی اخیر را شهرزوری به او نسبت داده است.
7- لوازم الامکنه
8- رسالة فی الاحتیال معرفة مقداری الذهب و الفضة فی جسم مرکب منهما که درکتابخانه گوته در آلمان نگهداری می شود .
9- رسالة مسمی به لوازم الامکنه در فصول و علت اختلاف هوای بلاد واقلیم . این دو رساله ی اخیر در تاریخ الفی به او نسبت داده شده است.
10- نوروزنامه ، رساله ای به فارسی در پیدایش جشن نوروز و واضع آن و آداب شاهان ایران در این جشن .
11- رباعیات عمر خیام : رباعیات عمر خیام علاوه بر آنکه بطور مکرر در ایران و هند به چاپ رسیده است ، و به بسیاری از زبانهای اروپائی از جمله لاتین ، فرانسه ، انگلیسی ، آلمانی ، دانمارکی ، روسی و ... ترجمه شده است . شهرت خیام را در اروپا و به ویژه در انگلستان و آمریکا به مراتب بیشتر از شهرت او در میهن خود یعنی ایران نموده است ، و علت عمده این اشتهار فوق العاده آن است که یکی از بزرگان انگلیس موسوم به ادوارد فیتز جرالد Fitzgerad Edward، رباعیات عمر خیام را به اشعار انگلیسی در نهایت زیبایی و شیرینی ترجمه کرده است که در فصاحت لفظ و بلاغت معنی تقریبأ معادل فارسی آن است . این ترجمه ، در سال 1859 میلادی در لندن منتشر شد و چنان مطبوع طبع خواص گردید و چندان مقبولیت عموم را به هم رسانید که پس از آن چندین مرتبه به طور مکرر در انگلستان و آمریکا به تعداد بسیار زیاد چاپ شد و نسخه های آن به زودی نایاب گردید.
جمع زیادی از ادیبان و فاضلان اروپا و آمریکا نیز به ترجمه ی رباعیات او پرداختند و بسیاری دیگر به تقلید از سبک رباعیات خیام رباعی ها سروده و چاپ کردند و اکنون در انگلستان و آمریکا " ادبیات عـُمری " خود ، طریقه و سبک خاصی از ادبیات و اشعار شده است .
بعد از انتشار ترجمه ی " فیتز جرالد " تا کنون ، اقبال عمومی عوام و خواص به رباعی های عمر خیام ، طرز خیالها و مسلک و فلسفه او روز به روز در تزاید است ، و انجمن های متعدد به نام وی در اروپا و آمریکا تأسیس شده است . از جمله ی آنها ، انجمن عمر خیامی لندن است که در سال 1892 میلادی به نام ( عمر خیام کلوپ ) یعنی انجمن عمر خیام تأسیس گردیده است . مؤسسات این انجمن از فاضلان ، ادیبان و برخی صاحبان جراید بودند ، در سال 1893 میلادی انجمن مذکور با رسم ها و تشریفات شایان اهمیت ، دو عدد بوته گل سرخ بر سر قبر فیتز جرالد مترجم رباعیات عمر خیامی نشانیده و سرلوحه ای که حاوی کتیبه زیر بود در آنجا نصب گردید:
" این بوته گل سرخی است که در باغ کیو پرورده شده و تخم آن ، سیمپسن از مقبره ی عمر خیام در نیشابور آورده است و به دست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتز جرالد از جانب انجمن عمر خیام کاشته شد. "
علامه دهخدا در حاشیه مطالب مربوط به خیام نوشته است: از شاگردان خیام فیلسوف ، محمد ایلاقر و حکیم علی بن محمد حجازی قانی و علامه شهید ، عبد الله بن محمد میانجی است . نظریه های عمر خیام نیشابوری برای اصلاح تقویم ، حتی از تقویم فعلی اروپا که موسوم به تقویم گریگوریست صحیح تر است ، چه تقویم گریگوری در طول 2320 سال ، یک روز خطا می کند و تقویم خیامی در 3770 سال یک روز خطا می کند . در سالهای اخیر به کوشش انجمن آثار ملی ایران در آرامگاه این حکیم عالی قدر ایرانی ، بنائی زیبا و باغی دلگشا ساخته شده است .
در مجموع ، خیام نیشابوری ریاضیدانی نابغه ، منجمی مبتکر ، حسابگری دقیق و شاعری بی نظیر بود که مسئله ی حرکت انتقالی زمین و اصلاح تقویم را پس از قرن ها با نبوغش به نحوی مطرح کرد که هنوز مایه ی استفاده ی رسمی جهان است. ابداع مثلث پاسکال در حساب ، بیان دو جمله ای نیوتن (بیونوم نیوتون) و کشف کـَمیـّت های متصل و منفصل برای نخستین بار در جبر ، چهار ضلعی "ساکری" ، اصل اول اقلیدس ، حل هندسی معادلات درجه 2 و3 قبل از دکارت درعلم هندسه ، از جمله اکتشافات وی به شمار می آمد . خیام ، اساس فرمول فضای محدود و مطلق را در علم فضائی و نسبی در هم ریخت و اولین ایرانی است که فرضیه ی نسبی را به طریق فلسفی بیان داشت . او دانشمندی است که با ترکیبی که از حل معادلات به وسیله دو سهمی و یک سهمی و یک دایره حل می کرد ، توانست 13 نوع مختلف معادلات ارائه کند و تمام مراکز علمی جهان به نامش افتخار می کنند. نام خیام به عنوان سراینده ی رباعیات نیز در جهان مشهور شده است.-تبیان-