پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

«اسفندیارنامه»

«اسفندیارنامه» (سیمای پهلوان ایرانی در سرگذشت‌نامه‌های کهن)، اثری پژوهشی نوشته محمدجعفر محمدزاده منتشر شد. محمدزاده، در این اثر نگاهی تحلیلی به سرشت و شخصیت اسفندیار براساس متون متعدد کهن را، مبنای تحقیق خود قرار داده است. وی معتقد است که تعارضاتی در شناخت شخصیت اسفندیار و برخی دیگر از شخصیت‌های شاهنامه نهفته است که می‌تواند قابلیت‌های پژوهش‌های وسیع‌تر را در این زمینه فراهم کند.محمدزاده در این اثر با مقایسه متونی چون «اوستا»، «یادگار زریران»، «بندهش»، «غرر‌الاخبار‌الملوک‌الفرس و سیرهم» و «تاریخ سیستان» و برخی کتاب‌های کهن دیگر با شاهنامه، به تحلیل شخصیت و سرشت اسفندیار و صفات او پرداخته است.
در فصل‌های مختلف این کتاب، مراحل نبرد رستم و اسفندیار به زبانی داستانی نوشته شده است. ضمن آنکه مولف سعی داشته تا در برخی موقعیت‌ها به فراخور نگاهش به وجوه متفاوت داستان، جنبه‌های خاص آن را با دیدگاه‌های تاریخی و تا حدودی روانکاوانه، بیان کند.
محمدزاده، در پاسخ به این سوال که «چه وجوهی از شخصیت اسفندیار در شاهنامه و متون دیگر سبب شد،‌ پژوهش‌تان را بر محور شخصیت این پهلوان اسطوره‌ای قرار دهید؟» گفت: موضوع پایان‌نامه من در سال 84 مقایسه «غرر ثعالبی» با شاهنامه بود. آنجا کار وسیعی درباره شاهنامه شکل گرفت و طبعا بخشی از این پژوهش، موضوع اسفندیار بود. از سوی دیگر این شخصیت شاهنامه آن‌طور که باید شناخته شود، مطرح نیست و تعارضاتی در شخصیت وی وجود دارد که در بخش پایانی این کتاب بدان پرداختم.
وی با اشاره به ظرفیت‌های فراوان شاهنامه در پرداختن به شخصیت‌های مختلف پهلوانان گفت: در شاهنامه این ظرفیت وجود دارد که روی شخصیت‌های دیگر آن نیز کار کنیم و هر کدام از این شخصیت‌ها می‌توانند از زوایای دید متفاوت در شاهنامه و کتب دیگر بررسی شوند.
این پژوهشگر درباره مساله فرزندکشی گشتاسب و دیدگاه‌های مطرح شده در این‌باره توضیح داد: بحث کلی این است که گشتاسب کشنده اسفندیار معرفی شده به جهت آنکه تاج و تخت را به او نسپارد. در جنگ‌های متعدد از جمله نبرد رستم با اسفندیار نیز به موقعیت‌های مختلف این موضوع پرداخته شده است.
وی افزود: دراین باره برخی کلی‌گویی‌ها در کتاب‌های مختلف، سبب شده که ادامه تحقیقات نیز بدان منوال قرار گیرد و من در این باره استدلال‌های خود را براساس منابع مختلف در بخش پایانی کتاب آورده‌ام. البته نخواستم محور اصلی را به این موضوع معطوف کنم‌ و دغدغه اصلی‌ام در این کتاب، شخصیت اسفندیار و بازنویسی و سره‌نویسی داستان رستم و اسفندیار است که می‌تواند مرجع آسانی برای علاقمند به دانستن وجوه خاص این داستان باشد.
در مقدمه کتاب آمده است: «در این روایت کوشش شده است تا سرشت مردمی،‌ آیینی، و پهلوانی اسفندیار و اسطوره رویین‌تنی وی رمزگشایی شود. همچنین اسطوره هفت خوان اسفندیار که در برابر آوازه هفت خوان رستم کمتر گوش آشناست، بازکاوی و شرح داده شده است. سپس نبرد رستم و اسفندیار با آهنگی داستانی و در قالب نثری سره باز گفته شده و در فرجام، پژوهشی درباره کشنده راستین اسفندیار با بررسی فشرده‌ای از دیدگاه‌های پژوهندگان هم‌روزگار صورت یافته است. آنچه از سرشت و سرنوشت اسفندیار در خلال داستان فردوسی فرا چنگ می‌آید، ‌بن‌مایه‌های فرهنگی در درازنای تاریخ و تمدن ایران زمین خواهد بود؛ همچنان که اندیشه و دیدگاهی از سراینده سترگ شاهنامه را نیز در بر خواهد داشت. به هر روی و به هر تقدیر، ‌تصویر حکیم توس از اسفندیار از دیرین‌ترین، ‌فراگیرترین و همه‌سویه‌ترین شگردها و ترفندهای داستانی اوست.»
«اسفندیار در متون کهن»، «رویین تنی اسفندیار»، «اسفندیار؛ قهرمان مردمی و پهلوان آیینی»، «اسفندیار در شاهنامه»، «‌آغاز جنگ‌های ایرانیان و تورانیان»، «دربند کردن اسفندیار»، «اسفندیار و جنگ دوم ایرانیان و تورانیان»، «آغاز هفت خوان اسفندیار»، «گشایش رویین دژ»، «فرمان گشتاسب برای نبرد با رستم»، «لشگر‌کشی به زابل»، «نام در شاهنامه»، «آغاز نبرد»، «‌راز چند‌گانگی در بازگفت داستان گشتاسب» و «اسفندیار کشته تقدیر»، ‌نام برخی از بخش‌های مختلف این کتابند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد