یوسف بینا؛ شهرآرا
امروز 22 تیرماه است. صفحات سالنامه فردوسی را ورق میزنم تا ببینم کدام مناسبت فرهنگی، ادبی یا هنری در این روز ثبت شده است. در کنار چند مناسبت دیگر، این عبارت را میبینم که در صفحه بیست و دوم تیرماه این سالنامه نوشته شده است: «برگزاری نخستین جشنواره توس در مشهد» با خواندن این عبارت، چند موضوع به ذهنم متبادر میشود؛ از الحاق توس به مشهد تا مصادره فردوسی از سوی کشوری دیگر.
او ادامه داد: در سال 1334 مجلهای در کتابخانه آستان قدس دیدم به اسم مجله "در راه هنر" که توجه من را به خود جلب کرد. این روزنامهای بود که امتیازی رسمی نداشت و شاملو، اخوان، عماد خراسانی و عدهای از شاعران پیشرو آن سالها این مجله را با امتیاز روزنامهای دیگر چاپ میکردند.
شفیعی کدکنی با اشاره به اینکه شش شماره از این مجله بیشتر چاپ نشد و این شمارهها در کتابخانه شخصی من موجود است، اضافه کرد: مقاله اخوان ثالث با نام "نوعی وزن در شعر فارسی" توجه مرا به خود جلب کرد؛ این مقاله به زبان فنی بود. در آن مجله یک غزل تربتی از سرودههای قهرمان چاپ شده بود و آشنایی من با شعر و نام قهرمان از آن سال بود.
این شاعر خاطرنشان کرد: ما در روزنامه خراسان با دکتر شریعتی و نعمت آزرم صفحه ادبی خراسان داشتیم؛ در آنجا آزرم مقالهای نوشت با نام "در شناسایی شعر".
او با بیان این که نعمت آزرم نامهای به قهرمان نوشت، یادآور شد: در آن زمان مرحوم قهرمان هنوز کارمند بانک بود و به کتابخانه دانشکده ادبیات نیامده بود. روزی قهرمان برای دیدن ما به دفتر روزنامه خراسان آمد.
شفیعی ادامه داد: 1328 یا اوایل 1329 بود که ما از نزدیک با هم آشنا شدیم و به نظرم چند ماه بعد از آن دور هم جمع شدیم که با هم شعر بخوانیم؛ ما سه انجمن ادبی دیگر نیز قبل از تشکیل انجمن ادبی داشتیم که در منازل بزرگان برگزار میشد و با کمک ایشان برای سلیقههای مختلف چهار انجمن ادبی تشکیل داده شد.
او اظهار کرد: منزل حجازی جمع مدرنها بود، در منزل بنده شعر مذهبی و هنری خوانده میشد، منزل فرخ شعر سبک خراسانی و منزل آقای قهرمان شعر سبک هندی.
دکتر شفیعی کدکنی با اشاره به انضباط اخلاقی و سلوک معنوی مرحوم قهرمان گفت: بنده بیش از 50 سال با ایشان دوست بودم و سفرها رفتیم.
او خاطرنشان کرد: میتوان هفتهای چهار ساعت حرف غیرمکرر درباره قهرمان زد.
شفیعی کدکنی در پاسخ به سؤالی درباره فعالیتهای ادبی خراسان در آن زمان گفت: در همان انجمن مدرنیهای خراسان فخرالدین حجازی به سرمان زد که از حاصل خلاقیت اعضای ادبی انجمن منتخبی را منتشر کنیم.
او در ادامه بیان کرد: این کتاب یعنی کتاب شاعران خراسان به عنوان نخستین نشریه انتشارات توس منتشر شد. بعد گفتیم اخوان و عماد خراسانی هستند، این بود که دامنه انتخاب را وسیع گرفتیم.
این شاعر و پژوهشگر ادامه داد: این مجموعه با یک انتخاب درست جمعبندی شده بود؛ به 60 شاعر زنده مقید بودیم که در آن سالها مسنترین فرد، شیخ الادبای خراسان محمود فرخ بود که مبدأ کتاب بود. وقتی که کتاب تمام شد، ما یک شعر از خودمان در آخرش گذاشتیم. از این کتاب 1500 نسخه در چاپخانه خراسان به طبع رسید و الآن 50 ساله محسوب میشود.
شفیعی با بیان اینکه شبیه این کتاب باید در تمام استانهای کشور چاپ شود، افزود: سه، چهار سال پیش به سرم زد که از دوستانی که در ولایات مختلف ایران دارم و دستی در ادب دارند، بخواهم که برای اقلیم خودشان کتاب چاپ کنند.
او اظهار کرد: وقتی این مجموعه 15 جلدی شاعران از اقلیمهای مختلف ایران چاپ شود، باز هم تنها قسمتی از شعر قرن بیستم ایران را منعکس میکند.
دکتر شفیعی کدکنی به سؤالی که راجع به نشریه هیرمند شد، اینگونه پاسخ داد: در مشهد و در دوران جوانی روزنامههایی که یک ورق چاپ میشد و درآمدشان از راه چاپ تبلیغات بود، زیاد بود. ماهی یک ورق و یا دو ورق بود و در آن اخبار دو ماه پیش شهرداریها چاپ میشد.
شفیعی با بیان این که سه روزنامه خراسان، آفتاب شرق و آزادی روزنامههایی بودند که مداوم چاپ میشدند، بیان کرد: حدود سالهای 1340 پسر برادر استاد فیاض که وکیل دادگستری و از روشنفکران چپگرا بود، در مشهد دفتر وکالت باز کرد. ایشان امتیاز روزنامه هیرمند را گرفت؛ این روزنامه در شرایط ایران و خراسان از نظر صفحهآرایی و... مترقی بود.
او ادامه داد: من که دانشجوی سال اول بودم و طلبه معمم هم بودم، با آقای دکتر مهدی عراقی قرار گذاشتیم از امتیاز این روزنامه استفاده کنیم و نشریهای حاصل کار دانشجویان و استادان تهیه و چاپ کنیم؛ استادانی چون یوسفی، رجایی و... .
دکتر شفیعی کدکنی این نشریه را آینهای طبیعی برای نشان دادن فعالیتهای ذوقی خراسان آن وقت برشمرد و ادامه داد: مطالب و شعرهای خوبی در آن نشریه چاپ میشد.
شفیعی در بخش دیگری از سخنانش خاطرنشان کرد: قدر خودتان را بدانید، خودتان را دست کم نگیرید. مقاله خوب، شعر خوب و یا نقد کتاب شما در جریان بیکران کتاب موجی ایجاد میکند. ما در دوران بیمایگیمان این کار را کردیم و هرکسی که آن را بخواند، میگوید که چه کتابی بوده است.