پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

مشـهـد روزی چهار راه فرهنگی ایران بود

گفتگوی شهرآرا با استاد مهدی سیدی

درست است که مشهد از زمان دفن امام رضا(ع)در این شهر آباد شد و توسعه پیدا کرد؟

نه.اتفاقا اغلب به اشتباه می‌گویند مشهد فعلی چیزی جز یک ده به نام سناباد نبوده است در حالی که این حرف کاملا اشتباه است چراکه اینجا از ابتدا شهری بوده به نام نوغان که در حال حاضر این شهر در خیابان طبرسی فعلی در دل مشهد حل شده است، اما در قرون نخستین اسلامی نوغان، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین شهر توس بوده است. مشهد با استناد به مکتوبات تاریخی، شهر بسیار مهمی بوده است، چرا که خواجه‌ربیع که قدیمی‌ترین فردی است که در این شهر دفن شده ودر سال 63 ه.ق فوت کرده، او فرد شاخصی از سرداران حضرت علی(ع) بوده و در این شهر زندگی می‌کرده است.روستای سناباد نیز ده و آبادی‌اش در محل ایستگاه سراب و تقاطع خیابان‌های امام خمینی(ره)و سعدی فعلی است. سراب به معنی سرِ آب بوده است؛ یعنی سرِ آبِ قنات سناباد و مردم از آب این قنات به دلیل اینکه می‌گفتند پیکر مطهر امام رضا‌(ع) با این آب غسل داده شده است، برای تبرک استفاده می‌کردند. این قنات تا 40،50 سال پیش نیز آب داشت اما کم‌کم خشک شد. بنابراین حرم امام رضا(ع)، کاخ حمید‌بن‌قحطبه و بقعه هارونیه همه در اراضی سناباد قرار داشته است.

داستان ضامن آهو واقعیت دارد
با اینکه بسیاری از مردم مشهد و زائران این شهر به موضوع ضامن آهو اعتقاد دارند و آن را درست می‌دانند ولی عده‌ای هم هستند که می‌گویند این داستان غیرواقعی است.بالاخره این داستان چقدر مستند است؟
به نظر من یکی از موضوعاتی که درباره شهر مشهد و هویت‌بخشی به این شهر از آن غفلت شده است همین ضامن آهوست که دارای سند تاریخی معتبر است و در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) توسط شیخ صدوق(ره) درباره آن نقل شده است. اما این روایت با روایت‌های دیگر که بین مردم نقل می‌شود متفاوت است‌. داستان صحیح این است که ابومنصور عبدالرزاق توسی مولف شاهنامه منثور ابومنصوری که والی توس بوده است، می‌گوید روزی من برای شکار رفته بودم که آهویی را شکار کنم آن زمان خیلی به امام رضا(ع) ارادت داشتم، به دنبال آهو که رفتم دیدم آهو وارد یک چاردیواری شد و من آن لحظه که می‌خواستم آهو را دنبال کنم، اسبم از حرکت ایستاد و زمانی‌که وارد آن چاردیواری شدم، دیدم آرامگاه امام رضا(ع) است، از آن روز هر شب به زیارت حضرت رفتم و حتی حضرت رضا(ع) حاجت من را برآورده کرد و من فرزند‌دار شدم.
حمله ازبک ها، تلخ ترین خاطره مشهد
در این بیش از هزار سالی که از عمر مشهد گذشته، این شهر احیانا با چه حوادث تلخ و شیرینی روبه رو شده که در تاریخ مشهد باقی مانده است؟
یکی از تلخ‌ترین خاطره‌هایش حمله ازبک‌ها به خراسان بود که در نوجوانی شاه‌عباس اتفاق افتاد و به دنبال آن 10سال مشهد در دست ازبک‌ها بود. هنگامی که می‌خواستند شهر را بگیرند، با مقاومت مردم روبه‌رو شدند، بنابراین از مردم عصبانی بودند و عبدالمؤمن‌خان که رئیس ازبک‌ها بود به مردم مشهد بسیار سخت می‌گرفت. تحمل این موضوع برای مردم مشهد خیلی ناراحت‌کننده بود، چراکه ازبک‌ها حرم را غارت کردند و کتاب‌ها را بردند. این یکی از تلخ‌ترین خاطرات مشهدی‌هاست که شهرشان 10 سال از 996 تا 1006 در دست ازبک‌ها بود. اما از جالب ترین خاطره‌های این شهر هم گره‌خوردن نام شاه‌عباس با نام مشهد است. شاه‌عباس در سال 1007 که سلطان شد، ازبک‌ها را بیرون کرد و پایتخت را اصفهان تعیین کرد و بعد از اصفهان در سال 1010 قمری پای پیاده با خدم و حشم به زیارت امام رضا(ع) آمدکه اتفاق جالبی بود. بعدها هم برای آبادانی مشهد خیلی تلاش کرد.
سنت های ویژه پوشش در بین مشهدی ها
جشن‌ها و مراسم شادی در مشهد چگونه بوده است؟
واقعیت این است که مشهد از قدیم میانه خوبی با عرفان و موسیقی نداشته است و اصلا مشهدی‌ها برعکس مردم شمال و جنوب خراسان، موسیقی‌و ساز خاصی نداشتند، اما در لباس پوشیدن سنت‌های ویژه‌ای را رعایت می‌کردند و به عمامه و کلاه برسر داشتن اهمیت می‌دادند و اگر کسی عمامه کسی را برمی‌داشت، بدترین توهین به فرد مقابل محسوب می‌شد.
دختران و زنان مشهدی هم اغلب نجیب و با حجاب بودند و چون مشهد شهری مذهبی بود‌؛ زائری هم که به مشهد می‌آمد، حجابش را رعایت می‌کرد.
جمعیت مشهد در زمان شهادت امام‌رضا(ع) چقدر بود؟
نوغان قدیم نباید از 10‌هزار نفر بیشتر جمعیت داشته باشد. چون صد سال پیش از انقلاب اسلامی و در زمان قاجار آمار دقیق داریم که مشهد 57‌هزار نفر جمعیت داشته است. در زمان نادرشاه که می‌گویند جمعیت زیاد شده بود و ارتش اینجا مستقر بوده جمعیت بالغ بر 300هزار‌نفر بوده است.
همچنین باید بدانیم که مشهد به دو دلیل تا به امروز سالم باقی مانده است؛ یکی اینکه این شهر زلزله‌خیز نبوده است و دیگر اینکه به احترام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) از هجوم مهاجمان در امان مانده است به‌طوری‌که حتی منابع تاریخی نوشته‌اند چنگیزخان هم که به خراسان مامور فرستاد به او گفت به مشهد که می‌روید آنجا یکی از فرزندان پیامبر مسلمانان دفن است، مردمش را اذیت نکنید. فضل‌ا... روزبهان خنجی درشعری به این موضوع اشاره کرده است:
...که زنسل محمّدِ آقا هست آسوده سیدی اینجا
حرمت قبر او نگه دارید اهل آن مقبره میازارید
تو نگه کن بزرگ چنگز خان مشهد شاه داده امان
بنابراین در طول این سال‌ها هیچ کس حرم را خراب نکرد، نه اقوام مغول، نه ازبک و نه تیمور؛ به همین دلیل الان کسانی در مشهد زندگی می‌کنند که از موقوفه سادات رضوی سهم می برند و چهل نسلشان به امام رضا‌(ع) باز می‌گردد و کمتر شهری را در دنیا می‌توان پیدا کرد که تا 40‌ نسل و اجدادشان مشخص باشد و این موضوع در کتابی به نام شجره طیبه آمده است که ویرایش دوم آن را انجام داده‌ام.
در طول دهه های اخیر، چه کسانی به صورت ویژه برای مشهد خدماتی ارائه کرده اند؟
بعضی‌ افراد در این شهر بسیار تاثیرگذار بوده‌اند و برای این شهر زحمات فراوانی کشیده‌اند و به گردن مردم این شهر حق بزرگی دارند از جمله حاج‌حسین ملک که باید بیشتر به آن‌ها توجه شود. همین باغ وکیل‌آباد که از قدیمی‌ترین تفرج‌گاه‌های مشهد است و مشهدی‌ها و زائران با این باغ خاطره دارند، اهدایی ایشان است. فرد دیگری که برای مشهد زحمت کشیده است، اما خیلی معرفی نشده است، اسدی بوده است که نائب‌التولیه آستان قدس بوده است. در سال 1304 خیابان تهران، ارگ، بیمارستان امام رضا و خیابان کوهسنگی را احداث کرد و در قضیه کشف حجاب و قیام مسجد گوهرشاد به والی خراسان که فردی به نام پاکروان بود، توصیه کرد این کار را در شهر مذهبی مشهد انجام ندهید که پاکروان گوش به حرف او نداد و زمانی‌که برای دستگیری مرحوم بهلول سربازان شاه به مسجد گوهرشاد هجوم بردند، همین اسدی باعث فرار بهلول به افغانستان شد و به همین اتهام اعدام شد‌.

نوروز 3738


فرا رسیدن سال 7035میترایی-آریایی،3751زرتشتی و 3738ایرانی بر همه مردمان سرزمینهای آریایی فرخنده باد

سالی که نکوست از بهارش پیداست

برخورد نارنجک به آرامگاه کوروش بزرگ

خبرگزاری میراث فرهنگیاعلام کرد، چهارشنبه 30 اسفند ماه، هنگام تحویل سال نو، جمعیت زیادی به پاسارگاد، مقبره کوروش رفته بودند که ناگهان فرد ناشناسی دیوار پشتی آرامگاه کوروش را با نارنجک‎های دستی که آن را برای چهارشنبه سوری درست می کنند، مورد اصابت قرار داد.


به گزارش CHN گفته می شود پس از انفجار نارنجک، بخشی از بدنه آرامگاه سیاه شد و فردی که قصد داشت سیاهی را تمیز کند، توسط نگهبانان پاسارگاد پایین آورده شد.
به گفته یکی از فعالان میراث فرهنگی، هیچ شخصی در این ماجرا شناسایی نشد اما در نهایت لکه سیاهی روی دیوار آرامگاه کوروش باقی ماند.

بمباران حرم مطهر

امروز خبری از شبکه یک سیما و صدا و سیمای خراسان پخش شد، مبنی بر اینکه امروز سوم اسفند1391 ، یکصدمین سالگرد  بمباران حرم مطهر است، در ضمن این خبر متاسفانه با چند نفر کارشناس هم گفتگو شد. اما باید بگویم که تاریخ درست این تجاوز روس ها نهم - دهم را برخی هم چون همین مقاله ای که در شرح واقعه از آقای ناصرالدین حسینی از مجله اینترنتی دوران آورده ام، ذکر کرده اند.اصل مطلب از روزنامه اطلاعات است- فروردین1291خورشیدی مطابق با 10ربیع الثانی 1330 و 29 مارس1912 است.چون تاریخ قمری این واقعه در تواریخ 10ربیع الثانی است، آقایان تقویم را باز کرده اند و گفته اند که ؛ خوب می شود 3اسفند 1291خورشیدی، پس امروز(3اسفند 1391)، یک صدسال از آن رخداد دردناک میگذرد،واقعا جای تاسف دارد، چرا که فکر می کنم، امروزه همه می دانند که تقویم قمری، در تطبیق با تقویم خورشیدی در گردش است. و مثلا همه ایرانیان هم این مورد را دست کم در رابطه با روز عاشورا که هرسال در روزی و هر چندسال در فصلی برگزار می شود، درک کرده اند. اما اینک شرح واقعه را بخوانید.(محسن رحیمی)


ناصرالدین حسینی

روز دهم فروردین 1291 هجری شمسی(درست آن نهم فروردین است(محسن رحیمی)، آستان قدس رضوی یکی از جنایات نابخشودنی استعمار روس را شاهد بود. در این روز بارگاه حضرت ثامن‌الحجج توسط نظامیان اشغالگر روسیه که درکشاکش نهضت مشروطه برای مبارزه با قیام مردم و سرکوب نهضت به شهرهای ایران تعرض کرده بودند، گلوله‌باران شد. مقاله زیر گزارش لحظه به لحظه این حادثه است.
یکی از موجبات بمباران آستان قدس رضوی مخالفت روسها با استخدام مورگان شوستر (Morgan Shuster) امریکائی بود که از بدو ورود او به ایران هر روز به بهانه‌ای توسل جسته و مزاحمت و تکدری پدید می‌آوردند. رفته رفته دامنه این نارضایتی‌ها وسعت یافت و کار بدان جا کشید که دولت روس خود را ناگزیر دید اولتیماتومی به دولت ایران بدهد و برای این کار سفیر روس در تاریخ 18 ذی‌القعده 1329 اولتیماتومی تقدیم حکومت وقت نمود و چون از این اتمام حجت نتیجه‌ای نگرفت به دادن اولتیماتوم ثانوی مبادرت جست. یکی از مواد این اولتیماتوم عزل شوستر امریکائی بود و سایر مواد آن طوری تنظیم شده بود که به استقلال ایران لطمه‌ وارد می‌ساخت.
وقتی که توده مردم از این اولتیماتوم ثانوی اطلاع حاصل نمودند مضطرب گشته دست به اقدامات شدیدی زدند و تمام شهرستان‌های ایران به جنبش در آمدند. یکی از شهرهائی که در این راه پیشقدم گردید و به مخالفت با روسها پرداخت، شهر مشهد بودکه مردم آن به محض اطلاع بر مواد اولتیماتوم ثانی انقلاب برپا کردند. شاگردان، مدارس را تعطیل نموده با علم و بیرق در کوچه و بازار به راه افتادند و تظاهراتی علیه روسها نمودند و این دولت را با آهنگی هیجان‌انگیز می‌خواندند:
آنچه اندر پرده داری آسمان بنما عیان
تن نخواهند داد بر ظلم و ستم ایرانیان
سربکف، جان در قدم داریم ما ورد زبان
یا که استقلال ایران یا که مرگ ناگهان
مردم شهرکه این التهاب جوانان را دیدند بیتاب گشته وارد دسته آنان شدند، هر قدمی که این جمع به جانب حرم مطهر بر می‌داشتند بر تعداد ازدحام کنندگان افزوده می‌شد. سرانجام این گروه انبوه به مسجد گوهرشاد رفته در آنجا به هیاهو پرداختند. در این موقع حاج شیخ مهدی سلطان المتکلمین که از وعاظ معروف و خوش بیان شهر بود، نزدیک غروب به منبر رفته، مواد اولتیماتوم ثانوی را به جهت مردم قرائت نمود، آن روز تا پاسی از شب رفته مردم در مسجد گوهر شاد ماندند و به مواعظ حاج شیخ مهدی و برخی دیگر که با لحنی مؤثر ایراد خطابه می‌نمودند گوش فرا دادند، این زمزمه‌‌ها روز به روز در مشهد زیادتر می‌شد و موجب رنجش خطر «کنیاژدابیژا» قونسول روس در مشهد می‌گشت.
چون او وضع را چنین دید، از دولت تزاری در خواست نمود تا سپاهیانی به مشهد بفرستد و منافع آن دولت را در این خطه حفظ نماید. متعاقب این درخواست در اوائل محرم 1330 هجری قشون روس با توپخانه و تجهیزات کامل از دروازة بالا خیابان وارد مشهد شده از کوچه تلگرافخانه قدم (مقابل کوچه آب‌میرزا) بطرف ارک دولتی رفتند. در این هنگام رکن‌الدوله «علینقی میرزا» والی خراسان بود. او به محض آنکه از ورود سپاهیان روسی با خبر شد، دستور داد قزاق‌‌خانه و باغ خونی و گل خطمی و سایر عمارات زیبائی که در اطراف محل دژبانی و شهرداری واقع شده بود، برای روسها تخلیه نمایند در این اوقات اعیان شهر مضطرب شده به نزد قونسول روس رفتندو علت وقوع حادثه را از «کنیاژدا بیژا» جویا شدند.
«دابیژا» در جواب آنان گفت «چون خراسان بواسطه‌ی همهمه مشروطه و استبداد مانند سایر شهرها دچار آشوب و فتنه شده است، این سپاهیان را برای حفظ و حراست رعایای خودمان که در این خطه‌اند وارد نموده‌ایم و مقصود دیگری نداریم.»
در راپورتی که سایکس قنسول انگلیس در مشهد به سفارت خود مقیم طهران در این باره داده می‌نویسد:
«ماژور جنرال روکو به فرماندهی عساکر روس در خراسان منصوب شده است. وی در 12 ژانویه (22 دی 1291) با چهارصد هزار پیاده نظام وارد مشهد گردید. در پنجم فوریه (16 بهمن 1290) اوضاع بسیار سخت‌ و هراس‌انگیز شده است. مردم در کوچه و بازار به ازدحام پرداخته و شهربانی را به مبارزه می‌طلبند. سرانجام این جمع متفرق گردیدند.»
روکو که فرماندهی سپاهی روس را در خراسان داشت در اوایل ورود خود به مشهد مجلسی در خانه خود ترتیب داد و به طوری که طلیعه «جریده طوس» در این باره اظهار نظر می‌کند «نماینده ایالت و نماینده‌ی کارگزاری در آن مجلس حاضر نشدند و ژنرال خطابه‌ای مبنی بر همراهی و اظهار رضایت از نجابت و اصالت ملت ایران عنوان کرده در پایان خطابه خود بیان نمود:
«امیدواریم بین دولتین روس و ایران به زودی رفع مناقشات شده و ما هم به میهن خود باز گردیم.»
پس از این دسته بندی‌ها «کنیاژدابیژا» باز هم راحت ننشسته شروع به تحریکات کرد و برای اجرای نقشه شوم خود سید‌محمد یزدی طالب‌الحق را که به واسطه شرارت، از تهران به مشهد، تبعید شده بود و یوسف خان هراتی1 که او هم از اشرار بودف به وعده و وعید دلگرم ساخته آنان را بر آن داشت تا انقلابی در مشهد بپا کنند.
یوسف‌خان که در مدرسه میرزا جعفر متحصن بود، در این هنگام به تحریک روسها از مدرسه خارج شده با متنفذین مشهد ملاقات نموده، گفت:
«اگر می‌خواهید قشون روس از خراسان برود همه جمع شده بگوئید ما اعلیحضرت محمدعلیشاه سلطان محبوب خودمان را می‌خواهیم و احمد‌شاه را به سلطنت نمی‌شناسیم!»
این مرد شرور برای پیشرفت منظور خویش ابتدا در مسجد جنب قبرستانی که امروز محل دبستان «میر» است جلسه‌ای تشکیل داد و مردم مشهد را به خواستاری شاه مخلوع دعوت کرد و کاغذی هم به امضاء‌عده‌ای از حضار مجلس برای ساکنین شهر و دهات مشهد فرستاد که آنها با خیالات او هم عقیده و مساعد باشند.
یوسف‌خان پس از اجرای این طرح چند روزی هم در مسجد «میرهوا» ماند و جمعی را به حیله و تزویر دور خود جمع کرد تا اینکه بر تعداد غوغائیان افزود. سه روز پس از توقف او در مسجد میرهوا نایب‌علی‌اکبر نوغانی و طالب‌الحق که از یاران صمیمی او بودند، در سراچه‌ی تکیه متصل بگنبد خشتی که در محله نوغان قرار گرفته است، چادر زدند و آنجا را محل کار خود قرار دادند.
طالب‌الحق در این اوقات به هر کجا که میرفت و هر که را که می‌دید می‌گفت:
«مشروطه کفر است، مشروطه‌خواه کافر، دموکراتها بابی هستند!»
با تولید نگرانی در میان مردم کا را بدان‌جا کشید که رفته‌رفته تجار و کسبه از بیم یوسف‌خان و طالب‌الحق و اتباع ایشان دکاکین خود را بسته و از خانه هم بیرون نمی‌آمدند.
در بیستم ماه صفر 1330 نایب‌ علی‌اکبرو پسرش چادر پائین خیابان را جمع کرده مخالفین مشروطه و طرفداران محمد‌علی‌شاه همه در مسجد گوهرشاد و صحنین متحصن شدند و چون عده‌ی غوغائیان زیاد شد و همه دارای اسلحه بودند دو دسته شدند. دسته طالب‌الحق و نایب علی‌اکبرنوغانی در مسجد جامع و صحن کهنه گرد آمده و دسته یوسف‌خان هم صحن نو را با چند حجره متصرف شدند و تفنگ‌داران دو طرف هم میان صحن کهنه و نو و مسجد گوهرشاد و اطراف بست بالا خیابان وپائین خیابان و بازار بزرگ پراکنده شدند و به نا امنی شهر مشهد افزودند.
دردهم ربیع‌الثانی، قشون تزاری گنبد مطهر حضرت‌رضا علیه‌السلام را به توپ بستند و در صبح روز دهم ربیع‌الثانی سالداتهای روسی (نظامیان روسی) به دستور «روکو» رئیس خود، در سمت جنوبی خارج شهر گرد‌آمدند. «روکو» نقشه گنبد مطهر و عمارات آستان قدس را در دست داشت و بر روی یک سه پایه نصب کرده بود و توپچی‌های او هم به همان نشان توپ را میزان می‌گرفتند.
توپها زیاد بود و به وسیله مفتول برقی به هم اتصال داشت، آن قسمتی را که «روکو» از گنبد مطهر نشان گرفته بود یک ضلع از گنبد بود، و تصور می‌نمود که به وسیله گلوله‌ها آن ضلع خراب خواهدشد و باقی گنبد از تعادل خارج گشته در هم خواهد ریخت.
دو ساعت به غروب مانده بود که پس از نشانه‌گیری عملیات شروع شد و تمام توپ‌ها یک‌باره به طرف گنبد مطهر ‌آتش شد ولی هیچ یک کارگر نیفتاده، در گنبد ننشست.
توپچی‌ها که قبلاً از اهمیت این گنبد و بارگاه داستانها شنیده بودند رنگ از رویشان پرید و چون ذهنشان پریشان شده بود، شلیک‌های بعدی بی‌اثر ماند!
در این هنگام «روکو» جعبه‌های روغن خواست و گلوله‌ها را به روغن اندود تا قابل نشستن باشد، و سپس شلیک دوم را شروع نمودند.
در این موقع گلوله‌ها به هدف اصابت نمود و فریاد هورای سالداتها شهر مشهد را فراگرفت.
ولی گنبد مطهر با وجود آن که مورد هدف هفده گلوله قرار گرفته بود، مقاومت نمود و آنطور که نقشه کشیده بودند در هم نغلطید ولی منظره آن شبیه به زمین زراعتی که شیار نموده باشند، ‌شد.

ادامه مطلب ...

شاهنامه در «بی‌گزند از باد و باران» بررسی شد

گوهرین درباره این کتاب به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گفت: «بی‌گزند از باد و باران» نگاهی جدید به «شاهنامه» را دنبال می‌کند و در خلال آن داستان‌های «شاهنامه» به نثری شیوا برگردانده و با شرح و توضیح همراه شده است.
وی در ادامه از «شاهنامه» به عنوان دریایی مواج نام برد که هر کسی از دید خودش به آن نزدیک می‌شود و اظهار کرد: فردوسی با هدف زنده کردن زبان فارسی «شاهنامه» را به نظم درآورده و در حقیقت هدف او حفظ زبان پارسی از آسیب‌ها و گزندها بوده است. از سوی دیگر به نقل داستان‌های اسطوره‌ای نیز اهتمام ورزیده است.
این نویسنده توضیح داد: برهمین اساس در برگردان داستان‌های «شاهنامه» به نثر، من نیز در پاسداشت زبان فارسی کوشیده‌ام و از سوی دیگر این داستان‌های اسطوره‌ای را برای خواننده‌ای که نمی‌تواند با نظم ارتباط برقرار کند، به شیوه‌ای بیان کرده‌ام که به راحتی قابل درک باشد و مخاطب بتواند با این داستان‌ها در قالب نثر ارتباط برقرار کند. 
وی درباره عنوان این کتاب افزود: عنوان کتاب برگرفته از یکی از ابیات فردوسی مبنی بر «پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیـابد گزنـد» است. 
«بی‌گزند از باد و باران» از سوی نشر نگاه در دست چاپ است و احتمال دارد تا نمایشگاه کتاب سال آینده راهی بازار نشر شود.
وی پیش‌تر درباره تصحیح این دیوان به «ایبنا» گفته بود: «شهرت آرتیمانی بیشتر به دلیل ساقی‌نامه اوست. ساقی‌نامه این شاعر حدود 128 بیت دارد و نوع استفاده از واژه‌ها، بدایع لفظی و صنایع شعری، آن‌‌را از دیگر ساقی‌نامه‌های موجود در ادبیات فارسی متفاوت کرده است.»
این شاعر همچنین به سابقه ساقی‌نامه‌سرایی در ادبیات فارسی اشاره کرده و گفته بود: «ساقی‌نامه‌سرایی در ادبیات فارسی به ویژه از قرن ششم به بعد قدمتی دیرینه دارد. در این نوع شعر ابیات آغازین خطاب به ساقی سروده می‌شود. بهترین نمونه ساقی‌نامه را حافظ سروده است. اما پس از حافظ شاخص‌ترین کار در این حوزه سروده آرتیمانی است.»