پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

اگر شاهنامه نمی‌بود

گر شاهنامه نمی‌بود….

  محمّد علی اسلامی ندوشن

 برای ارج نامه‌ی دکتر جلال خالقی مطلق

 

چکیده

با پدید آمدن شاهنامه پشت ایران محکم شد و این اطمینان حاصل گشت که شخصیّت ملّی ایران تسخیر ناپذیر خواهد ماند چنان‌که ترک آمد، مغول آمد ولی ایران، ایران ماند و فردوسی مردی نمونه، نماد مقاومت، مظلومیبت، آزادگی، خروشندگی و کامروا در ناکامی کسی که در کشمکش میان دو تیره‌ی فکر، پیروزی نهایی با اوست و چراغ ایران در درون کتاب او هرگز خاموش نمی‌شود. اگر شاهنامه نبود، ایران گذشتة خود را فراموش می‌کرد، ادبیات فارسی به این غنا و تنوّع دست نمی‌یافت و عرفان بالیده نمی‌شد. در یک سخن شاهنامه کتاب مردم ایران است و گرچه به دست یک نفر پدید آمده، گویی هزاران هزار در ایجاد آن دست داشته‌اند.

 کسانی که دکتر جلال خالقی مطلق را از دور یا نزدیک شناخته‌اند، میعادگاه آنها بر سر آبشخور شاهنامه بوده است. او کسی است که به درازی سالهای سرودن شاهنامه عمر بر سر تصحیح این کتاب نهاده است، و ما اکنون اگر با اطمینان بیشتر با متنی نزدیک به گفتار فردوسی روبرو می‌شویم، وامدار او هستیم.

گذاردن وقت عزیز و نور چشم بر سر چنین کاری در درجه‌ی اوّل نشانه‌ی آن است که شاهنامه برای خالقی مطلق یک کتاب بی همتا بوده است. کتابی که سرچشمه‌ی همه‌ی کتابهائی است که در دوران بعد از اسلام در زبان فارسی نوشته شده است.

با پدید آمدن شاهنامه، پشت ایران محکم شد، این اطمینان حاصل گشت، که ولو خاک کشور تسخیر گردد، شخصیّت ملّی او تسخیر ناپذیر خواهد ماند. چنانکه دیدیم ترک آمد، مغول آمد، ولی ایران، ایران ماند. گذشته از آن، شاهنامه کتاب سرنوشت انسان است، در آن دو نیروی خوبی و بدی با هم رودر رو می‌گردند، ونبرد سرانجام به سود نیکی خاتمه می‌یابد، از این رو گفته‌اند: «شاهنامه آخرش خوش است».

اگر شاهنامه کتابی است که در آن آنهمه دخل و تصرّف به کار رفته، و افزایش و کاست صورت گرفته، برای آن است که مردم ایران آن را کتاب یگانه‌ی خود می‌دانستند، و از این رو هر کسی به خود اجازه می‌داده که در آن سهمی برای خود قائل باشد.

البته در همه‌ی کتابهای مهمّ فارسی، تغییرات کلمه‌ای یا عبارتی به دست کاتبان صورت گرفته است، ولی این کار در مورد شاهنامه، وضع دیگری داشته، بدان معنی که آنان با دستکاریها و افزودگیهای خود می‌خواسته‌اند که دلخواه شخص خود را هم در آن بگنجانند. هم چنین شاهنامه اگر کتاب محبوب مردم ایران بوده است، در عین حال در معرض تخطئه نیز بوده است، زیرا کتاب سیاسی است. مشیی برای ایران تعیین می‌کند، و کسانی که مشی دیگری را به سود خود ببینند، با آن سرسنگین می‌شوند. از همان روز اوّل که به قول نظامی عروضی مذکّر توس مانع از دفن پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان شد، این سیاسی بودن کتاب، خود را نشان داد. از همان زمان تاکنون هرگز به ظاهر یا پنهان جهت‌گیری بر سر شاهنامه قطع نشده است. اختلاف میان فردوسی و محمود غزنوی نیز بسیار عمیق‌تر از آن بوده است که بر سر صله باشد. اختلاف میان دو تیره‌ی فکر بوده است که از آن زمان تاکنون ادامه یافته. تفاوت میان آزادگی و تعبّد است، که در داستان رستم و اسفندیار هم بازتاب می‌یابد.

چند مورد هست که در این رابطه معنی‌دار می‌شوند. یکی آنکه محمود سرانجام پشیمان می‌شود و به روایت نظامی عروضی پاداش وعده داده شده را بر «اشتر سلطانی» به توس روانه می‌کند. چون محمود مرد حسابگر و زیرکی بوده، و از نفوذ کتاب فردوسی در میان مردم با خبر بوده، به سود خود ندیده که اهمیّت آن را ندیده بگیرد. آزادگان و گروه روشنفکر زمان از حماسه‌ی ایران طرفداری داشتند، و سرودن چنین کتابی موافق با خواست زمان می‌بوده، بنابراین بی‌اعتنائی به آن شرط سیاست نبوده.

دوم، بار صله‌ی محمود درست در ساعتی به توس می‌رسد که جنازه‌ی فردوسی را از «دروازة رزان» بیرون می‌برند. این تقارن ممکن است آرایش داستانی داشته باشد، ولی در هر حال میل مردم آن بوده که این مال به دست فردوسی نرسد و او پاداش خود را از ملّت ایران بگیرد، نه از محمود غزنوی.

سوم آنکه یگانه دختر فردوسی هم از پذیرفتن آن «صله» سرباز می‌زند، که این خود نشانه‌ی آزادگی خانوادگی است. از نظر مردم نمی‌بایست شاهنامه به تقویم درآید، نمی‌بایست خانواده‌ی فردوسی بهره‌ای از این کار ببرند.

شرحی که نظامی عروضی در پشتیبانی محمود نسبت به فردوسی آورده است، باز معنی‌دار است. چون بیتی از شاهنامه بر او می‌خوانند، می‌گوید: «مردی از او همی زاید». مردی در این جا به معنی «والائی انسانی» است، یعنی حقّ انسانیّت را در بالاترین حدّ خود ادا کردن، و این همان صفتی است که در ایلیاد هومر، به اخیلوس پهلوان اوّل یونان داده شده است که او زندگی کوتاه همراه با افتخار را بر عمر دراز بی‌نام ترجیح می‌دهد.

عبارت دیگری در تاریخ سیستان از قول فردوسی آمده که آن نیز قابل توجّه است. او گفت: «خدای تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید».

رستم فرد نمونه‌ی انسان شاهنامه است که همه‌ی صفات یک موجود «تام و تمام» را داراست، همیشه پیروز، که سرانجام با نیرنگ از پای در می‌آید. او از هر جهت شبیه به همه‌ی آدمیان دیگر است، با این تفاوت که از نوعی «فرّه‏ی انسانی» برخوردار است که فردوسی او را نماینده‌ی ایرانیّت ایرانی قرار می‌دهد.

همه‌‌ی افسانه‌هائی که درباره‌ی فردوسی آورده شده‌اند کنایه‌ی خاصّ خود را دارند. افسانه‌پردازان می‌خواستند او را به عنوان مرد نمونه‌ی خود بیرون آورند. نماد مقاومت، مظلومیّت، آزادگی، خروشندگی، تنهائی، و کامروا در ناکامی. کسی که در کشمکش میان دو تیره‌ی فکر، پیروزی نهائی با اوست، و چراغ ایران در درون کتاب او هرگز خاموش نمی‌شود.

**

اکنون بیایم به این فرض که اگر شاهنامه نمی‌بود….

اگر شاهنامه نیامده بود، این کشور به صورت همین آب و خاک و همین سرزمین بر جای می‌ماند، ولی متفاوت با آنچه که اکنون هست، به احتمال زیاد یک کشور بریده شده، از اصل خود جدا مانده، بی‌افق و بی‌یاد…

با این عوارض:

۱ـ ایران، گذشته‌ی پرشکوه خود را فراموش می‌کرد. آنهمه نام‌آورانی که آمدند و رفتند، و جان خود را در راه یک آرمان از دست دادند، زنان زیبائی که در کنار مردانگی مردان، این دنیای پرآب و رنگ را پدید آوردند، همه از یاد می‌‌رفتند. دیگر نه حرفی از رودابه در میان بود، نه از تهمینه و گردآفرید، نه مردی چون رستم که کلّ آرزوهای یک انسان والا را برای رسیدن به «توانائی تام»، در خود جمع کند و سرانجام گردش روزگار آن باشد که با یک نیرنگ از میان برود.

۲ـ مفاهیم چون داد و دهش، خرد و راستی، والامنشی و دانش، با این برجستگی به گوش ایرانی نمی‌خورد، که قهرمانان نیکوکار شاهنامه آنها را در زندگی خود به نمود آورند.

۳ـ دو جبهه‌ی نیکی و بدی اینگونه رودرروی هم قرار نمی‌گرفتند که سرانجام هم به پیروزی نیکی و شکست تبهکار خاتمه یابد. و آیندگان بگویند «شاهنامه آخرش خوش است». یعنی سرانجام حق غلبه می‌کند.

۴ـ زبان فارسی چنان بنیاد محکمی به خود نمی‌گرفت که از ترکستان چین تا ساحل مدیترانه و ا زهند و کشمیر و بنگال، تا قفقاز و آسیای مرکزی، نیمی از آسیا را بپوشاند، و حتّی در اروپا تا بُسنی و هرزگوین پیش رود.

۵ـ ادبیّات فارسی به این غنا و تنوّع دست نمی‌یافت، که نزدیک به همه‌ی سایه روشن‌های زندگی بشری را در خود جای دهد. بی‌‌مبالغه می‌توان گفت که طیّ این هزار سال، هیچ کتاب ارزنده‌ای در زبان فارسی نوشته نشده است، که تأثیر شاهنامه را در خود نداشته باشد، که نشانه‌های با ارزش را در خیّام، و بوستان سعدی و حافظ می‌توان دید.

۶ـ عرفان ایرانی که ریشه‌ی مشترک با شاهنامه دارد، اینگونه بالیده نمی‌‌شد. شاهنامه زبان مردانگی است، و عرفان زبان عشق، و این هر دو در جستجوی نیرو هستند، برای مایه دادن به زندگی.

۷ـ یک دید جهان شمول نسبت به زندگی، که فارغ باشد از افتراق‌های قومی و زبانی و آئینی، در تفکّر ایرانی راه نمی‌یافت که انسانیّت انسان را به داد و دهش بشناسد و بگوید: تو داد و دهش کن، فریدون توئی… و آنگاه به مولوی برسد که بگوید: همدلی از همزبانی بهتر است … و سپس به سعدی که یادآوری کند: بنی آدم اعضای یکدیگرند… وقتی حافظ گوید: مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن ـ که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست، و بدینگونه قلم بطلان می‌کشد بر همه‌ی امر و نهی‌ها، در واقع جهان بینی شاهنامه را انعکاس می‌دهد: بی‌آزاری و راستی پیش کن… که بارها در شاهنامه تکرار شده است.

نصایح سعدی و آنچه در بوستان و گلستان آمده، بازگفتنی است از اندرزهای بزرگمهر حکیم و دیگران.

***

طیّ این هزار سال هرگاه ایرانی در تنگنا یا نیاز یا خطر قرار می‌گرفته، دست کمک به طرف شاهنامه دراز می‌کرده، بدانگونه که می‌توانیم بگوئیم که ایران را در دو وجه می‌بینیم: ایران پیش از شاهنامه، و ایران بعد از شاهنامه.

چند نمونه بیاورم:

ـ دوران مغول و بعد از مغول که دورانی مصیبت‌بار است، هنگام شکوفائی شاهنامه است. بایسنقر، نواده‌ی تیمور لنگ، شاهنامه را با خطّ خوش نویساند و نگارگری کرد. بدانگونه که یکی از هنری‌ترین کتابهای جهان شد. همین چند سال پیش دانشگاه هاروارد امریکا چاپی از آن کرد که «گرانترین کتاب جهان» شناخته شد.

ـ بیشترین تعداد شاهنامه‌ی مذهّب، در کتابخانه‌ی توبقابی ترکیه یافت می‌شود، که شاهان صفوی به عنوان شفیع در زمانی که اختلاف‌های دامنه‌دار میان ایران و عثمانی بود، و شیعه و سنّی در برابر هم چنگ و دندان نشان می‌دادند، به عثمانی‌های هدیه می‌کردند، تا آن را وسیله‌‌ی تفاهم قرار دهند.

ـ فتحعلیشاه قاجار نیز، برای عذرخواهی از تزار روسیّه، آنگاه که سفیر روس به دست ایرانیها کشته شده بود، جزو هدایا، یک جلد شاهنامه‌ی مذهّب به پطرزبورگ روانه کرد. شاهنامه و نقش‌هائی که در آن به کار رفته بود، کتاب صلح بود. در ضمن با ارسال این کتاب می‌خواستند بگویند ما چه گذشته‌ی باشکوهی داشته‌ایم. ببینید چه مردان و زنانی در ایران بوده‌اند. آن زمان هنوز تاریخ هخامنشی‌ها شناخته نشده بود.

شاهنامه کتاب مردم ایران است. گرچه به دست یک نفر پدید آمده، گوئی هزاران هزار نفر در ایجاد آن دست داشته‌اند، زیرا عمق روح ایرانی و کام‌ها و ناکامی‌های او را سروده است. همانگونه که گفتم، اگر شاهنامه هم نبود، ایران با همین آب و همین خاک و همین کوه، بر جای می‌ماند. البرز همان البرز می‌بود، ولی کو آن سیمرغ که زال را در آن پرورد، تا رستم از آن پدید آید، و کو آن غاز که ضحّاک در آن به بند کشیده شد؟ در آن صورت کشوری می‌شد بی‌زبان که هرچه به او می‌گفتند، جواب نداشت، و بی‌پنجره، که افق در برابرش نبود.

این مقاله در فصلنامة پاژ، سال اوّل، شمارة‌ چهارم، زمستان ۱۳۸۷، (جشن‏نامة دکتر خالقی مطلق)، به خواستاری و کوشش: دکتر محمود امیدسالار ، ابوالفضل خطیبی، دکتر سجاد آیدنلو به چاپ رسیده است.

بازشناسی چاپ های شاهنامه در جهان

فاطمه ماه وان- خراسان

شاهنامه فردوسی، همواره با اقبال کاتبان رو به رو شده و سبب خلق نفیس ترین نسخ خطّی شده است. با گسترش صنعت چاپ، شاهنامه از نخستین کتاب هایی بود که منتشر شد. خاورشناسان از ابتدای قرن 19 به چاپ شاهنامه رغبت نشان دادند و چاپ های متعددی از این کتاب را منتشر کردند که بعضی از آن ها تا امروز نیز درخور توجّه و معتبر است. در ایران نیز با رواج صنعت چاپ، تلاش برای نشر شاهنامه ادامه یافت. در روند چاپ های شاهنامه، معمولاً سعی برآن بود که هر چاپ امتیازاتی نسبت به چاپ پیشین داشته باشد، از این رو با افزودن پیوست ها، لغت نامه، تصاویر پادشاهان، مجالس شاهنامه و ... هرچاپ را از چاپ پیش از خود ممتاز و متمایز می ساختند. البته این جریان، در چاپ های نخست شاهنامه بیشتر دیده می‌شود. در چاپ‌های متأخّر، با توجه به سهولت و افزایش امکانات صنعت چاپ، عموماً به تکثّر و تنوع چاپ‌های شاهنامه توجه بیشتری شده و گاه از ایجاد شاخصه های ممتاز برای هر چاپ، غفلت شده است. با این حال در میان چاپ های متأخر، تلاش هایی درخور توجه نیز برای ارائه چاپی منقح، اصیل و پیراسته از شاهنامه صورت گرفته است که از این میان می توان از شاهنامه چاپ خالقی مطلق یاد کرد. به نظر می آید که در جریان چاپ شاهنامه، باید به ضرورت این امر توجه داشت که بهتر آن است که هر چاپ مکمّل چاپ پیشین باشد و کاستی‌ها و نقایص چاپ های پیشین را مرتفع کند و یا اینکه پژوهش و رهیافتی تازه را بر مخاطب عرضه نماید.

بررسی سیر چاپ شاهنامه، نشان می دهد که در ابتدا گزیده‌های شاهنامه چاپ شد و پس از چندی متن کامل شاهنامه به چاپ رسید. چاپ ماکان، نخستین چاپ کامل شاهنامه است. در این راستا، ترجمه هایی از شاهنامه نیز صورت گرفت. از این میان می توان به چاپ ژول مول، که با ترجمه فرانسه شاهنامه همراه شده است، اشاره کرد. علاوه بر چاپ های شاهنامه، چندین ویرایش (مقابله چند نسخه) نیز از شاهنامه صورت گرفته است. شاهنامه نه تنها در ایران، بلکه در خارج از مرزها نیز مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت به گونه‌ای که از همان نخستین چاپ ها تا امروز، چاپ های متعددی از شاهنامه توسط خاورشناسان منتشر شده که برخی از آن ها از معتبرترین چاپ ها به شمار می آید. این امر، نمایانگر بازتاب جهانی شاهنامه از دیرباز تا روزگار حاضر است.

الف) چاپِ گزیده های شاهنامه توسط خاورشناسان

1ـ چاپ لمسدن

نخستین چاپ رسمی شاهنامه، توسط ماثیو لمسدن M.Lumsden انتشار یافت. لمسدن معلّم زبان های عربی و فارسی مدرسه فورویلیام کلکته بود. او در سال 1811 نخستین جلد شاهنامه را با حروف سربی درشت، به خط نستعلیق، در 722 صفحه رحلی و همراه با مقدمه انگلیسی به چاپ رساند. در عنوان انگلیسی چاپ لمسدن، حرف U به جای حرکت کسره «اَ» استعمال شده است، چنان که نام کتاب «شاه نامو» خوانده می شود. او با کمک چندتن از ادبای هند، بیست و هفت نسخه از شاهنامه را مقابله کرد که کهن ترین آن مورّخ 821-822 است. امّا نحوه  استفاده  از نسخه ها و مشخصات آن ها را ذکر نکرده است. لمسدن در صفحه عنوان کتاب، یادآور شده که شاهنامه را در هشت مجلّد به طبع خواهد رسانید، ولی به سبب کوتاه شدن کمک مالی دولت هند، به اتمام کار توفیق نیافت و تنها جلد اول را منتشر کرد. چاپ لمسدن از نظر علمی مقام والایی نیافت.

2ـ چاپ رستم و سهراب

آتکینسون J. Atkinson در سال 1814، یعنی سه سال بعد از چاپ لمسدن، داستان رستم و سهراب را چاپ کرد. آتکینسون نیز از خاورشناسان مقیم هند بود. او داستان رستم و سهراب را در 267 صفحه با حروف سربی و خط نستعلیق در کلکته چاپ کرد و آن را با مقدمه  و ترجمه انگلیسی متن همراه کرد. از ویژگی های این چاپ، آراستن آن با نقاشی است. نگاره های آن، ترکیبی از شیوه سنّتی مجالس شاهنامه  و سبک فرنگی است.

ب) چاپ های کامل شاهنامه توسط خاورشناسان

1ـ چاپ ماکان؛ نخستین چاپ کامل شاهنامه

طبع دوره  کامل شاهنامه، نخستین بار در سال 1829 و توسط ترنر ماکان انجام شد. ماکان یک صاحب منصب نظامی انگلیسی بود که در هند خدمت می کرد. چاپ ماکان، در چهار مجلد، با حروف سربی و به خط نسخ انتشار یافت. در ذیل صفحه  عنوانِ این کتاب، دو بیت در مدح فردوسی آمده است:

سکّه ای کاندر سخن فردوسی توسی نشاند

تا نپنداری که کـس از جمله انسـی نشاند

اول از بالای کرســی بر زمین آمد ســخن

او به بالا برد و بازش بر سر کرسـی نشاند

شاهنامه ترنر ماکان، اولین چاپ کامل و معتبری بود که در دسترس قرار گرفت. ماکان در انتهای متن شاهنامه، داستان ها و روایت های الحاقی (نظیر بخش هایی از گرشاسپ نامه، داستان رستم و کک کوهزاد و روایاتی از برزونامه) را نیز افزود. علاوه براین لغت نامه ای را نیز به شاهنامه ضمیمه کرد. چاپ ماکان در جلد اول، با چاپ لمسدن مطابقت دارد ولی سایر قسمت ها حاصل مقابله  چندین نسخه دیگر است. مخارج مقابله نسخ را، دولت هند و هزینه طبع را نصیرالدّین حیدر، پادشاه اَوَده در هندوستان، پرداخت نمود.

2ـ چاپ ژول مول

بیش از هفت سال از انتشار طبع ماکان نگذشت که چاپ مهم و مشهور دیگری توسط دانشمندی فرانسوی موسوم به ژول مول J.Mohl در پاریس منتشر شد. چاپ ژول مول در سال های 1837تا 1878، در هفت مجلد به قطع بزرگ سلطانی، با کاغذ عالی و چاپی ممتاز انتشار یافت. مول در این تصحیح از سی وپنج نسخه بهره گرفت که کهن ترین آن مورّخ 844 هـ.ق است. کار بر روی این تعداد نسخه با شمار زیادی از نسخه بدل ها، بسیار دشوار بود، به همین دلیل مول حدود چهل سال برای این چاپ وقت صرف نمود. مول در سال 1876 درگذشت و تنها به نشر شش جلد از کار سترگ خود توفیق یافت به همین دلیل جلد پایانی، یعنی جلد هفتم، از طرف شاگرد وی باربیه دومینار در سال 1878 به چاپ رسید. چاپ مول به دلیل دیگری هم اهمیت دارد و آن همراه کردن ترجمه فرانسه با متن شاهنامه است، به این صورت که ترجمه فرانسه اشعار در مقابل هر صفحه از متن شاهنامه قرار دارد. نسخه مول در چاپخانه پادشاهی به عنوان مجموعه شرقی نسخه های چاپ شده کتابخانه پادشاهی به چاپ رسید. چاپ مول در سال 1344و 1353 به صورت عکسی (ولی در قطع جیبی) به سرمایه  سازمان کتاب های جیبی در تهران انتشار یافته است.

3ـ چاپ فولرس

چهارمین چاپ مهم شاهنامه، حاصل تلاش دانشمند ایران شناس یوهان فولرس J. Vullers است. فولرس، آلمانی تبار و استاد زبان فارسی در دانشگاه گیسن بود. هم اوست که فرهنگ فارسی ـ لاتینی را تدوین کرد. فولرس پیش از این نیز، منتخباتی از شاهنامه را در سال 1833 چاپ کرده بود.

شاهنامه چاپ فولرس، در سال های 1877تا 1884، در شهر لیدن، با همکاری لندوئر Landauer، در سه مجلد منتشر شد. امّا این شاهنامه تنها تا داستان کشته شدن دارا را شامل می شود. اساس این چاپ، دو نسخه ماکان و مول است. اختلاف نسخ نیز در حواشی ضبط شده است.

چاپ فولرس، اساس شاهنامه چاپ بروخیم است. قسمتی از شاهنامه که فولرس به چاپ آن توفیق نیافت، به اهتمام سعید نفیسی به چاپ رسید (چاپ بروخیم، جلدهای 7- 10). امّا دو چاپ فولرس و بروخیم بر چاپ های ماکان و مول چیزی نمی افزایند. سه طبع ماکان، مول و فولرس، سال های متمادی مرجع و مأخذ شاهنامه پژوهان بود. فریتزولف F.Wolff نیز در تدوین فرهنگ لغات شاهنامه، این چاپ ها را اساس کار خود قرار داد.

4ـ چاپ مسکو:

مؤسسه خاورشناسی فرهنگستان علوم جماهیر شوروی، در سال 1950م عدّه ای از دانشمندان را به سرپرستی ی.ا. برتلس، و پس از وفات وی در 1957 به سرپرستی عبدالحسین نوشین، به تهیّه متنی علمی از شاهنامه گماشت. پس از یازده سال تلاش (از 1960 تا 1971) متنی از شاهنامه در 9 جلد فراهم آمد و در مسکو انتشار یافت. این تصحیح به شاهنامه چاپ مسکو معروف است.

شاهنامه چاپ مسکو، دارای چند ویژگی مهم است از جمله: استفاده از کهن ترین نسخه کامل شاهنامه ( نسخه لندن، مورّخ 675) به عنوان دستنویس اساس، ذکر نسخه بدل ها، توجّه به ترجمه عربی بنداری. از این رو چاپ مسکو هنوز هم از چاپ های معتبر و علمی شاهنامه به شمار می آید. با این حال، این چاپ نیز دارای کاستی هایی است که از آن جمله می توان به این موارد اشاره کرد: کم بودن تعداد دستنویس ها، پیروی از ضبط های نادرست نسخه اساس، کم توجّهی به منابع جانبی در تصحیح شاهنامه، برخی تشتّت های ناشی از تعدّد مصحّحان.

چاپ مسکو با حروف چینی جدید، رعایت شماره جلدها و صفحات متن اصلی، ترجمه مقدّمه و نوشته‌های روسی، افزودن پیوست ها و ... به کوشش دکتر سعید حمیدیان در سال 1377 توسط نشر قطره تجدید چاپ شد.

ج) چاپ های شاهنامه در هند

پس از چاپ ماکان که نخستین چاپ کامل شاهنامه است، چاپ های دیگری از شاهنامه در هند منتشر شد. بعضی از بازرگانان ایرانی به چاپ شاهنامه در هند اهتمام کردند. در سال 1849 میلادی، شاهنامه ای به خط نستعلیق و به صورت مصوّر به اهتمام آقا محمد باقر صاحب تاجر شیرازی در بمبئی انتشار یافت.

یک سال پس از آن، شاهنامه بسیار معروف خط اولیا سمیع (محمّدابراهیم شیرازی مشهور به آقا) در همان شهر و در کارخانه  عبدالغفور به چاپ رسید. چاپ اولیا سمیع، مصوّر و به قطع رحلی بزرگ بود. طبقه نوشته ای که دارای رقم (امضا) کاتب است «حسب الفرمایش ... عمده الاعاظم والاعیان ... آقا محمدباقر صاحب تاجر شیرازی به خط و دقت اقل خلق ا... محمد ابراهیم الشهیر، آقا خلف مرحمت و غفران پناه ـ محمدحسین خان اولیا سمیع شیرازی در بندر معموره  بمبئی و در کارخانه  استادالمطبعین والمترسمین عبدالغفور مشهور به دادومیان ابن محمّد عبدا... دهایلی» در جمادی الثانیه  1272 به انجام رسیده است. کاتب، در پایان نسخه، منظومه ای در سبب کتابت نسخه آورده است:

نویسنده  این همایون کتاب

چنین می سراید پس از اکتتاب

بگفتا چون تاریخ او خواستند

به شه نام عالم بیاراستند

ملک الشعرا بهار بر این چاپ یادداشت هایی را افزوده است. او در طول 50 سال، مطالعاتی بر روی این نسخه انجام داد و یادداشت هایی بر آن نوشت. این یادداشت ها مطالبی سودمند را پیرامون مباحث واژگانی، دستوری، بلاغی و ادبی شاهنامه دراختیار می گذارد. در چاپی که به کوشش علی میرانصاری منتشر شد، یادداشت های بهار با شاهنامه چاپ بمبئی همراه شده است. پس از آن در سال 1276، چاپ دیگری از شاهنامه  منتشر شد. در این چاپ آمده است که « شاهنامه فرمایش آقامیرزا محمدباقربن حاجی میرزا کوچک تاجر شیرازی به خط میرزا محمدرضا بن آقامیرزا محمدحسین خوش نویس شیرازی در کارخانه  جناب میرزای مذکور مرسوم به مطبع محمد در بمبئی منتشر شد».

یکی از چاپ های معروف، چاپی است که به تصحیح آقامیرزا فرصهًْ الدّوله متخلّص به فرصت در سال 1315 در بمبئی منتشر شد. «آیینه  خورشید یا شاهنامه» نیز از دیگر چاپ های شاهنامه در هند است. آخرین چاپ هند، توسط آموزنده های شیرمرد ایرانی در سال 1924 در بمبئی و از روی چاپ اولیا سمیع به چاپ رسیده است. شاهنامه در هند، حدود شانزده بار به چاپ رسید. بیشتر این چاپ ها با فرهنگ لغات همراه است و چاپ ترنر ماکان را اساس قرار داده است.

دـ چاپ های شاهنامه در ایران

1ـ شاهنامه های چاپ  سنگی در ایران

نخستین چاپ شاهنامه در ایران، به صورت چاپ سنگی، در محرم سال 1267 قمری انتشار یافت. این چاپ به خط نستعلیق، در قطع رحلی و در 595 ورق در تهران منتشر شد. چون در آن ایّام کتاب فروشان بضاعتی نداشتند و نشر کتبِ مهم به سرمایه  تجّار معتبر انجام می شد، بسیاری از شاهنامه های چاپ ایران و هند به سفارش تاجران به طبع رسید. در این چاپ نیز آمده است که «حسب الفرمایش حاجی محمد حسین تاجر طهرانی، علی ید مصطفی قلی بن مرحوم محمدهادی سلطان کجوری بلده ای... در چاپخانه  مبارکه  صناعت دستگاهی استادالاساتید سرکار با اقتدار فی فن الشریف اشرف الحاج والمعتمدین حاجی عبدالمحمد رازی» تهیه شده است. شاهنامه حاجی عبدالمحمّد رازی، مصوّر است و بعضی از مجالس آن دارای رقم میرزا علی قلی خویی، از صورتگران مجلس ساز آن قرن است.

دومین شاهنامه ، در سال 1275 در تبریز به چاپ رسید. طبق یادداشت ناشر، در تهیّه این نسخه از چاپ ترنر ماکان و شش نسخه  دگر بهره گرفته اند. عسگر اردوبادی  این شاهنامه را به خط نستعلیق کتابت کرده و کارخانه مشهدی آقا آن را به چاپ رسانده است. این شاهنامه، شش ستونی، همراه با جدول بندی  و آراسته به نگارگری است.

سومین شاهنامه ، به سال 1316 هجری قمری در تبریز چاپ شد. این شاهنامه به خط محمّدعلی دل خون (فرزند محمدجواد تبریزی) ا ست و به سعی حاجی علی آقا در دارالطباعه  استادعلی به چاپ رسیده است. این شاهنامه  به قطع رحلی و در یک جلد چاپ شد.

چهارمین شاهنامه ، به دستور حسین پاشا خان امیربهادر تهیّه و چاپ شد. این شاهنامه به قطع سلطانی (به اندازه  روزنامه های کنونی) بود، و به مدّت چهار سال، از سال  1322 تا 1326 قمری برای تهیّه آن وقت صرف شد. مقدّمه کتاب را شاعرِ معروف، محمدصادق امیری فراهانی ملقّب به ادیب الممالک نوشته است. این نسخه را خوش نویس نامدار عمادالکتّاب کتابت کرده است. در پایان نسخه، عباراتی آمده است در معرّفی کسانی که در تنظیم این شاهنامه  نقش داشته اند. این شاهنامه با تصاویری از مظفّرالدین شاه، محمّد علی شاه و امیربهادر همراه شده است.

2ـ شاهنامه های چاپ  سربی در ایران

در سال 1313 به مناسبت هزاره فردوسی، چندین شاهنامه کامل و گزیده در ایران انتشار یافت. نخستین چاپ سربی شاهنامه، به همّت محمّد رمضانی صاحب کلاله خاور در سال 1312 شمسی به چاپ رسید و مقارن جشن هزاره  فردوسی منتشر شد. این چاپ که در قطع کوچک و در پنج مجلد انتشار یافت، دارای مقدمه ای کوتاه به قلم غلام رضا رشید یاسمی است. طبق عبارت سرآغاز کتاب، متن این شاهنامه حاصل مقابله چاپ‌های ماکان، مول، فولرس، دو چاپ سنگی حاجی عبدالصّمد و اولیا سمیع شیرازی و یک نسخه خطّی است.

عبدالرّحمن سیف آزاد، مدیر روزنامه ایران باستان، شاهنامه‌ای در قطع رحلی و مزیّن به تصاویر پادشاهان پیشدادی منتشر کرد. او ذکر کرده است که در این چاپ از شاهنامه چاپ اولیا سمیع، شاهنامه تصحیح فرصت شیرازی، شاهنامه چاپ مؤسسه خاور و چند نسخه  دیگر استفاده کرده است.

در پی تذکّر ریپکا و زنده یاد استاد مینوی درباره نبود چاپ مناسبی از شاهنامه، در هزارمین سال تولّد فردوسی چاپ جدیدی از شاهنامه با سرمایه  کتاب فروشی بروخیم انتشار یافت. دوره  ده جلدی چاپ بروخیم، که از بهترین چاپ های شاهنامه به شمار می رود، در سال 1315 خاتمه یافت. اساس بروخیم، چاپ فولرس است، امّا از آنجا که چاپ فولرس، فقط تا انتهای داستان دارا را دربرمی گیرد، در چاپ بروخیم، از چاپ های ماکان و مول نیز استفاده شده است. جلد اول چاپ بروخیم تصحیح مجتبی مینوی، جلدهای 2 تا 5 تصحیح عباس اقبال، جلد ششم تصحیح سلیمان حییم و جلدهای 7-10 تصحیح سعید نفیسی  است. چاپ بروخیم با یک صد پرده از نقش های قلم درویش پرورده ایران مزیّن شد. این تصاویر، با آن چه در نگارگری ها و نقاشی های قهوه  خانه ای شاهنامه به طور سنّتی دیده می شد تفاوت عمده دارد و نوعی تجدّدگرایی در مصوّرسازی شاهنامه به شمار می آید.

در سال 1335 هـ. ش دکتر سیّد محمّد دبیرسیاقی شاهنامه‌ای را برپایه متن ترنر ماکان منتشر کرد که چندین بار نیز تجدید چاپ شد. در آخرین چاپ (تهران، قطره، 1386) ایشان کار ماکان را با چاپ مسکو و کلاله خاور مقابله و تغییراتی نیز در آن ایجاد کرد. در سال 1351 بنیاد شاهنامه در ایران، به سرپرستی مرحوم استاد مینوی و باهمکاری چند تن از پژوهشگران تأسیس شد. این بنیاد کار تصحیح علمی شاهنامه را برای اوّلین بار در ایران آغاز کرد. بنیاد شاهنامه، داستان رستم وسهراب را در سال 1352 و پس از آن داستان فرود را در سال 1354 منتشر کرد.

پس از انقلاب و ادغام بنیاد در موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه علوم انسانی کنونی) داستان سیاوش نیز ـ که تصحیح آن در زمان حیات استاد مینوی پایان یافته بود ـ به سال 1363 انتشار یافت، و در سال 1369 این داستان با افزودن واژه نامه، فهرست و مستدرکات تجدید چاپ شد. چند سال بعد استاد مهدی قریب، محقّق و مصحّح بنیاد شاهنامه، تصحیح داستان بیژن و منیژه را چاپ کرد. (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1376). استاد قریب در این چاپ، همان شیوه چاپ بنیاد را دنبال کرد و افزون بر آن، از چند نسخه دیگر نیز بهره  گرفت.

در چاپ های بنیاد شاهنامه، نسبت به چاپ مسکو، از نسخه های بیشتری استفاده شد و دانش و دقّت مصحّحان ایرانی، متن را پیراسته تر کرد، با این حال پای بندی بیش از اندازه به ضبط نسخه های اساس (لندن / بریتانیا 675 هـ . ق) در این تصحیح مشهود است.

علمی ترین تصحیح شاهنامه حاصل پنجاه سال کوشش دکتر خالقی مطلق و دو همکار ایشان (دکتر محمود امید سالار در دفتر ششم و آقای ابوالفضل خطیبی در دفتر هفتم) است. این متن هشت جلدی، در سال های (1366 ـ 1386) در آمریکا منتشر شد. این مجموعه، در سال 1386 به کوشش نشر دایرهًْ المعارف بزرگ اسلامی، در ایران تجدید چاپ گردید. برخی از مهم ترین ویژگی های این تصحیح عبارت است از: بررسی و ارزیابی نزدیک به پنجاه دست نویس شاهنامه و سپس برگزیدن پانزده نسخه معتبرتر از بین آن ها برای مقابله، استفاده از تعداد زیادی دست نویس برای مقابله، اساس قرار گرفتن کهن ترین نسخه به دست آمده از شاهنامه (فلورانس 614 هـ.ق)، استفاده از اصول علمی فن تصحیح برای آماده کردن متن شاهنامه، بررسی و گزینش انتقادی ضبط ها و عدم پیروی کامل از نگاشته های نسخه اساس، به کار بستن قاعده برتری ضبط دشوارتر، تصحیح قیاسی، استفاده درست از ترجمه عربی بنداری، بهره مندی منطقی و علمی از منابع جانبی و فرعی برای تصحیح شاهنامه (نظیر: مآخذ تاریخی و ادبی به سه زبان فارسی، عربی و پهلوی، فرهنگ های کهن، متونی که ابیات شاهنامه در آن ها آمده است و ...)، به دست دادن کامل نسخه بدل ها در زیرنویس های هر صفحه (اعم از موارد اختلاف و اشتراک) و اشاره به بی نقطه بودن حروف در دست نویس ها، دقّت در تشخیص بیت ها و داستان های اصیل و الحاقی، آوردن سخنان برافزوده در زیرنویس ها، حرکت گذاری متن و ... . چاپ خالقی، تا کنون علمی ترین تصحیح شاهنامه است و استفاده از آن در حوزه شاهنامه پژوهی ضرورت دارد.

ویرایش شاهنامه

علاوه بر این چاپ های مذکور، چندین ویرایش نیز از شاهنامه صورت گرفته است. این ویرایش ها، حاصل چاپ از روی یک نسخه خطّی نیستند بلکه با مقابله و ویرایش چندین نسخه خطی به چاپ رسیده اند. با این حال چون گاه از آن ها با عنوان «چاپ شاهنامه» یاد می شود، ما نیز به مهم ترین این ویرایش‌ها اشاره می کنیم:

در سال (1373 ـ 1375) مهدی قریب و محمدعلی بهبودی شاهنامه ای در پنج جلد چاپ کردند که به تعبیر خود ایشان نوعی ویرایش نسخه لندن / بریتانیا با استفاده از پنج دست نویس دیگر است. هدف از این چاپ، عرضه متنی به سامان از شاهنامه بود که نادرستی ها، بدخوانی ها و تصرّفات چاپ مسکو در آن راه نیافته باشد. در سال 1375 دکتر عزیزا... جوینی، دفتر نخست شاهنامه فلورانس را توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ کرد. این شاهنامه، چاپِ متن دست نویس فلورانس است. در این چاپ، توضیحاتی در حواشی صفحات افزوده شده، و گاه در زیرنویس ها اختلاف ضبط چاپ های خالقی مطلق، مسکو و نسخه بدل های آن ها نیز ذکر شده است. دکتر جوینی پیش از این نیز (سال 1374)، داستان رستم و اسفندیار را از دست نویس لنینگراد (733 هـ . ق) به همین شیوه منتشر کرده بود.

در سال 1378 شادروان پرویز اتابکی، شاهنامه ای که حاصل مقابله 12 نسخه بود، منتشر کرد. طبق مقدمه مصحّح، در چاپ این شاهنامه،از چاپ عکسی دست نویس فلورانس، ترجمه بنداری، غرر اخباری ثعالبی و چندین چاپ دیگر استفاده شده است. امّا چاپ مذکور، چاپ انتقادی به معنای اصطلاحی نیست و با چاپ ژول مول مطابقت بیشتری دارد. در همین سال (1378)، عبدالعلی ادیب برومند چاپ دیگری از شاهنامه منتشر کرد. این چاپ، ویرایشی از داستان سیاوش است که در آن از تصحیح خالقی مطلق، چاپ ژول مول و مسکو استفاده شده است. عبدالعلی ادیب برومند، چند سال بعد داستان هفت خان اسفندیار را به همین شیوه ویرایش و چاپ کرد.

یکی از مهم ترین ویرایش های شاهنامه در ایران، به کوشش مصطفی جیحونی انجام گرفت. این ویرایش، که نتیجه دوازده سال (1367 ـ 1379) تلاش است، در سال 1379 ، توسّط انتشارات شاهنامه پژوهی اصفهان، در پنج جلد (یک جلد مقدمه و 4جلد متن) منتشر شد. چاپ جیحونی، حاصل مقابله چهار نسخه شاهنامه و استفاده از نسخه بدل های چاپ خالقی، مسکو و ترجمه بنداری است. این چاپ، بدون نسخه بدل است و با دست نویس بریتانیا / لندن مطابقت بیشتری دارد. روش اصلی جیحونی در این چاپ، استفاده از متن شاهنامه برای تصحیح آن بوده است. در این روش، بیت‌هایی که ضبط آن‌ها در همه نسخه های کهن یکسان بوده یا اختلاف اندکی داشتند، استخراج شده است. نه هزار بیت حاصل را، به عنوان سروده های اصلی فردوسی در نظر گرفته و با دقت در ویژگی های سبکی آنها معیارهایی برای زبان و بیان شاهنامه به دست آمده است. ضوابط قافیه در هشت هزار بیت آغازین شاهنامه، بررسی کاربردهای یک کلمه یا ترکیب قابل بحث در سراسر شاهنامه و استفاده احتیاط آمیز از اصل «ضبط دشوارتر برتر است» از دیگر شیوه های این تصحیح است. نامه باستان، ویرایشی از چندین چاپ شاهنامه است که به کوشش میرجلال الدّین کزّازی فراهم آمده است. این ویرایش شاهنامه، در ۹ جلد و توسط انتشارات سمت در سال های (1379 ـ 1387) چاپ شد. این مجموعه با گزارش ابیات شاهنامه، شرح و به ویژه ریشه شناسی لغات همراه شده است. مبنای این ویرایش شاهنامه، عکس دو نسخه فلورانس، حاشیه ظفرنامه و متن چاپ های کلاله خاور، دبیر سیاقی، ژول مول، مسکو و جیحونی بوده است.

در سال 1386 استاد مهدی قریب، ویرایشی از شاهنامه  در دو جلد چاپ کرد. در این ویرایش از یازده دست نویس، چاپ مسکو، چاپ خالقی مطلق و ترجمه بنداری استفاده شده است. این ویرایش نیز، مانند چاپ مسکو و بنیاد شاهنامه، تابع ضبط نسخه اساس (بریتانیا / لندن) است.

مهم ترین ویرایش شاهنامه حاصل تلاش سی ساله فریدون جنیدی است. این ویرایش، در سال 1387 در شش جلد (یک دفتر پیشگفتار و پنج مجلد متن) و توسط بنیاد نیشابور منتشر شد. در این ویراست، شمار ابیات اصیل شاهنامه به شانزده هزار بیت (حدود یک سوم شاهنامه) کاسته شده و دو سوم دیگر آن (حدود چهل هزار بیت) الحاقی دانسته شده است. در پیشگفتار این اثر، بیست و هفت معیار برای چگونگی تشخیص ابیات اصلی و افزوده، و الحاقی دانستن دو سوم از شاهنامه ذکر شده است. بعضی از این اصول عبارت است از: لزوم تطبیق اندیشه ها و مضامین ابیات با تفکرات و معتقدات ایران باستان، بی معنی بودن برخی بیت ها از نظر ویراستار، اعتقاد به تاریخی و واقعی بودن همه داستان ها و اشارات شاهنامه، ارزیابی محتوای داستان ها با موازین منطقی و نه داستانی، بی توجّهی به عنصر بیانی و بلاغی (مانند: مبالغه، استعاره، مجاز، کنایه و تشبیه) در شعر فردوسی، نادیده انگاشتن ضرورت های وزن و قافیه برای برخی کاربردهای واژگانی و دستوری و ... . با توجّه به اصول ذکر شده، این ویرایش یکی از ذوقی ترین چاپ های منتشر شده از شاهنامه به شمار می آید. به رغم زحمت و تلاش بسیار ویراستار، این ویرایش از نظر علمی چندان قابل‌اعتبار نیست.

حاصل سخن

هر چند شاهنامه کتابی حجیم است، و حجم بالای کتاب دشواری هایی را در چاپ (به ویژه چاپ سنگی) به همراه دارد، حجم زیاد شاهنامه از اقبال برای نشر آن نکاسته است و چاپ‌های متعدّد و متنوّعی از آن صورت گرفته است.

از نظر پراکندگی جغرافیایی، شاهنامه در سرزمین های مختلف (نظیر هند، آمریکا، فرانسه و ...) به چاپ رسیده است. این سرزمین ها، با وجود تفاوت در قومیّت و فرهنگ ، شاهنامه را مورد توجّه قرار دادند. پراکندگی جغرافیایی چاپ های شاهنامه، نشان از تأثیر جهانیِ این اثر است.

یکی از فعالیّت های در خور توجّه برای چاپ و نشر شاهنامه، تأسیس بنیاد شاهنامه بود. این بنیاد که هدف خود را «چاپ شاهنامه در ایران» قرار داده بود، چاپی منقّح از چند داستان شاهنامه منتشر کرد، امّا متأسفانه کار بنیاد ناتمام ماند و به نشر کامل شاهنامه موفّق نشد. تأسیس و احیای مؤسّسه هایی، نظیر بنیاد شاهنامه، برای انتشار چاپ هایی منقّح و معتبر از شاهنامه ضرورت دارد و در جهت نشر حماسه سترگ ملّی، خدمتی بزرگ به شمار می آید.

یادداشت ها

1ـ مول در مقدمه اثرش می نویسد که از سی و پنج نسخه استفاده کرده است. از میان این نسخ، هشت نسخه به کتابخانه  پادشاهی پاریس (کتابخانه  ملی)، و سیزده نسخه به کتابخانه  شرکت هند شرقی در لندن تعلّق دارد. او دو نسخه از سرجان ملکم به امانت گرفت که یکی نسخه  اساس چاپ کلکته و دیگری به کتابخانه  نادرشاه تعلّق داشت. هم چنین از چندین نسخه  دیگر نیز استفاده کرده که مالکان آن ها را در مقدمه معرفی کرده است.

منابع:

ـ افشار، ایرج (1385): متن شناسی شاهنامه فردوسی، مجموعه مقالات در چگونگی کتابت، چاپ، تحقیق و تصحیح شاهنامه فردوسی، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران: میراث مکتوب

ـ آیدنلو، سجاد (1390): دفتر خسروان، تهران: انتشارات سخن

ـ فردوسی، ابوالقاسم (1366): شاهنامه، تصحیح جلال خالقی مطلق، دفتر یکم یادداشت ها، نیویورک: Bibliotheca Persica

کشورهای منطقه بعد از حافظ، خیام و رودکی، مدعی حکیم توس شدند!

یوسف بینا - شهرآرا
کشورهای منطقه بعد از حافظ، خیام و رودکی، مدعی حکیم توس شدند! ادعای تعلق فردوسی به همسایگان واهی است
وقتی تجاوزی به حریمی انجام شود، شاید نخستین واکنش «عصبانیت» باشد که البته در این مورد نباید فرد عصبانی را سرزنش کرد؛ اما روشن است که فقط «عصبانیت» کافی نیست و باید پس از درک ژرفای واقعه یا فاجعه، به رفع آن یعنی «دفاع» از حریمی که به آن تجاوز شده است برخاست. این حریم در نگاهی گسترده، گاه می‌تواند مرزهای سیاسی یک کشور باشد و گاه می‌تواند مرزهای فرهنگی یک ملت. تجاوز هم شکل‌های مختلفی دارد؛ گاهی غصب بخش‌هایی از خاک سرزمینی یک کشور است و گاهی دست‌اندازی به میراث و ارزش‌های فرهنگی یک ملت. اما لازمه «دفاع» در برابر «تجاوز»، آگاهی همه‌جانبه از آن تجاوز است؛ حتی اگر این آگاهی «عصبانیت» را به همراه داشته باشد. ضرورت این آگاهی همه‌جانبه وقتی بیشتر می‌شود که تجاوز انجام‌شده به میراث و ارزش‌های فرهنگی یک ملت باشد. اینجاست که باید چشم‌هایمان را بازتر کنیم تا دفاعی هوشمندانه‌تر داشته باشیم و حتی در مواردی که کوتاهی داشته‌ایم، به جبران مافات بپردازیم.
امروزه که کشورمان در جنبه‌های گوناگون شاهد شادی‌های مردم در پرتو پیروزی‌های درخشان است، جا دارد از برخی مشکلاتی که مدت‌هاست ملت ما را تهدید می‌کرده است و اکنون نیز این تهدیدها به قوت خود باقی است، غافل نباشیم. یکی از این تهدیدها که البته شاید نتیجه کم‌کاری‌ها و غفلت‌های خودمان در حوزه‌های فرهنگی باشد،
به غارت بردن نام و میراث مفاخر فرهنگی ایران از سوی کشورهای ریز و درشت همسایه است. جالب است که بر سر برخی از این مفاخر بزرگ ایرانی، نه یک کشور، بلکه دو کشور دیگر با هم دعوا دارند! از دعوای افغانستان و ترکیه بر سر مولانا بگیرید تا مصادره بزرگان ایرانی دیگری همچون ابن‌سینا، خوارزمی، ابوسعید ابوالخیر، نظامی، هدایت و ... اگر چه برخی بازی‌های سیاسی رایج در سطح جهان باعث به‌وجود‌آمدن چنین ادعاهایی شده است، اما می‌توانیم بگوییم مرزبندی‌های معاصر بین کشورها و تغییر مرزهای تاریخی، بر آتش برخی از این ادعاها دامن زده است؛ اگر چه همه می‌دانند مرزهای سیاسی کشور ایران در گذشته از کجا تا کجا بوده است و باز همه می‌دانند که مرزهای فرهنگی قوم ایرانی بسیار فراتر از مرزهای سیاسی، از غرب چین تا شرق اروپا و شمال آفریقا گستردگی داشته است و هنوز هم می‌توان آثار این فرهنگ جهان‌گیر را در جای‌جای دنیا،
به ویژه در نیمه شرقی جهان بشریت مشاهده کرد.
این گفته‌ها البته حقایقی است که تنها به دلیل
«ایرانی» بودن نباید به آن‌ها اعتراف کرد؛ بلکه مطالعه دقیق تاریخ فرهنگ بشریت، این ادعا را اثبات می‌کند. کافی است به پژوهش‌های شرق‌شناسان اروپایی و امریکایی مراجعه کنید و سخنان آن‌ها را درباره ژرفا و گستردگی فرهنگ ایرانی در جهان بخوانید.
آنچه این روزها اهالی فرهنگ این مرز و بوم را آزرده‌خاطر و گاه عصبانی می‌کند، مصادره بخش‌های درخشانی از این فرهنگ توسط کشورهای کوچک و بزرگ منطقه است که خود تا چندی پیش، جزو سرزمین‌های ایرانی به شمار می‌آمده‌اند و برخی از این کشورهای مدعی، عمری حدود دو‌دهه‌ای دارند و می‌خواهند عناصری
چندصد ساله از میراث و مفاخر فرهنگی ملتی هفت‌هزارساله را مصادره کنند!
این مصادره‌‌ها اگر چه هیچ‌کدام تحمل‌کردنی نیستند، اما وقتی کشوری بخواهد «ایرانی‌ترین شاعر» و «سراینده حماسه ملی ایران» را مصادره کند، شاید عجیب‌ترین و البته بی‌شرمانه‌ترین اقدام را در تاریخ فرهنگ جهان انجام داده باشد. باورش سخت است، ولی باید باور کنید که کشوری
به جز ایران، مدعی مالکیت نام «فردوسی» است و متأسفانه سازمان بین‌المللی یونسکو نیز به این ادعای نابخردانه و بی‌شرمانه توجه نشان داده است.
داستان از آنجا آغاز شد که ایران به سازمان یونسکو پیشنهاد راه‌اندازی «جایزه فردوسی» را داد و یونسکو نیز با این دلیل که کشور دیگری درباره فردوسی ادعا دارد، این پیشنهاد ایران را نپذیرفت.
اسحاق اصلاحی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در این‌باره گفته است: «همان طور که می‌دانید، پیشنهاد راه‌اندازی جایزه فردوسی از سوی ایران با همکاری کتابخانه ملی‌، کمیسیون ملی یونسکو و نهاد ریاست جمهوری به سازمان جهانی یونسکو ارائه شد، اما به دلیل ادعای کشوری دیگر درباره فردوسی، سازمان جهانی یونسکو از تصویب راه‌اندازی این جایزه جهانی خودداری کرد تا موضوع محل اختلاف را بررسی کند... یونسکو تا زمانی که بر سر مواردی اختلاف هست، پیشنهاد یا تصمیمی را از تصویب نمی‌گذراند... بهتر است در این‌باره که کدام کشور درباره فردوسی ادعا دارد، چیزی از زبان من نشنوید، اما همان طور که می‌دانید، غیر از سعدی و حافظ و خیام، دیگر مشاهیر و مفاخر فرهنگی ایران مورد ادعای کشورهای مختلف منطقه هستند و ما معتقدیم که مفاخر و شاعران بزرگی مانند فردوسی،‌ مولانا، حافظ‌ و دیگر اندیشمندان ایرانی متعلق به بشریت هستند و در تمدن جهانی نقشه بسزایی داشته‌اند...»
بله؛ ما هم می‌دانیم که شاعرانی همانند فردوسی، خیام، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ جایگاهی جهانی دارند، اما این را هم می‌دانیم که در هیچ شرایطی نباید شناسنامه ایرانی این مفاخر را باطل و شناسنامه‌ای جعلی برای آن‌ها صادر کرد؛ کاری که اگر چه طرح آن خنده‌دار به نظر برسد، اما اگر روزی بیاید که این ماجرا از حد طرح موضوع به تصویب در یونسکو برسد، آن خنده تلخ به زهر می‌نشیند.
اگرچه نفس این گونه ادعاها، بی‌شرمی مدعی‌ها را نشان می‌دهد، اما سوی دیگر ماجرا نیز درخور تأمل است. وقتی اهالی آسیای میانه «ابن‌سینا» را فیلسوفی هم‌وطن خود نامیدند، وقتی نام «خوارزمی» ریاضی‌دان مطرح ایرانی را در اروپا به نام الخوارزمی تغییر دادند و او را به عنوان یک دانشمند عرب معرفی کردند، وقتی ادعا کردند «مولانا» ترک بوده است و جهانیان پذیرفتند، وقتی کشور ترکمنستان مقبره‌ای برای «ابوسعید ابوالخیر» ساخت و این عارف بزرگ ایرانی را به عنوان یک عارف ترکمن معرفی کرد، وقتی گفتند «نظامی» شاعر بزرگ آذربایجان است و برایش فیلم‌های تاریخی ساختند، وقتی به «صادق هدایت» در یک نشریه علمی فرانسوی‌زبان لقب نویسنده بزرگ عرب دادند و وقتی خیلی کارهای دیگر کردند و ما بی‌خیال بودیم و احیانا می‌گفتیم «چه اشکالی دارد»، شاید به این فکر نکرده بودیم که روزی بخواهند برای «ایرانی‌ترین شاعر ایران» شناسنامه جعلی غیرایرانی صادر کنند و ما هنوز هم در خواب غفلت باشیم.
*توجه به چنین ادعاهایی، شأن علمی یونسکو را زیرسؤال می‌برد
مصطفی انتظاری هروی - مدیرکل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی از شنیدن خبر مخالفت با راه‌اندازی جایزه فردوسی به دلیل ادعای کشور دیگری درباره فارسی‌ترین شاعر جهان، ابراز شگفتی کرد و پیگیری این اداره‌کل برای اثبات دروغین‌بودن چنین ادعایی را وعده داد.
سعید سرابی در گفتگو با شهرآرا، با تاکید بر اینکه توجه یونسکو به چنین ادعایی، شأن جهانی و علمی آن را زیرسوال می‌برد، گفت: اگر ترکیه مدعی مولوی شد یا تاجیکستان پیگیر ثبت نوروز به نام خودش بود، می‌توانستند به دلیل اشتراکاتی ادعای خود را طرح کنند اما در مورد فردوسی هیچ‌گونه اشتراک جغرافیایی با هیچ کشوری وجود ندارد. او البته قدرت چانه‌زنی ایران در یونسکو را بیشتر از کشورهای احتمالی مدعی ارزیابی کرد و اظهار داشت: بی‌تردید میراث فرهنگی و نماینده ایران در یونسکو این موضوع را پیگیری می‌کند اما اداره کل ارشاد خراسان‌رضوی نیز وظیفه خود می‌داند که از طریق انجمن مفاخر خراسان و استفاده از اطلاعات و پیوست فرهنگی فردوسی، اطلاعات خود را در اختیار سازمان‌های درخواست‌کننده قرار دهد.او ادامه داد: بعید می‌دانم کشور دیگری به خودش جرئت بدهد چنین موضوعی را مطرح کند؛ به خصوص که تاجیک‌ها و افغان‌ها حتی از فارسی به‌عنوان زبان رسمی خود یاد نمی‌کنند.
جواد آرین‌منش، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم و هشتم و مدیرکل اسبق فرهنگ و ارشاد خراسان نیز از چنین موضوعی ابراز بی‌اطلاعی کرد و گفت: از قبل هم در مجلس به بی‌توجهی مسئولان فرهنگی درخصوص ثبت‌نکردن مفاخر کشور اعتراض داشتیم و حالا همین کم‌کاری‌ها باعث طرح ادعاهای واهی بیگانگان شده است.
او ادامه داد: البته بعید است کشوری بتواند مستنداتی درباره وابستگی فردوسی به خودش ارائه دهد، اما مسئولان فرهنگی باید با حساسیت بیشتری به مفاخر به‌ویژه مفاخر خراسانی توجه کنند تا ما در چنین شرایطی قرار نگیریم و واکنش‌های انفعالی نداشته باشیم.او درباره اینکه چه کشوری ممکن است چنین ادعایی را طرح کند، نیز اظهار داشت: احتمالا در حوزه کشورهای فارسی‌زبان قرار دارد و این اتفاق نشان از علاقه آن‌ها به فردوسی است اما علاقه‌ اقوام مختلف به فردوسی نباید به تحت‌الشعاع قرارگرفتن تاریخ ادبی بینجامد.

نخستین آرامگاه فردوسی

آرامگاه فردوسی 80 ساله شد. اما شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید مزاری که با بناهای متعدد بارها قبل از آن با خاک یکسان شده بود، تا سال 1305 ناشناخته بود.

به گزارش مجله مهر ماجرا به بعد از جنگ جهانی اول برمی گردد. یعنی وقتی که شور و احساسات ملی در ایران بالا گرفته بود. ان زمان موجی به راه افتاد که بر قدرشناسی از فردوسی برای خدمات او به زبان فارسی و ایرانیان تاکد می کرد. ملک‌الشعرای بهار  شاعر نامی که به توس رفته بود و اوضاع مزار فردوسی را با سکویی بی سقف و دیوار به‌جای بنای آصف‌الدوله دیده بود، در ۱۲۹۹ در هفته‌نامهٔ نوبهار خود مقاله‌ای در لزوم بنای آرامگاه نوشت. دو سال بعد با تاسیس انجمن آثار ملی در سال ۱۳۰۱، کوشش‌هایی برای ساختمان آرامگاه آغاز شد و سرانجام درسال ۱۳۰۴ برای ساخت بنای یادبود آرامگاه فردوسی اعلامیه ای صادرشد تا مردم به ساخت این آرامگاه کمک کنند.

عزیمت یک گروه از طرف انجمن به توس، طرح اولیه بنای آرامگاه را پایه ریزی کرد. آندره گدار رئیس اداره باستان شناسی، مقبره را به شکل اهرام مصر طراحی کرده بود و ساخت این طرح در مراحل اولیه پیش رفته بود ولی با مخالفت ذکاءالملک فروغی این طرح تخریب شد تا به جای آن مقبره‌ای به سبک ایرانی هخامنشی ساخته شود.

طراحی این مقبره بر عهده حسین لرزاده گذاشته شد. اشعار کتیبه‌ها به خط استاد عمادالکتاب نوشته شده و سپس بر سنگهای نما انتقال داده شده. ساختمان آرامگاه در سال ۱۳۱۱ آغاز و در مدت ۱۸ ماه به پایان رسید و برای جشن هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ آماده شد.

اما چند سال بعد به دلیل این که در طراحی بنا محاسبات فنی دقیق لازم به عمل نیامده بود، به ویژه به سبب عدم محاسبهٔ مقاومت خاک و مصالح پی، ساختمان آرامگاه از همان سال‌های نخست شروع به جذب رطوبت و نشست کرد. تعمیرات و مراقبت‌های سی‌ساله هم کارگر نیفتاد، و ناچار لزوم تجدید بنای آرامگاه مطرح شد. به دستور انجمن آثار ملی در سال ۱۳۴۳ بازسازی بنا با نظارت مهندس هوشنگ سیحون در سال ۱۳۴۷ به انجام رسید.

شاعران بزرگ ایران مدیون فردوسی‌ هستند

یوسف بینا- شهرآرا

گزارشی از همایش «شاهنامه و پژوهش‌های آیینی» ویژه بزرگداشت فردوسی در مشهد

همایش علمی «شاهنامه و پژوهش‌های آیینی» ویژه روز بزرگداشت فردوسی، روزهای 24 و 25 اردیبهشت در مشهد برگزار شد.
الحاق توس به مشهد، یک چشم انداز روشن
به گزارش شهرآرا، در ابتدای نشست نخست این همایش که 24 اردیبهشت به همت فرهنگ‌سرای فردوسی و قطب علمی فردوسی‌شناسی برگزار شد، دکتر محمدجعفر یاحقی ضمن اعلام ویژه‌برنامه‌های روز بزرگداشت فردوسی گفت: تعدد برنامه‌های این روز، این ضرورت را یادآوری می‌کند که از این پس به جای روز فردوسی، هفته فردوسی داشته باشیم تا برنامه‌ها با هم تداخل پیدا نکنند. وی شاهنامه را معدل فرهنگ ایرانی‌اسلامی و تکیه‌گاه زبان فارسی دانست و افزود: از آنجا که شاهنامه در باور مردم جای دارد، موضوع «شاهنامه و پژوهش‌های آیینی» را برای همایش امسال برگزیدیم. این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با ابراز خرسندی از الحاق توس به مشهد، خاطرنشان کرد: الحاق توس به مشهد، چشم‌انداز روشنی را برای این منطقه تاریخی ترسیم می‌کند.
سخنران بعدی این نشست دکتر مهدی نوریان، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بود. وی گفت: ما نمی‌توانیم بگوییم بزرگ‌ترین شاعر ایران کیست؛ اما باید پذیرفت که اگرچه حافظ، سعدی، مولانا و فردوسی را چهار ستون ادبیات فارسی می‌دانند، سه شاعر از این چهار شاعر مدیون فردوسی‌اند. نوریان، سپس به بیان سخنانی درباره شعر و حکمت فردوسی پرداخت و تصریح کرد: هم حکمت عملی و هم حکمت نظری در شاهنامه وجود دارد و اگر بیت‌های اخلاقی شاهنامه را جمع‌آوری کنیم، حجم آن بیشتر از بوستان سعدی خواهد شد.
دکتر علی‌اشرف صادقی، مدیر گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز سخنران بعدی این همایش بود. وی که با موضوع «شاهنامه و مردم» سخنرانی کرد، اظهار داشت: شاهنامه، تاثیر زیادی در فرهنگ مردم ایران و دیگر فارسی‌زبانان از هند تا آسیای صغیر داشته و امروزه می‌بینیم بسیاری از واژه‌های فارسی از طریق شاهنامه به زبان مردم ترکیه راه پیدا کرده است.
در این بخش از برنامه، جلد اول «فرهنگ جامع زبان فارسی» رونمایی شد. این فرهنگ که محصول کوشش پژوهشگران گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به سرپرستی دکتر علی‌اشرف صادقی است، کامل‌ترین فرهنگ فارسی به شمار می‌رود که تاکنون تهیه شده است.
سخنران بعدی این نشست علیرضا رعیت بود که با موضوع «بازتاب شاهنامه در کاریکاتورهای گل‌آقا» سخن گفت. وی گفت: در نشریه گل‌آقا با سه دسته کاریکاتور با موضوع شاهنامه فردوسی روبه‌رو هستیم؛ کاریکاتورهایی که به شخصیت‌ها و داستان‌های شاهنامه اشاره دارند، کاریکاتورهایی که با موضوع شخصیت فردوسی خلق شده‌ و آثاری که شعرهای فردوسی را دست‌مایه قرار داده‌اند.
سخنران پایانی این نشست، دکتر منصور رستگارفسایی استاد دانشگاه شیراز و دانشگاه بوستون آمریکا بود. وی که با موضوع «نام‌جویی در شاهنامه» سخنرانی کرد، با بیان اینکه «نام» در شاهنامه یک فلسفه عظیم تاریخی دارد، اظهار داشت: معنای نام در شاهنامه، فرهنگی عظیم و پرپشتوانه و پر از حوادث نیک و بد است؛ «نام» در شاهنامه معنای تازه‌ای می‌یابد و به مجموعه‌ای فرهنگی تبدیل می‌شود که باید از آن دفاع کرد. رستگارفسایی با بیان اینکه «نام» یکی از پربسامدترین کلمات در شاهنامه است، خاطرنشان کرد: ایرانیان هزاران سال است که تا پای جان «نام» خویش را پاس داشته‌اند و ایرانیان که فرزندان فردوسی هستند از او آموخته‌اند که چگونه از نام و وطن و فرهنگ و حیثیت خویش دفاع کنند.
نقد اجتماعی ؛ جاذبه شاهنامه فردوسی
نشست دوم همایش «شاهنامه و پژوهش‌های آیینی» 25 اردیبهشت در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
در این نشست، دکتر محمدرضا راشدمحصل که با عنوان «تأملی در مقدمه شاهنامه» سخنرانی کرد؛ گفت: فردوسی هم دردشناسی درستی از جامعه ایران انجام داده و هم درمان‌دهی بسیار موثری کرده است؛ از جهت نظری، انسان را هدف نهایی آفرینش می‌داند و به او هشدار می‌دهد که خودش را کم نبیند؛ از جهت عملی نیز پیشینه پرافتخار ایرانیان را به آن‌ها معرفی می‌کند. راشدمحصل افزود: یکی از جاذبه‌های شاهنامه این است که فردوسی گذشته را با زمانه خود تطبیق داده است و ازاین طریق به نقد اجتماعی می‌پردازد و جامعه را به حرکت وا می‌دارد. وی خاطرنشان کرد: به نظر فردوسی، وحدت فرهنگ ایرانیان نیز با سه عامل خردورزی، دادگری و پیمان‌داری به تحقق می‌پیوندد.
دکتر محمدتقی ایمان‌پور با موضوع «سوگ سیاوش و شباهت آن به سوگ‌های محلی در غرب ایران»، دکتر محمود حسن‌آبادی با موضوع «غزانامه روم از کاشفی و شاهنامه فردوسی»، دکتر عباس سرافرازی با موضوع «شاهنامه و صفویان»، دکتر فرزاد قائمی با موضوع «بررسی تطبیقی ساختار آیینی اسطوره سیاوش و آیین سیاوشان»، فاطمه ماهوان با موضوع «فره شاهانه در نگاره‌های شاهنامه»، رجبعلی لباف‌خانیکی با موضوع «کلات در شاهنامه» و سیما ارمی‌اول با موضوع «تحلیل لایه‌های ایدئولوژیک داستان کیخسرو بر مبنای رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی» دیگر سخنرانان این همایش بودند.
پایان‌بخش همایش «شاهنامه و پژوهش‌های آیینی» رونمایی از چند کتاب مانند «مجموعه‌مقالات همایش شاهنامه و پژوهش‌های آیینی»، شماره جدید «مجله تخصصی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد ویژه متن‌شناسی»، کتاب «اسناد تصویری کلات نادری و سرخس» به کوشش رجبعلی لباف‌خانیکی و همکاران و جلد نخست «دانشنامه فرهنگ مردم ایران» به همت سیدکاظم بجنوردی بود.