دمی با رسانهی به اصطلاح ملّی / محسن رحیمی
تلویزیون دولتی ایران یا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، که گردانندگانش آن را « رسانه ملی!» میدانند و مینامند، اکنون بزرگترین و فراگیرترین رسانه در ایران است.
دامنه تاثیرگذاری آن در سویههای گوناگون زندگی ایرانیان از هر دستگاه و سازمان فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و .... دیگر بیشتر و آشکارتر است. کوچکترین رفتار،کردار و گفتاری که در آن به نمایش درمیآید، چیزی نمیگذارد، که بازتاب آن را در تک تک افراد جامعه ایرانی میبینیم. در اینجا نمیخواهم به تاثیرهای سیاسی و اقتصادی و ... این «رسانه فراگیر1» بپردازم. و تنها به تاثیری که این رسانه در زمینه زبان ملی ایرانیان دارد، میپردازم. پیشتر گفته شد که تاثیرگذاری صدا و سیما از هر دستگاه و سازمان فرهنگی کشور بیشتر است، که برآیند طبیعی آن باریک بینی بیشتر گردانندگان آن است، نه ولنگاری و بی قیدی آنان.
اگر فرهنگستان زبان و ادب پارسی،بهترین برابرها را برای واژگان بیگانه بسازد، که برآیند ساعتها کوشش شماری از فرهیختگان این سرزمین است؛ تا به تایید و کاربرد صداسیماییان نرسد، در جامعه نه تنها کاربردی نمییابد که با خندهی و مسخرهی مردم هم روبرو میشود، اما بیمعناترین و سخیفترین واژههایی که نقشآفرینان صداسیما بر زبان میآورند، چند ساعت پس از پخش برنامه بر زبان کوچک و بزرگ جاری میشود. فِرت،خفن،سوپرگل،،فلاشبک،کُنداکتور،آیتم،لوکیشن،ری اَکْشِن؛تنها نمونهی کوچکی از شاهکارهای صداسیما است. اما در این روزها شاهد بیتوجهی هر چه بیشتر گردانندگان این رسانه نسبت به زبان رسمی کشور هستیم.
نیمروز شنبه 24 مرداد 88 ، در یکی از برنامههای خانوادگی تلویزیون، با شنیدن جملهی « آیتم بعدی یه کلیپه» [بخش بعدی یک نماهنگ است2]،از جا میپرم. پس از پخش همین کلیپ مورد نظر، مجری گرامی میگوید: « میخایم یه ارتباط بگیریم»[میخواهیم یک ارتباط برقرار کنیم]، چند لحظه پس از برقراری ارتباط، صدا قطع میشود،مجری میگوید:«صدا رو ندارم». ارتباط قطع میشود.مجری میگوید:«چند تا از تلفونای شما رو که قبلا ضبط و ادیتedit شده میشنویم. چون بعضی از تلفونا شما دیس اوت؟بود!!!».
ساعت یک و نیم برنامهی آشپزی «بهونه»!؛آشپز محترم،آموزش بِنانا اِسپِلت bananasplate میدهد. و
«موزو گِریلGrill میکنه». و پس از آن شیک کارامل chicCaramel درست میکنه. و چندین واژهی فرنگی دیگر که همگی در فارسی برابر دارد،مثل نقل و نبات،به کار میبرد. البته ما انتظار نداریم که به جای فر از تاون،گرمخانه(در برخی مناطق ایران کاربرد دارد) و داش(در خراسان به تنور و کوره و فر،داش میگفتند،که واژهای کهن است)- استفاده کند، چون این واژهها هیچکدام در لهجه تهران کاربرد ندارد. اما به جای«مرسی از ای میلاتون» که میتواند، بگوید: سپاسگذار/ممنون/متشکر/ از رایانامههاتان.
ساعت 22 شب، مجموعه «جولی لسکو» که به سریال«کمیسر لسکو» ترجمه شده است. زبان این مجموعه فرانسهای است و فرانسویمآبی مترجمان کمدانش آن را از همان نام مجموعه میتوان دریافت.
دستورزبان برگردان مجموعه هم به شدت از زبان فرانسه تاثیر پذیرفته که البته برای مخاطب عام چندان قابل لمس نیست. واژههای بیگانه در این مجموعه هم با وجود داشتن برابر مناسب فارسی به کار میرود.
- اکیپ خوبی دارم.
-ماشینش ایربگ هم نداره.
-اگه شما برین کمیسر دیگهای میاد اینجا.
-براشون فکس کردم.
- مبتلا به اسکیزوفرنی است.
- مرسی از تلفونتون.
- و ....
و این سرانجام گذراندن یک روز در پای رسانهی به اصطلاح ملّی و ویرانگریهای آن بود. که به نظر من از هر رسانهی دیگری ناملّیتر و آسیبزاتر است. این تبری که تلویزیون به ریشهی زبان کشور میزند. از هر رسانهی دیگری، چه داخلی و چه خارجی برندهتر است.3 و روشن نیست که با پیگری همین سیاست تا چند دههی آینده چه بلایی بر سر زبان فارسی بیاید.
1- نام بهتر و درست تر، صدا و سیما. بگذریم از اینکه خود من که چیزی از ملیت ایرانی در این رسانه ندیدم.
2- این جمله افزون بر بیگانه بودن، عیبی دیگری هم دارد و آن نامفهوم بودن آن برای غیر اهل تهران و کهنسالان است.
3- تلویزیونهای فارسیزبان لوسانجلسی در به کاربردن درست زبان فارسی دقت بسیار بیشتری میکنند.