شهداد حیدری
آنجلوپیه
مونتسه- ایرانشناس ایتالیایی- در یکی از شمارههای سال ۱۳۵۸ مجلهی
«آینده»، که به مدیریت ایرج افشار چاپ میشد، خبر شادیبخش پیدا شدن
دستنویسی بسیار کهن از شاهنامه را منتشر کرد. مونتسه تاریخ نگارش دستنویس
نویافتهاش را سال ۶۱۴ مهی خوانده بود. از اینرو، او توانسته بود کهنترین
دستنویس شناخته شدهی شاهنامه در جهان را بیابد. این دستنویس که از آغاز
تا نیمههای شاهنامه (پادشاهی کیخسرو) را دربر دارد، در کتابخانهی موزهی
فلورانس ایتالیا نگهداری میشد، اما چون با کتابی دیگر صحافی شده بود، تا
آن زمان کسی پی نبرده بود که دستنویسی از شاهنامه است.
پیدا شدن دستنویس موزهی فلورانس، بایستگی ویرایش دوبارهی شاهنامه را
گریزناپذیر میساخت. چرا که مهمترین ویرایش شاهنامه، که به نام «چاپ مسکو»
شناخته میشد، برپایهی دستنویسی فراهم آمده بود که ۶۰ سال پس از دستنویس
موزهی فلورانس نوشته شده بود. از همان زمان دکتر جلال خالقیمطلق-
شاهنامهشناس برجسته و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هامبورگ آلمان-
نسخهبرگردانی از دستنویس فلورانس را فراهم آورد و پس از سنجش آن با ۴۵
دستنویس دیگر، دفتر نخست شاهنامهی ویراستهاش را، هشت سال پس از پیدا شدن
دستنویس فلورانس، در سال ۱۳۶۶ و در نیویورک منتشر کرد. انتشار هفت جلد دیگر
شاهنامه، بیست سال به درازا انجامید (دفتر هشتم، ۱۳۸۶). محمود امیدسالار و
ابوالفضل خطیبی، همکاران خالقیمطلق در ویرایش جلدهای ششم و هفتم شاهنامه
بودند.
انتشار شاهنامهی ویراستهی خالقیمطلق از همان آغاز پرسشی را پیش روی
دوستداران شاهنامه گذاشت که هنوز هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است: آیا
شاهنامهی خالقیمطلق برتر از دیگر ویرایشهای شاهنامه است؟ شاهنامهشناسان
به چنین پرسشی، پاسخ یکسانی نمیدهند. برخی خردهها از کار خالقیمطلق
میگیرند و کاستیهای ویرایش او را برمیشمارند و گروهی نیز کار او را برتر
از ویرایشهای دیگر میشناسانند.
خطیبی:شاهنامهی خالقی، باریکبینانهترین متن ویرایششده شاهنامه است
یکی
از هواخواهان پرشور شاهنامهی خالقیمطلق، که خود از همکاران او بوده است،
ابوالفضل خطیبی است. هنگامی که از خطیبی میپرسیم: شاهنامهی خالقیمطلق
چه ویژگی دارد که آن را برتر از ویرایشهای دیگر شاهنامه میشناسید؟ پاسخ
میدهد:«نکتهی مهمی که تا پیش از شاهنامهی خالقی در پژوهشهای متنشناسی
شاهنامه به آن پرداخته نشده بود، بررسی و ارزیابی نسخههای شاهنامه بود.
نزدیک به هزار نسخهی خطی از شاهنامه در کتابخانههای جهان نگهداری میشود.
کاری که خالقی کرد اینگونه بود که از میان نسخههای گوناگون شاهنامه،
پنجاه نسخهی کهن را برگزید. اما نمیتوانست هر پنجاه نسخه را پایهی
ویرایش شاهنامه قرار دهد. این شدنی نبود و به اندازهی دو نسل زمان
میبُرد. پس ناگزیر از این پنجاه نسخه، شانزده نسخه را که کهنترین و
استوارترین بودند، برگزید. از همه باارزشتر این که خالقی از نسخهی
فلورانس هم بهره برد، که تاکنون هیچ ویراستار شاهنامهای آن را به کار
نبرده است. ویژگی دیگر ویرایش خالقیمطلق سختگیری اوست بر سر بیتهای
افزوده. این بیتها به فراوانی در چاپ مسکو دیده میشود. اما در ویرایش
خالقی به کنار نهاده شدهاند. از اینرو بدون آنکه بخواهم تلاش و کوشش
دیگر ویرایشگران شاهنامه را نادیده بگیرم، باید بگویم متنی که خالقیمطلق
از شاهنامه فراهم کرده است، دقیقترین و باریکبینانهترین متن انتقادی
شاهنامه است.»
رواقی: من چاپ مسکو را بهتر از ویرایش خالقیمطلق میدانم
اما دکتر علی رواقی- شاهنامه و واژهشناس- تا بدین اندازه خوشبین
نیست. هنگامی که از او دربارهی شاهنامهی خالقیمطلق میپرسیم،
میگوید:«آقای خالقیمطلق شیوهای را پیش گرفتهاند که خود نام آن را
“شیوهی انتقادی- تحقیقی” گذاشتهاند. اما این شیوه بستگی به دانشهای
گوناگونی دارد. به سخن دیگر، تنها و تنها شناخت متن شاهنامه نیست. باید
شاهنامه را با همهی متنهای همروزگارش سنجید. این کار نیاز به دانش
گونهشناسی دارد. دشواری اینجاست که آقای خالقی نگاه علمی و گویششناسی
نداشتهاند. کسی که در زمینهی ویرایش متنهای کهن کار میکند، باید
گونههای زبان فارسی را بشناسد تا بتواند کار ارزشمند و علمی انجام دهد.
آشنایی آقای خالقیمطلق با دانش گونهشناسی کم است. از اینرو من چاپ مسکو
را بهتر از چاپ خالقیمطلق میدانم.»
کزازی: هنوز نیاز داریم که شاهنامه را ویرایش کنیم
هنگامی
که دیدگاه دکتر جلالالدین کزازی دربارهی شاهنامهی خالقیمطلق را
میپرسیم، میگوید:«ما هنوز به نوشتهای که بتوانیم آن را سنجیدهترین و
ویراستهترین متن شاهنامه بدانیم، دست نیافتهایم. متنهای شاهنامه که
تاکنون به چاپ رسیده است، هر کدام از دیدی ارزشمند و کارآمد است. برای
نمونه متنی که در مسکو چاپ شده است از اینرو که نخستین متن ویراسته به
شیوهی نوین است، ارزشمند است. یا متنی که آقای خالقیمطلق به چاپ رسانیده
است، از این دید که بر پایهی دستنویسهای بسیاری فراهم آمده است، متنی است
که به کار شاهنامهپژوهان و شاهنامهشناسان میتواند آمد. پچینها
(:نسخهبدلها) را در این ویرایش به آسانی میتوان یافت. اما هنوز ما نیاز
داریم که متن شاهنامه را ویرایش کنیم. زیرا برنویسان کمتر پایبند متن
نخستین شاهنامه بودهاند. شاید هرگز به متنی که از دید پچینشناسی هیچ چند و
چونی در آن نباشد، نرسیم. اما به هر روی باید بکوشیم که سنجیدهترین و
پذیرفتنیترین متن را برپایهی دانشهای ادب، از شاهنامه به دست بدهیم. اما
همچنان چند و چون دربارهی متن شاهنامه خواهد پایید.»
دکتر عزیزاله جوینی- ویراستار شاهنامه و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه
تهران- نیز با آن که میگوید خالقیمطلق در گزینش واژگان شاهنامه از میان
دستنویسهای گوناگون، در بیشتر جاها راه درستی رفته است، اما هنگامی که از
او میپرسیم: ویرایش خالقیمطلق را چگونه ارزیابی میکنید؟ پاسخ
میدهد:«کار خالقی خوب است. اما بدخوانی زیاد دارد. من تا پادشاهی کیخسرو
را ویرایش کردهام، خالقی بیش از صد بدخوانی دارد. نخواستم آنها را جدا
کنم و یکجا بیاورم. اما در پانوشت ویرایشی که از شاهنامه به دست دادهام،
همه را آوردهام.»
آیدنلو: شاهنامهی خالقیمطلق علمیترین ویرایش شاهنامه است
پرسش
خود را با دکتر سجاد آیدنلو- استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور
ارومیه- که پژوهشهای دانشورانهای دربارهی شاهنامه انجام داده است،
درمیان میگذاریم. او میگوید:«همهی چاپهای شاهنامه سزاوار ارجگزاری
است. اگر آن کوششها و نکتهبینیها نبود، ما امروز به متن کم و بیش نزدیک
به متن پایهای شاهنامه نمیرسیدیم. اما پیداست که همهی ویرایشهای
شاهنامه هرگز همپایه نیست. از دید من، ویرایش دکتر خالقیمطلق و
همکارانشان از شاهنامه، علمیترین ویرایش شاهنامه است. البته سخن من به
این معنا نیست که همهی ضبطهای چاپ خالقی درست است. باید شاهنامهپژوهان
با نقدهای باریکبینانه پیشنهادهای خود را در میان بگذارند تا متن کم و بیش
پایانی شاهنامه فراهم بشود.»
سرانجام باز از ابوالفضل خطیبی میپرسیم: آیا میتوان گمان بُرد که با
انتشار شاهنامهی خالقیمطلق، دورهی ویرایشهای شاهنامه به پایان رسیده
است؟ خطیبی با پافشاری بسیار میگوید:«بله؛ سالیان سال است که به کار
ویرایش شاهنامه پرداخته شده است. براستی اکنون زمان آن رسیده که به کارهای
دیگر شاهنامهشناسی بپردازیم. کارهایی همانند موشکافی داستانها و اساتیر
شاهنامه و ویژگی آنها. تا کی بیاییم دوباره دستنویسها را زیر و رو کنیم؟
خالقیمطلق یکبار برای همیشه دستنویسها را دیده است. با ویرایشی که او از
شاهنامه به دست داده، دیگر نیازی به دوباره کاری نیست و یک گام پایهای در
متنشناسی شاهنامه برداشته شده است.»
با این همه، پس از چاپ شاهنامهی خالقیمطلق، ویرایشهای دیگری از شاهنامه
منتشر شد (همانند: شاهنامهی ویراستهی مصطفی جیحونی- ۱۳۷۹). بدینگونه
ویرایش شاهنامه، که گمان میرود داستانی پایانناپذیر شده است، ادامه یافت.
پس این پرسش همچنان بیپاسخ میماند که آیا هیچ چاپ شاهنامهای نمیتواند
ویرایش پایانی شاهنامه شناخته شود و باید چشم به راه ویرایش استوارتری از
شاهنامه بود؟ گمان میرود که پاسخ این پرسش نیاز به بررسی باریکبینانهی
همهی ویرایشهای شاهنامه دارد.
|