پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

پـــــــور تــــــوس

سال ۱۳۸۸،سال فردوسی بزرگ

ایران‎گرایی فردوسی در شاهنامه

ایران‎گرایی فردوسی در شاهنامه/ جلال خالقی مطلق

شاه‎نامه فردوسی دارای یک کشش و برد ایران گرایی است که بررسی و دریافت دقیق آن‏، دشوار است، چون ایران‎گرایی در این اثر مانند خونی است که تا کوچک‎ترین اندام‎های پیکر آن دویده است و با تار و پود آن، چنان در آمیخته که گزارش درست آن نیاز به پژوهشی گسترده دارد که در توان این گفتار کوتاه نیست و از این و به چند نکته‎ کلی بسنده می‎کنم.
ایران گرایی شاه‎‎نامه را می‎توان زیر چهار عنوان اصلی برشمرد :
1ـ نگهداشت فرهنگ ایران : از آن جایی که خدای‎‎نامه و تقریبا همه متون تاریخی و ادبی در زبان پهلوی و نیز برگردان‎های فارسی و عربی آن‎ها از دست رفته‎اند، شاه‎نامه مهم‎ترین چشمه‏ی آگاهی ما در بسیاری از زمینه‎ها، چون تاریخ و جغرافی و ادب و هنر و رسم‎های خانوادگی و اجتماعی و آیین‎های اداری و کشوری در ایران باستان به شمار می‎رود .
2ـ آرمان‎ معنوی شاه‎نامه : این آرمان‎ها را می‎توان در شعار نبرد نیکی یا بدی خلاصه کرد. نبرد با بدی یعنی کاربست آرمان‎های اخلاق ایرانی، هم‌چون یکتا‎پرستی، خداترسی، دین‏داری، میهن دوستی، مهر به زن و فرزند، دستگیری از درماندگان، خردمندی، داد‎خواهی، دور‎اندیشی، میانه‎روی، آداب دانی، مهمان‎نوازی، جوان‎مردی، بخشش، سپاس‎گذاری، خشنودی، خرسندی، کوشایی، نرمش یا مدارا، وفاداری، راستی، پیمان‎داری، شرم و آهستگی، خاموشی، دانش‎آموزی، سخن‎رانی، و دیگر و دیگر. در ستایش هر یک از این آرمان‎های اخلاقی یا نکوهش صفت‎های عکس آن، چون : دروغ، آز، خشم، کینه، بی‏داد، کاهلی، پیمان‎شکنی، نیاز، رشک، شتاب ... می‎توان از شاه‎نامه مثال‎های فراوان برشمرد.
اخلاق شاهنامه، ساخته و پرداخته فردوسی نیست، بلکه بخشی از میراث معنونی ایران باستان است که از از آموزش‎های زرتشت و پی شاز او، ریشه گرفته و در زمان ساسانیان گسترش یافته و با عنوان فرهنگ یا آیین صورت منظم و مدون پذیرفته و سپس از آن جا زیر عنوان ادب به آثار فارسی و عربی راه یافته است. ولی دو نفر در این انتقال اخلاق ایرانی ـ و اصولا کل فرهنگ ایران ـ به دوره اسلامی، سهم به سزایی دارند. یکی عبدالله ابن مقفع (روزبه دادویه) در انتقال آن به فرهنگ عرب. و دیگر فردوسی طوسی، در انتقال آن به ایران به بعد از اسلام، فردوسی با این انتقال، آن آسیبی را که از پیروزی تا‏زیان بر پیوستگی فرهنگ ایران رسیده بود، تا حد بسیاری بازسازی کرد.
3ـ پاسداری زبان فارسی: شاه‎نامه چه از نگاه گنجینه واژگان و دستور زبان، چه از نگاه شیوایی بیان و چه از نگه محتوای پرسویه آن، ستبرترین ستون زبان فارسی است. به ویژه نیاز بزرگی که پس از سرایش شاه‎نامه در گروه‎های گوناگون مردم از درباریان و مورخان و سرایندگان و نویسندگان و هنرمندان تا برسد به توده‎های مردم به این کتاب پیدا شد، زبان فارسی را که در آن روزگار سخت در خطر نابودی بود، برای همیشه پایه‎ای نیرومند و استوار بخشید.
4ـ پیام ملی شاهنامه: خلاف آن چه گمان می‎رود، پیام ملی شاهنامه تنها به پاسداری از مرز و بوم ایران محدود نمی‎گردد، بلکه این پیام عبارت است از: دعوی ایرانی در رهبری جهان. فردوسی، خود آورنده این دعوی نیست، بلکه وارث و ناقل آن است:
بنابر باور داشت کهن ایرانی، زمین به هفت کشور بخش شده است و بخش میانی که ایران باشد از همه آباد‎تر و مردمان آن که از آنان به نام آزادگان یاد شده است، بهترین آفریدگار ایزد‎ند. نام آریایی که در اوستا و سنگ‎نوشته‎های هخامنشی آمده است و صورت کهن‎تر ایرانی است نیز به همین معنای آزاده است. بر عکس ایران، کشور‎های دیکر سرزمین‎های تباه و مردمان آن بی‎مایه‎اند که از آنان ـ به ویژه از ترکان و تازیان ـ به نام بندگان یاد رفته است. عنوان پادشاهان ایران « شاه جهان» بود و آن‌ها رسما دعوی رهبری جهان را داشتند. این ملی گرایی که امروزه بدان ناسیونالیسم می‎گویند، و گویا نتیجه هزار سال فرمانروایی بر بخش بزرگی از جهان آن روز بوده باشد، پس از پیروزی تازیان و نژاد‏‎پرستی امویان، ناچار دوباره در مفاخرات نهضت شعوبیه نمودار گردید. شاهنامه فردوسی که نقطه اوج این نهضت در زبان فارسی است، چه به علت وابستگی و امانت‎داری سراینده آن به ماخذ خود و چه به علت وضعیت سیاسی زمان او ـ که ایران هنوز از تازیان رهایی نیافته، گرفتار ترکان گردید بود ـ خواه ناخواه نمی‎توانست به کلی از رگه‎های ناسیو‎نالیسم کهن ایرانی پالوده گردد. این تاثیر نه تنها در شاه‎نامه، و نه تنها در آثار حماسی پس از شاه‎نامه هست، بلکه پی آن را در آثار بسیاری از سرایندگان و نویسندگان پس از فردوسی نیز می‎توان گرفت. این که در آثار کسانی چون غزالی و نظام‎الملک و سعدی که از گمان هرگونه ناسیو‎نالیسم برکنارند، پادشاهان ایران، به ویژه انوشیروان، نمونه‎ی فرمانروای دادگر به شمار می‎روند، نهایت چیزی جز بقایای همان دعوی ایرانی در رهبری جهان نیست. و به طور کلی بیش‎تر جنبش‎های مذهبی و فلسفی و اجتماعی و ملی در ایران، از دورترین زمان مهر‎پرستی تا به امروز و حتی تصوف با همه تبلیغ جهان میهنی خود ـ و به تعبیری درست از همین رو ـ از این دعوی ایرانی در رهبری جهان، کم یا بیش تاثیر پذیرفته‎اند.
با این همه، فرزانه طوس به کمک آن مایه‎های پرتوان مردم دوستی که در او بوده، از یک سو توانسته است از آن بیگانه ستیزی کهن بکاهد و از سوی دیگر، ایران‎گرایی را معنویت دیگری بخشد، بی آن که دعوی ایرانی رهبری جهان را فراموش کند:
بیا تا جهان را به بد نسپریم!
و :
جهان را به ایران نیاز آوریم!
همین معنویت شاهنامه است که عارفان پشمینه‎پوش که دلی سازگار با جهان‎پهلوانی ندارند، گاه زبان به ستایش فردوسی و کارنامه او گشوده‎اند و ایران گرایی شاه‎نامه است که در زمانی که ایران چون بقچه‎ی چل‏تکه‎ای به فرمانروایی‎های ریز و درست وصله خورده بود، سخنوران این سرزمین در هر کجا که زندگی می‎کردند، هنوز سخن از ایران می‎راندند و احساس همبستگی ملی را قلم به قلم به زمان ما رسانیدند. و همین ایران‎گرایی شاهنامه است که جهان افسانه‎ای آن، سرچشمه‏ی الهام سرایندگان و نقاشان می‎گردد و نام زنان و مردان دلاور آن را بر روی نوزادان می‎گذارند. باز همین ایران‎گرایی شاهنامه است که سده‎های پی‎درپی توده‎های مردم را برای شنیدن افسانه‎های دل‎انگیزش به پای هنگامه‏ی نقالان می‎برد و داستان پهلوانی‎های رستم و اسفندیار، مرگ دل‏خراش سهراب و سیاوش، ناجوانمردی‎های گرسیوز و کینه‎توزی‎های افراسیاب را، سینه به سینه به روزگار ما می‎کشاند.
به رسم شگون،سخن را با بیتی چند از استاد طوس در سفارش پاسداری از ایران به پایان      می‎بریم:
 


که ایران چو باغی‏ست خرم بهار،
شکفته همیشه گل کامگار،
پر از نرگس و نار و سیب و بهی؛
چو پالیز گردد ز مردم تهی،
سپر غم یکایک ز بن برکنند،
همه شاخ نار و بهی بشکنند
سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش و بر نیزه‎ها، خار اوی
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی،
دل و پشت ایرانیان نشکنی،
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه‎ی بد منه در میان !

سخن‌های دیرینه

سخن های دیرینه
(سی گفتار درباره فردوسی و شاهنامه)/نوشته  جلال خالقی مطلق/به کوشش علی دهباشی
چاپ اول ـ 1381/488 صفحه ـ نشر افکار/برگرفته از: بخارا شماره 29-30 
بعید می دانم کسی با این سخن استاد فقید مجتبی مینوی هم داستان نباشد که: «شاهنامه فردوسی از برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است: اول اینکه یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگست و از طبع و قریحه یکی از شعرای بزرگ قوم ایرانی زاده است و بر اثر همت و پشت کار و فداکاری او و بیست سی سال خون جگر خوردن او بوجود آمده است. دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایت نیاکان ملّت ایران را شامل است و در حکم نسب نامه این قوم است. سوم اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکم‌ترین زنجیر علقه و ارتباط طوایفی است که در خاک ایران ساکنند.1»
از سوی دیگر نام استاد دکتر جلال خالقی مطلق با شاهنامه، این حماسه ملی ایران، در آمیخته است به گونه‌ای که به محض شنیدن نام ایشان، شاهنامه به خاطر می‌آید. استاد با فروتنی در سر سخن عنوان کتاب را برگرفته از شاهنامه و به معنی حرفهای کهنه می‌گیرد. در کارنامه دکتر خالقی مطلق، پیشتر و آن هم به همت علی دهباشی، «گل رنجهای کهن» را می‌بینیم. سخن‌های دیرینه ادامه مجموعه پیشین است. در صفحات نخستین پس از معرفی کوتاه استاد خالقی مطلق و برشمردن مجموعه تألیفات و مقالات (به زبانهای مختلف)، نقد، پاسخ به نقد، گفتگو، یادداشت‌های کوتاه، داستان و نمایشنامه، فیلمنامه و شعر.
گفتار نخست «قطعاتی از اسطوره‌های ایرانی در نوشته‌های گریگور ماگیستروس» که ترجمه‌ای از متن آلمانی است و چند یادداشت توسط مترجم بر آن افزوده شده است.
گفتار دوم «یکی دخمه کردش ز سمّ ستور» نگاهی به پایان نبرد رستم و سهراب دارد. رستم پس از کشتن سهراب به فکر ساختن دخمه‌ای برای سهراب می‌افتد و از دستبرد سارقان هراسان است. لذا تصمیم می گیرد که گور فرزند را به جای زر از سم اسب بسازد.
گفتار سوم «درباره عنوان داستان دوازده رخ» است. مؤلف پس از بررسی این داستان به این نتیجه می‌رسد که این داستان از آغاز حداقل دو عنوان داشته است یکی دوازده رخ و دیگری داستان گودرز با پیران.
گفتار چهارم «یکی مهتری بود گردنفراز» نام دارد. این گفتار به بازشناسی شخص سوم از سه شخصی که فردوسی آنها را می‌ستاید اختصاص دارد. استاد خالقی مطلق با نگاهی دقیق و عالمانه نشان می‌دهد که شخص موردنظر فرزند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق است.
گفتار پنجم «جوان بود و از گوهر پهلوان» نام دارد. این گفتار مطالعات سپس‌تر درباره گفتار پیشین است و به نوعی تکمله‌ای بر فضل قبل می‌باشد.
گفتار ششم به «تطهیر معنوی با آب در شاهنامه» اختصاص دارد. همانگونه که از عنوان پیداست این گفتار به این نکته می‌پردازد که در شاهنامه آب نه تنها پاک‌کننده اجسام است بلکه هر چیز را که از نظر معنوی ناپاک باشد می‌شوید.
گفتار هفتم «اهمیت شاهنامه فردوسی» را بر می‌شمارد. مؤلف شاهنامه‌شناس تلاش می‌کند که اهمیت شاهنامه را برای «همه» تبیین کند و «نه چند تن اهل فن».
1ـ شاهنامه و میتولوژی 2ـ شاهنامه و تاریخ 3ـ شاهنامه و فرهنگ باستان
4ـ شاهنامه و ادبیات پهلوی 5ـ شاهنامه و فرهنگ ایران اسلامی 6ـ شاهنامه و زبان فارسی 7ـ شاهنامه و ادبیات فارسی 8ـ شاهنامه و هنر شاعری 9ـ شاهنامه و ملیت ایرانی شاخصه‌هایی هستند که به عنوان اهمیت شاهنامه معرفی می‌شوند.
عنوان گفتار هفتم «نگاهی کوتاه به فن داستان‌سرایی فردوسی» است. نویسنده چند دلیل برای برتر بودن فن داستان‌سرایی فردوسی ذکر می‌کند. به عنوان مثال به این نکته توجه می‌شود که فردوسی توانایی شگفت‌آوری در آفرینش لحظه‌های مهیج و دراماتیک دارد.
گفتار نهم «یادی از دانشمند رنجیده و ناکام : فریتس ولف» است. استاد خالقی مطلق پس از یادی از فریتس مایر اثر «فرهنگ شاهنامه» او را مهمترین کار درباره شاهنامه می‌داند.
گفتار دهم «عناصر درام در برخی از داستان‌های شاهنامه» نام دارد. این گفتار به بررسی عناصر درام در سه داستان سیاوخش، فرود سیاوخش و رستم و اسفندیار اختصاص دارد. که در چهار بخش تحلیل می گردد: 1ـ پیش درآمد درام 2ـ ساخت درام 3ـ درگیری در درام 4ـ زبان درام.
گفتار یازدهم به «افسانه بانوی حصاری و پیشینه قالب ادبی آن» می‌پردازد. در این فصل به اهمیت چیستان در فرهنگ ما و اینکه افسانه بانوی حصاری که به طریق رمز بیان شده، در دیگر کتب کهن سابقه‌دار است، اشاره می‌کند.
گفتار دوازدهم نگاهی به «آغاز و انجام داستان‌های شاهنامه» دارد. داستان‌های شاهنامه با مقدمه‌ای در آغاز داستان در موضوعات اندرز و موعظه و وصف حال یا وصف طبیعت شروع می‌شود.
سه گفتار سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم به موضوع « ایران در گذشت روزگاران» اختصاص دارد. مؤلف با نشان دادن پیشینه ایران در شاهنامه و اوستا و همچنین توجه به این نکته که در شاهنامه ایرانیان دعوی رهبری جهان و ایجاد نظم براساس بینش ایرانی مبارزه نیک و بد را دارند می‌پردازد. نویسنده «این خود برتربینی و بیگانه ستیزی را، نه می‌ستاید و نه نکوهش می‌کند، بلکه فقط ثبت کرده است. ولی اینک در پایان می‌افزاید که به نیروی همین آگاهی ملی و فرهنگی بود که ایران توانست پیروزی اسکندر و عرب و ترک و مغول را تا حد بسیاری خنثی کند و خود را در دریای طوفانی تاریخ تا زمان حاضر بر سر آب نگهدارد.»
گفتار شانزدهم به «ایران‌گرایی در شاهنامه» می‌پردازد. نویسنده به چهار عنوان اصلی در بررسی ویژگی‌های کشش به ایران در شاهنامه اشاره می کند:
1ـ نگهداشت فرهنگ ایران 2ـ آرمان معنوی شاهنامه 3ـ پاسداری زبان فارسی
4ـ پیام ملی شاهنامه.
از گفتار هفدهم تا بیست و دوم مءلف با نگاهی دقیق و موشکاف به بررسی ارتباط بین «مرداس و ضحاک»، «کیکاوس و دیاکو» و «کیکاوس و کیاگسار»، «کیخسرو و کوروش» و «هوشنگ و دیاکو» با توجه به منابع مختلف می‌پردازد.
گفتار بیست و دوم به «برخی از باورداشت های همسان میان مآخذ هخامنشی و روایات شاهنامه» اختصاص دارد. ایرانیان علاقمند به تبدیل تاریخ به اسطوره هستند. استاد خالقی مطلق به برشمردن چند نمونه از این خوی ایرانی می‌پردازد.
گفتار بیست و سوم «اهمیت و خطر مآخذ جنبی در تصحیح شاهنامه» نام دارد. دشواری‌ها و تعدد کتب و نسخ در تصحیح شاهنامه و همچنین منابعی که درست یا نادرست ابیاتی از شاهنامه را در خود دارند، موضوع این گفتار را تشکیل می‌دهند. این فصل به علت نگاه دقیق و موشکاف و استناد به کتب متعدد تا اندازه‌ای تخصصی شده است.
عنوان گفتار بیست و چهار «اشتقاق‌سازی عامیانه در شاهنامه» است. در این گفتار مؤلف به بررسی وجه تسمیه و اشتقاق‌سازی (برایش‌سازی) چند کلمه با استفاده از متون کهن از جمله شاهنامه می‌پردازد.
«نظری درباره هویت مادر سیاوش» عنوان گفتار بیست و پنجم است. این گفتار با نگاهی دقیق به منابع گونه گون به نکته‌ای بدیع و تازه در باره نیت مادر سیاوش با وی می‌رسد.
گفتار بیست و ششم «نگاهی به هزار بیت دقیقی و سنجشی با سخن فردوسی» نام دارد. مؤلف ابتدا به ویژگی‌هایی درباره شیوه سخنسرایی دقیق و نیز اعتقادات او اشاره می‌کند سپس به خصوصیات لغوی و دستوری در شعر او می‌پردازد و نتیجه‌گیری می‌کند.
گفتار بیست و هفتم «درباره لقب بهرام، سردار مشهور ساسانی» است. نویسنده در این فصل هم بعد از بررسی منابع مختلف به این نتیجه می‌رسد که شوبین لقب بهرام نیز تحریف دیگری از لقب آرش می‌باشد.
گفتار بیست و هشتم ترجمه یکی از آثار تئودور نولدکه است. این گفتار به بررسی پیشینه «دیو سپید مازندران» و مقایسه آن با دیگر ادیان و ملل از جمله هندی و اسلاوی و یونانی است، می‌پردازد.
در گفتار بیست و نهم مؤلف می‌کوشد نشان دهد «تاریخ روز پایان نظم شاهنامه» به کدام یک از دست نویسهای شاهنامه اختصاص دارد. سال 384 هجری یا 400 هجری.
گفتار سی ام «تکرار در شاهنامه» را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. مؤلف ضمن تحلیل علل تکرار در شعر فارسی و ذکر چند مورد معتقد است که فردوسی هیچ یک از داستانهای خود را از مأخذ شفاهی نسروده بلکه همگی را از منابع کتبی به نظم درآورده است. در پایان تکرار در شاهنامه را با توجه به حجم عظیم و کار طاقت‌فرسای سرایش آن قابل چشم پوشی می‌داند.
خوانندگان پس از مطالعه کتاب به این نتیجه می‌رسد که این مجموعه که به همت علی دهباشی تهیه شده است کاری است نو و سرشار از سخن‌های تازه. نکته‌ای که نگران‌کننده است این است که استاد دکتر خالق مطلق از سال 1992 به علت مشغله کاری و کسالت دیگر در کنگره‌ها و سمینارها شرکت نمی‌کنند. با امید به سلامتی استاد با این بیت این گزارش را به پایان می برم.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

پانوشت ها:
1. فردوسی و شعر او, نگارش مجتبی مینوی, چاپ دوم, فروردین ماه 1354, کتابفروشی دهخدا

هزاره فردوسی منتشر شد

انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران به مناسبت نکوداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و همایش هزاره سرایش شاهنامه، مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایران‌شناسان جهان را در کتابی با عنوان «هزاره فردوسی» منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، این کتاب مجموعه مقالاتی ارائه شده در همایش هزاره تولد فردوسی، در سال 1313 هجری را به همراه مقاله‌ای از محمدامین ریاحی شامل می‌شود. این مقالات در آن زمان منتشر و چاپ آن‌ها نایاب شده بود.
فهرست مقالاتی که در این مجموعه منتشر شده‌اند عبارت است از: «تاملی دیگر در سال‌شماری زندگی فردوسی و سیر تکمیل و تدوین شاهنامه» نوشته محمدامین ریاحی، «گزارش کنگره فردوسی»، «مقام فردوسی و اهمیت شاهنامه» به قلم محمدعلی فروغی، «شاهنامه و فردوسی» از سید حسن نقی‌زاده، «آفرین فردوسی» نوشته محمدتقی بهار، «اوصاف مناظر طبیعت در شاهنامه»به قلم هانری ماسه، «مقدمه قدیم شاهنامه» از محمد قزوینی؛ «نفوذ فردوسی در هندوستان» نوشته محمد اسحاق و «نقش و نگار داستان‌های ملی ایران قدیم» از عباس اقبال.
«منظور اساسی فردوسی» مقاله‌ای از برتلس، «حماسه در ایران باستانی و ایران کنونی» نوشته ارماسکویچ، «فردوسی از لحاظ دینی» پژوهشی از رضازاده شفق، «اعتقاد فردوسی در باب کوشش و تقدیر» نوشته رشید یاسمی، «مقام شاهنامه در ادبیات عالم» به قلم عبدالوهاب عزام، «شاهنامه فردوسی و ایلیاس امیروس» نوشته نصرالله فلسفی، «وزن شعری شاهنامه» پژوهشی از مار، «بعد از هزار سال» مقاله‌ای از جمیل صدقی الزهاوی و «خطابه به زبان پهلوی» نوشته فریمان دیگر مقالات این کتاب را شامل می‌شوند.
کتاب «هزاره فردوسی: مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایران‌شناسان جهانی»، به مناسبت هزارمین سال‌روز تولد فردوسی، زیر نظر مهدی محقق، رییس انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی گردآوری و توسط انجمن ترویج زبان و ادب فارسی در 376 صفحه و شمارگان 1000 نسخه منتشر شده است.

شاهنامه فردوسی در مجله کتابدار

مجله کتابدار ارگان کتابخانه ملی تاجیکستان که نام ابوالقاسم فردوسی را بر خود دارد، در شماره اخیر خود چند مطلب را به شاهنامه اختصاص داده است. 

به گزارش ایبنا «تاجیکان و شاهنامه»نوشته ضیا عبدالله،«شاعر تاجیک؛شهرت جهانی شاهنامه» نوشته دکتر رحیم جان شراف‌زاده، «صحنه‌های افسانه‌ای در بخش تاریخی شاهنامه»تالیف دکتر مظفر محمدی، «فردوسی، شاعر عهد سامانیان» نوشته دکتر میرزا ملااحمد از جمله این مطالب هستند. 
در این مطالب پیرامون تاریخ تالیف شاهنامه، مضامین اخلاقی شاهنامه، ترجمه‌های شاهنامه به زبان‌های مختلف و اهمیت جهانی این کتاب بحث و گفتگو شده است. از جمله در مقاله «شهرت جهانی شاهنامه» آمده است: «...آغاز شهرت شاهنامه به زمان زندگی فردوسی موافق می‌آید. مناسبت ناخوشایند سلطان محمود و شاعران دربار او غیرمنتظره آبروی فردوسی و شهرت شاهنامه را بالا برد که نوشته تذکره‌نگاران این معنی را تایید می کند. و از همان ابتدا در پیروی از این حماسه بی نظیر آثار و داستان های جذاب روی کار آمدند. از جمله در کشور فارسی زبان تاجیکستان به آموزش و تحقیق این اثر بی زوال توجه جدی صورت گرفت.در سال1925در این کشور نشریات دولتی تاسیس یافت و نخستین اقدام این انتشارات همانا چاپ داستان های شاهنامه –رستم و سهراب و گفتار اندر بهرام چوبینه بود.در سال1954داستان«جنگ اسفندیار و رستم»با زبان روسی ترجمه و نشر شد».
مولف مقاله در ادامه بر آموزش و تحلیل علمی شاهنامه اشاره کرده و افزوده است: "در سال 1934 مجله «برای ادبیات سوسیالیستی» مقاله استاد صدرالدین عینی پدر ادبیات نوین تاجیک را با عنوان «درباره فردوسی و شاهنامه او»را به طبع رساند که این مقاله در واقع ابتدای شاهنامه پژوهی جدید در تاجیکستان محسوب می‌گردد که گام بزرگی در این عرصه محسوب می‌شود".
 مجله «کتابدار» نشریه کتابخانه ملی تاجیکستان، هر ماه به زبان فارسی تاجیکی و به دو خط فارسی و سرلیک منتشر می‌شود و در جامعه فرهنگی کشور از جایگاه ویژه ای برخوردار است.

چوله­غزک و سِده و مزدگیرون

خوردوتر که بودِم همه­اش چَشم به راه مِ­ماندِم که کی عید از راه بِرسَه و بابامان رخت و جامَه نو بخره بِرَمان و سفره­ی هفت­سین تُنُک بِرِه و از بالا سر حضرت که صدای توپ در کِردن، چشم دیشتَه بِشِم به دست باباکلون و بی­بی که نوت­های تا نِخورده و مُرغَنَه رنگی عیدی بگیریم و ظهر، ننه جانمان پلوقوشتِِلی درست کِنه و . . .  سیزده را بِرِم پایین پای کوهسنگی در کِنِم و دیزی سنگی بُخورِم و دخترا یاواشکی و آرومَک سِبزه گره بِزِنَن. چی همه مهمون دیشتِم عیدا از شهرهای دور و نزدیک که مِاَمَدَن زیارت،هَمَم قوم و خویش نبودن. آقاجان –  خدا بیامرز –  معتقد بود در خَنَه­ی ما  که مجاور حضرتِم باید همیشه باز بِشَه به روی  زِوار. و گاه که مِرَفت حرم، برگشتنا مِدیدی یک خانواده­ای رِ که جا و مکان نِدِشته با خودش آورده خانَه و..خلاصه یک بُری رسم و رسوم که حالا خیله­هاش خاطرمان نیستک. تازه همی لهجه­ی مشهدی ر َم خوب بلد نیستِم گپ بِزِنِم چه برسه به دعای بارون و چوله­غزک و سِده و مزدگیرون و عروس­کشون و طیبار و شبیه­خوانی و چراغ بِرات  و ...