پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

دریغ و صد افسوس

ویژه نامه قصه ی توس - روزنامه خراسان- مجید فکری

مقایسه توس با میراث تاریخی وفرهنگی شیراز و اصفهان

آن روز زیبا و شاعرانه اردیبهشتی سال ۱۳۰۵ که ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن حکیم ابوالقاسم فردوسی راهی توس شد، این حکیم فرزانه هرگز فکر نمی کرد، کشف آرامگاهش او را از ناپیدایی به غربت راهنمایی کند، که اگر می دانست چه بسا ترجیح می داد در همان باغ حاج میرزاعلی قائم مقام نایب التولیه، آرام و قرار داشته باشد تا این که اکنون این گونه دستاویز این و آن شود و... کسی چه می داند، شاید اکنون نویسنده شاهنامه ترجیح می دهد کنار آب «رکن آباد» دفن شده بود تا در توس. مگر او چه کم از حافظ و سعدی دارد که اکنون باید این گونه مورد بی مهری واقع شود؟

اعداد و ارقام به خوبی گویای به جا بودن دریغ و افسوس برای توس است. در ایام نوروز سال جاری ۵ میلیون و ۷۶۸ هزار نفر وارد مشهد شده و در آن ساکن شده اند. جالب آن که از این میزان تنها حدود ۱۲۶ هزار نفر از آرامگاه فردوسی بازدید کردند. حال این اعداد را مقایسه کنید با آماری که مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس می دهد. به گفته وی در ایام نوروز ۸ میلیون و ۹۸ هزار و ۲۵۸ نفر مسافر به شیراز سفر کرده و در آن اسکان یافته اند و از این تعداد ۷۵۸ هزار و ۸۳۹ نفر از حافظیه، ۷۳۹ هزار و ۵۱۱ نفر از تخت جمشید و ۵۱۸ هزار و ۷۰۹ نفر از سعدیه بازدید کردند. بد نیست بدانید که درآمد فروش بلیت در این ایام در شیراز ۷ میلیارد و ۹۶۲ میلیون و ۷۴۰ هزار و ۵۰۰ ریال بوده که سهم حافظیه از این رقم ۳۷۹۴۱۹۵۰۰۰ ریال بوده است. حال مقایسه کنید با درآمدی که از راه فروش بلیت در آرامگاه فردوسی در همین مدت کسب شده است یعنی حدود ۶۳۰ میلیون ریال. حال به حکیم ابوالقاسم فردوسی با قدمتی چنین بزرگ که به ایران و ایرانی کرده حق می دهید که دلگیر شود از این همه بی مهری و بی توجهی؟

ولی واقعا داستان چیست؟ مقصر کیست؟ شاید اگر مقایسه ای انجام دهیم بین آن چه در شهرهایی همچون اصفهان و شیراز بر میراث فرهنگی می رود با آن چه که در توس می گذرد، بهتر متوجه نقاط ضعف و چالش ها شویم.

اصفهان

از همان ابتدا، وارد سالن فرودگاه اصفهان که می شوی تبلیغات رنگارنگ، گسترده و زیبایی را برای میراث فرهنگی شهر می بینی. حتی کیوسک های اطلاع رسانی دایر شده که برای بازدید از هر یک از این نقاط و حتی تمام آن؛ خدمات رسانی می کنند. پس از آن وارد شهر که می شوی هر مکانی از مدیریت خاصی برخوردار است. مدیریتی که خود را با گردشگران و خواسته های آن ها وفق داده است. حتی ساعت بازگشایی هر مجموعه از روی تجربه، تحقیق و تجزیه و تحلیل آمار بازدیدها و ساعات ورود و خروج گردشگران تعیین شده.

در مجموعه ای مثل چهلستون، در همان ابتدای ورود به گردشگران متقاضی دستگاه کوچکی داده می شود که با قرار دادن گوشی آن در گوش می توان به طور هوشمند به محض نزدیک شدن به هر نقاشی یا اثر تاریخی توضیحات مربوط به آن را شنید. این وسیله از طرف بازدید کنندگان به شدت مورد استقبال قرار گرفته است، زیرا هر نفر در واقع یک راهنمای شخصی به همراه دارد.

چنین دستگاهی را در جاهای دیگر نظیر مسجد امام نیز به شما عرضه می کنند ولی علاوه بر آن در هر مجموعه علاوه بر سی دی ها و دی وی دی های حاوی اطلاعات کامل از آن مجموعه، نرم افزارهایی نیز ارائه می شود که گردشگر می تواند با آن نرم افزار در هر زمان و مکان که باشد، به سفری مجازی در آن مجموعه دست بزند. گویی هم اکنون آن جاست و همه توضیحات لازم را به چند زبان زنده دنیا بشنود.

جالب آن که در کنار چنین تمهیداتی، مردم اصفهان و حتی مناطق اطراف آن پذیرفته اند که گردشگر یک مزاحم نیست بلکه، یک نعمت و فرصت است و برای حفظ آن باید حداکثر تلاش خود را بکنند. بر همین اساس برخورد کسبه و نیروهای خدماتی و حتی مردم کوچه و بازار با گردشگران برخوردی محترمانه و بر اساس مصلحت بلند مدت است.

در همین بین بخش خصوصی نیز فعالانه پا به عرصه گذاشته و با تبلیغات گسترده و نیز خدمات رسانی رنگارنگ مجموعه های میراث فرهنگی اصفهان به شیوه ای که به جایگاه فرهنگی و تاریخی آن لطمه ای وارد نشود، نقش بسزایی را در جلب گردشگر بازی می کند. مسئولان میراث فرهنگی استان نیز با نگاهی آینده نگر، دست بخش خصوصی را برای فعالیت در این عرصه تا آن جا که مقدور است باز گذاشته اند. به گونه ای که می توان این حضور را در سرویس های رفت و برگشت، حتی رزرو هتل، ترانسفر، اخذ بلیت و حتی تهیه و ارسال سوغاتی به هر نقطه ای از دنیا مشاهده کرد. طبیعی است که با چنین رویکردی به گفته مسئول موزه ها و بناهای تاریخی شهر اصفهان، فقط تا روز چهارم نوروز ۹۱، اصفهان با ۵ درصد افزایش گردشگر، رتبه نخست بازدید مسافران از بناهای تاریخی و موزه ها را به خود اختصاص داد. بد نیست بدانید در کل ایام نوروز، سه میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از آثار تاریخی و میراث فرهنگی اصفهان دیدن کرده اند.

شیراز

شیراز نیز تا حد زیادی همچون اصفهان، آمار بالای گردشگران خود را مدیون سامان دهی مطلوب مدیریت میراث فرهنگی و نیز بهره وری از بخش خصوصی است. در فرودگاه شیراز نیز کیوسک های شرکت های خصوصی مشغول تبلیغات و ارائه خدمات به گردشگران هستند. از همان ابتدای ورود می توان ضمن رزرو هتل و دادن شماره تلفنت هر زمان به هر کجا که بخواهی توسط راهنمایان و رانندگان شناخته شده معتبر، سفر کنی. در هتل های سه ستاره به بالا بروشورها، نقشه ها و کتابچه هایی در اختیارتان قرار می گیرد تا به راحتی بتوانید تمامی ابنیه تاریخی را شناسایی و حتی مسیر دقیق و فاصله آن با هتلتان را تشخیص دهید. ضمن آن که مسئولان پذیرش هتل ها نیز با تبلیغ و معرفی نقاط دیدنی سعی دارند ماندگاری مسافر را تا آن جا که ممکن است افزایش دهند. جالب آن که در شیراز، نوع دیگری از گردشگری به همت بخش خصوصی رواج زیادی دارد و آن گردشگری پزشکی است که اگر چه افراد زیادی از کشورهای هم جوار و به خصوص حاشیه خلیج فارس برای درمان و امور پزشکی به ایران می آیند ولی با تلاش این شرکت ها حداقل ۳ تا ۴ روز علاوه بر مدت پیش بینی شده برای بازدید از نقاط دیدنی شیراز در این شهر می مانند.

ولی ویژگی جالبی که از آن بعد می توان شیراز را با مشهد مقایسه کرد، زیارتی و توریستی بودن این شهر است. شیراز نیز در وهله اول آرامگاه شاهچراغ است و پس از آن شعرای بزرگی مثل حافظ و سعدی و نیز در نزدیکی مرودشت تخت جمشید قرار دارد که از آوازه بین المللی برخوردار است. مسئولان میراث فرهنگی شیراز تمام تلاش خود را کرده اند تا فضای خاص هر مکان، بر دیگری تأثیر نگذارد و گردشگران با ورود به هر بنا و مجموعه تاریخی و فرهنگی دقیقا در همان فضا قرار گیرند. موزیک های پخش شده، کتاب، مجسمه و صنایع دستی عرضه شده و حتی چیدمان و مبلمان آن بنا کاملا با آن فضا همخوانی دارد.

آرامگاه حافظ اگر چه درون شهر واقع شده ولی فضای خاص آن به خوبی حفظ شده و بافت شهری آن را در خود مدفون نساخته. نحوه برخورد کارکنان آرامگاه، از فروشنده بلیت تا راهنمایان و حتی کارگران فضای سبز آرامگاه با مسافران، با سعه صدر و احترام توأم است. فضای سبز آرامگاه و انتخاب گیاهان و گل های کاشته شده در آن و حتی مکان های گل کاری شده با دقت و وسواس خاصی صورت گرفته است. کاری زیبا و آرامش بخش که نیاز به امکانات آن چنانی ندارد، فقط کمی سلیقه می خواهد و مدیریت با ذوق. موسیقی هایی که در این فضا نیز پخش می شود، ابیات و اشعار خواجه شیراز است که از حنجره بزرگان موسیقی کشور به گوش می رسد و آرامش محیط را دوچندان می کند. نور پردازی آرامگاه نیز آن قدر زیباست که هر گردشگری می نشیند، لذت می برد و شب را انتظار می کشد در آرامش که این رقص زیبای نور و عطر و نوا را حس کند و با آرامش کامل برود. این جا نیز بخش خصوصی حضور پررنگی دارد. در ضلع شمالی آرامگاه شیخ شیراز یک فروشگاه صنایع دستی قرار دارد و یک قهوه خانه سنتی. قهوه خانه ای که تلاش زیادی شده سنتی باشد، نه سنت زده. این دو فضا توسط دیواری مشبک و زیبا و گلدان هایی بی شمار، آن گونه از فضای اصلی آرامگاه جدا شده اند که به هیچ عنوان آرامش گردشگران را مختل نمی کنند.

در آرامگاه سعدی نیز درست همین وضعیت حاکم است. فضای سبز زیبا و باسلیقه، نورپردازی رویا گونه و آرامش دل نشینی که برایت دل کندن از آن جا دشوار است. جالب آن که آرامگاه سعدی به عکس حافظ، در نقطه ای از شهر واقع شده که چندان جای مناسبی نیست و بافت شهری نامساعدی دارد ولی مسئولان توانسته اند توازن مناسبی بین این فضا و منطقه مسکونی اطراف برقرار کنند به گونه ای که بعد فرهنگی و گردشگری این آرامگاه کمترین تأثیر را از بافت شهری و منطقه ای اطراف خود گرفته است.

خوب که نگاه می کنی می بینی چه ساده می توان با فضای سبز، نورپردازی و کمی خلاقیت و ذوق، گردشگران داخلی و خارجی را جذب کرد. حتی با مدیریتی خوب می توان بر مقاومت های منطقه ای و مخالفت های بومی فائق آمد و حتی تقابل را به تعامل تبدیل کرد، اقدامی که در اطراف آرامگاه سعدی به عینه می بینی. به گفته مسئولان میراث فرهنگی استان فارس، آن روزها بومیان و ساکنان منطقه در مقابل طرح های توسعه و بهسازی آرامگاه سعدی مقاومت می کردند ولی با سیاست های درست، فرهنگ سازی، اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم منطقه از منافع گردشگری و مزیت های آن، همان مردم ناراضی اکنون به کسبه محلی و ارائه دهندگان خدمات به گردشگران تبدیل شده اند و خود در جذب گردشگر سهم بسزایی دارند.

همین رویکرد را دقیقا می توان در آرامگاه کورش یا همان پاسارگاد ملاحظه کرد. روستایی که به این آرامگاه چسبیده تا چند سال پیش یکی از دغدغه های مسئولان بود. آن ها نگران آن بودند که بافت خاص این روستا در نگاه گردشگران داخلی و خارجی همچون وصله ناجوری بر بدنه این اثر تاریخی ارزشمند باشد. ولی با مدیریت صحیح و اطلاع رسانی درست، اکنون این روستاییان خود را با جو عظیم پاسارگاد وفق داده و با زیبا سازی روستای خود البته با کمک مسئولان به ارائه خدمات به گردشگران پرداخته اند. جاده منتهی به پاسارگاد نیز که ۱۳۵ کیلومتر از شیراز فاصله دارد، هر چه به این مجموعه تاریخی عظیم نزدیک تر می شوی زیباتر و در خورتر جلوه می کند. همان آرامش و نور این جا نیز نقش بسزایی بازی می کند.

در مجموعه بزرگ تخت جمشید نیز که در ۵۷ کیلومتری شیراز و ۱۰ کیلومتری شمال مرودشت قرار گرفته، مسئولان با توجه به شناخت صحیح از تأثیر مسیر و جاده منتهی به یک اثر فرهنگی و تاریخی بر گردشگران، حداکثر تلاش خود را کرده اند تا جاده منتهی به تخت جمشید، زیبا، غنی و دارای فضای مناسب باشد. پارکینگ بزرگ این مجموعه نیز با توجه به فضای زیاد در اختیار، تا حد زیادی کار گردشگران را تسهیل کرده است. این جا نیز داستان های تاریخی و حماسی مربوط به تخت جمشید در حال پخش شدن است و چندین راهنمای گردشگری منتظر خدمت رسانی به گردشگران. یک مجموعه خدماتی بزرگ در خور نام تخت جمشید و یک هتل با صفا در سمت چپ مجموعه احداث شده که از نظم و زیبایی خاصی برخوردارند. خدمات رسانی به گردشگران در فضایی مناسب و کنترل شده صورت می گیرد. تنها بخش نامأنوس در تخت جمشید، کافی شاپی است که در انتهای کاخ ها بنا شده و این کافی شاپ اگر چه که دور از انظار است ولی با پخش موسیقی های پاپ با صدای بلند، لطمه بزرگی به جو خاص تخت جمشید زده است. نکته قابل تأمل این که در هیچ یک از اماکنی که به آن سر می زنی، اثری از کنده کاری و بنایی و تخریب و ساخت و ساز نیست و اولویت با آسایش و آرامش گردشگر است.

توس، آرامگاه فردوسی

اگر شاید از برخی جهات مقایسه آرامگاه فردوسی با آثار تاریخی و میراث فرهنگی دیگر نقاط کشور، کار دقیقی نباشد ولی از بسیاری جهات می توان این مقایسه را انجام داد. یکی از برجسته ترین تفاوت ها، راه منتهی به آرامگاه فردوسی است که در فاصله ۲۰ کیلومتری مشهد قرار دارد. از مشهد و از طریق جاده قدیم که به سمت قوچان بروید، به سه راه فردوسی و پس از آن به بولوار پردیس می رسید که به طول ۷ کیلومتر تا باغ آرامگاه ادامه دارد. در این مسیر و پیش از رسیدن به آرامگاه حکیم فردوسی، شهر تاریخی «تابران»، زادگاه امام محمد غزالی و بقعه تاریخی «هارونیه» قرار دارد. مسیری که خشک، نامناسب، خاک آلود، کارگاهی و پر از مشاغل نازیبا و پر سر و صداست. هیچ توجه خاصی برای هدایت گردشگران به سمت مکان تاریخی و فرهنگی با این عظمت نمی بینی. گویی به سمت روستایی دورافتاده و فراموش شده در حرکتی.

به پارکینگ کوچک مجموعه که می رسی، اولین چیزی که می بینی چندین دکه بی قواره است که به عرضه کالاهایی پرداخته اند که هیچ سنخیتی با فردوسی و شاهنامه و... ندارد. از مرد بلیت فروش می پرسی، همیشه این قدر خلوت است؟ می گوید: نه ایام عید روزانه ۸ هزار نفر می آیند ولی کلا سال به سال از تعداد بازدید کنندگان کم می شود. از همان ابتدای ورود توی ذوقت می خورد وقتی با تل های بزرگ ماسه و آجر مواجه می شوی که ظاهرا قرار است زمینه زیبا سازی محوطه باشد.نه از محل های منظم و خاص عرضه کالاهای فرهنگی و رفاهی خبری است، نه از شاهنامه خوانی و راهنماهای خبره. شاید این وقت سال این گونه است ولی اگر هم این گونه باشد آیا این توجیه پذیرفتنی است؟ فقط در سمت چپت یک کافی شاپ قرار دارد که در فضایی نه چندان دلچسب و سرسبز، چسبیده به دکه های بازارچه کوچک، ارائه خدمت می کند. درون مجموعه نیز این جا و آن جا در حال ساخت و ساز هستند. حتی لودر بزرگی مشغول کار است. تعداد کمی بازدید کننده در مجموعه دیده می شود. نه شور و حالی نه هیجانی، نه معرفی، نه تبلیغی و نه حتی سرویس رفت و برگشت مناسبی. یاد اتوبوس های واحد این مسیر که می افتی، دلت بیشتر می گیرد. مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی را هم که می بینی دلت می سوزد. یعنی این مرد بزرگ به نوع خود، کمتر از حافظ و سعدی است؟ به خاطر می آوری نوروز سال ۱۳۸۸ را که خیلی دور نیست. تنها ۳ سال پیش. طبق گفته مسئولان ۲۰۰ هزار گردشگر از آرامگاه فردوسی دیدن کردند.

هر چند که فقط ۲۶۰ نفر از آنان خارجی بودند ولی باز هم رقم قابل توجهی نسبت به نوروز ۹۱ بود. در ایام نوروز سال جاری با وجود آن که نقاله خوانی شاهنامه در دو نوبت در این مجموعه برای بازدید کنندگان اجرا شد، ولی تعداد بازدید کنندگان در روز از ۸ هزار نفر فراتر نرفت و به این ترتیب حداکثر ۱۲۰ هزار نفر (با احتساب ۱۵ روز) از این مجموعه تاریخی و فرهنگی بازدید کردند. می دانم که بلافاصله می پرسی چرا. ولی سوال مهم تر این است که آیا مسئولان نیز از خود می پرسند چرا؟

سرنوشت بی نتیجه پرونده ارسالی توس به یونسکودرسال2007

ویژه نامه قصه ی توس-روزنامه خراسان

سایه سنگین دکل ها راه جهانی شدن توس را تاریک کرده است.

کشورهای مختلف همواره در تلاشند که با معرفی آثار تاریخی و باستانی خود و ثبت آن در فهرست آثار جهانی یونسکو، زمینه را برای معرفی فرهنگ و هویت کشورشان فراهم کنند و نگاهی جهانی را به تمدن شان معطوف سازند.

ایران هم سه سال پس از تصویب همایش عمومی یونسکو در تاریخ ۲۶ فوریه سال ۱۹۷۵ به کنوانسیون میراث جهانی یونسکو پیوست. برپایه این کنوانسیون حفاظت از آثار پس از ثبت در عین باقی ماندن در حاکمیت کشور مربوطه، به عهده تمام کشورهای عضو خواهد بود. از همین روی در سال ۱۹۷۹ چغازنبیل (خوزستان) ، تخت جمشید (فارس)  ومیدان نقش جهان (اصفهان)  نخستین مکان هایی بودند که از  ایران به فهرست میراث جهانی اضافه شد. در سال ۲۰۱۱ نیز «باغ ایرانی» آخرین عنوان ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو در ایران بود که شامل باغ های ایرانی پاسارگاد (فارس)، ارم (فارس)، چهلستون (اصفهان)، فین (کاشان)،عباس آباد (مازندران)، شاهزاده ماهان (کرمان)، دولت آباد (یزد)، پهلوان پور (یزد) و اکبریه (خراسان جنوبی) است.

اما آنچه که جای خالی اش در بین فهرست آثار ثبت شده جهانی در ایران بسیار به چشم می خورد، منطقه تاریخی توس است؛ منطقه ای که پیشینه ای چند هزار ساله دارد و زادگاه بزرگانی همچون فردوسی حکیم، ابومنصور عبدالرزاق سپهسالار خراسان ، خواجه نظام الملک توسی دانشمند و وزیر بزرگ دوران سلجوقی ، خواجه نصیر الدین توسی، امام محمد غزالی و شیخ توسی است. البته پر واضح است که به دلیل همین قدمت پرآوازه توس مسئولان میراث فرهنگی کشور نیز از سال ها پیش به فکر ثبت جهانی این منطقه بوده اند و در این زمینه تلاش کرده اند؛ هرچند که هنوز این مهم محقق نشده است و ثبت جهانی توس با ابتدایی ترین مشکلات دست و پنجه نرم می کند.

سایه غول های ناخوانده

موضوع ثبت جهانی توس با اینکه همواره بر سر زبان ها بوده و مسئولان میراث فرهنگی از آن سخن گفته اند اما برای اولین بار از سال 1385 به صورت جدی مورد توجه همه اعم از رسانه ها، مسئولان و صاحبنظران قرار گرفت؛ سالی که دکل های فشار قوی برق سرخس ، مشهد ، ترکمنستان همچون غولی بر آرامگاه فردوسی سایه انداخت و منظر حریم شهرتوس را مخدوش کرد و آغازی شد بر گمانه زنی ها و اظهار نظرهای متفاوت درباره ثبت جهانی توس و مانع بزرگی همچون دکل های برق...

در نخستین موضع گیری رسمی درباره قرارگیری دکل های برق در منظر آرامگاه فردوسی محسن لشکری مدیرکل وقت میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی اعلام کرد که "قبل از نصب دکل های برق در توس شکایتی از شرکت برق تنظیم شده بود که همچنان نیز به قوت خود باقی است."

ماجرای کش دار دکل های توس!

و اما آنچه که امروز به عنوان مانعی اصلی برای ثبت جهانی توس از آن یاد می شود دکل‌های برقی است که منظر حریم توس را مخدوش کرده است. از همان سال 1385 که میراث فرهنگی بابت دکل های توس از شرکت برق شکایت کرد تاکنون هیچ اقدام مثبتی برای رفع این مشکل نشده تا اینکه سال 90 ، مجتبی رجایی خراسانی، سرپرست اداره کل میراث فرهنگی خراسان رضوی پایان مناقشه شکایت دو اداره دولتی را اعلام کرد و از پس گرفتن شکایت میراث فرهنگی از شرکت برق خبر داد.

او البته تاکید کرده بود که پس گرفتن این شکایت به منزله پیگیری نکردن ثبت جهانی توس نیست. بعد از این خبر اظهارنظرها درباره دکل های توس شدت گرفت، برخی مسئولان هم چون معاون فنی و عمرانی استانداری خراسان رضوی ضمن تاکید بر پیداکردن چاره ای برای رفع مشکل دکل های توس ، سهل انگاری در رفع این مشکل و به تعویق انداختن ثبت جهانی توس را محکوم کردند.

برخی دیگر نیز همچون فرماندار مشهد موضوع وجود دکل های توس به عنوان مانعی برای ثبت جهانی را به کل منکر شد.

حسن موحدیان در گفت وگویی با خراسان گفته بود: «دکل ها هیچ گونه تأثیری بر ثبت جهانی توس ندارد، این موضوع ها، مواردی است که شما روزنامه ها درست می کنید و من آن را قبول ندارم. چون فاصله دکل ها با توس زیاد است و تأثیری بر ثبت جهانی توس ندارد؛ این موضوع بی دلیل بزرگ شده است.»

به هر حال به گفته بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بی شک نقش دکل های برق در مخدوش کردن منظر حریم توس در صورت ثبت جهانی به عنوان یکی از موانعی که کارشناسان یونسکو به آن توجه خواهند کرد مطرح می شود.

در توضیح تاثیر این دکل ها بر ثبت جهانی توس نیز بد نیست به ماجرای برج جهان نما و میدان نقش جهان اصفهان اشاره ای بکنیم.

ماجرای برج جهان نما و سایه اش بر میدان نقش جهان اصفهان را که یادتان هست؟ برج جهان نما که ارتفاعی ۵۰ متری و در ۷۰۰ متری میدان نقش جهان اصفهان قرار داشت با هشدار یونسکو مبنی بر حذف میدان نقش جهان از فهرست آثار جهانی مواجه شد. بازرسان یونسکو سال ۲۰۰۲ (۱۳۸۲)پس از بازدید از میدان نقش جهان، نظرشان را این گونه اعلام کردند: «خط آسمانی و منظر تاریخی و فرهنگی میدان نقش جهان مخدوش شده و دولت ایران موظف است نسبت به تعدیل برج جهان نما اقدام کند.»

اصرارهای شهرداری و شورای شهر اصفهان برای ادامه ساخت برج جهان نما و هشدارهای متعدد یونسکو برای تعدیل این بنا تا حدی پیش رفت که یونسکو با تعیین مهلت برای تعدیل برج جهان نما، مسئولان ایران را به حذف میدان نقش جهان از فهرست میراث جهانی تهدید کرد. با جدی شدن موضوع، سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت پیگیر این موضوع شد و سرانجام برج جهان نما در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۴ تعدیل و ۲ طبقه بالای آن تخریب شد تا به منظر میدان نقش جهان آسیبی وارد نشود. حال با توجه به این تجربه و عرض اندام دکل ها در منطقه تاریخی توس، کارشناسان پیش بینی می کنند که با وجود این دکل ها یونسکو از ثبت جهانی توس خودداری کند.

5 نظریه برای رفع مشکل دکل ها

ماجرای ثبت جهانی توس ادامه یافت و سال ها در کنارش از سایه سنگین دکل ها به عنوان یک مانع یاد شد تا اینکه آذر ماه 90 احمدزاده، رئیس سابق میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری کشور از توس بازدید کرد و ضمن ارایه مصوبه های مختلف برای رفع مشکلات این منطقه تاریخی ، گریزی هم به ثبت جهانی توس زد و با تاکید بر ضرورت این اقدام ، پایان شهریور ماه 91 را آخرین مهلت برای تهیه پرونده ثبت جهانی دیار حکیم فردوسی عنوان کرد.

بعد از این دستور رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی کشور بود که مسئولان استانی به جنب و جوش افتادند و در پی چاره ای برای رفع مشکلات و موانع ثبت جهانی توس برآمدند و از آنجایی که دکل های برق به عنوان مهمترین مانع ثبت جهانی این منطقه تاریخی مطرح می شد، جلسات متعددی برای رفع این مشکل بین مسئولان ذیربط برگزار شد. برآیند این جلسات ارایه 5 پیشنهاد بود که بیشتر مسئولان با پیشنهاد چهارم و پنجم یعنی کوتاه کردن یا جابه جایی دکل های توس موافق بودند. حسین عباس زاده معاون میراث فرهنگی خراسان رضوی: «بعد از بازدید از محل دکل ها ، 5 پیشنهاد برای رفع مشکل دکل های توس مطرح شد که بیشتر پیشنهاد چهارم و پنجم مدنظر قرارگرفت اما چون ساز و کار آن مشخص نشده است منتظر نهایی شدن نظرات هستیم.»

آب سردی بر پیکره ثبت جهانی توس

همه در تب و تاب آماده کردن پرونده ثبت جهانی توس بودند تا در شهریور 91 این پرونده آن طور که معاون میراث فرهنگی خراسان رضوی گفته بود بدون هیچ نقصی به یونسکو ارسال شود اما انگار طلسم ثبت جهانی توس به این زودی شکسته نمی شود؛ 25 اردیبهشت 91 و همزمان با سالروز بزرگداشت فردوسی است ، آرامگاه حکیم توس میزبان معاون رئیس جمهور و معاون میراث فرهنگی کشور بود، بعد از اجرای پر حاشیه مراسم بزرگداشت فردوسی خبرنگار خراسان در گفت و گو با معاون میراث فرهنگی کشور پیگیر ثبت جهانی توس می شود اما به جای شنیدن خبری خوش، مسعود علویان صدر با ناامیدی آب سردی بر تمام تلاش ها برای ارسال پرونده ثبت جهانی توس در شهریور 91 می ریزد، او می‌گوید:« تا مشکلات توس برطرف نشود، پرونده ثبت جهانی آن به یونسکو ارسال نخواهد شد... فکر نمی کنم به این زودی مشکلات توس حل شود؛ بنابراین پرونده ثبت جهانی این منطقه تاریخی طی سال های آینده به یونسکو ارسال خواهد شد.» این جمله معاون میراث فرهنگی کشور پایانی بود بر تمام تلاش ها و حرف و حدیث ها درباره ثبت جهانی توس در سال 91.... و حالا باز این ماجرای طولانی و قصه پر غصه ثبت جهانی دیار فردوسی پاکزاد ادامه پیدا می کند تا "سال های آینده" دوباره از راه برسد و مسئولان قولی بدهند و جلساتی برگزار شود و شاید امیدی به ثبت جهانی این منطقه کهن و پر آوازه...

ارسال اولین پرونده ثبت جهانی توس به یونسکو در سال 86

با وجود همه حرف و حدیث ها درباره مشکلات و موانعی که برای ثبت جهانی توس مطرح می شد و تقریبا یک سال بعد از نصب دکل های برق در منظر حریم شهر توس، اولین پرونده ثبت جهانی این منطقه تاریخی با عنوان "چشم انداز فرهنگی توس" به یونسکو فرستاده شد. هرچند به دلایل نامعلومی مسئولان میراث فرهنگی استان ارسال این پرونده به یونسکو را به زبان نیاوردند و در این اواخر نیز در گفت وگو با رسانه ها تاکید کردند که "تاکنون پرونده ای برای ثبت جهانی توس به یونسکو ارسال نشده است" اما سایت رسمی یونسکو نظر متفاوتی با مسئولان میراث فرهنگی خراسان رضوی دارد؛ بر اساس اعلام سایت رسمی یونسکو پرونده ای به شماره 5203 در 18 مرداد ماه سال 1386 ( 9 آگوست 2007) با عنوان چشم انداز فرهنگی توس به یونسکو ارسال شده است تا در معیارهای (iii)،(iv) و (vi) (درباره جزئیات این معیارها در گزارش بعدی به تفصیل توضیح داده می شود) ارزیابی شود. پایگاه اینترنتی یونسکو در توضیح این پرونده و شاخصه های منطقه تاریخی توس آورده است: «توس یکی از اماکنی است که دیرینه ترین بقایای حیات انسان را در خود جای داده است و امروز بزرگترین شهر مذهبی جهان اسلام شناخته می شود. این شهر شاهد تمدن های متفاوتی بوده است (چرخه فرهنگی ). توس زادگاه بسیاری از فرهیختگان ایرانی است.» همچنین در بخش دیگر گزارش یونسکو با عنوان "مقایسه با اماکن مشابه" آماده است: « این مجموعه می تواند با شهر تاریخی "زوزن"، شهر تاریخی "جوزجان" و سایر شهرهای اسلامی قرون دوم تا هفتم هجری مقایسه شود. بر این اساس این موضوع ثابت می کند که پرونده ثبت جهانی توس یک بار و در سال 86 به یونسکو ارسال شده هرچند که تا کنون نتیجه آن اعلام نشده است .

پیگیری نشد، مأیوس شدیم

ویژه نامه قصه ی توس -روزنامه خراسان

سفر رهبری فرصت خوبی برای احیای توس بود که متاسفانه سیستم اداری نتوانست آن را محقق کند

دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه، مدیر قطب علمی فردوسی شناسی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی و رئیس فرهنگسرای فردوسی، یکی از فعالان در حوزه فردوسی شناسی و پیگیر مسائل مربوط به شهر توس است. دکتر یاحقی روز پس از سفر مقام معظم رهبری به توس در جلسه ای مسائل مختلفی را راجع به توس به رهبر انقلاب گزارش داد. در این جلسه پیشنهادها و راهکارهای توسعه و احیای توس و آرامگاه فردوسی بررسی شد و نتیجه آن این شد که دکتر یاحقی پیگیر کارها باشد. به گفته وی پس از این رویداد مهم و تاریخی، جلسه های متعددی برگزار شده و حتی ستادی با عنوان «شورای عالی سیاستگذاری» برای احیای توس شکل گرفت اما کارها پس از چند سال متوقف شد و عملا پیگیری ها ادامه پیدا نکرد. در این گفت وگو دکتر یاحقی مروری دارد به روز جلسه با رهبر انقلاب و روند پیگیری طرح احیای توس.

ظاهرا شما درروزسفر رهبری به توس همراه هیئت بازدید کننده نبودید؟

من نبودم. البته روز بعد من، آقای خلوصی (مدیر وقت میراث فرهنگی) و آقای لباف (کارشناس توس و باستان شناس) را خواستند تا به حضور ایشان برسیم که جلسه خوبی بود. در آن جلسه رهبری از دلایل وضعیت بد توس و آرامگاه از ما سوال کردند که ما هم پاسخ هایی دادیم و البته پیشنهادهایی نیز مطرح شد. یادم هست این سفر هم زمان شده بود با پیدا شدن آرامگاه امام محمد غزالی که ایشان هم موافق بودند برای امام محمد غزالی بنایی درخور ساخته شود. جلسه حدود ۳ ساعت طول کشید. حتی نماز ظهر را هم همانجا به امامت ایشان خواندیم.

پیگیری ماجرای توس مشخصا به کجا واگذار شد؟

اتفاقا مهم ترین مسئله در آن نشست همین نکته بود که ما پیشنهاد تاسیس مرکز «خراسان شناسی» را دادیم تا این موضوع را دنبال کنند چرا که هم پیگیری های اداری نیاز داشت و هم مسائل پژوهشی را باید دنبال می کردیم. ابتدا پیشنهاد شد که موسسه «خراسان شناسی» به دانشگاه فردوسی سپرده شود که من موافق نبودم چون سیستم اداری دولتی خیلی نمی توانست موفق باشد. به همین دلیل آستان قدس را مطرح کردند که پذیرفتیم و بلافاصله دستور دادند که مرکز «خراسان شناسی» در زیرمجموعه آستان قدس رضوی شکل بگیرد و یکی-دوماه بعد هم شکل گرفت.

پس در واقع پیگیری سفر رهبری به توس در «خراسان شناسی» دنبال شد؟

بله، البته همان زمان و بلافاصله از طرف استانداری ستادی تشکیل شد.

کدام استاندار؟

آقای مهرعلیزاده

اولین جلسه رسمی کی تشکیل شد؟

زمانی نگذشت که اولین جلسه در آرامگاه فردوسی با حضور مسئولان وقت تشکیل شد. مسئولان بلندپایه کشوری و استانی بودند مثل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس برنامه و بودجه، استاندار خراسان، شهردار مشهد و چند وزیر و تعدادی دیگر از مسئولان هم بودند.

مهم ترین اتفاق آن جلسه چه بود؟

قرار شد برنامه ای (چارتی) برای تشکیلات آنجا بنویسیم و تقریبا مسئولیت ماجرا را هم به بنده سپردند که از طریق «خراسان شناسی» دنبال کنم. به دنبال آن ستادی تشکیل شد با عنوان شورای عالی سیاستگذاری که در ذیل آن ستاد برنامه ریزی و اجرایی با سه کمیته فرهنگی- هنری، فنی و تخصصی و اجرایی و هر کدام متشکل از نهادها و شخصیت های صاحب نظر شکل گرفت.

هسته اصلی این شورا چه افراد حقوقی یا حقیقی بودند؟

عنوان «شورای عالی سیاست گذاری پیگیری دستور مقام معظم رهبری دایر به احیای مجموعه تاریخی فرهنگی توس و آرامگاه فردوسی» بود که طرح آن را به من محول کردند و من هم طرحی نوشتم و شورای عالی با عضویت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر مسکن، رئیس سازمان برنامه و بودجه، رئیس سازمان میراث فرهنگی، نماینده مجمع نمایندگان استان خراسان در مجلس شورای اسلامی، استاندار خراسان و انجمن آثار و مفاخر کشور که رئیس شورا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیر آن سازمان میراث فرهنگی بود، تشکیل شد. پس از تشکیل این شورا پیشنهادهایی مطرح شد که باید در جلسه ها پیگیری می کردیم.

جلسات مرتب برگزار می شد؟

بله، جلساتی داشتیم مثلا در فرمانداری جلساتی برگزار کردیم و آن زمان مجتمع فرهنگی توس هم فعال بود. جلسه ها اگرچه منظم برگزار نمی شد ولی در استانداری، فرمانداری و جاهای دیگر به تناوب جلسات داشتیم. ولی نهادهای دیگری هم درگیر این ماجرا بودند مثل شرکت برق و غیره. ما هرچه جلوتر آمدیم، نهادها و سازمان هایی دیگری را هم درگیر این بحث کردیم مثل همین شرکت برق و حتی سازمان آب و فاضلاب و بعدها شرکت گاز.

این ستاد استانی بود یا کشوری؟

یک ستاد استانی داشتیم و یک ستاد کشوری. در ستاد کشوری امثال وزرا و معاونان رئیس جمهور بودند و ستاد استانی را مسئولان و مدیران استان تشکیل می  دادند مثل قائم مقام تولیت آستان قدس رضوی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرکل میراث فرهنگی، فرماندار مشهد، شهردار مشهد، رئیس برنامه و بودجه استان، رئیس مسکن و شهرسازی، مدیرعامل آب منطقه ای، مدیرعامل برق منطقه ای، مدیرکل مخابرات، رئیس دانشگاه فردوسی، یک شخصیت صاحب نظر از میان شعرا، نماینده انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

چه تضمینی برای اجرای مصوبات بود؟

هیچ، عملا هیچ کاری انجام نمی شد. البته بودجه ای بعدها اختصاص داده شد و می دانید که این جاده فعلی از سه راه فردوسی تا محل آرامگاه خیلی باریک بود، در واقع این جاده بعد از همین بودجه ها تعریض و ساخته شد.

مسئولان که عوض می شدند چه اتفاقی می افتاد؟

خب، در زمان آقای کوهپایی هم که استاندار بعدی بود جلساتی برگزار شد و در همان زمان مهندس پژمان که اکنون شهردار است، معاون فنی عمرانی استاندار بود. مشکل این بود که با تغییر استاندار و مسئولان باید خیلی مسائل را از دوباره توضیح می دادیم و توجیه می کردیم. یادم هست در بیست و هشتم خرداد سال ۷۷ که تقریبا این ستاد با عنوان «ستاد پیگیری فرمان مقام معظم رهبری درخصوص احیای مجموعه تاریخی توس» هویت پیدا کرده بود ساعت ۴ بعدازظهر در دفتر استاندار خراسان جلسه ای تشکیل شد که گزارش جلسه مفصلی دارد. در آن جلسه نکات مهمی مطرح شد که بد نیست اشاره داشته باشیم. استاندار وقت -مهرعلیزاده- با انتقاد از این که آنچه در توس انجام شده است، شایسته و بایسته این منطقه تاریخی- فرهنگی نیست، خواستار پیگیری جدی تشکیلاتی و برنامه ریزی برای تامین اعتبار شد به ویژه که همان زمان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت -دکتر مهاجرانی- قول داد ۱۰ میلیارد ریال اختصاص دهد. استاندار در آن جلسه هم چنین تاکید کرد چارت سازمانی باید به ترکیب اجرایی تبدیل شود و متشکل از شورای سیاست گذاری، ستاد برنامه ریزی و هیئت اجرایی با مسئولیت فرماندار باشد. از دیگر نکاتی که در آن جلسه مطرح شد ارائه طرح برتر برای اجرا بود. طرحی که قبلا در گستره جهانی به مسابقه گذاشته شده بود و یک طرح برتر شناخته شد و جایزه ای هم گرفت. به هر حال جلسات تا سال های ۷۷ و ۷۸ هم دراستانداری، فرمانداری و حتی میراث فرهنگی تشکیل می شد و مرتب پیشنهادها را بررسی می کردیم ولی عملا نتیجه ای نداد.

جلسات تا چه سالی به طور جدی ادامه یافت؟

تا ۸۷ و بعد از آن هم زمان شد با سفر من به انگلستان و بعد از برگشت هم تقریبا ماجرا فراموش شد.

بعد که برگشتید پیگیری نکردید؟

نه، چون مرکز خراسان شناسی هم یکی-دوسال بعد تعطیل شد. مسئولان و مدیران هم تغییر کرده بودند و کار دنبال نشد. ما هم وقتی می دیدیم کارها پیگیری نمی شود و نتیجه ای نمی دهد عملا مأیوس شدیم چون همه طرح ها معلق می ماند.

مدیران و مسئولان هم پیگیر نبودند؟

نه، اسناد و مدارک هم در استانداری بایگانی شد.

چند استاندار عوض شد؟

آقایان مهرعلیزاده و کوهپایه ای -که ایشان به نظر دوبار استاندار شد-، آقای رسولی، آقای محمدی زاده و امروز هم آقای صلاحی. از زمان آقای رسولی تقریبا مسئله منتفی و پیگیری نشد. در این سال ها هم خیلی تلاش کردیم ولی متاسفانه به جایی نرسید.

در این سال ها بودجه ای اختصاص نمی یافت؟

می گفتند، بودجه هایی در نظر گرفته می شود. البته در این مدت اخیر یکی-دوبار ازطریق دفتر مقام معظم رهبری بودجه هایی برای احیای توس اختصاص یافت

بهتر نبود از طریق دفتر پیگیری می کردید؟

آن قدر مایوس شده بودیم که کلا موضوع را رها کردیم و فقط میراث فرهنگی طبق روال کارهایی کرده است. از طرف دیگر چون هزینه های آن جا خیلی زیاد است و بحث راه، کاوش، بازسازی ارگ توس و غیره وجود دارد، مبالغ هم سامان مند نیست، در هزینه ها گم می شود و به چشم نمی آید. ضمن این که این مبالغ پاسخگوی نیازهای احیای توس نیست. مبالغ باید مبتنی بر طرح های کارشناسی و گسترده باشد. فراموش نکنیم که این منطقه به همان اندازه که هزینه دارد، می تواند درآمدزایی داشته باشد.

اشکال و ایراد کار را در چه می بینید؟

به نظر من رغبتی برای احیای توس از طرف مدیران و مسئولان وجود ندارد و گرنه بخش خصوصی به خوبی می تواند وارد ماجرا شود ولی میدان داده نمی شود. من تعجب می کنم دیدار مقام معظم رهبری از توس و فرمان ایشان فرصت خوبی برای احیای توس بود ولی متاسفانه سیستم اداری نتوانست آن را محقق کند.

دوباره برمی گردم به آن جلسه ابتدایی که روز بعد از سفر ایشان به توس با مقام معظم رهبری داشتید. در آن جلسه چه نکات خاصی در این باره مطرح شد؟

بحث های زیادی درباره اهمیت توس و فردوسی مطرح شد. ایشان به خوبی از شأن فردوسی و اهمیت منطقه توس یاد کردند. ما هم تاکید کردیم که منطقه توس می تواند فرصت خوبی برای گردشگری و امور فرهنگی باشد و در شأن نظام جمهوری اسلامی قابلیت توجه دارد. ایشان هم کاملا قبول داشتند. حتی در مورد غزالی هم که گفتیم با توجه به همه حساسیت ها از ایشان به بزرگی یاد کردند و گفتند بنایی بر آرامگاه ایشان ساخته شود. به نظر می رسد همیشه حرف فردوسی مطرح است اما در عمل چندان به آن توجه نمی شود. به هرحال منطقه توس، منطقه غریبی است.

با بخش خصوصی صحبتی نشد؟

بخش خصوصی همیشه این امکان را داشته است اما گمان می کنم دولت خیلی علاقه مند نیست بخش خصوصی در آن جا وارد شود. یادم می آید همان زمان آقای شهرستانی طرحی داشت که منطقه گردشگری شاندیز را به توس متصل کند که نشد. آقای ثابت هم علاقه مند بود. ما صحبت کردیم و اعلام آمادگی کرد. حتی گفت حاضرم یک خط هوایی گردشگری دایر کند. آقای صابری فر هم آمادگی داشت. من تصور می کنم دولت مایل است خودش وارد ماجرای توس شود که البته در این سال ها نشان داده چندان موفق نبوده است. بنابراین خیلی نمی توان به احیای آنجا خوش بین بود.

فصلنامه «پاژ» به پله نهم رسید

نهمین شماره از دوره جدید فصلنامه «پاژ»، نشریه تخصصی فرهنگ‌سرای فردوسی، منتشر شد. مطالب این فصلنامه در بخش‌های گوناگونی چون «هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت»، «نقد و تحقیق» و «یادرفتگان» جای گرفته است.به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نهمین شماره از فصلنامه «پاژ» بخش‌های متنوعی چون «نقد و تحقیق»، «هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت»، «یاد رفتگان»، «باستان‌شناسی، تاریخ و جغرافیا» و «گزارش و گفت‌و‌گو» را شامل می‌شود.
در بخش «نقد و تحقیق» این شماره از فصلنامه «پاژ» مطالبی چون «درباره خدای‌نامک» نوشته ع. شاپور شهبازی و محمود حسن‌آبادی، «پراکندگی نگاره‌های شاهنامه در کتابخانه‌های بریتانیا» از فاطمه ماه‌وان، «شاهنامه، در جزر و مد آرا نقدی ادیبان عرب» اثر علی سلیمی و پیمان صالحی، «نگاهی بر کتاب برابر نهاد شاهنامه فردوسی و غرر السیر ثعالبی» به قلم نغمه دادور، «درآمدی بر تبارشناسی پیر مغان (1)» از محسن بابایی دیده می‌شود.
در بخش «باستان‌شناسی، تاریخ و جغرافیا» نیط مطالب «جایگاه ولایت توس در شاهنامه (با تاملی در جغرافیای شاهنامه)» از مهدی سیدی، «توس در مطالعات باستان‌شناختی» نوشته رجبعلی لباف خانیکی، «سیمای باستانی پاژ» اثر جواد زاشکی علی‌آباد و محمود طغرایی آمده است.
«گزارش و گفت‌وگو» عنوان بخش دیگر این فصلنامه است و یک گزارش و یک گفت‌وگو مبنی بر «این قند پارسی که به بنگاله می‌رود: گزارشی از همایش میان‌فصلی فرهنگسرای فردوسی در موضوع روابط فرهنگی خراسان با هند» به قلم یوسف بینا و گفت‌وگو با محمدتقی راشد محصل را شامل می‌‌شود.
بخش‌های«هنر و هنرمندان»، «از دیار آشنایان»، «شعر و داستان»، «کتاب‌شناخت» و «یادرفتگان» دیگر بخش‌های این فصلنامه هستند.
سرمقاله این شماره از فصلنامه «پاژ» با عنوان «باز هم پاژ و این بار تا همیشه» به قلم محمدجعفر یاحقی، سردبیر فصلنامه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نوشته شده است.
فرهنگسرای فردوسی موسسه‌ای است مردمی، غیرانتفاعی و غیر وابسته که با اهدافی چون بررسی و معرفی مقام و موقعیت فردوسی در تاریخ و ادب ایران و جهان، تعریف و اجرای پژوهش‌های بنیادی در زمینه تحولات اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ادبی ایران تا روزگار فردوسی و نشان دادن تاثیر اندیشه و خرد فردوسی در حرکت‌های فرهنگی، ادبی، اعتقادی و تاریخی در مسیر تکامل اجتماعی ایرانیان، و برخی اهداف دیگر، از سال 1384 تاسیس شده است.

تحلیل عناصر اسطوره‌ای شناهنامه ضروری است

 ابومحبوب، پژوهشگر، در نشستی دیگر از سلسله نشست‌های «شاهنامه‌پژوهی» از تحلیل عناصر اسطوره‌ای «شاهنامه» به عنوان امری ضروری برای آشنایی با نگرش، تفکر و گرایش فردوسی یاد کرد که سبب می‌شود با نگرش‌ها و گرایش‌های فرهنگ کهن ایرانی نیز آشنا شویم. به گزارش خبرگزاری ایبنا، دهمین نشست از سلسله درس‌های «شاهنامه‌پژوهی» با حضور احمد ابومحبوب، مدرس این دوره و جمعی از علاقه‌مندان به شاهنامه در سرای اهل قلم برگزار شد.
ابومحبوب در آغاز این جلسه گفت: در سلسله نشست‌های «شاهنامه‌پژوهی» تاکنون به بحث‌ واژه‌شناسی «شاهنامه» نپرداخته‌ایم و بیشتر مباحث تفصیلی و درون‌ مایه‌ای مطرح شده است. تحلیل و شناخت «شاهنامه» پیرامون بحث لغت دور نمی‌زند، بلکه شناخت عناصر محتوایی است.
وی با تاکید بر اهمیت تحلیل عناصر اسطوره‌ای و محتوایی «شاهنامه» ادامه داد: تحلیل عناصر اسطوره‌ای سبب می‌شود با تفکر، نگرش و گرایش فردوسی آشنا شویم و در حقیقت از این منظر با نگرش‌ها و گرایش‌های کهن ایرانی آشنا خواهیم شد.
این استاد دانشگاه حماسه فردوسی را برتر از دیگر حماسه‌ها دانست و افزود: «شاهنامه» این شاهکار حماسی فردوسی با مبانی حماسی بیش از سایر آثار مانند «ایلیاد» و «ادیسه» هومر مطابقت دارد.
وی در ادامه از حماسه به عنوان بیانگر شکل‌گیری ملت‌ها یاد کرد و گفت: حماسه جنگ‌های بیرونی و نه جنگ‌های قومی و قبیله‌ای را مطرح می‌کند بنابراین شرح جنگ‌های میان شهرهای یونان یا قوم‌های عرب حماسه نیستند.
ابومحبوب به قرائت بیت‌هایی از «شاهنامه» پرداخت که بیانگر جواب فریدون به فرستاده سلم و تور بود و اظهار کرد: فریدون در این ابیات معتقد است سلم و تور به بدی یا اهریمن تمایل یافته‌اند و همچنین از این بخش «شاهنامه» ما شاهد تقابل میان دو و یک خواهیم بود. این مساله خود یک نشانه یا کد است و مفاهیم بسیاری را روشن می‌کند.
وی در بخش دیگر از سخنانش با تاکید بر تاثیر محیط جغرافیایی در خلق و خوی انسان‌ها به عنوان یکی از مباحث جامعه‌شناسی توضیح داد: همان‌گونه که محیط جغرافیایی و طبیعت سخت و خشن، خشونت را در خلق و خوی و ذهنیت سبب می‌شود، طبیعت سازگارا و مناسب هم خلق و خوی آرام را به دنبال دارد و ساکنان چنین مناطقی با طبیعت سر ناسازگاری و جنگ ندارند.
این پژوهشگر ادامه داد: به همین نسبت برخی از زبان‌ها سخت و سنگین و برخی‌ها نرم و آرام هستند. این مساله به فرهنگی که زبان در آن جاری است و به عبارت دیگر به فرهنگی که در منطقه جغرافیایی رواج یافته است، بستگی دارد.
وی در بخش دیگر از سخنانش معنای برخی از تعابیر به‌کار رفته در ابیات «شاهنامه» را شرح داد و گفت: «سر به کار بودن» به معنای این است که می‌خواهی مساله‌ای را حل کنی و «شام برکسی خوردن» به معنای فاتحه کسی را خواندن، «چرخ از بر گذشتن» به معنای گذشت روزگار و زمان و «دین» به معنای وجدان و دریافت درونی است.
ابومحبوب در ادامه سخنانش به ویژگی‌ پیشگو بودن فریدون اشاره و تشریح کرد: فریدون پیش‌بینی کرده که سلم و تور خوی بد گرفته‌اند. مساله پیش‌بینی در اصل به نوعی پذیرش حادثه است، پیش از آن‌که اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر پذیرش حتمی بودن یک حادثه است. در اسطوره‌ها پیش‌بینی یک امر ایزدانه است.
وی ادامه داد: فریدون در «شاهنامه» چهره ایزدانه پیدا کرده و نمادی از یک ایزد است. ایزدی که با گاو که خود یک سمبل و توتم است، رابطه دارد. حال در «شاهنامه» این خدای‌زادگان یعنی فرزندان فریدون هستند که با یکدیگر دشمن شده‌اند و می‌جنگند.
سخنران این جلسه اظهار کرد: در اسطوره‌های یونانی نیز درگیری خدایان با یکدیگر وجود دارد و به‌طور کلی بشر ابتدایی بلایای طبیعی را به نبرد خدایان با یکدیگر تعبیر کرده است، اما در فرهنگ ایرانی به نوعی مطلق‌گرایی وجود دارد؛ چراکه ایزد مثبت، مطلق خوب و ایزد منفی، مطلق بد است و هرگز صفات دیگر را به آن‌ها نسبت نمی‌دهند.
وی افزود: در اسطوره‌های یونانی ایزدان مانند انسان‌ها صفات متضاد دارند و برای مثال یک ایزد مثبت می‌تواند صفات خوب و بد داشته باشد. یعنی عکس آن‌چه در اسطوره‌های ایرانی می‌بینیم. برهمین اساس در اسطوره‌های ایرانی همیشه دو رنگ سیاه و سفید با هم در نبردند.
ابومحبوب در بخش دیگر از سخنانش به جبرگرایی یا تقدیر گرایی در «شاهنامه» اشاره و تشریح کرد: در «شاهنامه» با جبرگرایی اسطوره‌ای روبه‌رو هستیم. جان ایرج خردمند در معرض خطر است، اما با سرنوشت می‌جنگد، بلکه آن‌را تغییر دهد. هرچند سرنوشت بر ایرج پیروز می‌شود.
وی در ادامه با تاکید بر گسترش تبار فریدون در سراسر جهان تا زمانی‌که وحدت سراسری میان آن تبار وجود دارد، گفت: ملت و ملیت زمانی آغاز می‌شود که بخشی از یک تبار با یکدیگر درگیر شوند و بخشی از تبار از بخش دیگر جدا و به یک بخش مستقل تبدیل شود. شکل‌گیری ملت‌ها همیشه به این گونه بوده است.
این استاد دانشگاه در بخش بعدی جلسه اظهار کرد: در ابیاتی که از سپاه یاد شده است، سپاه برابر جامعه است و گرایش‌های پنهانی در سپاه، گرایش‌های پنهانی جامعه را نشان می‌دهد. در حقیقت فردوسی تصویر یک جریان اجتماعی را توصیف می‌کند.
وی در بخش پایانی سخنانش به دو عامل یاد شده از سوی فردوسی به عنوان انگیزه‌های جنگ و جنایات در «شاهنامه» اشاره کرد و توضیح داد: «آز» و «بیم» این دو عامل هستند. «آز» عاملی روانشناختی، درونی و فردی است و به عنوان توسعه‌طلبی، طمع و برتری‌جویی یاد می‌شود. «بیم» عامل بیرونی و اجتماعی و فرهنگی است.