پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

نگاهی به آداب و رسوم مشهد

«مشهد» عصاره  ادب و آداب و رسوم ایران زمین است.
فرهنگ و آداب و رسوم و عقاید و سنن هر مردمی‌نشان از عواطف و خلقیات و - در معنایی کامل - هویت انسانی آن مردم است.
مشهد الرضا (ع)، شهری که به واسطه عشق به پیشوای هشتم شیعیان شکل گرفت، مهد ادب و آداب ایران زمین بوده و هست.
آداب و رسوم مشهد و شهرهای اطراف آن به محبت مهاجر پذیری فراوان شهر مشهد - بخصوص از شهرهای مجاور - بسیار نزدیک و گاه یکسان است که بارانخواهی و کشتی با «چوخه» از این دست است.
از قدیم، خراسان منطقه‌ای کم آب و خشک بوده است؛ به طوری که مراسم طلب باران در بسیاری از شهرهای خراسان از جمله مشهد مرسوم بوده و آداب مشترکی داشته است. بدین گونه که  زنان و دختران - با استفاده از دو تکه چوب و مقداری پارچه - عروسکی درست می‌کردند و آن را در سطح محله یا روستا می‌گرداندند؛ و با خواندن اشعار و تصنیفهایی در جمعیت، باران درخواست می‌کردند که در آن معمولا به خداوند و حضرت «محمد» (ص) قسم یاد می‌شد و از مردم محله و روستا می‌خواستند برای پخت آشی به همین منظور طبخ کمک کنند.
مردم هر کدام در هنگامی‌که به گرداننده‌ این عروسک برای طبخ آش و حبوبات و ... می‌رساندند، مقداری آب نیز روی عروسک می‌پاشیدند و دعاها و اشعاری را زیر لب زمزمه می‌کردند، از جمله: «الله بده تو باران، به حرمت مزاران، گندم به زیر خاکه، از تشنگی می‌ناله» و ... .
در بیشتر این مراسم طلب باران، نماز باران را به صورت جماعت بر بالای کوه یا تپه ای می‌خواندند و مردم معتقد بودند که بعد از خواندن نماز و مراسم طلب باران حتما باران خواهد بارید.
خاستگاه شاهنامه «شت توس» است که نبردهای تن بتن و حماسی فراوانی در آن به تصویر کشیده شده است.
کشتی باچوخه کشتی فراگیری در سطح ایران است. اگرچه این کشتی از قدیم در سراسر کشور با تفاوتهای اندکی مرسوم بوده، در خراسان و شهرهایی چون مشهد و «نیشابور» و «سبزوار» - به سبب تعصبات خاص در خصوص فرهنگ پهلوان و پهوان پروری و همان روحیه‌ قدیمی‌و کهنی که مردم این سرزمین داشته و در شاهنامه انعکاس آن نمایانگر است – بیشتر نمود و ظهور داشته و دارد. نام این کشتی از نام لباس خاصی گرفته شده است که کشتی گیران آن بر تن می‌کنند. چوخه لباسی پشمی‌است که گاه در نبردها نیز از آن استفاده می‌شد.
آیین جوانمردی و پهلوانی از آیینهای کهن مردم خراسان  در شهر توس و مشهد فعلی است. پهلوان از مردم بسیار آبرومند شهر بود و معمولا در مراسمی‌چون عروسی و ... - به سبب حفظ آمادگی جسمانی خود و سرگرمی‌و رشد مهارتها - مسابقاتی را در قالب کشتی باچوخه برگزار می‌کردند.
پهلوانان کشتی باچوخه معمولا با افرادی که نسب آنها به ائمه می‌رسید (سیدها) کشتی نمی‌گرفتند و معتقد بودند که حرمت این افراد را باید حفظ کرد، به گونه ای که به خود اجازه نمی‌دادند پشت سید را به خاک برسانند.
از گذشته مرسوم بوده است که به افراد برتر این مسابقات کله قند هدیه می‌دادند. به همین سبب، امروزه در کنار جوایز دیگری که اهدا می‌شود، اما هنوز همان عنوان «قندبر» برای جوایز مانده است.
مشهد همواره مواجه با سیل مشتاقان زیارت از پیشوای هشتم شیعیان بوده و هست، ولی در گذشته به سبب کمبود امکانات و سفرهای سخت و دشوار و توسعه نیافتگی شهر، مرسوم بوده است که مشهدی ها به استقبال کاروانیان می‌رفتند و به احکام و احسان تیمار مسافران و زوار می‌پرداختند و پس از آن نیز در منازل خود پذیرای آنان می‌شدند.
حتی قصبه ها و روستاهای اطراف مشهد حضور زوار و کاروانیان را متبرک و میمون می‌دانستند و از میوه ها و محصولات زراعی و باغی خود به کاروانیان هدیه می‌کردند.
مراسم عزاداری و سینه زنی و نوحه خوانی در همه جای ایران مرسوم است و در مشهد نیز این مراسم با آداب مشابه و گاهی خاص برگزار می‌شود.
«شله قلمکار» آش مخصوصی است که با حبوبات و گوشت طبخ می‌شود و یکی از طعمهای بسیار ماندگاری است که چشیدنش نام مشهد را به ذهن متبادر می‌سازد.
 

بررسی طبقات اجتماعی در شاهنامه فردوسی و اوستا

یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران باستان گفت: فردوسی هنگامی که به بخش جمشید پیشدادی می‌پردازد، از چهار گروه یا طبقه اجتماعی نام می‌برد که آنها عبارتند از «کاتوزیان» یا ستایشگران، «نیساریان» یا جنگاوران، «آزادگان» یا کشاورزان و «اهتو خوشی» یا خوشگذرانان...

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست تخصصی بررسی طبقات اجتماعی در شاهنامه فردوسی و اوستا با نام «پله پله تا دانایی» با سخنرانی اردشیر بهمردی، پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران باستان، عصر روز یک‌شنبه (2 مرداد) در موسسه فرهنگی هنری جمشید جاماسیان برگزار شد.
اردشیر بهمردی در ادامه سخنانش گفت: در «گاتها: بخشی از اوستا» به تقسیم‌بندی گروه‌های اجتماعی پرداخته شده و نخست از دو گروه «دانایان» و «نادانان» نام برده شده است.اما در بررسی این دو گروه، متوجه می‌شویم که منظور از «نادانان» کسانی نیست که دانش ندارند؛ بلکه آنهایی است که دانش منفی یا زیانبار دارند.
وی افزود: در زبان پهلوی به این گروه «پس دانا» گفته‌اند. یعنی کسانی که به سمت پستی سوق پیدا می‌کنند. یک تقسیم‌بندی دیگر در این متن بدین گونه است که آدمیان را به دو گروه «اشون‌ها» و «دروندها» بخش‌بندی می‌کند. «اشون‌ها» آنانی هستند که دارای نظم و راستی‌اند و «دروندها» دروغگویان‌اند. این نیز یک طبقه‌بندی است. 

وی افزود: یکی از آن همسانی‌ها نیز به تقسیم‌بندی طبقات در شاهنامه فردوسی و اوستا بازمی‌گردد. فردوسی هنگامی که به بخش جمشید شاه پیشدادی می‌پردازد، از چهار گروه یا طبقه اجتماعی نام می‌برد. آن گروه‌ها عبارتند از «کاتوزیان» که کارشان ستایش بود و جمشید چنین قرار نهاده بود که آنها دور از مردم و در کوه‌ها زندگی کنند و با اندیشیدن، راه‌های نیک زندگی را برای مردم بیابند و راه حل ارایه بدهند. 
بهمردی یادآور شد: گروه دوم که شاهنامه یاد می‌کند «نیساریان» اند. آنها جنگاوران بودند؛ البته نه فقط جنگ جسمانی، بلکه جنگ در اندیشه. گروه سوم «کشاورزان» محسوب می‌شوند که از کشت خویش برداشت می‌کنند. در فرهنگ پهلوی به آنان «آزادگان» می‌گفتند و همواره در حال جنگ و ستیزند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: گروه چهارم نیز «اهتوخوشی» نامیده شده‌اند. فردوسی می‌گوید که «اهتو خوشی» ها مردمانی خوش و به دور از اندیشه بودند. گروه بسیاری از مردم در شمار «اهتو خوشی» اند.
بهمردی یادآور شد: در «گاتهای اوستا» (هات 32- بند 1) به روشنی از چهار گروه آزادگان، پیشوایان، کشاورزان و نادانان یاد شده است. در این «هات»، برپایه ترجمه پورداوود، می‌خوانیم: «و باید آزادگان خواستار باشند، همانا برزیگران با پیشوایان، شما نیز، ای دیوها، از روی آموزش من، آن شادمانی اهورامزدا را، برآنیم چون گماشتگان تو دور بداریم آنانی را که بدخواهند». در هات 46- بند 1 و نیز هات‌های 52 و 53 نیز از این تقسیم‌بندی سخن گفته شده است.
وی افزود: درباره «گات»های اوستا پژوهش‌های بسیاری انجام شده است. کسانی چون «تارا پورالا» و «کانگا»، که هر دو از دانشمندان پارسی هند به شمار می‌روند، به این کار پرداخته‌اند و در دنیای شرق‌شناسی نیز دانشمندانی همانند «هومباخ» و «کلنز»، که هر دو از بزرگترین اوستاشناسان کنونی جهان به شمار می‌روند، پژوهش‌های گسترده‌ای را انجام داده‌اند.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران باستان خاطرنشان کرد: در ایران نیز از پژوهش‌های دانشمندان اوستا شناسی چون دکتر ابوالقاسمی، دکتر راشد محصل و دکتر میرفخرایی می‌توان نام بُرد. «پوروالا» خود می‌گوید بیست سال شبانه روز با گاهان زندگی کرده است و هومباخ می‌گوید که از اندیشیدن به گاتها هرگز جدا نبوده است تا توانسته است آن را درک و ترجمه کند.
وی افزود: «گات‌ها» را می‌توان از دیدگاه‌های گوناگون زبان شناسی، اخلاقی، فلسفی و آیینی بررسی کرد اما تاکنون دیده نشده است که «گات‌ها» را از دید عرفان ایرانی تفسیر کنند؛ یا بسیار کم بدین کار پرداخته‌اند. آنچه در عرفان ایرانی و در نزد کسانی چون سهروردی، مولانا و عطار می‌توان یافت، با اندک تفاوتی در «گات‌ها» هم آمده است.
وی افزود: البته سخن بر سر این نیست که کلمات متن‌های عرفانی با «گات‌ها» یکسان است؛ هر کدام از آنها واژگان و نثر ویژه خود را دارند و روشن است که یکسان نیستند اما معناهایی که در «گات‌ها» و متون عرفانی ایران دیده می‌شود، همانند است.
بخش‌بندی «اوستا» بر اساس زمان سرایش
وی افزود: چنین تقسیم‌بندی را در کتاب «اوستا» نیز می‌بینیم. می‌دانیم که «اوستا» به 5 بخش تقسیم شده است؛ که عبارتند از یسنا، یشت‌ها، ویسپرد، وندیداد، خرده اوستا و این سخنی است که اعتبار دارد، که چنین تقسیم‌بندی بر اساس زمان سرایش هر کدام از این کتاب‌ها صورت گرفته است. مثلا ما دو «یشت» داریم: یشت کهن و یشت نو.
بهمردی یادآور شد: بخشی از یشت کهن به دوران پیش از زرتشت برمی‌گردد. «خرده اوستا» را هم به «موبد مارسپند» نسبت می‌دهند و می‌گویند چون اوستای بزرگ برای همه قابل دسترسی و استفاده نبود، پس او آن را خلاصه کرد. مثلا می‌بینیم که «سروش یشت» در اوستا نزدیک به 50 صفحه است اما همین یشت در «خرده اوستا» صفحات کمتری دارد.
اما نکته این جاست که شاید این تقسیم‌بندی برای ارائه کردن هر بخش اوستا به یک گروه خاص اجتماعی صورت پذیرفته باشد. مثلا فهم و درک «گات‌ها» تنها برای کسانی ممکن است که با عرفان و فلسفه و حکمت‌های شرقی آشنا باشند و در طبقه بالایی از دانایی و اندیشه قرار گرفته باشند. اما فهم «وندیداد» که قوانین پزشکی و اجتماعی است، آسان است و دشواری خاصی ندارد.

شاهنامه بایسنقری به خط محمدبن مطهر بررسی شد

شاهنامه بایسنقری موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک با کارشناسی عبدالمجید شریف‌زاده در محل این موزه بررسی شد. این شاهنامه که با شاهنامه بایسنقری موجود در موزه کاخ گلستان هم‌ دوره است، در دوره تیموری به دستور بایسنقر و توسط محمدبن مطهر نیشابوری کتابت شده است.ه نقل از روابط عمومی کتابخانه و موزه ملی ملک، عبدالمجید شریف‌زاده، کارشناس هنر اسلامی در کارگاه نسخه‌شناسی موزه ملک درباره این نسخه گفت: در میان شاهنامه‌های به‌جا مانده در تاریخ، دو شاهنامه از همه مشهورترند. یکی شاهنامه شاه طهماسب است که توسط یک دلال برگ برگ شده و به افراد مختلف فروخته شد که ‌اکنون 118 برگ آن در ایران و در موزه هنرهای معاصر نگهداری می‌شود و دیگری شاهنامه بایسنقری که از شاهکارهای هنر کتاب‌آرایی در جهان محسوب می‌شود و در یونسکو نیز ثبت شده است.
وی افزود: علاوه بر این،شاهنامه بایسنقری، شاهنامه دیگری در زمان بایسنقر کتابت شده که در موزه ملک نگهداری می‌شود که با وجود تفاوت‌های بسیار با شاهنامه کاخ موزه گلستان، ‌ویژگی‌های مهم خود را دارد.
وی توضیح داد: جلد ابتدای این شاهنامه که در دوران قاجار به آن اضافه شده، یک جلد لاکی است که از بیرون نقش گل و مرغ دارد و در داخل آن نبرد رستم و اسفندیار نقش شده است. در صفحه اول بعد از جلد که آغاز نسخه است، دو یادداشت وجود دارد که یکی داستان فوت بایسنقر، نام پدر، تاریخ وفات، محل فوت و سن او در زمان فوتش را ذکر می‌کند و دیگری یادداشتی درباره چگونگی ابتیاع این نسخه در دوره فتحعلی‌شاه است. 
این کارشناس سپس به یکی از ویژگی‌های شاهنامه بایسنقری موزه ملک اشاره و اظهار کرد: این نسخه دو کتاب را در خود جای داده است که یکی شاهنامه فردوسی است و دیگری خمسه نظامی. از نکاتی که مورخان در مقایسه این نسخه با شاهنامه موزه کاخ گلستان به آنها اشاره کرده‌اند،این است که نسخه از لحاظ متن ضعیف‌تر و کلمات الحاقی در آن بیشتر است و مورخان و کارشناسان نسخه کاخ گلستان را شاهنامه‌ای پاکیزه‌تر و عاری از الحاقات می‌دانند. به همین دلیل نسخه موزه ملک تعداد ابیات بیشتری دارد و مقدمه آن نیز چندان قرص و محکم به نظر نمی‌رسد.
شریف‌زاده با اشاره به دو تصویری که تنها تصاویر این شاهنامه‌اند، گفت: یکی از این تصاویر با رنگ‌های به اصطلاح جسمی و تصویر پشت آن با رنگ‌های روحی نقش شده است. البته این در نگارگری ایرانی سابقه ندارد که روی هر دو سمت یک کاغذ نقاشی شود. ولی اهمیت این تصاویر به‌ویژه تصویری که با رنگ‌های جسمی کار شده، در این است که صحنه‌ اهدای این نسخه به بایسنقر را به تصویر کشیده و اینگونه تصویرسازی وقایع روز، در نگارگری ایرانی بی‌سابقه است. ‌
وی افزود: پس از این دو تصویر خمسه نظامی آغاز می‌شود و در نهایت رقم کاتب در پایان صفحه آمده و سپس جلد انتهایی کتاب در داخل، نقشی از داستان رستم و اشکبوس را با خود دارد و در خارج نگاره‌ای گل و مرغی در آن تصویر شده است.
شریف‌زاده سپس درباره نگاره اهدای شاهنامه به بایسنقر توضیح داد: در این نقاشی سال اهدای این نسخه به بایسنقر 833 ه.ق در یک کتیبه و نام بایسنقر به‌صورت کامل در کتیبه‌ای دیگر درج شده است و نام افراد دیگری که در این نگاره حضور دارند نیز در زیر بدن هرکدام نوشته شده است.
وی تاکید کرد: ویژگی دیگر این نگاره این است که اسامی افراد در نگاره نوشته شده و بر خلاف اصول مرسوم در نگارگری ایرانی در نپرداختن به چهره، در این نگاره سعی شده است میان چهره‌‌ها تفاوت‌های جزئی برای تفکیک شخصیت‌ها ایجاد شود. این تفاوت‌ها عموما در شکل محاسن افراد اجرا شده و در اجزای دیگر چهره‌‌ها همانندی و تشابه را شاهدیم.
شریف‌زاده در این جلسه همچنین به شرح زندگی بایسنقر و جایگاه او در حفظ و احیای فرهنگ و هنر پرداخت و اظهار کرد: نقش بایسنقر در هرات به عنوان شاهزاده و پسر شاهرخ نقش ویژه‌ای است؛ زیرا او سعی کرد در زمان حکومتش تمامی آنچه را که در زمان تیمور از دست رفته بود احیا و ترمیم کند. بسیاری از بناهای مهم دوره تیموری، مربوط به دوران حکومت شاهرخ است. برای مثال مسجد گوهر شاد، یا بنای خرگرد در خراسان و همچنین مدرسه گوهرشاد در هرات که خود بایسنقر نیز در آنجا دفن شده است.
این کارشناس هنر اسلامی اضافه کرد: مورخان، بایسنقر را یکی از شاهزادگان پرقدرت و بسیار فعال در حوزه‌های مختلف فرهنگی می‌‌دانند. از طرفی علاقه فراوان بایسنقر به تاریخ، ادب، هنر و گردآوری اهالی فرهنگ در هرات سبب‌ تحولات اساسی در رشته‌های مختلفی چون کتاب‌آرایی، جلدسازی و نگارگری شد.
کارگاه نسخه‌شناسی و معرفی نسخ خطی موزه ملک، دو هفته یک‌بار، سه‌شنبه‌ها از ساعت 15 با حضور و کارشناسی دکتر عبدالمجید شریف‌زاده برگزار می‌شود. به شرکت‌کنندگان در این جلسات در پایان دوره گواهی شرکت در دوره‌های نسخه‌شناسی اعطا خواهد شد.

خدای نامه، اصلی‌ترین منبع شاهنامه به خط پهلوی ساسانی است

کتاب خدای ‌نامه به خط فارسی میانه یا پهلوی ساسانی از جمله مهمترین و اصلی‌ترین منابع شاهنامه است. اصل این کتاب از بین رفته اما ترجمه آن اکنون موجود است.خدای نامه به زبان پهلوی شامل تاریخ حماسی ایران و تاریخ سلاطین ایران پیش از اسلام است. این کتاب در دوران ساسانیان تنظیم شده و در منابع یونانی نیز بسیار درباره آن نوشته‌اند. همچنین برخی از نویسندگان یونان باستان به گسترش داستان‌های پهلوانی میان ایرانیان اشاره کرده‌اند.

مریم دارا، دانشجوی دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی به ایبنا گفت: نام پهلوی از داستان‌های پهلوانی و شاهی برگرفته نشده بلکه پهلوی از اسم منطقه‌ای به نام پهله شامل شمال خراسان و گرگان گرفته شده است.
این پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران به آثار کتابی یا متصل به زند اوستا که در شاهنامه استفاده شده اشاره کرد و افزود: زند، ترجمه‌‌ای از زبان اوستایی به زبان پهلوی است که به این عمل در اصطلاح زندنویسی گفته می‌شد.
وی خدای‌نامه را یکی از منابع کتابی یا متصل، مهم شاهنامه دانست و گفت: اصل این کتاب از بین رفته اما ترجمه آن باقی مانده است و می‌تواند مرجع معتبری برای تاریخ پژوهان و شاهنامه‌شناسان باشد. 

کارشناس پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در ادامه سخنانش به حکومت اشکانیان نیز اشاره کرد و افزود: مدت زمان حکومت اشکانی از 247 پیش از میلاد تا 224 میلادی است و به صورت حکومت ملک‌الطوایفی و منطقه‌ای اداره می‌شده است.

وی با بیان اینکه سه نوع نگارش یونانی، یونانی ـ اشکانی و اشکانی در زمان حکومت دوره اشکانی وجود داشت، گفت: خط یونانی به عنوان خط رایج دوره اول حکومت اشکانی به شمار می‌رفت.

وی افزود: خط اشکانی از «آرامی» گرفته شده و دارای 22 نشانه، صامت‌نگار، حروف مصوت‌های مرکب و حروف جداگانه است. جهت نوشتن این خط از راست به چپ بوده است.

پژوهشگر دایره‌المعارف بزرگ اسلامی گفت: از دیگر ویژگی‌های خط اشکانی، نداشتن جنسیت، شمار و صرف نشدن افعال است. صرف افعال در دوره میانه به طور معمول توسط فاعل جمله انجام می‌شده است. از جمله آثار فارسی میانه سفال نوشته‌های نسا در عشق‌آباد، بنچاق یا قباله فروش تاکستان در اورامان کردستان و کتیبه اردوان در شوش است.
دارا کتیبه‌های دو زبانه ساسانیان شامل اردشیر اول در نقش رستم، شاپور اول در نقش رجب، کعبه زردشت، حاجی آباد (نزدیک تخت جمشید) و هرمز در نقش رستم را از دیگر آثار برجای مانده از فارسی میانه برشمرد.
وی افزود: نرسه در پایکولی (عراق)، دورااُرپرس در ساحل فرات در سوریه (بر دیواره‌های معبد و سفال و پوست)، مجسمه هرکول (یونانی) و یادگار زریران و درخت آسوریک از دیگر آثار فارسی میانه است.
دارا به متن «درخت آسوریک» اشاره کرد و گفت: درخت آسوریک یکی از متن‌های دوره میانه محسوب می‌شود که اصل آن به زبان پهلوی اشکانی بوده است اما در زمان ساسانیان آن را به زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه بازنویسی می‌کنند. بعضی از پژوهندگان چنین اعتقاد دارند که در زمان ساسانیان، مطالبی به منظومه درخت آسوریک الحاق شده اما این تنها یک نظریه است و نمی‌توان قاطعانه آن را پذیرفت.
وی به متن کهن «یادگار زریران» نیز پرداخت و افزود: متن کهنی که از دوره فارسی میانه به یادگار مانده، یادگار زریران نام دارد. این متن نیز به زبان پهلوی اشکانی بوده است و به پهلوی ساسانی یا همان فارسی میانه، بازنویسی می‌شود. البته یادگار زریران متنی غیر دینی است اما از اختلافی نام می‌برد که بر سر دین میان ایرانیان و تورانیان پدید آمد.

شاهنامه خوانی بختیاری‌ها

شاهنامۀ فردوسی، قرن‌ها پیش، کویرها و کوه‌ها وسرزمین‌ها را پشت سر گذاشت تا سینه به سینه و دهان به دهان به بختیاری‌های کوچ‌رو برسد. آنان روح نیاکان رزمنده‌شان را در حماسه‌های رستم و سیاوش دیدند و با شاهنامه و فردوسی پیوند دیرینه بستند که همچنان پابرجاست و از آن پس شاهنامه نقل شب‌های بلند کوچ در کنار آتش چاله، زمزمه و دلگرمی روزهای نبرد، جهیز دختران ایل بختیاری است.

عشایر بختیاری در مکتب‌خانه‌هاشان تنها الفبا و خواندن نوشتن نمی‌آموختند، بلکه آنها خوانش و آهنگ خوانش شاهنامه را هم به‌درستی می‌آموختند. از این جاست که اکثر پیرمردان ایل بختیاری داستان‌های شاهنامه را از بر می‌خوانند یا بلدند. شاهنامه‌خوانانی هستند که بیش از نیم شاهنامه را از بر می‌دانند. تأثیر شاهنامه بر زندگی مردم به گونه‌ای است که نام فرزندان خود را از شاهنامه می‌گیرند و می‌گویند شاهنامه باعث تقویت روحیۀ سلحشوری مردان ایل بوده و نمونه‌هایی از حکمی آن مورد مثال برای پند پدر به پسر بوده‌است.

 اما شاهنامه‌خوانی در میان بختیاری‌ها به شیوه‌های مختلفی اجرا می‌شود. یکی از این شیوه‌ها "شاهنامۀ غمنومه" است که به پاره‌های فجیع شاهنامه اختصاص دارد. این آواز در پرده‌های نزدیک به شوشتری در دستگاه همایون اجرا می‌شود. فضای محزون آواز مخاطب را جذب می‌کند. این فضا بعد از آواز حماسی به عنوان مثال گفتگوی رستم و سهراب به وجود می‌آید و آواز محزون را هنگام کشته شدن سهراب می‌خوانند.

شاهنامه‌خوانی برای اشعار حماسی و لحظات رزم هم به کار برده می‌شود. گاهی شاهنامه‌خوان هنگامی که اشعار رزمی و حماسی را می‌خواند، احساساتی شده، آواز را با فریاد و سروصدا همراه می‌کند. گونۀ دیگری با نام "برزونامه" که با لحن شاهنامه‌خوانی در منطقۀ لـُردگان اجرا می‌شود، از حواشی شاهنامه به شمار می‌آید، چون در شاهنامه وجود ندارد، هرچند شاهنامه‌خوانان بختیاری آن را بخشی از شاهنامه می‌دانند. این منظومۀ منسوب به شمس‌الدین کوسج (سدۀ هشتم هجری) و خواحه عمید عطایی (سدۀ دهم هجری) سرگذشت حماسی برزو، پسر سهراب در توران و ایران است. 

شاهنامه‌خوانی معمولاً در مجالس جشن و سرور، ایام نوروز، شب یلدا و دیگر مراسم ایلی رونق دارد. در سال‌های اخیر مراسم شاهنامه‌خوانی بختیاری در مناطق بختیاری‌نشین سلسله‌جبال زاگرس جانی دوباره یافته‌است و گروه‌های مختلف به احیای این سنت دیرینه کمر بسته‌اند. در این مراسم که با حضور انبوه مشتاقان فردوسی برگزار می‌شود، شاهنامه‌خوانان، از زن و مرد و خرد و کلان، به نوبت بر روی صحنه می‌روند و قطعات مختلف شاهنامه را به شیوه‌های گوناگون اجرا می‌کنند. این اشتیاق سبب شده حتا شاهنامه را به گویش بختیاری بازگردانند و به دست چاپ بسپارند.

آوازخوانی به شیوۀ شاهنامه‌خوانی آن ‌قدر بر بختیاری‌ها تأثیر گذاشته که آوازهایی را به همین شیوه در مدح یا یادبود قهرمانان‌شان مانند سردار اسعد، نامدارخان، علیمردان‌خان و غیره اجرا می‌کنند.

و اما بزرگ‌ترین همایش شاهنامه‌خوانان که شاید بتوان آن را بزرگ‌ترین در جهان دانست، مراسم شاهنامه‌خوانی در روستای سی‌میلی در جنوب مسجدسلیمان بوده‌است؛ همایشی که به گفتۀ مردم محلی قدمتی بیش از پانصد ساله داشت و هر سال در سومین روز فروردین‌ماه دوستداران شاهنامه را از دور و نزدیک به خوزستان می‌کشاند؛ بدون هیچ فراخوانی با حضور هزاران مشتاق شاهنامه برگزار می‌شد. افعال زمان گذشته به این خاطر است که صدای شاهنامه‌خوانان این همایش آیینی ایلی که از زمان صفویه تا روزگار ما برپا بود، در سالی که توسط یونسکو سال بزرگداشت فردوسی نامیده شد، توسط مسئولان محلی به بهانۀ نداشتن پروانۀ اجرا خاموش شد.

عکس‌های گزارش تصویری این صفحه مراسم شاهنامه‌خوانی روستای سی‌میلی پیش از توقف اجرای آن و نمایش شاهنامه‌خوانی گروه آسماری در اهواز در آبان‌ماه گذشته را نشان می‌دهد. در بخش‌هایی از این متن از کتابچۀ مؤسسۀ فرهنگی هنری ماهور "مجموعه موسیقی نواحی ایران، موسیقی ایل بختیاری" استفاده شده‌است.