بررسی نام رستم در «درخت آسوریک»، «بندهش» و «یادگار زریران»
پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی گفت: «درخت آسوریک» یکی از متن‌های دوره میانه است و نام رستم در این متن به‌صورتی گذرا و بسیار کوتاه آمده است. «یادگار زریران» متنی به زبان پهلوی اشکانی است و رستم زین‌افزار و زره چهار تکه دارد و همانند رستم شاهنامه است. در متن کهن «بندهش» نیز تنها یک‌بار اشاره به رستم شده است.به گزارش ایبنا، در ادامه سلسله نشست‌های تخصصی موسسه فرهنگی هنری جمشید جاماسیان، مریم دارا، دانشجوی دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی و پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران به بررسی «چهره رستم در متون پهلوی دوران میانه» پرداخت.
در این نشست مطرح شد، رستمی که در نگاشته‌های دوره میانه آمده، رستم اسطوره‌ای ایران است. چهره و شخصیت رستم شاهنامه با آنچه در متون دوره‌ میانه آمده، همانندی‌های بسیاری دارد و البته تفاوت‌هایی هم دارد. دارا اشاره کرد که از رستم در چه متن‌هایی نام برده شده و این رستم اسطوره‌ای چگونه رستمی است.
دارا در ادامه سخنانش گفت: برای متن‌های تاریخی و ادبی، سه دوره را در نظر می‌گیرند، دوره کهن، دوره میانه و دوره نو. از آغاز تا سال 330 پیش از میلاد، دوره باستانی به‌حساب می‌آید و از آن زمان به بعد، تا 651 میلادی، دوره میانه نامیده می‌شود. این دوره تقریبا یک هزاره را در برمی‌گیرد. متن‌هایی که پس از این به آنها اشاره خواهد شد، «درخت آسوریک»، «بندهش»، «یادگار زریران» نام دارند، مربوط به دوره میانه است.
«درخت آسوریک» متن کهن دوره میانه
وی افزود: «درخت آسوریک»، یکی از متن‌های دوره میانه است که اصل آن به زبان پهلوی اشکانی بوده است، اما در روزگار ساسانیان آن را به زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه بازنویسی می‌کنند. بعضی از پژوهندگان چنین اعتقاد دارند که هنگام بازنویسی، مطالبی به منظومه «درخت آسوریک» افزوده شده، اما این تنها یک نظریه است و نمی‌توان قاطعانه آن را پذیرفت. به هر حال اگر بپذیریم که در این متن دست بُرده شده است، آنگاه از این که نام رستم را در آنجا می‌بینیم، شگفت‌زده خواهیم شد و این تصور پیش می‌آید که نام او را به متن اضافه کرده‌اند.
اما اگر نام رستم را الحاقی ندانیم، آنگاه درخواهیم یافت که در دوره اشکانیان با نام رستم و کارهای پهلوانی او آشنا بوده‌اند. البته این را باید در نظر داشت که نام رستم در این متن به‌صورتی گذرا و بسیار کوتاه آمده است و از او به نام «رَتَسْتَخْم» یاد کرده‌اند. در این منظومه به نبرد رستم و اسفندیار اشاره شده است.
وی افزود: متن بعدی دوره فارسی میانه، «یادگار زریران» نام دارد. این متن نیز به زبان پهلوی اشکانی بوده است و بعدها به پهلوی ساسانی یا همان فارسی میانه، بازنویسی می‌شود. البته «یادگار زریران» متنی غیر دینی است، اما هدف نهایی آن یک هدف مذهبی است و از اختلافی نام می‌برد که بر سر دین میان ایرانیان و تورانیان پدید آمده است. به هر حال متن، کاملاً حماسی است. در بند 28 «یادگار زریران» به نام رستم برمی‌خوریم. در این متن، رستم زین‌افزار و زره چهار تکه دارد و همانند رستم شاهنامه است.
نام رستم و کارهای پهلوانی او در «بندهش»
دارا به متن کهن دیگری اشاره کرد و گفت: یک متن شناخته شده‌تر فارسی میانه که از رستم نام برده، «بندهش» است. بندهش به معنی آفرینش نخستین یا آفرینش بنیادین است و شامل دانش‌های زرتشتی است. بندهش از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است. بخش اسطوره‌ای آن، به ویژه بخش اسطوره آفرینش، اهمیت و ارزش بسیار دارد و نام‌هایی که در آنجا یاد می‌شود کمکی برای شناخت ایران باستان و دانش‌های متداول در آن زمان است. بندهش را «زند آگاهی» هم نامیده‌اند. دو بندهش هم می‌شناسیم، یکی بندهش هندی است و دیگری بندهش ایرانی که تنها در فصل‌بندی متفاوت‌اند اما موضوع آنها یکسان است.
وی افزود: در فصل 31 بندهش هندی (فصل 35 ایرانی) فقط یکبار اشاره به رستم شده است. شگفت است که در کتابی مثل بندهش که می‌تواند داده‌های اساطیری مختلفی در اختیار ما بگذارد، خیلی کوتاه به رستم اشاره می‌کند و به سرعت از او می‌گذرد. در آنجایی که نام رستم در بندهش می‌آید، شخصیت اصلی ماجرا کاووس است و رستم شخصیتی فرعی و حاشیه‌ای دارد.
دارا در ادامه سخنانش گفت: از این عجیب‌تر آن است که نام رستم را در اوستا نمی‌یابیم و در هیچ یک از متن‌های اوستایی از او یاد نمی‌شود. در متون اوستایی آن کسی که جایگزین رستم شده، گرشاسپ است. گرشاسپ کسی است که تقریبا کارهای پهلوانی رستم را انجام می‌دهد و اژدهاکش و دلاور است. این که چرا نام رستم در اوستا نیست؟
استاد مهرداد بهار چنین پاسخ داده است که اوستا و دین زرتشتی در شرق ایران تکوین یافته است. هنگامی که ساسانیان قدرت را به دست می‌گیرند، مرکز پادشاهی خود را به جنوب ایران می‌برند. در نتیجه جدایی بین متون حماسی و متون دینی پدید می‌آید. به این دلیل نه تنها رستم، بلکه داستان‌های دیگری هم هستند که تنها در حماسه از آنها یاد شده است و نشانی در متون دین مزدیسنایی ندارند. دلیل دیگر بهار این است که رستم چهره و پهلوان مقدسی نبوده است تا از او در اوستا نام برده شود. به همین دلیل مزدیسنان از او به نام پهلوانی مقدس یاد نمی‌کنند.
دیدگاه پژوهشگران غیر ایرانی درباره رستم
وی به پژوهشگران انیرانی (غیر ایرانی) اشاره کرد و گفت: پژوهندگانی مثل «اشپیگل» دلیل نبودن نام رستم در اوستا را این گونه گفته‌اند که موبدان کارهای رستم را نمی‌پسندیدند و آدم کشتن و خون ریختن او را دوست نداشتند. چون رستم با آن که اخلاقی است، گاه کارهایی از او سر می‌زند که چندان با معیارهای اخلاقی نمی‌خواند و با آن که مهربان است، گاه رفتارهای خشنی هم دارد. پس به این دلیل است که نام او در اوستا نیامده است. اما «نُلدکه» و دکتر صفا چنین دیدگاهی را رد می‌کنند و می‌گویند که اگر موبدان کردارهای رستم را دوست نمی‌داشتند، دلیل خود را در متن‌های اوستایی ذکر می‌کردند. البته همه این حدس‌ها بر اساس اوستایی است که در دست داریم. چه بسا اگر همه اوستا باقی می‌ماند و بخش‌هایی از آن از بین نمی‌رفت، دلایل قانع کننده‌تری در دست داشتیم. کسی مثل «نیبوئر» همچنین اعتقاد داشت که رستم شخصیتی ماقبل مزدیسنایی است و حتی چهره او به پیش از ورود سکاها می‌رسد.
وی به متن کهن دیگری اشاره کرد و گفت: متن دیگری که از رستم یاد کرده است، «سَکسیران» است که به نام‌های گوناگونی خوانده شده است. سَکسیران یعنی «سران قوم سکا». در این متن قطعا از رستم یاد شده است؛ هرچند به دست ما نرسیده و از بین رفته است. مسعودی می‌نویسد که سَکسیران یکی از متون استفاده شده در خدای‌نامه بوده است. اصل این متن به زبان پهلوی ساسانی بود و بعدها «ابن مقفع» آن را به عربی ترجمه کرد. هر دو متن ساسانی و عربی سَکسیران از بین رفته است.
وی افزود: دو متن سغدی هم می‌شناسیم که در آن از رستم نام برده شده است. سغد جایی بوده است در سمرقند و زرافشان و تقریبا با تاجیکستان کنونی یکی است. این دو متن از لحاظ واژگان و دستور زبان، بسیار غنی‌اند. در یکی از آنها از رایزنی دیوان برای نبرد با رستم و کشتن او یاد شده است و در دیگری از آغاز نبرد دیوها با رستم سخن به میان آمده است. اما هر دو متن، تکه‌هایی از یک متن اصلی بوده‌اند.
متن‌ها را زمانی پیدا کردند که در غاری سرگرم حفاری بودند. دیوار فرو می‌ریزد و در پشت دیوار، کتابخانه‌ای از اسناد سغدی پیدا می‌شود. سبک متن‌ها بدین گونه است که جمله‌ها کوتاه و مختصر است و زیاده‌گویی ندارد. دیوان در این دو متن سغدی، به صورت سوسمار و مار و خوک یاد شده‌اند. «شروه» اولین کسی بود که این متن را بررسی کرد. بعدها دکتر بدرالزمان قریب نیز آن را بررسی و چاپ کرد. به هر حال رستم در این متن پلنگینه‌پوش و رخش نیز در کنار اوست.