«فارسی مشهدی»؛ در گفتگو با دکتر تقی وحیدیان کامیار وقتی صحبت از گویش اصیل فارسی دری میشود، پیش از همه نام خراسان، بلندمرتبه و بشکوه به گوش میرسد. تاریخ و ادب فارسی مدیون نام بزرگانی است که از خطه خراسان، قد برافراشتهاند. آثار بزرگ ادبیات کلاسیک همچون اشعار رودکی، فردوسی، عطار، خیام، اسرارالتوحید، تاریخ بیهقی، سفرنامه ناصرخسرو و... در خراسان نوشته و جاودانه شدهاند.زبانشناسان معتقدند خاستگاه ادبیات و زبان فارسی دری، خراسان و توس سابق یا همان مشهد امروز است، با این نگاه، شناخت ادبیات فارسی جدا از شناخت گویش و لهجه مشهدی نیست.«گویش مشهدی» یا «فارسی مشهدی» را میتوان از گرانبهاترین گنجینههای اصیل ایرانی دانست. شاهد این ادعا، حجم زیادی از افسانهها، اشعار حماسی و پهلوانی است که از این منطقه برخاسته است و به همین دلیل در گویش مشهدی، لغات اصیل فارسی موج میزند. 
اما بهراستی چرا این لهجه با اصالت و دیرینه، امروزه، تا این مورد بیمهری مشهدیها قرار گرفته است؟ نویسندگان ادبیات داستانی، شاعران و هنرمندان، چند اثر با لهجه مشهدی به یادگار گذاشتهاند؟ چطور میتوان با توجه به ظرافتها و ظرفیتهای زبانی و فرهنگی این لهجه، توجه هنرمندان و علاقهمندان را به این مقوله معطوف کرد؟ جایگاه کلمات مشهدی در میان نسل امروز کجاست و چه افقهای جدیدی را برای انتشار و حفظ این یادگار فرهنگی تبیین کردهایم؟ این نوشته تنها به طرح سئوال و پرسشهایی از این دست اکتفا میکند و کوشیده در این راستا نظرات یکی از استادان زبانشناسی را جویا شود؛ دکتر تقی وحیدیان کامیار متولد 1313 در محله پاچنار مشهد است. ارادت خاصی به فارسی مشهدی دارد و اخیرا کتابی نیز در همین زمینه به چاپ رسانده است. گفتگوی شهرآرا را با نویسنده کتابهای «دستور زبان فارسی»، «وزن و قافیه شعر فارسی»، «بدیع از دیدگاه زیباییشناسی» و... میخوانید: *** استاد! بفرمایید خاستگاه زبان فارسی کجاست و لهجه خراسانی چقدر به زبان معیار نزدیک است و اصولا چه تفاوتهای آوایی، واژگانی، بین گویش خراسانی با زبان معیار وجود دارد؟ «فارسی مشهدی» با «فارسی معیار» تفاوت چندانی ندارد. چون خاستگاه زبان فارسی خراسان است. زبانشناسان بنا به استناد کتیبههای ساسانیان معتقدند خاستگاه زبان فارسی، فارس است. دلیلشان این است که ساسانیان کتیبههایشان را هم به زبان فارسی، هم به یونانی و هم اشکانی نوشتهاند. البته من نظر زبانشناسان خارجی را رد کردهام. اشکانیان بعد از 2 یا 3 قرن زبان اشکانی را رایج کردند. این زبان به دو گونه نوشتاری و گفتاری رایج بود. همیشه هم فارسی نوشتاری قدیمیتر است تا فارسی گفتاری. ساسانیان وقتی میخواستند به زبان اشکانی کتیبه بنویسند، با دو فارسی مواجه شدند و چون فارسی نوشتاری ارزش بیشتری دارد از فارسی نوشتاری اشکانی استفاده کردند. ساسانیان البته همان زبان معیار را یاد گرفتند. ببینید انوشیروان میگوید: «هر که روذ، چرذ، هرکه خسبد خواب بیند». اما درباره تفاوت آوایی و واژگانی که پرسیدند اضافه کنم: فارسی خراسانی معیار است. البته بیشتر از نظر تلفظ نه از نظر قواعد. مثل مِدِنُم، موُخوام. موُروم. شناسهها اندکی با معیار تفاوت دارد. اما تمام زمانهای فعلی که در زبان معیار هست در زبان مشهدی هم هست. مضارع اخباری ما بر آینده دلالت میکند که این قضیه در زبان مشهدی هم وجود دارد و رعایت میشود. برای همین نزدیکی است که ادبیات کلاسیک و متون کهن نزد مردم خراسان قابل فهمتر و ملموستر است نسبت به مردم دیگر دیار مثلا یزدیها یا اصفهانیها؟ بله، مثلا همین لهجه یزدی، گونهای از فارسی است اما با فارسی معیار تفاوت دارد. آیا از نظر زبانشناسان مرز بین گویش و لهجه مشخص شده است؟ بسیاری لهجه را با گویش یکی میدانند، این درست است؟ بین لهجه و گویش در فارسی تفاوت دقیقی گذاشته نشده است. به همین دلیل من نمیگویم گویش مشهدی میگویم «فارسی مشهدی». تفاوت گویش، لهجه، گونه و... خیلی واضح مشخص نشده است. آیا تمام زبانهای دنیا لهجه دارند؟ آیا لهجه خوب و بد وجود دارد؟ در جایی خواندم که از نظر زبانشناسان، کاملترین و از نظر منتقدان، زیباترین لهجه و گویش در خراسان، متعلق به نیشابوریان است. آیا به لحاظ زبانشناسی این قضیه درست است؟ از لحاظ زبانشناسی، هیچ لهجهای به هیچ لهجه دیگر برتری ندارد. البته در کتاب «احسنالتقاسیم» که یک جغرافیدان آن را نوشته، آمده است؛ «بهترین فارسی، فارسی مرو و بلخ است -که با فارسی تیسفون یکی بوده است- بعد نشابور است و توس». قبل از سلطه ساسانیان به شرق، مردم چه نوع گویشی داشتند؟ مردم از فارسی دری استفاده میکردند. این زبان بین مردم مرسوم بوده است اما زبان رسمی نبوده، بعد از ساسانیان فارسی دریزبان رسمی شد. و اولین کسی که زبان محاوره را به زبان رسمی ادبیات تبدیل کرد، رودکی بود. زبان رودکی برای کسانی که فارسیدری را میشناسند کاملا مفهوم است، بهخصوص خراسانیها که با فارسیدری مأنوسند، اشعار رودکی را بسیار خوب درک میکنند. در ایران بعد از اسلام زبان رسمی چه بود؟ بعد از اسلام، فارسیدری زبان رسمی بود. یعنی همان که در دربار ساسانیان مورد استفاده قرار میگرفت. عنوان «دری» از درباری گرفته شده است یعنی زبان مرسوم در دربار. مکاتبات اداری و رسمی به آن زبان صورت میگرفت. چنین چیزی با همه تسلط اعراب به فرهنگ، تمدن و زبان ممکن است؟ ببینید تمام حکومتهای بعد از سامانیان، ترک و مغول هستند، حتی قاجاریه که ترک هستند. اما همه اینها فارسی را یاد میگرفتهاند. هیچکدام نتوانستهاند زبان خودشان را به مردم تحمیل کنند. زبان عربی به مصر رفت و زبان مصریان را تغییر داد. اما به ایران آمد و هیچ تغییری ایجاد نکرد. البته تغییر در واژگان اتفاق افتاد اما در قواعد نه! غزنویان و مغولها هم نتوانستند زبان ما را تغییر دهند. زبانفارسی به هند رفت و بدون هیچ الزامی ایالت به ایالت پذیرفته شد و مورد استقبال قرار گرفت. این مطلب خیلی مهم است. انگلیسیها که به هند آمدند با زبان فارسی درافتادند.پادشاهان عثمانی هم فارسیزبانان اصیلی بودند. نظامی گنجوی زبان فارسی را از گنجه یاد گرفت. زبان فارسی در منطقه وسیعی از آسیا جریان داشت.مولف «شعر و لهجه»، «شبلی نعمانی» که هم به هندی و هم عربی و هم فارسی مسلط بوده است، میگوید: «در کدام زبان میتوانیم معادل کلمه «کرشمه» را پیدا کنیم؟!» با توجه به ظرفیتها و ظرافتهای زبانی و زیر و بمها و آوایش واژهها در زبان خراسانی، چرا در دوره معاصر و در بین نسل امروز، لهجه خراسانی این همه مورد بیمهری قرار گرفته است؟ به هر حال زبان و لهجه را کمی دست کم میگیرند. علت این است که چون زبان معیار در مرکز تلفظ میشود، میگویند لابد بهتر است چون مرکز همه چیزش بهتر است. البته یک مسئله اصلی، کارهای مرحوم «میرخدیوی» است. او که در رادیو بود، همیشه از زبان پیرزنی اُمّل صحبت میکرد و چون سالها در رادیو صحبت میکرد، مردم با لهجه مشهدی به یاد او میافتند و لذا کمی زده شدهاند. هنرمندان معاصر در مشهد چه کارهایی برای حفظ این میراث بزرگ فرهنگی انجام دادهاند؟ اخوان کمی از لهجه مشهدی استفاده کرده است. ما نوشتههای زیادی به لهجه سبزواری، نیشابوری، تربتی و... داریم اما به فارسی مشهدی نداریم. بهار هم تعدادی شعر مشهدی دارد: «ما همو داش غلوماییم که به جنگ اُروسا چار دمل ساخته بودم خودمار به مثال خروسا یا شعر امشو در بهشت خدا وایه پندَری ماه رِ عروس منن شو آرای پندری... همچنین شعر «یرگه کار مو و تو دره بالا میگیره» از استاد عماد...؟ بله، خود من هم سالهاست دارم کار میکنم. هر جا کلمه مشهدی بشنوم یا خودم به ذهنم برسد سریع یادداشت میکنم و مرتب تعدادی به آنها اضافه میشود. تحصیلکردهها باید در دانشگاه از این لهجه استفاده کنند. چه اشکالی دارد که ما در دانشگاه، «گاهی چند دقیقهای هم سر کلاسها، مشهدی گپ بِزِنم»؟! |