دمی با رسانهی به اصطلاح ملّی / محسن رحیمی
تلویزیون دولتی ایران یا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، که گردانندگانش آن را « رسانه ملی!» میدانند و مینامند، اکنون بزرگترین و فراگیرترین رسانه در ایران است.
دامنه تاثیرگذاری آن در سویههای گوناگون زندگی ایرانیان از هر دستگاه و سازمان فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و .... دیگر بیشتر و آشکارتر است. کوچکترین رفتار،کردار و گفتاری که در آن به نمایش درمیآید، چیزی نمیگذارد، که بازتاب آن را در تک تک افراد جامعه ایرانی میبینیم. در اینجا نمیخواهم به تاثیرهای سیاسی و اقتصادی و ... این «رسانه فراگیر1» بپردازم. و تنها به تاثیری که این رسانه در زمینه زبان ملی ایرانیان دارد، میپردازم. پیشتر گفته شد که تاثیرگذاری صدا و سیما از هر دستگاه و سازمان فرهنگی کشور بیشتر است، که برآیند طبیعی آن باریک بینی بیشتر گردانندگان آن است، نه ولنگاری و بی قیدی آنان.
اگر فرهنگستان زبان و ادب پارسی،بهترین برابرها را برای واژگان بیگانه بسازد، که برآیند ساعتها کوشش شماری از فرهیختگان این سرزمین است؛ تا به تایید و کاربرد صداسیماییان نرسد، در جامعه نه تنها کاربردی نمییابد که با خندهی و مسخرهی مردم هم روبرو میشود، اما بیمعناترین و سخیفترین واژههایی که نقشآفرینان صداسیما بر زبان میآورند، چند ساعت پس از پخش برنامه بر زبان کوچک و بزرگ جاری میشود. فِرت،خفن،سوپرگل،،فلاشبک،کُنداکتور،آیتم،لوکیشن،ری اَکْشِن؛تنها نمونهی کوچکی از شاهکارهای صداسیما است. اما در این روزها شاهد بیتوجهی هر چه بیشتر گردانندگان این رسانه نسبت به زبان رسمی کشور هستیم.
نیمروز شنبه 24 مرداد 88 ، در یکی از برنامههای خانوادگی تلویزیون، با شنیدن جملهی « آیتم بعدی یه کلیپه» [بخش بعدی یک نماهنگ است2]،از جا میپرم. پس از پخش همین کلیپ مورد نظر، مجری گرامی میگوید: « میخایم یه ارتباط بگیریم»[میخواهیم یک ارتباط برقرار کنیم]، چند لحظه پس از برقراری ارتباط، صدا قطع میشود،مجری میگوید:«صدا رو ندارم». ارتباط قطع میشود.مجری میگوید:«چند تا از تلفونای شما رو که قبلا ضبط و ادیتedit شده میشنویم. چون بعضی از تلفونا شما دیس اوت؟بود!!!».
ساعت یک و نیم برنامهی آشپزی «بهونه»!؛آشپز محترم،آموزش بِنانا اِسپِلت bananasplate میدهد. و
«موزو گِریلGrill میکنه». و پس از آن شیک کارامل chicCaramel درست میکنه. و چندین واژهی فرنگی دیگر که همگی در فارسی برابر دارد،مثل نقل و نبات،به کار میبرد. البته ما انتظار نداریم که به جای فر از تاون،گرمخانه(در برخی مناطق ایران کاربرد دارد) و داش(در خراسان به تنور و کوره و فر،داش میگفتند،که واژهای کهن است)- استفاده کند، چون این واژهها هیچکدام در لهجه تهران کاربرد ندارد. اما به جای«مرسی از ای میلاتون» که میتواند، بگوید: سپاسگذار/ممنون/متشکر/ از رایانامههاتان.
ساعت 22 شب، مجموعه «جولی لسکو» که به سریال«کمیسر لسکو» ترجمه شده است. زبان این مجموعه فرانسهای است و فرانسویمآبی مترجمان کمدانش آن را از همان نام مجموعه میتوان دریافت.
دستورزبان برگردان مجموعه هم به شدت از زبان فرانسه تاثیر پذیرفته که البته برای مخاطب عام چندان قابل لمس نیست. واژههای بیگانه در این مجموعه هم با وجود داشتن برابر مناسب فارسی به کار میرود.
- اکیپ خوبی دارم.
-ماشینش ایربگ هم نداره.
-اگه شما برین کمیسر دیگهای میاد اینجا.
-براشون فکس کردم.
- مبتلا به اسکیزوفرنی است.
- مرسی از تلفونتون.
- و ....
و این سرانجام گذراندن یک روز در پای رسانهی به اصطلاح ملّی و ویرانگریهای آن بود. که به نظر من از هر رسانهی دیگری ناملّیتر و آسیبزاتر است. این تبری که تلویزیون به ریشهی زبان کشور میزند. از هر رسانهی دیگری، چه داخلی و چه خارجی برندهتر است.3 و روشن نیست که با پیگری همین سیاست تا چند دههی آینده چه بلایی بر سر زبان فارسی بیاید.
1- نام بهتر و درست تر، صدا و سیما. بگذریم از اینکه خود من که چیزی از ملیت ایرانی در این رسانه ندیدم.
2- این جمله افزون بر بیگانه بودن، عیبی دیگری هم دارد و آن نامفهوم بودن آن برای غیر اهل تهران و کهنسالان است.
3- تلویزیونهای فارسیزبان لوسانجلسی در به کاربردن درست زبان فارسی دقت بسیار بیشتری میکنند.
حمیدرضا میرمحمدى (فصلنامهی مشکوة،ش 48)
پژوهش در اسامى مکانهاى مختلف جغرافیایى نیازمند بازگشتبه پیشینه دیرینه مکانها است مسلما همانند که مکانهاى مختلف جغرافیایى، اسامى آنها نیز به مرور زمان دستخوش تحول و تغییر شده است و شاید بتوان گفت کمتر مکانى را مىتوان یافت که در طول اعصار مختلف به یک نام شناخته شده باشد.
صرفنظر از تغییرات اسامى مکانهاى مختلف، معناشناسى و وجه نامگذارى مکانها نیز خود بخشى درخور توجه است. بى آن که هدفى را در زمینه طبقهبندى اسامى جغرافیایى دنبال کنیم مىتوان اسامى مکانهاى جغرافیایى را به چند دسته تقسیم کرد همانند نامهایى که معنا و مفهوم صرفا جغرافیایى دارند و یا نامهایى که با آب، چشمه، دره، دشت، مزرعه و باغ و... همراه هستند و یا نامهایى که داراى معنا و مفهوم شخصىاند و یا نامهایى که معنا و مفهوم خاص امنیتى و نظامى دارند و... گروه دیگر، صرفنظر از معنا و مفهوم، اسامى آبادیهایى هستند که پس از طلوع خورشید درخشان اسلام از فرهنگ غنى این آیین مقدس نشات گرفتهاند و چه بسیار مکانهایى که بعد از ظهور و گسترش اسلام در معرض تحول قرار گرفته و نقشى نو یافتهاند. وجود القاب ویژه در فرهنگ اسلام که بر برخى مکانها نهاده شده است همچون زیارتگاه، امامزاده، شهید، پیر، قدمگاه و... همه نشانگر تاثیر انکار ناپذیر اسلام در نام و نشان مکانها است. در این میان مکانهایى نیز با نام و نشان موسوم به «مشهد» در ایران وجود دارند که صرفنظر از پراکندگى مکانى، همگى بیانگر مفهومى خاص هستند که همان اشاره به محل شهادت و مدفن شهید (1و2) است. در کتاب فرهنگ آبادیها ومکانهاى مذهبى کشور، بیست و شش مکان جغرافیایى با نام و نشان «مشهد» آمده است که در این میان تربت پاک حضرت على بن موسىالرضاعلیهالسلام موسوم به مشهد الرضا در صدر قرار دارد.
نام مکانهاى موسوم به مشهد در ایران
مشهد ایلام مشهد بهبهان مشهد تفرش مشهد دماوند مشهد قزوین مشهد (مزرعه) مرودشت مشهد مشهد مشهد اردهال کاشان مشهدالکوبه اراک مشهد بازرجان اراک مشهد خیبر مسجد سلیمان مشهد ریزه باخرز مشهد زلفآباد تفرش مشهد سر تنکابن مشهدسرا بابل مشهد طرقى بالا شیروان مشهد طرقى پایین شیروان مشهد فیروزکوه دماوند مشهد کاوه فریدن مشهد کندى ماکو مشهد کوبه اراک مشهد گرمه اراک مشهدلو مغان مشهدلو مغان مشهد محمد ایرانشهر مشهد میقان اراک از نظر تعداد مکانهاى موسوم به مشهد استان مرکزى (اراک) با داشتن هفت مکان از دیگر استانها بالاتر است.
زنده یاد دهخدا در ذکر مکانهاى جغرافیایى موسوم به مشهد به هجده مکان (مشهد «مقدس»، مشهد دماوند، مشهد قزوین، مشهد اردهال، مشهد ریزه، مشهد زلفآباد، مشهد سبز (بابل)، مشهد (بابلسر)، مشهدسرا (بابل)، مشهد طرقى، مشهد کافى، مشهد الکوبه، مشهد گرمه، مشهد گنجافروز، مشهدلو، مشهد مادر سلیمان (مرغاب)، مشهد میربزرگ و مشهد میقان) اشاره نموده و همچنین به دو مکان جغرافیایى موسوم به مشهد در خارج از ایران اشاره کرده است که عبارتند از: مشهد باب الطیب که از جمله یازده مشهدى است که در بصره به نام امیرالمؤمنین علىبن ابىطالب علیهالسلام است و در جنب مسجد جامع قرار دارد و نیز مشهد (امام) حسینعلیهالسلام که منظور کربلاست. (3) مرحوم معین در ذکر مکانهاى موسوم به مشهد به نه مکان اشاره نموده است (4) که در این میان مشهد کاوه (فریدن) مورد اشاره وى در فرهنگ دهخدا نیامده است. به نظر مىرسد که واژه مشهد به معناى محل شهادت، درگذشته به مکانهاى بسیارى اطلاق مىگردیده است و به مرور زمان برخى از مکانها اولویتخاصى یافتهاند همچون مشهد عبدالعظیم که در داخل شهر رى واقع گردیده و اکنون به مشهد موسوم نیست و یا مشهد حضرت على مرتضىعلیهالسلام که اکنون به نجف اشرف مشهور است. حمدالله مستوفى در ذکر عراق عجم (ناحیه غار) آورده است که در او چهل پاره دیه است، طهران و مشهد امامزاده حسن بن الحسنعلیهالسلام که به جبان مشهور است و در ذکر شکارگاههاى بلاد خوزستان از مکانى به نام مشهد کافى (کوفى) یاد کرده است، سایر مکانهایى که بدان اشاره کرده است مشهد عبدالعظیم در اطراف رى، مشهد امیرالمؤمنین على علیهالسلام و مشهد مادر سلیمان است. (5)
لسترنج در کتاب سرزمینهاى خلافتشرقى مشهد على مرتضىعلیهالسلام را مشهد غروى آورده است و چنین گفته است که چون حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام را در مسجد کوفه زخم رسید وصیت کرد که بعد از وفات جسد مبارکش را بر شترى بار کنند و آن را سر دهند و مشهر گردانند هر جا شتر فرود آید آن جا دفن نمایند و همچنین کردند. آن شتر به آن جا که اکنون مشهد است فرود آمد. او را آن جا دفن کردند و در عهد بنىامیه قبر مبارکش را آشکار نمىتوانستند نمود تا در عهد بنىعباس هارون الرشید خلیفه در سنه خمس و سبعین ماة در آن کستار مىکرد، نخجیرى از بیم او پناه به آن زمین برد او چندان که جهد نمود اسبش در آن زمین نمىرفت و از آن زمین شکوهى در دل او آمد. از اهل آن حدود پرسش نمود قبر حضرت امیرالمؤمنینعلیهالسلام خبر دادند، امر کرد زمین را کاویدند حضرت را خفته و زخم رسیده یافتند مقبره او را ظاهر کردند و مردم بر آنجا مجاور شدند بعد از صد و نود و چند سال عضدالدوله فنا خسرو دیلمى در سنه ست و ستین و ثلثماة آن را عمارت عالى ساخت. (6)
لسترنج در بابى دیگر به مشهد ابراهیم اشاره دارد وى در بیان شهر «حران» گوید: حران بارویى سنگى داشته است... و در سه فرسخى جنوب آن محلى است موسوم به مشهد ابراهیم که گویند تولد حضرت ابراهیم آنجا است. (7)
آنچه تقریبا در تمامى مکانهاى موجود موسوم به مشهد در ایران مشترک و حائز اهمیت است وجود امامزاده و یا بقاع متبرکهاى است که چنین مکانهایى را با نام مشهد همراه ساخته است. پیشینه بسیارى از این مکانها چندان روشن نیست و منابع موثقى که بیانگر وجه نامگذارى چنین مکانهایى باشد بسیار اندک است. در این مختصر به مکانهایى اشاره مىکنیم که هویت و وجه نامگذارى آنان بر اهل تحقیق پوشیده نمانده است.
مشهد فرزند موسى آن خداوند دل و دین واله از انوار ذاتش پور عمران است این جا من ندانم چیست این جا، خفته گویى کیست این جا در خرد هرگز نگنجد آنچه پنهان است این جا نیست ریبت، نیستشبهت، چشم دل بگشا و بنگر کایتى محکم ز آیتهاى قرآن است این جا... (8)
شهر مقدس مشهد مرکز استان خراسان تا آغاز قرن سوم هجرى اهمیت چندانى نداشته است و به جاى آن قریهاى به نام «سناباد» از توابع طوس بوده است، در سال 202 ه . ق حضرت رضاعلیهالسلام پس از شهادت در این محل مدفون و به همین مناسبت این شهر را مشهد رضاعلیهالسلام خواندند و به مرور زمان بر وسعت آن افزوده شد و سپس به اختصار مشهد نامیده شد. مشهد الرضاعلیهالسلام در تواریخ گذشته به نامهاى مشهد طوس و مشهد نوقان نیز آمده است. توضیح آن که نوقان یکى از شهرهاى طوس قدیم بوده است. ابن حوقل گوید: «اگر طوس نیز در مجموع نیشابور باشد شهرهاى آن: «رایکان، طبران، نوقان [وتروغوذ] است، قبر على بن موسىالرضاعلیهالسلام در سه فرسخى شهر نوقان است». (9)
مشهد اردهال واقع در استان اصفهان، در 40 کیلومترى غرب کاشان و در 60 کیلومترى قمصر قرار دارد. امامزاده مشهد اردهال مرقد على بن امام محمد باقرعلیهالسلام است که از مدینه به ایران آمد و در محلى که هم اکنون مدفن اوستبه دست کفار شهید گردید. آثار نخستین آن به گفته راوندى (م 588ق) مربوط به قرن ششم و از جمله بناهاى مجدالدین عبیدالله کاشانى برادر معینالدین مختص الملوک ابونصر، وزیر شهید سلطان سنجر است و این مىرساند که مذهب تشیع از قرن ششم و در اوج قدرت اهل تسنن در کاشان رواج داشته است. از عصر صفویه این بقعه و بارگاه گسترش یافته و بر تزئینات آن افزوده شده است. همه ساله یکى از استثنایىترین مراسم مذهبى به مناسبتحضور این بقعه و در روز جمعهاى که نزدیک هفدهم مهرماه استبرگزار مىشود. در این روز اهالى فین (کاشان) با چوبهاى بلند به بقعه آمده قالى آستانه را سر دستبه طرف نهر آبى در خارج بقعه برده و با چوبها به شستن قالى به یاد روز به شهادت رسیدن امامزاده سلطانعلى مىپردازند. این روز در منطقه کاشان معروف به قالىشویان است. (10)
مشهد تفرش در شرق شهر تفرش واقع در استان مرکزى (اراک) در مدخل ورودى راه دستگرد پوگرد قرار گرفته است. این مکان به مناسبت مزار امامزاده محمد فرزند موسى پسر جعفر «مشهد» نامیده مىشود. این مکان را در گذشته محله تکیه مىنامیدند و به نظر مىرسد پیش از آن که تکایاى محلات شهر تفرش ساخته شوند مردم چال تفرش مراسم سوگوارى دهه محرم را در محله تکیه در مجاورت مزارع امامزاده محمد برگزار مىکردهاند. (11) عباس فیض مىنویسد: «مدفون در این بقعه جد اعلاى سادات افطسى تفرش است و در این صورت نسبنامه وى چنین است «ابومحمد حسن بن ابى عبدالله حسین بن على بن عمربن حسن الافطسى بن على اصغر بن الامام زین العباد على بن الحسین» در تاریخ قم نیز تصریح شده که ابومحمد حسن مزبور در قریه ترخوران رحل اقامت افکند و در همانجا رحلت نمود و دفن شد. مشهد امامزاده محمد از بناهاى عصر صفویه بوده و آراسته به کاشیکارى، تزیینات، گچبرى و نقاشى همان دوره است. مزار امامزاده محمد داراى بقعه، مرقد، صندوق منبتکارى شده، گنبد و چند ایوان و صحن است.» (12)
مشهد سر نام قدیم شهر بابلسر واقع در استان مازندران بوده است، بابلسر به مناسبت این که سر امامزاده ابراهیم ملقب به اطهر برادر امام رضاعلیهالسلام در آن محل به خاک سپرده شده مشهد سر نام گرفته است.
بقعه امامزاده ابراهیم در جنوب شرقى بابلسر واقع است که بنا بر معروف سر امامزاده ابراهیم آمل یا امامزاده ابراهیم قریه ماجرکجور در آن جا مدفون است و به همین دلیل محل مجاور آن را مشهدسر مىخواندند. بنابر مشهور این امامزاده (ابراهیم ابوجواب) از فرزندان امامزاده محمدعابد بوده و در سفر خویشاوندان امام رضاعلیهالسلام از مدینه به خراسان سرپرستى آنان را به عهده داشت و پس از رسیدن خبر شهادت امامعلیهالسلام خویشان وى به اطراف پراکنده شدند. ابراهیم از جمله ساداتى بود که به مازندران پناه جست و در همانجا به شهادت رسید. بناى امامزاده، برجى گرد با بامى مخروطى شکل است که بیستمتر ارتفاع دارد. (13)
روستاى مشهد کاوه واقع در استان اصفهان، شهرستان فریدن، بخش چادگان، در ساحل شرقى زاینده رود و در سى کیلومترى شهر داران قرار دارد. بنابر مشهور مشهد کاوه زادگاه کاوه آهنگر (قهرمان ملى ایران در شاهنامه) است. مؤلف نصف جهان فى تعریف الاصفهان در این خصوص گوید: «مخفى نماند که کاوه از ناحیهاى است که الحال به فریدن اشتهار دارد و معلوم نیست که این خروج و شورش در همان قریه واقع شده یا او به جهت کسب به شهر آمده و به شغل آهنگرى مشغول بود. و در ذکر درفش کاویانى گوید عاقد و مبدع آن در قدیم مردى بود از ده «کودلیه» نام او کابى که بر بیوراسب پادشاه خروج کرد و پیش از او کسى نام رایت و علم نمىدانست وى به نقل از محاسن الاصفهان گوید: و آن دیه (کودلیه) که در ترجمه مذکور شد در این وقتبه مشهد آهنگران معروف است و قبر کاوه و قارن در آن جا است و هر که آن جا رفته دیده و مىداند و معلوم مىشود که بعد از وفات نعش آنها را بدانجا که مولد آنها بوده استبرده و دفن نمودهاند.» (14)
همچنان که گذشت واژه مشهد به معناى محل شهادت در زمان اسلام و برخاسته از فرهنگ غنى اسلام بوده و نام این مکان تا صدر اسلام «کودلیه و یا به قولى کوالیه» بوده است و پس از اسلام آوردن ایرانیان این نام به مشهد تغییر نام داده و اکنون مقبرهاى در مرکز روستا منسوب به مقبره کاوه آهنگر وجود دارد. میر سید جناب در «الاصفهان» تصریح نموده است که کاوه آهنگر رئیس جبهخانه و اسلحهسازى قشون از اهل فریدن بوده است و مقبره او در مشهد فریدن است.» (15)
مشهد ام النبى یا مادر سلیمان همان مشهد مرغاب واقع در استان فارس، شهرستان مرودشت است. مشهد مرغاب واقع در دشت مرغاب محل پاسارگاد قدیم پایتخت کوروش کبیر و محل قبر اوست که عوام آن را قبر مادر سلیمان دانستهاند و به همین جهت آن محل را مشهد ام النبى یا مادر سلیمان نامیدهاند. دکتر معین روستاهاى مهم ناحیه را مرغاب، مادر سلیمان، قبر کوروش و پاسارگاد آورده است. (16)
مشهد الکوبه واقع در استان مرکزى شهرستان اراک، 45 کیلومترى شمال شهر اراک قرار دارد.
مؤلف سیماى شهر اراک در بیان زیارتگاهها و آثار باستانى اراک از بنایى به نام شاهزاده ابراهیم، از بناهاى دوره صفویه و داراى گنبد اصلى چند ضلعى (12 ترک) و ضریح چوبى نفیس، در این روستا سخن به میان آورده است. (17)
مشهد میر بزرگ در آمل از شهرهاى استان مازندران واقع شده و از جمله مکانهاى تاریخى ایران است و منسوب به میرقوامالدین مرعشى است. امیر قوامالدین مسعود که منسوب به امام حسن عسکرىعلیهالسلام است در حوالى آمل زاهد و گوشهنشین بود. جمعى معتقد و همراه او شده و امیر افراسیاب چلاوى که آن وقتحاکم مازندران بود نیز به وى گروید و کار سید بالا گرفت، طمع در تسخیر مازندران نمود چون افراسیاب به زیارت آمد چند کس در کمین قتل او بودند او را به قتل آوردند و مازندران از شنوران تا رستمدار بر سید قرار گرفت. سید قوامالدین در سنه 760 بر طبرستان مستولى گردید و به سلطنت آن نواحى برقرار شد. (18) بقعه کنونى میر بزرگ مرعشى متعلق به قرن یازدهم هجرى است.
در روستاى مشهد میقان واقع در استان مرکزى، شهرستان اراک، بخش فرمهین بناى امامزادهاى به نام محمد عابد و کاروانسرایى مخروبه و قدیمى از زمان شاهعباس قرار دارد. (19)
مؤلف سیماى اراک در ذکر امامزاده محمد عابد گوید: «این امامزاده یکى از بناهاى مذهبى و مهم منطقه است که در 12 کیلومترى شمال شهر واقع است از بناهاى دوره سلجوقى است که گنبد آن با طاق رومى و تمام دیوار آجر است و در دوره قاجاریه مرمت گردیده است. (20) شاید به سبب وجود امامزاده محمد عابد این مکان را مشهد نامیدهاند...
پىنوشتها و مآخذ
1- برگرفته از فرهنگ آبادیها و مکانهاى مذهبى کشور، دکتر محمد حسین پاپلى یزدى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1367، ص
2- مشهد: محل حضور مردم، جاى حاضر آمدن، جاى شهادت، مدفن شهید; جمع: مشاهد، این کلمه به معنى محل کشته شدن کافران هم استعمال شده است (فرهنگ فارسى معین، ج3، ص4156). مشهد، جاى حاضر آمدن مردمان، جاى حاضر شدن، محضر مردم محضر... جاى اثبات دعوى به مهر و گواهى اهالى، شهادتگاه و قبرستان شهیدان، جاى استشهاد شهید، آنجا که شهیدى شهید شده است، شهادتگاه، مقربه، گورگاه، تربت، قبر، روضه و نیز آن که شوى او حاضر باشد نزد او (لغت نامه دهخدا، ج45، ص528).
3- دهخدا، لغتنامه، ج45، ص528.
4- معین، محمد، فرهنگ فارسى، ج6، صص1986-1985.
5- مستوفى، حمدالله، نزهة القلوب، دنیاى کتاب، 1362، صص 54،173، 188.
6- لسترنج، جغرافیاى تاریخى سرزمینهاى خلافتشرقى، ترجمه محمود عرفان، انتشارات علمى فرهنگى، چاپ دوم، 1367، ص83.
7- پیشین، ص111. همچنین به مقابر قریش مشهد باب التین و مشهد کاظمین نیز گفته مىشود. رک: آرامگاههاى خاندان پاک پیامبرصلى الله علیه وآله و صحابه و تابعین، سید عبدالرزاق کمونه حسینى، ترجمه عبدالعلىصاحبى، بنیادپژوهشهاى اسلامى، 1371، ص315.
8- شعر از بدیع الزمان فروزانفر.
9- ابن حوقل، صورة الارض (سفرنامه ابن حوقل) ترجمه دکتر جعفر شعار، امیرکبیر، چاپ دوم،1366، ص169.
10- حاج سید جوادى، احمد صدر و دیگران، دایرة المعارف تشیع، ج2، سازمان دایرةالمعارف تشیع، تهران، 1368، ص471.
11- سیفى فمى تفرشى، مرتضى، سیرى کوتاه در جغرافیاى تاریخى تفرش و آشتیان، امیرکبیر، 1361، ص65.
12- حاج سید جوادى، پیشین، ص468.
13- همان، ص403.
14- محمد مهدى بن محمدرضا الاصفهانى، نصف جهان فى تعریف الاصفهان، ترجمه دکتر منوچهر ستوده، امیرکبیر، چاپ دوم، 1368، ص163-162.
15- جناب، میرسید على، الاصفهان، انتشارات گلها و معاونت فرهنگى شهردارى اصفهان، اصفهان، 1371، ص15.
16- معین، محمد، فرهنگ فارسى، ج6، ص1986.
17- محتاط، محمدرضا، سیماى شهر اراک، جلد اول، انتشارات آگاه،1369، ص567.
18- حکیم محمد نقى خان، گنج دانش، جغرافیاى تاریخى شهرهاى ایران، به اهتمام دکتر محمد على صوتى و جمشید کیانفر، انتشارات زرین،1366، ص705.
19- معین، محمد، فرهنگ فارسى، ص1986.
20- سیماى شهر اراک، ص567.
/font>>/>بیست و یکم تیرسالروز خیزش شکوهمند مردم مشهد در مسجد گوهرشاد می باشد.
در سال 1314 قیام مردم مسلمان مشهد در مسجد گوهرشاد به اوج خود رسید و رژیم سفاک رضاخان با بیرحمی تمام به کشتار مردم مسلمانی که در مسجد در اعتراض به اسلام زدایی و دین ستیزی رضاخان گرد آمده بودند, پرداخت. قیام گوهرشاد زمانی بوجود آمد که رضاخان دین ستیزی را به نقطه اوج خویش رسانده درصدد برآمده بود تا سنتهای دینی و قوانین اسلامی را محو و نابود کند وفرهنگ غربی را به جای آن بنشاند.
رضاخان در پیگیری این سیاست خویش دستور داده بود تا حجاب اززنان مسلمان برگیرند, مردان کلاه غربی سرکنند, روحانیون لباس روحانیت را از تن بیرون کنند و... با دین ستیزی رضاخان, روحانیون و مردم مسلمان در هر نقطه ای به مخالفت برخاستند ولی در این ماجرا, مشهد از هرجای دیگر پیش قدمتر شد وقیام شکوهمندی در دل تاریخ ثبت کرد.
جریان قیام گوهرشاد بدین قرار است که پس ازآنکه رضاخان با تصمیمات خویش مرحله تازه ای از مبارزه با اسلام را آغاز میکند, علما وروحانیون مشهد طی جلساتی که مخفیانه منعقد می نمایند, تصمیم می گیرند بااین حرکت رضاخان به هر نحوی که شده است مقابله نمایند و او را از این کار بازدارند. در یکی از جلسات پیشنهاد می شود که آیت الله حاج آقا حسین قمی به تهران برود ودرجه اول بارضاخان مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیمات خویش بازدارد. وقتی آیت الله حاج آقا حسین به تهران می آید بلافاصله ازسوی حکومت دستگیر و ممنوع الملاقات می گردد. همزمان با حرکت آیتالله حاج آقاحسین قمی به سوی تهران, روحانیون دیگر نیز به آگاه کردن مردم می پردازند واز یک توطئه عظیم خبر می دهند. درادامه این روند مسجد گوهرشاد محل تجمع و سخنرانی میگردد. اجتماعات در مسجد هر روز بیشتر میشود و شهرحالت عادی خویش را از دست میدهد وسخنرانان نیز به ایراد بیانات آتشین ادامه می دهند.
همزمان با بازداشت حاج آقا حسین قمی, در مشهد نیز به دستور حکومت, روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری دستگیر میشوند.
در صبح روز جمعه 20 تیر 1314 شمسی نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل می شوند و به روی مردم آتش می گشایند و تعداد زیادی را کشته و زخمی می کنند ولی مردم مقاومت می کنند وسربازان نیز بنا به دستوری که به آنها میرسد مراجعت میکنند تا خود را برای کشتارگسترده و همه جانبه آماده سازند.
به دنبال این کشتار مردم اطراف مشهد با بیل و داس و... به سوی مسجد حرکت میکنند.
ماجرا به همین ختم نمی شود و در روز 21 تیر 1314 شمسی جمعیت بسیار زیادتری در مسجد گوهرشاد تجمع میکنند و علیه اقدامات دولت اعتراض می نمایند سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنابه دستور رضاخان با تجهیزات کامل وافراد فراوانی در نقاط حساس مستقر میشوند و تفنگها, مسلسلها وحتی توپها را به منظور سرکوبی مردم به میدان می آورند. سرانجام لحظه های حساسی فرا میرسد و مامورین نظامی انتظامی از هر سو به مسجد و مردم بی دفاع آن حمله میکنند وبطور وحشیانه به کشتار و خونریزی مشغول میشوند.
آنچنانکه بیان میشود در این کشتار وحشیانه بین 2 تا 5 هزار نفر کشته و 1500 تن دستگیر میشوند. کشتار مردم در این مسجد به اندازه ای زیاد بوده است که به نقل از شاهدان عینی 56 کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج میکنند وسپس به محو آثار خیانت می پردازند یک روز پس از این کشتار رژیم سفاک رضاخان بطور گسترده عملیات دستگیری علما و روحانیون را آغاز میکند و تعداد کثیری ازعلما وروحانیون مبارز را دستگیر و روانه زندان میکنند. بدین ترتیب قیام گوهرشاد لکه ننگی بردامان سلسله پهلوی می نهد وروی این رژیم را در تاریخ سیاهتر می نماید.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)دکتر محمدحسین توسیوند رییس بنیاد فردوسی در نشست بزرگداشت فریدون جنیدی گفت: بیگمان فرزندان آینده این مرز و بوم وامدار دکتر جنیدی خواهند بود چرا که وی همواره برای پیشبرد و شناساندن فرهنگ ایران کوشیده و اکنون نیز با انتشار شاهنامه، گام بلندی برای شناخت بهتر حماسه ایران برداشته است.
وی که عصر دوشنبه 25 خرداد در بنیاد فرهنگی نیشابور سخن میگفت با اشاره به ایرانیان و ویرایش شاهنامه افزود: خویشکاری هر ایرانی نیز جز این نباید باشد که از دکتر جنیدی به پاس این خدمت گرانبها سپاسگزاری کند.
رییس بنیاد فردوسی خاطرنشان کرد: من به نام بنیاد فردوسی از دکتر جنیدی سپاس ویژه دارم. سالیان بسیاری را که او بر سر فرهنگ ایران گذاشته است از سوی آیندگان بی پاسخ نخواهد ماند و آنها همواره از کار جنیدی یاد خواهند کرد. امیدوارم کاری را که او در پیش گرفته است ادامه پیدا کند و در شناساندن بیشتر فرهنگ ایران بکوشد.
سپس دکتر فریدون جنیدی رئیس بنیاد فرهنگی نیشابور با ارج گزاری از بنیاد فردوسی و دکتر توسیوند، گفت: من وام خود را به آیندگان ادا کردهام. احساس میکردم ستمی که از زمان غزنویان با افزودن بیتهای ساختگی به شاهنامه روا داشتهاند دریافت شاهنامه برای جوانان با دشواری همراه است. باید کسی میبود که بتواند شاهنامه را بدرستی ویرایش کند. روان فردوسی و نیاکان، من را برانگیخت تا چنین کاری را پس از هزار سال انجام دهم. مولف سه جلدی «نامه فرهنگ ایران» افزود: آن گونه که من حساب کردهام 30 سال پس از پایان یافتن شاهنامه بود که بیتهایی را به حماسه ایران
جنیدی با اشاره به شاعران مزد بگیر دربار غزنوی گفت: آنها خود را به زری که از محمود میگرفتند، فروخته بودند و در شعرهایشان پهلوانان شاهنامه را کوچک میشمردند. پس حرکت فرهنگی وجود نداشت تا جلوی افزوده ها به شاهنامه را بگیرد.
مولف کتاب «زندگى و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتارهاى ایرانى» افزود: ما ایرانیان که به زنده بودن روان درگذشتگان باور داریم، باید بدانیم که هزار سال بود که روان فردوسی از این افزودهها در رنج بود. خرسندم با ویرایشی که از شاهنامه انجام دادهام روان فردوسی را شادمان کردهام.
۲۸ اردیبهشت، سالروز بزرگداشت خیام است. اکبر اکسیر شاعر، به همین مناسبت یادداشتی شفاهی زیر را در اختیار "ایبنا" قرار داد. وی میگوید: راز شگرف این عدد مبارک را به نسل امروز برسانیم؛ تا عنصریها و انوریها پا نگیرند.