اسفندگان، جشن زنان

رویترز: ولنتاین درتهران،از بسیاری از پایتختهای اروپایی باشکوه تر گرامی داشته می شود!

  روانشاد دکتر پرویز رجبی

1-مقدمه:شاید در میان جشن‏های ایران باستان،هیچ جشنی به اندازهء اسفندگان، آخرین جشن از جشن‏های ماهانه،عاری از منبع تحقیق نباشد.پرداختن به اسفندگان‏ بیشتر از این روی حائز اهمیت است،که این جشن،جشن زنان است.

اسفند در آیین زرتشت مظهر بردباری و تواضع اهورمزدا است و تخصیص اسفند روز اسفندماه به جشن«روز زن»ایران باستان،حکایت از توجه ایرانیان باستان و پیامبرشان، زرتشت،به زنان دارد.

در این بررسی،که به خاطر فقدان منبع،بسیار کوتاه خواهد بود،می‏کوشیم،با این جشن آشنایی بیشتری پیدا بکنیم.

2-واژهء اسفند:«سپنتا آرمتی» Spe?ntaa?mati (-آرمئیتی ?armaitr? ) ترکیبی از سه جزء«سپنته» Spe?nta (به صورت مؤنث- Spe?nta? )،یعنی پاک و نا- -اکنون بر پایهء آن‏چه گفته شد،فراخوان خود را از برادران ارجمند یهود بازگو می‏کنم.سازمان سهیونیسم و دولت اسرائیل برای خودشان هیچ دردی را درمان نکردند چه رسد برای من و شمای ایرانی.«میهن‏پرستی دوگانه»محال است.بیایید این ایران‏ گرامی را از آن خود بدانید و در خوب و بد آن با ما انباز گردید.ما برای ساختن ایرانی‏ آزاد وآباد حقا و واقعا و به‏ویژه به یاری شما اقلیت‏های قومی و نژادی و قبیله‏ای و طایفی نیاز داریم.بیایید باهم برادرانه بنشینیم و دردهامان را در میان بگذاریم و پس از هم‏اندیشی و گفت‏وگوهای بسنده،آن راه گشایشی را که بهترین است،برگزینیم.من‏ از گردانندگان مجلهء«چیستا»و کارگزاران دولت جمهوری اسلامی(به‏ویژه وزارت ارشاد خود را در میان بگذارند.از روزنامه‏ها،مجله‏ها و گاهنامه‏های ایران نیز خواهش می‏کنم‏ با گسترده‏اندیشی،مجال باز شدن روی دمل را بدهند.یقین بدانید که تالی فاسدی نخواهد داشت.یقین بدانید که سهیونیان سخنی برای گفتن ندارند مگر از قبیل آن‏چه خداوند در قرآن می‏فرماید:

او کسراب بقیعة یحسبه الظمآن مائا حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجد اللّه عنده فوفاه حسابه‏ و اللّه سریع الحساب.

آلوده(-مقدس)،و«ارم» are?m ،یعنی درست و به جا(-همان خودش!)،و«متی» mati (از ریشهء مصدری«من» man -اندیشیدن).

به این ترتیب«سپنتا آرمتی»(>سپندا آرمتی‏>سپندار متی‏>سپندارمت‏> سپندار مذ[فارسی نو]>اسپندار مذ>اسپند>اسفند)یعنی اندیشهء درست پاک(- اندیشهء نیک-سازگاری-بردباری-فروتنی مقدس)1.

3-اسفند در گاثاها:چون هنوز از وجود و نقش هفت امشاسپند پیش از زرتشت، که پیامبر ایران باستان در سرودهای خود به آن‏ها اشاره می‏کند،اطلاع چندانی نداریم‏2، ناگزیر بهترین نقطهء شروع برای آشنایی با این امشاسپندان سرودهای خود پیامبرند.

زرتشت در گاثاها 18 بار رسما از اسفندارمذ یاد می‏کند.از مجموع این اشاره‏ها چنین برمی‏آید،که آرایش بهشت نکاستنی با اسفندارمذ است‏3.اسفندارمذ سازندهء جانوران‏ است‏4و سرگردانانی را،که هنوز درست از نادرست تشخیص نمی‏دهند،یاری می‏کند5. و حتی زرتشت از او می‏خواهد،که در روز رستاخیز در آمرزیده شدن او(و پیروانش) (1)-در حالی‏که در صحاح الفرس محمد بن هندو شاه سمرقندی از سدهء هشتم هجری،مانند بیشتر ماه‏های دیگر،اشاره‏ای به اسفند نشده است،ابو خلف تبریزی در برهان قاطع(1062 شمسی باشد.و نام روز پنجم از ماه‏های شمسی هم هست.این روز را فارسیان بنابر قاعدهء کلیه،که پیش ایشان معمول است:که چون نام ماه با نام روز موافق آید عید کنند، در این روز جشن سازند و عید نمایند.نیک است رخت پوشیدن و درخت نشاندن‏ در این روز به اعتقاد ایشان.و به معنی زمین هم گفته‏اند[-]و نام فرشته‏ای هم هست که‏ موکل زمین و درخت‏ها است و مصالح این ماه بدو تعلق دارد.

(2)-بعضی از دانشمندان از پیوند میان«ارامتی» aram?ati ریگ ودا با«آرمتی»گاثاها سخن‏ به میان می‏آورند و می‏گویند،اسفندارمذ تنها امشاسپندی است،که در ریگ ودا هم(به‏ صورت یکی از ایزدان)به چشم می‏خورد،ما بی‏آن‏که وجود این پیوند را غیرممکن بدانیم، هنوز قرائن و شواهد موجود را برای اثبات این پیوند کافی نمی‏دانیم.جا دارد این پیوند و اصولا خویشاوندی فرهنگی و مذهبی ریگ ودا و گاثاها از نو مورد یک بررسی همه‏ جانبه قرار گیرد.بدیهی است در این بررسی فقه للغه و خویشاوندی میان واژه‏های گاثایی و ودایی فصل ویژه‏ای را به خود اختصاص می‏دهد.

(3).یسنا 28،بند 7.آیا باتوجه به این‏که سپندارمذ،دختر اهورائی(-)تبلور شخصیت‏ زن در ایران باستان است،این‏که می‏گوییم،«کلید بهشت زیر پای مادران است»توجه‏ به نقش این امشاسپند در ایران باستان داریم؟

(4).یسنا 31،بند 9.

(5).یسنا 31،بند 12.

به او کمک بکند6،و در جهان مادی به او توش و توان و نهاد راستین دهد7،و بد- کردارانی را که از نیکی روی می‏گردانند از راستی به دور دارد8.سپندارمذ همواره کارساز است و یاور راستی‏9و زرتشت از او می‏خواهد،در قبال نیکی‏هایی که برای دینداران‏ آرزو می‏کند،برای او(و پیروانش)پاداش ببخشاید10،اسفندارمذ گشایش‏بخش هستی‏ است‏11و به کشتزاران رامش می‏دهد12.و چون موکل زمین است زرتشت از او می‏خواهد، تا در روی زمین تنها فرمانروایان خوب به فرمانروایی برسند و مردم زندگی پاکی داشته‏ باشند و چارپایانی که مایهء حیاتند پرورش یابند13.

همین مختصر همهء آن چیزی است،که ما به کمک گاثاها دربارهء سپندارمذ به دست‏ می‏آوریم.جز این،هرچه می‏دانیم،از حدود شش تا 16 قرن پس از زرتشت تألیف‏ یافته است‏14!!-البته لا بد مبتنی بر اسناد و مدارکی که در دست مؤلفان بوده است‏15.

4-زن در آیین زرتشت:در بخش نخست این گزارش اشاره کردیم،که اسفندگان‏ جشن زنان است و به عبارت دیگر پنجم اسفند در ایران باستان روز زن بوده است.بنابر- این توجه به نقش زن در آیین زرتشت حائز اهمیت است.

باتوجه به نقشی که الاهه‏های مادر و اصولا رب النوع‏های مؤنث در ایران باستان‏ (6).یسنا 33،بند 11.

(7).یسنا 33،بند 12 و 13.

(8).یسنا 34،بند 9.

(9).یسنا 34،بند 10.

(10).یسنا 43،بند 1 و 16 و یسنا 44،بند 16.

(11).یسنا 46،بند 11.

(12).یسنا 47،بند 3.

(13).یسنا 48،بند 5.

(14).در بند هشن(سدهء دهم میلادی؟)،سپندارمذ چهارمین امشاسپندی است،که اهورمزدا آفریده است و وظیفهء او در روی زمین پرورش آفریدگان است.«او را نیکویی این‏ که فروتن است.او را گله اوبار(ی)این‏که بدی را(که)بر پسندارمذ زمین رسد،همه‏ را بگوارد.او را کمال‏اندیشی این‏که همهء بدی را که بدو کنند و به خرسندی بپذیرد.او را رادی این‏که همهء آفریدگان از اوزیند»[ترجمهء مهرداد بهار،(اساطیر ایران،تهران‏ 1352،صفحهء 52 و 53)].

دین پناه سپندارمذ است و در حالی‏که بنابر بند هشن،دین نخست بر بهمن آشکار شده است، به قول گزیده‏های زاداسپرم(سدهء دهم میلادی)،«(دین)نخست بر زمین،بر سپندارمذ آشکار شد،سپس به هرمزد»[همان‏جا،صفحهء 149]

(15).دربارهء موقعیت منابع قابل دسترس مؤلفان،نگاه کنید به مقدمه‏ای برای بهمنگان و «سده»،پرویز رجبی،چیستا،شمارهء 6،بهمن‏ماه 1360.

(در میان ایرانیان آریایی و یا بومیان پیش از کوچ آریائیان)داشته است،احترامی که‏ آیین زرتشت برای زن قائل است-صرف‏نظر از نظرات شخصی و انسانی زرتشت آزاده- بسیار موجه به نظر می‏رسد.

تاکنون هیچ سندی به دست نیامده است،که حاکی از آن باشد،که در آیین زرتشت‏ به نحوی زن مورد تحقیر قرار گرفته باشد.و در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه خاص بوده است و یا اسنادی که تاکنون به دست آمده‏اند،هیچ مورخی نمی‏تواند سخن از برتری معنوی مرد بر زن به میان بیاورد.و اگر در اساطیر ادبیات مزدیسنائی‏ پهلوانان نامدار قلمرو زندگی مادی را مردان تشکیل می‏دهند،قهرمانان زندگی غیرمادی، اغلب الاهه‏های بسیار ارجمندی هستند،که ستایش آن‏ها و توانایی‏هایشان،زیباترین‏ اوراق غنایی ادبیات مزدیسنایی را به خود اختصاص داده‏اند.

میترا و آناهیتا،اگر هم پیش از ظهور زرتشت از خدایان نیرومند ایرانیان بودند16، پس از زرتشت-صرف‏نظر از ملاحظه‏های سیاسی و اجتماعی-به خاطر احترام مردم‏ به اینان،از طرف آیین زرتشت استقبال می‏شوند و با چهره‏هایی دلپذیر و ستودنی،در قلمرو آیین،بر اریکه‏های پرحرفی تکیه می‏زنند!

تنها حرمت به زن است،که می‏تواند از میترا و آناهیتا چهره‏هایی بسازد،که مهر یشت و آبان‏یشت به دست می‏دهند.در مهریشت میترا زنی است،که دارای هزار گوش‏ است.-خوش‏اندامی که دارای هزار چشم است.-بلندبالایی که در بالای برج پهن‏ ایستاده.و زورمندی است،که بی‏خواب،پاسبان است.-نخستین ایزد مینوی،که پیش‏ از خورشید فناپذیر تیز اسب در بالای کوه هرا[البرز]برآید.آن مهر بسیار توانا،تمام‏ منزلگاهان آریایی را بنگرد.ده هزار دیده‏بان دارد.توانا و از همه چیز آگاه و فریفته‏ نشدنی است.از اوست،که خانه‏های سترگ از زنان برازنده برخوردار است.از گردون- های برازنده از بالش‏های پهن و بسترهای گسترده بهره‏مند است.در میان چالاکان چالاک- ترین و در میان ناشناسان ناشناس‏ترین.در میان دلیران دلیرترین.در میان زبان‏آوران‏ زبان‏آورترین.در میان گشایش‏دهندگان گشایش‏دهنده‏ترین...کسی که پسران بخشد. کسی که زندگانی بخشد.کسی که سعادت بخشد.کسی که نعمت بخشد17.

و در آبان‏یشت،آناهیتا زنی است،زورمند و درخشان،سوار بر گردونه،لگام‏ بر دست،روان در جستجوی نام‏آوری است.با چهار اسب بزرگ و سفید یک‏رنگ و یک‏ (16).دربارهء میترا و آناهیتا نگاه کنید به«مهرگان»و«آبانگان»،پرویز رجبی،چیستا، شماره‏های 2 و 3،مهر و آبان 1360.

(17).مهریشت(ترجمهء اسناد پورداود)،بندهای 7 و 13 و 27 و 30 و 65.

نژاد...اسب‏های گردونهء آناهیتا را اهورمزدا از باد و باران و تگرگ و ژاله ساخته‏ است.آناهیتا مطیع کیش اهورایی است و سزاوار است،که در جهان مادی مورد ستایش‏ و نیایش قرار گیرد،که جان‏افزاست و فزایندهء گله و رمه و ثروت است و گیتی و مملکت.او نطفهء همه مردها را پاک می‏کند و مشیمهء زن‏ها را برای زایش پاک می‏کند و زایش را آسان می‏سازد و به زنان باردار شیر می‏دهد.برای او بر روی دیوان‏[تخت‏] بستری زیبا و معطر با بالش‏های گسترده مهیا است.اهورمزدا آناهیتا را از نیروی خودش‏ به وجود آورده است،تا خانه و ده و قریه و مملکت را بپروراند.بازوان سفید آناهیتا به‏ ستبری شانهء اسب‏ها است.او باشکوه و آراسته و نیرومند است.دختر جوان بسیار برومند و خوش‏اندامی است.کمربند به میان بسته،راست‏بالا،آزاده‏نژاد،و شریف، که یک جبهء قیمتی بر چین زرین در بردارد.گوشواره‏ای دارد چهارگوش و زرین و طوقی‏ زیبا بر گردن نازنینش.او کمربند می‏بندد،تا سینه‏هایش ترکیب زیبا بگیرند و اندامش‏ حالتی مطبوع پیدا کند!...آناهیتا به فرمان اهورمزدا به زمین می‏آید،تا دختران دم‏ بخت و زنان جوان در وضع حمل از او یاری بطلبند18.

چقدر باید دختران دم بخت و زنان جوان مورد توجه خاص اهورمزدا باشند،تا فرشته‏ای از جنس خودشان مأمور آرامش آنها بشود و مشیمه‏شان را برای زایش آسوده‏ پاک کند و زایمان را آسان سازد و سینه‏شان را پرشیر؟...

متأسفانه حجم گاثاها،نه تنها در مورد هر مسئله و پدیدهء دیگری،که تحقیق در باره‏اش از ضرورتی برخوردار است،بسیار ناچیز است.با این همه در همین فضای کوچک‏ به خوبی می‏توان از نظر پیامبر ایران باستان دربارهء زن برداشت خوش‏هنجاری داشت:

زرتشت جاماسب را برای پوروچیستا،جوان‏ترین دختر خود به شوهری‏ نام می‏زند،اما از او می‏خواهد،پس از یک اندیشه‏گماری نیکو و مراجعه به خرد خود تکلیف پارسایی‏اش را به جای آورد19.و جاماسب می‏گوید،پوروچیستا را به دلگرمی‏ به دین رهبری می‏کنم،تا پدرش و شوهرش و برزیگران و آزادگان را از او خوشنودی‏ فراهم آید20.آن‏گاه زرتشت خطاب به دوشیزگان در حال شوی گرفتن می‏گوید:

«سخنانی به دوشیزگان به شوی رونده گویم و به شما(نیز)پند دهنده.آن‏ را به یاد بسپارید و دریابید،در نهادهای(خود)در کوشش زندگی منش نیک‏ در راستی یکی از شما باید بر دیگری برتری جوید.چه این از برای وی‏ (18).برگرفته از سراسر مهریشت!

(19).گاثاها،یسنا 53،بند 3.

(20).همان‏جا،بند 4.

مزد خوب بود»21.

با همهء کوتاهی کلام زرتشت،از قدیمی‏ترین سند مکتوب ایرانی دربارهء زن چنین‏ برمی‏آید،که پیامبر باتوجه خاصی نگران سعادت دوشیزگان و زنان است و از آنان‏ می‏خواهد،تا در پرداختن به راستی بر یکدیگر برتری جویند.و چنین است،که در آیین‏ زرتشت،روز خاص سپندارمذ،دختر اهورائی‏22،به زن اختصاص داده می‏شود.

شاید به خاطر شباهت زن به زمین،از نظر باروری است،که زرتشت چنین مقام‏ والایی را برای زن قائل می‏شود و برای این مقام تبلیغ می‏کند:

«ایدون این زمین،زمینی را که ما را دربرگرفته است و این زنان را نیز می‏ستاییم.و آن زنانی را که از آن تو بشمارند،ای اهورمزدا،و از راستی برگزیده برخوردارند،ما می‏ستاییم»23.

5-جشن اسفندگان:متأسفانه،مانند همهء جشن‏های ایران باستان،از چند و چون‏ جشن اسفندگان نیز بی‏خبریم.حدود پانزده قرن پس از زرتشت ابوریحان بیرونی دربارهء اسفندگان می‏نویسد:«اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و برای اتفاق‏ دو نام آن را چنین نامیده‏اند و معنای آن عقل و حلم است.و اسفندارمذ فرشتهء موکل‏ به زمین است.و نیز بر زنهای درست‏کار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است‏ زنان بخشش می‏نمودند[هدیه می‏دادند]و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پهله باقی‏مانده و به فارسی مردگیران می‏گویند24.گردیزی دربارهء جشن اسفندگان‏ می‏نویسد:«...و این نام فرشته‏ای است،که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزهء مستوره. و اندر روزگار پیشین این عید خاصه مرزنان را بودی،و این روز را مردگیران گفتندی، که به مراد خویش مرد گرفتندی...»25.

باتوجه به اینکه جشن مردگیران هنوز در بعضی از روستاهای ایران(البته نه‏ حتما روز پنجم اسفند)وجود دارد،جا دارد این جشن در سطح کشور،مخصوصا در روستاها و شهرهای کوچک قدیمی مورد بررسی قرار گیرد26.

(21).گاثاها،بند 5،ترجمهء استاد پورداود(باتوجه به تفسیر این بند).

(22).یسنا 45،بند 4.

(23).یسنا 38،بند 1.برای مطالعه در توجه آیین زرتشت به زن،فروردین‏یشت نیز می- تواند سودمند باشد.

(24).آثار الباقیه،ترجمهء علی اکبر داناسرشت،تهران 1352،صفحهء 351 و 302. ابوریحان در کتاب دیگر خود،التفهیم،می‏نویسد:«...و پارسیان او را مردگیران‏ خوانند.زیراک زنان بر به شوهران اقتراح‏ها کردندی و آرزوهای خواستندی از مردان» (به کوشش استاد همایی،تهران 1352،صفحهء 260).

(25).زین الاخبار،به کوشش عبد الحی حبیبی،تهران 1347،صفحهء 247.

(26).تا جایی که نگارنده می‏داند،در روستای فرخان،سه کیلومتری شرق قوچان،هنوز این جشن روز سیزده فروردین برگزار می‏شود...[ و بسیاری دیگر روستاهای خراسان]