در روزگاری دور،شماری از دهگانان ایرانینژاد در «توس» (مشهد امروزی) زندگی میکردند. (در نمای زیر گستره ی تاریخی-جغرافیایی توس کهن را می توانید ببینید. )
در آن زمان دهگانان دستهای ارجدار و توانگر بودند. آنها میتوانستند از راه درآمد بدست آمده از زمینهای کشاورزی خود زندگی خوبی توام با آسودگی داشته باشند. آنها دلبستهی فرهنگ و هنر هم بودند و به آیینها و فرهنگ ایرانیان باستان عشق میورزیدند. اینان ، روایتهای تاریخی و سرگذشت پیشینیان را سینه به سینه از پدر به پسر ،پشت اندر پشت پاس میداشتند و بیشتر از هر ایرانی دیگری، از افسانههای کهن ایران آگاهی داشتند. در سال 329 یا 330 هـ. ق، در میان این انسانهای نژاده و میهنپرست، کودکی زاده شد که پسترها یکی از بزرگترین شعرای ایران زمین شد. فردوسی در چنین محیطی پرورش یافت و عشق به نژاد ایرانی و آب و خاک میهن و علاقه به نیاگان خود را در خانواده آموخت.زمانی که هنوز بهار جوانیاش نگذشته بود، آوازهی شاعری درباری به نام «دقیقی»، در خراسان پیچید. در آن سالها دقیقی بخش کوچکی از افسانههای گذشته ایران را به نظم درآورده بود و میخواست، این کار را پی بگیرد؛ ولی پس از چندی از برای بدخویی و بدرفتاری با بندهی خویش، به دست وی کشته شد. پس از مرگ دقیقی، فردوسی- که در آن زمان چهل سال بیشتر نداشت- به پشتگرمی یکی از دوستانش و پشتیبانی کنارنگ فرهیخته و فرهنگدوست توس-امیر منصور عبدالرزاق توسی-بر آن شد کار نیمه کارهی دقیقی را سامان بخشد و از همان زمان آغاز به سرودن «شاهنامه» کرد.شاعر شاهنامه، چهل سال از عمر خود را برای به نظم درآوردن داستان پهلوانان و شاهان گذشته ایران هزینه نمود. همانگونه که در آغاز گفتیم، فردوسی از دهگانان و دارایان توس بود، ولی در پایان سرودن شاهنامه، بر اثر گذشت زمان و خشکسالیهای پیاپی و هزینهکرد داراییهایش در راه سرودن شاهنامه ، دارایی خود را از دست داد. در آن زمان، آوازهی شاهکار او حتی پیش از اینکه به دست سلطان محمود برسد، در همه ایران پیچیده بود و بسیاری از دانشمندان و بزرگان نسخههایی از شاهنامه را در دست داشتند، ولی هیچکس به یاری این شاعر دلسوز نشتافت و او در زمان پیری، درمانده و تهیدست شد.فردوسی برای اینکه از مستمندی و تنگدستی رها شود و از برای آنکه در پایان زندگانی خویش، دارایی برای گذران زندگیاش به دست آورد، بر آن شد، شاهنامه خود را به نام سلطان محمود کند، اما به دلیل رشک برخی از شاعران درباری، محمود، شاهنامه را با آن همه زیبایی و سترگی درنیافت و پاداشی که سزاوار رنج و کوشش چهل سالهی فردوسی باشد، به او داده نشد.در فرجام فردوسی، با دلی پر از درد و ناامیدی ، با روانی رنجیده و با دستانی تهی به توس- زادگاه خویش- بازگشت.او سالهای واپسی زندگانی خود را با بدبختی، بیماری وتهیدستی گذراند.خراسان و توس در زیر مورزهی سربازان و سم اسپان لشکر ترکان لگدمال میشد و شاعر رنجدیدهی ما سرانجام در 411 هـ. ق، در هشتادسالگی، جان به جان آفرین باز داد.آرامگاه فردوسی بزرگ همینک در شهر مشهد، زیارتگاه ادب دوستان و شیفتگان زبان و ادبیات دری یا تاجیکی یا فارسی است. و همه روزه چه بسیار شیفتگانی که پس از شستن گرد و دولخ سفر از رخسار، سر بر آستان این بزرگمرد زندهگر فرهنگ ایران و ایرانی می سایند و با دلی سرشار از امید به آیندهی این سرزمین که در پس گذر سدههای دراز، توانسته است،سترگانی چونان فردوسی را در دامان خویش بپرورد. به شهر و دیار خویش باز میگردند.و چه بسیار بیگانی که پرسنگها راه را از آن سوی این کرهی خاکی درمینوردند.تا دمی را در کنار آرامگاه این ابرمرد جهانی -که اندیشههایش از باختر تا خاور و از اپاختر تا نیمروز گیتی گسترش یافته است- بیاسایند.
رونق کسب و کار شما با ثبت تبلیغ در سایت بزرگ بازار آنلاین
جهت تبلیغ رایگان کالا و خدمات خود فقط کافیست در سایت عضو شوید و در عرض چند دقیقه تبلیغات دلخواه خود را در سایت بازار آنلاین قرار دهید.
در صورت داشتن سایت قرار دادن لینک ما در سایت شما باعث افزایش ترافیک و رتبه سایت شما نیز خواهد شد.
www.bazareonline.ir