مرجان جاودانی-شهرآرا
داستان اسرار آمیز باغ 200ساله که در فاصله 500متری حرم مطهر مخفی شده است;بازداشت غیر قانونی باغ خونی!
نامش خون، رنگش سبز و یادش در خاطره شهر خاکستری شده، شاید فکر کنید از یک
واقعه صحبت میکنم، یک یادگاری یک احساس! آری، میراث ملی مشهد همه این
موارد را دربرمیگیرد. از یک باغ برایتان سخن میگویم. باغی که عمرش به
اوایل دوران قاجار نسبت داده شده و نقش تأثیرگذاری در تاریخ سیاسی مشهد
داشته، باغی که رنگ سبزش در خاطرات مردم محو شده و از نام خونینش در رگهای
تاریخ شهر چیزی باقی نمانده است.
خون سبز
«باغ خونی» مشهد آنقدرها
که در تاریخ شهر شهرت دارد، بین مردم شناختهشده نیست. شاید از هر 10مشهدی
تنها دو نفر از وجود این باغ و محدوده آن خبر داشته باشند و کمتر کسی آدرس
دقیق آن را میداند. حتی برخی مردم شهر نام این محل را با گاوخونی اشتباه
گرفته و تصور میکنند باید دنبال چنین مکانی در نقشه ایران بگردند. این باغ
که در فاصله 500متری حرم مطهر قرار دارد، این روزها خیلی منزوی شده
بهطوریکه پروندهاش بین سازمانهای مختلف دستبهدست میشود و کسی حواسش
نیست که سبزی باغ رو به زردی گذاشته است.
باغ روسها
با تردید
چندبار آرام نام باغخونی را تکرار میکند. صورتش را درهم کشیده و کمی بعد
چهرهاش گشاده میشود و با هیجان میگوید: «آهان، از باغ روسها حرف
میزنید. همان باغی که این روزها سربازخانه شده!» احمد آقا، بقال محله
عنصری با گفتن این جملات به خاطرات قدیم برگشته و ادامه میدهد: «یادم
میآید زمان قدیم این باغ بسیار زیبا و باصفا بود. بعدها جزو اموال روسها
شد. دولتیها گفتند، از همینجا روسها حرم را به توپ بستند، اما واقعیت
این است که این باغ خیلی وقت است که به روی مردم بسته شده.» همانطور که
سیبها را در جعبههایش جابهجا میکند، میگوید: «هوای این منطقه بهخاطر
باغ بسیار مطبوع است. اهالی محل این باغ را به نام باغ روسها میشناسند و
امروز هم که یک پادگان نظامی شده، کسی دیگر به آن کاری ندارد.»
دیروز، امروز و شاید فردا
در
تاریخ آمده روسها بهخاطر طلبکاری که از دولت داشتند، مکانی را برای
کنسولگری روسیه درخواست کردند و مسئولان نیز با دستودلبازی باغ 7هکتاری
شهر را پیشکش آنها کردند. اما این دستودلبازی آنقدر به مذاق دولت روسیه
خوش آمد که به دنبال گرفتن مالکیت باغ افتاد و آنوقت بود که دوزاری دولت
هم کاملا جا افتاد و از راه قانونِ منع واگذاری به اتباع بیگانه، باغ را
تنها به اجاره دولت روس درآورد. بههرحال باغخونی از سال 1311 ه.ق در دست
روسها بود و به عقیده مشهدیها حادثه بهتوپبستن مسجد گوهرشاد در سال
1320 ه. ق از این باغ رخ داده است.
زمانی که نیروی نظامی روسها از
ایران بیرون رفت، باغخونی به بانک استقراضی ایران و روسیه نسبت داده شد.
اما با پیروزی انقلاب، در باغ به روی مردم باز شد. این بار مردم بودند که
با بیاحتیاطی باغ را از خاطره شهر گرفتند، به دلیل تجمع معتادان برخی
اهالی استشهاد محلی پر کردند و نیروی انتظامی برای حفظ امنیت، آنجا مستقر
شد و این استقرار تا امروز ادامه دارد. درحال حاضر گویا ورق برگشته و اهالی
خیابان عنصری از حضور نیروی نظامی در منطقه مسکونیشان ناراضی هستند.
خونی که از روشنایی سرچشمه میگیرد
برای
یافتن وجه تسمیه نام عجیب باغ خاطرات مشهد، سراغ استاد تاریخشناسی مشهد
میروم. مهدی سیدی، باغ خونی را میراث مهم و قدیمی شهر خوانده و میگوید:
«خون، خین، خانیک بهمعنای چشمه است. مشهدیها همواره با یک طبیعت خشک
سروکار داشتند. مردمی که همواره قنات را تجربه کرده بودند، وقتی چشمهای
جوشان یافتند، باغ را به آن نسبت دادند. خینعرب، خین عاشقون از امثال این
نامهاست. باغخونی هم بهمعنای باغی است که در آن چشمه وجود دارد.»
وی
در برابر این باور عامه که خونی بودن باغ را به حادثه بهتوپبستن حرم مطهر
نسبت دادهاند، اسنادی از تاریخ رو میکند. در این اسناد سال بهتوپبستن
مسجد گوهرشاد 1330(ه.ق) عنوان شده، درحالیکه نام این باغ 38سال پیش از این
واقعه «باغخونی بوده» است. استاد سیدی، کتاب سفری به ایالت خراسان را باز
میکند و قسمتی را برایم توضیح میدهد: «کلونل مک گرگون در شرح سفری به
ایالت خراسان سال 1292(ه.ق) عنوان کرده؛ یک روز به باغی زیبا رفتیم که
مشهدیهای بیسلیقه به آن خونی میگفتند.»
براساس همین اسناد، نامگذاری
این باغ تنها و تنها به چشمه داخل باغ برمیگردد و ارتباطی با واقعه
بهتوپبستن حرم مطهر ندارد.اما وقتی درستی اینکه بهتوپبستن حرم از این
باغ صورت گرفته را از استاد سیدی سؤال میکنم، با حالتی بینابین تأیید و
ردکردن میگوید: «در جریان بهتوپبستن حرم نیروهای روسی جاهای مختلفی
مستقر شده بودند. شاید چندتا از توپها هم در باغ خونی مستقر بوده است.»
مالک باغ کجاست؟
در
سابقه مالکیت باغ برخی اسناد از مالکیت شخصی به نام «حاج محمدمهدی تاجر
قندهاری» خبر میدهد که با توجه به رویدادهای سیاسی، بعد از آن در اختیار
کنسولگری روسیه به فرماندهی «ژنرال سرکسی میکولوتوف» قرار گرفته است.
استاد
سیدی از زمان رضاشاه مالکیت باغ را بررسی میکند: «آن روزی که ایران
روسها را بیرون کرد، باغ برای مدتی بیصاحب ماند و چون مالکیتش در حکم
بانک استقراضی روس و ایران بود، بعدها به بانک کشاورزی داده شد.»
سیدی
با توجه به اینکه چند سال پس از ثبت باغخونی در فهرست آثار ملی (سال 1379)
بانک کشاورزی به صرافت میافتد ملک ارزشمند خود را پس بگیرد، ادامه
میدهد: «آن زمان بانک کشاورزی با حضور ارگانهای نظامی و انتظامی در باغ
مواجه میشود که به دلایل شرایط سیاسی کشور بعد از انقلاب، این محدوده را
در اختیار گرفته بودند. از آن تاریخ تا امروز تنها بهرهبردار این باغ،
نیروی انتظامی است.»
انتهای خیابان نهم
کنار چادرش را با دست بالا
میگیرد و به سمت باغ اشاره میکند و میگوید: «انتهای خیابان نهم یک باغ
است که از زمان کودکی همسایه دیواربهدیوارش بودیم. زهره حاجی از اهالی
عنصری
11 ادامه میدهد: «آن زمان که مدرسه میرفتیم، بزرگترها ما را از این باغ
میترساندند و میگفتند که اگر از کوچه پشتی(همان عنصری 9) عبور کنید،
روسها شما را میدزدند و در باغ زندانی میکنند. ما همیشه یواشکی از پنجره
خانهمان باغ را تماشا میکردیم.»
وی با اشاره به اینکه داستانهای
دنبالهداری درمورد این باغ میساختیم و هیجان کودکیمان را با زیرنظر
گرفتن باغ تخلیه میکردیم، میافزاید: «شناکردن روسها در استخر وسط باغ را
به یاد دارم. باغ خیلی وقتها خالی بود. حتی برادرانم شبها یواشکی برای
ماجراجویی داخل باغ میرفتند. چندبار هم توپ و دیگر وسایلمان در باغ افتاد
که به کمک طناب داخل باغ رفتیم و آوردیم. اما امروز باغ اسرارآمیز
کودکیمان دورتادورش سیم خاردار دارد؛ اما هنوز هم کنجکاوی درمورد این باغ
برای کودکان این نسل هم هیجانانگیز است.»
یک باغ و چهل قلندر؟!
اگرچه مشهدیها باغخونی در محدوده حرم را باغی عمومی و متعلق به همه
زائران و شهروندان میدانند، اما اولین سند از باغ خونی متعلق به تاریخ
21فروردین 1317 است. در این برگه که در اسناد و املاک مشهد وجود دارد،
مالکیت باغ خونی به نام اداره مالیه شهرستان مشهد به نمایندگی بانک ایران
صادر شده است. بعد از انقلاب در جریان ادغام بانکها و تغییرنامها، بانک
کشاورزی بهعنوان مالک باغ قدیمی مشهد معرفی شد. خروج روسها از باغ خونی و
جریان ورود نیروی انتظامی برای امنیت محله عنصری مرحله جنجالی سرنوشت این
باغ است. سند بعدی که از این باغ در اسناد مشهد موجود است به 13 فروردین 78
برمیگردد که در آن تاریخ بانک کشاورزی از نیروی انتظامی شکایت کرده
است.دادگاه پس از بررسی پرونده در حکمی به شماره دادنامه 105/105 اعلام
میکند: «مالکیت خواهان (بانک کشاورزی) درباره رقبه و قائممقامی این بانک
نسبت به بانک استقراضی ایران و روس برابر با مقررات مالی شدن بانکها و
ادغام برخی از آنها در یکدیگر و همچنین اساسنامه بانک کشاورزی برای
دادگاه محرز و مسلم است که با عنایت به تصرفات خوانده (نیروی انتظامی) در
ملک مورد دعوا برابر با اظهارات نماینده خوانده در دادگاه به خلع ید از
ششدانگ ملک دادخواست اقدام کنند.» این حکم در 31 فروردین همان سال صادر
شد، اما نیروی انتظامی نه تنها زیر بار خالیکردن ملک نرفت، بلکه اقدام به
ساختوساز و حتی تقسیم باغ به دو قسمت مجزا کرد. البته کمی بعد اسناد
غیررسمی خبر از طراحی پروژه بزرگتری میداد که حدود 14طبقه بود و البته
مسئولان نیروی انتظامی در آن تاریخ چنین اقدامی را انکار کردند، اما با
فشار شهرداری که مدعی خرید زمین باغ و بازگرداندن آن به شهروندان مشهدی
بود، این پروژه مسکوت ماند.
بانک کشاورزی عقبنشینی میکند
در بخشی
از اسناد و گفتههای شاهدان موضوع عجیبی عنوان شده است. گویا بانک کشاورزی
در سال 85 به شهرداری که خواهان خرید ملک بوده، نامهای مینویسد که متن آن
این مطلب را بازگو میکند: «بانک ناگزیر است بخشی از باغ را به نیروی
انتظامی واگذار کند تا قسمت اصلی به بانک بازگردانده شود!» البته مسئولان
شهرداری بعد از این ادعای بانک موضوع خلع ید نیروی انتظامی را که ازسوی
شعبه 5دادگاه مشهد صادر شده بود، پیگیری میکنند؛ اما بازهم هیچ اتفاقی
نمیافتد و امروز از تعهد نیروی انتظامی شش سال میگذرد.
مرز ممنوعه!
اینجا
انتهای خیابان نهم است، انتهای کوچههای خاطرات قدیمی شهر، مرز ممنوعه
تاریخ مشهد، باغ خونی. با آنکه این باغ به تاریخ 13 دی ماه 1379 به ثبت
آثار ملی رسیده، کسی حق ورود به آن را ندارد، درهای باغ خونی به روی
مشهددوستان سالهاست که بسته شده. تا جایی که استاد سیدی میگوید: «حتی
فرماندار را به باغ کهن شهر راه ندادند!» نگین باغهای تاریخی ایران، این
روزها فقط به سربازان روی خوش نشان میدهد و کسی از حالوهوایش خبردار
نیست. شهروندان کوچههای مجاور باغ معتقدند، بیشتر درختهای باغ قطع شده و
عمارت ارزشمند آن نیز درحال تخریب است. حتی از برخی فعالیتهای غیرقانونی
در باغ پردهبرداری کرده و اعتقاد دارند نیروی انتظامی آنجا سولههایی بزرگ
ساخته و برای بازداشت خلافکاران از آنها استفاده میکند. درخصوص گفته
شهروندان سرهنگ شوشتری، فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی خراسان رضوی
میگوید: «درختان این باغ قطع نشده و برخی برداشتهای اهالی محله نادرست
است.» از زمان بالا گرفتن جنجال رسمی بر سر باغخونی تاکنون شهرداری تلاش
زیادی برای خرید این ملک کرده، اما گویا سرنوشت این باغ همچنان خون به دل
تاریخدوستان کرده است.
استاد تاریخشناسی مشهد با اشاره به اینکه
اولین بار در سال78 در مجلات خراسانپژوهی مقاله باغخونی به قلم
«حسن علیپور» نوشته شده بود، میگوید: «در زمان چاپ این مقاله عضو انجمن
میراث فرهنگی توس و مشاور علمی این سازمان بودم. میراث فرهنگی همواره یک
انجمن دارد که در راس آن فرماندار، شهردار، آموزشوپرورش و معتمد محلی
فعالیت میکنند. آن زمان در چنین جلسهای موضوع باغخونی و حضور غیرقانونی
نیروی انتظامی در آن مطرح شد و آقای موحدیان، فرماندار مشهد برای بازدید از
محل اقدام کرد.» سیدی که معتقد است اولین برخورد جدی در آن زمان شکل گرفت،
ادامه میدهد: «نیروی انتظامی فرماندار را به داخل باغ راه نداد و با
بالاگرفتن درگیری سرانجام مرز باغ شکست و بازدید انجام شد. اما از همان
تاریخ تا به امروز سر این باغ دعواست.»
عکسبرداری ممنوع!
دستم را
میگیرد و مرا از کنار دیوار پشتبام به سمت مرز باغ هدایت میکند. راه
خیلی خطرناک است و همه جا شاخه درختان مانع از حرکتمان میشود.
زهرا
22ساله از اهالی خیابان عنصری که از ماجراجویی خوشش میآید، میگوید: «آن
طرف را نگاه کن، هر وقت از این جلوتر برویم و دیده شویم. بارها به من تذکر
دادهاند.»
به تابلوی سفیدی که روی سیمخادارها نصب شده، اشاره میکند،
دقت که میکنم، تصویر دوربین ضربدرخورده را نشان میدهد و نوشته شده؛
«عکسبرداری ممنوع!» زهرا با هیجان میگوید: «من خودم چندبار از داخل باغ
عکس گرفتم، تازه از این قسمت با سربازان داخل باغ هم حرف زدهام.»
آنطرفتر عمارت تاریخی باغ را میتوان دید، ظاهرش خیلی آشفته و خسته به نظر میرسد و چند سوله که گویا جزو ترکیب اصلی باغ نیستند!
ضرورت احیای هویت باغخونی
«هیچ
فرقی نکرده!» این جمله معاون میراث فرهنگی خراسان رضوی است. حسن عباسزاده
که اعتقاد دارد حدود سه سال است که کار باغخونی با همین وضع دنبال
میشود، ادامه میدهد: «سه سال پیش با نیروی انتظامی صحبت کردیم. قرار بود
صندوق تعاون ناجا کاری انجام دهد، اما نشد!» او که طرح تبدیل باغ را به یک
مکان گردشگری و خدماتی برای نیروی انتظامی و عموم مردم ارائه کرده،
میگوید: «قرار بود باغ تاریخی مشهد به شهر برگردد و سه روز در اختیار
خانواده نیروی انتظامی باشد و بقیه هفته به عموم مردم اختصاص یابد. حتی
صحبت شد بخشی بهعنوان موزه نیروی انتظامی پیشبینی شود.»
وی که خواستار
احیای هویت باغخونی مشهد است، با بیان اینکه این باغ تنفسگاه بهترین
نقطه شهری پایتخت معنوی ایران است، ادامه میدهد: «این نمونه آخرین باغ
ایرانی مشهد است که متاسفانه کسی فرصت قدم گذاشتن در آن را ندارد!»
عباسزاده
با انتقاد از احداث سولهها، بر ضرورت کاربری موقت آنها تأکید کرده و
ادامه میدهد: «درخصوص این باغ توضیحی ندارم. سولهها باید در کل جمعآوری و
وضعیت نهایی باغ تعیینتکلیف شود. درحال حاضر تنها 20درصد باغ ازسوی
نیروی انتظامی استفاده میشود و این درحالی است که مشهد در محدوده حرم به
شدت با کمبود فضای سبز مواجه است.»
بنای باغ درحال فروپاشی است
از
آنجایی که هیچکس حق ورود به این باغ و خبر قطعی از وضعیت آن را ندارد،
برای تکمیل مستندات سراغ یگان ویژه حفاظت از میراث فرهنگی میروم. سرهنگ
مصطفی شوشتری که اعتقاد دارد چند وقت است از سرنوشت باغ بیخبر مانده،
مصاحبه را به زمانی پس از بازدید موکول میکند. ناگهان فکری به ذهنم
میرسد، از سرهنگ تقاضا میکنم که من هم همراهشان بروم و باغ را از نزدیک
ببینم که البته سرهنگ مرد قانون است و این کار را غیرقانونی میخواند.
پس
از بازدید،سرهنگ شوشتری با بیان اینکه با کمال تأسف ساختمان باغ خونی
درحال فروپاشی است، میگوید: «این عمارت نه بهدلیل سهلانگاری نیروی
انتظامی، بلکه به علت شرایط جوی، مرمت نشدن و قدیمی بودن بیش از اندازه تحت
فشار قرار گرفته و در آستانه تخریب است.»
وی که گزارشی مفصل برای
معاونت میراث فرهنگی سازمان تهیه کرده، از صحبتهایش با سردار اسفندیاری،
جانشین فرماندهی استان یاد کرده و تصریح میکند: «باید سریع به کار این باغ
رسیدگی شود. من اعتقاد دارم لازم است با همکاری همه سازمانها پیش از شروع
بارندگیهای فصلی، بودجه اضطراری تدوین شده و وارد عمل شویم تا بنا آسیب
نبیند.»
سرهنگ شوشتری درخصوص قطع درختان و تخلفهایی که مردم محله از آن
یاد کرده بودند، میگوید: «درختان از سه سال پیش تغییر نکرده است،
شایعهها را نباید دامن زد. در شرایط فعلی مالکیت مهم نیست، صحبت از حفظ
اثر تاریخی است که در وضعیت هشدار قرار دارد!»
گویا شهرداری قصد خرید
این بنا را از روزگاران دور داشته و سرهنگ هم اعتقاد دارد ایده شهرداری در
ایجاد فرهنگسرا و پارک به اهداف این سازمان نزدیک است.
رئیس یگان ویژه
حفاظت از میراث فرهنگی با تأیید بسته بودن در باغخونی در سالهای اخیر به
روی کارشناسان میراث فرهنگی خاطرنشان میکند: «به دلیل نظامی بودن، فرصت
مرمت از این بنا گرفته شده؛ اما امروز باید به دادش برسیم. در جلسههای
آینده نقطهنظر کارشناسان میراث فرهنگی را برای سرنوشت این باغ بررسی
خواهیم کرد.»
حکایت همچنان باقی...
اگرچه این روزها خون به دل باغ
تاریخی شهرمان شده، اما گویا دلسوزی مسئولان تنها یک طرف ماجراست؛ چراکه
باوجود گفتهها و شنیدهها نیروی انتظامی پلاکهای انتهای باغ در کوچه
مجاور را خریده و برنامه ساختوسازرا در پیش گرفته است. بانک کشاورزی هم که
اصلا معلوم نیست کجای ماجراست و منتظر است تا دیگران ملکش را تعیینتکلیف
کنند. اما همه این موارد درحالی است که باغخونی با مساحت 7هکتاری در فاصله
500متری حرم مطهر با بنایی به قدمت 200سال، گوهرگرانبهای ایران محسوب
میشود، باغی که در هر شهر و دیاری باشد، نگین نقشه گردشگری خواهد شد؛ اما
در این شهر حتی ساکنان محدوده حرم هم این باغ را نمیشناسند! امروز پرونده
باغ میراث قدیمی مشهد بین چند سازمان باز شده و کسی حواسش به حال وخیم باغ و
فرصت اندکش برای نفسکشیدن نیست. اگرچه براساس مستندات اول و آخر این
پرونده برای متولیان امر، مشخص است، اما به نظر میرسد حکایتهای پشت پرده
همچنان باقی است.
واقعا چرا باید مشهد اینجوری باشه. ما پارسال عید بعد کلی جست و جو پیداش کردیم و بجای باغ با سردر یک پایگاه نظامی روبرو شدیم! تاسف...