پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

تاریخچه آرامگاه فردوسی

ویژه نامه قصه ی توس - دکترسلمان ساکت

هر آن کس که دارد هش و رای و دین                    پس از مرگ بر من کند آفرین

آرامگاه فردوسی مکانی است در توس، در فاصله بیست و پنج کیلومتری شهر مشهد به سمت قوچان که امروزه «مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی» نامیده می شود.

بنا بر مقدمه شاهنامه بایسنقری، ارسلان جاذب (م: حدود ۴۲۱ق) که از سال ۳۸۹-۴۱۹ ق والی توس بود، «بر مرقد فردوسی قبه ای ساخت» (ریاحی، ۱۳۸۲: ۳۵۷). فردوسی به ارسلان جاذب علاقه داشته و در دیباچه شاهنامه،او را «دلاور سپهدار توس» خوانده و وی را به سخا ستوده است:

و دیـگر دلاور سپـهــدار تـوس             که درجنگ بر شیر دارد فسوس

ببخشد درم هرچه یابد ز دهر            هـمـه آفـریـن جـویـد از دهـر بهـر

به یزدان بود خلق را رهنمای            سرشاه خواهد که باشد به جای

(فردوسی، ۱۳۸۶: 18.1)

آنچه ارسلان جاذب بر مزار فردوسی بنا کرده بود، تا سال ۵۱۰ هجری که نظامی عروضی- نویسنده و شاعر سده ششم- آن را زیارت کرد، برقرار بود (نظامی عروضی، ۱۳۸۰:۸۳). ظاهرا بنای آرامگاه به هنگام فتنه غزان ( در اواسط سده ششم) و حمله لشکریان چنگیز و پسرش تولی خان به توس (در سال های ۶۱۷ و ۶۱۸ ق) همچنان پابرجا بود، چرا که بنابر مقدمه شاهنامه بایسنقری، وقتی گرگوز، امیر مغول، حاکم توس (۶۳۸-۶۴۱ ق) شد (تاریخ جهانگشا، ۱۳۸۲: ۲/۲۳۷-۲۳۸)، برای ساختن قلعه ای در شهر توس، بنای آرامگاه را ویران کرد و آلات و مصالح آن را برای عمارت قلعه خود به کاربرد (ریاحی، همان).

پس از آن، در زمان پادشاه عادل غازان (حکومت: ۶۹۴-۷۰۳ ق)، «امیر ایسن قتلغ که حوالی توس سیورغال او بود، بر سر تربت فردوسی به عمارتی اشارت فرمود»، ولی ابتدا خواست تا خانقاهی در کنار مرقد او بنا کند. هنوز خانقاه به اتمام نرسیده بود که امیر ایسن قتلغ درگذشت و عمارت به انجام نرسید (همان). با این همه در سال های بعد قبر فردوسی همچنان معلوم بود، چرا که حمدا... مستوفی که نزهه القلوب خود را در سال ۷۴۰هجری به رشته تحریر درآورد، مزار فردوسی را در کنار قبر محمد غزالی و معشوق توسی برجانب شرقی توس نشان داده است (مستوفی، ۱۳۸۹:۱۵۱). همچنین در تذکره الشعراء (تالیف: ۸۹۲ ق) آمده است که: «قبر او در شهر توس است به جنب مزار عباسیه و الیوم مرقد شریف او معین است و زوار را بدان مرقد التجاست» (دولتشاه سمرقندی، ۱۳۶۶:۴۵) علی رغم ویرانی های مکرر توس به دست ازبکان و تیموریان،مرقد فردوسی همچنان مشخص و مکانی قابل احترام بود. در حدود سال ۱۰۰۰ق قاضی نورا... شوشتری نوشته است: «الیوم مرتد او ....مشخص و معین است و جمهور انام، مخصوصا شیعه امامیه، زیارت او به جا می آورند و راقم حروف نیز به شرف زیارت او مشرف و فایز شده» (ریاحی، همان: ۳۹۵).

دو سده بعد، در ۱۲۳۶ ق/ ۱۸۲۱م، فریزر انگلیسی، مامور کمپانی هند شرقی، قبر فردوسی را مزاری محقر با گنبدی کوچک مزین به کاشی، در وسط خرابه توس توصیف کرده است (شاپور شهبازی، ۱۳۸۸:۲۷ و شجاع کیهانی، ۱۳۹۰: ۲۸۳).

بنا به گزارش لرد کرزن، سیاستمدار انگلیسی،مزار فردوسی با همان وصفی که فریزر کرده بود، تا حدود سال ۱۸۷۵ م پیدا بود، اما پس از آن تاریخ اندک اندک همان گنبد کوچک نیز از بین رفت و مزرعه گندم قبر شاعر را فراگرفت (کرزن، ۱۳۸۰: ۱/۲۴۱-۲۴۲).

در دوره ناصرالدین شاه و به دستور وی، آصف الدوله شیرازی (م. ۱۳۰۴ ق)، والی خراسان، ماموریت یافت تا قبر فردوسی را بیابد. او به راهنمایی چند فرانسوی که به توس رفته بودند، مزار شاعر را پیدا کرد و برای احداث عمارتی در خور، به طور موقت، دو اتاق روی قبر بنا کرد، اما دیری نگذشت که از حکومت خراسان برافتاد و از این رو نتوانست برنامه خود را به پایان رساند (شجاع کیهانی، همان: ۲۸۴ و شاپور شهبازی، همان).

با به قدرت رسیدن رضاخان و افزایش روحیه ملی گرایی در ایران، برخی از پژوهشگران و فرهیختگان بر آن شدند تا دولت را به ساخت آرامگاهی شایسته و در خور شان فردوسی تشویق کنند. در این راستا محمد تقی بهار (مشهور به ملک الشعرا) چندین مقاله درباره ضرورت انجام این کار نوشت و با زیرکی کوشید تا به رضاخان القا کند که اثبات ملی گرایی اش در گرو ساخت آرامگاه فردوسی است. او حتی با لحنی تند، خطاب به دولتمردان و سرکردگان حکومتی نوشت: «در غیر این صورت ( یعنی کوتاهی در ساخت آرامگاه)، ما مردم خراسان خود آن بنا را خواهیم ساخت» (شاپور شهبازی، همان و ساکت، ۱۳۸۹: ۱۰۹-۱۱۰).

همزمان با این تلاش ها، ارباب کیخسرو شاهرخ، نماینده زردشتیان در مجلس، دست به ابتکار تازه ای زد و از سوی انجمن آثار ملی که به تازگی تاسیس شده بود و هدف آن تعمیر و مرمت آثار و ابنیه تاریخی بود، اعلامیه ای منتشر کرد که در آن مردم را به مشارکت در بخت آزمایی مربوط به ساخت آرامگاه فردوسی دعوت می کرد. او خود ماموریت یافت که تا از توس دیدن کند و محل قبر فردوسی را مشخص نماید. وی ابتدا به منابع ادبی و تاریخی مراجعه کرد. سپس به پژوهش میدانی دست یازید و با افراد بومی و سالخورده توس که هنوز بنای آصف الدوله را به یاد داشتند به گفتگو نشست. او سرانجام با کوشش بسیار و جست وجوی فراوان محل گور فردوسی را در باغی که در آن روزگار متعلق به حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التولیه بود، پیدا کرد. حاج میرزا محمدعلی باغ را که به مساحت بیست و سه هزار مترمربع بود، برای ساخت آرامگاه به رضاشاه تقدیم کرد و او نیز آن را به انجمن آثار بخشید. افزون بر آن، حسین ملک نیز هفت هزار مترمربع از اراضی اطراف باغ را به انجمن اهدا کرد و بدین ترتیب مجموعه اراضی آرامگاه به سی هزار مترمربع رسید۳ (شجاع کیهانی، همان:۲۸۵).

پس از آن، درحدود سال ۱۳۰۷ خورشیدی ساخت آرامگاه، زیرنظر شاهرخ آغاز شد. در آغاز طراحی نقشه آرامگاه به ارنست امیل هرتسفلد، باستان شناس آلمانی، سپرده شد، اما اعضای انجمن طرح او را نپذیرفتند. سپس طراحی نقشه به کریم طاهرزاده بهزاد، مهندس و معمار ایرانی، پیشنهاد شد، ولی نقشه او نیز مقبول نیفتاد. بنابراین تصمیم گرفته شد که طراحی نقشه به مسابقه گذاشته شود. در نتیجه طرح طاهرزاده که دومین نقشه او بود، پذیرفته شد. اجرای نقشه طاهرزاده، پس از مدتی، به سبب کندی کار و سستی بنا، متوقف شد. از این رو اعضای انجمن از آندره گدار، معمار و باستان شناس فرانسوی، خواستند تا نقشه ای جدید فراهم کند و به ایران بفرستد. تیمورتاش که بر ساخت هرمی سقف بنا تاکید داشت، با تصرف در نقشه گدار، آن را تغییر داد، اما با مغضوب شدن او در سال ۱۳۱۰ خورشیدی و شکاف برداشتن سقف هرمی، بار دیگر از طاهرزاده بهزاد برای طراحی بنا دعوت شد. در این میان اعضای انجمن از ابتدا با سقف هرمی مخالف بودند، چرا که وجود سقف هرمی، یادآور معماری مصر و فراعنه بود. طاهرزاده بهزاد با تغییر در نقشه گدار که در آن به جای سقف هرمی، سقفی پلکانی در نظر گرفته شده بود، نقشه خودرا به انجمن عرضه کرد که در ۲۸ مهر ۱۳۱۲ خورشیدی به تصویب رسید.

نظارت ساخت به حسین لرزاده واگذار شد. همچنین حسین حجار باشی زنجانی سنگتراشی سنگ های بنا و قبر را برعهده گرفت. طاهرزاده نیز سنگ نوشته های آرامگاه را که به خط نستعلیق و از اشعار فردوسی است، آماده کرد. سرانجام بنای آرامگاه در سال ۱۳۱۳خورشیدی، همزمان با جشن بزرگ و جهانی «هزاره فردوسی»۴ به اتمام رسید و در همان جشن افتتاح شد.

آرامگاه که ظاهر آن یادآور بناهای پرسپولیس و مقبره کورش در پاسارگاد بود، از سه قسمت تشکیل می شد:

۱ . میانی ترین بخش، که سنگ قبری است از جنس مرمر به ابعاد 1.5×۱ متر و حدود 0.5 متر ارتفاع که در مرکز در سکوی مرمری قرار گرفته است. روی سنگ قبر، در میان حاشیه تزئینی و با خط خوش نستعلیق چنین نوشته شده است: «به نام خداوند جان و خرد. این مکان فرخنده آرامگاه استاد گویندگان فارسی زبان و سراینده داستان های ملی ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی است که سخنان او زنده کننده کشور ایران و مزار او در دل مردم این سرزمین جاویدان است. تاریخ تولد: ۳۲۹ق - تاریخ وفات: ۴۱۱ق - بنای آرامگاه: ۱۳۵۳ق»

۲ . تالاری مربع شکل که از سنگ مرمر ساخته شده و داخل آن با کاشی تزئین گشته است. چهار ستون بلند با دو سر ستون بزرگ در چهارگوشه این تالار وجود دارد که تکیه گاه گچ بری های پله ای بلند و زیبای آن است. هر دیوار با یک جفت ستون مشابه، اما کوتاه تر تزئین شده است که با نعل درگاه هایی پله ای به هم می رسند و سر دری مصنوعی را شکل می دهند. افزون بر این، تصویر مردی بالدار که در بالای ضلع جنوبی بنای اصلی حک شده است، ویژگی های پرسپولیس را بیشتر به یاد می آورد. گچ بری ها به طرف داخل کشیده شده و با قسمت بالایی ستون حمایت شده است تا پایه ای مربع شکل برای دیواری به ارتفاع یک متر فراهم سازد.

این قسمت خود به سمت داخل باریک می شود تا مربعی کوچک تر به منظور تکیه گاه دیوار بالایی ایجاد کند، که آن هم ارتفاعی یک متری دارد و سقف بر آن استوار است.

۳ . محوطه پلکانی پوشیده از سنگ مرمر که اتاق روی آن قرار گرفته است. تعداد زیادی از اشعار فردوسی روی دیوار کنده کاری شده است (شاپور شهبازی، همان: ۲۷-۲۸). از آن جا که تمام اصول فنی در احداث بنا رعایت نشده بود، به ویژه به سبب کوتاهی در محاسبه مقاومت خاک و مصالح پایه ساختمان، بنا از همان سالهای نخست شروع به جذب رطوبت کرد و چون استحکام کافی نداشت، با گذشت زمان نشست کرد.

از این رو در سال ۱۳۴۳ وزارت فرهنگ و هنر، زیر نظر هوشنگ سیحون، معمار و نقاش ایرانی، تعمیر و مرمت آرامگاه را آغاز کرد و آن را توسعه داد.

کف تالار اصلی گودبرداری شد و فضای زیرین از همه طرف گسترش یافت تا در نهایت، تالاری به وسعت ۹۰۰ مترمربع، با یک در ورودی در سمت غربی بنا به دست آمد.

بر بدنه دو ضلع جنوبی و شرقی تالار (زیرزمین) نقش های سنگی برجسته از داستان های شاهنامه جلب توجه می کند. نقش های ضلع جنوبی عبارتند از: « زال در پناه سیمرغ»، «نبرد زال با شیر»، «به کمند گرفتن رستم رخش را»، «نبرد رستم با اژدها»، «به کمند افتادن زن جادوگر به دست رستم»، «نبرد رستم با دیو سفید»، «رفتن رستم به نبرد شاه مازندران»، «نبرد رستم با یکی از پیل تنان مازندران»، «چاره جویی رستم از سیمرغ برای شکست اسفندیار»، «آوردن رستم تیر دوشاخ را از جنگل» و «جنگ رستم با اسفندیار و پیروزی رستم». نقش های ضلع شرقی هم عبارتند از: «ضحاک ماردوش و قیام کاوه آهنگر در برابر ضحاک» و «انوشیروان ساسانی». حجاری های این نقوش برجسته، اثر فریدون صدیقی و خوشنویسی شرح آن ها از حسن زرین خط است. در میان نقش های ضلع جنوبی، کتیبه ای به ابعاد 1.5 ×1 متر وجود دارد که قصیده بلندی از زنده یاد علامه جلال الدین همایی بر آن نقش بسته است.

چند بیت آغازین و پایانی آن قصیده بدین شرح است:

ای صبا ای پیک مشتاقان، پیامی بر ز من سوی توس آن سرزمین نامداران زَمَن...

***

ای صبا چون پای هشتی اندر آن نیکودیار واندران ساحت گذشتی کام جوی و گام زن

شست و شویی کن به آب رودبار طابران پس بدان سو شو که باشد کعبه اهل سخن

انـدر آن آرامـگه در شـو که فارغ از جهان صد جهان جان است آن جا خفته در یک پیرهن

یاد او را در ضمیر آری شود روشن، روان نام او را بر زبان رانی شود شیرین دهن

اندر اقلیم سخن سنجی و ملک شاعری است خسروی کشورگشا رویین تنی لشکرشکن

اوستــادان سـخــن پــرور امـیـران کلام جمله بر درگاه او خاضع چو پیش بت شمن

***

جلوه عرش است این درگه کلاه از سر بنه وادی طور است این جا موزه از پایت بکن

مرقد استاد توس است این به خاکش جبهه سای مدفن فردوسی است این بر زمینش بوسه زن

بــا درود و بـا تحیــت آستان او ببوس پس بگو کای در سخن استاد استادان فن ...

***

وز همـــایی ســنــا این چامه ماند یـادگار ز افـتــخــار نــام فــردوســی خـداوند سخن

همزمان با تعمیر و مرمت آرامگاه در سال ۱۳۴۳، باغ نیز از هر سو گسترش یافت و محوطه ای در حدود شش هکتار را در بر گرفت.

امروزه ورودی مجموعه از سمت جنوب است که از دو طرف کنار استخر به سمت داخل مجموعه و آرامگاه راه دارد. رو به روی در ورودی، استخری به شکل مستطیل به ابعاد ۱۰×۳۰ متر وجود دارد که تصویر بنای آرامگاه را در خود منعکس می کند.

در جانب شمال غربی، ساختمانی به مساحت ششصد مترمربع وجود دارد که موزه است. البته کاربرد نخستین آن، چایخانه سنتی و مکانی برای استراحت بازدیدکنندگان بوده است، اما بعدها با کشف آثار باستانی در شهر قدیم توس و نیز اهدای اشیای مختلف از سوی مشتاقان فردوسی در سال ۱۳۶۱ به موزه تبدیل شد.

در ضلع جنوبی موزه (غرب مجموعه)، مزار مهدی اخوان ثالث قرار دارد که در نهایت غربت و سادگی به حال خود رها شده است و البته اخیرا یک نیم تنه از اخوان در آن جا نصب شده است.

در قسمت شمال مجموعه و انتهای باغ، بخشی از باروی قدیم توس دیده می شود. در ضلع شرقی بخش های اداری، چایخانه و کتابخانه ای کوچک جای دارد. (شجاع کیهانی، همان: ۲۸۸-۲۸۹)

اگرچه در سال های اخیر سازمان های مختلف، به ویژه سازمان میراث فرهنگی به آبادانی توس و آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی همت گماشته اند، اما سوگمندانه هنوز آن طراوت و شادابی بایسته در مجموعه آرامگاه دیده نمی شود.

امید است با نگاهی ملی زمینه های آبادانی توس و آرامگاه فراهم آید و این مکان که برای ایران دوستان و پارسی گویان، اهمیت شایان توجهی دارد، به یکی از مهم ترین قطب های گردشگری استان خراسان رضوی تبدیل شود.

یادداشت ها

۱ - سیورغال: تیول، زمینی که پادشاه جهت معیشت به کسی بخشد.

۲ - استاد زنده یاد محیط  طباطبایی احتمال داده است که «عباس» و «عباسیه» تغییر یافته کلمه «آیسن» و «آیس» است و آن چه دولتشاه سمرقندی از «مزار عباسیه» آورده است همان مزار مجاور و خانقاهی است که به دستور امیر ایسن قتلخ بنا نهاده شد. (به نقل از شجاع کیهانی، همان: ۲۸۲-۲۸۳)

۳ - بنابر لوحی که بر جانب غربی مجموعه آرامگاه نصب شده است، حاج میرزا محمدعلی، در ۱۳۰۹ خورشیدی، ۲۵۲۵۰ مترمربع و فرزندان او در سال ۱۳۴۵، ۲۵۳۷۵ مترمربع دیگر به مجموعه آرامگاه بخشیدند.

۴ - برای آگاهی از اهمیت و چگونگی برگزاری جشن «هزاره فردوسی»، بنگرید به: .shapur shahbazi, 1999:IX 527-530

این مقاله توسط نگارنده ترجمه شده و در شماره ۴ فصلنامه پاژ (زمستان ۱۳۸۷) که جشن نامه استاد دکترجلال خالقی مطلق است، به چاپ رسیده است.

۵ - برای خواندن تمام قصیده چهل بیتی ← یادنامه فردوسی، ۱۵۳-۱۵۶ .

منابع و مآخذ

۱ - جوینی، عطاملک. (۱۳۸۲). تاریخ جهانگشا، تصحیح محمد قزوینی، تهران: دنیای کتاب.

۲ - دولتشاه سمرقندی. (۱۳۶۶). تذکرهالشعراء، به همت محمد رمضانی، تهران: پدیده خاور.

۳ - ریاحی، محمدامین. (۱۳۸۲). سرچشمه های فردوسی شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

۴ - ساکت، سلمان. (۱۳۸۹). فرزانه توس (مروری بر زندگی و شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی)، تهران: همشهری.

۵ - شاپورشهبازی، علیرضا. (۱۳۸۸). «آرامگاه فردوسی»، ترجمه سلمان ساکت، کتاب ماه ادبیات، ش ۱۳۹، صص ۲۶-۲۹ .

۶ - ...(۱۳۸۷). «جشن هزاره فردوسی»، ترجمه سلمان ساکت، پاژ، سال ۱، ش ۴، صص ۲۶۱-۲۶۹ .

۷ - شجاع کیهانی، جعفر. (۱۳۹۰). «آرامگاه فردوسی»، فردوسی و شاهنامه سرایی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

۸ - فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۸۶). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و دیگران، تهران: بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلامی.

۹ - کرزن، جورج ناتانیل. (۱۳۸۰). ایران و قضیه ایران، مترجم: غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.

۱۰ - مستوفی، حمدا... (۱۳۸۹). نزههالقلوب، تصحیح و تحشیه گای لیسترانج، تهران: اساطیر [چاپ افست].

۱۱ - نظامی عروضی، احمدبن عمربن علی. (۱۳۸۰). چهارمقاله، تصحیح علامه محمد قزوینی، به اهتمام محمد معین، تهران: جامی.

۱۲ - یادنامه فردوسی. (۱۳۴۹). تهران: انجمن آثار ملی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد