پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

دین را حرمیست در خراسان(سنایی غزنوی)

 

 

 

 دین را حرمیست در خراسان       

دشوار ترا  به  محشر  آسان

از مـعـجـزهـاى شـرع احـمـد       

از حجت هاى  دین    یزدان

همواره  رهش مسیر حاجت  

پیوسته درش مشیر غفران

چون کعبه پر آدمى ز هر جاى    

چون عرش پر از فرشته هزمان

هـم فـر فـرشته کـرده جـلوه   

هم روح وصى درو به جولان

از رفـعت او حـریـم مـشـهــد        

از  هیبت  او شریف   بنیان

از دور   شده    قرار    زیرا           

نزدیک  بمانده  دیده  حیران

از حـــرمــت زایــران  راهـش        

فردوس   فداى  هر  بیابان

قرآن نـه درو  و   او  الوالامـر  

دعوى نه و   با بزرگ  برهان

ادامه مطلب ...

ابومسلم خراسان-پیروزی تهران و سهراب سپهری

                                                                  

چهارشنبه که برای تماشای دیدار ابومسلم و پیروزی به ورزشگاه رفته بودم.بدبختانه باز هم دیدم نیمی از ورزشگاه به هواداران پیروزی و استقلال اختصاص دارد. این که تیمی در شهر خود به دیدار تیم دیگری برود و در ورزشگاه سه دسته تماشگر نشسته باشند، در هیچ جای دیگر این جهان پهناور دیده نمی شود. تیم های شهرستانی با کمترین هزینه ها به دیدار تیم های ثروتمند آبی و قرمز می آیند، به این امید که دستکم در خانه مورد پشتیبانی مردم شهر خود واقع شوند، ولی  آن ها در واقع در خانه خود هم مهمان هستند، البته باز خدا را شکر این وضعیت در مشهد بهتر از دیگر شهرستان هاست و مشهدی ها پس از آبادانی ها که در هر حال(چه بازی با استقلال و چه بازی با پیروزی) هوادار تیم شهر خود هستند، بهترین تماشگران با هویت ایران هستند. به راستی خیلی شگفت انگیز است، آدم تیم شهر خود را رها کند و به تشویق تیم رقیب او از شهر دیگری بپردازد. درست است تلویزیون و رسانه های نوشتاری تنها و تنها به این دو تیم می پردازند، اما منطق هم چیز خوبی است، اگر ادعای هوادار حرفه ای فوتبال را دارید و از آنهایی هستید که فوتبال اروپا را الگوی خود ساخته اید، کافی است به یکی،دو بازی از ده ها بازی ای که شبکه سه در یک هفته از فوتبال های اروپا پخش می کند،نگاهی بیندازید، منچستر با وست هام در ورزشگاه وست هام بازی می کند، جز چند نفر که از منچستر برای تشویق منچستر یونایتد به ورزشگاه آمده اند، همه ورزشگاه وست هام را تشویق میکند. میلان با اودینزه در ایتالیا، بایرن با کوتبوس در آلمان، رئال با خیمناستیک در اسپانیا در خانه ی حریفان به مصاف آنها می روند، در همه جا وضعیت همین گونه است، تازه مگر پیروزی چیست، تیم ابومسلم در فصول گذشته+ 12میلیارد پول، واعظی، نیکبخت،بادامکی،آتسو، پتروویچ و منصوری، بازیکنان پیام و ابومسلم در فصول گذشته بودند،که به علت بی پولی ابومسلم و پیام به تهران رفتند، شک نکنید اگر تیم فصل گذشته ابومسلم حفظ می شد، در این فصل یکی از نمایندگان ایران در آسیا می شد.   

غرض از نوشتن این پیش سخن که دارد خیلی به دراز می کشد، نامه ای از سهرای سپهری شاعر نازک خیال بود که به کیهان ورزشی نوشته و دیدگاه های خود را پیرامون فوتبال بیان داشته است، بخش پایانی این نامه را به همه مشهدی های هوادار پیروزی و استقلال توصیه می کنم، که بخوانند:

با تعصب بی پایه چه باید کرد؟ هم راننده تاکسی طرفدار تیم پرسپولیس است، هم شاگرد بقال، هم دانشجو و هم کارمند اداره. بسیار خوب، هر کس می تواند علاقه اش را به چیزی ببندد، اما علاقه داشتن هم دلیل منطقی می خواهد. اهالی منچستر حق دارند طرفدار تیم های شهر خود باشند، مردم لیدز بجاست که تیم خود را دوست بدارند، ساکنان چلسی طبیعی است که بیش تر از تیم خود دفاع کنند. اما در شهر شما و من، یک بت همگانی پیدا می شود، دلبستگی مسری است و طرفداری، اتفاقی و بی دلیل صورت می گیرد. خواهید گفت: چه اشکالی دارد؟ حرفی ندارد، اما وقتی که در امجدیه نشسته اید، این طرفداری و تعصب محیطی نامطلوب ایجاد می کند و شما نمی توانید به دلخواه تماشا کنید. من هم مثل شما از تیم پرسپولیس بازی های خوبی دیده ام اما سرانجام- مثل کسان دیگری که می شناسم - تصمیم گرفتم روزهایی که تیم پرسپولیس بازی دارد به امجدیه نروم. شور و هیجان تماشاگر چیزی گیرا و پسندیده است و اگر نباشد میدان ورزشی نه جان دارد و نه معنی، تشویق بی حساب تماشاگران، بچه های پرسپولیس را نمایشگر و شاید خود نما بار آورده است. اینان از تماشاگران آشنای خود کمبودی بزرگ دارند، انگار احساس غریبی می کنند. وقتی که قیافه گریان همایون بهزادی را پس از مسابقه در مسجد سلیمان روی صفحه کیهان ورزشی دیدم، با خودم گفتم چه چیز جز تر و خشک کردن تماشاگران تهرانی، این بچه را چنین عزیز دردانه بار آورده است؟ زیاد نوشتم این را می دانم، اما اگر بگویم این تنها نامه ای است که در تمامی عمرم به یک نشریه ورزشی نوشته ام، شاید مرا از این اطناب معذور دارید.  منبع: خبرگزاری مهر

بسی رنج بردم

 

بـــــنـــاهــای آبــاد گــردد خــراب      ز تـــوفــان و ز  تــابـش آفـتاب 

  

پی افکـندم از نظـم کـاخی بـلند      کـه از بـاد و بـاران نـیابد گــزند

   
 
بسی رنج بردم درین سال سی      عجم زنده کردم بدین پارسی 

محمود کاوه

به سال 1340 هـ .ش در مشهد در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) متولد شد. پدرش که از کسبة متعهد به شمار می‌رود، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) و شهیدان هاشمی‌نژاد و کامیاب ارتباط داشت؛ وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قایل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه، او را با مکتب اهل بیت و تعالیم انسان‌ساز اسلام آشنا کرد.
محمود کاوه، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که آرزوی قلبی پدرش به هنگام تولد محمود این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، محمود با علاقة قلبی و تشویق پدر، وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.
با اوج‌گیری انقلاب، او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی (علیهماالسلام) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیم حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) بهره‌های فراوانی برد. وی ره توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌نمود، تا آنجا که در دبیرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته گردید. محمود با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (قدس سره) همت گماشت و فعالانه در راه‌پیمایی‌ها و درگیریهای زمان انقلاب، شرکت می‌نمود.
پایگاه دفاع مقدس
ادامه مطلب ...

خراسان

 

استان پهناور خراسان با ساختار گونه گون و کهن زمین شناسی ، اقلیم متنوع و جاذب ، موقعیت ویژه جغرافیایی ، بی گمان از قدیمی ترین دوران حیات بشری ، بستر فعالیتهای بشری ، بستر فعالیتهای معیشتی ، بازرگانی و نظامی عمده بوده است ، به دلیل همین موقعیت خاص ، کهن ترین ، معروفترین و طو لانی ترین راه ارتباطی بین شرق و غرب یعنی (( جاده تاریخی ابریشم )) از طریق خراسان شرق را به غرب مرتبط می سازد.

تنوع جغرافیایی سرزمین خراسان با وجود آب و هوای کویری و گرم در بخش جنوبی و معتدل کوهستانی در شمال استان و به طور پراکنده در مرکز ، با ارتفاعات قابل توجهی نظیر بینالود ، هزار مسجد ، کپه داغ ، قهستان و زمینه ای مناسب برای استقرار بشر از قدیمی ترین ایام و جذب اقوام وطوایف متعدد در دورانهای مختلف بوده است .، سرزمینی که نواحی مختلف آن عرصه رویش انواع نباتات مناطق سردسیری و گرمسیری از قبیل گندم ، برنج، بادام ، سیب ، انگور ، پسته ، خرما ،و است .

 

 مناطقی از آن استعداد پرورش انواع مختلف حیوانات اهلی و وحشی نظیر پلنگ ، گرگ ، شتر . اسب ، آهو ، گوسفند . بز و داراست .

قدیمی ترین آثار حیات انسانی در ایران ، شامل تعدادی ادوات و دست افزارهای سنگی . با قدمت تخمینی 800 هزار سال قبل ، متعلق به دوران پارینه سنگی قدیم ، از بستر رودخانه کشف رود مشهد بدست آمده است . در حالی که قدیمی ترین مکانهای استقرار انسان ، حداکثر با قدمت 100 هزار سال در نواحی دیگر ایران نظیر آذربایجان ، لرستان و شناسایی شده اند .

دومین مکان از نظر قدمت ، پناهگاه سنگی (غار) ((خونیک)) در نزدیکی بیرجند است که متعلق به دوره پارینه سنگی میانه با قدمتی بین 50تا60 هزار سال می باشد . از آن پس آثار و شواهد زندگی بیشماری از دوران نوسنگی تا آغاز دوران تاریخی در جلگه مشهد ، دره اترک علیا (قوچان) ، جلگه درگز ، بجنورد ، تربت حیدریه ، بیرجند و شناسایی شده اند این شواهد و آثار به اقوام و ساکنان اولیه و بومیئ خراسان مربوط می شود که بنا به عقیده برخی محققان به عنوان اقوام (( آسیایی ))شهرت یافته اند و سراسر آسیای غربی از مدیترانه تا ترکستان و دره سند را فرامی گیرد .

ولی در حقیقت مهمترین مقطع تاریخ خراسان در سرآغاز دوران تاریخی ایران با ورود اقوام ((آریایی)) به فلات ایران پیوند می خورد . در این واقعه که در اغاز هزاره اول ق.م اتفاق افتاد ، آریایی ها تازه وارداز طریق خراسان به سمت نجد ایران پیش رفتند و بخش اعظم آنها آنچنان که از توصیفات (( اوستا )) برمی آید ، در خراسان و سیستان مستقر شدند و شاید به همین دلیل است که عمده حوادث آغاز تاریخ ایرانیان که در دو منبع (( اوستا)) و (( شاهنامه فردوسی )) ذکر شده است در مشرق ایران و در واقع در خراسان بزرگ رخ می دهد .

بسیاری از محققان ، زادگاه ((زردشت)) را مشرق ایران و بوژه حدود خراسان می دانند . برخی از داستانها و افسانه های محلی و از جمله داستان کاشتن سرو کاشمر در خراسان به یاد بود پذیرش آیین نو زردشت توسط ((ویشتاسپ)) نیز مؤید این نظر است . دیاکونوف نیز محل پیدایش زبان اوستایی را در آسیای میانه ، مشرق ایران ، افغانستان و خراسان کنونی می داند .  

 

 

ادامه مطلب ...