اعتراض انصار حزب‌الله مشهد به نام باشگاه ابومسلم

انصار حزب‌الله مشهدی‌  به نام باشگاه ابومسلم خراسان اعتراض کردند.
به گزارش جهان، گروهی از جوانان مشهد!!! با انتقاد از نام تیم فوتبال «ابومسلم» خواستار تغییر این نام شدند. معترضین همچنین جهت اثبات ادعای خود برای مسئولین به جمع‌آوری استفتائاتی از برخی مراجع پرداختند.
معترضین مشهدی با صدور بیانیه ای تاکید کردند که طبق برخی اسناد تاریخی؟!  «ابومسلم» نام یکی از دشمنان امام صادق(ع) در تاریخ بوده است و انتخاب این نام برای تیم فوتبال مشهد؛ در شان شهر مذهبی و پایتخت فرهنگی ایران نیست.
باشگاه فوتبال ابومسلم خراسان که همواره دچار تغییر و تحولات عدیده و همچنین حواشی بسیاری است؛ زیر نظر مؤسسه فرهنگی ورزشی ابومسلم خراسان فعالیت می‌کند و به تازگی نیز از دسته‌ی برتر سقوط کرد و به جمع تیم‌های دستهیک فوتبال ایران پیوست. این باشگاه اوایل سال ۱۳۴۹ تشکیل شد که بیشتر بازیکنانش را بچه‌های محله سه راه شاه عباسی قدیم (کاشانی کنونی) که حول و حوش زمین‌های خاکی بود تشکیل می‌دادند. 

------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

بچه‌های انصار حزب‌الله که باید همگی استاد و کارشناس تاریخ و آشنا به کتاب‌های تاریحی باشند و حتماً طبری، مسعودی،یعقوبی و ابن اثیر را می‌شناسند و تواریخ آنان را چون "کف دست" می‌شناسند و خوانده‌اند،باید بدانند که ابومسلم پس از خیزش بر امویان و سرنگونی آنان- امویانی که سر حسین بن علی(ع) را در کربلا بریدند-می‌خواست خلافت به علویان و آل علی(ع) برسد.ابوسلمه‌ی خلال که رابطه‌ی تنگاتگی با ابومسلم خراسانی داشت؛ خلافت را در آغاز به امام صادق(ع) پیشنهاد داد،اما امام صادق(ع)نپذیرفتند،-امام نامه‌ی وی را با اخگر چراغ سوزانید-پس از آن به عبدالله‌محض علوی پیشنهاد داد،که عبدالله با نهیب امام(ع)، نپذیرفت،پس از آن به عمر بن علی بن زین‌العابدین(ع) پیشنهاد داد،که او نیز نپذیرفت.با ناکامی این کوشش‌ها و پس نپذیرفتن درخواست‌های ابوسلمه خلال از سوی امام صادق(ع)،فرستادگان ابومسلم و برخی از سرداران خراسانی عبدالله بن محمد(ابوالعباس) را به خلافت برداشتند. اینان و خود ابومسلم در این زمان دشمنی‌ای با خاندان پیامبر نداشتند،بلکه فریب شعار "الرضا من آل محمد(ص)" عباسیان را خورد،عباسیان همچنین می‌گفتند که ما فرزندان عباس عموی پیامبریم. اما پس از چندی نیرنگ عباسیان رنگ باخت،ابومسلم در این زمان در ایران زمامداری جداسر گشته بود. از ابوالعباس که اینک از برای کشتارهای بی‌شمارش به سفاح(خونریز) آوازه یافته بود، خواست تا امارت حج را به او واگذارد.سردار سیاه‌جامگان می‌خواست با علویان مکه و مدینه که مدعی خلافت بودند،همداستان شده،خلافت را از عباسیان بگردانده به علویان وانهد. سفاح چون از قصد ابومسلم آگاه شد،امارت حج را به منصور ولیعهد خویش داد.سرانجام منصور که از قدرت روزافزون ابومسلم بیمناک بود،او را کشت. 

بیشتر یاران ابومسلم،روستاییان و مردمان فرودست خراسانی بودند که از ستم بنی‌امیه به تنگ آمده، برای کامیابی خیزش بنی‌عباس کوشش بسیار کرده بودند و اینک که پیشوایشان قربانی کینه و آز خیانتکاران عباسی شده بود، به آهنگ خونخواهی وی شورش‌های بسیاری را سامان دادند.این آشوب‌ها که هماره دستگاه خلافت عباسی را بیمناک می‌کرد،نقش بسزایی در سست کردن توش و توان عباسیان داشت.البته از آنجا که خراسان همواره کانون ملی‌گرایان ایرانی بوده است،این خونخواهی‌ها گاه سویه‌ای میهنی هم داشت. اما باید دانست در هیچ‌کدام از کتاب‌های تاریخی‌ای که در بالا نام بردم و نویسنده‌ی سه تای آن سنی و یکی دیگر شیعه است. سخنی از دشمنی ابومسلم خراسانی با امام صادق(ع) نرفته است.